گاهی برای خاطراتمان...
گاهی آنچه که من بودم و آنچه که
فکر میکردم تو هستی... ولی نبودی...
آن چیزی که شعار میدادی کجا و تو کجا؟...
بعضی وقتها همه چیز مثل تو برایم بی معنی میشود...
حال و روز خوبی ندار....
نه برای اینکه دلم هوایت را کرده باشد .... نه ابدا...
برای اینکه فکر میکنم حیف بود با تو بودن ....
حیف بود حیف....
]]>
اما تو نصیب لاور خیالی من هم نمیشوی
میدانم لحظه آخر سر میرسی درست جایی
که خداوند نزدیک میشود یادت باشد خدا
عاشقان را بی اندازه دوست دارد
]]>خواب بودم
استخر بودم
کلاس بودم
سایلنت بودم
گوشیم شارژ نداشت
بابام تو اتاقم بود
اینا همون جواب های ابلهانه ای است
که بعضی هاکه دارن خیانت میکنن میگن
کلا وقتی که اینارو شنیدی بگو باشه ماهم آره...ههههه
]]>
گاهی وقت ها یواشکی حالت را
از آب چشم هایم میپرسم در این
خشک سالی خدا را چه دیدی
شاید آسمان هم به هوای کسی
سر بر سینه ابری سوخته بگذارد
و گریه کند...
]]>
اما
دلی که تنگ باشد این حرفارا نمیفهمد
]]>
مگر تنها نیامدم؟؟!!!
تنها زندگی خواهم کرد
وتمامی غمها را به تنهایی هموار خواهم نمود
وتنها خواهم رفت ...............
چون تنهای برایم عالمی دارد که انرا به دنیای بی ارزش نمیفروشم
زندگی رو سرد سر میکشم
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن...
چندشم می شود از لکه ی انگشت دروغ!!!
التماس مال دیروز بود.....
مال وقتی که ساده بودم..
میخواهی بروی؟
هیس!!!!
فقط خداحافظ
بغضم را به آسمان سپردم........
خدا به خیر کند باران امشب را...
گفـــــتی:
منــــو فرامــــوش کنـــــ...
امــــا ... بپـــــرســـ
ارزشــــ به یـــاد مـــوندنـــــو داریـــــ...!!
هـــم عاشقتـــــم....
هـــم ازتــ متــــنفـــرمـــ.....
میانــــگینــ کهــ بگـــیری ... میــبینـــی
"بـــــرام مهـــــم نــــیستیـــ"
]]>دلســـوز زنــــــی هستم
کـــه زنـــانــه تـرین احــکامش را
مـــردان مــی نــــو یسنـد. . .!
آنقدر دلش شکسته بود که اشک توی چشماش همینطوری داشت حلقه میزد. رفتم پیشش گفتم چی شده، با همون حالتی که روی چرخ دستی نشسته بود گفت دلم گرفته میگفت یه روز عاشق بوده، میگفت خیلی ها دوسش داشتن... نمیتونست زیادحرف بزنه آخه زبونش میگرفت شدیدن باهمون لحن وقتی داشتم از پیشش میرفتم گفت تو رو خدا نرو وایسا یکم با من درد دل کن. بغلش روی یه صندلی چوبی نشستم.میگفت وقتی دم پنجره میشینه و گریه میکنه.............همه بهش میگن دیوونه.میگفت آخه تقصیر من شد که رفت............((یارش و میگفت)) همون که یه مدت بهش عشق میورزید انگار چند سال بود ندیده بودش..... وقتی گفتم الان کجاست؟گفت نمیدونم ولی امیدوارم حالش خوب باشه . میگفت وقتی که سالم بودم همه دورم میچرخیدن ولی الان یکی نیست یه سلام بهم بکنه.میگفت اومد من و رو تخت بیمارستان دید وقتی دکترا بهش گفتن فلج شدم و دیگه مثل قبل نمیتونم حرف بزنم انگار دنیا رو، رو سرش خراب کردن برای اینکه من و با این حال و روزنبینه رفت ، رفتش برای همیشه، الانم منتظرش هستم.گریم گرفت نمیتونستم وایسم پهلوش رفتم …رفتم فقط یک چیز،فقط یک چیز و خوب فهمیدم آدما هیچ وقت یه آدم و به خاطر خودش نمی خوان …
به تاوان دلم که شکست
دلها را میشکنم گناهش پای دلی که
دلم را شکست
پسرا تا یه پست ضد دختر میبینن سریع کامنت میزارن
گل گفتی... دخترا همه نامردن ... همشون بی وفان ...!
خب لامصبــا !!!
شما که اینقدر از همدیگه بدتون میاد
حتماً عمه ی منه که 6،7 تا دوست دختر و دوست پسر داره ...!
مملکت نیست که دیوونه خونه است به غرعاااااااان !!!
]]>