آواز بلوط
من نه شاعرم نه از فروش واژه نان میخورم...
http://aaaivan.mihanblog.com
2020-12-11T09:20:26+01:00text/html2019-10-23T04:02:10+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیکاش
http://aaaivan.mihanblog.com/post/286
<div>کاش که دیوانه ی زنجیری ام عاقل میشد</div><div>لحظه ی دیدار منو چشم توحاصل میشد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>سخت وسمج بود غم دوری تو مثل مگس</div><div>رانده شداز در، ولی از پنجره داخل میشد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>دست به جادوی فراموشی تو زدقلبم</div><div>سِحرْ ولی بانفس گرم توباطل میشد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>عقل به جنگ دلم آمد که زتو دست کشم</div><div>جانب حق داشت ولی مضحکه ی دل میشد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>گفت :که یک آدم سیراب چکارش با آب</div><div>وصف تورا گفت ودل ازنکته چه غافل میشد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>سوره ی باران وتماشایی ومن میدیدم</div><div>وحی همان بودکه ازچشم تونازل میشد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>کاش فقط یکنفر از اینهمه پیغمبرها</div><div>مختص برداشتن ذات فواصل میشد</div><div>#امجدزمانی</div><div>@amjadzamanii</div>
text/html2019-09-02T17:27:57+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیسنگ وآینه
http://aaaivan.mihanblog.com/post/285
<div>درحوض آب، ماه به جنگ برگشته</div><div> آهو به بیشه زار پلنگ برگشته</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>سرشارم از هجوم نگاه بارانت</div><div>باریدی وبه باغچه رنگ برگشته</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div> حیرت نکن ،نمی رَمَد از صدا هرگز</div><div>صیدی که خود به صید تفنگ برگشته</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>این خود کشی که نیست ،علاقه ای ژرف است</div><div> ساحل! ببین به عشق تو نهنگ برگشته</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>یک بوسه از شکست قشنگ تر، شاید...</div><div>آیینه ای به خاطر سنگ برگشته</div><div>#امجدزمانی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#تنها_کانال_رسمی_شعرهای_امجدزمانی</div><div>@amjadzamanii</div>
text/html2019-09-01T16:29:14+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیتجربه حضرت ادم
http://aaaivan.mihanblog.com/post/283
<div>با اینکه خیلی اعتقاد به زبان پند ونصیحت ندارم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>لحظه ای مکث نمایید، هیاهو نکنید</div><div>ماجراچیست مگر؟چی شده ؟هوهو نکنید</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>بیگمان عیب اگر هست،دراندیشه ی ماست</div><div>دست ودل پاکی این آینه را هو نکنید</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>یکنفر گر به شما شاخه گلی میبخشد</div><div>اینقدر ذوق زده، من منو،او او نکنید</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>هفته ای صبر نمایید ببینید که کیست</div><div>هرچه دارید به یکباره براو رو نکنید</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>شک ندارم که شجاعت همه ی یک عشق است</div><div>ابدا تکیه به یک ادم ترسو نکنید</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>گرچه مجموعه ی گلهای قشنگ ست ولی</div><div>هرگل رسته در این باغچه را بو نکنید</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>اعتمادی نه به عقرب نه به این دنیا نیست</div><div>به دو کج ذات فرومایه ی بد، خو نکنید</div><div> </div><div>می درد سخت اگر عاشق اوهم باشد</div><div>گرگ را هیچ زمان دوست آهو نکنید</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>عاشقان تجربه ی حضرت آدم زیباست</div><div>بی هوا تکیه به زیبایی مینو نکنید</div><div>#امجدزمانی </div><div>#تنها_کانال_رسمی_شعرهای_امجدزمانی </div><div>@amjadzamanii</div>
text/html2019-08-25T15:37:37+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیانگوری ات
http://aaaivan.mihanblog.com/post/281
<div>میوزد برمن نسیم صبح نیشابوری ات</div><div>سرخوشم از کوچه باغات تن انگوری ات</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div> درنگاهت گرگ ومیشی خفته و هم بسترند</div><div>ای عجب از این تناقض های شیرین شوری ات</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>پادشاهی کن دلم را امپراطور جوان</div><div>روم ام و تسلیم جاه و شوکت شاپوری ات</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>میبری هوش از سرخورشیدیان شب زده </div><div>تا که بیرون می زند ماه ازحریر توری ات</div><div> </div><div>آهوان خفته در چشم تو را باور کنم</div><div>یاپلنگ سر کش خوابیده درمغروری ات</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>نیزه بر دستانِ مژگانت هجومم میبرند</div><div>قلع وقمع ام میکند این لشکر تیموری ات</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>مینوازد در دلم هوهو کنان و کف زنان</div><div> در سماعم میبرد سرپنجه ی تنبوری ات</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>مثل موجی در فرازو درفرودم میکشد</div><div>سرزمین زیروبم های تن ماهوری ات</div><div> </div><div>حکم آبی ماهیان برکه ی چشم مرا </div><div>سر نمی آید طنین گریه ام ازدوری ات</div><div>امجدزمانی</div>
text/html2019-08-23T09:51:30+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیترکیب دوقافیه
http://aaaivan.mihanblog.com/post/280
