اعتیاد ، ترک یا درمان لژیون حمید اکبری
وبلژون مسافر حمید اکبری
 
 
سه شنبه 29 فروردین 1396 :: نویسنده : مسافر رضا
"اقتصاد "

"خلاصه سی دی اقتصاد مهندس حسین دژاکام"

خریب من برابر است با میزان جهل و نادانی من، من صدها بند جورواجور مرئی و نامرئی همانند ریسمان‌های نازک و کلفت بر دست و پای خود زده‌ام که به این سادگی‌ها باز کردن همه آن‌ها در یک‌لحظه و یا کوتاه‌مدت امکان‌پذیر نیست . تصور می‌کنم هیچ شمشیری و یا وسیله برنده‌ای دیگر وجود ندارد که قادر باشد در یک‌لحظه همه بندهای اسارت مرا پاره کند . بنابراین بایستی برای باز کردن هر بند و یا هر ریسمان به علم و دانش معرفت لازم برسم تا بتوانم آن‌ها را یکی‌یکی بازکنم .

به نام قدرت مطلق الله

مبحثی که می‌خواهیم در موردش صحبت کنیم مربوط به تاریخ 24/12/1374 است . اما مطالبی که آن موقع عنوان‌شده است امروزه هم صادق است و صدسال دیگر هم صادق خواهد بود . چون حقایقی را بیان می‌کند که راستی و درستی بر آن دلالت می‌کند . حقیقت آن چیزی است که بوده و هست و خواهد بود.

شاگرد:

خوب می‌دانید که هنوز در تاریکی‌ها هستم من نیز به تجربه دانستم که خروج از تاریکی برای من در یک‌لحظه امکان‌پذیر نیست و این خروج بستگی به این دارد که چقدر من در اعماق تاریکی‌ها فرورفته باشم . تخریب من برابر است با میزان جهل و نادانی من، من صدها بند جورواجور مرئی و نامرئی همانند ریسمان‌های نازک و کلفت بر دست و پای خود زده‌ام که به این سادگی‌ها باز کردن همه آن‌ها در یک‌لحظه و یا کوتاه‌مدت امکان‌پذیر نیست . تصور می‌کنم هیچ شمشیری و یا وسیله برنده‌ای دیگر وجود ندارد که قادر باشد در یک‌لحظه همه بندهای اسارت مرا پاره کند . بنابراین بایستی برای باز کردن هر بند و یا هر ریسمان به علم و دانش معرفت لازم برسم تا بتوانم آن‌ها را یکی‌یکی بازکنم . اکنون در اثر همین بی‌خبری و جهالت خودم حق‌وحقوقم را تصاحب کرده‌اند و نیک می‌دانم که برای پس گرفتن این حق ازدست‌رفته کار بسیار سختی در پیش داریم.

زمانی انسان در ضد ارزش غوطه‌ور ‌است اما خبر ندارد . او می‌گوید من فهمیدم که در تاریکی‌ها فرورفتم و میزان آن بستگی به جهل و نادانی من دارد . مانند چاه است که هر چه بیشتر فرورفته بایستی باید همان‌قدر عمیق دربیایی و راهی که رفته‌ای را برگردی و در یک‌لحظه ممکن نیست و باید ذره‌ذره انجام شود.

این قضیه در اینجا به‌صورت خاص مربوط به یک فرد مصرف‌کننده است و به‌صورت عام به تمام انسان‌ها مربوط است . اگر یک خانواده را در نظر بگیریم باز به مثلث برخورد می‌کنیم که یک ضلع آن مصرف ، ضلع دوم تولید در خانواده و ضلع سوم تولید در خارج از خانواده است . مثلاً می‌توانند اکثر مواد غذایی را خودشان درست کنند و یا می‌توانند از بیرون  تهیه کنند . تک‌تک اعضای خانواده مصرف‌کننده هستند و سلامت خانواده خیلی مهم است . پنجاه‌درصد مرگ‌ومیر در ایران بیماری‌های قلبی ، عروقی و سکته‌های مغزی و قلبی است. به عبارتی وضعیت کار در خانواده‌های ایرانی به این‌گونه است که یک نفر شاغل است و بقیه اعضا مصرف‌کننده هستند درنتیجه اثر این دو موضوع را به هم ربط دهیم می‌توان گفت در اثر این بیماری‌ها اگر همان یک نفر یعنی شاغل خانواده از بین برود سلامت خانواده به خطر می‌افتد.

مصرف نمک در ایران سه برابر سایر کشورها است و آقایان بیشتر از خانم‌ها نمک مصرف می‌کنند و مصرف زیاد باعث بالا رفتن فشارخون و بروز مشکلات دیگر می‌شود . 96 درصد از خانم‌ها و 83 درصد از آقایان دچار بیماری کم‌تحرکی هستند. یعنی تحرک یک دختر 13 ساله با یک زن پنجاه‌ساله برابر است . 28 درصد زن‌ها و مردها فشارخون بالا دارند که همه به کم‌تحرکی و ورزش نکردن مربوط می‌شود .

به خاطر همین ما در کنگره برای ورزش اهمیت بالایی در نظر گرفته‌ایم و سخن دیگری می‌کنم چون در فرهنگ ما نیست و ما بلد نیستیم. قبلاً زورخانه‌ای بود و شب‌ها ورزش می‌کردند . جالب اینجاست که نیمی از مردم خبر ندارند که فشارخون بالا دارند . مصرف دخانیات در روستاها از شهرها بیشتر است. 50 درصد مردم ایران میوه و سبزی‌ها کافی نمی‌خورند . اولین مرحله در اقتصاد همین‌جاست که انسان‌ها ازنظر سلامتی به یک مرحله برسند که نیروی کار بهتر و بیشتری داشته باشند و این همان اقتصاد مقاومتی است.  در مقابل بیماری‌ها پرخوری ، تغذیه نادرست و... انسان باید مقاومت کند.

حال ما مصرف را چگونه کنترل کنیم تا مثلث درستی داشته باشیم خیلی ساده است . باید طبق وادی پنجم قناعت و پس‌انداز داشته باشیم، مثلاً زمان ظرف شستن شیر آب را باز نگه نداریم و در مصرف آب صرفه‌جویی کنیم یکی از کارهایی که می‌توانیم در اقتصاد انجام دهیم تفکر روی مصرف و سلامتی‌مان در داخل کشور خودمان است مثلاً استفاده از چای ایرانی به‌جای چای خارجی.

 حال کمی از این قضیه بالاتر می‌رویم و به مصرف داخلی و خارجی می‌رسیم . ما اگر بخواهیم جنس داخلی مصرف کنیم مشکلاتی مثل بدبینی نسبت به تولید داخل راداریم که اگر درست شود می‌توانیم از اجناس داخلی استفاده کنیم. ما باز یک مثلث داریم که در ضلع آن تولیدکننده و ضلع دوم مغازه‌دار و سوم واسطه است .تولید داخل در دست این مجموعه است . مسئله‌ی دیگر در تولید داخلی که تولیدکننده به‌واسطه می‌دهد و واسطه به مغازه‌دار. مثلاً تولیدکننده سیب را کیلویی 800 تومان به‌واسطه می‌دهد و واسطه 1200 تومان به مغازه‌دار می‌دهد و مغازه‌دار پنج برابر آن قیمت می‌فروشد . ما اگر به کشورمان و تولید ملی  علاقه‌مند هستیم باید روی این قضایا فکر کنم.ما با خرید اجناس خارجی صنعت گران  ایرانی را نابود می‌کنیم و این وظیفه بر عهده‌ی همه ماست که از این فشار و رکود خارج شدیم.

انسان یک سری کارها را انجام می‌دهد که گاهی اوقات خودش هم متوجه نیست . بعضی مواقع لازم است به خلوت برود و کلاه‌خود را قاضی کند تفکر کند ببیند آیا راه درست را می‌رود یا خیر؟

خودش را ارزیابی کند بعضی کارها به‌زور انجام نمی‌شود و هر کس باید خود به آن نقطه تفکر برسد مثلاً پدری را دیدم که صبح زود فرزندش را به‌زور و با عصبانیت برای نماز بیدار می‌کرد این حرکت نتیجه معکوس می‌داد. اگر خود انسان به این تفکر نرسد هیچ‌کس نمی‌تواند این کار را بکند هر کاری که انجام می‌دهیم چه ارزشی و چه ضد ارزشی خودمان قاضی خود باشیم.

گاهی اوقات راهنما حرفی می‌زند و شاگردان دیر می‌فهمند این به افکار و اندیشه خودشان مربوط است . مخصوصاً در اوایل سفر باید خود بدانید که چگونه از اسب خویش نگهداری کنید . اینجا اسب سنبل زندگی است و هر کس خود باید بتواند از زندگی‌اش دفاع و آن را کنترل کند.

زمین مهد آموزش است برای زندگی در بعد دیگر در زمین باید به تکامل برسیم و خیلی چیزها را یاد بگیریم و این مبارزه بین نیروی شیطان نیروی الهی است . نیروی شیطانی همان نیروی است که به ضرر انسان است و منافع خود را در نظر می‌گیرد.

در کنگره اگر بخواهیم مدارج را طی کنیم این راه بی‌انتها است چون سفر دوم و سوم انتها ندارد ما قدری تحمل لازم و ضروری است . برای اینکه انسان به‌جایی برسد مقداری تحمل لازم است وقتی با مشکلات و مسائل روبرو می‌شویم نباید ناکام و خسته شویم . گاهی اوقات زمان به شکلی سریع پاسخ شمارا می‌دهد . ما نیز در کنار شما تا پایان راه هستیم . زمانی هست که انسان اول آموزش می‌بیند و بعد که آموزش گرفت آماده می‌شود برای آموزش دادن همه ما هم به همین مشکل هستیم.

 شاگرد:

برای تقویت حس چه باید کرد؟

استاد:

ما اگر در احساس‌ها هرقدر خالصانه عمل کنیم کمک در ارتفاع حس‌های بیرونی می‌کنیم امیدواریم این مسائل و مسائل جلسه قبل که بستن دهان بود را انجام دهید و به‌سلامتی و اقتصاد خودتان توجه زیادی بکنید.





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


سه شنبه 29 فروردین 1396 :: نویسنده : مسافر رضا

برای ترمیم صور آشکار یا جسم احتیاج به مواد غذایی داریم و برای ترمیم صور پنهان یا نفس احتیاج به یک سری مطالب ماوراء ماده داریم. اگر به جسم مواد غذایی به موقع نرسد بصورت انواع و اقسام بیماریها خودش را نشان می دهد و اگر به قسمت نفس هم انرژی نرسد و راننده این ماشین راننده مرتب و منظمی نباشد جسم را نابود می کند.


صحبتهای بین شاگرد و استاد در تاریخ 06/11/1373

 

استاد: ما در بحث گذشته راجع به صوت و نور اشاره ای به تصویر نمودیم می دانید که شروع و حرکت و بیشتر عمل را صوت انجام می دهد و باقی است. راجع به نور هم قدری توضیح دادیم اما گفتیم تصویر و انرژی و یا تصویر و قوّت در بیشتر عالم هست و برای نشان دادن آنرا حک می نمودند در مورد بشر یا انسان که قوّت می گیرد تصویر نیروی خفته یا پنهان دارد که انسانی که با آن تصویر آشنا باشد مطالب را عوض می نماید.

 

بارها گفته ایم جسم انسان مثل یک ماشین یا یک شهر است  یا مثل یک خانه می ماند و خود ما یا نفس ما مثل راننده ماشین یا کسی که در آن شهر یا خانه ساکن است و سکونت دارد.

 

در تعریف نفس هم گفتیم نفس آن چیزی است که در ظاهر و باطن تعیین موجودیت می کند و یک سری خواسته هم دارد.

 

به این دلیل گفتیم چیزی است چون نمی دانیم از جنس چیست و از چه درست شده است؟؟؟ همچنین فهمیدیم که جسم یا کالبد ما از خاک درست شده و دلیلش هم این است که همه موادی که در جسم ما هست در خاک هم هست و ما از خاک این مواد را می گیریم. البته بصورت مستقیم مود را از خاک نمی گیریم مثلاً مس و آهن و کلسیم را مستقیماً نمی توانیم از خاک بگیریم و به صورت غیر مستقیم استفاده می کنیم مثلاً گیاهان و درختان املاح خاک مثل پتاسیم ، آهن ، کلسیم و ... را می گیرند و ما از گیاهان و میوه ها تغذیه می کنیم و آن املاح به بدن ما جذب می شود یا حیوانات گیاهان را می خورند و ما از گوشت حیوانات استفاده می کنیم و مواد جذب بدن ما می شود.

 

در اینجا یک تفاوتی بین ماشین و انسان هست. بنزین یا گاز یا گازوئیل را در اتومبیل به عنوان سوخت می ریزیم و اتومبیل روشن می شود و حرکت می کند و سوخت و انرژی را مصرف می کند و ماشین کار می کند. سوخت ماشین همان بنزین و گاز و گازوئیل یا برق است و سوخت انسان همان مواد غذایی است که می گیریم و می سوزانیم. تفاوت در اینجاست که اگر مثلاً لاستیک ماشین سائیده شد یا اگر لوله اگزور سوراخ شد یا پوسید ، اتومبیل و سوخت اتومبیل نمی تواند آنرا ترمیم و درست کند و همینجور می ماند ولی در انسان اگر مشکلی برای پای انسان به وجود بیاید یا زخم شود یا شکستگی اتفاق بیفتد خود بدن آنرا ترمیم می کند.

 

برای لاستیک احتیاج به کربن و پلاستیک و کائوچو داریم و برای ترمیم اگزور احتیاج به آهن و قلع داریم. ولی در انسان هرجایی از بدن که مشکلی برایش پیش آمد و احتیاج به آهن یا کربن یا چیز دیگری داشت از مواد غذایی باید بگیرد.

 

پس در جسم مواد غذایی مصرفی مثل آب و غذا فقط برای سوخت نیست . چون مواد غذایی و سوخت ، در بدن انسان دو کار انجام می دهد:

 

1-انرژی نقل و انتقال انسان را انجام می دهد یعنی همان انرژی که انسان قادر به کارکردن و زندگی کردن است.

 

2-این مواد باعث می شود که جسم ، خودش را ترمیم و تعمیر کند.

 

در اینجاست که مواد غذایی نقش مهم خودش را نشان می دهد ، در اینجاست که ما همیشه نمی توانیم پیتزا و فست فود یا نان باگت یا سوسیس و کالباس و نوشابه و غذاهای فریز شده و غذاهای مانده و کنسرو شده و مواد غذایی با ماندگاری بالا بخوریم. حالا اگر این کار را بکنیم چه اتفاقی می افتد ؟ اون موقع اگر مثلاً لاستیک جسم سائیده شد مواد برای ترمیم آن نداریم یا اگر ریه یا قسمتی از بدن آسیب دید موادی که بخواهد آن را ترمیم بکند را نداریم.

 

به همین دلیل انواع و اقسام بیماریها بین همه انسانها به وفور یافت می شود مثل ام اس ، کولیت ، کورون ، پروستات ، بیماریهای کلیوی یا گوارشی و ...

 

یکی از عوامل کثرت بیماریهای بشر تغذیه است و اینکه تغذیه درست و روی حساب نداریم و اهمیت به تغذیه نمی دهیم مثلاً میوه ها را بخاطر گران بودنشان نمی خریم در صورتی که هر چقدر هم گران باشد در قبال هزینه بیماری ها ارزانتر است.

 

موادی که برای جسم هست به سه گروه تقسیم می شوند:

 

1-مواد غذایی خوب                             2-مواد غذایی بد                  3-مواد غذایی خنثی

 

مواد غذایی خوب اصولا تازه هستند مثل سبزیجات تازه ، گوشت تازه ، قرمه سبزی که با مواد و سبزیجات تازه درست شده ، اینها همگی جزء غذاها و مواد غذایی خوب هستند.

 

مواد غذایی بد آنها هستند که تازه نیستند مثل سبزیجات فریز شده ، گوشت فریز شده ، کنسروجات مثل کنسرو قرمه سبزی . نکته این جاست که کنسروجات و کمپوت مخصوص مواقع اضطراری و خاص مثل جنگ و سفر و بیابان هستند نه در شرایط زندگی معمولی. وای به حال زمانی که غذاهای بدی مثل سیگار ، الکل ، مواد مخدر ، مشروبات الکلی و چیزهای مضر به جسم  بدهیم.

 

مواد غذایی خنثی آنها هستند که فرقی نمی کنند ، نه کور می کنند و نه شفا می دهند ، هم خوب هستند هم بد. مثل سوسیس و کالباس.

 

کلاً بشر توسط سه چیز غذاها را تشخیص می دهد :

 

1-دیدن با چشم: یعنی وقتی غذا را دید تشخیص می دهد که قابل خوردن هست یا نه.

 

2- بوکردن: یعنی با بوئیدن تشخیص می دهد که فاسد است یا قابل خوردن.

 

3- مزه کردن و چشیدن: که با مزه غذا تشخیص می دهیم که قابل خوردن است یا نه.

 

امروزه در موارد شکل و بو و مزه دستکاری می شود. مثلاً سوسیس را در این شکل و قالب که هست ما استفاده می کنیم ولی اگر طرز تهیه آنرا ببینیم اصلاً استفاده نمی کنیم یا با مواد افزودنی که به آن میزنند غذا را خوش بو و خوش طعم می کنند تا مزه و بوی اولیه آنرا تشخیص ندهیم.

 

اینهایی که گفته شد مربوط به جسم بود که به دفعات متعدد راجع به آن صحبت کردیم که در مثال اتومبیل مربوط به همان اتومبیل است. حال این اتومبیل یک راننده هم دارد که همان نفس است برای انسان.

 

تعیین موجودیت انسان بوسیله نفس است. وقتی نفس از وجود ما رفت دیگر نمی شود تعیین موجودیت کرد و جسم متلاشی  می شود. گویی که نفس با یک ریسمان های نامرئی یا مثل یک قاب تمام ذرات جسم را به هم متصل نگه داشته است و اگر خارج شد جسم منهدم می شود.

 

نفس هم احتیاج به خوراک دارد. نیازهای نفس از نوع مواد غذایی و املاح و مواد معدنی و ویتامین ها نیست.

 

یکی از چیزهایی که به نفس انرژی و قدرت می دهد صوت است.

 

وقتی خبر خوبی می شنویم حالمان خوب می شود یا اصطلاحاً می گوئیم فلانی انرژی من را گرفت یا فلانی از من انرژی می گیرد یا انرژی می دهد. پس ما همان طور که برای جسم انرژی نیاز داریم که همان مواد غذایی است برای نفس هم انرژی نیاز داریم .

 

آخرین مراحل آرایش جسم فرمان فکر و عقل است پیرامون بُعد خویش پس از انتقال تفکر و تعقل ایجاد تصاویر مجازی می کند.

