[200]

یه روزی بود که از هر کسی راجع به دینا میپرسیدین تو جواب همچین چیزایی میشنیدین:«اوه دینا؟! خودشیفته ترین و با اعتماد به نفس ترین آدمی که دیدم!» یه روزی بود که همه معتقد بودن هیچکس و هیچ چیز نمیتونه ذره ای از اعتماد به نفس منو نسبت به خودم کم کنه.حتا خودمم همین نظرو داشتم.عمیقا باور داشتم آدما نباید با حرف بقیه یا رفتاراشون اعتماد به نفس خودشونو از دست بدن.وقتی خودت به خودت ایمان داری و از توانایی هات مطمئنی،چرا باید تحت تاثیر بقیه قرار بگیری؟ و این ها رو به کسایی که میدیدم بخاطر نظرای بقیه ناراحتن هم میگفتم.من واقعا این آدم بودم و حالا که به خودِ گذشته‌م نگاه میکنم،یجورایی حسودیم میشه به اون حجم از خودباوریم.حسودی که نه،فقط دلم میخواد دوباره همونی باشم که هیچ چیز روش تاثیر نمیذاشت.و اون حالا کجاست؟توی کمد قایم شده و یه شخصیت بزدل بجاش بیرون اومده.یه دینا که تا تقی به توقی میخوره تحت تاثیر حرف بقیه ناراحت میشه.بخاطر نظرای منفی بقیه جا میزنه و عمیقا معتقده همه ازش بهترن.همه ی اینا رو گفتم که بگم آدم جایی عوض میشه.واقعا یجایی کم میاره...در هر حال،ممنون از همه ی کسایی که یسال با من و مزخرفاتی که اینجا پست کردم موندن و کسایی که از یموقعی میخوندن و کسایی که خیلی جاها ولم کردن.خلاصه همه.ممنون از همتون.اگه موقعیتایی پیش اومد که بد حرف زدم یا ناراحتتون کردم معذرت میخوام.روز های خوب و بد زیادیو اینجا گذروندم و خیلی غم انگیزه که دویستمین پستِ اولین وبلاگم شده خداحافظی..از این به بعد یجای دیگه مینویسم. درسته واقعا بهم حس خونه نمیده ولی بدلایلی دیگه نمیتونستم اینجا بنویسم.خوشحال میشم اگه لایق دونستید،گاهی کامنتاتونو اونجا بخونم که دلتنگیم برطرف شه :)) 

اینجا

() comments

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات