عقل سرخ هر که شد محرم دل در حرم یار بماند ............................... وان که این کار ندانست در انکار بماند دوشنبه 10 تیر 1392 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
شیطان چو جلد آدمیان را اجاره ساخت تیمور شد و با سر آدم مناره ساخت معمار هرم ها وسپس تخت جم شد او هم رهبر حجاج که دارالاماره ساخت صد بار نرون مرد و فرو ریخت کاخ او آن دیو ولی; کاخ سفیدی دو باره ساخت تندیس رهایی شد و بند از اتم گشود! از حق بشر گفت و بشر پاره پاره ساخت وز ذکر تاج و تخت و جنایات آن پلید; تاریخ پدید آمدوچندین هزاره ساخت آن گاه ز دریای منور سروش وحی کشتی شد و بر ساحل آدم کناره ساخت برخیز تو ای آدم افتاده در قفس باید ز زمین بحر بشر گاهواره ساخت باید ردای دولت حق را ز دوش دیو بگرفته بر پیکر آدم قواره ساخت قم ـ10 تیر 1392 نوع مطلب : اجتماعی، تاریخ، ادبیات و فلسفه، برچسب ها : شعر در مورد تیمور لنگ، شعر در مورد تاریخ، شعر در مورد تخت جمشید، شعر در مورد نظام سلطه، شعر در مورد ظلم و ستم، شعر در مورد ظلم ستیزی، شعر در مورد شیطان، لینک های مرتبط : قصیده تاریخ، پنجشنبه 6 آذر 1399 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
آتش اگر دریا شود با کلک تر بنشانمش غم گر هزاران خوشه شد در یک نفس بفشانمش شادان به راهی می روم کز زیور زیبای او دنیا اگر گوهر شود خاک رهم می دانمش غمنامه ها شادی فزا شد با نگاری آشنا زیرا که غم بنوشته با خطی که خوش می خوانمش دانی چرا من دلخوشم با غصه هجران او یا نزد من می آید او یا منتظر می مانمش جان را اگر آسان نهم بر نیزه خون ریز او یازنده می ماند از او یا زنده تر گردانمش با قاضیم تنها شدم درگوشه زندان او یا داد من بستاند او یاداد دل بستانمش گر بندگی ها می کنم شه را چو یوسف با عزیز بر جای خود بنشاندم یا جای خود بنشانمش علی یوسفی 1399/9/8
نوع مطلب : ادبیات و فلسفه، برچسب ها : شعر شادی معنوی، شعر لذت معنوی، شعر از بین بردن غم و اندوه، شعر خوشه، شعر زندان، شعر آتش اگر دریا شود، شعر دلخوشم، لینک های مرتبط : جمعه 28 شهریور 1399 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
گر ساعتی صد بار از این بیراه تکراری روی راهی چو چرخان اسب سرگردان عصاری روی ای رهگذر پر بی ثمر افتان و خیزان می روی کز ابتدا تا نقطه آغاز هر باری روی در دل صنم سازی و چون بتخانه کردی کعبه را در هر سجودت سجده بر مسجود بسیاری روی تا در مدار جاذبه هر دم به قطبی دل دهی این چرخش بیهوده را از روی ناچاری روی ره مستقیم است ار بمانی استوار ای رهسپار همواره بعد از پایداری روبه همواری روی این خانه را پاکیزه کن از رجس بت پاکیزه تر شاید به آن حجی که آن را دوست می داری روی 1399/6/28 کرمانشاه علی یوسفی
نوع مطلب : ادبیات و فلسفه، برچسب ها : شعر اسب عصاری، شعر سفر الی الله، شعر سلوک معنوی، شعر استقامت در برابر گناه، شعر استقامت مسیر عرفان، شعر عرفانی جدید، شعر مقاوت در سفر به سوی خدا، لینک های مرتبط : دوشنبه 10 شهریور 1399 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
بیدلی گفتا که من در بند این هشیاریم چون بخوابم بیشتر بر پا شود بیداریم چشم می بندم ولی در زیر او چشمی دگر می گشایم بر تماشاخانه اسراریم می نمایانند در نقشینه لوحی دلنشین پرده هایی خوش نگار از خامه ای انواریم یا بگوید هاتفی در گوش من پنهان سخن نفث معنی می کند هم صحبت اسحاریم موج ها می آید از دریای قرآن سوی دل مستقر چون می شود در قعر قلبم قاریم گاه هم بی صوت و صورت بی علامت ها و حرف اخذ معنی می کنم بی واسطه از باریم سرخوشم در خویش و خاموشی گزیدم پیش خلق ور بگویم شاعری دیوانه می پنداریم آشکارا نزد دور و آشنا ناقابلم پیش این پنهانیان مبهوت قابل داریم بی بهایم من ولیکن می رسد لطفت مدام تا طمع کردم که شاید بی بها برداریم علی یوسفی مداح 99/6/5 کرمانشاه نوع مطلب : ادبیات و فلسفه، برچسب ها : شعر کشف و شهود، شعر نفث معنی، معنای نفث شعر، شعر مشاهدات عرفانی و غیبی، عالم غیب شعر، سخن گفتن هاتف با انسان، هاتف و شعر، لینک های مرتبط : شنبه 11 مرداد 1399 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
شبانگاهی ز ظلمت خسته دل پروانه ای جهان جویان پی آتش به هر کاشانه ای ز هر شمعی و مشعل جست و جویی کرده بود به هر جمعی و محفل گفت و گویی گرده بود که من مشتاق نورم پاره ای نورم دهید شبانم،یک قبس از شعله طورم دهید صباحی آسمان را عاقبت خون فام دید چو از بالای کوهی کوه آتش می دمید شراری از ازل در جان آن پروانه بود امانت در نهانی های آن دیوانه بود همو در قعر ظلمت عشق را تعلیم داد ز مردن جز در آتش سوختن صد بیم داد شرار افروخت چون بالای آن خورشید دید ز بالا بود و آن والا به بالایش کشید خوَرآبادی شدو تا خانه خورشید رفت بدان چشمه که از اول از آن جوشید رفت چو می کرد او پر افشان شاخ طوبی را طواف شنید آوای جبریل از درخت سدر قاف ز شاخش آن به آن سیمرغ ها می شد روان ز پرهاشان فروزان گشت آتش در جهان سپس در بوته خورشید خونین راه یافت در آن پیری جوان چون ماه و شاهنشاه یافت بگفتا چیست این آتشفشان ای پیر ما چه مقدار است تا ادراک او تقدیر ما بدو خندید و گفتش کی در این معنی چو من نمی یابم ز دانایان دراین معنی سخن زمانی من ز ظلمت خسته گشتم همچو تو به یاری آتشین دلبسته گشتم همچو تو ز خود رفتم سراپا او شدم سرخوَش شدم ز مستی دست در آتش زدم آتش شدم کنون هم آتشم هم سوی آتش می کشم ولیکن همچنان حیران آن هر سو وشم هم آغوشان آتش را نمی یابم نشان دراو هستند و دیگر نیست هستی هایشان کرمانشاه مرداد1399 نوع مطلب : ادبیات و فلسفه، برچسب ها : شعر فناء فی الله، شعر پروانه و خورشید، شعر پروانه و آتش جدید، شعر فلسفه اشراق، شعر حکمه الاشراق، شعر نور، شعر هدایت الهی، لینک های مرتبط : دوشنبه 19 خرداد 1399 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
