شهدایثار شهدا شرمنده ایم... چهارشنبه 1 شهریور 1396 :: نویسنده : کوثر مافی
مادر و پدر عزیزم! برادران و خواهران خوبم! این وصیتنامه را هنگامى مى نویسم که قصد رفتن به جبهه را دارم. مادر و پدر عزیزم! مىبخشید از این که بدون اطلاع و بدون رضایت شما به جبهه اعزام شدم. چرا که این امرى است که نمىتوان در آن تاخیر کرد، چون دشمنان پا به عرصه میهنمان گذاشتهاند. این را بدانید که اگر دشمن بر ما پیروز گردد و مست پیروزیش شود، نه به ناموسمان رحم مىکند، نه به دینمان و نه به هیچ چیز دیگر. مادرم! به عنوان مثال، اگر خداى ناکرده، شخصى الهه را بدون جرم و گناهى بزند و مجروحش کند، چگونه مىخواهى مجازاتش کنى. حالا چگونه انتظار دارى که من وقتى که برادران و خواهرانم را مىبینم که چگونه این دشمنان نامرد قتل عام مىکنند و یا جنازه دوستان شهیدم مثل محمود را مىبینم، ساکت بنشینم و حرکتى نکنم. مادرم! تو که جنازههاى تکه تکه بمبارانها را ندیدهاى. ندیدهاى که چگونه تکه تکه شدهاند، آن هم به دست دشمنى که دم از دین دارى و برادرى مىزند، ولى همدینان خودش را قتل عام مىکند. مگر ما چه گناهى کردهایم؟ مگر دوستان شهیدم چه گناهى کرده بودند. اینکه استقلال کشورشان را مىخواستند. پدر و مادرم! این را هم بدانید از وقتى محمود شهید شد روح من هم با او رفت. مادرم! وقتى که محمود شهید شد دیگر فهمیدم که انقلاب حق است چون محمود پسرى نبود که براى مادیات کشته شود، محمود براى هدفش شهید شد. مادرم! انقلابمان با تمام نارضایتىها و سختىها که دارد، حق است. مادرم! ما باید معجزات این انقلاب را درک کنیم: آن حمله نظامى آمریکا که ناکام ماند، آن کودتاى ناکام و آن معجزات علنى که نمونهاش را دیدیم; یکى از آن معجزات آن بود که در بمبارانهاى اخیر کرمانشاه در تاریخ ۲۳/۴/۶۱ اتاقى از وسط به دو نیم شده بود، نصفى ویران و نصفى دیگر بدون آسیب که سه کودک بىگناه در آنجا در خواب بودند و کوچکترین آسیبى به آنها نرسیده بود. این بزرگترین معجزه است و معجزه مهمتر آن بود که آن آمریکایى جنایتکار و اسرائیل غاصب که هیچ کس به فکرش نمىرسید کسى بتواند با آنها در بیفتد دیدیم که چگونه به زانو درآمدند، با دست خالى رزمندههاى ما و با رهبرى امام عزیز. مادر و پدرم! ندیدهاید که اینجا چگونه جوانها از روى عشق و علاقه و ایمان به الله خود را روى مینها مىاندازند و جنازه آنها مانند گوشت، قیمه قیمه و تکه تکه مىشود؟ از همه اینها گذشته مادرجان! اگر من بنشینم و دیگران هم بنشینند، پس چه کسى جلوى دشمن بایستد؟ چه کسى بایستد و نگذارد که دشمن بالاى سر شما و دیگران بیاید؟ پس چه کسى بایستد و از ناموسمان و وطنمان دفاع کند؟ پس چه کسى باید جلوى حمله دشمن به دینمان را بگیرد؟ مادرم! خون من که از خون دیگران رنگینتر نیست، همان قدر که من براى شما عزیزم، فرزندان مردم هم براى پدر و مادرشان عزیزند. مادرم! ما نباید مسلمان ظاهرى باشیم، ما اگر امام حسین(ع) را قبول داریم، پس باید به این حرفش که مىگوید: ((اگر دین ندارى، لااقل آزاده باش)) عمل کنیم، نه آنکه برایش عزادارى کنیم ولى ندانیم براى چه هدفى شهید شد. مادر و پدر عزیزم! خیلى دوستتان دارم مخصوصا تورا اى مادرم! و از موقعى پى به محبت مادریت بردم که از مسعود آنگونه پرستارى مىکردى که هیچ پرستارى نمىتوانست بکند. آن محبتى را به مسعود کردى که هیچ کس نمىتوانست بکند. مادرم! مى دانم که آرزویت این بود که براى من عروسى بگیرى و مرا در لباس دامادى ببینى، مرا خوشبخت ببینى. مادرم! بدان که من به جبهه مىروم تا در آنجا عروسى کنم و به خوشبختى کامل برسم، چون عروسى کردن با خون مقصدش پیش خدا رسیدن است. مقصدش در کنار على(ع) و حسین(ع) سرور شهیدان و دیگر ائمه زیستن است. مادرم! فکر نکنى که من در این عروسى حجله ندارم، فکر نکنى لباس دامادى ندارم، فکر نکنى در این عروسى ساقدوش ندارم، فکر نکنى در این عروسى نقل ندارم که بر سرم بپاشند، فکر نکنى تزئینى نیست تا حجلهام را با آن رنگ کنند و زینت دهند، فکر نکنى در حجلهام صداى شادى نیست، رقص نیست، بلکه باید بدانى که سنگرم حجلهام است و کفن همان لباس سفیدى است که در شب عروسى بر تن داماد مىکنند، برادران همرزمم ساقدوش و سرب هاى رگبار و گلوله دشمن کافر نقلهایى است که بر سرم مىپاشند. بدان که خون من و همرزمانم که شهید مىشوند و شدهاند، سنگرم را تزئین کرده و رنگ گل سرخ به آن داده و بدان که بانگ قرآن و الله اکبر نغمه شادى عروسىام است و جان دادن همرزمانم در پیش چشمم، رقصى است که با آن به سوى خدا مىروند و در آن موقع من ساقدوش عروسى آنها هستم. خلاصه این که مادرم! این بزرگترین و بهترین عروسىام است که مىتوانستم بکنم و بزرگترین خوشبختى است که مىتوانم به آن برسم. پس مادرم! دیگر ناراحت من نباش و شیرت را حلالم کن. حلالم کن مادرم! پدر و مادر عزیزم هر کار بدى که کردم و موجب رنجش شما شدم از شما مىخواهم که مرا ببخشید. برادران و خواهرانم! شما هم مرا ببخشید و حلالم کنید و از دست من ناراحت نباشید و برایم گریه نکنید و مادرم! دلم مىخواهد تو هم ناراحت نباشى و برایم گریه نکنى. از شما مىخواهم که از رفتن من خوشحال باشید، چون شما خوشبختى مرا مىخواستید و من حالا خوشبخت شدهام، پس برایم ناراحت نباشید و دیگر اینکه مادر خوبم! سعى کن که با صبر تمام برادرم را پرستارى کنى تا انشاًالله خوب شود و جاى مرا براى شمابگیرد. مادر و پدر عزیزم! خواهش دیگرى که از شما دارم این است که سعى کنید اختلاف را کنار گذاشته، فکر چاره باشید. چون مىدانم نارحتى شما از این است که مىروید بالاى سر مسعود و او را مىبینید فکر مىکنید کارى از دست شما برنمىآید تا برایش انجام دهید و در نتیجه عقدههایتان را بر سر هم خالى مىکنید. ولى پدر و مادرجان! شما مىتوانید از این همه رنج قدرى کم کنید و مسعود را به حرم امام رضا(ع) که نزد خداوند ارج و مقامى عظیم دارد، ببرید قول مىدهم که امام رضا شفایش بدهد. خصوصا که مسعود جوان است و امام رضا زیاد به جوانان توجه دارد، فقط اگر برادرم ناراحت نشود باید بگویم که باید قلبش را بیشتر صاف کند تا بتوانند شفایش را بگیرد. دیگر آنکه مادرجان! خواهش مىکنم که الهه جان را طورى بار بیاورى که اسلام راستین را به واسطه شما بیاموزد. مادرجان! از تو مىخواهم که قرآن را از گوشه کمد بردارى و به الهه و محمد یاد بدهى که به خدا قسم راه خوشبختى آنها همین قرآن است. اگر هم خودت نتوانستى به آنها یاد بدهى، آنها را به آموزشگاهى بگذار تا یاد بگیرند و نگذار که مثل من کوردل بمانند چرا که من هم براى یاد گیرى قرآن به جایى نرفته بودم. محمدجان! به خدا بزرگترین کارت همان یاد گرفتن قرآن است و بدان که بهترین ورزش و تمرین هم آموختن قرآن مىباشد. محمد جان! سعى کن قرآن را یاد بگیرى تا راه سعادتت را بشناسى و مثل من کوردل نباشى. خواهرم، شهناز جان! تو هم همین طور و بدان که مسئولیت بسیار سنگینى دارى. در این جامعه همانطور که ما جوانها با خون خود دشمن را نابود مىکنیم، شما هم مىتوانید بزرگترین راه نابودى دشمن را ایجاد کنید چون اگر شما ایمانتان را حفظ کنید، دشمن نمىتواند بر جوانهاى ما غلبه کند، چون دشمن مىخواهد که شما در چشم جوانان همچون کالایى باشید و بدین وسیله جوانها را سست گرداند تا آنها نتوانند در مقابلشان ایستادگى کنند و نتوانند همدین و هموطنشان را از چنگ آنها درآورند. دیگر آنکه بهترین فرزندان، در دامان مادران پاک پرورش مىیابند و اگر فرزندانى پاک در یک جامعه باشند نمىگذارند که آن جامعه زیر بار مذلت و خوارى برود. پس خواهرانم از شما مىخواهم که از هر جهت در زندگى پاک و با ایمان باشید. دیگر آن که مادر و پدرم! از شما مىخواهم که هرچه دارم و ندارم را براى خوب شدن مسعود و اگر چیزى ماند آنرا هم براى عروسى دو خواهرم خرج کنید، چون خیلى دلم مىخواست خوشبختى آنها را ببینم و با دست خودم آنها را خانه بخت بفرستم، ولى چه کنم که دینم واجبتر از همه اینها بود. پس پدر و مادرم! خواهش مىکنم تا آنجا که مىتوانید در بهتر برگزار کردن مراسم عروسى خواهرانم بکوشید تا آنها سربلند به خانه بخت بروند، هر چند که مال دنیا سربلندى نمىآورد اما باز دلم مىخواهد که آنها را خوشحال و راضى ببینم. این را هم بدانید که اگر من در جمع کردن مال و پول و غیره تلاش مىکردم، به خدا قسم که هیچ به فکر خودم نبودم بلکه مىخواستم براى خواهرانم و براى خوشبختى آنها کارى کرده باشم و این را بارها در وصیتنامههایى که قبلا نوشته بودم، ذکر کردهام. دیگر عرضى ندارم. از طرف من از کلیه فامیل و کلیه کسانى که ممکن است موجب رنجش آنها شده باشم، برایم حلالیت بطلبید، هر چند که تاکنون سعى کردهام کسى، حتى دشمنم از من رنجش خاطرى نداشته باشد. دست آخر اینکه مادرم! من سه داستان نوشتهام که مىخواهم اگر ممکن است آنها را به چاپ برسانید تا عبرتى براى نسلهاى جوان باشد. بار دیگر از همه شما مىخواهم که حلالم کنید و برایم گریه نکنید، چون من به خوشبختى رسیدهام.
شهید بزرگوار ابوالفضل سالمکار تاریخ ولادت : 5/6/1341 تاریخ شهادت :4/10/1362 سومار شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : سه شنبه 10 مرداد 1396 :: نویسنده : کوثر مافی
با حمد و سپاس خداوندگار جهان، شهادت میدهم به پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) و ائمهی معصومین (ع)، بالاخص حجت بن الحسن، امام زمان (روحی فداه). با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ابراهیم خلیل زمان، بت شکن دوران، یادگار خاتم پیغمبران، امید مؤمنان، یاری کنندهی اسلام و قرآن و درهم کوبندهی کاخ ستمگران، رسوا کنندهی ابرقدرتان، سرکوب کنندهی شیطان، افتخار اهل ایمان، روشنگر رزمندگان، سند خون شهیدان، حسین زمان، پیر جماران، یعنی «امام خمینی» (س)، نایب امام زمان (عج). با درود و سلام به ملت شهیدپرور ایران، خصوصاً مردم شهیدپرور «شال» و رزمندگان پرتوان. آری، ای یاران و ای امت حزب الله! این آخرین پیامی است که در واپسین لحظات عمرم و در بهترین شرایط و در جایی در جبههی حق علیه کفر که میجنگیم، بر صفحهی کاغذ میآورم و شاید وصیتنامهای است که مینویسم. امت مسلمان! همان گونه که ما در جبهه میجنگیم، شما نیز در جبههی داخلی با منافقین و جنود شیطان مبارزه کنید و با وحدت خود، مشت محکمی بر دهانیاوه گویان بزنید و پیرو اسلام و رهبر عظیم الشأن، خمینی عزیز باشید. وای بر کسانی که از خط امام - که همان خط اصیل اسلام است- منحرف شوند. پدر مهربانم! چون وظیفهی هر مسلمانی است که قبل از شهادت یا مرگ، وصیتنامهی خویش را تنظیم کند، من نیز این چند سطر را با اشک چشم و آه دل و با قلم عشق و مرکب خون و با عشق حسینی مینویسم، تا شاید فانوسی باشد برای ره گمکردگان و سندی برای عاشقان خداوند. آری، پدر! من آمدم تا به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین (ع)، سالار شهیدان لبیک گویم و کربلای امام حسین (ع) را با چشم خود در کربلای خوزستان ببینم.آری، پدر! من آمدم تا با آمدنم بگویم: «ما اهل کوفه نیستیم؛ حسین (ع) تنها بماند.» من آمدم تا این حصار پر ننگ و ذلت بعثیها و این کاخ برافراشته شده به قیمت جان و مال و خون مظلومان عراق را با کمک یاران شبشکن درهم شکنم و پرچم «لا اله الا الله» را در عراق به اهتزاز در آورم و صحن مطهر امام حسین (ع) را آب و جارو کنم و نماز جمعه را به امامت امام امت، روح خدا برگزار نمایم. آری، ای امت حزب الله و شهیدپرور شال! از شما تقاضا میکنم روحانیت و ولایت فقیه را تنها نگذارید و به سفارشهای امام گوش کنید و کمک به جبهههای حق علیه باطل را فراموش نکنید. برادران و خواهران و ای کسانی که راهنمایان خوب و مهربانی برای من بودید! شما هم نقش پدر را برای من ایفا کردید. برادرانم و خواهرانم! نمیدانم با چه زبانی از شما تشکر کنم. امیدوارم اگر از من بدی دیدهاید، عفو کنید. از شما میخواهم برای من گریه نکنید و برای امام حسین (ع) گریه کنید. ای مادر عزیز و گرانمایهام و ای کسی که مرا تربیت کردی و شیر پاک به دهانم گذاشتی! تنها چیزی که میتوانم بگویم این که تمام وجودم، قلبم، روحم، خونم و اعضای بدنم از عشق لبریز است. «ای مادر خوب و مهربانم/ ای مهر تو روح و جسم و جانم/ ای حور جهان و کوثر من/ شد حجله بخت سنگر من/ شد چون گل لاله پیکر من/ بود آرزویت که من شوم شاد / از لطف کنی مرا تو داماد / دیدی که مراد من خدا داد / شد لاله سرخ پیکر من / شد چون گل لاله پیکر من / دامادی من به سنگرم شد» . ای پدرم! ناراحت نباش؛ چون فرزند یک امانت است. این امانتی که خدا به شما داده و هر وقت که باشد، از دست شما میرود؛ پس چه خوب است این امانت در راه خدا داده شود و در راه اسلام، میهن و دفاع از وطن اسلامی کشته شود. برادران و خواهرانم! از شما خواهش میکنم برای من گریه نکنید. از شما میخواهم بچههای یتیم را نگه داری کنید؛ چون مادر ندارند.. درس خود را بخوانید تا با درس خواندن خود مشت محکمی بر دهانیاوه گویان بزنید. یار حزب الله و انقلاب و اسلام بوده و در راه خدا گام بردارید. «خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی (عج) خمینی (س) را نگهدار».
