حرف های درگوشیخسته ام!
http://emotionaly.mihanblog.com
2020-12-13T06:45:12+01:00text/html2017-06-12T11:37:23+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo Dido- White Flag
http://emotionaly.mihanblog.com/post/167
<div style="margin: 0px; padding: 0px; font-family: Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: medium;"><div class="l_title" style="margin: 15px 10px 12px; padding: 0px 0px 0px 10px; font-weight: 700; font-stretch: normal; font-size: 13px; line-height: normal; font-family: "Trebuchet MS";"><h2 class="lyric-song-head" style="margin: 0px; padding: 0px; font-stretch: normal; font-size: 22px; line-height: normal; font-family: Arial, sans-serif;">ترجمه و دانلود</h2></div></div>
text/html2015-10-27T13:43:17+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo Norah Jones – Come Away With Me
http://emotionaly.mihanblog.com/post/163
<br><font size="4">ترجمه آهنگ با من بیا</font><br>
text/html2015-09-23T12:47:10+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo Norah Jones – Don't Know Why
http://emotionaly.mihanblog.com/post/161
<font size="4">متن و ترجمه آهنگ نمی دانم چرا از نورا جونز.<br><br></font><br><font size="3"></font>
text/html2015-09-21T11:00:25+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo Jim Croce – Time In A Bottle
http://emotionaly.mihanblog.com/post/162
ترجمه و دانلود<br>
text/html2014-10-22T13:13:26+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo در جستوجوی زمان از دست رفته-طرف خانه سوان-مارسل پراست
http://emotionaly.mihanblog.com/post/150
<font size="4">... در هر ساعت گمان می کردم که ساعت پیشین همان چند لحظه پیش نواخته شده بود.ساعت تازه نواخته شده ی پیشین می آمد و در آسمان در کنار آن یکی نقش می بست و باورم نمی شد که شصت دقیقه در آن قوس کوچک آبی میان دو عدد طلایی بگنجند. گاهی حتی این ساعت پیشرس دو ضربه بیشتر از ساعت پیشین می نواخت، یعنی که من یک ضربه را نشنیده بودم،<b> چیزی که رخ داده بود برای من رخ نداده بود.</b></font>
text/html2014-07-26T08:02:27+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo Lyrics: Lucky
http://emotionaly.mihanblog.com/post/140
دانلود و ترجمه آهنگ lucky<br>در ادامه مطلب<br><br>
text/html2014-07-08T15:17:34+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo Am i Wrong?
http://emotionaly.mihanblog.com/post/129
<font size="3">دانلود و ترجمه آهنگ am i wrong تو ادامه مطلب
</font>text/html2013-09-27T08:43:25+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo از لب برکه ها-مژگان عباس لو
http://emotionaly.mihanblog.com/post/109
<font size="3"> اگر ماه بودی<br>تو را از لب برکه ها<br>اگر آه بودی <br>تو را از دل سینه ها<br>اگر راه بودی <br>تو را از کف خیل وامانده ها<br>تو اما نه ماهی نه آهی نه راهی<br>فقط گاه گاهی<br>فقط گاه گاهی...فقط...<br>گاه گاه ....</font><br>
text/html2013-08-21T14:03:50+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo baby can i hold you
http://emotionaly.mihanblog.com/post/102
<font size="4">متن انگلیسی آهنگ و لینک دانلود baby can i hold you<br>ترجمه نکردم راستش حسش نبود!<br>اما متنش واقعا آسونه!</font><br>
text/html2013-07-14T06:33:44+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo خانه دوست كجاست؟-سهراب سپهری
http://emotionaly.mihanblog.com/post/99
<p style="text-align: center;">خانه دوست كجاست؟</p>
<p style="text-align: center;">در فلق بود كه پرسید سوار</p>
<p style="text-align: center;">آسمان مكثی كرد</p>
<p style="text-align: center;">رهگذر شاخه نوری كه به لب داشت</p>
<p style="text-align: center;">به تاریكی شبها بخشید و به انگشت</p>
<p style="text-align: center;">نشان داد سپیداری و گفت</p>
<p style="text-align: center;">نرسیده به درخت</p>
<p style="text-align: center;">كوچه باغی است كه از خواب خدا</p>