گرچه این شب دیو و دیجورش غوی است رهنمایم قلب با قرآن قوی است انتشار کنز معنی از نبی بی زوال از آفتابی معنوی است آذرخشی می جهد از کوه نور بارقی، کوهی میانش منطوی است دم به دم از شاخ طوبی خرمنی درمیانم با سروشی مینوی است اهل مدین دیدن و رشد از فتن گر دو پای اعتلای موسوی است پیش ما ارشاد استاد و بلا قصه نعلین موسی در طَوی است بی نیاز از قیل و قالِ مکتب است کنز محجوزی که در دل منطوی است تا نیابد دل در اینجا همدمی دلنگارم یک غزل یا مثنوی است کرمانشاه 1399/2/17
نوع مطلب : ادبیات و فلسفه، برچسب ها : شعر شب دیجور، شعر حقیقت محمدیه، شعر هدایت معنوی، الهام و شهود در شعر، شعر موسی طوی، الهامات شاعری، شعر نور، لینک های مرتبط : چهارشنبه 10 مهر 1398 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
هویت یا ملیت ایرانی؟! پیشتر بیان شد که یکی از عناصر مهم قدرت مردم ایران
در قرون متمادی مسئله مهمی تحت عنوان هویت ایرانی بوده و هست اما پیش از
تعریف این واژه مناسب است توضیح دهیم که چرا به جای عبارت هویت ایرانی از
واژه شناخته شده تر ملیت ایرانی استفاده نکردیم. در این
نوشتار ما از کاربرد کلمه ملت (و ملیت) اجتناب کرده و از عبارت هویت ایرانی
استفاده می کنیم و اثبات می کنیم که واژه ملیت؛ غلط ،جعلی و مخرب است. کاربرد غلط واژه ملت کلمه ملت که ملیت هم از آن مشتق
شده فارسی نیست و از آنجا که واژه ای عربی
است باید معنای آن را هم در همان زبان جست که در آن معنایی جز آیین ، دین و روش ندارد
و تنها در فارسی (معاصر) است که به غلط
برای اشاره به مردم از آن استفاده شده به عنوان مثال به کاربرد این واژه در
آیه 135 سوره مبارکه بقره توجه کنید که می فرماید: وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا
ۗ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا ۖ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ یهود و نصاری گفتند که به آیین ما درآیید تا راه
راست یافته و طریق حق پویید. (ای پیغمبر در جواب آنها) بگو: بلکه ما آیین ابراهیم
را پیروی میکنیم که به راه راست توحید بود و از مشرکان نبود. آیه 135 سوره بقره
همچنین چه در لسان قرآن و چه در زبان عربی امروزی برای اشاره به مردم از
واژه امت (ونه ملت) استفاده می شود به عنوان مثال سازمانی که ما آن را به
اشتباه سازمان ملل می خوانیم در
عربی الامم المتحده خوانده می شود. جعلی بودن واژه ملت علاوه براین که این واژه به روشنی غلط است
متاسفانه جعلی بوده و کاربرد آن در زبان فارسی هم قدمت چندانی ندارد و در هیچ یک
از منابع اصیل ایرانی یافت نمی شود حتی در کتاب شاهنامه که امروزه حماسه «ملی»
ایرانیان نامیده می شود نیز هیچ اثری ازواژگانی نظیر ملی ،ملت ،ملیت، ملی گرایی ،غرور
ملی و... یافت نمی شود ! در حالی که در این کتاب عناوین و مفاهیمی نظیر ایران ،ایرانیان
،میهن و جانبازی در راه آن ،مبارزه با بیگانگان و ... به وفور به چشم می خورد . اندکی تامل روشن می سازد که این لغت در یکصد
سال اخیر و تحت تاثیر ناسیونالیسم اروپایی در قرن نوزدهم در کشور ما رواج یافته
است که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت. مخرب و ویرانگر بودن واژه ملت و ملی گرایی برای
اثبات ادعای سابقه ویرانگری این واژه مناسب است نگاهی گذرا به تاریخ و خواستگاه
این واژه بیفکنیم. در قرن اخیر در زبان فارسی این واژه را معادل با
واژه انگلیسی Nation گرفتهاند و در واقع مترجمانی کم سواد ولی پر مدعا این لغت فرنگی را محملی برای ورود
اندیشه های ناسیونالیستی قرن نوزدهمی قرار داده اند. هر چند
که خود غربیها هم امروزه و پس از
جنگ جهانی دوم و پس از کشتاری که فاشیستها و نژادپرستهای ناسیونالیست (ملتگرایان/
ملیگرایان) براه انداختند، به این نکته حساس شدند و بیش از آنکه از واژه Nation استفاده کنند، واژه People را بکار می گیرند ولی متاسفانه شاهدیم که همانها با
آگاهی از قدرت تخریب این مکتب، تفکرات ناسیونالیستی و قوم گریانه را مزورانه( به
وسیله تاریخ نگاری های جعلی) در سایر نقاط جهان و خصوصا غرب آسیا ترویج می کنند. ایشان
با تمام توان برای تشکیل و حفظ اتحادیه اروپا و «همگرایی » میان کشورهای
اروپایی تلاش می کنند وبا حذف ویزا و پول های ملی مرزهای سیاسی و
قومی میان خود را کمرنگ کرده و در برابر کمترین مظاهر قوم گرایی و ملی گرایی نظیر
«برگزیت» وحشت زده شده و بر می آشوبند با این حال همزمان با آن در سایر نقاط جهان و خصوصا ایران مشغول
ترویج نظریه های نژادی بوده و از هر نوع تجزیه طلبی و «واگرایی» حمایت جدی
