دیشب که نمی دانستم به
کدام یک ازدردهایم بگریم کلی خندیدم.
شـــب بود و نســـیم بود و باغ و مهـــــتاب
من بودم و جویبار وبیــــداری آب
وین جمـــله مرا به خامشی
می گفتند:
کاین لحظه ناب زندگـــی را دریاب...
]]>گاهی با یک قــطره لیوانــی لبـریـز می شود..
گاهی با یک کلـمه یک انـسان نـابــود می شود ..
گاهی یک لـبخنـد تمـــام زمستان یک فـرد را گــرم نگه می دارد..
گاهی یک پیامک مـحبت آمیـز محبتی را از نـــو شعله ور می سازد..
گاهی یک نــگاه تمسخر آمیــز غـرور انسانی را ویــران می کند..
گاهی با یک بی مــهری دلـــی می شکند..
گاهی یک لیوان چای اشــک را درچشمان مــــادری جاری می سازد..
گاهی با ارسال یک داستان کــوتاه برای دوستــی گرهی بــاز می شود..
گاهی یک جــرقه یک ساختمــان را به آتــش می کشد ..
گاهی با یک کار ســـاده درهای بــهشت به روی آدم بــــاز می شود....
" مراقب بعضی یک ها باشیم در حالی که ناچیزند همه چیزند "
]]>کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم
گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم
مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را
تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم
آقا ســـلام بر غــزلِ اشـــــکِ ماتمت
بر مسجد و حسینیه و روضه و دَمَت
چندی گذشت در غم هجرانِ اشک تو
پر می کشــید دل، به هوای مُحرمـت
آقا ســلام، ماه محرمـــــ شروع شــد
آمد بهـار زخـــمِ د لِ مـا و مرهمت