<p style="text-align: center;">سبزتر است</p>
<p style="text-align: center;">و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است</p>
<p style="text-align: center;">میروی تا ته آن كوچه</p>
<p style="text-align: center;">كه از پشت بلوغ سر به در می آرد</p>
<p style="text-align: center;">پس به سمت گل تنهایی می پیچی</p>
<p style="text-align: center;">دو قدم مانده به گل </p>
<p style="text-align: center;">پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی</p>
<p style="text-align: center;">و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد</p>
<p style="text-align: center;">كودكی می بینی</p>
<p style="text-align: center;">رفته از كاج بلندی بالا</p>
<p style="text-align: center;">جوجه بر می دارد از لانه نور</p>
<p style="text-align: center;">و از او می پرسی</p>
<p style="text-align: center;">خانه دوست كجاست؟</p>
text/html2013-06-02T14:07:16+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo Demi lovato-catch me
http://emotionaly.mihanblog.com/post/91
ترجمه و دانلود ادامه مطلب
text/html2013-05-16T07:01:41+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo گروس عبدالملکیان - سهراب سپهری
http://emotionaly.mihanblog.com/post/88
<font size="3">می خواستم بمانم<br><font size="3">رفتم<br><font size="3">می<font size="3"> خو<font size="3">استم بروم<br><font size="3">ماندم<br><font size="3">نه رفتن مهم بود و نه ماندن<br><font size="3">م<font size="3">هم<br><font size="3">من بودم<br><font size="3">که نبودم...<br><font size="3">گروس عبدالملکیان<br><font size="3">----------------------------------------------------<br><font size="3">به باغ همسفران<br><font size="3">صدا کن مرا<br><font size="3">صدای تو خوب است<br><font size="3">صدای<font size="3"> تو سبزینه آن گیاه عجیبی است<br><font size="3">که در انتهای صمیمیت ح<font size="3">زن می روید...<br><font size="3">سهراب سپهری</font><br></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font></font>
text/html2013-04-03T07:13:30+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo Dido-See the sun
http://emotionaly.mihanblog.com/post/80
<font size="4">دانلود و ترجمه متن آهنگ <b>خورشید رو دوباره می بینی</b> در ادامه مطلب</font><br>
text/html2013-03-28T11:13:25+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo مریضی
http://emotionaly.mihanblog.com/post/77
<font size="4">دستم درد می کنه.احساس فشار تو قفسه ی سینه ام دارم. راه که می رم پاهام می لرزه و باید وایسم. دنیا یه جوری می شه مثه تلوزیون های قدیمی رنگی که یک جوری اند و بعد از اطراف سیاه می شه و می رسه به مرکز و بعد دوباره همه چی بر می گرده سره جاش.<br>این قدر تازگی ها سر این چیز ها غر زدم همه ازم خسته شدن!<br>دست خودمم نیست آخه!<br></font>
text/html2013-03-27T12:40:26+01:00emotionaly.mihanblog.comsonnykeepgo تصمیم!
http://emotionaly.mihanblog.com/post/76
<font size="3">حالا که دارم به مطالب وبلاگ فکر می کنم به این نتیجه رسیدم که هیچ چیز با ارزشی ننوشتم... انگار نوشتن یادم رفته اما من این طوری نبودم من همیشه آماده نوشتن بودم همیشه چیز هایی رو که نمی تونستم بگم رو به راحتی می تونستم بنویسم. نمی دونم چی شد؟فکر کنم تقصیر خودمه.شاید تنبلی کردم.شاید کوتاهی کردم. چون دیگه انگار دستم با نوشتن راحت نیست. گاهی وقت ها چیز هایی به ذهنم می رسه اما موقعی که پای نوشتن وسطه انگار همشون از من فرار می کنن...قبلا این طوری نبود.<br>حالا می خوام دوباره بنویسم و اصلا اهمیت ندم که کسی می خونه یا نه.الان با این بیماری که تازگی من و اسیر خودش کردم از خیلی چیز ها بریدم... از آهنگ نوشتن.از گیتارم.از کتاب خوندن.از درس.دیگه کافیه...<br>می نویسم.باید بنویسم.<br>می رم تو دفتر هام تو تو تیکه کاغذ های آس و پاس تو اتاقم تو My document کامپیوترم دنبال داستان های نیمه کارم می گردم تا تمومشون کنم... </font>