 

پس اینجا نفس انرژی اش را از صوت می گیرد. صوت به جسم انرژی نمی دهد بلکه به نفس انرژی می دهد. یک صوت خوب می تواند به نفس انرژی خوب بدهد وقتی انرژی خوب داد راننده یا نفس سرشار از انرژی است و می تواند ماشین را بخوبی هدایت کند.

 

صوت سه نوع است : 1- صوت خوب                  2- صوت بد یا مخرب          3- صوت خنثی

 

صوت خوب : صوتی که انسان را شارژ می کند و حال انسان را خوب می کند مثلاً کسی با شما حرف می زند و شما خیلی از او انرژی می گیرید یا صدای موسیقی که انسان را به ملکوت اعلاء می برد.

 

صوت بد یا مخرب : صوتی که انسان را تخلیه انرژی می کند و حال انسان را بد می کند مثلاً کسی شما را ملامت می کند یا نیش و کنایه می زند یا زخم زبان می زند یا صدای موسیقی که انسان را به اَسفَلُ السّافِلین یا قَهقَرا می برد و یا صداهای گوشخراش و آزاردهنده.

 

صوت در جنگها هم کاربرد داشت که با طبل و کوس و آلات موسیقی نظامی به سربازان انرژی می دادند.

 

یکی دیگر از چیزهایی که به نفس انرژی و قدرت می دهد نور است. البته در اینجا نور بصورت تصویر خودش را به نمایش می گذارد مثل تصویر سینمایی یا تلویزیونی یا عکس. پس تصاویر هم می تواند به ما انرژی دهد و یا انرژی را از ما بگیرد. مثلاً تصاویری مثل تصاویر جنایت و کشتار که مشمئز کننده است انرژی را از انسان می گیرد.

 

پس تا اینجا فهمیدیم که برای ترمیم صور آشکار یا جسم احتیاج به مواد غذایی داریم و برای ترمیم صور پنهان یا نفس احتیاج به یک سری مطالب ماوراء ماده داریم. اگر به جسم مواد غذایی به موقع نرسد بصورت انواع و اقسام بیماریها خودش را نشان می دهد و اگر به قسمت نفس هم انرژی نرسد و راننده این ماشین راننده مرتب و منظمی نباشد جسم را نابود می کند. بیماریهای نفس را اصطلاحاً بیماریهای عصبی یا سایکوسوماتیک (PSYCHOSOMATIC) می گویند. کلیه بیماریهای سایکوسوماتیک مربوط به نفس و صور پنهان انسان است که مشهور به سیستم عصبی است که در طب امروز اصطلاحاً به آن بیماری روان تنی می گویند .

 

همه انسانها فکر می کنند که درمان بیماری فقط با خوردن قرص و دارو است . بیشتر انسانها مبتلا به یبوست هستند که این باعث می شود که سموم مختلف در درون روده ها و شکم باقی بماند و خودش را به انواع و اقسام بیماریها نشان دهد مثل سردردها. دو عامل مادر امراض هستند : یکی بیخوابی و دیگری یبوست و کار نکردن روده بزرگ و انباشته شدن مواد اضافی و سموم درون آن ،

 

به گزارش خبرنگار حوزه بهداشت و درمان گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان : عسل و سرکه سیب هر دو سرشار از پتاسیم هستند که سطح سدیم خون را تنظیم کرده و فشار خون را کنترل می کند . هردوی آنها حاوی منیزیم هستند و باعث کاهش فشار از دیواره رگها می شود . عسل و سرکه سیب همچنین بعنوان اکسیر ضد پیری نیز استفاده می شود علاوه بر این ترکیب عسل و سرکه سیب نوعی اکسیر طبیعی برای پاکسازی و سم زدایی روده بزرگ و کبد و کلیه نیز محسوب می شود برای درست کردن این اکسیر مواد زیر لازم است.

 

یک لیوان آب گرم . یک و نیم تا دو قاشق سرکه سیب . یک و نیم تا دو قاشق عسل .

 

این مواد را با یکدیگر مخلوط کرده و بطوریکه همگی کاملاً حل و یکدست شوند سپس آنرا به آرامی بنوشید ممکن است در ابتدا از طعم آن خوشتان نیاید اما کم کم به آن عادت می کنید. مردم بسیار زیادی از سراسر دنیا با این روش از سمها و مواد اضافی انباشته شده در روده بزرگ خود خلاص می شوند. با خوردن ترکیب عسل و سرکه سیب به مدت هفت روز یا بیشتر می توانید اثرات بی نظیر و مثبت آنرا در بدن خود احساس کنید مقدار پیشنهادی آن یک تا دو لیوان در طول روز است.

 

تاثیرات بی نظیر ترکیب عسل و سرکه سیب:

 

 بهبود گوارش و تقویت سیستم گوارشی بدن ، تقویت سیستم گردش خون ، تقویت غشاء مخاطی گلو ، رفع خستگی ، پیشگیری یا درمان گرفتگی صدا ، کاهش فشار خون ، جلوگیری یا کاهش پیری زودرس ، از بین بردن برخی میکروبهای مضر بدن.

 

ما در کنگره برای ترمیم بیماریهای نفس یا سایکوسوماتیک ، جهان بینی  را تدریس می کنیم و جهان بینی مورد آزمایش قرار می گیرد.

 

ما در جهان بینی میخواهیم خوراکی برای نفس تهیه کنیم که صوت شروع حرکت است.

 

انرژی در همه جای عالم هست ولی ما از آن انرژی باید بتوانیم درست و بموقع و در جهت خودش استفاده کنیم.

 

در تصویر یک قدرت پنهانی وجود دارد چون نور است و بر اثر انعکاس و شکست نور بوجود می آید که می تواند اثرات خوب یا اثرات مخربی داشته باشد.

 

تصویر در تمام امور زندگی و حیات ما اثر ثمربخش دارد و کاربرد و یا استفاده از تصاویر در نزد اشخاص منفی و یا نیروهای تخریبی و غیره که این عمل ممکن است در جهت بدی باشد و این نمونه ای از قدرت تصویر می باشد.

 

در گذشته به همین خاطر عکسهای پدران و نیاکانشان را که مرده بودند قاب می گرفتند و در سالنهای خودشان نگهداری می کردند تا از آنها قوت بگیرند.

 

شما در ایام قدیم تصویر زیادی نداشتید و این بیشتر به علت نبودن علم آن بود ولی امروز در حیات شما همه مسائل با تصویر است البته مصرف علمی دارد امّا افراد و اشخاص با غرض از تصاویر به جهت استخراج نیروهایی که در جهت خود عمل می نمایند به کار می بردند شما شاید به این موضوع ایمان نداشته باشید اما وجود دارد زیرا با بودن علم امروز قابل فکر نیست در خاندانهای قدیم اکثراً پس از فوت نمایشان را در قاب عکس می گذاشتند البته به صورت نقاشی ولی در آن زمان افراد و اشخاص حاضر در قید حیات را در قاب نمی گذاشتند این یک استفاده از تصویر بود که انرژی می گرفتند. ما به جهت کسب علم و دانش و تسویه کالبدها سخن داریم و ادامه آن و مراقبتهای لازم در هر بُعد انسان لازم است که از آنها اطاعت بنماید تا برای امورات خود در هر حیاتی با مشکلات عدیده برخورد ننماید.

 

در قدیم تکنولوژی انقدر پیشرفت نکرده بود که تصویر زیاد باشد و اکثر تصاویر بصورت نقاشی بود و مثل الان نبود که از لحظه لحظه زندگی عکس می گیرند. در تمام لحظات در حال ثبت لحظات هستند . کمتر کسی در حال درک لحظات است.

Print Friendly Version of this pageپرینت مطلب



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


سه شنبه 29 فروردین 1396 :: نویسنده : مسافر رضا


صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است.

همه انسان ها قادر هستند در هر نقطه ای که قرار دارند و هر صفتی که با خود حمل می کنند، آن را عوض نمایند؛ حتی گناهکارترین. گناهکارترین انسانی که مرتکب فجایع و جنایت های بی شماری گردیده است، می تواند صفات زشت خود را تغییر دهد و از آن ها بازگشت نماید. و برعکس به دلیل جاری بودن انسان، اگر ما در بالاترین نقطه بهشت قرار داشته باشیم، هرگاه صفت نیک، تبدیل به صفت زشت گردد، ما را از بهشت به طبقات زیرین جهنم فرو خواهد کشید؛ چون انسان جاری است.


همه چیز در هستی جاری و در حرکت می باشد و هیچ چیز در هستی و ماورای آن را نمی توانیم بیابیم که ثابت باشد و تغییر نکند، چون سیر تکاملی و مسیر زندگی، تغییر، تبدیل و ترخیص است.


در وادی دهم از کتاب عشق، چهارده وادی برای رسیدن به خود آمده است: قدما معتقد بودند 4 عنصر مخالف آب، باد، خاک و آتش هستی را به وجود آورده اند.


4 عنصر پایه نظام هستی در طب سنتی (ایرانی – اسلامی) وجود دارد. هر کدام از این چهار عنصر ویژگی هایی از نظر سردی، گرمی، تری و خشکی دارند. آتش، گرم و خشک که بدان صفرا می گوییم. هوا، گرم و تر با عنوان دم و آب، سرد و تر که عنوان بلغم نام نهاده اند و در آخر خاک که سرد و خشک است که بدان سودا می گوییم.


البته رکن پنجمی نیز وجود دارد که روح حاکم بر عناصر چهارگانه است: قدرت درک ارزش ها و ضد ارزش ها، خوبی ها و بدی های نظام هستی را به انسان عطا می کند که به آن جوهر، نفس یا روح الهی نام می نهیم که در اینجا وارد این بحث نخواهیم شد.


به وسیله این 4 عنصر، گیاهان، حیوانات و انسان پدید آمده است و هر موجودی به نسبت سرشت اولیه و محیط واقع در آن به مقدار کم یا زیاد از این عناصر در درون وجودی خود دارد.


تعادل سردی ها و گرمی ها را خداوند مهربان تعیین می کند و تا زمانی که این تعادل حفظ شود، سلامتی موجودات پایدار خواهد بود. برای حفظ تعادل عناصر و سلامتی، باید مقدار معینی از گرمی، سردی، تری و خشکی وارد بدن شود تا آن تعادل حفظ و بالطبع سلامتی پایدار باشد. پس عوامل غذا، محیط، اطراف و رفتار باعث این ویژگی خواهد شد.


هر گاه میزان این چهار عنصر (صفرا، دم، بلغم و سودا) در بدن به تناسب وجود داشته باشند، فرد دارای مزاجی معقول خواهد بود و بدن در سلامتی است.


هر گاه یک یا دو عنصر نسبت به دیگر عناصر در بدن افزایش یابد، بیماری حادث خواهد شد. هر گاه مقدار صفرا موجود در تن یک فرد به نسبت معتدل افزایش یابد، فرد دارای مزاجی صفراوی و همین طور مزاجی دموی، بلغمی و سوداوی پدید خواهد آمد. پس یک نفر صفراوی تا زمانی که در طبع خود متعادل است، سالم است.


برای حفظ سلامتی، باید در بدن اخلاط را به تعادل نگه داشت. برای تقویت هر کدام لازم است غذای زاینده همان ماده یا خلط را به بدن رساند که "تقویت به عین" گویند. یعنی اگر صفراوی و سالم هستید، باید غذای گرم و خشک مصرف نمایید و اگر دموی هستید، غذای گرم و تر و بعضی غذای سرد و تر. سوداوی ها، غذای سرد و خشک باید مصرف کنند، یعنی "تقویت به عین". لیکن در صورت بروز بیماری که با افزایش یک یا چند ماده حاصل می شود، باید آن ماده را کاهش دهیم یا از ضد آن استفاده کرد. مثلاً اگر صفراوی شده یعنی صفرا غلبه کرده و بیماری حادث گردیده است و باید رطوبت را افزایش داد (چون صفرا گرم و خشک است) یعنی از صفرا زدا بهره گرفت و همین طور برای کاهش سردی و خشکی باید از حرارت و رطوبت استفاده کرد (سودا زدا) یعنی درمان به ضد.


این افزایش که باعث بیماری می شود، یا سراسری است که در تمام بدن پدید می آید یا در یک اندام وجود خواهد داشت. وقتی در سراسر بدن پدید آمد، آن را غلبه اخلاط می نامیم که موجب بیماری  فراگیر می گردد، مانند فشار خون و غلظت خون. ولی اگر این خلط یا ماده در یک اندام افزایش یا کاهش یابد، موجب بیماری همان اندام می شود، مانند افزایش صفرا در سرکه موجب سر درد می شود یا افزایش بلغم در زانو که موجب درد و ورم زانو می شود یا افزایش سردی در مغز موجب فراموشی خواهد شد.


ویژگی افراد با مزاج های مختلف:


افرادی که صفراوی هستند یعنی مزاج گرم و خشک (آتش) دارند، افراد لاغر اندام هستند. رنگ چهره آن ها به زردی می زند. پوست گرم و خشک، عطش زیاد، دهانی خشک و تحمل گرما را ندارند. تمایل به خوردن ترشی، لواشک و غذای سرد مثل کاهو، خیار، سالاد و شیرینی دارند. مزه دهان آن ها تلخ و رنگ زبان آن ها زرد می باشد.


افرادی که دموی هستند، یعنی مزاج گرم و تر (هوا، باد) دارند. افرادی درشت اندام با پوستی سرخ و سفید، گرم و مرطوب، نرم و موهای پرپشت، نبض قوی و پر، خواب خوب، تمایل به شیرینی و ترشی دارند و همه نوع غذا را می خورند. تحمل سرما برای آن ها راحت تر از گرما می باشد. مزه دهان آنها شیرینی و رنگ زبان آن ها قرمز می باشد.


افرادی که بلغمی هستند، یعنی مزاج سرد و تر (آب) دارند. افرادی چاق، پر چربی و پف آلود با پوست سفید و موهای کم پشت، دهان مرطوب هستند و تشنه نمی شوند. خواب زیاد و علاقه به مصرف شیرینی و گرمی دارند. به سردی ها و ترشی ها علاقه ندارند. تحمل فصل زمستان برای آنان سخت است. مزه دهان آن ها مایل به شیرینی و رنگ زبان آن ها سفید است.


افرادی که سوداوی هستند، یعنی مزاج آن ها سرد و خشک است، افرادی لاغر اندام، خواب کم و سبک، بینی آنها خشک و پوست خشک و تیره دارند. به شیرینی و گرمی ها نسبت به ترشی ها و سردی ها علاقه بیشتری دارند. تمایل به هوای گرم دارند و فصل پاییز برای آن ها نامطلوب است. دچار سوزش معده و گرفتگی عضلات پشت ساق پا می شوند. مزه دهان آن ها شور و رنگ زبانشان سیاه است.


ویژگی غذاها، میوه و سبزیجات از نظر مزاج:


غذاها، میوه ها و سبزیجات گرم و خشک: ( صفراوی)


انبه، به، نارگیل، زیتون، خرما، شکر سرخ، شاه دانه، شنبلیله، فندق، پسته، جو دو سر، نخود، لپه، گوشت شترمرغ، پنیر مانده، سیر، پیاز، کرفس، ترب، پونه، نعناع، شوید، ترخون، روغن زیتون، سیاه دانه، زیره، زینان، فلفل، دارچین، زنجبیل  


غذا، میوه و سبزیجات گرم و تر: ( دعوی )


شبدر، یونجه، شاهی، پیاز قرمز، تربچه، انگور، انار شیرین، موز، سیب، گلابی، گندم، نخود، کنجد، لوبیا، برنج (اصفهان، شیراز، خوزستان)، لوبیا، روغن دانه های کنجد و سیاه دانه و زیتون، روغن جوانه محلی، گوشت گوسفند و بوقلمون، تخم مرغ (سفیده سرو و زرده گرم است)، میگو


غذا، میوه و سبزیجات سرد و تر: (بلغمی)


کاهو، کاسنی، اسفناج، خیار، گوجه فرنگی، گوجه سبز، آلو، گیلاس، توت فرنگی، هندوانه، کدو، زالزالک، کیوی، پرتقال، لیمو ترش، گریپ فروت، انار ترش، جو، شیر گاو، گوسفند، پنیر تازه، گوشت ماهی، گوساله، گاو، تخم مرغ ماشینی


غذا، میوه و سبزیجات سرد و خشک: (سوداوی)


کلم، سماق، باقلا، عدس، خشخاش، زرشک، تمشک، خرمالو، غذاهای شب مانده، گوشت گاو و گوساله فریز شده، سوسیس، کالباس، کنسروها، آش دوغ، ماست، انار ترش، چای، قهوه، رب انار، رب گوجه، نوشابه های گازدار، ماءالشعیر، سرکه، آبغوره

نتیجه گیری: صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است و با تفکر در سایه آموزش و تجربه می توان جاری شد.

با شناخت مزاج خود در وضعیت سلامتی از تقویت به عین استفاده می کنیم؛ یعنی غذا، میوه و سبزیجاتی که مطابق با مزاج فرد است، باید مصرف شود. لیکن در صورت بیماری باید بر ضد آن مزاج، تغذیه نمود تا تعادل ایجاد شود و بیماری برطرف شود.






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


سه شنبه 29 فروردین 1396 :: نویسنده : مسافر رضا


نوشتار سی دی مردم داری از اقای مهندس...

استاد رعد و نکهبان :

استاد رعد:خوشحام که یادی از من نمودید،من هم خوبم ودر دوایر بی کران به انچه مدر است ادامه می دهیم،به یاد همه به یاد حق هستیم برای انچه خود پیش می اوریم وانچه در لوح ما نوشته شده با احترام خاصی برخورد می کنیم،چه طور شد یادی از من تنها نمودید.

نگهبان :من همیشه به یاد شما هستم.

استاد رعد :حتما تو هم مثل من قدری تنها یی را لمس نمودی وبی وفایی اشنایان بیگانه،

مهم نیست بر این باور باش که همچنان که می گذرد نبوده ونخواهد ماند.(زندگی ودنیا ثابت نیست وهمیشه در حال تغییر است)

یاری داری کهتنهایت نگذاشته زیرا محبت را یاد اوراست وبه تقدیر واقعی که واقف هستی،با فصل جدید اغازی نو کن که همه چیز رابا احیای دوبارهجان بخشی وانگاه با دنیای دروغین سابق وداع کن وبا نیروی جدید وتفکر جدید پیش برو که انشاالله تنها نخواعی بود.

یک یار واقعی پیش ازهزاران هزار دوستان دروغین قیمت دارد واکنون خود میدانی وقتی محبت  واقعی عجین میشود واقعیت محبت را لمس مکنی ودیگرانی که هیچ وقت حضور نداشته اند همان ظروف تهی هستند که با انها کاری نداریم.

انچه مقدر است وانچه خود پیش میاوریم مثلث خواست ،تقدیر ،فرمان الهی

 

 

 

تقدیر انچه هست که ما با افکار واندیشه خودمان بوجود می اوریم،امروز عملی انجام میدهیم فردا با ان مواجه میشویم یا دیروز کاری کردیم که امروز مواجه میشویم،یا مثال چک که یک ماه پیش کشیده ا   یمتاریخ ان امروز بعد از یک ماه نوبت ان است تقدیری است که قبلا انجام داده ایم،انچه مققدر است مربوط به گذشته است که انجام داده ایم ،تقدیر ،سرنوشت ها با خواست افراد رقم می خورد وانچه پیش می اید مربوط به خودمان است .

ما خودمان هستیم که می کاریم وقتی جو بکاریم جو برداشت می کنیم،

امروز اگر خشم بکاریم خشم درو می کنیم ،امروز محبت می کاریم محبت برداشت می کنیم واگر طوفان بکاریم طوفان برداشت می کنیم.

بعضی ها مغز شان مثل قورباغه است ،شرایطی پیش می اید مرزبان ایجنت میشود بد مستی وکج رفتاری می کندباید صبر کرد در مرحله کوچک هستی تازه سرباز صفر ی تا برسی به استوار مرحله دارد ،در سر جوقه گی بد مستی نکن خودت جلوی خودت را می گیری،انسان ها اگاه هستند مثال کبک سرت را زیر برف نگیر ،اگر موقعیتی پیدا کردی از ان موقعیت استفاده مثبت کن،در تمام سطوح کشور هم همینطور است کسی با رئیس جمهور عکس انداخته یا در جای مقام عالی رتبه ای گفته حالت چطور است  واو سو استفاده می کند . اگر در جایگاهی وشرایطی که خداوندمقدر می کندوارد مرحله  ای می شویم باید ظرفیت داشته باشیم اگر مرزبان میشویم با مردم با نیکی رفتار کنیم مردم دار باشیم با ادب رفتار کنیم ،اگر ایجنت هستیم اگرراننده تاکسی هستیم با مردم با مهربانی رفتار کنیم یا اگر کارمند اداره هستیم همینطور (در هر جایگاهی که هستیم بر خورد درست اگر بقال هستیم با مشتری درست صحبت کنیم رفتار درست ما ادب ونزاکت ماست )

یک زمانی در شهر داری کار می کردم همکاری بامن بود که تلفن چی بود  وان موقع زمان انقلاب بود و خلاف کارهارا می گرفتند او گفت خوشبحال خودمان که دزدی نکردیم و کسی با ما کاری ندارد،نارحت شدم به او گفتم اخه تو اگر می خواستی دزدی کنی چه می خواستی بدوزدی ،ایا در موقعیتی بودی ایا در شرایطی بودی شب قالیچه ابریشم برایت بیاورن و تو قبول نکردی یک موقع است که انسان در ان شرایط قرار نگرفتهاست .

اگر انسان در شرایطی قرار گرفت باید ان جایگاه بعنوان پله ونردبان استفاده کند،انسان در هر شرایطی باید به بهترین نحو ممکن از ان استفاده کند خیال نکن مغز تو خیلی کار می کند از این به ان بگی وهمه را بهم بریزی اگر مغز انیشتن  هم داشته باشی نمی توانی انسان ها نادان نیستند ما در هر جایگاه وپست بهترین کار مردم دار بودن هست وقتی در جایگاهی قرار گرفتی بیشتر به مردم نیاز داریم واحتیاجوقتی قرار نگرفتیم کسی در مورد ما اضهار نظر نمی کند وقتی شدیم از ما انتظار دارند باید حرکتمان درست وحساب شده باشد و برای مراحل بعدی اماده باشیم.

خوشحالیم که یادی از مانمودید

درست است که ما همه انسان هستیم ولی تمام مسئله روحی وروانی وحالت ما تحت یک سری مکانیزم بیوشیمی و مواد شیمیایی است یک ذره مواد بیاید پایین تبدیل به یک ادم افسر

ده ویک ذذره بالا برود عاشق می شویم پایین بیاید فارق  می شویم  ومن هر چه روز میرود به این سیستم بیشتر ایمان می اورم .

کارهای که انجام میدهیم  وفعل های که انجام می دهیم بستگی دارد که این فعل در سمت ارزشهاست یا ضد ارزشها ،اگر در مسیر ضدارزشها باشد روز بروز سیستم بیوشیمی را تخریب می کند و وقتی تخریب کرد در ناراحتی واضطراب پیش میرویم ومسائل دیگر .اگر به سمت ارزشها برویم و در صراط مستقیم بهتر کار میکند.مواد بهتر ترشح میکند و در وضضعیت خوبی قرار میگیریم خداوند و طبیعت امده کنترل کرده در سیستمدرست بر هر انسانی نگهبانانی گماشته شده که هر کدام به خیر و شر هدایت میکند،وقتی داریم پشت سر دیگران صحبت می کنیم داریم سیستم خود را تخریب میکنیم و در انزوا قرار میگیریم و تبدیل به یک آدم بی شخصیت میشویم و مردم دیگر روی ما حساب نمی کنند.دیگر جلوی ما حرف نمیزند.از ما خوششان نمی آید و ما از این قضیه رنج میبریم و با رنج بردن روی سیستم اثر میگذارد و دوپامین ،سروتونین پائین می آید و با این پائین و بالا در بهشت و جهنم قرار میگیریم و یکی از این چشمه ها در بهشت خمر است.این می تواند وضعیت ما را تعیین کند واین مسئله است که تعیین می کند برای حال خوش داشتن باید در مسیر ارزش ها حرکت کنیم.اذیت وازار مردم انسان را تبدیل به یک انسان مریض می کند،همه چیز را خودمان پیش می آوریم.

چی شد یادی از من تنها  کردی،حتما تو هم مثل من قدری تنهایی را لمس نمودی وبی وفایی اشنایان بیگانه

ما یک سری افراد بیگانه داریم یک سری افراد اشنا داریم مثال پدر مادر خواهر  حال یک سری از اشنایان هستند ولی بیگانه هستند ،یعنی پدر مادر برادر باهم بیگانه هستند اشنایان بیگانه فقط نسبت خونی دارند

 

مهم نیست به همین باور باش که همچنان که می گذرد نبوده ونخواهد ماند.یاری داری که تنهایت نگذاشته زیرا محبت را یاد اور میشود وبه تقدیر واقعی واقف هستی .

محبت وجود دارد انچه کرده ای نتیجه می گیری.

با فصل جدید اغازی نو کن که همه چیز  را با احیای خودت دوباره جان بخشی ،یعنی ما نباید همیشه منتظر باشیم اتفاقی از بیرون برای ما بیافتد با فصل جدید داستان جدید تا دیروز مصرف کننده بودی حالا وارد دوره دیگر شده اید یعنی صل جدید مثال فصل بهار،فصل پاییز.پس با این صل جدید آغازی نو کن.و مسئولیت به عهده ی خودت است،آغازی نو کن و خودت خودت را احیا کن و موتور حرکت خودت باید باشی.با دنیای دروغین سابق وداع کن،ما یک سری دنیای دروغین با خودمان قبلا داشتیم،وداع کردیم.چون حقیقت نیست و ماسک است و پنهان کاری خیلی انرژی میبرد از این به آن،از آن به این،خیلی انرزی میبرد.آدم دروغگو کم حافظه است.نمیتوانی کارهارا مدیریت کنی.بعضی ها برای شرایطی با ادم دوست میشود که ممکن است مقام باشد تا بهره برداری کند و به خاطر شرایط دوست ما هستند.

دوست واقعی در همه ی شرایط دوست ما هستند و ارزش دارند.یک یار واقعی بیش از هزاران هزار دوستان دروغین قیمت دارند.اکنون خود میدانی وقتی باور ها با محبت واققعی عجین میشود واققعیت محبت را لمس میکنی و دیگرانی که هیجچوققت حضور نداشتند همان ظروف تهی هستند.

محبت باید واقعی باشد باید انرا لمس کرد.

اکنون خود میدانی باید باور داشته باشی محبت واقعی است.دوست داشتن او واقعی است.وققتی اونجوری شد محبت را لمس می کند.محبت باید واقعی باشد.باید باور داشت باید انرا لمس کرد.

کسانی که هستند ولی هیچ وقت حضور نداشتن فقط یک نام هستند واسم وعملا وجود ندارند انها طرفهای تهی هستند انسان که محبت ندارد طرف خالی است وبیشترین رنج را خودش می برد  ومحبت درونی تنها چیز ارزشمند انسان است ،انسان دکتر باشد ومحبت نداشته باشد مثال درخت بی ثمر است .انها طروف تهی هستند که با انها کاری نداریم وتو مسئول هستی وجستجو گر هستی بعنی هنوز همه چیز را نمی دانی ومی گردی ومی دانی تو مسئول هستی  وکسی که جستجو می کند مانند نوایی که خوب یاد ندارد بنوازد انقدر مینوازد تا بتواند بنوازد .سفر اولی ها دارند جستجو می کنند سی دی گوش می کنند مطالعه می کنند  ودارند جستجو می کنند  چرا چون بلد نیستند ودارند پیدا می کنند باید انقدر تمرین کند تا بلد بشود نباید بترسد وباید از اشتباه درس بگیریم واز شکست تجربه کسب کنیم نه اینکه مشگل تراشی کنیم.

انوقت که به بهترین رسید وخوب یاد گرفت همه به نوای او گوش می دهند مثال راهنما ها که همه از هنر او به وجد می ایند

اینها که در این جهان محبت دارند در جهان دیگر هم با هم محبت دارند اگر اینجا به یک بچه میش هم محبت داشته باشی در ان جهان هم داری ومحبت هیچگاه از بین نمیرود  وکسی که در جهت مثبت و ارزشها به تکامل میرسد وارد فردوس میشود وخوبی وبدی منطبق میشود.

 

فرمانروایان زمان کسانی هستند که سازندگی و تولید می کنند وخدمات می دهند کسانی که تخریب می کنند جاهل هستند .

 





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


شنبه 19 فروردین 1396 :: نویسنده : مسافر رضا
"سی دی بستن دهان"
"خلاصه سی دی بستن دهان مهندس حسین دژاکام"



 انسان می‌تواند با صحبت کردن نفرت پیدا کند. کینه، حسادت و تنفر به وجود بیاورد. بین انسان‌ها تفرقه و درگیری به وجود آورد و بازهم با صحبت کردن می‌تواند بین انسان‌ها مهر، دوستی و محبت به وجود آورد.

"به نام قدرت مطلق الله"

برای درمان اعتیاد باید جهان‌بینی تغییر کند و به حقیقت نزدیک باشد. نه‌ تنها در دیدگاه اعتیاد بلکه برای زندگی کردن هم باید نگرش انسان‌ها درست باشد.

اگر دیدگاه و نگرش انسان‌ها درست باشد می‌توانند از یک زندگی نسبتاً متعادل و آرامش بیشتری برخوردار باشند در غیر این صورت دچار گرفتاری‌های متعددی می‌شوند.

پس ما بایستی دنبال یک جهان‌بینی می‌گشتیم که مرده را زنده کند یعنی شخصی از آن رفتار و کرداری که دارد بمیرد و یک انسان جدیدی ساخته شود که مشاوره و قرص‌ها در این زمینه جوابگو نیستند.

بستن دهان بهانه‌ای است برای بازنمودن درب‌های دیگر بدن ازجمله ذهن و اندیشه ژرف انسان. شاید بگویید که اگر دهان بسته باشد و انسان نه اطعمه و نه اشربه ای تناول کند، ذهن انسان هم به خواب می‌رود و ارتباط فی‌مابین" کند"می‌گردد. شاید ابتدا این‌طور تصوّر شود، اما در ادامه درب‌های آنانی که باید باز شود، می‌شود.

 وقتی دهان انسان بسته شود، سایر دروازه‌های بدن باز می‌شود. درب‌های دیگر ذهن انسان ، اندیشه و افکار انسان است.

خیلی کارها بر عهده دهان است مثل صحبت کردن، خوردن، آشامیدن، تنفس کردن و انتقال افکار و اندیشه از طریق دهان انجام می‌گیرد مثل دروازه یک‌ شهر است که گاهی اوقات روی این دروازه کنترل داریم و گاهی اوقات کنترل نداریم. مثلاً در خوردن غذا زیاده‌روی کنیم انواع و اقسام مشکلات بروز می‌دهد باید اختیار دهان دست انسان باشد که هر کس یا هر چیزی را داخل آن راه ندهد. بزرگ شدن بدن خیلی نرم و آرام انجام می‌گیرد. ولی بعد کاهش دادن آن الله‌اکبر. شخصی که جسمش بیش‌ازاندازه سنگین بشود ، نشستن برای آن مشکل است خیلی از کارها را قادر به انجام دادن نیست.

وقتی‌که دهان انسان باز باشد و دائماً بخورد جدای بر این‌که فربه می‌شود درهای افکار، اندیشه و احساسات آن نیز بسته می‌شود. هر چه انسان بدون مطالعه بیشتر صحبت کند بیشتر اشتباه می‌کند. انسان می‌تواند با صحبت کردن نفرت پیدا کند. کینه، حسادت و تنفر به وجود بیاورد. بین انسان‌ها تفرقه و درگیری به وجود آورد و بازهم با صحبت کردن می‌تواند بین انسان‌ها مهر، دوستی و محبت به وجود آورد.

یکی از مسائل مصرف شیشه و انفتامین ها ایجاد بدبینی و دشمن پنداری است که خیال می‌کنند همه دشمن آن‌ها هستند و دچار توهم می‌شوند که همه در اثر استفاده مواد است و از طریق دهان مصرف می‌شود. دهان باید به‌موقع باز شود حتی اگر بخواهد حرف حق بزند و این‌گونه نیست که وقتی شما حرف حق می‌زنید همه حرف حق شمارا بپذیرند.

در طبیعت همه‌چیز در نوسان است و بعضی حرکات تند است و بعضی کند. در مسیر همهٔ ما همین‌طور است. نمی‌شود همیشه یکنواخت باشد یا همیشه‌بهار باشد ما اگر الفبا را یاد بگیریم می‌توانیم از جهان‌بینی خوبی برخوردار باشیم.

آن القران فی کتاب المکنون: کسانی لمس و درک می‌کنند که درون آن‌ها مطهر باشد یعنی ازنظر افکار، اندیشه و کردار پاک باشند. آن موقع مفهوم کلمات را درک می‌کنند.

ما می‌آییم مطالب را می‌آموزیم. زمین مهد است خیلی از مطالب را نمی‌دانستیم ولی آموختیم و می‌آموزیم و موقعی که آگاهی رسید برای ما جهت را معین می‌کند که ما باید اشتباهات خود را خط بزنیم مثلاً مصرف هروئین و تریاک و خیلی از مطالب دیگر اشتباه بوده چون هرکدام از ما که قدم به حیات می‌گذاریم دنبال یک هدف هستیم ولی هیچ‌کدام از ما نمی‌دانیم مثل دهانی که باز می‌شود و همه‌چیز داخل آن می‌رود که ما باید روی آن کنترل داشته باشیم هم ازنظر خوراکی، هم ازنظر سخن.

انسان‌های بد، برای به دست آوردن به هر شکلی که ممکن بوده و هست درمی‌آیند و هرکسی را که سد راهشان باشد به هر طریق ممکن از جلوی راه خودشان برمی‌داشته‌اند وبرمی دارند. انسان‌هایی که بد باشند همه‌چیز را برای خودشان می‌خواهند. برای به دست آوردن به هر شکلی درمی‌آیند؛ و هرکس سد راهشان باشد را برمی‌دارند. برای همین می‌گوید؛ گزینه‌ها روی میز است و از این حرف‌ها. احساس در جرگهٔ خودشان معنا دارد، انسان‌ها را به دید خنثی می‌نگرند حس و فکر و همهٔ چیزهای خوب را درون خودشان می‌بینند و بقیه انسان‌ها را خنثی می‌پندارند. مثلاً اگر دوست‌داشتنی وجود دارد، فقط آن‌ها می‌توانند دوست بدارندو انسان‌های دیگر نمی‌توانند و خنثی هستند. هرگز محبتی بین انسان‌ها و انسان‌های بد برقرار نمی‌شود مگر سودی هنگفت باشد، برای به دست آوردن و به هدف رسیدن همه کاری انجام می‌دهند. وقتی سود زیادی در میان باشد هر کاری می‌کنند.

به‌طورکلی مطلبی که برای ما بسیار حائز اهمیت است بستن دهان است که باید روی دهان خودکنترل داشته باشیم چه در خوردن و آشامیدن و چه در صحبت کردن.

خیلی از چیزها جاذبه دارد حتی خوراکی‌ها که باید روی دروازه وجود دهان خودمان کنترل لازم داشته باشیم.





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


شنبه 19 فروردین 1396 :: نویسنده : مسافر رضا
"سی دی پایان"
"خلاصه سی دی پایان مهندس حسین دژاکام"

ابتدای امر اصلاً فکر نمی کنید که جابجا شده اید،درتمامی لحظات می دانید که زنده هستید مگر رفتگان را مشاهده کنید که در قید حیات نبوده اند وبعد زندگی آغاز می شود.!خیال می کنید زنده اید مگر اینکه کسانی که فوت کرده اند را ببینید مثل پدربزرگ یا ...

"به نام قدرت مطلق"

 حقیقت آن چیزی است که درگذشته وجود داشته ،درزمان حال هم وجود دارد و در آینده هم وجود خواهد داشت .و گفتیم در ادامه حقیقت نقاب از رخ برمی‌گیرد.پس برای روشن شدن حقیقت،زمان از پارامترهای بسیار مهم است.

انسان ها به دو گروه تقسیم می شوند: یک گروه معتقدند که انسان فقط همین است و به دنیا می‌آید ومی‌میردو پایان است،که اینهابیشتربه ماده تکیه‌دارند. و گروه دیگرمعتقدند که نه! این‌طور نیست و مرگ پایان زندگی نیست،بلکه یک  سفراست یا تعویض یک مرحله .

اصولاً بشر در مورد خودش چیزی نمی‌داند. ما ازنظر شعور و آگاهی در مقابل این کائنات و کهکشان‌ها و هستی هیچ هستیم هم  در صور آشکار و هم درصورپنهان.

درصورآشکارکه مشخص است،ما انواع واقسام بیماری ها را داریم که لاعلاج اند.اکثر بیماری های ما مانند همان مثال استخوان لای زخم است .

گفتیم حقیقت درگذشته ،حال وآینده وجود دارد وهست.چرا کتاب مولانا دربین فارسی زبانان ارزشمنداست؟چون حقایقی که 800سال پیش گقته؛حالاهم هست،کتاب حافظ هم همین طور؛ بیشترین چاپ کتاب دردنیامربوط به سه کتاب است .قرآن،انجیل وتورات ؛قرآن در1400سال پیش نازل شده است،چندمیلیاردنسخه ازاین کتاب تاامروزچاپ شده است؟!الان نه رسول خداهستندو نه دیگران! .چگونه یک کتاب 1400سال دوام آورده است؟شام وناهارهم به کسی نداده که ازکتابش تعریف کنند.انجیل مسیح مربوط به 2000 سال پیش است!ازاین نسخه چندین میلیارد چاپ شده است؟!تورات متعلّق به 3000 سال پیش است و چندمیلیاردچاپ شده است.آیامی شوداین کتابهاباد هواباشد؟یاباطل باشد؟چرااینهاماندگارشدند؟مانمی توانیم روی اینها خط باطل بکشیم چون حقیقت هستند.شایدازاین کتابها سوء استفاده شود اما مقصّرمتون کتابها نیستند.