می کنند! این رفتار ناشی از آن است که آنها بیش از هرکسی
مخرب بودن اندیشه های قوم گرا و نژادی را درتاریخ معاصرخویش و به قیمت پوست و گوشت
و خون خود درک کرده اند و از سوی دیگر می دانند که امنیت ،اقتدار ، ثبات ، ثروت ،
رفاه و پیشرفت تنها در سایه وحدت و همگرایی به دست خواهد آمد و چون به معنای واقعی
خبیث هستند برای دیگران می پسندند آنچه را برای خود نمی پسندند ! چرا غربی ها از ملی گرایی وحشت دارند؟ در غرب همه رسانه ها و سیستم های آموزشی از
مدارس تا دانشگاه موظف به نفی ملی گرایی هستند و هرگاه یک حزب راستگرای غربی که
کمترین تمایلات ناسیونالیستی داشته باشد بتواند چند کرسی پارلمانی کسب کند همه زنگ های خطر در محافل سیاسی غرب به صدا در
می آید! این مسئله دلایل جدی دارد حرکت های
ناسیونالیستی و تحت عنوان ملی گرایی بیشترین خسارت و تخریب را در تاریخ بشر به بار
آورده است که جنگ جهانی اول و دوم و حتی جنگ هشت ساله تحمیلی ایران و عراق نمونه
هایی از آن هستند ثابت شده که ملی گرایی ابتدا خسارات بسیاری را به همسایگان کشور
ملی گرا وارد کرده و سپس چندین برابر این خسارت و در طول زمان طولانی به خود آن
کشور وارد می شود تجربه کشورهایی نظیر آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم و عراق(بعث یک مکتب به شدت ناسیونالیستی است) در
حمله به ایران مبین این مطلب است. تجزیه
کشورها و جنگ های خونین داخلی و تضعیف کشورهای بزرگ و تسلط بیگانگان از دیگر ثمرات
ملی گرایی بوده که فروپاشی امپراطوری عثمانی و تسلط انگلیسی ها و فرانسوی ها بر
همه کشورهای جدا شده از عثمانی نمونه بارز آن است. جالب آن که ملی گرایی که نام وشعار مردم را
یدک می کشد مردم کش ترین ایدئولوژی هاِ هم هست چرا که بزرگترین جنایات و
نسل کشی ها در سده های اخیر و به دست ملی گراها اتفاق افتاده واز سوی دیگر مفاخر
ملی گراها در همه کشورها هم پادشاهانی در گذشته هستند که بیشترین آدمکشی ها را در
عصر خود و صرفا با توجیه گسترش قلمرو! مرتکب شده اند بنابراین ملی گراها مردم
کشان معاصرند که قهرمانانشان هم مردم کشان جهان باستان هستند. با
توجه به دلایلی که ذکر شد در این متن از واژه ملیت اجتناب کرده و به جای آن لغت
هویت را به کار می گیریم. همچنین ضروری است یادآوری کنیم هرچند که تلفظ یا کاربرد
یک لغت غلط باشد ولی در صورت رواج آن در جامعه و نامانوس بودن شکل صحیح آن عالمان
نیز ناچار به استفاده از آن برای ارتباط و سخن گفتن با عموم مردم هستند. از این
روست که بسیاری از ادبا کاربرد «غلط مصطلح»
را غلط نمی دانند! بنابر این استفاده بزرگان و فرهیختگان از واژه ملت و ملیت در
معنای غلط آن به معنای تایید این واژه یا عدم آگاهی ایشان نیست بلکه فعلا ناچار به
استفاده از آن هستند که امیدواریم با توجه عموم فارسی زبانان ؛این وضع خاتمه یابد. نوع مطلب : برچسب ها : مردم کشی، خسارات و تبعات منفی ملی گرایی، تفاوت هویت ملی با ملی گرایی، غلط بودن لغت ملت و ملیت، تبعات ویرانگر ملی گرایی، مبارزه با ملی گرایی، ترویج ملی گرایی در ایران، لینک های مرتبط : سه شنبه 2 مهر 1398 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
در دوم ژانویه سال 1492 میلادی غرناطه (گرانادا)
پس از نه ماه محاصره و مقاومت سقوط کرد وآفتاب آخرین روزاز 781 سال حکومت و حضور
مسلمین در اسپانیا غروب کرد. عجیب آنکه آفتاب اولین روز استعمار هم در همین سال و
با اعزام کریستف کلمب به هند (که البته به کشف قاره آمریکا برای اروپاییان انجامید) در همین سال طلوع
کرد. شگفت تر آنکه این دو امر یعنی پایان آندلس اسلامی و آغاز استعمار هردو به دست
شاه و شهبانوی اسپانیا یعنی فردینانند و ایزابل رقم خورد! سایر اروپاییان هم از قافله عقب نماندند و تنها
چند سال بعد مانوئل شاه پرتقال هم واسکو دوگاما را رهسپار هند کرد و یکی پس از
دیگری کشورهایی که تا دیروز به نام صلیبی ها می شناختیم این باربا نام استعمارگران
رخ نمودند. امروزه به آنها غربی ها گفته می شود ودست پروردگانشان در کشور ما دوست
دارند «جامعه جهانی!» خطابشان کنند! به هر حال آنها را هرچه بنامیم تاریخ دیروز و
اخبار امروز ما تحت تاثیر دست درازی های بی پایان آنها به حقوق ، سرزمین ،هویت و
همه چیز ماست. ادامه مطلب نوع مطلب : برچسب ها : چرا ایران مستعمره نشد، چرایی اشک میرزای شیرازی پس از پیروزی نهضت تنباکو، عناصر اصلی قدرت ملت ایران در طول تاریخ، شناسایی عناصر قدرت ایران توسط بیگانگان، طرح های استعماری برای سلطه بر ایران، واقعه دخانیه، نقش دین و مذهب در اقتدار ایران، لینک های مرتبط : جمعه 25 مرداد 1398 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
دل چویه و دل چویه گانِن نِگران چرخ کو شو بی گِره ی دل نَگَران دل رفته و دل رفته گان نگرانند چرخ آبی رنگ حتی یک شب را بدون آتش دل نگرداند آسمان هر مال من نرمانیه هر شَوی صد تاسه کر تاسانیه (آسمان فقط من را خانه خراب نکرده بلکه هر شب صد آرزومند را هلاک کرده) روسَمیگ یَل و میانی پیدا نیو چویه زوران فلک دِریا زَیو (رستمی که یل در برابر او در میدان پیدا نمی شد به مصاف فلک رفت و زمین خورد) بیستیون ای سر و ژیور چو و ژیر ژیره ژیره تا نَژیور خیون بگیور (بیستون ای سر بلند چشم به زیر پنهانی همراه چشمه نجیبران که از زیر تو جاریست خون گریه کن) چاوه فرهادد هِلا ها آوه کیو چو سیاوش آگرین را آو ریو (چشمان فرهاد تو هنوز به آب کوه است چشم سیاوش برای آبرو آتشین شده) چَو و رادم چو و رادن هر دوچو هر وِ شوند شَو شُمارم روژ و شو خوار خیون و سرد شینین وخت چیون کینیَ ل هر و کُیوَ ل شوره وه بیون آیَمَیل هر و دِلَو کوره وه بیون (چشمه ها از همان کوهساران شور شدند انسان ها از دل کور شدند) پیره دنیا پیره کینی پیره کیو پشت آدم زیو و زیو هر هات و چیو (دنیا و چشمه و کوه پیرند این نسل آدم است که زود به زود می آید و می رود) تک نیه ای کورَو بیَ و و زیو تر براک خفتیه نازار کاخ امشو له خاک (نخواب کمتر بخور و سریع حرکت کن چرا که ناز پرودگان کاخ ها در خاک خفته اند) هر نجیوری جز و کیو ریواس راخ خفتیه ریوار خاک امشو له کاخ (صخره نوردان تیهو خورند و از بهترین ریواس مصرف می کنند آنان که از خاک رهسپار کاخ بودند امشب در آن آرمیده اند) دل چویه و دل چویه گانن نگران چرخ کو شو بی گره ی دل نگران نو وهاران شوره زاران بی وهارن علی یوسفی خرداد ۹۸ کرمانشاهبوره جاران پر وژار و بی وژارن (نوبهاران شوره زاران بی بهارند زمینهای بایر از پر از علف هرزند ولی ارزش وجین ندارند!) نوع مطلب : ادبیات و فلسفه، برچسب ها : شعر کردی کرمانشاهی، شعر کردی، شعر کردی کلهری، شعر کردی دنیا، اشعار کردی، شعر کردی سنقری، شعر کردی کلیایی، لینک های مرتبط : دوشنبه 27 خرداد 1398 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
شکر خدا دلبر اگر بسته به اغیار راه خفته بسی در بر او محرم آن بارگاه یار طلب باش و اگر دل بتپد در گناه عشق فروبر که نگردی ز تبارش تباه چشم مبر هرزه به هر رهزن بازاره ای تا مبرد گنج گران ازتو به ارزان نگاه با شه زندان نظرش نی مه فتان کاخ یوسف اگر در شکند تا در زندان شاه حسن نکویان زمین جلوه آن چون مه است جور زه مهتر بکش بهره ز حوران ماه پشت مکن گوش کن و چشم منه لحظه ای کور فروبسته گوش ره نبرد جز به چاه گر چه به چه رفته ز ابلیس بشر بی شمار دیو ندارد به سراپرده اخلاص راه مخلص آن یار نگردی مگر از ذکر دار روی به او دار و دگرهرچه که خواهی بخواه کرمانشاه خرداد 98
نوع مطلب : ادبیات و فلسفه، برچسب ها : شعر عفت و حیا، شعر در مورد اخلاص و مخلصین، شعر عشق به خدا، شعر چشم چرانی و عفت، عفت غریزه جنسی شعر، شعر جمال الهی، شعر راه کسب اخلاص و خلوص، لینک های مرتبط : جمعه 2 آذر 1397 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
یکی از سوالاتی که ممکن است ذهن انسان را
مشغول کند این است که علت خود خدا چیست یا به عبارت ساده تر خود خدا چگونه به وجود
آمده است؟ برای
پاسخ به این سوال قدیمی بهتر است اول یک مثال بزنیم. فرض
کنید کودکی از شما بپرسد ترس چه رنگی است؟ در پاسخ به این سوال شما هر رنگی را بگویید غلط
است و این سوال به ظاهر لاینحل فقط یک پاسخ کوتاه و البته صحیح دارد و آن این است
که : "ترس رنگ ندارد" .
در واقع شما وقتی می خواهید به این سوال کودک پاسخ دهید ایراد در غلط بودن جواب
نیست بلکه مشکل غلط بودن خود سوال است و دلیل غلط بودن سوال نبود تصور صحیح از
مورد سوال یعنی ترس و وهم آلود بودن آن در ذهن کودک است چون او ترس را شبیه به موجودی سیاه و وحشتناک تصور کرده و شما
به جای پاسخ دادن به سوال غلط او باید تصور و شناخت او را نسبت به ترس اصلاح کنید
مثلا اگر او بداند که ترس حالتی روانی است که عوامل خاص خود را دارد و در خارج
وجود فیزیکی ندارد و رنگ از ویژگی های اجسام خارجی است به خوبی درک می کند که چنین
چیزی اساسا نمی تواند رنگ داشته باشد و همچنین "هرچیزی که رنگ داشته باشد
قطعا ترس (که یک وجود غیر فیزیکی است) نیست". سوال
ازعلت وجود خدا هم دقیقا چنین سوالی است یعنی سوال تنها یک جواب کوتاه و صحیح دارد
و آن این است که : "خدا علت ندارد
و از چیزی به وجود نیامده است". اما علت پرسیده شدن این سوال هم وهم
آلود بودن تصور اکثر ما از خداست. کسی که از علت به وجود آمدن خدا سوال می کند
چند تصور غلط از خدا دارد : 1-
خدارا حادث فرض کرده یعنی نقطه ای را برای آغاز خدا قرار داده بدیهی است که اگروجود
خدا زمان شروعی داشته باشد هر مقدار هم که
آن زمان را به عقب ببریم باز این بدین معناست که خدا قبل از آن نقطه وجود نداشته و
بدیهی است که چنین موجودی خدا نیست بلکه یکی از مخلوقات خداست. در واقع زمان محصول
حرکت و حرکاتی که ما می بینیم از ویژگی
های ماده است و همه این ها مخلوق هستند و چیزی که در ظرف مخلوقاتی مانند زمان و
مکان و حرکت و ماده و... گرفتار شود خود نیز مخلوقی بیش نیست. 2-
خدا را نیازمند فرض کرده چرا که بالاترین فقر، فقر در وجود است و موجودی که خود نیازمند علت و
به وجود آورنده ای باشد نیازمند است . در واقع چیزی که در ذهن اوست و او آن را خدا
نامیده خدا نیست و بلکه (در صورت وجود ) یکی از مخلوقات خداست . و او از دلیل به
وجود آمدن آن چیزی که در ذهن خود به عنوان خدا تراشیده سوال می کند و اگر تصور
صحیحی از خدا داشت می دانست که خدایی خدا به " علت همه چیز بودن و بی
نیازی به علت" است. و هر موجودی که علت داشته باشد قطعا خدا نیست و هر
چه که خدا نامیده شود نمی تواند علت داشته باشد. باز ممکن است که سوال کننده بگوید که شما برای