<div>ترکیب دوقافیه </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>بی توهرروز هوای دل من بارانیست</div><div>خانه ای کاهگِلی درشُرفِ ویرانیست</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>آنچنان پیله نمودم به دوچشمت ،حالا</div><div>شوق پروانه شدن توی دلم زندانیست</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>آنقدر درد تلنبارشده درقلبم</div><div>که برای دگری یک سرسوزن جا نیست</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>زیرو رویم نکن ای دوست که من هم گشتم</div><div>اثری از دل آواره ی من اینجا نیست</div><div><br></div><div>عصر ما عصرحجر نیست ولی ازسنگیم </div><div>ظاهرمان آدمی و باطنمان سیمانی ست</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>عصر تنهایی و دلمردگی آدمهاست </div><div>وقت رخ دادن یک فاجعه ی انسانیست</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>بعدازاین زخم مرا دست نمک دان بدهید</div><div>هیچکس مثل نمک ماهیت اش پیدا نیست</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>دل به هرکس بدهی غیرخودت،باخته ای</div><div>هیچکس غیرخودت لایق این جانان نیست</div><div>#امجدزمانی</div><div>#تنها_کانال_رسمی_شعرهای_امجدزمانی </div><div>@amjadzamanii</div>
text/html2019-08-20T08:54:56+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیچنگیزتر
http://aaaivan.mihanblog.com/post/279
<div>عطر آغوش تو از هرچه دل انگیز تر</div><div> بی گمان بارش بارانی ویکریز تر</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>همچنان میزنی و میبُری ومیکشی ام</div><div> دست ویرانگرتو از همه چنگیزتر</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>شهر مشروطه ی من هستی ومن باقرخان</div><div>ای تو درحصرترین ، از همه تبریز تر</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>بعد تو ریخته بر شاخه ی باغم شب سرد</div><div>بی تو پاییزم و پاییزم و پاییزتر</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>تیغ و شمشیروسنان ولبه ی چاقوها </div><div>تیغ سرمای تنت از همگی تیز تر</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>لشگرخوف وخیال وغم تنهایی وشب</div><div>این منم از همه ی شهر گلاویز تر </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>خون من گردن بی مهری تو افتاده</div><div>این تویی از مغولان سرتر وخونریز تر</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>دست بردار ازین عشق ندیدم هرگز</div><div>دل من ! دسته کلیدی زتو آویزتر</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>امجدزمانی</div>
text/html2019-08-18T05:38:27+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیگزارش جشنواره پردیس خانواده
http://aaaivan.mihanblog.com/post/278
<div>مدیرکل ارشاد اسلامی استان تهران:</div><div>این جشنواره ستـودنیست،حتما تداوم یابد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>فرماندار پردیس :</div><div>جشنواره پردیس خانواده سال اینده ملی میشود و در طی دو روز اجرا خواهد شد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>روزسه شنبه ۸ مرداد ساعت ۱۰ صبح مراسم افتتاحیه با حضور مسئولین ،مردم وشاعران ونویسندگان پذیرفته شده اغازشد</div><div>حجت الاسلام حاج مجیدعبدالهی ضمن خیرمقدم به همه درباب خانواده واسیب های اجتماعی به ایرادسخن پرداخت وگفت:</div><div>خانواده اصلی ترین کانون اجتماعی است که در این جشنواره مورد توجه شاعران ونویسندگان قرارگرفته است</div><div>درادامه هادی سوهانی رییس کمیسیون فرهنگی شورای شهربومهن ضمن شعرخوانی آمادگی این شورا برای حمایت ازبرنامه های فرهنگی اعلام کرد</div><div>رضا عبدالهی سرداور جشنواره هم به ضرورت برگزاری جشنواره پرداخت و شعر خواند</div><div>حضور محمد علی بهمنی شاعر برجسته معاصر و داور جشنواره فرصتی بود تا ضمن شعر خوانی درباره نحوه داوری اثار سخن بگوید</div><div>امجد زمانی دبیر جشنواره هم ابتدا پیام احدجاودانی مدیر کل ارشاد اسلامی استان تهران را قرائت کرد و چگونگی روند شکل گیری و اجرای جشنواره را شرح داد</div><div>شاعرانی از استانهای شرکت کننده در ادامه به شعرخوانی پرداختند</div><div> مهمانان جشنواره در ادامه بعد از صرف نهار و اقامه نماز در کارگاه آموزشی ای که با حضور داوران و دبیر جشنواره برگزارشد شرکت کردند و ضمن بهره گیری از این کارگاه با نقاط ضعف و قوت آثارشان آشنا شدند</div><div>امجدزمانی: مراسم شعر خوانی و داستان خوانی برگزیدگان از ساعت ۱۶تا ۱۸ادامه پیدا کرد، </div><div>از ساعت ۱۸/۳۰آیین اختتامیه با حضور داوران جشنواره،دکتررضایی فرماندارپردیس ، دکتر احد جاودانی مدیرکل ارشاد اسلامی تهران، اعضای شورای شهر بومهن، خدادادی بخشدار بومهن و مسولین محلی شهرستان برگزار شد</div><div>فرماندار پردیس ضمن تمجید از برگزاری این جشنواره اعلام کرد حتما این جشنواره را در سال آینده بجای یک روز در دو روز و به شکل ملی برگزار خواهیم کرد</div><div>در ادامه مراسم اختتامیه دکتر جاودانی مدیر کل ارشاد تهران ضمن قدردانی از اداره ارشاد پردیس و ارگانهای شهرستان گفت:</div><div>تلاش شما را ارج مینهم و به تداوم و اجرای این رخداد مهم فرهنگی ادبی تاکید میکنم</div><div>این جشنواره قابلیت برگزاری به شکل ملی را داراست واین مهم در سال آینده عملی خواهدشد</div><div>#امجدزمانی دبیرجشنواره هم ضمن خیرمقدم وتشکرازهمه ارگانها ونهادهای همکار </div><div>گزارش کاملی ازجشنواره به حاضرین ارایه دادوگفت :</div><div>اداره ارشاد شهرستان پردیس وانجمن ادبی مهر قابلیت وتوانایی برگزاری هرجشنواره ای درسطح ملی رادارا هستند</div><div>و طرح برگزاری جشنواره ملی شاعران اقوام ایران را درسال آینده ارایه داد</div><div>در پایان مراسم و بعد از شعرخوانی وسخنرانی عبدالجبار کاکایی، محمدجوادجزینی و حمید رضا شکارسری داوران جشنواره پردیس خانواده از برگزیدگان در بخش های مختلف تقدیر شد</div><div>روابط عمومی دبیرخانه جشنواره</div>
text/html2019-08-18T05:33:40+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیsarajan
http://aaaivan.mihanblog.com/post/277
<blockquote style="margin: 0 0 0 40px; border: none; padding: 0px;"><div>بی شک از هرچه دل انگیز تری زیبا جان</div></blockquote><div>ندهی دل به کسی بعد خودت تنها جان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>از خیال منو این پنجره هرشب ردشو</div><div>آخرین دلخوشی ما شده ای رویا جان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>فکرکن بعدمنو عشق چه آید به سرت</div><div>بعدما حوصله ات سربرود دنیا جان </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div> گرجنون ازسر دیوانه من کم بشود</div><div>تو چه خاکی بسرت میکنی ای لیلا جان </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>یک شب از صفحه تقویم تو خواهم کوچید</div><div>آنقدرسخت گرفتی به دلم فردا جان</div><div> </div><div>من که یک عمر عطش داشتم از دوری تو</div><div>نوبت توست که له له بزنی دریا جان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>و ننوشیدم وسرمست توبودم همه عمر</div><div>بعدازاین سهم چه کس میشوی ای گیراجان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>تا که من شاعرتم رقص کنان می آید</div><div>همچنان نام تودرقافیه ام سارا جان</div><div>امجدزمانی</div>
text/html2019-03-11T04:04:32+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیهمایش بزرگ شاعران استان تهران
http://aaaivan.mihanblog.com/post/276
<div>"همایش بزرگ شاعران استان تهران" در بومهن برگزار شد</div><div><br></div><div>شهرستان پردیس میزبان همایش ملی شاعران کشور میشود.</div><div><br></div><div>شهرستان پردیس برای دومین بار میزبان همایش بزرگ شاعران استان تهران "بهار پردیس" بود.</div><div><br></div><div>به گزارش ستادخبری همایش، این مراسم که روز یکشنبه ۱۹اسفند۹۷ با حضور ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی حجت الاسلام مجید عبداللهی، محسن بخششی رییس شورای شهر بومهن و اعضای این شورا و شاعران توانای استان تهران از جمله دکتر فرهاد سالاری،استاد رضا عبدالهی، دکتر حمدالله لطفی، استاد کاظم جیرودی، استاد عطایی، خانم لیلا عبدی، خانم طاهره داوری و امجد زمانی در فرهنگسرای مهر بومهن برگزار شد.</div><div><br></div><div>امجد زمانی رییس انجمن ادبی مهر و دبیر این همایش در همین رابطه به خبرنگاران گفت:حدود ۳۰۰ اثر از ۶۵شاعر تهرانی به دبیرخانه همایش ارسال شد که پس از بررسی دقیق همه آثار توسط گروه کارشناسی به سرپرستی استاد رضا عبدالهی تعداد۳۰شاعر در دوبخش شعر کلاسیک و شعر نو پذیرفته شدند. </div><div>وی افزود: حضور شاعران نام آشنا در کنار جوانان شرکت کننده تلفیق مناسبی را در این همایش رقم زده است.</div><div>زمانی خاطرنشان کرد: خوشبختانه کیفیت آثار ارسالی بسیار مطلوب و نسبت به اولین همایش که پارسال برگزارشد رشد کمی و کیفی بالایی داشت.</div><div>دبیربرگزاری همایش افزود :امسال داوری آثار بصورت آنلاین و در اختتامیه انجام شد و این میتواند تجربه خوبی شود تا شاعران خود از نزدیک شاهد داوری آثارشان باشند.</div><div>وی همچنین در پایان این مراسم اعلام کرد با موافقت مسئولین و هیئت داوری شاعران استان شهر بومهن واقع در شهرستان پردیس سال ۹۸ میزبان همایش ملی شاعران کشور خواهد بود.</div><div><br></div><div>گفتنی است آثار برتر وپذیرفته شده درمجموعه ای به چاپ خواهد رسید</div><div>.درپایان این مراسم آرای هیات داوران و بیانیه پایانی به شرح زیر قرائت </div><div>گردید</div><div><br></div><div>بنام یگانه داور هستی</div><div>با استعانت از ذات مقدس و پاک الهی </div><div>هیات داوران دومین همایش بزرگ شاعران استان تهران ، #بهارپردیس </div><div>آراء خود را به شرح زیر اعلام میکند</div><div>━━━━━━━━━━━━</div><div>شعرسپید </div><div>هیات داوران اثار شاعران زیر را شایسته تقدیر میداند ولوح تقدیر به ایشان اهدا میکند</div><div> کوکب توفیق خواه</div><div>سارا رمضانی دلیوندانی</div><div>رتبه سوم:</div><div>هیات داوران تندیس جشنواره،لوح تقدیر و جایزه نقدی مقام سوم شعرسپیدرا به محمدرستمی_نیا</div><div>اهدا میکند</div><div> </div><div> رتبه دوم:</div><div>هیات داوران لوح تقدیر و جایزه نقدی رتبه دوم را اهدا میکند به نورانوری</div><div><br></div><div>رتبه اول</div><div>هیات داوران تندیس جشنواره ،لوح تقدیر و جایزه نقدی مقام اول شعرسپید رااهدا میکند به آقای سعیدچولکی</div><div>━━━━━━━━━━━━</div><div>شعرکلاسیک</div><div>شایسته تقدیر:</div><div>هیات داوران آثار شاعران گرامی</div><div>سلمان منعم، امیرحسین حسین زاده،اکبرازاد،زمان گلدسته، امیر ستوده ،فاطمه اتحاد ،جوادالماسی واکرم صادقی را شایسته تقدیر میداند</div><div>━━━━━━</div><div>مقام سوم</div><div>هیات داوران لوح تقدیر و جایزه نقدی مقام سوم شعر کلاسیک را اهدا میکند به علی_حبیبی</div><div>━━━━━━</div><div>مقام دوم</div><div>هیات داوران لوح تقدیر و جایزه نقدی مقام دوم شعر کلاسیک تهران را اهدا میکند به مهران_نجفی_نوکا</div><div>━━━━━━━━</div><div>مقام اول</div><div>هیات داوران دیپلم_افتخار بهترین شعر کلاسیک استان تهران را اهدا میکند به سعیدرفیعی </div><div>هیات داوران جایزه_ویژه را اهدا میکندبه پونه_آزاد</div><div>لوح ویژه از نگاه دبیر جشنواره</div><div>دبیر جشنواره جایزه ویژه خود را اهدا میکند به علی_اکبررشیدی</div><div>━━━━━━</div><div>با احترام و امتنان</div><div>هیات داوران دومین همایش شاعران تهران، بهارپردیس</div><div>━━</div><div>رضاعبداللهی،فرهادسالاری،غلامرضاخدارحمی ،طاهره داوری، کاظم جیرودی،میناعبدی</div><div>ناظرداوری ودبیر همایش امجدزمانی</div>
text/html2019-01-18T14:32:36+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیoooo
http://aaaivan.mihanblog.com/post/272
<div>پرنده ای درگلوی رگهایم شعرمیخواند </div><div> در دیوار شعرهایم پنجره های چوبی بسیاری زندانیست</div><div>ودرهای بسته ی بیشماری در چشمهایم</div><div><br></div><div>درقلبم سقف اتاقی فروریخته است</div><div>وشیشه های شراب فراوانی را شکسته اند</div><div>در پاهایم دو ویلچر بی چرخ </div><div>در دستهایم دو خیابان متروکه برای متکدیان مدرن</div><div>دربازوانم سربازانی شکست خورده</div><div>ودرسرم تیمارستانی ست برای موجی ها</div><div>انگشتانم خشاب های خالی که به دشمن فرضی شلیک میکنند</div><div>زبانم زنی است که تا راه نرود حرف نمیزند</div><div>دندانهایم اخرین باری که فقر را جویدند گم شدند</div><div>من پلک نمیزنم</div><div>گریه که میکنم</div><div>گونه هایم گورستان کسانیست که ازچشمم افتاده اند </div><div>لبهایم قبل از بوسیدن کسی</div><div>تمام شدند</div><div>من گردن میگیرم گناه شانه هایم را</div><div>که سری به تنهایی شان نزدم</div><div>وگوشهایم </div><div>اری گوشهایم</div><div>را هنوز دست نخورده نگاه داشته ام</div><div>شاید </div><div>شاید</div><div>شاید</div><div>روزی دوستت دارم را از تو بشنوند</div><div> امجدزمانی</div><div>@amjadzamanii</div><div><br></div><div>*:</div><div>روی سرش کلاه ،،انگلیسی،، بود</div><div>بالبه های دراز وپهن که صورت جهان را میتوانست بپوشاند </div><div>پالتوی بلندخاکستری اش شهری را گرم مینمود </div><div>سیگار برگ لبهایش قطاری بودکه ،،کوبا ،،را دود میکرد</div><div>دستکش های چرمی براقی داشت که پوست آهوهای،، افریقا،، را میکَند</div><div>چکمه های سیاهش سیاهپوستان بیشماری را در عاج هایش جاداده بود</div><div>شال سبز بلندی داشت که کرم های ابریشم را یاد ،،ایتالیا،، می انداخت</div><div>پیراهنی به رنگ ،،گس ،، وکال که کالیفرنیا را مرکز جهان معرفی میکرد</div><div> چنان ماشینی مدرن،، نازی،، ها را رژه میرفت</div><div>شراب میخورد و از برف ،،سیبری،، سیر نمیشد</div><div>،، چین،،های پیشانی اش جاده ابریشم و امپراطوری چشم بادامی ها راتبلیغ مینمود </div><div>آری</div><div>امروز خدا را من اینگونه دیدم</div><div>ابرقدرت و شیک</div><div>امجد زمانی</div><div>@amjadzamanii</div><div><br></div><div>در سرم جیغ زنی ست که فقر را زایمان میکند</div><div>در چشمهایم چهره ی چهار نفر که در چهارجهت یک سطل بزرگ زباله </div><div>باقیمانده زندگی را بازیافت میکنند</div><div>ودر دستهایم سفره های فراوانی که حسرتِ نان میخورند</div><div>درقلبم کارگران خسته ای هستند که تمام زمستان را دور میدان کارگری نشستندو شب با لباسهای کار درکیسه های برنجی که رویشان "خاطره" ای دوراز پلو داشتندبه خانه برگشتند</div><div>درمن دری ست که کودکان بیشماری پشتشان ایستادندو انتظارشان به نان ختم نشد</div><div>درمن مردم خودشان راهم بکشند،کشته بحساب نمی ایند</div><div>درمن بانک ها سودمشارکت دررساخت قبرستان ازمرده ها میگیرند</div><div>درمن شعبه های ارزی ،عرض نکنم بهتر است</div><div><br></div><div>من زنی هستم پا به ماه </div><div>وهزار زن گرسنه درمغزم جیغ میکشند</div><div>نام مرا حدس بزن</div><div>امجدزمانی</div><div>@amjadzamanii</div><div><br></div><div>مرا جدا کنید</div><div>از هزارتوی زنجیرهای شب زده اش</div><div>که روزگارم را سیاه کرده اند</div><div>گیرافتاده ام</div><div>لابلای داندانهای این گرگ که گُرده هایم را جویده است </div><div>مرابیرون بکشید از عمقِ تاریخِ تودرتویِ تَنَشْ</div><div>مرا در سطلی بریزید</div><div>از عمیق ترین حفره های چشماهایش بالابکشید</div><div>نه...</div><div>بندبیاورید</div><div>طناب بیاورید</div><div>ریسمان بیاورید</div><div>جمجه ام را بشکافید</div><div>هوایش را به بند بکشید</div><div>هوایش از سرم نمی رود</div><div>امجدزمانی</div><div>@amjadzamanii</div>
text/html2019-01-18T14:25:22+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیczbm
http://aaaivan.mihanblog.com/post/271
<div>حوصله ی جهان سر رفته است</div><div>ساعت ها سرشان گیج میرود</div><div>این عقب مانده ها بکارمن نمی آیند</div><div>رختخواب ها همیشه خوابند</div><div> انها را از خانه بیرون میریزم</div><div>هیچ کاری نمیکنند </div><div>چوب لباسی ها را کنار جاده میکارم</div><div>خواهی دید درخت میشوند</div><div> بجایشان</div><div> فرش های دست باف میخرم</div><div> تادست دختران بیشماری که عاشق بوده اندرا بگیرم </div><div>شیر آب را باز میگذارم</div><div>گلهای قالی زودتر از باغچه تشنه میشوند</div><div>تمام تیر های برق را بهم وصل میکنم </div><div>حتما به خورشید خواهم رسید</div><div> زمستان ها کمی ازپنجره را بازمیگذارم</div><div>هوا بیاید خودش را گرم کند</div><div> سقف خانه را برمیدارم</div><div>مگرآسمان ازاین سقفهای آجری چه کم دارد</div><div>شاعر</div><div>نباید دست کم گرفته شود </div><div>چوب لباسی که هیچ، هرکلمه ای بکارد سبز میشود</div><div>امجدزمانی </div><div><br></div><div><br></div><div>2</div><div><br></div><div>text/html2018-12-14T09:27:40+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیزندگی نامه
http://aaaivan.mihanblog.com/post/270
<div>*:</div><div>در سومین روز از اخرین ماه تابستان ۱۳۵۴بدنیا امد</div><div>روستایی با تمام جاذبه های زیبای طبیعی که از خروسخوان تا خواب نیمه شب کودکی اش را سرشار از احساس تازه میکرد</div><div>صبحگاهان بهار، نوازش نسیم و برگ و شبنم و گونه ی گیاه اولین تصاویری بود که اورا به شگفتی شاعرانه دعوت میکرد، با ورود به دبستان سلمان فارسی که دانش اموزانش همه کورد بودند کلمه و کلام را آموخت.</div><div>کم کم رودخانه های جاری روستای نرگسی،،</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>به او اموختند باید جاری شود، کوههای عروس زاگرس اورا به خود دعوت کردند تا همنوا با نغمه ی پرندگان واژه ها را به استخدام استعدادش دربیاورد، رنجهای بیشمار و کار طاقت فرسای کشاورزی از یک پسر بچه داشت شاعری میساخت که شعر مشهور انار و چراغ را میسرود بعدها زبانزد شد</div><div>شبانگاهان زیر نورفانوس علاوه برکتابهای مدرسه،اثارمشهور دنیا رو میخواندوکنارشان قدمیکشید</div><div>او رنجهایش را چراغ راه کرد، هنرهای دیگر را ازجمله بازیگری و کارگردانی به شعر اضافه کردو در هرکدام موفق بود </div><div>نویسنده ای شد که در مراکز مختلف صدا و سیما ازجمله ایلام بیش از ۱۲۰نمایشنامه رادیویی را نوشت، تهیه و کارگردانی کرد وازاین حیث رکوردی</div><div> جاودانه بجای گذاشت </div><div>با نمایش صحنه ای گیوه های زرین به جشنواره بین المللی فجر راه یافت وبارها جایزه بهترین بازیگری مرد را از آن خودکرد</div><div>در جشنواره چهارم مطبوعات ایران بخاطر شعرهایش در زمره بهترین اثار قرار گرفت </div><div>درجشنواره ملی تولیدات رادیو وتلویزیون هم، او بخاطر نوشتن برنامه رقص شعله ها به جمع بهترینها راه پیدا کرد</div><div>۸مجموعه از شعرهایش را اماده چاپ نمود و به ناشر سپرد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>حالاباکوله باری از رنجها وآموخته ها و داشته هایش همچنان مینویسد ویاد میگیرد</div><div>امجدزمانی خودش را هنوز درابتدای راه میداند و باورش براین است که هنوز راه زیادی درپیش دارد</div><div>درپایان بخشی از افتخارات و فعالیتهایش جهت معرفی بیشتر </div><div>به نقل از کانال ایوان کلهر ذکر میشود</div><div> </div><div>معرفی بزرگان فرهنگ،</div><div>ادب وهنر کلهر </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>امجد زمانی متولد 1354</div><div>شهرستان ایوانغرب طایفه نرگسی #تشمال </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>افتخارات </div><div>رییس کانون شعرا و نویسندگان اموزش و پرورش ایلام (ایوان) </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#رییس_انجمن شعر و ادب ایوان ۲سال</div><div>#رییس_انجمن نمایش ایوان ۲ سال</div><div>#مدرس_انجمن نمایش ایوان ۸ سال</div><div>#مدرس_کانون هنرمندان پردیس</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#مدرس_انجمن شعر و موسیقی پردیس</div><div>#کارشناس مجری انجمن مهر تهران </div><div>#مدرس_کارگاه_شعر ،فرهنگسراهای مختلف تهران</div><div>کارشناس مجری. انجمن ادبی قلم تهران</div><div>#مدرس_بازیگری فرهنگسرای وصال </div><div>#مدرس_شعر در فرهنگسرای وصال </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>نویسنده، تهیه کننده ،کارگردان ، مجری وگزارشگررادیو وتلویزیون ایلام ۱۰ سال </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>برگزیده به عنوان بهترین بایگر مرد در چندین جشنواره تاتر استانی و ...........</div><div>راه یافته به بخش پایانی و قرار گرفتن در جمع بهترین نویسندگان رادیو در جشنواره تولیدات رادیو</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>برگزیده شعر چهارمین جشنواره مطبوعات</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>برگزیده بعنوان نویسنده برتر در نمایش صحنه ای در جشنواره های مختلف</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>رییس و کارشناس مجری انجمن ادبی #مهراباد تهران</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#دبیرچندین جشنواره مختلف شعر</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>تٲلیفات وآثارادبی </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#شبهای_بی_سارا</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#چشمهای_توعاشقانه_ترین #شعرهای_جهان_اند</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#وناوکه </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#منال_وملیوچگ</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#نرمه_خوناو</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#چشمهایت</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#یاقوت_های_بنفش</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>#نامه_هایی_به_تو</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>فعالیتهای دگرازایشان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>نویسنده بیش از ۱۲۰ نمایش رادیویی که همگی ضبط و پخش شده اند</div><div>که در نوع خود یک رکورد در ایران است</div><div>۱۲۰ نمایش رادیویی </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>۸۰۰ صفحه تحقیق بر</div><div>اشعارشاکه و خانمەنسورایوانی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>ئه ێوان که ڵهوڕ</div><div> eivankalhor</div><div> </div><div>کانال ایوان کلهر برای ایشان آرزوی سربلندی و موفقیت روزافزون می نماید و شهرایوانغرب بخودمیبالد که چنین بزرگانی رادردامان خود پرورانده است ومیپروراند </div><div>دلنواز 96/11/17</div>
text/html2018-12-03T21:29:28+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیrew
http://aaaivan.mihanblog.com/post/265
<div>عشق پرازلحظه ی ناب است ،کسی میفهمد؟</div><div>آینه معشوقه ی آب است ،کسی میفهمد؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>لحظه ویرانی و دلتنگی و غم دارد عشق</div><div> خوب همین حال خراب است کسی میفهمد؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>زلف تو آن شاخه انگورِ به من پیچیده ست</div><div>چشم تو ازجنس شراب است،کسی میفهمد؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>عشق تورا تشنه ی خود میکندومیکشدت</div><div>گرچه بدانی که سراب است،کسی میفهمد؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>زنده که هستیم نخوابیم وغم یار خوریم</div><div>درکه گذشتی همه خواب است ،کسی میفهمد؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>عشق عذابست وعذابست وعذابست،واین:</div><div>ناب ترین نوع عذاب است ،کسی میفهمد؟</div><div>امجدزمانی</div><div>@amjadzamanii</div>
text/html2018-12-02T04:21:22+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیgh
http://aaaivan.mihanblog.com/post/264
<div>دری که بسته شدبرروی من،واکردنش سخت است</div><div>شکست آدم عاشق تماشاکردنش سخت است</div><div>به سینه میزنم سنگ تورا وترسی از کس نیست </div><div>نمیدانم چرا عشق تو حاشا کردنش سخت است</div><div>نگاهت نامه ی دلتنگی یک ابر باران زاست</div><div>ولی گیرنده ی این نامه پیدا کردنش سخت است</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>نگاه تو شبیه شعر خاقانی پراز حرف است</div><div>برای من ولی مفهوم ومعنا کردنش سخت است</div><div>ومن یک قطره ی اشکم که از چشم خود افتادم </div><div> بدون رود تواین قطره دریا کردنش سخت است</div><div>امجدزمانی </div><div>@amjadzamanii</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>توگرمی با هوای سردبهمن فرق داری</div><div>وبا این مردم دنیا ،تمامن فرق داری</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>تومعجون فرشته باشراب وشعر هستی</div><div>توبا حوری،توبااهو،توبازن فرق داری</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>توترکیب هوای صبح نیشابور وشیراز</div><div>تو باباغ وبهشت وهرچه گلشن فرق داری</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>من از نسل غلامان غریب مصریانم</div><div>تو اما یوسفی ،آری، تو بامن فرق داری</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>نمیدانم چگونه وصف تو باید بگویم</div><div>توکه اصلن،توکه اصلن.....تواصلن فرق داری</div><div>@amjadzamanii</div>
text/html2018-08-29T07:20:01+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانی۱۲۳۴
http://aaaivan.mihanblog.com/post/263
<div>لطف کن هوای سبزباغ را بمن برگردان</div><div>شوقِ هیچ نیست، اشتیاق را بمن برگردان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>داستان عشق اخرش اگر رسیدن نیست</div><div>قصه ات تمام شد،کلاغ را به من برگردان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>سیب ، وسوسه،نگاه، اتفاق های خوب</div><div>بخشهای خوب اتفاق رابه من برگردان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>شب دوباره خیمه میزند کناردنیایم</div><div>لطف کن، وزودتر چراغ را بمن برگردان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>زن، سکوت، خلسه وشراب،شعروتنهایی</div><div>چیزهای خوب این اطاق رابمن برگردان</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>فصل سردمن رسیده است ،باغ میگوید</div><div> زودترانارهای داغ را بمن برگردان</div><div>امجدزمانی </div><div>چشمهایت:</div><div>https://telegram.me/amjadzamanii</div><div>#تنها_کانال_رسمی_شعرهای_امجدزمانی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>نامه۹۴</div><div>بانوی رودهای جاری</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>خاتون نورس انار و تمشک</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div> بالا بلند روزهای کوتاهم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>محبوب گیلاسهای نیمه رس</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>لیموی نچیده ی باغم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>پرنده ی خوابهای نیمه شب</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>اشتیاق اب و کویر</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>مرز نزدیک تر بمن</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>سقف سپید ترانه هایم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>رقص موزن کلام و کلمه</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>من چگونه دوستت نداشته باشم؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>وقتی سیب سبز تمام سبدهامی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>وقتی راه رسیدن به هراس جاده و جنگلی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>وقتی تلاقی افتاب و دریایی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>وقتی نسیم خنک کوچه پس کوچه های خیال از تو تازه است</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>من چگونه به تو فکر نکنم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>وقتی که شراب را به سرچشمه انگور میبری</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>وقتی پیاله را مست میکنی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>چگونه خمار تو تابستان نباشم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>چگونه از تو نگویم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>وقتی هجوم تو از کلمه پرنده میسازد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>از خشت خستگی را میگیرد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>از سنگ سکوت را</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>و از باد پروانه ی عاشقی میسازد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>من چگونه دوستت نداشته باشم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>وقتی که بهار را در پیراهنت جا میکنی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>زمستان را دربند</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>باید دوستت داشته باشم </div><div>باید دوستت داشته باشم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>باور کن</div><div>کلمه در بند توست</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>شاعر در بند توست</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>وخوشبختی همین باران خیالهای شبانه است</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>من راز رسیدن رودخانه به دریا را افشا میکنم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>کاش میشد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>میشد از سقف دستانت اسمان کوچکی داشت</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>قفسی برای زندگی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>و راهی برای نرفتن</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>دریچه ای برای باز نشدن</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>و دانه ای برای دام</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>من بلدم کلمه باشم</div><div>من تورا بلدم</div><div> مرابادستهایت زیرباران تنها بگذار</div><div>امجدزمانی ۱۳۹۷/۵/۲۹</div><div>@amjadzamanii</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>بام منوکفترتو باشدومن بدباشم؟</div><div>بال من از باور تو باشد ومن بدباشم؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>هرکه نصیبش نشود شمس ببوسد هروز</div><div>تاج طلابر سرتو باشد ومن بدباشم؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>سخت خمار لب انگوری سرخی هستم</div><div>چون مَیِ سکرآور تو باشدومن بدباشم؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>خسته زاندوه جهان سربنهم بردوشت</div><div>دست نوازشگر تو باشد و من بد باشم؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>ماه شبم باشی و تاصبح به تو خیره شوم</div><div>خواب من ازبسترتو باشد و من بد باشم؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>دست تو دردست منو عشق ببارد برما</div><div>حلقه ی انگشترتو باشد ومن بد باشم؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>شک نکن ای دوست که خوبم بخداوند ،مگر</div><div>دیگری اندر بر تو باشد ومن بد باشم</div><div>امجدزمانی1397/05/31</div><div>@amjadzamanii</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>من درختم، لب تنهایی یک رود سکونت دارم </div><div>کاش میشد بروم سر به سر پنجره ها بگذارم </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>چوب هم عاشق دریاست ،که قایق بشود یک روزی</div><div> میتوانم ،دل خود را به همین رود اگر بسپارم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div> دوسه روزست تبرخورده وبر روی زمین افتاده</div><div>یکنفر نیست که از روی زمین جمع کند آوارم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div> دل نسوزان ،که خودم دسته به این خیل تبرهادادم</div><div>خورده ام زخم زدست کس خود ،خورده ام از دلدارم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>من نسوزم که اگر پیکرمن گرم کند خانه ی تو</div><div>سخت میسوزم ازینکه نکند قدرندانی کارم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>ترسم این نیست که داری بشوم زینت قالی ها را</div><div>ترسم اینست صلیبی بشوم، سربرود بردارم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>رنجشی نیست مدادی بشوم دفتریک کودک را</div><div>غمم اینست که زیبا نتراشد تن من نجارم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>چاره ندارم بجز آنیکه خودم دست بکاری بزنم</div><div>باید بروم قاب شوم سر به سرپنجره ها بگذارم</div><div>امجدزمانی ۱۳۹۷/۶/۵</div><div>@amjadzamanii</div>
text/html2018-08-29T07:16:52+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیچند شعر جدید
http://aaaivan.mihanblog.com/post/262
<div>گُرگ آیامیتواند عشقِ آهو را بفهمد؟ </div><div>یا کَلاغی بیقراری در پرستو را بفهمد؟ </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>خوب میدانم فقط یک مرد عاشق میتواند </div><div>اشتیاقِ گم شدن بینِ دو بازو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>هرکسی در روبرویش پنجره بودوچراغی...</div><div>میتواند معنی ومفهوم سوسو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>رود اری، همان رودی که به دریا رسیده </div><div>میتواند کار سخت و شوق یک جو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>آن که در عمرش ندیده موج دریای تورا</div><div>اوچگونه میتواند پیچش مو را بفهمد </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>باغبانی کرده هرکس لحظه لحظه عمرخودرا</div><div>او تفاوت های شبدر باتو شب بورا بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>یک زن زیبا همیشه عاشق مردی شجاع است</div><div>اونمیخواهد پلنگ پیرو ترسو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>آنکه درگیر زمستان بوده و یخ عمرِخودرا</div><div>حال وروز ولرزش بیتاب زانو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>هرکسی بالاوپایین دیده عمری، میتواند</div><div>طعم شیرین تعادل در ترازو را بفهمد</div><div>#امجدزمانی</div><div>چشمهایت:</div><div>https://telegram.me/amjadzamanii</div><div>#تنها_کانال_رسمی_شعرهای_امجدزمانی</div>
text/html2018-08-29T07:16:52+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیچند شعر جدید
http://aaaivan.mihanblog.com/post/261
<div>گُرگِ تو کَی میتواند عشقِ آهو را بفهمد</div><div>یا کَلاغی بیقراری در پرستو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>خوب میدانم فقط یک مرد عاشق میتواند </div><div>اشتیاقِ گم شدن بینِ دو بازو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>هرکسی در روبرویش پنجره بودوچراغی...</div><div>میتواند معنی ومفهوم سوسو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>رود اری، همان رودی که به دریا رسیده </div><div>میتواند کار سخت و شوق یک جو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>آن که در عمرش ندیده موج دریای تورا</div><div>اوچگونه میتواند پیچش مو را بفهمد </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>باغبانی کرده هرکس لحظه لحظه عمرخودرا</div><div>او تفاوت های شبدر باتو شب بورا بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>یک زن زیبا همیشه عاشق مردی شجاع است</div><div>اونمیخواهد پلنگ پیرو ترسو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>آنکه درگیر زمستان بوده و یخ عمرِخودرا</div><div>حال وروز ولرزش بیتاب زانو را بفهمد</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>هرکسی بالاوپایین دیده عمری، میتواند</div><div>طعم شیرین تعادل در ترازو را بفهمد</div><div>#امجدزمانی</div><div>چشمهایت:</div><div>https://telegram.me/amjadzamanii</div><div>#تنها_کانال_رسمی_شعرهای_امجدزمانی</div>
text/html2018-06-10T05:56:01+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیبدبختم
http://aaaivan.mihanblog.com/post/260
<div>اگرروزی نباشی در کنار من خودش یعنی که بدبختم</div><div>بپاشی رنگ شب برروزگار من ، خودش یعنی که بدبختم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div> زمانیکه خزان افتان وخیزان میرسد از راه و میریزد</div><div> نگاهش رابروی برگ و بار من، خودش یعنی که بدبختم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>تلی از خاطرات تو اگر هم خوابه ی شبهای من باشد</div><div> شبانی که نمیگیرد قرارمن، خودش یعنی که بدبختم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>اگرپای تو باشد درمیان ، بغضش بگیرداسمان ، یعنی:</div><div>ببارد خون زچشم بیقرار من ، خودش یعنی که بدبختم</div><div> </div><div> ببین ، هرکس به هرنامی ، به هرشکلی ، به هر رنگی ،به هرجایی</div><div>اگرغیرتوباشد درجوارمن ، خودش یعنی که بدبختم</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>اگر خسروشوم ، دنیا به زیر سلطه ام باشد ولی شیرین</div><div> نباشد تاج وتخت و اعتبارمن، خودش یعنی که بدبختم</div><div>امجدزمانی</div><div>https://telegram.me/amjadzamanii</div>
text/html2018-06-09T16:45:27+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیخوشبختم
http://aaaivan.mihanblog.com/post/259
<div>همین که لحظه هایم را بنام تو سند کردم ، خودش یعنی که خوشبختم</div><div><br></div><div>همینکه دور دنیای دل انگیز تو میگردم، خودش یعنی که خوشبختم</div><div><br></div><div>همینکه حس کنم ، هستی کنارم زیرباران های بی وقفه بدون چتر</div><div><br></div><div>همین که دست تو باشد به دستان پراز دردم خودش یعنی که خوشبختم</div><div><br></div><div>همین که آسمان باشی برای من ، حدود وحد نباشدبین دلهامان</div><div>همین که هرکجا باشی به هرسمتی که برگردم خودش یعنی که خوشبختم</div><div><br></div><div> بدون شک همه دارایی ام از دار دنیا قلب اسماعیل من باشد</div><div>زمانی که دل خود را به قربانگاه آوردم خودش یعنی که خوشبختم</div><div><br></div><div>زمانیکه کنارخستگی هایم نشستی و به چشمم خیره خواهی شد ، </div><div> و زیبا و زنانه ترخطابم میکنی: مَـردَم ، خودش یعنی که خوشبختم</div><div>امجدزمانی</div><div><br></div><div>https://telegram.me/amjadzamanii</div>text/html2018-06-08T13:19:12+01:00aaaivan.mihanblog.comامجد زمانیپرنده
http://aaaivan.mihanblog.com/post/258
<div>میشودچلچله آواز ز یادش بـــرود ؟</div><div>یا نوازنده نـُـتِ ساز ز یادش برود؟</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>گرچه در کنج قفس بوده پرنده همه عمر</div><div>اینچنین نیست که پرواز ز یادش برود</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>هرکه نوشیده می از سبزه ی انگور لبی</div><div>این محال است که شیراز زیادش برود</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>یاکه شیرین شده باشد به رطب ها ی توو</div><div>گرمی وتب داری اهواز زیادش برود</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>دوستت دارم و من شاعرم و وای بران</div><div>شاعری صنعت ایجاز ز یادش بـــــــرود </div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>راز سرخیست میان پَــر و پرواز و تفنگ</div><div>مرگ برهر که چنین راز زیادش بـــــرود</div><div>******</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>دل من بچه ی خوبیست ، اگر رنجیده</div><div>صبح فردا بشود، باز زیادش بـــ.رود </div><div>امجـــــدزمانـی</div><div><span style="font-size: 11px;"><br></span></div><div>https://telegram.me/amjadzamanii</div><div><br></div>