شهید بزرگوار محمدحسین کلپی شالی
تاریخ ولادت : 1348/6/17
تاریخ شهادت : 1366/4/13
سردشت
شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 30 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : کوثر مافی
بسم الله الرحمن الرحیم. علی (علیه السلام) فرمود: خدا شهدا را در قیامت با جلال و عظمت و نورانیتی وارد می کند که اگر انبیا از مقابل اینها بگذرند و سوار باشند به احترام اینها پیاده می شوند. با درود به رهبر کبیر انقلاب نایب امام زمان (عج) و با سلام به سالار شهیدان اسلام که معلم ماست و ما همه شاگردان آن حضرتیم و با سلام به مردم شهیدپرور و غیور قزوین و ایران که با ایثار جان و مقابله با خصم استکبار با اسلحهی اللهاکبر و ایمان به پایداری برخاستهاند و بار دیگر سلام بر پدر و مادر خودم (عزیزم) من راه خودم را پیدا کنم و امیدوارم در این راه به شهادت برسم. البته باید ذکر کنم که من خود را لایق این واژه نمیدانم، راستی شهید چیست؟ چه واژهای است؟ چه نام مقدسی است؟ نام شهید چقدر زیباست؟ چرا این نام مقدس برای همه میسر نمیگردد؟ مگر شهید چه کرده است که این قدر مقام و منزلت دارد و این قدر ثواب و پاداش عظیمی را در پیشگاه خداوند متعال به خود اختصاص داده که دیگران لایق این مقام نیستند، بله شهیدان از جان خود، از مادر خود، از پدر خود، از همه و همه گذشته اند، بزرگتر از همه از جوانی خود و زندگی که همه دوستش دارند و شیرین جلوه میکند. پدر و مادر عزیزم! شما در برابر حضرت زهرا(س سربلند هستید. پدرم شما در مقابل حسینابنعلی (علیه السلام) سربلند هستید، مهمتر از این امانت خداوند را در راه درست از دست دادید، چه راهی مهمتر از جنگیدن برای خدا، برای دین، برای مردم، برای وطن. میخواهم مانند پدران و مادران شهیدانی باشید که با از دست دادن پسر خود، پاره تن خود، مانند کوه استوارند و خم به ابروی آنها نمیآید. شما پدر و مادر عزیزم! نمیدانم چگونه از شما عذر بخواهم، امّا این قدر بگویم که مرا ببخشید، آن قدر شما را اذیت میکردم که گاه خود شرمنده میشدم. امّا مادر و پدر عزیزم! دوران جوانی همین طور است، ای خدا مرا ببخش، مادر مرا ببخش، پدر مرا ببخش، مرا عفو کنید. اما در این واپسین لحظات زندگی خود از خدا میخواستم که برای یک بار در قزوین یا راه آهن شما پدر و مادر عزیزم را ببینم، شما را ببوسم و از شما خداحافظی بکنم. خواهران عزیزم! به بچههایتان بگویید که اگر دایی داشتند برایشان به جای لالایی، از قصهی زندگی من برایشان بگویید، بگویید در راه میهن و اسلام جان سپرد، بگویید که او جوان بود و آرزو داشت، بگویید او فکرهایی در سر داشت که ما از آن بیخبر بودیم، بگویید او رفت و دیگر نمیآید. و در آخر اینکه مبادا از دین خود رها شوید، نمازهایتان را سر وقت بخوانید، مساجد را خالی نگذارید، بیایید اگر تا الآن در خط مستقیم خدا نبودیم، در این خط وارد بشویم؛ به امید پیروزی رزمندگان اسلام در پهنهی گیتی و به امید ظهور حضرت مهدی (عج) صاحب الزمان، شما را به خدا میسپارم، خدا را فراموش نکنید و در خودتان انقلاب کنید و بر نفس پیروز شوید. تمام دورهی عمرم گذشت در خواب و مستی نچیدم جز گل آزردگی از باغ هستی. و من الله توفیق. شهید بزرگوار حسین محمدرضائی تاریخ ولادت : 25/10/1345 تاریخ شهادت : 13/8/1362 پنجوین شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 15 اردیبهشت 1396 :: نویسنده : کوثر مافی
درود بر امام زمان (عج) مهدی عزیز، منجی بشریت. با درود بر شهدای راه حق از هابیل (ع) تا حسین (ع) و از حسین (ع) تا کربلای خونبار ایران و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و مستضعفین جهان امام خمینی و سلام بر رزمندگان جبهههای حق علیه باطل و تمامی ملت شهیدپرور ایران. برادر و خواهر مسلمان ! تاریخ ،شاهد و گویای مبارزات پیگیر حق و باطل در تمامی اعصار میباشد؛ همان گونه اسلام عزیز که امروز ما مسلمین وارث آنیم، چه خونهای پاک و مطهری که به پایش ریخته شده، خونهایی چون خون رسول خدا و علی (ع) و حسین (ع) و تمامی ائمه که مظاهر مظلومیت حق در مقابل باطل بودهاند و همچنین خون شهیدانی گرانقدر چون بهشتیها و رجایی و باهنرها و تمامی شهیدان کربلای خونبار ایران، چه در داخل به وسیله منافقین و چه در مرزهای کشور به وسیله مزدوران کافر بعثی. و امروز ما در زمانی زندگی میکنیم که شاهد تکرار دوباره تاریخ میباشیم. در این برهه از زمان که یزیدیان عصر بار دیگر طغیان نموده و تمامی نیروهای شیطانی برای مقابله با حسینیان برخاستهاند و یک بار دیگر ندای هل من ناصر ینصرنی حسین (ع) از حلقوم فرزندی از تبار حسین (ع) و سلاله پاک رسول به گوش میرسد، بر هر فرد مسلمانی است که موضع خود را مشخص نماید ؛یعنی یا باید دنیا را با تمامی ظاهر فریبندهاش و خوشیهای توأم با خواری و ذلت چون حیوانی بیشعور برگزیند و یا باید چونان حسین شهید (ع) آن سرور آزادگان ،مرگ سرخ با عزّت را انتخاب نماید، بلی امروز روز امتحان و آزمایش الهی است، چنانکه در قرآن کریم خداوند متعال میفرماید:ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا یعنی آنانکه گفتند پروردگار ما خداست و سپس استقامت کردند در این میدان آزمایش رو سفید و پیروز خواهند بود. پس برماست امروز که شاهدیم تمامی نیروهای شیطانی در تمامی جبههها با چهرههای مختلف از کفار و ملحدین و منافقین گرفته تا لیبرالها این نوکران سینه چاک شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار برای نابودی و شکست جمهوری اسلامی بسیج شدهاند، با استعانت از خدا و الهام از قرآن به مقابله با آنها برخیزیم زیرا جهاد در راه خدا یکی از فروع دین ماست؛ اگر به یاری دین خدا برنخیزیم باید منتظر خواری و ذلت باشیم ولی اگر دین خدا را یاری کنیم نصرت خدا همچنان که تاکنون دیدهایم شامل حالمان خواهد شد؛ زیرا وعده خدا حق است و خدا وعده داده است : هر کس مرا یاری کند یاریشان خواهیم کرد؛ ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم ،و اصلاً به قول امام عزیزمان خمینی کبیر، مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد؛ زیرا اگر بکشیم ،جهاد کردهایم و اگر شهید شویم، شهیدیم و در هر حال پیروزیم. و امّا اگر چه کوچکتر از آنم که به کسی پیامی دهم ولی به عنوان یک حقیر عرض میکنم برادران و خواهران مسلمان ! امروز حسین (ع) را تنها نگذارید. ما که عمری را به عشق او سوختیم و در سوگش عزاداری کردیم امروز فرزندش خمینی را یاری کنید و از فرمانش سرپیچی نکنید که امام زمان (عج) را ناراحت خواهید کرد. و اما سخنی با پدر و مادرم: پدر جان و مادر مهربانم! خوشحال باشید زیرا ما فرزندان ،امانتهای خدا پیش شما هستیم و باید امانتها را به صاحبش بدهید و اگر شهید شدم ،اگر هر موقع ناراحت شدید، به یاد مظلومیت امام حسین(ع) گریه کنید ؛ولی سعی کنید که هر چه بیشتر صبور باشید زیرا خداوند صابرین را دوست دارد. و اما سخنی با برادر و خواهر عزیزم: برادر عزیز و خواهران مهربانم! امروز بر شما است که راه شهیدان را ادامه دهید و کاری را که زینب (س) کرد انجام دهید و پیام خون شهیدان را برسانید. و اما همسر عزیزم! امروز تو باید به خودت ببالی و خوشحال باشی و تو نیز اگر صبر را پیشه کنی و در تربیت فرزندانم در جهت اهداف امام حسین (ع) بکوشی خداوند تو را دوست خواهد شد و دینت را ادا کردهای هر چه میتوانی در تربیت فرزندانمان بکوشید و در احترام به پدر و مادرم و مهربانی به آنها کوتاهی نکنید. شهید بزرگوار محمد صادق کیایی تاریخ ولادت : 5/2/1331 تاریخ شهادت : 16/2/1361 ام الرصاص شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 30 فروردین 1396 :: نویسنده : کوثر مافی
چند نکته را با قلم شکسته به عنوان وصیت برای برادران و خواهرانم مینویسم باشد که خداوند همهی ما را به راه راست هدایت فرمایند. با درود سلام بر انبیاء خدا به و خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی (ص) با سلام درود بر امام زمان (عج) بر نماینده و نایب او خمینی کبیر و سلام درود بر سلحشوران اسلام که با رزم بیامانشان خواب دشمنان را به هم زدهاند. درود به ارواح پاک شهیدان انقلاب اسلامی که با نثار خون خود مجد و عظمت را به اسلام و انقلاب گرانقدر هدیه نمودند و با فداکارهای خود اسلام عزیز را در سطح جهان سربلند و سرافراز نمودند و سنبل این شکوه ایثار آقا اباعبدالله الحسین (ع) است که درس شهادت را به ما آموخت و امیدوارم که مثل آقا به شهادت رسم. از پدر و مادر مهربان و بزرگوارم و برادر عزیزم و خواهر مهربانم! که همیشه چشم به راه بودهاند تقاضا دارم مرا ببخشند چرا که ما همه سرباز امام زمان (عج) هستیم خدمت مقدس ما فقط برای رضای خداست که اگر خداوند نظر لطفی بر ما گناهکاران کند و این خدمت را از ما قبول نمایید چرا که جهاد شهادت است و من خواستم به ندای امام لبیک گفته باشم و گرچه تا کنون نتوانستم به این امر مهم و به این ملت مستضعف و به دینم کمکی کرده باشم و امیدوارم بتوانم با ریختن خونم در راه خدا وظیفه خود را انجام داده باشم و از شما میخواهم بعد از شهید شدنم زیاد ناراحت نشوید. چون علاقهی زیادی به دامادی من داشتید، من در سنگر لباس دامادی به تن دارم و شما نیز لباس سیاه نپوشید و باید خوشحال باشید و همه باید بدانید من برای خاک نمیجنگم چرا که خاک مرا در بر خواهد گرفت من برای آب نمیجنگم اگر آب دریا به پایان برسد باران الهی آن را افزایش میدهد من برای آن میجنگم که رسول خدا جنگ کرد، من برای آن میجنگم که آقای خودم حسین (ع) جنگید و شهید شد. آن هم دین خداست و من به خاطر این شهادت را قبول نکردم تا نامی بعد از مرگم باشد من برای آزادی دین خدا که در دست جهانخواران اسیر شد میجنگم و از پدر و مادر خوبم، مهربانم! میخواهم صبور باشند تا منافقان از حرکات شما سوءاستفاده نکنند. برادرم صبر را در زندگی خود قرار دهید و خواهران عزیزم! دوست دارم که همچون زینب (س) وارد میدان انقلاب شوید و حجاب خود را همیشه حفظ کنید حجاب شما کوبندهتر از خون من است و در پایان از همه میخواهم که امام را تنها نگذارید و به سخنان او گوش دهید و همیشه یار او باشید چرا که او تنها کسی است میخواهد ظلم ستم را از روی جهان برچیند و از همه دوستان و آشنایان و همه کسانی که با من در تماس بودند میخواهم بدیهای مرا به خوبهای خود بخشید. باشد که گذشت شما باعث شود که خداوند مرا با رحمت خود سربلند کند. در پایان با دعا به جان امام عزیز. شهید بزرگوار بابا بابایی مدانی تاریخ ولادت : 1/7/1345 تاریخ شهادت : 3/2/1365 جزیره مجنون شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 20 فروردین 1396 :: نویسنده : کوثر مافی
الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی رسول الله و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین» چرا به جبهه میرویم و هدف و نیت ما از رفتن به جبهه چیست؟ آیا به خاطر مردم است یا خدا؟ اگر انسان به خاطر این که مردم از او راضی باشند به جبهه برود، هر عملی که انجام دهد مورد قبول خداوند تبارک و تعالی نیست. قال علی (علیه السلام): «این دنیا جای عمل و آخرت جای حساب است.» هر کس کارش خالصانه برای خدا باشد، مطمئن باشد هیچ گونه سؤالی در آخرت نخواهد داشت و نامهی عملش را به دست راستش خواهند داد. کلاً دنیا جای امتحان و آزمایش است و هر کس خوب امتحان دهد، قبول میشود. یک دانشآموز را در نظر بگیرید. از اول مهر تا آخر بهار به مدرسه میرود. اگر تلاش و کوشش کرده باشد، آخر سال کارنامهی قبولی را به دستش خواهند داد و اگر در درس خواندن سهل انگاری کرده باشد، کلمهی «مردود» را در کارنامهی او خواهند نوشت. داستان روز معاد هم مانند قصهی همان دانشآموز خواهد بود. حالا بحثی در مورد امام حسین (ع) میکنیم. حسین (ع) کی بود؟ چرا قیام کرد؟ چرا این همه تحریفات درباره قیام حسین (ع) شده است؟ چرا این قدر تهمتهای نابجا به امام حسین (ع) و اهل بیت او زدهاند؟ امام حسین (ع) به خاطر دین اسلام ـ که همان دینی است که خداوند بر پیغمبر اسلام نازل کرد ـ قیام کرد. حالا تاریخ توانسته است قیام حسین (ع) را به طور کامل بنویسد؟ او شهید شد؛ ولی راهش باقی ماند. امروز ما علیاکبرها و علی اصغرها خواهیم داشت. تاریخ صدر اسلام روز به روز تکرار میشود، که همان را جبهه مشاهده میکنید. خداوند با ماست. لشکری که فرماندهاش امام زمان (عج) باشد، هرگز شکست نمیخورد؛ چون این جنگ سازنده است و نعمتی از طرف خداوند تبارک و تعالی میباشد. بعضیها که میخواهند روضه بخوانند [متأسفانه] میگویند: «حضرت قاسم به خاطر دامادی کشته شد!» یا دربارهی او میگویند: «وقتی که حضرت خواست عروسی کند، شهید شد!» وقتی که شب عاشورا حضرت سیدالشهدا (ع) میگوید: «چه چیز نزد تو از همه شیرینتر میباشد؟» حضرت قاسم میگوید: «شهادت در راه خدا برای من از عسل هم شیرینتر است.» و یا این که میگویند: «وقتی که حضرت ابوالفضل (ع) شهید شد، حضرت امام حسین (ع) فرمود کمرم شکست.» در صورتی که اینها دروغ محض است؛ چون نمونهی آن را امروز ما مشاهده میکنیم. پدری که دو فرزند خود را از دست داده، دستانش را سوی خداوند دراز میکند و میگوید: «خداوندا! این قربانیها را از من قبول کن.» و خودش هم به جبهه میرود. حال چه طور میشود امام حسین (ع) موقع شهادت حضرت ابوالفضل (ع) چنین میگوید؟ اگر روضهای را از شخصی میشنوید، دلیل و سند آن را هم بخواهید. انسان باید عقل خود را به کار بیندازد و نگذارد خون حسین (ع) پایمال شود. صحبتها زیاد است؛ اما من از گفتن آنها عاجز میباشم. وصیت دیگری برای شما دارم که پشتیبان ولایت فقیه یعنی امام خمینی (س)، این قلب تپندهی مستضعفین باشید و در دعای کمیل و توسل شرکت کنید و دعای فرج را حتماً بخوانید، تا شاید فرج امام زمان (عج) نزدیک شود. هر چه داریم از دعا داریم. شهدا شمع محفل تاریخ بشریتند. منطق شهید، سوختن و روشن ساختن راه اسلام و جامعه میباشد. شهید بزرگوار صفر علی امامی شهرکی تاریخ تولد : 1/10/1325 تاریخ شهادت : 26/1/1363 جزیره مجنون شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 10 فروردین 1396 :: نویسنده : کوثر مافی
بسمه تعالی. تا ساعتی دیگر شب فرا خواهد رسید. ظلمت و تاریکی همه جا را فرا خواهد گرفت. سکوت بر همه جا حاکم خواهد شد؛ ولی چهرههای نورانی و مصمم برادران رزمندهام تاریکی شب را همچون صبحدم روشن خواهد ساخت و صدای «اللهاکبر» و صدای سلاحهایشان سکوت شب را برهم خواهد زد. آری! ساعاتی دیگر، نبرد آغاز میشود. اینک ما پشت خاکریزهایمان انتظار میکشیم. دستهایمان را به سوی آسمان بلند کرده و خدایمان را ستایش میکنیم. خدایا! شاید تا ساعاتی دیگر از دنیای مادی تو جدا شده و به سوی تو باز آیم. شاید خونم بر روی کویر گرم جنوب ریخته شود و پیکر بیجانم همچون سنگ در گوشهای بیافتد. خدایا! هیچ هراسی ندارم؛ فقط اندیشهی پدر و مادرم ـ که چشمها را به در دوختهاند ـ مرا آزار میدهد؛ ولی من هدفم را دریافتهام. اگر دیگر به خانه باز نگشتم، بدانید که جای دوری نرفتهام. « انا لله و انا الیه راجعون» (بقره/۱۵۶) مادرم! زحماتی که برایم کشیدهای بیثمر نبوده و بعد از من همیشه باید سربلند باشی. همسر عزیزم! از فرزندم نگهداری کن، که او آیینهای است از تصویر من و برای همیشه یادآور من است. او هر کجا که میرود و هر چه را میبیند و هر چه را میشنود، گویی من شنیده و دیدهام. شهید بزرگوار مهدی سلیمی تاریخ ولادت : 1/1/1337 تاریخ شهادت : 14/10/1359 اهواز شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 29 اسفند 1395 :: نویسنده : کوثر مافی
«یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرین». (سوره بقره،آیه ۱۵۳). اى کسانى که ایمان آوردهاید شما را به صبر و نماز دعوت مىکنم همانا که خداوند با صابران است. ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند. (شهید مظلوم دکتر بهشتى) با درود و سلام بر شهیدان صدر اسلام تا کنون و با درود و سلام به حضور مبارک صاحب الزمان(عج) و با درود و سلام بر نایب برحقش امام خمینى و سلام بر مردم شهیدپرور ایران. اینجانب ابوالفضل میرزایى وصیتم به پدر و مادرم این است که از شهادت من هیچ گونه ناراحتى نداشته باشید. اگر من شهید شدم هدفم فقط الله، قرآن و اسلام است. مىخواهم گرانترین متاع خود را که جان باشد در راه خدا فدا کنم کسى که هدفش خدا باشد از دشمن چه باکى است. وصیتم به مادر این است که همانند زینب(س) استقامت کند. و سفارشم به پدرم اینکه: همانند حسین (ع) از اسلام و کشور دفاع کند. اگر یکى از فرزندانش شهید شد آن دیگرى را به جبهه فرستاده و در راه خدا قربانى کند. جبهه ما، جبهه حسین(ع) و یزید است. باید پدران همانند حسین(ع) و مادرهاى ما همانند زینب (س) استقامت کنند. و پیام من به ملت شهیدپرور ایران این است که امام را دعا کنند و از جوانها مىخواهم که جبههها را خالى نگذارند. شهید بزرگوار ابوالفضل میرزایى تاریخ ولادت :1/10/1345 تاریخ شهادت:21/11/1364 فاو شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 18 اسفند 1395 :: نویسنده : کوثر مافی
» منطق، منطق صدر اسلام است. چه بکشید و یا کشته شوید به بهشت مىروید. این منطق، شکست نداشته، خداى تبارک و تعالى هم فرصت شهادت در راهش را به ما داده است. شهید، قلب تاریخ است، همچنان که قلب به اندامهاى خشک بدن حیات و زندگى و شادابى مىبخشد، شهید هم به جامعهاى که به مرگ تدریجى گرفتار شده و مسئولیت را از یاد برده، اعتقاد به انسانیت را از یاد برده؛ روح، حیات و جنبش مىبخشد. معجزه، دیگر شهید، دگرگون کردن ایمان در نسل جدید است. شهید همیشه، شاهد و ناظر است. «لن تنالوا البّر حتى تنفقوا مما تحبّون و ما تُنفقوا من شىء فان اللّه به علیم»: آلعمران،آیه۹۲» «ترجمه: شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید، مگر آنکه از آنچه دوست دارى و بسیار محبوب است در راه خدا انفاق کنید. محققا خدا بر آن آگاه است»: «سوره آل عمران آیه ۹۱» اى صاحب اختیار مؤمنان، اى نهایت آرزوى عارفان، اى فریادرس فریاد خواهان، اى محبوب دلهاى راستگویان و اى خداى جهانیان! گواه باش، در این دنیا به ظاهر در تنهایى هستم، ولى تو را که بهترین دولتها، آمالها و عشقها هستى یافتم . پس شاهد باش از تمامى مادیات دنیا بریده و به تو پیوستهام. خدایا! به عشق تو حرکت کرده و فقط پیوستن تو را آرزو دارم. خدایا! من خواهان شهادتم نه به این معنى که از زندگى خسته شدهام؛ خیر، بلکه مىخواهم گناهانى که انجام دادهام به وسیله رنج کشیدن در راه تو و ریختن خونم پاک شود. مىخواهم شهید شوم، تا خونم به على (ع) و حسین (ع) گواه شود که رهرو راهشان بوده و به فرمان امام زمان خود، خمینى عزیزتر از روح و جانم، لبیک گفته باشم. اى بهترین یارها، دوستها و عشقها! مرا دریاب، من جوانى گنهکار و غافل هستم، از دیار عاشقان خسته مىآیم که شاید مرا بپذیرى. اى معشوقم! مرا فراخوان که دیگر نمىتوانم صبر کنم، چه سخت است آنگاه که بین دو دوست صمیمى جدایى مىافتد، چه سخت است آنگاه که رهرو به مقصودش نمىرسد. پس خدایا! این سختیها را از دوش من بردار. اما چند نکته با پدر مهربانم که عاجز و ناتوانم از وصف مهربانىها، محبتها، عطوفتها و زحماتهایت! فقط از شما مىخواهم گرچه فرزندى لایق و شایستهاى براى شما نبودم، و زنده بودنم براى شما جز زحمت حاصلى داشت، امیدوارم شهادتم بتواند مرهم و آرامشى باشد. از خدا برایم طلب عفو و بخشش نمایید؛ برایم گریه نکنید؛ تنها آرزویم اینکه هر وقت راه کربلا باز شد و شما به زیارت رفتید، عکس مرا داخل حرم آقا انداخته بگویید خیلى دوست داشت با پاى خودش به پابوس بیاید اما نتوانست... و شما اى مادر! همچون زینب (س) در شهادتم شجاع باش و رسالت خود را در قبال مسئولیتى که دارى، به نحو احسن انجام بده، زینب وار، چنان محکم و استوار بایست و صبر و بردبارى داشته باش تا چون خارى در چشم منافقان باشى. اما شما برادرم، جواد! در سنگر علم و مدرسهات بکوش و درس را هدف والاى اسلامى قرار بده، چون امروز اسلام به جوانانى که بتوانند به وسیله علم و نیروى اخلاق خود دست به ابتکار بزنند، نیاز مبرم دارد. امروز صدور انقلاب احتیاج به فرهنگ غنى اسلام دارد. پس بر تمام دانش آموزان عزیز است که در همه زمینههاى اسلامى رشد کنند، بر شماست که با رسالت انسانى خود، این انقلاب عظیم اسلامى را در تمامى ابعادش با تبلیغات علمى و تئورى و عملى به جهان صادر نمایید. و اما اى خواهران دینى و هموطنان عزیز! بهترین و برندهترین سلاح شما، ایمان و حفظ حجاب است، با حجاب کامل و معنویت خاصى که اسلام براى شما قایل شده است، مشت محکمى بر دهان دشمنان اسلام و قرآن بزنید. ولى مطلب اصلىام را هنوز نگفتهام: گوش به فرمان امام باشید و امام را تنها نگذارید. امام وارث حسین (ع) است، امام، ملکوت است، امام، امام، امام را یارى کنید. به امید پیروزى رزمندگان اسلام به فرماندهى قائد اعظم نور چشم عاشقان ، خون در رگ یاران ، خمینى بت شکن تاریخ. شهید بزرگوار ابوالفضل سعیدی تاریخ ولادت : 8/11/1341 تاریخ شهادت : 24/1/1362 والفجر مقدماتی شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات 22 اسفند ماه ، بزرگداشت روز شهدا
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 20 بهمن 1395 :: نویسنده : کوثر مافی
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. خط سرخ شهادت، خط آل محمد(ص) و على(ع) است : امام خمینى. با درود و سلام بر منجى عالم بشریت امام زمان (عج) و با درود فراوان به رهبر کبیر و بنیانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمینى(س) و سلام گرم بر خانوادههاى شهداى راه حق و آزادى و درود بر رزمندگان اسلام در سراسر جهان و سلام بر امت حزب اله و شهیدپرور ایران. پیام من که اکنون در میان شما نیستم، از شما خواهران و برادران، پدران و مادران شهداى عزیز این است که همیشه گوش به فرمان امام عزیز باشید تا انشاءالله انقلاب به سراسر جهان صادر شده و تمامى مستعضعفین را نجات دهید. دوم: پیام براى پدرم دارم: پدرجان! شما بر شهادت فرزندتان افتخار کنید تا من نزد على اکبر حسین (ع) روسفید باشم. پدرجان! شکر خداى را به جا آورید که امانت خود را تقدیم امام زمان(عج) کردید. من در رکاب امام زمان (عج) و نایب برحقش جهاد کردم و به وجود شما افتخار مىکنم. و یک پیام براى مادرم! مادر جان مىدانم که مرا بیش از چشمانت دوست داشتى. من در مقابل خدا چیزى نیستم. شما باید خدا را شکر کنید که این هدیه را در دامانت بزرگ کردى، تقدیم خدا نمودى. مادرجان! از شما مىخواهم براى من اشک نریزید و در مجالسى که براى من برگزار مىشود، خوشحال باشید و از میهمانهاى من پذیرایى کنید. خیلى خیلى صبور در مقابل خانوادههاى شهدا باشید تا اینکه آنها هم تسلى پیدا کنند. مادرجان! به خواهرهایم بگو که همچون حضرت زینب (س) صبور باشند اگر به مزار شهدا آمدید، تنها بر من گریه نکنید بلکه براى هفتاد و دو تن شهداى کربلا و شهیدان، بهشتى مظلوم، رجایى عزیز، چمران و استاد باهنر گریه کنید. و امّا یک پیام براى برادر کوچکم و برادر زادههایم این است که وقتى همگى بزرگ شدید، نگذارید این خون شهدا که براى پیشبرد اسلام است، از بین برود. همگى اسلحه بر دوش انداخته و دشمنان اسلام را نابود کنید. برادر جان! بدان برادرت وقتى شهید شد زمانى بود که تو خیلى کوچک بودى، پس وقتى بزرگ شدى خودت را آماده کن که سرباز امام زمان (عج) و رهبر عزیز شوى. اسلحه بر دوش کشیده و پیام خون مرا به امت حزباله برسانى که پشتیبانى از ولایت فقیه است. امام عزیز را تنها نگذار. آخرین وصیّت من این است که از همه دوستان و آشنایان حلالیت خواسته. و از خداوند مىخواهم که به همه خانوادههاى شهدا صبر عنایت کند و اجر آخرت مرحمت فرماید. مرا در امامزاده حسین(ع) دفن کنید. خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدى(عج)خمینى را نگهدار. شهید بزرگوار ولی الله عباسی تاریخ ولادت : 24/1/1346 تاریخ شهادت : 14/8/1362 پنجوین شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 10 بهمن 1395 :: نویسنده : کوثر مافی
چند روزی بود که خدا به او بچه داده بود. وقتی که داشت می رفت، من پشتش آب ریختم، گفت :" مادر اسم بچه ام را بگذارید لیلا." آن روز با خیال راحت رفت و چهل روز دیگر برای آخرین بار به مرخصی آمد. لیلا را حسابی بغل کرد، آنقدر که انگار سیری نداشت، و بعد هم در هوای کولاک روستا به دیدن فامیل و آشنایان رفت و از تک تک آنها حلالیت طلبید. وقتی که داشت برای آخرین بار می رفت، از زیر قرآن ردش کردیم. آن روز رفتنش یک جور دیگه بود. چند قدم برمی داشت و برمی گشت.این کار را چندین مرتبه تکرار کرد، گفتم :" پس چرا نمی روی؟" گفت :" این بار شهید می شوم!" این را که گفت کم مانده بود که بیهوش شوم. " علی اصغر" که رفت من هم بیدل شدم. چند روزی از رفتنش نگذشته بود و من هنوز داشتم به این حرف آخرش فکر می کردم که خبر شهادتش را آوردند. شهید بزرگوار علی اصغر اصغری تاریخ ولادت : 9/2/1340 تاریخ شهادت : 5/1/1361 پیرانشهر شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، آخرین وداع، برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 30 دی 1395 :: نویسنده : کوثر مافی
.»أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ » (حدید/۱۶) گفتیم کسی که هدایت عامه را پذیرفت و واقعاً حاضر شد خداپرست شود، خدا هم تأییدات و الطاف خود را پشت سر هم برایش میفرستد و دلش را قوی نگه میدارد و در قرآن مجید بشارتها میدهد: «ای مؤمنین! ما یار شماییم. ای کسی که راستی بنده شدی! ملائکه یار و یاور تو هستند.» و از راهی که هیچ گمان نداشتی، وسیلهی نجات و سعادتی برایت پیش میآورد. سلام برتر از همه چیز و هیچ چیز برتر از سلام نیست. با درود و سلام به مهدی موعود (عج) و نایب بر حقش امام امت و با درود بر تمام شهیدان راه حق و آزادی و سلام به ملت قهرمان و شهیدپرور ایران و سلام به پدر، مادر، برادران و خواهران عزیزم، وصیتم را شروع میکنم: پدر و مادر عزیزم! امیدوارم که شما عزیزان همیشه در راه اسلام باشید و با کفر و ناحق مبارزه کنید و دشمنان دین را از بین ببرید. اگر من شهید شدم کسی برایم گریه نکند و لباس سیاه نپوشد، بلکه لباسهای تمیز و رنگارنگ بپوشد و کسی نباید از من تعریف نماید؛ چون آن وقت من احساس غرور میکنم و این غرور باعث میشود که من از اسلام و دینم دور شوم و این گناه بزرگی برای من میباشد. و از مادرم ـ که میدانم برای من زحمتهای زیادی کشیده است و برای او نبود من سخت است؛ اما خیلی هم سخت نیست؛ وقتی مادری میآید و میگوید: «من سه، چهار بچهام را در راه خدا دادهام و از این ناراحتم که پسر دیگری ندارم به راه خدا بدهم و اگر روزی بشود خودم را هم در راه اسلام فدا میکنم.» ـ میخواهم و امیدوارم که مادری همچون زینب باشد. مادرم! شما را به خدا قسم میدهم که مرا حلال کنی و پدر عزیزم! شما را هم به خدا سوگند میدهم که برای من ناراحت نباشی؛ زیرا من هدف مشخصی داشتم و برای رسیدن به هدفم هیچ سدی نمیتواند جلوی من مقاومت کند و هر وقت ناراحت شدی، برای سرور آزادگان، امام حسین (ع) گریه کن، که در زمانی که نه قلم و نه دفتر بود، با ۷۲ تن از یارانش خون خود را جوهر و زمین را کاغذ قرار داد و نوشت: «مرگ سرخ بهتر از زندگی ننگین است.» و از برادرانم میخواهم همچون قاسم و خواهرانم همچون زینب (س) به یاری قرآن و دین اسلام به پا خیزند و به دوستانم بگویند هرگونه ناراحتی از من داشتهاند، مرا ببخشند. و مادرم عزیزم! من نمیدانم چه طور زحمتهای شما را جبران کنم و از شما میخواهم که چون نتوانستم زحمتهای شما را جبران کنم، امیدوارم مرا ببخشید. و از شما پدر، مادر، برادران و خواهران میخواهم که تا زنده هستید، برای اسلام و برای دین خدا خدمت کنید و نماز و روزه را فراموش نکنید و همیشه دعاگوی رهبر انقلاب، خمینی بتشکن (س) باشید و به دشمنان اسلام اعلام میکنیم: «تا بانگ «لا اله الا الله و محمداً رسول الله» بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست.» شهید بزرگوار سید نصرالدین حسینی تاریخ ولادت : 7/10/1344 تاریخ شهادت : 12/8/1361 سردشت شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 10 دی 1395 :: نویسنده : کوثر مافی
بسم رب الشهدا. با درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود و سلام بر شهیدان گلگون کفن از صدراسلام تا کنون. به خدمت پدر و مادر عزیزم، سلام پدر عزیز و مادر مهربانم! میخواهم از زحمتهایی که برایم کشیدهاید، تشکر لازم را به عمل آورم. شما پدر عزیزم، از آن موقع که بچه بودم با مهربانی مرا بزرگ کردهاید و مرا به مدرسه گذاشتهاید و آن وظیفه پدری را برایم انجام دادهای. و شما مادر عزیزم، از آن موقع که شبها، بیخوابی برایم کشیدهای و با ناز و نعمت مرا نوازش میکردی تا من به راحتی بخوابم، شمایی که برایم خیلی زحمت کشیدی و زحمتهایی که من لایق گفتن آن نیستم؛ امیدوارم مرا ببخشی و مرا در راهی که دارم حلالم کنی. و شما برادران عزیزم که برایم زحمت کشیدید و من نتوانستم زحمتهای شما را جبران کنم. و شما خواهران عزیزم که خیلی دلسوز بودهاید؛ از شما میخواهم به بزرگی خود من را ببخشید و حلالم کنید. من کوچکتر از آن هستم که به شما بگویم با همدیگر مهربان باشید، ولی این حرف حقیر را گوش کنید و همیشه با یکدیگر شما پدرم و شما مادرم و خواهر و برادرانم با یکدیگر مهربان و در هر کاری با یکدیگر مشورت نمایید و راجع به خانوادهام او یادگاری من می باشد، از شما میخواهم او را ناراحت نکنید و هر چه در هر مورد او گفت و به رضای او بود عمل نمایید و راجع به دخترم که تنها یادگاری من میباشد از شما خانواده عزیزم میخواهم با ناز و نعمت بزرگش کنید و از او دختری خوب بسازید بیشتر گفتهها دارم اما خود را لایق گفتن نمیبینم، در آخر باز میگویم : شما تمامی خانوادهام مرا حلال کنید چون که بهشت زیر پای پدر و مادر است . در ضمن جای دفن من هم در کنار آن شهیدان باشد. شهید بزرگوار عباس علی بابا تاریخ ولادت : 9/1/1344 تاریخ شهادت : 11/1/1364 جزیره مجنون شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : سه شنبه 30 آذر 1395 :: نویسنده : کوثر مافی
خدا انسان را آفرید، تا او را بپرستد. و در فطرت او جاذبهاى از عشق خود گذاشت تا او را به سوى خود بكشاند. و این عشق خدایى است كه در صادقانهترین، تظاهراتش باعث ایثار مىشود انسان. با ایثار در قله عشق خدا، در شدیدترین تجلیاتش به شهادت مىرسد. در مقام، انسان همه هستى خود را، عاشقانه قربانى مىكند و در اوج صعود معراجى خود به ملكوت اعلى; قبلهاى از عشق و ایثار مىرسد، كه مستقیما به خدا متصل است و در خدا محو مىگردد و در وجود خدا به ابدیت مىپیوندد. جز خدا نمىبینم و جز خدا نمىجویم و این عالیترین درجه تكامل انسان به خدا است. خلقت با شكوه و عظمتش در مقابل شهید به خاك حالت تواضع و تسلیم به خاك مىافتد، فرشتگان بر او درود مىفرستند. زمین و زمان، حركت،مبارزه، هدف، پرستش و ایثار از وجود شهید معنى مىگیرد، مفهوم پیدا میكند. خدایا! پروردگارا! درراه مقدس اسلام، همه هستى خود را، برسم قربانى به پیشگاه مقدست تقدیم كردم. در این دوران حساس زمان، كه اسلام مظلوم واقع شده،من بنده حقیر درگاه تو; اى خدا تعالى! به نداى حسین زمان، بت شكن زمان (امام خمینى) فرمانده كل قوا لبیك گفتم; تا در قربانگاه عشق تو،خود را فدا كنم. پس از درود وسلام بر مهدى(ع)و سلام و درود به رهبر كبیر انقلاب، امام خمینى، این جانب نصرا... طاهرى وصیت نامه خود را مىنویسم. وصى پدرم حاج عبدا... طاهرى وكیل عمویم و حمدا... طاهرى مىباشم. از ایشان تقاضا دارم، به قول خدا و رسول به وصیتم عمل كنند. اگر شهید شدم، پدر جان، چراغ مرا در خانهام خاموش مكن. اگر فاطمه مادر بچهها خواست پیش بچهها بماند بگذار بماند و الا، مادرم جیران را سرپرستشان كن و چنانچه خواست برود مانع نشوید، بگذارید برود و حقش را هم به تمام معنى بدهید و اذیتش نكنید. و اما من داراى یك باب حیاط، باغ، لوازم زندگى هستم كه به غیر از باغ و حیاط همه را بفروشید و براى بچهها به بانك بگذارید. نقدى ندارم براى من یك سال نماز بخوانید و پانزده روز روزه بگیرید. مقدار پنچ هزار تومان هم ردمظالم بدهید. و اما از مقامات مملكت مىخواهم كه براى وقفیات مهدى آباد هم فكرى بكنند و زمینى را كه براى وقفیات وقف كردهاند، آن را درست و یك مردهشور خانه هم احداث كنند و نامش را قبرستان شهدا بگذارند.مرا در وقفیات جدید دفن كنند، مجلسم را با شكوه بگیرید و به اندازه اى كه دارم، برایم خرج كنید. شهید بزرگوار نصرت الله طاهری مهدی آبادی تاریخ ولادت : 7/8/1322 تاریخ شهادت : 9/12/1364 کردستان - بانه
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 20 آذر 1395 :: نویسنده : کوثر مافی
اى ملت مستضعف ایران! قدر این امام امت را بدانید که واقعا شما را از فساد واداشته و به راه خدا و ائمه اطهار دعوت نمود. به پا خیزید تا پرچم ((لااله الا الله)) را در سراسر گیتى به یارى خداى بزرگ به اهتزاز درآورید. ابرجهانخواران شرق و غرب بدانند که خداوند بزرگ و متعال، یار و یاور محرومان است. ما که قدم به راه الله نهادهایم، امیدواریم، هر چه زودتر کربلا و بیت المقدس را آزاد کنیم تا انشاالله، ملت مسلمان بتوانند قبر شش گوشه امام حسین (ع) را زیارت کند و آن قبله اول مسلمین را از دست غاصبان و غارتگران آزاد نماییم. ملت مظلوم فلسطین در انتظار ملت ما به پا خواسته، آنها منتظرند که آنان را از زیر سلطه غارتگران نجات دهیم. قال رسول الله (ص): ان یقتل الحسین حراره فى قلوب المومنین لا تبروا اله دا . شعلهاى که شهادت امام حسین (ع) بر دل مومنان برافروخت، هرگز خاموش نخواهد شد. از ملت محروم ایران مىخواهم که همیشه رزمندگان را دعا کنند، جبهههاى را خالى نگذارند و نمازهاى شب و دعاهاى توسل و کمیل را از یاد نبرند. خدایا! از تو مىخواهم، چنانچه شهادت را نصیبم کردى، فقط و فقط در راه خودت باشد و رضاى اقدست در آن باشد. و اى پدر و مادر گرامى! من اگر در راه الله شهید شدم، افتخار کنید که این نعمت بزرگى است، حتى الامکان برایم گریه نکنید، شما حق زیادى برگردنم دارید. امیدوارم که مرا عفو فرمایید. اى مادر! تو که براى بزرگ کردن من زحمت بسیار کشیدهاى بدان که زحمت شما به هدر نرفته است، و انشاًالله، پیش فاطمه الزهرا (س)، آن بانوى بزرگوار، روسفید خواهى بود. و اى پدر دلسوز و مهربان من! که در زندگى خیلى رنجها و زجرها کشیدهاى و مرا یارى نمودى و به این راه فرستادى، امیدوارم که مرا ببخشى و تو ناراحت نباشى که انشاالله، پیش بقیه الله الاعظم -ارواحنا فداه - روسفید هستى. و اى برادران و خواهران! مرا حلال کنید که شما حق زیادى بر گردن ما دارید، و امیدوارم که براى من اگر مىتوانید، گریه نکنید، واى عمو جان و تمام اقوام و خویشانم یکان یکان مرا حلال کنید که شما حق زیادى بر من دارید. شهید بزرگوار حسین دارپیچ تاریخ ولادت : 1/1/1343 تاریخ شهادت : 8/1/1362 شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات مَهدىِ فاطمه ،
نوع مطلب : معرفی شهدای استان قزوین، وصیتنامه شهدا، برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ در این وبلاگ تصمیم دارم فقط به معرفی دلاوران و سربازان امام روح الله(ره)، شهدای استان قزوین بپردازم ای مادر سادات از شما کمک می خواهم و شما را به فرزندت امام شهدا ارباب بی کفن دشت کرب و بلا قسم می دهم که به من حقیر توان بدهید. " بـــــــــرای شــــــــادی روح امام و شهـــــــــدا یک گل صلوات تقدیم نمایـــــــــید." مدیر وبلاگ : کوثر مافی مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||