اثبات خدا به اصل علیت استناد می کنید و می گویید هر چیزی علتی دارد و این علت ها
نهایتا باید به خدا منتهی شود . پس اگر اصل علیت را نپذیرید نمی توانید وجود خدا
را اثبات کنید و اگر بپذیرید نمی توانید این اصل را در مورد خود خدا کنار بگذارید! این
شبهه به ظاهر مشکل هم پاسخی ساده دارد و آن هم این است که اصل علیت قانونی است که
ما آن را در مطالعه جهان پیرامونمان به روشنی درک می کنیم و می بینیم که همه حوادث
و مخلوقات علتی دارند و در وجود خود فقیر و نیازمند به غیر هستند این سلسله
نیازمندی باید در نقطه ای به غنای مطلق منتهی شود چرا که در غیر این صورت دور و
تسلسل پیش می آید که هر دو باطلند . ما آن وجودغنی و بی نیازی که به همه موجودات
وجود بخشیده را خدا نامیده ایم . پس در استدلال فلاسفه هم اصل علیت تنها در
مخلوقات دیده و پذیرفته شده (ونه در همه چیز) و پذیرش این اصل در مخلوقات مانع
انکار آن در مورد خود خالق نیست. نوع مطلب : کلام و عقاید، برچسب ها : علت به وجود آمدن خدا، خدا چگونه به وجود آمده، علت پیدایش خود خدا چیست، خدا از کی به وجود آمد، خدا از چه ساخته شده، خدا خود چگونه آفریده شده، چه کسی خدا را به وجود آورده، لینک های مرتبط : جمعه 21 اردیبهشت 1397 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
مباحث علوم تجربی همواره با آزمون و خطا
به دست می آیند وهمان مقدار که انسان را
به دانش جدید می رسانند در مسیر
تکامل خود باعث به خطا رفتن گروه زیادی از دانشمندان و به تبع آنان عوام مردم هم
می شوند مثلا نظریه خلق الساعه در زیست شناسی یا افلاک نه گانه بطلمیوسی در نجوم
که قرن ها جزء اصول پذیرفته شده جوامع علمی گذشته بودند از این قبیل هستند. نظریه
هایی که امروزه بطلان آنها ثابت شده است .
مسئله زمانی پیچیده تر می شود که این نظریه های فعلا گنگ و اثبات نشده از
مصدر اصلی خود یعنی مثلا علم زیست شناسی خارج و به حوزه علومی نظیر الهیات هم وارد
شوند! نظریات پیرامون پیدایش جانداران زنده و سپس تکامل آنها (نظریه داروین) از
این قبیل نظریات است. بسیاری در گذشته و امروز پنداشته اند که این
نظریه می تواند موجب ابطال نظریه خلقت و بدنبال آن انکار وجود خالق شود و البته
بسیاری از انسان ها هم که همواره اعتقاد به خداوند را مانعی بر سر فسق و فجور و
ظلم و ستم خود می دانستند بدون کم ترین درک علمی از این مسئله به استقبال تعریف
فاسقانه این نظریه رفتند و سیاستمدارانی هم که دین را مانعی بر سر راه خود دانستند
به میدان آمده و با استخدام برخی دانشمندان فضای علمی دنیا را به سمت دانش منهای
خدا پیش بردند در واقع آنها هرگز صبر نکردند که تکلیف این مباحث علمی در محافل علمی
روشن شود بلکه به سرعت و تنها با تبلیغات وانمود کرده و می کنند که اعتقاد به خدا
و نگاه علمی دو مقوله کاملا جدا و غیر قابل جمع هستند! نقد
نظریه داروین از درازدامن ترین مباحث علمی دخیل در الهیات است و به خاطر پیشینه گسترده بحث از مباحث تکراری خود داری و تنها با
در نظر گرفتن مباحث زیست شناسی به یک بحث عقلی و فلسفی که البته ساده و همه فهم هم
هست اکتفا می کنیم. بهتر است روی اولین
موجود زنده و اولین روز حیات بر کره زمین تمرکز کنیم یعنی اینکه چگونه شد که برای اولین بار از جمادات یک
موجود زنده (هرچند تک سلولی) به وجود آمد؟! و مهمتر از آن این موجود زنده و کاملا
اتفاقی! چگونه در همان روز اول اولین غذای خود را خورد ؟ چه غذایی خورد؟ به چه
وسیله ای جذبش کرد؟ در کدام اندام آن را نگهداری نمود ؟ چگونه آن را در بدنش تجزیه
نمود ؟ چگونه رشد کرد؟ و مهمتر از همه چگونه تولید مثل کرد ؟ هرچند که تقریبا
تمام سوال های بالا هنوز هم در زادگاه اصلی خود یعنی علم زیست شناسی بدون جواب قطعی هستند با این حال بیش از صد سال است که در جهانبینی رایج علمی
جهان یک نتیجه قطعی از آن گرفته شده و آن عدم نیاز به خالق است! نتیجه ای که از آن
در علم زیست شناسی هیچ استفاده ای نمی شود ولی در
سیاست ، جامعه شناسی ، حقوق ، فرهنگ و ده ها عرصه دیگر به شدت مورد سوء استفاده
قرار می گیرد . در واقع هنوز هیچ
اثبات قطعی برای شروع حیات بر حسب یک اتفاق ساده و بدون نیاز به خالق مدبر وجود
ندارد ولی به فرض اینکه یک موجود تک سلولی یا ویروئید یا هر چیز دیگر برحسب اتفاق! در یک
حوضچه آب گرم به وجود آمده یا از سایر کرات وارد زمین شده (و نمی پرسیم که در
سیاره مبدا چگونه به وجود آمده!) اکنون سوال اینجاست که این اتفاق عجیب و غیر قابل
تعریف که تنها یک بار در تمام عالم و در تمام زمان ها رخ داده (چون جانداران نیای
مشترک دارند) چگونه توانسته است در همان روزبلکه ثانیه اول نیاز های طبیعی موجود
زنده را فراهم کند ؟ به عبارت دقیق تر هر موجود زنده اعم از دایناسور یا تک سلولی
از نظر عقلی و فلسفی برای ادامه حیات نیاز مند سه قوه غاذیه ، نامیه و مولده است و
در اینجا ابدا نیازی به بررسی شکل و جزئیات عملکرد این سه قوه در جانداران مختلف
نیستیم چرا که صرف تصور نیاز موجود زنده به این سه قوه برای رد نظریات
خداناباورانه کافی است. فرض کنیم که اتفاقا یک موجود اولیه زنده به
وجود آمده؛ در تعاریف علمی امروز شکل گیری سایر جانداران از موجود اولیه را بر اثر