می خواهم این را بگویم ،که این کتابهای عظیم می خواهند این را بگویند که انسان فانی نیست!وبامرگ تمام نمی شود!مرگ پایان هرانسان نیست!وعلاوه براینها درتمام کتب ادیان دیگرهم قید شده است. مانند زرتشت،میترا،بودا،هندوهاو....همه معتقدند که مرگ پایان زندگی نیست. چندسالی است که یک عدّه پیدا شدند که ماتریالیست و... هستند.پس حتماً یک چیزی پشت این قضیه هست که همهء اینها ازیک موضوع حکایت می کنند.ما چرا داریم این کار را انجام می دهیم؟مابرای خروج از تاریکی باید جهان بینی ودیدگاهی داشته باشیم که به حقیقت نزدیک باشد.

اگراین دیدگاه به حقیقت نزدیک باشد،می توانیم ازهرظلمتی عبورکنیم .مثل اعتیاد،چون درمثلث درمان اعتیاد ماجسم ،روان وجهان بینی را داریم،که جهان بینی یعنی نگرش و دیدگاه ، یعنی تغییرنگاه،یعنی عمل کردن روی فلسفهءمعنوی . روی دیدگاه های مضرّی بایدکارکردتا تقویت اندیشه داشته باشیم .

انسان از چیزی که نمی شناسد همیشه می ترسد .مانندوقتی واردیک غار می شوید چون نمی دانید آنجا چه خبراست،می ترسید،مرگ هم عین همین است.گاهی بیشتر وگاهی کمتربا صحبت هایی که راجع به این موضوع ویازندگی های موازی انجام گرفته ،می دانید که جهان مادّی ما با همهء سختی هایش، کشش زیادی برای ادامهء حیات دارد.

اموال مثل یک بندی می مانند به پای انسانها. نه اینکه همیشه گفته ایم که گدا و مفلس بمانیم .بایستی به قول سردار: باغرور وسربلندی زندگی کنیم وبدون هیچ ظلمی، ویا از راه کج به زندگی مادی ادامه دهیم، ویا چیزی با ارزش را فدای چیزی نکنیم که در هر دو جهان ویا جهانها اصل موضوع است ؛ یعنی عشق و محبّت و دوست داشتن ها. یک سری تفکّر در قدیم بودکه؛ مال دنیا چرک دست است و....و جسم خاکی اصلاً ارزشی ندارد واین قدر ادامه پیداکرد که در بعضی از مکتب ها جسم را مقابل روان قرار دادند.یا دنیا را مقابل آخرت قرار دادند، مثل در تقابل قرار دادن علم با ثروت. همان موضوع انشای بچّگی !الان مامی دانیم که علم و ثروت مکمّل یکدیگرند. یا تقابل جسم و روان که می گویند هر چقدر جسم را بیشتر شکنجه بدهیم، روح وروان ما رستگارتر می شود. در همهءمکاتب بود. در مکتب خودمان ملامتیان بودند که با سختی زیاد می خواستند روان خود را بسازند مثل رهبانیّت در مکتب مسیحیّت که روی میخ می خوابیدند و خود را شلاق می زدند یا مرتاض ها در تبّـت و هند و.... که از نظر من این یک انحراف است. دنیا مکمّل آخرت است ما نباید یکی را فدای دیگری کنیم ، هیچ کس نگفته که ماباید گدا و مفلس بمانیم . شما حضرت سلیمان را ببینید، صاحب تمام گنج های دنیا بود.

اما داشتن و زندگی کردن یک شرط دارد؛ نباید از راه کج و تقلّب باشد، باید از راه درست به زندگی ادامه دهیم . اگر شما داشته باشید(ثروت) می توانید به دیگران هم کمک کنید . وکاری نکنیم که عشق و محبّت را فدای چیزی کنیم که در این جهان و جهان های دیگر اصلاً ارزشی ندارد . ما نمی توانیم عشق را فدای مال کنیم .انسانها دوست دارند و دوست دارند که کسی آنها را دوست داشته باشد

 مرگ چگونه اتّفاق می افتد؟ گویی دستگاه را به آرامی از نیروگاه جدا می‌کنیم !

 جایی می روی که یک لحظه قبل از آن خبر نداشتی و خود را درفضا ومکان دیگری حس می کنی . اما به محض ورود کسانی را می بینید که به نظر ناآشناباشدو گویی به استقبال شما می آیند. البّته همهءاینها به صورتی که شما تصوّر کرده اید نیست .ابتدای امر اصلاً فکر نمی کنید که جابجا شده اید،درتمامی لحظات می دانید که زنده هستید مگر رفتگان را مشاهده کنید که در قید حیات نبوده اند وبعد زندگی آغاز می شود.!خیال می کنید زنده اید مگر اینکه کسانی که فوت کرده اند را ببینید مثل پدربزرگ یا ... وهمان گونه که بایدباشد،می شود.

ماجرای مرگ پایان زندگی و حیات نیست .به همین خاطر می گوئیم اعتیاد با مرگ تمام نمی شودو ادامه خواهد داشت .بلافاصله زندگی به گونه ای دیگرآغاز می شود.

 این مطالب را گفتم که به این جهان بینی برسیم که " فوری خط بطلان روی بعضی از مسائل نکشیم "حداقل کمی تفکّر کنیم . چون برای همهء ما مهم است که آیا مرگ پایان است یا آغاز؟! ودر تمام سطوح زندگی ما نقش بسیار موثّری دارد. این همان تغییر فلسفهء معنوی یک فرد مصرف کننده است . نه تنها مصرف کننده بلکه هر انسانی. و این تغییر گاهی اوقات می تواند بسیار مخرّب باشد. گاهی اوقات می تواند درست باشد و گاهی می تواند شستشوی مغزی باشد . تغییر اندیشه مهم است اما باید معلّمینی داشته باشیم که ما را آموزش بدهند که چگونه است؟ اگر معلّم می داشتیم که 12 میلیون پروندهءقضایی نداشتیم. باید آموزش لازم را ببینیم . فقط دنبال یک سری آداب و رسومات خاص نگردیم، چون در پشت پرده بازی های پنهانی وجود دارد .اینها مطالبی بود که در مورد مرگ گفتم . پایان زندگی مرگ نیست ، پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست وما هرچه را اینجا کاشته ایم،آنجا درو می‌کنیم . اینجا هم هر کار بکنیم  ادامهء زندگی ماست، امیدوارم از این مطالب درس بگیرید و در زندگی کاربردی نمایید . 



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


شنبه 21 اسفند 1395 :: نویسنده : مسافر رضا
((بنام قدرت مطلق الله))

سی دی گره مسئولیت از آقای امین دژاکام



مسئولیتها به انسان قدرت و اعتماد به نفس و انضباط می دهند و لازمه زندگی هستند . انسانی که مسئولیتی به عهده اش نیست در واقع در جایگاه انسانی خودش قرار ندارد و همیشه در رنج و عذاب است

بحث امروز راجع به تجربیاتی است که در این چند سال بنده و دیگر دوستانم درگیر آن بوده ایم . یک موقع انسان راحت سرش را روی بالش می گذارد و می خوابد بخاطر اینکه هیچکس با او کاری ندارد یک موقع هم هست که همه با او کار دارند باز هم او راحت می خوابد ، ولی یک موقع هست که چند نفر با او کار دارند ، اینجا دیگر نمی تواند آرامش خود را حفظ کند و بخوابد به دلیل احساس مسئولیتی که دارد .

بحث امروز راجع به گره مسئولیت است و می خواهیم ببینیم این مسئله چگونه اتفاق می افتد و واکنش ما نسبت به آن چگونه می تواند باشد . چون زمانی اتفاق می افتد که اصلا متوجه آن نمی شویم و دلیل اینکه انسان متوجه نمی شود این است که خیلی آرام و آهسته پیش می آید .

زمانی که یک مسافر و یا همسفر در سفر اول هستند ، از جهاتی بسیار خوب است چون فقط به آنها سرویس داده می شود . شاید یک سفر اولی به مرزبانان یا راهنمایان نگاه بکند و به آنها غبطه بخورد و یکی از آرزوهایش این باشد که این جایگاه را تجربه کند . ولی اگر برعکس آن اتفاق بیفتد و یک راهنما یا مرزبان به جایگاه یک سفر اولی غبطه بخورد ، قطعا دچار گره مسئولیت شده چون قاعده این است که انسان نباید به گذشته برگردد مگر آنکه کاری را ناقص انجام داده باشد . وقتی که در آزمونهای مختلف شرکت میکنیم و قبول میشویم به ما مسئولیتهای زیادی داده میشود. از کمترین که میتوان نگهبان نظم یا مهماندار و میکروفن گردان باشد تا درجات بالاتر. وقتی به ما مسئولیتی داده میشود طبق وادی یازدهم برای اینکه چشمه جوشان باشیم و آن جوشش را داشته باشیم و علاوه بر آن ذخایری که نزولات آسمانی مثل برف و باران است باید اختلاف پتانسیل را در خود به وجود آوریم و این اختلاف پتانسیل از صفر شروع می شود یعنی اگر شخص از خدمات کوچکی که انجام میدهد لذت ببرد برای او یک انگیزه ای ایجاد می شود که ادامه بدهد در واقع منتظر است تا جایگاههای بالاتری را نیز تجربه کند .اگر شهامت لازم را نداشته باشد که تجربه کند طبیعتا مزه آن را نمی چشد و ممکن است مدتی در کنگره باشد و به درمان برسد و برود .

این قضیه ادامه پیدا میکند تا یک مسئولیت حسابی و تداوم دار را در کنگره به دست آورد مثلاً مرزبان یا کمک راهنما می شود و مدت زمان این کار ادامه دار و طولانی است و اینها جایگاههایی است که اختلاف پتانسیل را برای ما به وجود می آورد و این جایگاهها مهم است چون می تواند تغییرات زیادی در فرد به وجود آورد و بسیاری از گره های انسانی در همین جایگاهها حل می شود و حتی ممکن است یکسری از بیماریها نیز در فرد درمان شود .

همانطور که هر چیزی می تواند سازنده باشد اگر هم به جا استفاده نشود می تواند مخرب باشد مثل چاقوی آشپزخانه که هم میتوان از آن برای تهیه غذا استفاده کرد همچنین بعنوان یک وسیله دفاعی می توان از آن استفاده کنیم و یا به دیگران آسیب بزینم . یا عشق همانطور که برای انسان سازنده است و می تواند انسان را به زندگی امیدوار کند و در او انرژی و انگیزه ای جهت تشکیل خانواده ایجاد کند اگر از شکل خودش خارج شود تبدیل به گره می شود و می توان فرد را تا سرحد جنون و مرگ ببرد .برای هر چیزی این مسئله را داریم مثلاً باروت هم می تواند برای ساخت جاده استفاده شود هم برای کشتن انسانها. برای قضیه مسئولیت هم این مسئله وجود دارد مسئولیتها به انسان قدرت و اعتماد به نفس و انضباط می دهند و لازمه زندگی هستند . انسانی که مسئولیتی به عهده اش نیست در واقع در جایگاه انسانی خودش قرار ندارد و همیشه در رنج و عذاب است . قدیمی ها این نکته را خوب می دانستند بخاطر همین خیلی توصیه می کردند که فرزندانشان در کنار تحصیل کار کنند و یک مسئولیتی داشته باشند چرا که می دانستند که اگر کار نکنند جوهرۀ  وجودی آنها به بار نمی نشیند یعنی همیشه در رنج و عذاب هستند .

حالا وضعیتی بوجود می آید که این مسئولیتها برای انسان مثل حجاب می شود و باید بفهمیم چگونه یک مسئولیت جنبه حجاب پیدا می کند و برای انسان ایجاد مشکل می کند؟

باید به این نکته توجه کنیم که دو نیروی خیلی قدرتمند در انسان وجود دارد و می تواند در انسان رخنه کند که مانند آرواره های تمساح است که دارای دو فک است و هیچ وقت یک فک به تنهایی جواب نمی دهد و همانطور که برای گاز گرفتن وجود دو ردیف دندان الزامی است اینجا هم این دو نیرو انسان را تحت فشار قرار داده و خرد می کند .

آقای مهندس می گویند که دندانی هست بسیار خطرناک و این دندان از همه دندانها بدتر است و خاصیت آن این است که صاحب خودش را گاز می گیرد و آن دندان طمع است . اگر یکی از نیروهای فک را طمع انسان و دیگری را تکبر بدانیم به کسی آسیب نمی زند مگر به خود شخص و اگر هر دو این نیروها در شخصی باشد انسان دیگر نیاز به هیچ دشمنی ندارد یعنی برای اینکه فرد بخواهد خودش را درگیر مشکلات کند کفایت می کند .

خصوصیت طمع این است که هرچه که به انسان داده شود برایش کفایت نمی کند مثلا اگر برای او گوسفندی کباب کنند می گوید کاش برایم گوساله کباب می کردید و اگر گوساله کباب کنند می گوید کاش گاو کباب می کردید . در کلام الله شریف آمده است از چنین انسانی بعنوان زیاده خواه یاد می شود و اصلا متوجه آن چیزی نیست که دارد و این قضیه خیلی مهم است .

تکبر یعنی که انسان خودش را در ماهیت و آفرینش از انسانهای دیگر متفاوت ببیند و همیشه احساس کند که با بقیه فرق می کند . انسانی که منیّت دارد ممکن است که خود را بالاتر از دیگران بداند اما شاید این حالت را نداشته باشد اما انسان متکبّر قطعاً ته دل خود این احساس را دارد و کاملا این قضیه را باور می کند و باید درست شود .

طمع انسان از ترس انسان قدرت می گیرد و ترس از دست دادن باعث به وجود آمدن طمع در انسان می شود خاصیتی که در طمع هست این است که هیچ چیزی به شما احساس رضایت نمی دهد .

حالا این دو یعنی انسانی که از هر آنچه دارد راضی نیست و فکر می کند با بقیه فرق دارد را کنار هم بگذارید ببینید چه اتفاقی می افتد.

این ممکن است در انسان در صور آشکار شما باشد یعنی خود آدم متوجه باشد که این خصوصیت را دارد و یا اینکه در صور پنهان شما قرار دارد و روحتان نیز از وجود آن بی خبر است و در ادامه خودش را نشان می دهد.

مثلاً شما در جاده تهران به شمال هستید تا وقتی که هنوز به کرج نرسیده اید هیچ پیچ خطر ناکی وجود ندارد ولی کرج را که رد کردید و به سمت چالوس رفتید کم کم پیچها و دره ها خودشان را نشان می دهد پس انسان باید شروع به حرکت کند و طی طریق بکند و به مسئولیت ها برسد وقتی به جایگاههای بالاتر رسید آن صفت خودش را ظاهرمی کند .

شاید شما هم برای انجام هر کاری ابتدا فکر کنید که خیلی ساده وراحت است و می توانید به راحتی آن را انجام دهید اما زمانیکه وارد آن مسئولیت می شوید یک صفتی در شما شروع به جوشش می کند و ظاهر می شود که برای خود شما هم تازگی دارد و اصطلاحاً سورپرایز می شوید.

حال اگر انسانی در این مقطع طمع داشته باشد چه کاری انجام می دهد؟ زمانیکه یک مسئولیت بعهده می گیرد تصمیم می گیرد مسئولیتهای بعدی را نیز عهده دار شود و همینطور مسئولیتهای بعدی و بعدی تا جایی که به دیوار بتونی برخورد کند یعنی اگر به شما هر چه مسئولیت پیشنهاد دهند نه نمی گوئید و قبول می کنید این یعنی انسان دچار طمع در مسئولیت شده است و فکر می کند می تواند کلیه مسئولیتها را بعهده بگیرد . بقول آقای مهندس عقل حسابگرانه یعنی وقتی انسان با عقل حسابگرانه پیش برود گمان میکند که این کار او درست است و او را بیشتر به تکامل میرساند ممکن است اینگونه باشد و توانایی و انرژی لازم را داشته باشد که چند کار را با هم انجام دهد اما هر چیزی حدی دارد.

مطلب بعدی اینکه اگر انسان در مسئولیت طمع داشته باشد دائما به دنبال این می گردد که دامنه اختیارات خود را زیاد کند یعنی اصولاً به آن اختیاراتی که قانون برای او تعریف کرده اهمیت زیادی نمی دهد و سعی می کند راههایی را پیدا کند که بتواند از این محدودیتهای که برایش ایجاد شده فراتر برود چون اصولا طمع با محدودیت سازگاری ندارد چون بیشتر میخواهد بایستی از آن خطوط عبور کند .

نتیجه چه می شود؟

در این مواقع انسان شروع به دخالت کردن و نظر دادن در کارهای دیگران می کند ( کسانی که با او همکار هستند) و شروع می کند به اظهار نظر کردن و مداخله کردن در کار آنها .

پس 1- در مسئولیتی که بعهده گرفته قوانین را به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه زیر پا می گذارد و برای خودش دامنه اختیارات بیشتر قائل می شود و 2- علاوه بر آن دوست دارد مسئولیتهای بیشتری به او بدهند .و این باعث تخریب در او می شود

دوما: دیگران که باید کار کنند و آموزش بگیرند از این آموزشها محروم می شوند .

انسان زمانی که عمل سالم نداشته باشد انرژی درستی دریافت نمیکند و ممکن است فردی زود به این موضوع پی ببرد و فرد دیگری دیرتر. به جایی می رسد که دیگر نمی تواند آن کار را درست انجام دهد و راندمان لازم را ندارد و به این نتیجه می رسد که باید جای خودش را عوض کند و قطعاً دیگر جایش آنجا نیست و یک نفر می تواند پیدا شود که بهتر از او این کار را انجام دهد و این مهم نیست که دانایی او چقدر است. یک موقع هست که مسئله فرد در انجام کاری ، توانایی و پتانسیل او نیست و مسئله کار گروهی و جابه جایی نیروهاست و تا وقتی که هر فردی خودش نخواهد کاری انجام نمی شود مثل دختری که اصلا دوست ندارد کسی به خواستگاریش بیاید و چون انرژی و موج را دفع می کند همه را از خود دور می کند .

یک مواقعی آدم کاری می کند که در ناخودآگاه ممکن است که سر را ه بنشیند در صورتی که نباید سرراه بنشیند و سد معبر کند . مهم نیست که کی سد معبر کند مهم این است که باید کنار برود و راه را برای دیگران باز کند و به این فکر کنیم که همانطور که روزی می آییم روزی هم باید هر آنچه را به دست آورده ایم رها کنیم و برویم پس باید تمرین کنیم . خیلی چیزها در انسان با درست عمل کردن و انتخاب درست ، درست می شود وگرنه اگر بتواند این کار را انجام دهد و درست انجام ندهد یعنی توانسته در پذیرفتن مسئولیت دندان طمع را بکشد .

خداوند در کلام الله میفرماید : خداوند شرایط هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن قوم خواسته های خود را تغییر دهد.

انسان باید بتواند در مسئولیتها خواسته های خود را تغییر دهد . این جا میزان تلاش مهم نیست تعیین جهت مهم است . از اون خواسته چشم پوشی کردن تغییر جهت در مسیر زندگی هست که انسان را به آرامش می رساند.

همانگونه که انسان جلوتر رفته آموزش می بیند و دانایی او بیشتر می شود و مسئولیتهای بیشتری انتخاب می کندو احساس مسئولیتش زیاد می شود . مطلب دیگر اینکه افزایش دانایی یک خاصیت وسواس گونه دارد یعنی انسان درانجام کارها دچار وسواس می شود که کار را درستتر و دقیقتر و کاملتر انجام دهد.

زمانی شما هنگام نوشتن قلم را محکمتر روی کاغذ  می کشید با این کار خوش خط تر نمی شود بلکه کاغذ سوراخ می شود و خط شما از بین می رود.

چاره ی وسواس در اینجا این است که به دیگران اطمینان کنی و کارها را میان آنها تقسیم کنی و اگر انسان بتواند چنین کاری را انجام دهد موفق می شود و اگر شخصی در این مورد روی خود کار نکند باعث سه چیز می شود : 1- روز به روز مسئولیتهایش بیشتر می شود 2- در مسئولیت خودش دچار افزایش حریم و زیاده خواهی می شود 3- آرامش را از دست می دهد ممکن است زمان ببرد ولی چون از طمع و تکبر می گذرید به آرامش می رسید .

انسان بخاطر اینکه گمان می کند که با بقیه فرق دارد نمی تواند مسئولیت را به دیگران بسپارد ولی اطمینان کنید که اطمینان کردن پایه و اساس آرامش است . زمانی که انسان اعتمادش را از دست می دهد همه چیز خراب می شود وقتی اطمینان دوباره به وجود می آید به دیگران هم کار و مسئولیت و اجازه می دهد تا آنها نیز تفکر و تجربه کنند . آن موقع است که انسان می تواند یک نفس راحت کشیده و به کارهای دیگر بپردازد.

همه ی ما انسانها در حال سفر هستیم و بایستی از این مسائل عبور کنیم  . سفر ما از نقطه ی ابتدایی که کمترین مسئولیت را به ما می دهند آغاز می شود تا جایی که بالاترین جایگاه را به دست می آوریم . اما در آنجا تمام نمی شود زمانی تمام می شود که ما بتوانیم کار را به نحو احسنت انجام دهیم و دیگران را آموزش دهیم که آنها هم انجام دهند و اگر هم که ما دیگر در آنجا نبودیم آن سیستم بتواند به کار خود ادامه دهند اگر ما نتوانیم بر گره مسئولیت غلبه کنیم آن سیستم به ما وابسته شده و اگر یک روز نباشیم نمی تواند به کار خود ادامه دهد همه در هم گره میخورند . همان طور که ما نباشیم همه در هم گره می خورند وقتی هم هستیم ما در خودمان گره می خوریم.





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


شنبه 21 اسفند 1395 :: نویسنده : مسافر رضا

به نام خالق زیبایی

در باب دستور جلسه هفتگی:اهمیت خواب شب و بیداری در صبح زود

به قلم کمک راهنما مسافر علی جمالی

برای تنظیم خواب شب بایستی بیدار شدن در صبح زود موردتوجه قرار گیرد.

با  نگاهی طبیعت درمی‌یابیم بخش مهمی از حیات همه جانداران اعم از نبات، حیوان و انسان در خواب سپری می‌شود . درواقع خواب یک نیاز فیزیولوژیک است مثلاً گیاهان و بعضی حیوانات به خواب زمستانی می‌روند، بعضی از حیوانات مثل جغد روزها و بعضی دیگر مثل اکثر پرندگان ، شب‌ها به خواب می‌روند. در زندگی انسان هم مسئله خواب نقش مهمی ایفا می‌کند. به‌طوری‌که یک فرد بالغ حدود یک‌سوم زندگی خود را در خواب سپری می‌کنند .پس لازم است بیشتر در مورد خواب بدانیم.
اما در خصوص خواب و فواید آن، به دلیل پیچیدگی ساختار وجودی انسان در صور آشکار (جسم) و صور پنهان (مثل نفس، حس، ذهن ،روان و .... که قابل‌رؤیت نیست) هنوز مجهولات زیادی وجود دارد . ولی تحقیقات و شناخت حاصله تاکنون ،خود نشان از اهمیت موضوع دارد که در ادامه به بخشی از آن اشاره می‌کنم.

در ابتدا بهتر است بدانیم ارتباط اعتیاد و خواب چیست؟ درواقع بدانیم مصرف مواد مخدر روی خواب انسان چه تأثیری می‌گذارد؟

کنگره معتقد است اعتیاد جایگزینی مزمن است. یعنی مواد مخدر بیرونی جایگزین مواد شبه افیونی طبیعی بدن شده است .مواد مخدر در ابتدای مصرف اثر دوپینگ کننده دارد و فرد می‌تواند با مصرف مواد، ساعت‌ها بیدار بماند. اما در ادامه و انجام عمل جایگزینی ، خواب فرد تحت تأثیر قرار می‌گیرد و شخص بدون مصرف مواد نمی‌تواند بخوابد. درواقع با قطع ناگهانی مواد فرد مصرف‌کننده دچار عوارض آشکار و پنهان می‌شود ( سندروم محرومیت ناشی از قطع مواد) که بی‌خوابی جزء هر دو عارضه می‌باشد. اگر خواب را در دو پارامتر کمیت (میزان خوابیدن) و کیفیت (آرامش در خواب و ندیدن کابوس) بررسی کنیم، مصرف مواد مخدر ،روی هر دو پارامتر اثر می‌گذارد. از طرفی چرخه خواب‌وبیداری فرد دچار اختلال می‌گردد به‌طوری‌که اکثر مصرف‌کنندگان مواد مخدر روزها می‌خوابند و شب‌ها بیدارند. چرا؟؟؟؟

زیرا بخشی از مواد شیمیایی طبیعی بدن مثل ملاتونین که تنظیم‌کننده چرخه خواب‌وبیداری (ساعت بدن) است و سروتونین ،استیل کولین و آدرنالین ( آدنوزین و آدرنال) که مربوط به خواب است، در بدن فرد مصرف‌کننده با انجام عمل جایگزینی تولید نمی‌شود یا بسیار کم تولید می‌شود.

بنابراین یکی از ارکان درمان در کنگره به تعادل رسیدن خواب فرد می‌باشد به‌طوری‌که بعد از درمان به‌راحتی و بدون استفاده از هیچ دارویی، بتواند به‌اندازه کافی بخوابد.یک فرد بالغ به‌طور طبیعی بین 6 تا 8 ساعت نیاز به خواب شبانه دارد.

سؤال: بی‌خوابی یا اختلال در خواب چیست؟

غالباً فکر می‌کنیم بی‌خوابی یعنی نخوابیدن .درصورتی‌که خوابیدن کمتر از 6 ساعت و بیشتر از 8 ساعت در شبانه‌روز، تکرار بیدار شدن در خواب، دیر به خواب رفتن و مدت طولانی در رختخواب بیدار ماندن، دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن و .... جزء مشکل بی‌خوابی یا اختلال در خواب محسوب می‌شود.

عوارض بی‌خوابی چیست؟

بخشی از عوارض بی‌خوابی عبارت‌اند از: مشکلات حافظه، عدم تمرکز، کاهش کارایی، اختلالات خلقی، بیماری‌های قلبی و عروقی، مشکلات کبدی و تجمع چربی در آن ( بخصوص افرادی که به‌صورت شیفتی کار می‌کنند)، چاقی و افزایش وزن، ریزش مو، پوکی استخوان، افزایش قند خون و دیابت، افسردگی، مشکلات پوستی ،تخریب سیستم دفاعی بدن و....... همچنین بیدار ماندن بیش از 72 ساعت می‌تواند منجر به مرگ شود.


اما فواید خواب شب و بیداری در صبح زود بسیار است که به بخشی از آن اشاره می‌کنم:

الف: دفع سموم بدن که این عملیات از 11 شب شروع و حداکثر تا 7 صبح ادامه دارد. در این فرایند زمانی، دفع سموم به ترتیب از کبد، کیسه صفرا، ریه و روده بزرگ انجام می‌گیرد.

ب: انجام عملیات خون‌سازی در مغز استخوان از ساعت 12 شب تا 4 صبح.

ج: کسب انرژی از کائنات بین 12 شب تا 4 صبح از طریق کالبد دوم و چاکراهای انرژی در بدن.

د: مرور اطلاعات و وقایع روزانه در ذهن و طبقه‌بندی و ذخیره آن .

فواید ذکرشده منوط به خوابیدن در ساعات شبانه و بیدار شدن در صبح زود است . اگر حتی خواب شبانه سروقت انجام شود اما صبح زود بیدار نشویم عملیات فوق‌الذکر مثل دریافت انرژی کیهانی عکس شده و از ساعت 7 صبح به بعد انرژی جذب‌شده توسط چاکراها تخلیه می‌گردد به‌اصطلاح دشارژ می‌شود. بنابراین خواب روز نمی‌تواند کمبود خواب شب را جبران نماید.

برای بهره‌مندی از خواب خوب رعایت مواردی چون: تغذیه مناسب و اجتناب از خوردن غذای سنگین و سیگار، ورزش (2 تا 3 ساعت قبل خواب)، پرهیز از کارهای شیفتی، آرام کردن ذهن و پرهیز از اضطراب و استرس، پرهیز از خوردن مواد کافئین دار مثل قهوه قبل از خواب، استفاده از اتاق‌خواب مناسب و تمیز (تاریک، دمای حدود 20 درجه، رختخواب مناسب) و ..... ضروری است.

برای تنظیم خواب شب بایستی بیدار شدن در صبح زود موردتوجه قرار گیرد.

لازم به ذکر است که انتخاب این دستور جلسه در مقطعی که به تعطیلات نوروزی نزدیک می‌شویم، این آموزش را به ما می‌دهد که مواظب خواب شب خود باشیم. به‌خصوص مسافران سفر اول بایستی از مهمانی‌های شبانه و بیدار ماندن تا دیروقت و رفتن به مسافرت خودداری نمایند.

در پایان پیشاپیش فرارسیدن نوروز 1396 و فصل بهار را به همه اعضاء کنگره به‌خصوص بنیان کنگره آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم . انشاء الله سال جدید سالی سرشار از سلامتی و آرامش توأم با توفیق در امر آموزش و خدمت برای همه باشد.

با احترام

کمک راهنما مسافر علی جمالی






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


شنبه 21 اسفند 1395 :: نویسنده : مسافر رضا
خلاصه سی دی کاروان


اگر ما در صراط مستقیم باشیم و تحت اجبار نباشد هرکدام ما کاروانمان یک مقصودی دارد که خود تعیین می‌کنیم این کاروان ما به کجا برود. ما تعیین می‌کنیم که این کاروان به اسفل‌السافلین (پایین‌ترین نقطه) یا به اعلاء العلین (بالاترین نقطه) برود. ما تعیین می‌کنیم این کاروان به سیاهی و ظلمت برود یا به نور و روشنایی حرکت کند

خلاصه سی دی کاروان

وقتی انسان می‌خواهد کاری را انجام دهد هزاران دلیل می‌آورد که این کار درست است و آن کار را انجام می‌دهد و وقتی انسان بخواهد کاری را انجام ندهد هزاران بهانه می‌آورد که آن کار را انجام ندهد این‌یکی از خصلت‌های انسان است.

ما در درمان اعتیاد مثلثی را رسم کردیم که جسم، روان و جهان‌بینی بود و گفتیم هر کس که مصرف‌کننده مواد شد در جسم و روان و جهان‌بینی او تخریب ایجاد می‌گردد. من به‌مرورزمان متوجه شدم که این مثلث خیلی گسترده‌تر از این قضیه است و ما در تمام سطوح زندگی با این مثلث مواجه هستیم این مثلث برای همه (دکتر، مهندس، استاد دانشگاه، فوتبالیست) برای همه صادق است.

در کتاب 60 درجه جسم و روان تشبیه شده است به سوار و سوارکار که اسب جسم انسان است و روان سوارکار است که در درمان اعتیاد اگر اسب که همان جسم انسان است خراب باشد و مشکل داشته باشد شما امکان ندارد بتوانید سوارکار که روان است را تربیت کنید چون سوار و سوارکار یک مجموعه هستند که هرکدام آموزش و شرایط خودشان رادارند و شما نمی‌توانید فقط باتربیت معنوی و روحانی آن‌ها را آموزش دهید.

از این قضیه که بگذریم می‌رسیم به جهان‌بینی؛ جهان‌بینی آن فضایی که سوار و سوارکار در آن حرکت می‌کنند آن فضا می‌شود جهان‌بینی؛ که افکار و اندیشه هر فرد آن فضا را می‌سازد. پس جهان‌بینی یک مسئله حائز اهمیت است که ما با جهان‌بینی ذهنی خودمان و با جهان فکری خودمان این فضا را به وجود می‌آوریم این فضا برای ما خیلی مهم است و اهمیت دارد که ما جهان را چگونه می‌بینیم. این فضا می‌تواند در یک جاده‌ای خرم باشد با هوای خوب و معتدل یا می‌تواند فضای سرد مطلق یا گرم مطلق باشد. این‌ها را ما همه را با اندیشه خودمان می‌سازیم حالا آن حرکتی که باعث می‌شود آن سوار و سوارکار در آن فضا حرکت کنند آن حرکت می‌شود ریکاوری یعنی بازیابی سلامت.

ما با این فضا عملاً می‌خواهیم این فضا را بسازیم. خداوند هم با گسیل پیامبران می‌خواست راه و چاه را به ما نشان بدهد که این فضا، فضای درستی باشد که ما این فضاها را درست بسازیم.

حالا بعضی‌اوقات است که بعضی انسان‌ها از میلیاردها، میلیارد مطلب یک مطلب را می‌بینند و بعد آن را از بالا نگاه می‌کنند و برای این‌که خودشان را مطرح کنند می‌گویند این ما هستیم که می‌فهمیم یعنی بقیه انسان‌ها نمی‌فهمند و یک بادی در خودشان می‌اندازند و می‌گویند خوش به حال آن‌هایی که نمی‌فهمند یعنی این‌که چون ما می‌فهمیم دائم در رنج هستیم.

امکان ندارد کسی بفهمد و رنج ببرد تمام مشکلات ما به دلیل نفهمیدن ما است.

گاهی اوقات برداشت‌های ما از زندگی غلط است به دلیل این‌که دانش ما پایین است و از نوشتارها و گفتارها عقب هستیم. کار زیادی می‌کنیم و سختی زیاد هم می‌کشیم ولی به نتیجه نمی‌رسیم چون نقشه راه را بلد نیستیم و راه را عوضی می‌رویم، مهم سختی کشیدن و زحمت کشیدن نیست مهم این است که این سختی کشیدن و زحمت کشیدن ما در جهت هدف باشد. پس بودن راه و هدف خیلی مهم است.

وقتی ما تحت آموزش قرار می‌گیریم این آموزش ما بلافاصله یک مثلث می‌شود:

یک ضلع مثلث می‌شود خوب (راهنمای خوب، استاد خوب، دکتر خوب قاضی خوب) یک ضلع دیگر می‌شود بد (راهنمای بد، دکتر، قاضی یا استاد بد).

ضلع پایین می‌شود: مطالب. ضلع مطالب خیلی مهم است اگر این مطالب که می‌خواهیم یاد بگیریم بد یا نادرست باشد چون منبع غلط است نه راهنمای خوب و نه راهنمای بد هیچ‌کدام نمی‌توانند کاری را انجام دهند. پس آن ضلع که مجموعه اطلاعات و آگاهی‌ها و مطالب است، آن نقش بسیار سازنده‌ای برای ما دارد و اول باید آن درست باشد اگر آن غلط باشد بهترین استاد دنیا هم که باشد کارش نمی‌تواند به نتیجه درستی برساند. این مجموعه اطلاعات غلط را ممکن است خیلی جاها داشته باشیم. خیلی انسان‌ها در اثر اطلاعات و تئوری غلط ضربات جبران‌ناپذیری به خودشان و به دیگران زده‌اند چون آن ضلع غلط بوده است.

در دوستی، خواستگاری، شراکت، تجارت ... اگر این ضلع اطلاعات غلط باشد هر کس که در رأس آن باشد به بیراهه می‌رود. این غلط بودن قاعده و ضلع را ما در عرفان‌های نوظهور هم می‌بینیم که با یک سری مواد مخدر می‌خواهند بروند در حالات موجودات ارگانیک (موجودات خوب) و یا غیر ارگانیک (موجودات بد یا جن) و یا کشف شهود کنند ولی چون مبنا غلط است و درست نیست تمام کسانی که می‌روند در این قسمت‌ها هاله خودشان را خراب و سوراخ‌سوراخ می‌کنند (هاله مثل تخم‌مرغ است که دور انسان و همه موجودات و گیاهان است و به رنگ‌های مختلف می‌باشد). این هاله از انسان در برابر موجودات ارگانیک و غیر ارگانیک محافظت می‌کند و وقتی شما وارد این داستان‌ها می‌شوید اجازه می‌دهید نیروهای مختلف وارد شما شوند و هاله شمارا خراب کنند و کدر کنند و سوراخ‌سوراخ کنند و بعد دچار انواع و اقسام بیماری‌ها می‌شوید.

فکر کنید چیزی که پدر انسان را درمی‌آورد دندان طمع است، عرفان‌های نوظهور دندان طمع است انرژی است، انرژی کائنات، متافیزیک، موجودات ارگانیک و غیر ارگانیک است ولی کسی که می‌رود و وارد این مرحله می‌شود با داشتن استاد و مربی و تزکیه نفس و خیلی مطالب دیگر ممکن است موقع دچار مشکلات و مسائل بسیار بحرانی و خطرناکی می‌شود؛ بنابراین در سیستمی روی آن اطلاعات دقت کنید بعد که روی اطلاعات دقت کردید باید در زندگی راهنما را درست انتخاب کنید مثلاً شما می‌خواهید موسیقی یاد بگیرید یا درس بخوانید اولین کسی را که می‌بینید نگویید بیا به من درس بده اول بروید بررسی کنید از چند نفر بپرسید که این کارش درست است و کارش را بلد است یا بلد نیست اگر درست بود بعد عمل کنید.

من از همین‌جا به بچه‌های کنگره توصیه می‌کنم که اگر می‌خواهید درس بخوانید در هر رشته‌ای که دوست دارند درس بخوانند ولی اگر علاقه‌مند هستند که در رشته اعتیاد کار کنند باید رشته روان‌شناسی، مددکاری، مشاوره، مامایی، پرستاری، بیولوژیک بخوانند چون موقع شما می‌توانید در کلینیک کارکنید که یکی از این رشته‌ها را خوانده باشید. بعداً هر انسانی اگر علاقه‌مند است موسیقی هم کار کند چون موسیقی و صوت چیز بسیار خوبی است و روحیه انسان را لطیف می‌کند و حس خوبی دست می‌دهد ولی قبل از هر اقدامی معلم را بررسی کنید و در مورد هر کاری که می‌خواهید انجام بدهید در مورد آن تحقیق کنید و معلم خوب و بد را تشخیص بدهید. ما اگر در کنگره‌داریم به نتیجه می‌رسیم به دلیل این است که این مثلث ما و قاعده ما و دانش ما و صورت‌مسئله ما راجع به اعتیاد به نتیجه رسیده است. پس فقط کار کردن نیست، زحمت کشیدن نیست، تلاش کردن نیست. تلاش باید جهت داشته باشد و مشخص باشد، فکر کنید و مسیر را انتخاب کنید چون اگر مسیر غلط باشد هر چه زحمت بیشتر می‌کشید خودتان را از قضیه دورتر می‌کنید.

هر چه شاگرد به حرف و فرمان‌های استاد گوش کند و فرمان‌های او را اجرا کند استاد هم به شاگرد احساس مسئولیت بیشتری می‌کند. شاگردی که به حرف استاد گوش نکند و تکالیفش را انجام ندهد سر کلاس هم مرتب نباشد معلم هم نسبت به او احساس مسئولیت نمی‌کند این قضیه دوطرفه است وقتی شاگرد احساس مسئولیت می‌کند و به حرف استاد گوش می‌دهد استاد هم احساس مسئولیت می‌کند و به شاگرد آموزش می‌دهد.

در ارتباط استاد با شاگرد هیچ‌چیز اجباری نیست چون اگر اجبار شد دیگر آن راهی که باید شاگرد برود دیگر نمی‌رود. ما در کنگره باید نداریم و خود انسان‌ها باید تشخیص بدهند و برنامه خودشان را درست کنند. یک موقع است که ما می‌گوییم یا باید مرتب بیاید و برنامه‌ات را درست انجام بدهید یا باید بروید. این داستان فرق می‌کند ما دو راه جلوی پای او می‌گذاریم که می‌گوییم اگر آمدید حرف‌های ما را گوش کنید اگر حرف ما را گوش نکردید خوش‌آمدید.

جبر آن موقع است که بگوییم تو باید اینجا بیایی و باید درمان شوید و باید این کار را بکنید از این به بعد هم نمی‌گذاریم بیرون بروید. هیچ‌وقت ما زور را القاء نمی‌کنیم وقتی زور نباشد پالایش، تزکیه و تصفیه آزاد می‌شود و شخص با میل خودش و خواست خودش این کار را انجام می‌دهد.

بنابراین اگر ما در صراط مستقیم باشیم و تحت اجبار نباشد هرکدام ما کاروانمان یک مقصودی دارد که خود تعیین می‌کنیم این کاروان ما به کجا برود. ما تعیین می‌کنیم که این کاروان به اسفل‌السافلین (پایین‌ترین نقطه) یا به اعلاء العلین (بالاترین نقطه) برود. ما تعیین می‌کنیم این کاروان به سیاهی و ظلمت برود یا به نور و روشنایی حرکت کند.





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


شنبه 14 اسفند 1395 :: نویسنده : مسافر رضا

لژیون‌های کنگره هم افراد و اعضای خودشان را در مقابل نیروهای تخریبی و بازدارنده حفظ می‌کنند

در ابتدای کار کنگره 60 چیزی به اسم لژیون وجود نداشت. یکی از مشکلات کنگره در آن روزها حضور افرادی بود که به دنبال درمان نبودند. این افراد دسته و گروه خود را تشکیل می‌دادند. در این گروها اعمال و رفتار ضدارزشی وجود داشت یعنی در واقع مقابل روش درمان کنگره و آموزش‌های آن قرار داشتند.

حال چرا این اعمال را انجام می‌دادند؟ چون خودشان در مسیر درمان موفق نبودند و به مرور تبدیل به باتلاق و فاضلاب جوشان شدند و سعی می‌کردند دیگران را هم به فاضلاب و باتلاق خودشان وارد کنند به‌واقع نقش نیروهای بازدارنده و تخریبی را به عهده گرفته بودند.

 نام لژیون به این دلیل انتخاب شد، چون در ایام قدیم در جنگ‌ها افراد یک لژیون یک‌دیگر را در مقابل دشمن با آرایش نظامی حفظ می‌کردند و لژیون‌های کنگره هم افراد و اعضای خودشان را در مقابل نیروهای تخریبی و بازدارنده حفظ می‌کنند. وقتی مشکلات پدیدار می‌شوند انسان را به یکی از این دو جهت هدایت می‌کند: یا باعث سقوط و یا صعود انسان می‌شود. درآن شرایط بود که نگهبان کنگره آقای مهندس از این اراذل و اوباش درس گرفته و برای مقابله با فاضلاب و باتلاق های شکل گرفته، گروهایی به اسم لژیون تشکیل می‌دهند که در آنها عشق و محبت، انسانیت و علم درمان و رهایی از اعتیاد آموزش داده بشود. علم یعنی آگاهی و دانایی. ویا به بیان استاد امین دژاکام: علم توصیف قوانین تغییر، تبدیل و ترخیص که بر راستی و درستی دلالت دارد.

در مجموع یعنی به حقیقت برسد. در این زمان است که لژیون تبدیل به چشمه‌ها و رودهای خروشان می‌گردد یعنی وادی یازدهم. این فرمان ( تشکیل لژیون ) در تیر ماه 1380 توسط بنیان و نگهبان کنگره 60 صادر گردید. ( در 10 سال بعد  سال 1390 آن مشکل یعنی سکته قلبی آقای مهندس باعث درمان مصرف سیگار به روش DST با استفاده از آدامس نیکوتین می‌گردد.) حال این سوال پیش می‌آید که کدام لژیون بهتر عمل می‌کند؟ جواب: لژیون‌هایی که اصول و مبانی آموزشی خود را بر پایه جهان بینی استوار نمایند که کنگره 60 معتقد به مثلث درمان اعتیاد شامل جسم- روان و جهان بینی می‌باشد. جهان بینی، یعنی تفکر و نگرش انسان در صراط مستقیم به مفهوم اجرای فرامین و قوانین الهی.. باشد. در لژیون گروه درمانی انجام نمی‌گیرد، هیچ گروهی نمی‌تواند خودبه‌خود، خودشان را درمان کنند. در لژیون اگر فقط دور هم جمع شوند و برای هم از خاطرات و تجربه مصرف‌شان صحبت کنند به بیراهه می‌روند. در لژیون درمان گروهی انجام می‌گیرد. این لژیون و گروه باید دارای منابع آموزشی متعدد باشند تا این آموزش‌ها را فرا بگیرند و بصورت کاربردی اجرا کنند تا باعث بالا رفتن شعور گروه شود.

استاد امین دژاکام می‌فرمایند: اگر شخصی بخواهد به تنهایی مشکل خود را حل نماید این کاری بسیار سخت و دشوار و در بعضی موارد غیر ممکن می‌باشد حال اگر همین شخص در جمع و گروه قرار بگیرد قریب به یقین بر مشکل خود فائق خواهد آمد. مانند کسی که مشکل خواب شب دارد ، اگر این فرد به جلسات صبحگاهی پارک لاله برود و از آموزش و انرژی آن جلسات بهره ببرد  درصد بالایی از مشکل خواب خود را می تواند حل نماید.    " تکامل در جمع انجام می‌گیرد."





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :



"فرق نگاه"


"به قلم : کمک راهنما مسافر جواد اعتمادی مقدم"

مسافر می‌داند فقط خود اوست که بایستی خواهان درمان باشد و به خود کمک کند.

" به نام قدرت مطلق الله"

جهان‌بینی و فرق نگاه مسافر با معتاد

جهان‌بینی برای اولین بار در حوزه اعتیاد در کنگره 60 مطرح شد، کنگره معتقد است و بر این باور است که برای درمان اعتیاد بایستی 3 مؤلفه جسم، روان و جهان‌بینی باهم به تعادل برسند و این سه ضلع باهم ارتباط مستقیم دارند، قدر مسلم کسی که ازنظر جسمی دچار تخریب‌شده باشد، ضلع روان و جهان‌بینی او هم دچار مشکل اساسی است و کسی که جسم خود را تخریب کرده به‌هیچ‌وجه برایش مهم نیست که چه نگاهی به زندگی و اطرافش داشته باشد.

پس کسی که به کنگره می‌آید، همراه با درمان جسم خود که توسط داروی شفابخش OT انجام می‌شود، رفته‌رفته نیاز خود را در جهت تغییر نگاه، حس می‌کند و در جهت بهبودی آن قدم برمی‌دارد.

خود کلمه معتاد انسان را به هم می‌ریزد، انسان را داغون می‌کند، انسان را به پوچی و ناامیدی می‌کشاند، وقتی کلمه معتاد را حمل می‌کنی، نگاه و جهان‌بینی تو هم معتاد گونه خواهد شد، بنیان کنگره آقای مهندس دژکام این مشکل را حل کردند و کلمه مسافر را بر روی کسی که خواهان رهایی و درمان است گذاشت، این خود یک موفقیت 1000 کیلومتری به‌طرف درمان است.

چراکه من مصرف‌کننده وقتی مسافر تلقی می‌شوم پس باید نگاهم مسافر گونه باشد، باید به طبیعت اطرافم در طول سفر بهتر نگاه کنم و آن‌ها را زیباتر ببینم، بایستی به اطرافیان خود نگاه دیگری داشته باشم، نگاه یک مسافر عاشق.

آدمی وقتی کلمه معتاد را حمل می‌کند خواه نا خواه چهره او هم رفته‌رفته معتاد گونه خواهد شد (تابلو) یعنی تمام صفت‌های زشت را هم با خود حمل می‌کند.

سفر یعنی حرکت از یک مکان به مکان دیگر

به‌درستی نام مسافر روی من مصرف‌کننده که خواهان درمان هستم گذاشته‌شده است، چون من مسافر از یک مکان ترس، جهالت و تاریکی به‌طرف روشنایی و عشق حرکت می‌کنم و این سفر هم درونی است و هم بیرونی.

قاعدتاً فرق‌هایی هم بایستی بین معتاد و مسافر باشد که هست.

معتاد مشکلات زندگی را عذاب خداوندی می‌داند اما مسافر مشکلات زندگی را برای کامل شدن خود می‌داند.

معتاد از عالم و آدم طلبکار است اما مسافر بابت تخریب‌های گذشته، خود را بدهکار دیگران می‌داند.

معتاد حس می‌کند و بر این باور است که اگر خواست ترک کند بایستی همه و همه به او کمک کنند تا او ترک کند.

اما مسافر می‌داند فقط خود اوست که بایستی خواهان درمان باشد و به خود کمک کند.

معتاد می‌گوید کسی او را وادار به کارهای ضد ارزشی کرده و کس دیگری او را معتاد کرده (مسئولیت کارهایش را گردن این‌وآن می‌اندازد) اما مسافر تمام مسئولیت‌های خود را می‌پذیرد و گردن می‌گیرد و هزاران فرق نگاه دیگر......

در پایان امیدوارم علم کنگره جهانی شود و تمام معتادان دنیا که خواهان رهایی هستند تبدیل به مسافران کنگره شوند.

با احترام: کمک راهنما جواد اعتمادی مقدم

تایپ: کمک راهنما جواد اعتمادی مقدم



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


سه شنبه 10 اسفند 1395 :: نویسنده : مسافر رضا
مبدأ صراط مستقیم همین‌جایی که هستیم، مقصد بهشت و هدف رسیدن به صلح و آرامش و نعمت است.

به نام فدرت مطلق الله

البته ما متفقاً نظرمان بر این است که بالا بردن درک و فهم انسان‌ها جهت شناخت قدرت‌های الهی و همین‌طور هدف رسیدن می‌باشد. همان‌گونه که می‌دانید علم بی‌پایان و زندگی هم در هر بعدی که باشد حیات از نقطه‌ای که به انتها می‌رسد دوباره آغاز می‌گردد. آنچه تصفیه می‌شود از مرکز خارج و جذب قطب بعد دیگری می‌گردد. آنگاه هر یک از آن‌ها می‌توانند پیام‌آور و یا مرشد باشند و اما صراط مستقیم همیشه هست مهم آن است که ناپیداها را دریابیم و به آن عمل نماییم با خواست و توان شخصی می‌توان هر شکلی را که لاینحل به نظر می‌آید حل نمود و به آن‌ها فائق گشت.

بیشترین صحبتی را که در مراحل عبادی انسان‌ها انجام می‌دهند همین کلمه صراط مستقیم است.

باید دانست که صراط مستقیم چیست؟ هر راه باید یک مبدأ داشته باشد که باید بدانیم مبدأ، مقصد و هدف صراط مستقیم کجاست؟ قدرت‌های الهی برای بالا بردن فهم، شعور و آگاهی انسان‌هاست. هیچ موقع برای نابودی و سقوط دادن انسان‌ها نیست.

ما اگر ندانیم مبدأ صراط مستقیم کجاست چگونه می‌خواهیم وارد بشویم. کوتاه‌ترین فاصله بین دونقطه می‌شود صراط مستقیم؛ و غیرازاین راهی وجود ندارد مثلاً کوتاه‌ترین فاصله زمان درمان اعتیاد 10 الی 11 ماه است؛ و غیر این ممکن نیست. مبدأ صراط مستقیم همین‌جایی که هستیم، مقصد بهشت و هدف رسیدن به صلح و آرامش و نعمت است.

صراط مستقیم یک ویژگی دارد و آن‌هم عریض بودن آن است که اگر تمام انسان‌ها هم در آن قرار بگیرند مشکلی پیش نمی‌آید. اگر بخواهید وارد صراط مستقیم بشوید یکسری ویژگی‌هایی وجود دارد مثلاً در صراط مستقیم مواد مخدر و الکل نیست. در صراط مستقیم کسی دزدی نمی‌کند، رشوه نمی‌گیرد، تجاوز نمی‌کند، قضاوت و تجسس نمی‌کند.

پس مبدأ قرار گرفتن در صراط مستقیم تزکیه، تصفیه و پالایش شدن است؛ یعنی در هر دین و آئینی که هستید باید ضد ارزش‌ها را از خود دور کنید. پس علاوه بر واجبات، انجام ندادن ضد ارزش‌ها هم بسیار مهم است. باید یک سری مطالب را بدانیم، زودباور نباشیم. دلیل این‌که ما در جلسات 14 ثانیه سکوت می‌کنیم و از شر بزرگ‌ترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی است به خداوند پناه می‌بریم به خاطر بالا بردن درک و فهم است چراکه برای هر انسانی هیچ‌کس دشمن‌تر از خودش، برای خودش نیست.

یعنی بزرگ‌ترین دشمن جن درونش است. همه مشکلات به خاطر همین است وقتی ما به فهم و آگاهی برسیم، قدرت الهی را می‌فهمیم. به قول لویی پاستور؛ دانش اندک انسان را از خداوند دور می‌کند و دانش زیاد او را به خداوند نزدیک می‌کند. در پرتو علم و دانش می‌توانیم به هدفمان برسیم. علم بی‌پایان است و نمی‌توانیم بگوییم، علم را تمام کردیم. شاید باورش سخت باشد اما علم را ما نمی‌سازیم بلکه پیدا می‌کنیم. علم متعلق به خداوند است و به ما داده می‌شود.

شخصی باید به یک تزکیه و تصفیه‌ای برسد تا از آن مرحله جدا شود وقتی جدا شد می‌تواند راهنما «مرشد» و یا پیام‌آور و الگو باشد. ما با توانایی‌هایی که در زمین کسب می‌کنیم به آن توانایی‌ها یک یا دو بال می‌دهیم تا بهتر عمل کنیم. منظور از داشتن بال، قدرت پرواز است.

ماکسانی را که می‌میرند نمی‌توانیم ببینم خیلی از موجودات دیگر را در هستی با چشم نمی‌توانیم ببینیم.

اگر در صراط مستقیم به مشکلی برخورد می‌کنید صبر کنید تا راه گشایش به شما الهام شود.

اما بیشتر انسان‌ها بینای نابینا هستند و این موضوع باعث می‌شود که پای خود را قدری از اطراف خویش فراتر بگذارند. بیشتر انسان‌ها می‌بینند ولی نابینا هستند چون فقط ظاهر را می‌بینند و به لایه‌های درونی توجهی نمی‌کنند. اگر مشاهده کرده‌اید که سخنان شما برای آگاه نمودن اشخاص مؤثر واقع نمی‌شود باید رها نمایید تا خودش راه خودش را بیابد.

اگر از آموزگار آموختی که آموختی اگر نیاموختی از روزگار می‌آموزید امیر مؤمنان علیه‌السلام می‌فرمایند: اگر کسی به من یک کلمه بیاموزد من بنده او هستم. پس قدر کسانی که آموزش می‌دهند را بدانیم.

انسان‌های نادرست به نتیجه نمی‌رسند. انسان‌های منافق و دو رو که ظاهر و باطن آن‌ها یکی نیست و فرق می‌کند در هر پست و مقامی هرگز درک نمی‌کند که دنیای دیگری است. شانس این‌که یک روزی سربه‌راه شوند کمتر است. خیال نکنید همه‌چیز در زمین است باید یک‌چشم ما به دنیا و یکی به آخرت باشد هر دوبه‌یک اندازه، جهان مزرعه آخرت و آخرت هم مزرعه جهان است.





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


شنبه 7 اسفند 1395 :: نویسنده : مسافر رضا

((بنام قدرت مطلق الله))

نوشتار سی دی شفا از مهندس دژاکام

علت همه این بیماریها این است که تغذیه ما در کل غلط است . از زمانی که غذاها صنعتی شد همه مخرب شدند . هر چیزی که تاریخ مصرف دارد، سم است .