تکامل یا همان انتخاب طبیعی می دانند که البته در گذر زمانهای بسیار طولانی و در
نسل های بسیار متعدد از آن جاندار و به شکل جهش های ژنتیکی و... رخ می دهد علاوه
بر تکثر انواع تکامل خود موجودات و تشکیل اعضای متعدد و پیچیده آنها نظیر چشم و
معده و ... را هم در همین راستا تعریف می کنند . در این تصور گویا دیگر نیازی به
خالق و مدبر نیست چرا که در دو مرحله حیات شکل می گیرد ، مرحله اول یک اتفاق و حادثه موجود زنده را
تشکیل می دهد و در مرحله بعدی انتخاب طبیعی باعث تکامل می شود. اما
یک نگاه ساده به قضیه نشان می دهد که این نظریه تا چه حد سخیف و بی پایه است اولا
گفتیم که هیچ اثبات علمی و عقلی برای بخش نخست نظریه یعنی پیدایش خود بخودی موجود
زنده وجود ندارد و در ثانی انتخاب طبیعی حتی اگر در تکامل موجودات نقشی ایفا
کند(که به نظر می رسد چنین باشد) هر گز نمی تواند نخستین تغذیه، نخستین رشد و
نخستین تولید مثل نخستین موجود زنده را توجیه کند . چرا که نخستین موجود در همان لحظه نخست نیازمند
تغذیه بود و قوه غاذیه باید با هر چهار جزء خود یعنی جاذبه ،ماسکه ، هاضمه و دافعه
کار خود را آغاز می کرد . اگر او وسیله ای برای جذب غذا نداشت یا چیزی شبیه معده
یا هرچیز دیگری که غذا را در آن نگه دارد نداشت و سپس قوه ای که غذای جذب شده را هضم کند یا قوه
ای که فضولات آن را دفع کند نداشت چگونه می توانست اولین غذایی که در اولین لحظات
زندگی به آن نیاز داشت را بخورد؟ تازه این با این فرض است که غذای او به صورت
فراوان در اختیارش بوده و نیاز به قوه دیگری برای یافتن و دسترسی به غذا نداشته
است . حالا
باز فرض کنیم که او غذا هم خورد چگونه رشد کرد؟ و به چه وسیله ای قوت جذب شده
موجود در غذا با عث نمو او شد ؟ باز
فرض کنیم که رشد هم کرد بالاخره او هم عمر مشخصی داشت و اولین موجود بود چگونه و
با چه عضوی تولید مثل کرد؟ و ویژگی های ژنتیکی خود را به ارث گذاشت؟ ما امروزه می
دانیم که دی ان ای که مسئول وراثت و تولید مثل است ساختاری پیچیده تر از
ابرکامپیوترها دارد و اولین موجود هم بدون دی ان ای یا چیزی تقریبا به پیچیدگی آن
نمیتوانسته تولید مثل کند! از
آنچه گذشت مشخص می شود نخستین موجود زنده نمی توانسته آنچنان که ادعا می شود هم ساده باشد و نظریه
تکامل و انتخاب طبیعی هم نمی تواند جواب درستی برای چنین پیچیدگی ای باشد چرا که
تکامل نیازمند زمانی بسیار طولانی و نسل های بیشماری است که گاهی مستلزم میلیون ها
سال زمان و صدها هزار بار تولید مثل است واین در حالی است که نخستین موجود زمانی
بسیار کوتاه در اختیار داشته و تعداد
تولید مثل پیش از او هم بنا بر فرض صفر! بوده و اینک سوال اینجاست که چگونه
توانسته تغذیه ، رشد و تولید مثل کند؟ روشن
است که بدون وجود راهنما و مدبری که با
قدرت و دانش مسیرایجاد و رشد او را هدایت
می کرده هر احتمال دیگری منتفی است. البته
همان طور که گفته شد اغراض انسانی بیش از مسائل علمی در شاخ و برگ پیدا کردن این
نظریات دخیل بوده و هستند همچنین درک غلط و نادرست از برخی آموزه های دینی هم مزید
بر علت بوده مثلا شاید بسیاری ندانند که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان نظریه تکامل
را (در جایگاه علمی خود) رد نکرده اند و یا اعتقاد به ابوالبشر بودن حضرت آدم مانع
وجود اعتقاد به وجود انسان ها و شبه انسان هایی پیش از او و یا حتی هم زمان با او
نیست ! یا حتی اینکه روایات بسیار زیادی از وجود انسان نماهایی پیش از حضرت آدم
و... داریم که در این بحث که به درازا کشید مجال پرداختن به آنها نیست. نوع مطلب : برچسب ها : نخستین موجود زنده چگونه به وجود آمد؟، اثبات آفرینش حیات و نخستین موجود زنده توسط خداوند، توجیه حیات به وسیله انتخاب طبیعی، توجیه پیدایش جانداران با نظریه داروین، مباحثه با آتئیست ها اولین موجود زنده، رد نظریه داروین در پیدایش نخستین موجود زنده، رد آتئیست ها و اثبات پیدایش حیات و زندگی توسط خداوند، لینک های مرتبط : شنبه 15 اردیبهشت 1397 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
بالفعل عدة روایات حول الوضع فی المملكة العربیة السعودیة قبل ظهور دراستها ومناقشتها فی العدید من التقالید تتحدث عن الملك عبد الله یعین بعد وفاتها فرقا كبیرا بین عائلته لیحل محله یحدث وأدت فی نهایة المطاف إلى انهیار المملكة سیكون هذا هو أساس ظهور ... فی هذه الأیام نقرأ بصوت عال فی وسائل الإعلام الإخباریة آل سعود نفس الأشیاء التی نسمعها فی الروایات التی صدرت قبل 1400 سنة! بما فی ذلك وفاة عبد الله بن عبد العزیز والانشقاق اللاحق بین الأمراء للخلافة! من ناحیة أخرى، شهدت المملكة العربیة السعودیة ظهور الصبی محمد بن سلمان والمنطقة والبلاد أكثر من ذی قبل مع الفتنة بها. ومن المثیر للاهتمام أنه فی تقالید وصف العهد السعودی للأكل هو مصیر مماثل جدا هذا هو النطر. توجد روایة فی كتاب غیبه النعمانی تقول: ... عن ابی الجارود قال سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول : اذا ظهرت بیعه الصبی قام کل ذی صیصه بصیصته.(غیبت نعمانی حدیث 359) ووفقاً لهذه الروایة ، یبدو أن الاختلافات الجدیة وشبه المخفیة بین الأمراء قد كشفت وأدت إلى حرب أهلیة ، والتی یرید حزب سلمان منحها الولاء لملك بن سلمان. وهذا مرجح جدا فی وقت كتابة هذا 15 اردیبهشت 1397. صیصه یعنی قرن الماشیة ، المعدة من الدیك والسیاج ، وهنا تلمیح من أی شخص لدیه السلطة والوسائل لتحقیق ملكوت الجشع وتحقیق ذلك. نوع مطلب : برچسب ها : محمد بن سلمان فی تقالید مجیء إمام الزمان، توقع سقوط آل سعود فی حدیث محمد بن سلمان، دور محمد بن سلمان فی المظهر، ودور بن سلمان فی انهیار آل سعود فی الروایات والأحادیث والنصوص عن محمد بن سلمان، سعود لمحمد بن سلمان فی الروایات، الاختلافات بین الأمراء السعودیین ودور بن سلمان فی انهیار آل سعود، لینک های مرتبط : شنبه 15 اردیبهشت 1397 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
قبلا به روایات متعددی پیرامون وضعیت عربستان پیش از ظهور پرداختیم و گفتیم در روایات متعدد سخن از پادشاهی عبدالله نام است که پس از مرگ او اختلاف زیادی میان خاندانش برای جایگزینی او رخ می دهد و پس از مدتی منجر به فروپاشی پادشاهی عربستان خواهد شد که این خود از مقدمات ظهور است ... این روزها به شکل عجیبی در اخبار رسانه ها از آل سعود همان چیزهایی را می خوانیم ومی شنویم که در روایاتی که 1400 سال پیش صادر شده می بینیم! از جمله مرگ عبدالله بن عبدالعزیز و به دنبال آن اختلاف میان شاهزاده ها بر سر جانشینی! از سوی دیگر عربستان شاهد ظهور پسرکی خام و ناپخته به نام محمد بن سلمان است که منطقه و کشورش را بیش از پیش دچار فتنه و آشوب ساخته است و جالب این که در روایات هم به توصیفی از عربستان عصر ظهور بر می خوریم که بسیار شبیه سرنوشت این جوانک است. در کتاب غیبت نعمانی روایتی هست که می گوید : ... عن ابی الجارود قال سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول : اذا ظهرت بیعه الصبی قام کل ذی صیصه بصیصته. زمانی که بیعت با آن پسر بچه آشکار شد هر کس داعیه ای از حکومت دارد برای رسیدن به آن قیام خواهد کرد.(غیبت نعمانی حدیث 359) با توجه به این روایت به نظر می رسد که اختلاف جدی و نیمه پنهان شاهزاده ها زمانی آشکار شده و به جنگ داخلی منتهی می شود که حزب سلمان بخواهد برای پادشاهی بن سلمان بیعت بگیرد. و این چیزی است که در تاریخ نگارش این مطلب یعنی 15 اردیبهشت ماه سال 1397 بسیار محتمل به نظر می رسد. صیصه در لغت به معنای شاخ گاو ، سیخک پای خروس و حصار آمده و در این جا کنایه از هر کسی است که قدرت و امکاناتی دارد که به واسطه آن در به دست آوردن پادشاهی طمع و برای رسیدن به آن اقدام می کند. نوع مطلب : برچسب ها : محمد بن سلمان در روایات ظهور امام زمان، پیش بینی فرو پاشی آل سعود در احادیث محمد بن سلمان، نقش محمد بن سلمان در ظهور، نقش بن سلمان در فروپاشی آل سعود در روایات، احادیث و روایات در باره محمد بن سلمان، پیشگویی سقوط آل سعود به دست محمد بن سلمان در روایات، اختلاف میان شاهزاده های عربستان و نقش بن سلمان در فروپاشی آل سعود، لینک های مرتبط : پنجشنبه 30 فروردین 1397 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
بحث حجاب دوباره به بهانه ای داغ شده خصوصا گروهی بنای مخالفت با حجاب اجباری را گذاشته و بعضا ادعای تدین هم دارند زیاد حرف نمی زنم دو سه تا روایت . رک و پوست کنده حجاب توسط پیامبر ابلاغ شده و اجباری است از طرف خود خدا ! حالا اگر خدا پرست نیستیم دیگر هیچ! * حضرت علی(علیه السلام): درآخر الزمان زنانی پیدا می شوند که خود
نمایی می کنند، بی حجابند، از دین بیگانه اند، دنبال فتنه ها و هوس باز، پیرو
شهوات، شتابان به سوی لذت ها، حلال داننده گناهان و به دوزخ ابدی گرفتارانند.(من لا یحضره الفقیه ج3ص390) و صد البته در کنار هر بی حجابی بی غیرتی هم ایستاده است: پیامبر (صلی الله علیه و آله) اگر زنی از در خانه اش خارج شود در حالی که خود را آرایش و خوشبو نموده است و همسرش به این کار راضی باشد، برای هر قدمی که زن برمی دارد خانه ای از آتش برای شوهرش ساخته می شود. (جامع الاخبار ص158) *
حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: من و فاطمه بر پیامبر وارد شدیم پس دیدیم حضرت
دارند به شدت گریه می کنند، پس گفتم پدر و مادرم فدایت چه چیز شما را به گریه
درآورده، حضرت فرمودند: ای علی در شبی که مرا به معراج بردند دیدم زنانی از امتم
را در عذاب شدید و در آنجا از شدت عذاب آن ها به گریه افتادم، دیدم زنی را که
آویزان بود به موهایش و مغز سرش می جوشید و زنی را دیدم که گوشت بدن خود را می
خورد و آتش از زیر او شعله ور بود و زنی را دیدم که با قیچی هایی از آتش گوشت بدنش
قطعه قطعه می شد و.....پس حضرت فاطمه عرض کردند ای حبیب من و نور چشم من به من خبر
بده که عمل این زن ها چه بوده که خداوند چنین عذابی برای آن ها قرار داده. پیامبر
فرمودند: ای فرزندان من اما زنی که به مویش آویزان بود(ومغز سرش می جوشید) پس
همانا او مویش را از نامحرم نمی پوشاند و اما زنی که گوشت بدن خود را می خورد زنی
بود که در دنیا بدنش را برای نامحرم آرایش و زینت می کرد و زنی که با قیچی ها قطعه
قطعه می شد زنی بود که خودش را به مردان عرضه می کرد.(عیوناخبارالرضا ج2ص10)
راستی مبارزه با حجاب مبارزه با فرمان خداست ! نوع مطلب : برچسب ها : مبارزه با حجاب اجباری، نه به حجاب اجباری، انقلاب جنسی در ایران، دلایل دینی حجاب اجباری، چرا حکومت زنان را وادار به حجاب می کند، لغو قانون حجاب، می خواهم بی حجاب باشم، لینک های مرتبط : پنجشنبه 30 فروردین 1397 :: نویسنده : علی یوسفی مداح
می نگرم صفحه را این ورق کهنه را آن که در آن صد نشان آمده از ماجرا
می شنوم از حدیث، حادثه هم عصرماست حادثه بغضی نهان در نفس لحظه هاست
آن که جهان دید و این خواند بر این باور است قصه اندر حدیث شرح همین خاور است
گرد مسیحا دمی دولت قم رخ نمود سینه مردان او پاره پولاد بود (1)
هم به موازات او فتنه دوم یهود کرد به پا و زما مسجد اقصی ربود(2)(3) گرچه زمین غرق جور پر ز غم و ناله شد دولت حق برقرار ماند و چهل ساله شد موج عرب نعره زد بر سر سادات قوم خفته ترین خلق دهر تا رهد از ننگ نوم مصر هم از کف برفت بعد افاداتشان باز هم از مکر فرمانده فرماندهان(4)
می رسد از ملک شام فتنه نو صبح و شام(5) تشنه به خون در حجاز تیغه اندر نیام حمدُ لِله چون فهد،شاه عبدلله مرد تفرقه پیدا شد و مُلک به کودک سپرد(6) رو به عراق آمده لشگر گم کرده راه بر لب سگ قول حق باطن و بیرق سیاه(7) شام پر ازفتنه شد بحر پر از مرغ شوم در یم و آن سوی رود در هیجان ترک و روم(8)
رو به خراسان عجم بر کف سید علم آیت او در یمین هم به یسارش قلم(9)
رو به یقین می رود باور و ایمان من چون که سپس پر شد از بانگ یمانی یمن(10) 1-- در روایتی امام موسیبنجعفر علیهالسلام میفرماید: 2- - ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاَْخِرَةِ لِیَسُُواْ وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ
کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبرُِّواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیرًا﴾ و چون وعده دوم فرا رسید، كسانى بر سرتان فرستادیم تا
شما را غمگین سازند و چون بار اول كه به مسجد درآمده بودند به مسجد در آیند و به هر
چه دست یابند نابود سازند. آیه 7 سوره اسرا 3- از امام صادق(ع) سؤال شد: منظور از آیه «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شدیدٍ»(سوره اسراء/آیه ۵) چه کسانی هستند؟ آن حضرت فرمود: «هم واللَّه أهل قم، هم واللَّه أهل قم. هم واللَّه أهل قم».(بحار ج۶۰ ص۲۱۶) 4- " سرکرده فرماندهان در مصر قیام میکند و سپاهیانش را تجهیز و
بسیج مینماید. "(بشاره الاسلام ص 176.) 5-فتنه
سرزمین شام بر اساس روایات، دورانی طولانی دارد و هر گاه تصور شودکه
رو به پایان است، استمرار مییابد. " مردم از آن، راه فرار میجویند اما
نمییابند " ( بحار: 52 / 298. ).طبق
روایات این فتنه داخل تمام خانه های مردم عرب و مسلمان خواهد شد و " هرگاه
آن را از سوئی اصلاح کنند از سوی دیگر گسیخته شود و یا از جانب دیگر آشوب برخیزد
" (نسخه خطی ابن حماد ص 9
و 10. ). 6-«هر كس مردن عبداللَّه را براى من ضمانت كند من هم آمدن قائم را براى او ضمانت می كنم. بعد از آنكه عبد اللَّه مرد دیگر مردم بر سر كسى اجتماع نمی كنند و این امر (ظهور دولت حق) به خواست خدا به صاحب شما منتهى می گردد و بعد از آن سلطنتِ چندین ساله از بین می رود و به سلطنتِ چند ماهه و چند روزه تبدیل مى شود. عرض كردم: آیا این ماجرا طول می كشد؟ فرمود: نه!»(الغیبة، ص 447) 7-هنگامی که پرچمهای سیاه را دیدید، دست و پای خود را تکان ندهید(یعنی مستقیماً وارد عمل نشوید) سپس جمعیتی به ظاهر ضعیف ظاهر خواهند شد که در معادلات سیاسی مورد توجه قرار ندارند. آنان مردانی شجاعند. اصحاب دولتند. به هیچ عهد و پیمانی وفادار نیستند. مردم را به حق فرامیخوانند اما خود برحق نیستند. آنان را با کنیه خوانده(مانند ابو محمد، ابو عمر، ابوبکر، ابومصعب و...) و به شهرها نسبت میدهند(مانند الجولانی، الزرقاوی، البغدادی و...). موهایشان مانند زنان بلند است، اما میان آنان درگیری داخلی به وجود آمده و سپس حق به حقدار میرسد.(الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر(عج)، ص 89) 8-، تحرک نظامی دیگری ازسوی
غربی ها و شرقی ها در منطقه خلیج و دریای مدیترانه بخاطر اهمیتاستراتژیک
منطقه رخ میدهد و چه بسا فرود آمدن نیروهای روم در رمله و قوایترک
در جزیره(مثلا جزیره فرات)، که در روایات متعدد از آن یاد شده، در آن دوره و یا نزدیک بدانباشد.( به سوی ظهور علی کورانی) 9-جابر از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت كرده كه فرمود: جوانى از بنى هاشم كه خالى در كف دست راست خود دارد با بیرقهاى سیاهى از طرف خراسان خروج میكند كه شعیب بن صالح در جلو او خواهد بود و با اصحاب سفیانى جنگ كرده آنها را شكست میدهد (عقدالدرر ص 128 ، الحاوی ج 2 ص 68 ، ملاحم ابن طاووس ص 53)10- چون یمانی خروج کرد به سوی او بشتاب، زیرا پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که با او مقابله نماید. پس هر کس چنین کند، او اهل آتش خواهد بود، زیرا او به حق و راه مستقیم فرا میخواند(نعمانی، الغیبة، ص 361، باب 14، ح 13.)
نوع مطلب : ظهور نشانه های ظهور، مهدویت، حدیث، ادبیات و فلسفه، برچسب ها : شعر نشانه های ظهور، شعر پیشگویی ظهور، شعر علائم آخرالزمان، شعر نشانه های ظهور که رخ داده، شعر پیشگویی های محقق شده ظهور، شعر ترک ها و رومی ها در عصر ظهور، شعر مصر در عصر ظهور، لینک های مرتبط : درباره وبلاگ مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||