در بعضی از مکاتب، جسم را اصلاً بحساب نمی آورند و بیشتر راجع به معنویات است و می خواهند انسان از نظر معنوی و افکار و اندیشه، مراحل خوبی را طی کند و به جسم بهایی نمی دهند. و گاهی اوقات هم می گویند که اصلاً جسم، مسئله جهنمی است و انسان باید جسم را در فشار و سختی و تنگنا قرار دهد حتی بعضیها ریاضتهای خیلی سختی می کشیدند و معتقد بودند که هر چه جسم ، بیشتر سختی بکشد معنویات بالاتر می رود. ممکن است در یک مقطعی ، مثل روزه گرفتن این کار انجام گیرد، البته روزه گرفتن کار سختی نیست چون از اذان صبح تا غروب ، انسان چیزی نمی خورد و برای هر کسی قابل تحمل است ولی وقتی بخواهیم مثلاً 40 روز ، فقط یک مغز بادام یا یک خرما بخوریم این یک کار آسیب پذیری است.

بنابراین می خواهیم بگوییم جسم، برای ما اهمیت فوق العاده زیادی دارد. که ما در کنگره 60 به جسم و روان و جهان بینی، معتقد هستیم . جهان بینی همان معنویت است . من نمی خواهم برای شما درس بیوشیمی یا زیست بدهم ، چون در تخصص من نیست . ولی میخواهم یک دورنمایی به شما بدهم که بدانیم در کجا قرار داریم و داریم چه کار می کنیم و چطور همه ما داریم به سمت نابودی حرکت می کنیم و برای چه این همه بیماری و مریضی در سراسر دنیا پر شده است؟ امروزه آمار بیماریهای روده و کولیت و معده و گوارشی و MS و سرطان بسیار زیاد شده است . البته این ارتباطی به پزشکان ندارد. این همه بیماری در اثر چیست ؟

ما در مطالبمان گفتیم که جسم انسان از خاک است . شما در نظر بگیرید که ساختمان بدن ما مملو از موادی است که در خاک است مثل کلسیم ، پتاسیم ، منیزیم ، سدیم ، روی ، مس ، آهن ، فسفر و ... . سلولهای بدن هم هر 11 ماه یکبار عوض می شوند. اگر بعد از 11 ماه در سیستم بدن ما این مواد وجود نداشته باشد، چه اتفاقی می افتد؟

پرفسور سمیعی می گوید : اگر انسانها در هفته ، 2 قاشق چایخوری آبلیموی تازه بخورند ، هرگز سرطان نمی گیرند . چون بزرگترین آنتی اکسیدان است در بدن. ولی ما آبلیمو را می گیریم و در شیشه می کنیم که بر اثر تماس با اکسیژن هوا تمام خواص خود را از دست می دهد و فقط اسید آن باقی می ماند.

علت همه این بیماریها این است که تغذیه ما در کل غلط است . از زمانی که غذاها صنعتی شد همه مخرب شدند . هر چیزی که تاریخ مصرف دارد، سم است . اگر شما شیر را 24 ساعت بیرون بگذارید ، خراب می شود حالا ببینید چه موادی به این شیر می زنند که یکسال خراب نمی شود . پس تمام خواص این شیر از بین رفته است سرکه و آبلیمو و گوشت و کنسرو همین طور . هر چیزی که تاریخ مصرف دارد همه ویرانگر و نابودکننده هستند و ما به مصرف اینها عادت کرده ایم به همین دلیل ما مواد مورد نیاز بدن مثل پتاسیم و منیزیم و ... را جذب نمی کنیم . مثلاً آرد که تمام خواص و ویتامینهایش در سبوس آن است را حذف می کنیم و برای اینکه آرد خراب نشود ، آن را تبدیل به مغز گندم و نشاسته خالی می کنیم و مورد استفاده قرار می دهیم ، که باعث می شود هضم نشود و دچار بیماریهای روده و گوارش بشود و یا میوه های ما همه مملو از کودهای شیمیایی هستند . پس بیماریهای امروزی مملو از مطالبی هست که ما مورد بهره برداری قرار می دهیم.

اکنون مطالبی از کتاب "بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی" از خانم دکتر منصوره لبیبی و کتاب "سرکه سیب ، اعجاز درسیستم سلامتی" ترجمه دکتر شادمهر است که متعلق به انتشارات رضوی است را برای شما می خوانم.

از غذاهای خطرناک ، عذاب آور و غیرطبیعی ، دوری کنید . یکی از مواردی که برای بدنتان خطرناک است و باید از آن مطلع باشید، ناسالم، عذاب آور، شیمیایی بودن و کمبود مواد مغذی موجود در غذاهاست. وظیفه شما حذف این عوامل مضر از غذاهاست. همچنین از غذاهایی که بصورت الکترومغناطیس ، طبخ و آماده می شوند نیز دوری کنید . با دنبال کردن شیوه زندگی سالم ، مبانی رسیدن به سلامتی و تغذیه سالم را فراهم آورید . از مصرف بقایای شکر تصفیه شده ، شیرینی جات مصنوعی و یا تولید آنها از قبیل مربا ، ژله ، نگهدارنده ها ، مارمالاد ، ماست (که برای قوام ماست ، درون آن نشاسته می ریزند که نشاسته نابودکننده ویتامین C است) بستنی ، شربت ، کیک ، آبنبات ، بیسکوئیت ، کوکاکولاها و نوشیدنی های گازدار ، کلوچه ، میوه های کنسرو شده در محلول غلیظ قندی ، شیرینی و تمام آبمیوه های شکردار ، پرهیز و سعی کنید بهترین جایگزین را برای آنها انتخاب کنید .

اکنون مطالبی راجع به کم خونی برای شما می خوانم که متوجه بشوید که چقدر ساختمان بدن حساس و پیچیده است و چقدر عظمت دارد و شما بفهمید که این ساختمان را تخریبش نکنید :

علت کم خونی چیست؟ و چگونه جبران می شود؟ مایع قرمز رنگ درون رگها یا مایع حیات بخش ، ساختمان اصلی اش از گلبولهای قرمز و هموگلوبین می باشد. در بدن یک فرد بزرگسال تندرست ، تقریباً در هر دقیقه ، یک میلیون، گلبول قرمز تولید می شود و در هر میلی متر مکعب خون ، به طور طبیعی 5 میلیون گلبول قرمز وجود دارد که هر کدام از این گلبولها باید حاوی مقداری ماده قرمز رنگ به نام هموگلوبین باشد . تقریباً در 100 سانتیمتر مکعب باید 15 گرم ، هموگلوبین وجود داشته باشد . هر گاه این مقدار از 12 گرم پایین تر باشد یا گلبولهای قرمز از 4 میلیون کمتر باشد ، کم خونی در شخص ایجاد می شود.

شکی نیست که هر ماده غذایی خوب ، نقش عمده ای در ساختمان خون سالم به عهده دارد با این همه کم خونی بسیار وجود دارد . میتوان آن را با ماده هستی بخش ، یعنی آهن ، درمان نمود . کم خونی ممکن است از کمبود پروتئین ، ید ، کُبالت ، مس ، ویتامین E و هر یک از ویتامینهای گروه B ، بخصوص اسیدفولیک یا ویتامین B9 ، B3 یا ویتامین B6، پدید آید . چنانچه کم خونی از کمبود خانواده گروه B باشد ، زبان این افراد دارای علائم بارز و آشکاری می شود مانند رنگ غیرطبیعی یا حالتهای لهیدگی زبان که هرکس با مشاهده این حالت غیر معمولی آن را می تواند بفهمد . زبانشان مثل استیک له شده است.

در کم خونی ناشی از کمبود آهن که بیشتر در زنان و کودکان و نوجوانان رواج دارد و در مردان کمتر دیده می شود با مصرف غذاهای آهن دار ، بخصوص پروتئین های حیوانی و در مرحله حادتر با مصرف جگر ، رفع کمبود خواهد گردید . در بدن افراد مبتلا به این نوع کم خونی ، گلبولهای قرمز و هموگلوبین به قدر کافی ایجاد نمی گردد . زیرا این ماده به قدر کافی ، اکسیژن دریافت نمی کند و تولید انرژی در بدن آنها کاهش می یابد و به این علت دائماً دچار ضعف و سرگیجه و خستگی و تپش قلب و نارسایی تنفسی می گردند . ناخنهای این افراد از طول ، راه راه بوده و معمولاً رنگ پریده به نظر می آیند . جوانه گندم منبع سرشار آهن می باشد . جگر، دل و قلوه در تولید هموگلوبین نقش موثری دارند ، همینطور هلو، زردآلو، تخم مرغ ، سبزیجات برگ دار . اما مواد آهن دار غیر آلی حتی زنگ آهن بخوبی جذب بدن می شود بطوریکه درمناطق محروم و دور افتاده دنیا سابقاً رسم بر این بود که از تراشه های آهن زنگ زده پس از 24 ساعت خیساندن در آب بعنوان جبران کمبود آهن مصرف می کردند و همین طور از رسومهای قدیم دیگر این بود که یک میخ زنگ زده را به درون یک سیب ترش فرو می کردند و پس از گذشت یک شب میخ را بیرون می آوردند و سیب را برای جبران کمبود ، مصرف می کردند.

یک قسمت مهم برای ایجاد سنگ کلیه می خوانم:

منیزیم، ماده غذایی خوبی که مانند کلسیم از اعصاب شما حفاظت می نماید . مبتلایان به کمبود آن ، حالتهای شدید عصبی ، زود رنجی ، خستگی ، حساسیت به صدا را همانند حالتهای کمبود کلسیم ، دارا می باشند و در کمبودهای شدید همچنین دچار انقباض عضلانی ساق پا و رعشه و بی خوابی میگردند و همینطور دستها ممکن است چنان دچار لرزش شوند که خط شخص ، کاملاً ناخوانا گردد و در مراحل شدیدتر ، شخص دچار آشفتگی ذهنی و گُم کَردِگی زمان و مکان و افسردگی آشکار می گردد . ولی خوشبختانه تمام حالتها پس از مصرف منیزیم ، بلا فاصله از بین رفته و شخص به حالت عادی و طبیعی برمیگردد .

تشخیص کمبود منیزیم برای پزشک آسان نیست ، زیرا این ماده مغذی درون سلولها ، تمرکز پیدا می کند و افرادیکه از داروهای مدرّ (ادرار آور) و یا آنتی بیوتیک زیاد مصرف می کنند و یا کسانیکه بیماری صرع یا اسهال دائمی داشته باشند مقدار منیزیم درون سلولهایشان بطور طبیعی پایین تر از افراد دیگر می باشد . از منابع بسیار خوب منیزیم ،گردو ، فندق ، پسته و بادام به طور خام هستند (که گردو را باید بلافاصله بعد از شکستن مورد استفاده قرار دهیم) برگ و ساقه چغندر ، اسفناج در صورتیکه با کود شیمیایی به عمل نیامده باشند ، منابع خوبی از این فلز می باشند که شرط لازم ، آن است که این مواد با آب کم پخته شوند . از بارزترین علامت کمبود آن حساسیت شدید به صدا ، همین طور رعشه ، بیخوابی و در اثر کمبود این ماده غذایی مقداری کلسیم از راه ادرار دفع می شود و این کار نابسامانی های روزافزون بسیار ، باعث می گردد از جمله فساد دندانها ، پوکی استخوان ، التیام بخشی کُند شکستگی استخوانها و خلاصه در کمبود آن ، با به هدر رفتن مقدار کلسیم از راه ادرار ، سنگ کلیه درست می شود یعنی وقتی ماده غذایی فاقد منیزیم می گردد سنگ کلیه که ترکیبی از کلسیم و فسفر و ترکیبی از کلسیم و اسید اگزالیک می شود ایجاد می شود . در پیدایش سنگ کلیه، ویتامین B6 نیز نقش عمده ای دارد .

کتاب سرکه سیب :

تغذیه میلیونها نفر از جوامع جهان  ، از موادی تشکیل شده است که فاقد پتاسیم و خواص اولیه بوده و بصورت تصفیه شده و تبلیغاتی در دسترس آنها قرار می گیرد . پوست ، عضلات و اندام این افراد در شرایط خوبی قرار ندارد. عضلات بطور محکم به اسکلت استخوان بدن نمی چسبد و در صورت و گردن، چین و چروک ظاهر می شود. یکی از علائم ایجاد پوستی شل و آویزان ، در بالای چشمها است . اگر کمبود پتاسیم ادامه پیدا کند فرآیند افتادگی چشم نیز ادامه خواهد یافت و پس از مدتی کوتاه ، مردم بجای داشتن چشمانی باز ، تنها از یک شکاف کوچک قادرند ببینند . هزاران عمل جراحی پلک چشم برای درست کردن این پلکهای پژمرده که به آنها پلکهای افتاده گفته می شود انجام می گیرد این افتادگی باعث ایجاد سردرد ، فشار بر چشم و سایر عوارض می گردد . اگر یک چشم پزشک عمل جراحی برای درست شدن پلک به بیمار پیشنهاد دهد شرکت بیمه معمولاً به به سخن پزشک احترام می گذارد و مخارج آنرا می پردازد . مردم به اشتباه ، افتادگی پلک چشم و شل شدن عضلات و پوست خود را به بالا رفتن سن، نسبت می دهند اما حقیقت این است که شما باید پتاسیم کافی در بدن ، برای ساخت و نگهداری بافتهای سالم و جوان ، داشته باشید . هیچ ثروتی بهتر و ارزشمندتر از سلامتی نیست . اگر پتاسیم ضروری روزانه بدن خود را تأمین نکنید بزودی احساس پیری  می کنید و نشانه های آن را مشاهده خواهید کرد که این پیری زودرس به زندگی ناسالم و کمبود پتاسیم برمیگردد . این مسئله بطور مشابه برای گلها و سبزی های باغچه شما نیز اتفاق می افتد ، پتاسیم برای تولید موادی که به ریشه گیاهان استحکام می بخشد و پایداری آنها در مقابله با بیماری های زیادی که گیاه در معرض آنهاست افزایش می دهد ضروری است همچنین پتاسیم یک عنصر قدرتمند است که باعث می شود دانه تحت یک سری فرآیندهای تدریجی به گیاه و گلهای زیبا تبدیل بشود . اگر گیاهان با کمبود پتاسیم مواجه بشوند رشد آنها متوقف می شود و چنانچه این کمبود جبران نشود گیاه به آرامی شروع به پژمرده شدن می کند و از بین می رود ، این مسئله در مورد حیوانات و انسانها نیز صدق می کند . سلولها به آهستگی از بین می روند و سپس زندگی تمام می شود روزانه قلب یک فرد افزون بر 100 هزار بار می تپد و دوهزار گالن خون را برای تغذیه بدن پمپاژ می کند در حدود 70 سال ضربان قلب بیشتر از 360 میلیون بار می تپد .

آردها و غذاهایی که مواد مغذی آنها از بین رفته ، دارای پتاسیم حیاتی نیستند و بیماری را بهمراه دارند . غلات تضعیف شده ، آسیابان گندمها را طی یک سری فرآیندها به آرد سفید تبدیل می کند تا چندین سال نگهداری شوند و سپس به یک ماده کشنده تبدیل می شود . حتی حشراتی مانند سوسک و ساس با داشتن حس قوی ، از گندم هایی که پتاسیم آنها کاملاً از بین رفته و خاصیت زندگی بخشی ندارند تغذیه نمی کنند . فقدان حیرت انگیز پتاسیم و موادغذایی در تولید آرد سفید و آسیاب کردن گندم 25 درصد از عناصر مهم غذایی ، شامل اسیدهای آمینه ضروری ، سبوس ، ویتامین ب کمپلکس و پتاسیم را از بین می برند. گاوهایی که از غلات فاقد پتاسیم و مواد مغذی تغذیه می کنند به علت بیماری قلبی زودتر از دیگر گاوها می میرند . هرچه پتاسیم حیاتی موادغذایی با تصفیه کردن از بین برود مردم بیشتر بیمار می شوند . مردم پول ، زمان و انرژی خود را هدر می دهند و با بیمار شدن ، فقدان سلامتی را تحمل می کنند اما باید به این نکته توجه کرد که برنامه سلامتی به منظور داشتن یک زندگی سالم با آموزش و تصحیح عادتهای چگونه زیستن و خوردن میسّر می شود.

تغذیه سالم ، استخوانها را مقاوم ، سلولها را پایدار ، شریانها را سالم و به دور از کلسترول و لخته شدن برای تمام طول زندگی می سازد . دکتر "سی کاپ" جراح عمومی سابق آمریکا درباره تغذیه و سلامتی گزارش کرد که بیماریهای مرتبط با رژیم غذایی 68  درصد تمام مرگ و میرها را به خود اختصاص داده است . به اندازه ای که رژیمِ بَدِ غذایی ، باعث ورود میکروب به بدن بیمار می شود ، سرایت بیماری یا عفونت ، موجب مرگ و میر نمی شود . همچنین تغذیه نامناسب معمولاً علت اصلی بوجود آمدن شرایط سرایت بیماری است . وقتی بدن تمام ویتامینها و مواد معدنی از جمله پتاسیم با ارزش خود را داشته باشد ورود میکروبها به بافتها و جریان خون قوی و سالم ، غیر ممکن است . تمام ویتامین های B در جگر موجود است مخصوصاً جگر گاو.

سرکه سیب و تنظیم فشار خون :

سرکه سیب 100 درصد طبیعی و خالص به کنترل فشارخون و کلسترول، کمک می کند و مصرف روزانه این محصول ، نشاط و سلامتی را به ارمغان خواهد آورد . سرکه سیب را میتوان با انواع سالاد ، چاشنی و غذا مصرف کرد و یا با آب و عسل رقیق نمود و در طول روز به عنوان نوشیدنی استفاده کرد . موارد مهم و حیاتی موجود در سرکه سیب عبارتند از : پتاسیم ، کلسیم ، سدیم ، فسفر ، منیزیم ، کلر ، سلیسیوم ، آهن ، مس ، ویتامینهای A ، E ، C ،  B6، B2 ، B1 ، بتاکاروتن و سولفور که باعث نشاط و سلامتی می شود.

ماساژ بدن با سرکه سیب رقیق شده با آب ، محافظ ایده آلی برای پوست است . با تکرار این عمل ، پوستهای شل و چروکیده ، دوباره محکم و سفت می شوند . این ماساژ برای مدت طولانی ، بدن را خوشبو می کند . سرکه سیب باعث کاهش فشار خون نیز می گردد و از عوارض احتمالی افزایش فشار خون در بدن جلوگیری می کند .

مثلاً ویتامین C برای بدن مثل سیمان عمل می کند برای آجر . 99 درصد استخوانها از کلسیم تشکیل شده . اگر کلسیم بخواهد جذب شود به فسفر نیاز دارد همچنین اگر ویتامین D نباشد کلسیم بخوبی جذب نمی شود که ویتامین D فقط در آفتاب وجود دارد. پس اگر می خواهید سالم باشید و پوست محکمی داشته باشید و بدن سالمی داشته باشید باید خودتان و فرزندانتان ، ذره ذره از موادی که تاریخ مصرف دارند ، پرهیز کنید . هرچه که تاریخ مصرف دارد را مطمئن باشید که مواد افزودنی به آن زدند تا نگذارند هیچ چیز و هیچ موجودی وارد آن بشود . بنابراین سعی کنیم به مواد غذایی متعدّد توجه کنیم چون مواد غذایی برای ساختمان بدن ، مورد نیاز است.





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


سه شنبه 3 اسفند 1395 :: نویسنده : مسافر رضا

نوشتار سی دی  بازتاب از آقای امین

طبیعت بهترین الگو است که می توان از آن الهام گرفت . در کره ی خاکی که ما زندگی می کنیم چیزهای مفیدی برای استخراج وجود دارد، برای شکافتن موضوع بازتاب ما از هوا و آب استفاده می کنیم ،علت اصلی گرما تابش نور خورشید است. خورشید در هر ثانیه  5 میلیون تن ماده را آزاد می کند که تبدیل به انرژی و گرما می شود پس در هر نقطه به میزانی که نور دریافت می شود گرما هم دریافت می شود.

هنگامی که نور خورشید به جسمی می تابد دو حالت به وجود می آید:

  1- جذب نور     2 - انعکاس نور  

 

ما هر چه از سطح زمین بالاتر برویم بیشتر احساس سرما می کنیم . حال یک سؤال پیش  می آید که چرا کوه دماوند که ارتفاعش کمتر از اورست هست سرد تر است دلیلش این است که کوه دماوند منفرد هست ولی کوه اورست کوه های زیادی در اطراف آن قرار دارد. حال اتفاقی که می افتد این است که کوه ها ی اطراف كه نور خورشید را دریافت می کنند به مقدار نیاز خود ذخیره می کنند و مابقی را به کوه های مجاور انعکاس می دهند که باعث گرم تر شدن کوه اورست می شود. در این جا سؤال دیگری پیش می آید که این مسائل چه ربطی به انسان دارد؟

 ما در جلسات قبل گفتیم که انسان یک موجود اجتماعی می باشد و در جمع تکامل می یابد ، به جای نور خورشید نور الهی را مثال می زنیم و به جای سرما همان تاریکی را و ارتفاع کوه ها همان جایگاه انسان می باشد، جایگاه انسان متفاوت است مانند ارتفاع کوه ها، انسانی که درتاریکی می ماند و یخ می زند و با گذشت زمان لایه های یخ روی هم انباشته می شوند. حال اگر این انسان ها در کنار هم و در ارتفاع کم باشند نور را دریافت نمی کنند و در دمای 60 درجه هستند و بدتر اینکه تنها باشند و به نتیجه ای نرسند

حال اگر ما در جمع باشیم و با کسانی که هم درد هستند قرار بگیریم همه ی اطرافیان به من بازتاب می دهند مثلآ نور الهی که دریافت می کنند بخشی از آن را ذخیره کرده و مابقی را بازتاب می کنند و ما آن نور را دریافت می کنیم و به مرور یخها آب می شوند و به سرسبزی می رسیم ، ( خداوند می فرماید که هیچ موجودی از خود نوری ندارد مگر از نور من  استفاده  کند)

 قبلا  کبر و منیت را تعریف کردیم کبر به معنای خود را از دیگران بالاتر دیدن است.  در داخل لژیون یک فرد خود را بالاتر از بقیه می داند و همه به هم نور را انعکاس می دهند ولی شخصی که خود را بالاتر می داند، چیزی دریافت نمی کند چون انسان متکبر سهمی از نور و بازتاب ندارد.






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


سه شنبه 3 اسفند 1395 :: نویسنده : مسافر رضا
((بنام قدرت مطلق الله))

متن سی دی شراره های نور از مهندس دژاکام


انسان برای تغییر ، استعداد بسیار خوبی دارد این تغییر می تواند از خوب به بد یا از بد به خوب باشد . شاهکار خلقت انسان همین است که تغییر پذیر است .


سخنان استاد در تاریخ 1375/01/23 تحت عنوان شراره های نور .

علوم از یک مبدأ شروع  شدند مانند زندگی و گسترش یافتند مجزا شدند و هر یک دنیایی را باز کردند و مانند اقیانوس شده و در نوک پیکان آن می شوند که بظاهر نقطه ای جدید است. اما با محتویات دیگر، و حرکت ما و ثابت شدن چشمهای ما به نقطه دیگری یعنی عبور از کانالهایی که به یک کانال می رسد. و اقیانوس عظمت آن را می رساند از اینجا عمل و نتیجه مهم است، ابعاد مهم نیستند.

بطور کلی علوم از یک نقطه ای شروع شدند و گسترش یافتند

در زمانهای قدیم ابوعلی سینا یا سهره وردی یا امثالهم همه علومی که بود از طب و فلسفه و ریاضیات و غیره را  می دانستند چون علوم محدود بوده . اما بعدها کم کم گسترش پیدا کرد و مثلاً ریاضی شد یک شاخه ، طب شد یک شاخه ، نجوم و فلسفه و حکمت و غیره هر کدام یک شاخه جداگانه شدند ، ولی در نهایت این علوم  باید دو مرتبه با هم جمع بشوند و به نقطه اول خودشان برگردند ولی نقطه جدید با اطلاعات و آگاهی جدید.

بحث امروز بیشتر راجع به علم طب و اعتیاد است . بدن انسان یک سیستم بسیار قوی و نیرومند هست میتوان گفت جهان اکبر است یعنی بدن انسان جهان بزرگ است و جهان فیزیکی ، جهان اصغر است . برای عظمت و بزرگی آن باید گفت که بزرگترین ارتشهای جهان ، در بدن وجود دارد که از بدن در مقابل عوامل خارجی محافظت می کنند و این کار مربوط به سیستم ایمنی بدن انسان است مثل سَدّ خونی مغز که اجازه ورود میکروب و ویروس و باکتری را به مغز نمیدهد . بطور مثال یکی از سربازها به نام مایکروفاژها که در مغز استخوان تولید میشود ، حدود چندین میلیون تولید میشوند و مغز استخوان روزانه چندین میلیون از این مایکروفاژها تولید می کند که به سیستم ایمنی بدن کمک می کنند یا مثلاً کبد یا کلیه را در نظر بگیرید که بزرگترین پالایشگاه­های جهان به قدرت کبد یا کلیه نیست .

عملکرد سیستم ایمنی یک مثلث تشکیل می دهد :

1-یک ضلع از این سیستم ایمنی کارش این هست که نیروهایی که خودی هستند تشخیص میدهد و کاری با آنها ندارد .

2-ضلع بعد نیروهایی که خودی نیستند یا برای بدن ضرر دارند را شناسایی می کند و با تمام قدرت با آنها مبارزه می کند مثل وقتی که واکسن وارد بدن می شود و سیستم ایمنی اون ویروس یا میکروب را می شناسه و آنتی یا ضد آن را  تولید میکند و وقتی که آن ویروس یا میکروب وارد بدن میشود ، آن را از بین می برد .

3-ضلع آخر یک چیزی وارد بدن می شود ، سیستم ایمنی نمی داند که این از نیروهای خودی است یا نه ، در اینجا هم حمله می کند و با آن مبارزه می کند و ریسک نمی کند . مثل مبحث خودداری در وادی پنجم که می گوید اگر کاری را نمی دانیم خوب است یا بد ، از آن خودداری کنیم .

پس یکی که خودی ها رو  می شناسد و راه میدهد ، یکی غیر خودی ها رو نابود می کند ، یکی هم به آنهایی که شک دارد حمله می کند .

بعضی مواقع هم هست که این سیستم ایمنی که در حال دفاع از بدن یا کشور خودش هست یک دفعه بر علیه کشور خودش عمل می کند و کودتا می شود و سیستم های داخلی خودش را از بین می برد .  این اتفاق موقعی رخ می دهد که یا اطلاعات غلط به آن برسد و یا کمبود داشته باشد و متوجه نشود.

پس یکی از مشکلاتی که ممکن است برای سیستم ایمنی پیش بیاید این است که بالانس یک سری از موادش از بین رفته باشد یا موادی کم به آن برسد وقتی مواد کم برسد مثل این است که اطلاعات بهش کم برسد ، آن مواد مثل ناقلهای عصبی هستند ، نوروترانسمیترها یا هورمون ها یا مواد درون ریز یا مواد برون ریز.  مثلاً انکفالین کم می شود یا سروتونین یا هر چیز دیگری وقتی کم می شود بالانس از بین می رود و شروع به از بین بردن سیستم های خودی می کند . متاسفانه امروزه کاری می کنند که سیستم ایمنی ضعیف بشود یعنی به جای اینکه کمبودی که سیستم ایمنی دارد را مرتفع بکنند و مواد مورد نیازش را به آن بدهند که تقویت بشود آنرا سرکوب و ضعیف می کنند تا حمله اش کمتر بشود ولی اگر یک دشمن دیگری حمله بکند سریعاً ما را از پا در می آورد . پس باید این علوم یکجا جمع شوند تا بشود مشکلات را حل کرد .

پس علوم از یک مبدأ شروع شدند مانند زندگی و گسترش یافتند ، مجزا شدند و هر یک دنیایی را باز کردند.

 مثلاً الآن خون برای خودش یه دنیاست ، چشم همین طور ، بقیه چیزها هم همین طور و مانند اقیانوس شدند یعنی خیلی گسترده شدند ، یعنی کم کم همه این علوم با هم در یک راه یکی شده اند ، و در آینده مجدداً باید همه این علوم در یه نقطه ای به هم برسند و یکی شوند

چیزی که الآن برای ما مهم هست نتیجه کار است ابعاد مهم نیستند یعنی دستگاههای بسیار پیشرفته مهم نیستند مثلاً بیمارستانها و آزمایشگاهها و دستگاههای پیشرفته ابعاد هستند ولی نتیجه مهم است که آیا می توانیم کسی که بیست سال است درگیر یک بیماریست را درمان کنیم؟

ما در گذشته برای شروع یک جنگ نیازمند عدوات و نفرات بسیاری بودیم امروز در علوم می بینید که یک اسلحه بسیار کوچک قدرت بسیار زیادی دارد. ما از زمان شروع تا کنون یک دوره ابتدایی دبستان و یا مدرسه تا پایان آن دوره بوده است . حالا برای شما شروع باید با آن چه آموخته اید یعنی باید امتحان بدهید تا برای سفری یا سفرهای دیگر که با بُعد زمانهای متفاوت خواهد بود آماده شوید . ما بایستی برای شما برنامه بدهیم وقتی سخنی از حرکت به میان می آید یعنی همان آموخته ها و یادگرفته ها که باید در امورات و شئونات خویش جهت ارتقاء مقام خود به کار ببرید ،حالا متوجه شدید؟ ما می خواهیم جوهر وجودی را ارزش بگذارید.

افراد سفر اولی هم که وارد کنگره می شوند ما اولین کاری که می کنیم بیماریشان را  برایشان مشخص می کنیم دوم می گوئیم مدت زمان درمان چقدر است ، ولی در جاهای دیگر می گویند مشخص نیست . ما این اطلاعات و آگاهی را وقتی پیدا کردیم توانستیم در مسئله اعتیاد موفق بشویم . فرقی نمی کند که چه نوع اعتیادی یا چه سنی یا چه مشکلات جسمی ای داشته باشد . اگر درست عمل کند در سیستم کنگره به درمان می رسد .

آیا ما می توانیم به نقطه ای برسیم که مفهوم جوهر وجودی و مفهوم انسان را بفهمیم ؟ تفاوت انسان و حیوان چه هست ؟ انسان برای چه آمده ؟ برای چه میرود ؟

هر نوع بحران فکری که ما دچارش  شدیم ، برای اینکه از آن فاز بگذریم باید امتحان بدهیم ، یعنی اگر شما  زمین خورده هستی باید امتحان بدهی . امتحان شما از زمین بلند شدن است ، اگر نتوانید بلند بشوید هزار بار دیگر هم که زمین بخورید باز زمین خورده هستید . اگر بخواهی از جهان اعتیاد خارج بشوی باید امتحان بدهی اگر هزاران بار کاری را بکنی ، تا زمانی که کلید را پیدا نکنی نمی توانی خارج بشوی . در کنگره ما به همه افراد باید برنامه بدهیم.

حرکت یعنی چه؟ یعنی آن چیزهایی که یاد گرفتیم به کار ببریم. از آموختن تا عمل کردن خیلی فاصله هست که همان مسئله نظری و عملی هست انسان آن چیزی که می داند و عمل می کند یه مسئله دیگری است . نکته اینجاست که در کنگره ما به مسائل باید عمل بکنیم تا از مسائل عبور کنیم.

بعضی اوقات در خلاء و تاریکی می ایستید گویی با خود و نیروی تخریبی نبردی تنگاتنگ دارید. باید بدانید که تمام وجود شما باید حرکت باشد تا به آن شتاب افزوده گردد  بعد باز هم راجع به آن سخن خواهیم گفت و اثرات آن را خودتان بعداً با قویترین مسئله یعنی حس ، احساس خواهید کرد.  این بُعد عجب بُعدی است یعنی بُعد زمین یا همین بُعد ، رها شدن از آن مانند رها شدن از چنگال قوی کرکس با جثّه بسیار بزرگ و خوفناک باشد.

بعضی اوقات آدم متوقف میشود با خودش تفکر می کند ، با خودش در جنگ است ، گاهی اوقات نیروی تخریبی خودش است و گاهی از بیرون . باید حرکت کنید تا سرعت آن بیشتر و بیشتر بشود یعنی آموخته ها را به عمل تبدیل کنید . قویترین نیرویی که ما داریم  و می توانیم با آن نیرو همه چیز را درک کنیم نیروی حس است .

وقتی انسان بین دو قطب مثبت و منفی قرار  دارد این کار آسانی نیست که به سادگی همه جذب قدرت الهی بشوند و هدایت بشوند ولی اگر وارد بشوند کار، آسان میشود .

اما می توان بالهای این پرنده را به بالهای پرنده ای سپید که پیام آور القاء الهی هست تبدیل نمود . در جثّه به ظاهر ، ظریف و یا ضعیف در انسان های متفکر قدرتی نهفته است که هزاران بار از چنگالهای آن پرنده غول پیکر قدرتمندتر و تواناتر است.

یعنی شما می توانید از یک نیروی بسیار منفی ، یک نیروی بسیار مثبت بسازید و این کار صددرصد امکان پذیر است . به همین دلیل می گویند هیچکس لازم نیست که تا ابد در دوزخ بماند ، همه می توانند از دوزخ خارج بشوند یعنی هیچکس نمی تواند بگوید از من گذشته یا مثلاً بگوید من که دیگر هروئینی یا شیشه ای یا تریاکی شدم صد بار هم که اشتباه کردی باز بلند شو ، راه هست همیشه ما می توانیم این کرکس خوفناک را تبدیل به فرشته کنیم .

شما با تفکر و تعقل از نیروی خفته خویش کمک بطلبید و در جهت اندیشه راستین این انرژی را تبدیل به آنچه می خواهید بکنید .کتابی که از مطالعه آن خسته نمی شوم کلمات الهی است . که هر روزه چند کلمه آن را بطور منظّم در اطاعت از خداوند خود به کار می برید را می گویم. آنها را به کار ببرید .

اگر انسان پالایش پیدا بکند و تصفیه بشود ، مطالب درونش به صورت جاودان می ماند ما چون نمی دانیم اختلال آن از کمبود اطلاعات هست آنرا سرکوب می کنیم مشکل هم از آنجاست که ما خبر نداریم و یا نمی دانیم چطور باید این اطلاعات رو به آن داد و این کار ما مثل این می ماند که بیائیم نیروهای خودی رو بمب باران کنیم و اگر بدانیم مسلماً این کار را نمی کنیم . حالا این کار کجا انجام میگیرد؟ درون مغز. آنجاست که همه چیز را می سازد و همه به مغز ربط دارند و مغز به اطلاعات و آگاهی ربط دارد ، اطلاعات هم به مواد شیمیایی ربط دارد ، به سیناپسها ، نوروترانسمیترها و مسائل الکتریکی یعنی اگر ما بتوانیم مواد لازم را در اختیار مغز قرار بدهیم ، مغز کار خودش را انجام میدهد .

میگویند بیماری اعتیاد چند وجهی هست و یا یه چیزی هست که میگویند طُرُق اِلُی الله بِالعَدَدِ النُفوس یعنی  راههای رسیدن به خدا به اندازه نفوس است در صورتی که این حرف درستی نیست . به نظر من راههای رسیدن به خداوند فقط یه راه است و آنهم صراط مستقیم است . مثل اینکه بگویند راههای رسیدن به تبریز به اندازه نفوس دنیاست . تبریز فقط یک شاهراه دارد .  اگر بگویند راههای ورود به صراط مستقیم درست است یعنی به اندازه نفوس راه وجود دارد که به صراط مستقیم وارد بشوند . مثلاً برای اعتیاد فقط یه راه می تواند وجود داشته باشد آن هم ترمیم مغز است . اگر این مغز درست بشود و بالانس بشود مسئله حل می شود یعنی اگر موادی که نیاز دارد را در اختیارش قرار بدهیم کاملاً خودش را ترمیم می کند و می سازد .

آنچه از انسان به وجود می آید و به دست او محیا می گردد در اثر گذشت زمان نابود می گردد اما عین همان یعنی خیال سالم او در ماورای وجود او به همان صورت ساخته و باقی است . انسان موجود عجیب و تغییر پذیری مثل حلقه های بازی است اما وقتی که به تکامل رسید به حلقه غیر قابل انعطاف تبدیل می گردد. خداوند هرگز دل شکسته ها را از یاد نمی برد .

انسان برای تغییر ، استعداد بسیار خوبی دارد این تغییر می تواند از خوب به بد یا از بد به خوب باشد . شاهکار خلقت انسان همین است که تغییر پذیر است . اما وقتی که به تکامل رسید دیگر نمی توان تغییر داد و افکارش را  نمی شود عوض کرد.

فرق مکانیک با طبیب این است که وقتی یک ماشین خراب میشود خود مکانیک باید ماشین را درست کند ولی در بدن انسان طبیب دارو و مواد اولیه لازم را در اختیار بدن قرار می دهد و بدن با استفاده از آن دارو خودش را ترمیم می کند . مثل ساختمان که برای ساخت مصالح لازم دارد .

در فرضیه ایکس و سیستم کنگره ، تریاک ، حکم مصالح را برای ساختمان دارد ، چون تریاک بین 25 تا 50 آلکولوئید دارد یعنی 25 تا 50 نوع مصالح دارد . یعنی مورفین یک نوع مَصالح است ، دینورفین ، اندروفین ،  سراتونین ، دوپامین و ... هر کدام مصالح است.

پس ما در بازسازی سیستم عصبی باید مصالح لازم و مفید را در ساعت دقیق و درست و به میزان درست به مغز یا بدن برسانیم و بدهیم یعنی میزان دارو و زمان دارو را باید با برنامه ریزی دقیق در اختیار بدن قرار بدهیم تا خودش خودش را بسازد.





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :




( کل صفحات : 33 )    1   2   3   4   5   6   7   ...   
درباره وبلاگ



مدیر وبلاگ : مسافر محمد رضا
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات