بزرگترین انگیزه قیام امام حسین (ع) مسئله امر به معروف و نهى از مـنكر است كه این دو از مـهمـتـرین اركان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است .
چنانكه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى كنم بلكه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است»
چـون بنى امـیه این دو ركن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند كه نه تنها امر به معروف و نهى از منكر متروك گشته بود بلكه معروف منكر و منكر معروف تلقى مى شد و امام علیه السلام در این مسیر مكرر به این حقیقت اشاره فـرمـود كه اولین بار در سخـنرانى حضرت در منزل ذى حسم و برخورد با حر و سپاهیانش فرمود:
« مـگـر نمـى بینید كه به حق عـمـل نمـى شود و از باطل جلوگـیرى نمـى شود مـؤمن باید براى اجرا این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد .»
و لذا حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامى را استوار سازد و اسلام محكم و مستحكم بماند.
2 ـ زنده كردن ارزشهاى اسلامى
حكومت اموى سعى بلیغ می نمود كه ارزشهاى اسلامى را كه كرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را كه در جاهلیت بدان افتخار مى كردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید!
از جمله ارزشهایى كه اسلام روى آن زیاد سرمایه گذارى كرده و حكومت بنى امیه با تمام قدرت در محو و اضمحلال آن ایستادگى مى كرد این امور است :
الف ـ وحدت اسلامى :
پـیامـبر اكرم صلى الله علیه و آله براى ایجاد وحدت و برادرى اسلامى سعى و كوشش وافـى مـبذول مـى فـرمـود ولى مـعـاویه از طرق مختلف مخصوصا از طریق احیاى تعصبات قبیله اى و وادار كردن شعراى قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده هاى آنان وحدت اسلامـى را ریشه كن مـى كرد تـا جائیكه یزید یكى از شعـراى زمـان بنى امـیه انصار و مـردمـى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در مدینه جاى دادند و حمایت كردند هجو می كند.
اگـر در اشعـار شعـراى امـوى دقـت شود روشن تـرین اثـرات آن همـان قـذف و هجو قـبایل و خـانواده هاى رقـیب آنان است . در اشعار شعراى معاصر اموى كمترین اثرى از فضائل انسانى و آثار خوب اجتماعى و اخلاق اسلامى دیده نمى شود.
حسین علیه السلام براى احیاى آثار و اخلاق اسلامى قیام كرد.
و نیز اخـتـلافـاتى كه بین اعراب و اصیل و موالى به وجود آوردند كه عرب كتابهایى در انتـقـاد بر مـوالى یعـنى اقـوامـى كه از ایران و سایر كشورهاى غیر عربى در عراق و كشورهاى عربى زندگى مى كردند تصنیف و تالیف كردند و بر عكس موالى كتابهایى علیه اعراب نوشتند كه این حركت برخلاف مقررات و موازین اسلامى بوده و وحدت اسلامى را مختل مى كرد.
ب ـ حریت :
چـنانكه مـى دانیم و در تـواریخ مـذكور است در دوران حكومـت امـوى ، سفـره قـتـل و شمـشیر یگانه حاكم در این دستگاه مستبد بود كه بدون رسیدگى به حق و حقیقت سفـره قـتـل گـستـرده مـى شد و جلاد به دستـور حاكم بیگـناهى را به قتل مى رسانید، چنانكه حجاج بن یوسف ثقفى یكى از حكام زمان عبدالملك مى گفت : از غذا و طعـام وقـتـى لذت مـى برم كه انسانى را ببینم در خـون خـود دست و پا مى زند و من مـشغول طعام باشم در چنین محیطى هیچ كس را قدرت و جرئت آن نبود كه به نحوه كردار و رفتار ناشایست حكام انتقاد نماید و یا به دفاع از حقوق از دست رفته خود پردازد.
حسین علیه السلام قیام كرد تا به انسانهاى زیر بار ظلم و ستم بیاموزد كه چگونه مى تـوانند به حقـوق خـود برسند و حریت و آزادى از دست رفته را باز یابند، و تاریخ گـویاى این مطلب است كه هنوز چند ماهى از شهادت حسین علیه السلام بیش نگذشته بود كه قیام ها یكى پس از دیگرى شروع شد تا حكومت اموى را ریشه كن نمود.
آرى مـردم با شهادت حسین علیه السلام درس آزادى و آزادگى را از دانشگاه خون و شهادت كربلا آموختند و براى بدست آوردن حریت بپا خاستند.
ج ـ اخلاق اسلامى و انسانى :
از زمـان رحلت رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله هیچ یك از خلفاء همانند على علیه السلام به فكر تربیت روحى و اخلاقى جامعه نبودند اما آنقدر مشكلات براى حضرت على عـلیه السلام ایجاد كردند كه نتـوانست راهى را براى تنویر افكار عمومى و اخلاق اسلامى و هدایت روحى جامعه پیش گرفته بود به مقصد برساند.
و در زمان حكومت اموى نه تنها در مسیر تربیت جامعه قدمى برنداشتند بلكه مى كوشیدند تا جامعه را به فساد بكشانند زیرا حكومتهاى فاسد با جامعه صالحه نمى توانند كنار بیایند چه كه مردم صالح و شایسته همواره مخالف حكومت هاى ضد خدایى هستند از این رو كوشیدند تا مردم را همانند خود بسازند و لذا مردم در این دوران بحكم (( النّاس على دین ملوكهم )) نه تنها پاى بند به صلاح نبودند بلكه ترسی هم از ارتكاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم مى خورد، چنانكه رئیس حكومت اموى معاویة بن ابى سفیان پس از پیمان با حضرت حسن بن على علیه السلام اظهار داشت كه به هیچ یك از شرایطى كه در قرارداد به نفع حسن بن على قرار داده عـمـل نخـواهد كرد و حاكم كوفـه نیز به امـانى كه به مـسلم بن عقیل داده بود وفا نكرد.
و مردم كوفه كه با همین سیره نشو و نما كرده بودند به سادگى پشت پا به همه وعده هایی كه به حسین علیه السلام داده بودند زدند و منكر همه نامه هاى خود شدند و چه ننگى بالاتـر از این كه فـرزند پـیغـمـبر و سید جوانان اهل بهشت را براى قبول مسئولیت پیشوایى خود دعوت نمایند و اصرار ورزند كه اگر نیایى در پیشگاه خدا با تو احتجاج خواهیم كرد و چون دعوت آنان را پذیرفت در مقابلش صف آرائى نموده و خونش را بریزند.
امـام عـلیه السلام در روز عـاشورا خطاب به مردم كوفه فرمود: اى شیث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید كه میوه هاى ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوى ما بیایى بر سپاه مجهزى وارد خواهى شد؟
این تیره بختان با كمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند: ما چنین نامه هائى ننوشتیم!
امام متعجّبانه فرمود: آرى به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامى و انسانى را كه در جامعه آن روز مرده بود زنده كند.
برچسب ها: قیام امام حسین، عاشورا، امام حسین، دلیل قیام امام حسین،
ولایت فقیه پرتوى از ولایت امام زمان (علیه السلام)، و ولایت امام زمان(علیه السلام)پرتوى از ولایت پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم)، و ولایت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) پرتوى از ولایت اللّه جلّ و علا است.
از دیدگاه مكتب توحید، مالك همه چیز و همه كس خداست و همچنین مالكیت مطلقه او منشأ حاكمیّت مطلقه اوست. از این رو بنابر اعتقاد موحّدان، هر حكومتى باید از حكومت اللّه سر چشمه گیرد و بر اساس اراده و اجازه او تشكیل شود.
آن زمان كه خداوند پیامبرانش را براى هدایت انسانها فرستاد، حقّ زمامدارى آنان را نیز امضا فرمود و همگان را به تبعیّت و فرمانبرى آنان در همه زمینه ها دعوت نمود.
در باره پیامبر گرامى اسلام فرمود: «فلا و ربك لایؤمنون حتّى یحكّموك فیما شجر بینهم، ثم لایجدوا فى انفسهم حرجاً ممّا قضیت و یسلّموا تسلیماً».
«قسم به پروردگار تو! این مردم مؤمن واقعى نخواهند بود، مگر آنكه حكومت و داورى تو را در همه موارد مورد اختلاف خویش بپذیرند، سپس نسبت به رأى و قضاوت تو ـ حتّى اگر مخالف منافع آنان باشد ـ كاملا تسلیم باشند و حتّى در درون دل خویش، هیچگونه نارضایتى و ناراحتى احساس نكنند».
و نیز در همین باره فرمود: «النبى اولى بالمؤمنین من أنفسهم».
« ـ در رعایت مصالح فردى و اجتماعى ایمان آوردگان ـ ولایت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)بر جان و مال آنان بالاتر و بیشتر از ولایت خود آنان است».
بدیهى است كه این ولایت با رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) پایان نمىپذیرد. و حفظ حدود اسلام و استقرار نظام مسلمین كه حكمت امضاى چنین ولایتى براى آن حضرت(صلى الله علیه وآله وسلم)، بود پس از او نیز استمرار مى یابد. و بدین طریق ائمه بزرگوارى كه وارثان تمام شئون پیامبر ـ غیر از نبوّت ـ مى باشند عهده دار این ولایت و حاكمیت به حساب مى آیند.
امام رضا (علیه السلام) مى فرمایند: «إنّ الامامة خلافة اللّه و خلافة رسوله(صلى الله علیه وآله وسلم) و مقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خلافة الحسن و الحسین(علیهما السلام). إن الامام زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین، الامام أسّ الاسلام النامى و فرعه السامى. باالامام تمام الصلوة و الزكوة و الصّیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیىء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحكام و منع الثغور و الاطراف».
«براستى امامت، خلافت از خدا و خلافت رسولخدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و مقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خلافت حسن و حسین (علیهما السلام) است. براستى امامت، زمام دین و نظام مسلمین وصلاح دنیا و عزّت مؤمنان است.
امام، بنیاد رشد كننده اسلام و شعبه والاى آن است. به وسیله امام است كه نماز و زكات و روزه و حج و جهاد شكل مىگیرند و كمال مىیابند و خراج و صدقات فزونى مىپذیرند و حدود و احكام الهى اجراء مىشوند و مرزها و جوانب مملكت اسلامى محفوظ مىمانند».
در این دوران، امام زمان حضرت مهدى (علیه السلام) كه از جانب خدا و به تبعیّت از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) دارنده همه شئونات مذكور است، در پس پرده غیبت بسر مىبرد و از سوى دیگر تردیدى نیست كه باغیبت آن بزرگوار، خداوند حكیم، پیروان او و امّت بزرگ اسلام را بىسرپرست و بلاتكلیف نمىپسندد.
پس یا باید پذیرفت كه خداوند امر تعیین حاكم و ولىّ امر را مطلقاً بر عهده خود مردم وا نهاده است كه ممكن نیست. چون شرایط غیبت، حكمتهاى جعل حاكم و ولىّ امر الهى را تغییر نداده بلكه آن را ضرورىتر مىسازد، و خدایى كه در دوران حضور پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و امام (علیه السلام) مردم را بى رهبر و سرپرست نپسندیده، وا نهادگى آنان را در زمان غیبت امضا نمى فرماید.
و یا باید قبول كرد، كه در دوران غیبت نیز، اشخاصى با بهرهگیرى از ولایت الهى و حق حاكمیت پیامبر و امام، در چهار چوبه كلمات راهگشا و فرمایشات مسئولیت بخش خود آن بزرگواران، حق ولایت و وظیفه سرپرستى مسلمین را بر عهده دارند.
اسحاق بن یعقوب از امام زمان (علیه السلام) طى نامهاى مىپرسد كه به هنگام غیبت شما در حوادثى كه روى مىدهد به چه كسى مراجعه كنیم؟ فرمود:
«اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلى رواة حدیثنا فانّهم حجّتى علیكم و انا حجّة اللّه.»]
«در حوادث و رویدادهایى كه برایتان پیش مى آید به راویان حدیث ما مراجعه كنید كه آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدایم».
امام حسن عسكرى(علیه السلام) فرمودند: «فامّا من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه.»
«هر فقیهى كه نگهدارنده نفس ـ از انحرافات و لغزشها ـ و حفظ كننده دین و مخالف با هواهاى نفسانى و مطیع امر مولاى خویش باشد، بر عامّه مردم است كه تقلید كننده ـ و تابع ـ او باشند».
و امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «ینظر اِنّ من كان منكم ممن روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فلیرضوا به حكماً فانّى قد جعلته حاكماً».
«آنان كه باهم اختلافى دارند باید بنگرند و یك نفر از بین شما را كه راوى حدیث ما و صاحب نظر در حلال و حرام، باشد و احكام ما را بشناسد شناسایى كنند و او را «حَكَم» قرار دهند زیرا من او را حاكم بر شما قرار دادم.
ساده اندیشانه خواهد بود اگر كسى بگوید دائره این «حجّت قرار گرفتن» و «لزوم تبعیت و تقلید» و «جعل حاكمیت» فقط منحصر در اختلافات شخصى دو نزاع كننده یا پارهاى فروع فقهى مىباشد، و امام زمان(علیه السلام) و سایر امامان بزرگوار در این فرمایشات به امر مهم حكومت و راهبرى اجتماع بر اساس قواعد اسلام و قرآن، نظرى نداشته و تشكیل حكومت اسلامى و كیفیت پیاده شدن احكام اجتماعى این دین مبین را، در این احادیث ونظایر آنها، نادیده گرفته و دست فتنه پردازان دوره غیبت را در بازیچه قرار دادن نظام اسلام و مسلمین، كاملا باز قرار دادهاند!!
امام راحل (قدس سره) در مبحث ولایت فقیه از «كتاب البیع» بعد از نقل و بررسى دهها دلیل و روایت معتبر مىفرماید:
از آنچه بیان شد نتیجه مىگیریم كه فقهاء از طرف ائمّه (علیهم السلام) در جمیع آنچه در اختیار آنان بوده است، داراى ولایت هستند. مگر دلیلى بر اختصاص امرى خاص به معصوم (علیه السلام)اقامه شود كه در آن صورت، این اصل كلى، استثناء مىخورد ... .
ما قبلا گفتیم همه اختیاراتى كه در خصوص ولایت وحكومت براى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه(علیهم السلام) معیّن شده است، عیناً براى فقیه نیز معیّن و ثابت است. امّا اگر ولایتى، از جهت دیگر غیر از زمامدارى و حكومت، براى ائمه (سلام اللّه علیهم) معین و دانسته شود، دراین صورت فقهاء ازچنین ولایتى برخوردار نخواهند بود. پس اگر بگوییم امام معصوم(علیه السلام)راجع به طلاق دادن همسر یك مرد یا فروختن و گرفتن مال او ـ گرچه مصلحت عمومى هم اقتضا نكند ـ ولایت دارد، این دیگر در مورد فقیه، صادق نیست و او در این امور ولایت ندارد، و در تمام دلایل كه پیشتر راجع به ولایت فقیه گفتیم، دلیلى بر ثبوت این مقام براى فقها وجود ندارد. چنانكه در كلام امام راحل (قدس سره) اشاره شده ولایت فقیه با همه گستردگىاش در حیطه حفظ مصلحت عمومى جامعه اسلامى شكل مىگیرد.
به عبارت دیگر، فقیه جامع الشرایط در هر شرایط زمانى و مكانى و اجتماعى باید راهى رابرگزیند كه مكتب و مقرّرات آن بهتر اجرا شود. و به تعبیر فقها، باید «غبطه مسلمین» را رعایت نماید، به این معنا كه در همه امور باید آنچه را كه بیشتر به صلاح اسلام و مصلحت مسلمین است اختیار كند.
از همین دیدگاه است كه در حكومت اسلامى دوران غیبت، تشكیل قواى سهگانه قانونگذارى، قضایى، اجرایى و نهادهاى نظارتى از طرف فقیه ضرورت مىیابد وبا همه اختیاراتى كه ولىّ فقیه در اداره اجتماع دارد، باز هم مراجعه به آراى مردم در امورى چون تعیین رئیس جمهور و نوّاب مجلس و غیره معنا
پیدا میكند.
منبع:سایت مسجد مقدس جمکران
برچسب ها: ولایت فقیه، ولی فقیه، آیت الله خامنه ای، رهبر، ولایت فقیه چیست،
برچسب ها: ماه دل آرابیا از پشت ابرا بیا، امام زمان، مولودی برای امام زمان، نیمه شعبان، محمود کریمی،
سه گروه اول وقتی امر ظهور واقع شود اگر خدا و امام زمان (عج) دستگیری نكنند جزء خوارج زمان خود میشوند، مگر دستة چهارم كه دائم به فكر امر به معروف و نهی از منكر و اصلاح خود، خانواده و اجتماع هستند.
2. قطره باران اگر به لباس شما ببارد از بین میرود و اگر به شیشه پنجره بخورد از خود لكهای بر جای می گذارد ولی اگر به دریا ببارد دریا میشود. لذا میتوان گفت قطرة باران به هركجا غیر از دریا بخورد یا نابود میشود یا سبب زشتی. بدانید، گفتار هم اگر از قول خدا و ائمه (ع) نباشد محكوم به فناست، ولی اگر از قول ایشان باشد هرگز از بین نمیرود و برای همیشه ماندگار است.
3. دو چیزند كه یا سبب رشد و تعالی انسان میشوند یا اینكه او را زمین میزنند ؛ یكی چشم و دیگری زبان. اگر این دو را برروی گناهان ببندی رشد میكنی و اگر آنها را بر معاصی بگشایی تو را نابود میكنند.
4. تمام گناهان از چشم و دل بر میآیند، بنابراین باید دل را به آنچه چشم میبیند مشغول ننمائیم.
5. خوشا به حال كسی كه دعا و عبادتش خالص برای خدا باشد، "خالصاً لوجه الله" باشد. زیرا عمل خالص دست انسان را میگیرد و از لغزشها باز میدارد، هرچند كه به ظاهر كوچك باشد.
6. عبادتها در روزهای پنجشنبه و جمعه دوبرابر محسوب میشوند، یعنی خدا آنها را دوبرابر قبول میكند. این از لطف خداست. در واقع فرصتی به ما میدهد تا كوتاهیها و كمكاریهای خلال هفته را كه به خاطر گرفتاریها مرتكب شدهایم جبران نمائیم. البته با خواندن چند ركعت نماز مستحبی و گفتن تعدادی ذكر خسته نشوید، چون گناهان هفته خود را كه حساب كنید میبینید كه اگر تمام موهای بدن شما زبان داشته باشد و استغفار كند، بازهم كم است.
7. مراقب باشید كه توبه و ذكر استغفار هم شما را مغرور نكند، چون توفیق توبه و استغفار را هم خودش داده است.8. سه "ش" انسان را به ورطة نابودی میكشاند :
1- شكم
2 – شهوت
3 – شیطان
شكم، شهوت را تقویت میكند و بعد شیطان بر شهوت- پرست غلبه میكند.
9. شبی یك صفحه قرآن را با معنای فارسیاش بخوانید و عمل كنید، این افضل است از هزار ختم قرآن كه فقط عربیاش را بخوانید و معنایش را نفهمید.
10. هركس به اندازة پولی كه در اختیار دارد و نفراتی كه زیر دست دارد آزمایش میشود و هرچه این پول و نفرات بیشتر باشد، آزمایش الهی سختتر است. و هر كه مسئولیتش بیشتر باشد، اگر خوب كار كند ثوابش هم بیشتر است.
11. برای سلامتی خود ارزش قائل شوید. سلامتی دوستان خدا برای خلق خدا مفید است. باید سالم باشید تا بتوانید برای خدا كار كنید. مثلاً همین جلساتی كه در هفته برگزار میكنید، یكی از كارهای بسیار مهم و ارزشمند است.
12. هر نفسی نمیتواند بار خدا را بكشد. نفسهایی میتوانند بار خدا را بكشند كه شجاع و جسور باشند. البته همین فشارهای راه خدا، نفس را مطیع كرده و سرجایش مینشانند.
13. از الطاف خفیه الهی است كه انسان در نظر خودش خوار باشد، خود كوچك بینی اگر انسان را به یأس نكشاند خوب است.
14. این را بدانید كه كسی نمیتواند ما را با زور و یا فریب وادار به گناه كند، ابتدا نفس خودمان میخواهد. مثلاً اگر ما در كار دنیا با امری موافق نباشیم با همهكس، حتی با پدر و مادر و همسر مخالفت میكنیم و حتی میجنگیم ولی زیر بار نمیرویم. ولی در كار عقبی، هر بادی بوزد ما را به این طرف و آن طرف میبرد.
15. خدائی كه خالق رحمت و كرم و عطوفت و مهربانی است، ترس ندارد. آنجا كه میگوید از من بترس، یعنی اگر میخواهی از كسی بترسی و به خاطر ترس از او گناه كنی، از من بترس و نكن.
16. اگر میخواهی به خاطر خجالت از كسی كاری را انجام بدهی كه خلاف رضای خداست، از خدا خجالت بكش و نكن. اگر میخواهی به خاطر خوشحال كردن كسی مرتكب گناه بشوی، خدا را خوشحال كن و مرتكب آن گناه نشو. چرا كه خدا سزاوارتر است كه بخاطرش كاری را انجام بدهی یا ندهی.
17. اگر كسی گناهی بكند خدا، ملائكه، انبیاء و اولیاء خدا را رنجانده و فقط یك شیطان را خوشحال كرده. ولی اگر به گناهی برسد و چشمپوشی كند و انجام ندهد، خدا، یكصدو بیست و چهار هزار پیامبر، ملائكه و اولیاء را شاد كرده و یك شیطان را از خودش رنجانده.
منبع:www.aliakbar.ir
برچسب ها: چقدر برای ظهور آماده ایم، امام زمان، ظهور، آمادگی برای ظهور،
سـالار وقـت آمــــــدنت دیــر شـــد بیا
ایــن دل در انتـــظار فــرج پــیر شد بیا
دیـــدم به خــواب آمـدی از جاده های دور
گـــفتا دلـم کـه خــواب تو تعـبیر شد بیا
این جـمـعه هــم گــذشت ولیکن نیــامدی
آیات غـــــربـتم هـــمه تـفــسیر شد بیا
افـسرده ام بـدون تــو٬ باور نــمی کنی
عشـــقم اســیر قسمت و تقدیر شد بیا
گفتی که پاک کن دلت از هرچه غیر ماست
قــلــبم بــه احــترام تـو تطهیر شد بیا
هـــرشب به یاد خــال لبت گـریه میکنم
عکــست مـــیان آینه تــصویر شد بیا
دردفترم بیــاد تـــو نــرگس کشــیده ام
نـرگــس هم از فـراق تو دلگیر شد بیا
برچسب ها: غزل در مورد امام زمان، شعر مذهبی، شعر در مورد امام زمان،
درختی که روز عاشورا خون می گرید
درخت چنار خونبار روستای زرآباد الموت همچنان پذیرای گردشگران خارجی و عزاداران حضرت سیدالشهدا (ع) در روز عاشوراست.
درخت چنار كهنسالی در حیاط امامزاده علیاصغر در روستای زرآباد الموت در استان قزوین وجود دارد كه به درخت چنار خونبار مشهور است. خونبار بودن این درخت، قدمت دیرینهای دارد و حتا در زمان شاهسلطان حسین صفوی نیز روایتهایی از آن مطرح شده است.
در اینباره، اسدالله بیرانوند ـ مدیركل میراث فرهنگی و گردشگری استان قزوین ـ در گفتوگو با خبرنگار ایسنا بیان كرد: در نزدیكی سحرگاه روز عاشورا، صمغی قرمز رنگ شبیه خون از این درخت خارج میشود كه آزمایشهایی هم روی آن انجام شده است. البته هیچكدام از آزمایشها با وجود مشاهدهی تركیبات مشابه خون در این صمغ، این مسأله را تأیید نكردهاند كه این مایع، به خون انسان مربوط میشود.
او با اشاره به قدمت بیش از 600 سال دو درخت چناری كه درهم تنیده شدهاند، افزود: هر سال در روزهای عزاداری ماه محرم، بیش از 10هزار نفر در این محل حضور مییابند و امكانات لازم و مهمانسرا نیز برای آنها فراهم میشود.
همچنین فاطمه آسیابانها ـ مدیر روابط عمومی این ادارهی كل ـ كه دو سال شاهد این ماجرا بوده است، با اشاره به اینكه مردم معتقدند، اتفاقهایی در روز عاشورا برای این درخت رخ میدهد، گفت: پس از پایان مراسم عزاداری و سینهزنی در روز تاسوعا، جمعیت حاضر در امامزاده، سحرگاه روز عاشورا دور درخت جمع میشوند و به خواندن مرثیه و عزاداری میپردازند. در این زمان، صمغ قرمز رنگی از برخی شاخههای این درخت چنار به آرامی شروع به تراوش میكند. این اتفاق تا ظهر روز عاشورا ادامه دارد و پس از آن، این شاخهها خشك میشوند.
او بیان كرد: نكتهی جالب این است كه این مایع فقط روز عاشورا از درخت خارج میشود، یعنی با توجه به متفاوت بودن سالهای هجری شمسی و هجری قمری، این اتفاق درست در روز دهم ماه محرم رخ میدهد.
وی افزود: وجود این درخت كه به یكی از جاذبههای گردشگری و مذهبی استان قزوین تبدیل شده است، هر سال در ماه محرم گردشگران زیادی را از كشورهای مسلمان مانند عراق و سوریه و حتا برخی از كشورهای اروپایی به این محل میكشاند.
منبع : ایسنا
تهیه شده توسط موسوی
برچسب ها: درخت عذا دار سید الشهدا، درختی که خون می گرید، درختی که در روز عاشورا عذادار است، درختی عجیب در الموت،
پس از مرگ معاویه (۱۵ رجب ۶۰ق)مردم با یزید بیعت کردند.یزید تصمیم گرفت از چند نفری که دعوت معاویه را برای بیعت با یزید نپذیرفته بودند، بیعت بگیرد؛از این رو به حاکم وقت مدینه -ولید بنعتبه- نامهای نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و در نامه بسیار کوتاه دیگری خطاب به ولید نوشت: «از حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.»
پس از آن، نامه دیگری نیز از طرف یزید آمد که در آن تأکید کرده بود: «نام موافقان و مخالفان را برای من بنویس و سر حسین بن علی(ع) را نیز با جواب نامه به سوی من بفرست». ولید با مروان بن حکم مشورت کرد و سپس عبدالله بنعمرو را به دنبال امام حسین(ع)، ابن زبیر، عبداللّه بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر فرستاد.
امام(ع) به همراه سی نفراز نزدیکان خود به دارالاماره مدینه رفت. ولید خبر مرگ معاویه را به امام حسین(ع) داد و سپس نامه یزید را برای او قرائت کرد که در آن از ولید خواسته شده بود از حسین بن علی(ع) برایش بیعت بگیرد. امام(ع) به ولید فرمود: «آیا تو راضی میشوی که من در پنهانی با یزید بیعت کنم؛ به گمانم هدف تو این است که بیعت من در حضور مردم باشد.» ولید جواب داد: «نظر من نیز همین است.» حضرت(ع) فرمود: «پس تا فردا به من فرصت بده تا نظر خود را اعلام کنم.
حاکم مدینه عصر روز بعد از ملاقات امام(ع)، مأموران خود را به خانه حضرت(ع) فرستاد تا جواب حضرت(ع) را دریافت کنند. امام(ع) آن شب را هم مهلت خواست که با موافقت ولید همراه بود. حضرت(ع) تصمیم گرفت مدینه را ترک کند
با توجه به شرایط پیش آمده، امام(ع) شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال شصت هجری به همراه هشتاد و دو نفر از اهل بیت و یارانش، مدینه را به قصد مکه ترک کرد.. بنابر برخی منابع ایشان شب هنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خواند و وداع کرد و صبح به خانه برگشت.در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کرد.
در این سفر به جز محمد بن حنفیه بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزادههای آن حضرت(ع)، ایشان را همراهی میکردند. علاوه بر بنی هاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند.
محمد بن حنفیه -برادر امام حسین(ع) - پس از اطلاع از سفر قریب الوقوع حضرت(ع)، برای خداحافظی نزد ایشان آمد. امام(ع) وصیتنامه برای او نوشت که در آن آمده است:
- ...إنّى لَم اَخْرج أشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسداً و لا ظالماً وَ إنّما خرجْتُ لِطلب الإصلاح فى اُمّة جدّى اُریدُ أنْ آمُرَ بالمعروف و أنْهى عن المنکر و اسیرَ بِسیرة جدّى و سیرةِ أبى علىّ بن أبى طالب
- ...به درستی که من از روی ناسپاسی و زیاده خواهی و برای فساد و ستمگری، قیام نکردم؛ بلکه برای اصلاح امّت جدّم قیام نمودم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدّم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار کنم....»
امام حسین(ع) با همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت.
در میان راه مکه، امام(ع) با عبداللّه بن مطیع برخورد کرد. او از مقصد امام پرسید. امام فرمود: «اکنون آهنگ مكّه دارم. چون آنجا رسم، از خداوند متعال برای پس از آن، طلب خیر خواهم کرد.» عبدالله امام را از مردم کوفه برحذر داشت و از ایشان خواست در مکه باقی بماند.
امام حسین(ع) پس از پنج روز، در سوم شعبان سال شصت به مکه رسید. و مورد استقبال گرم مردم مکه و حجاج بیت الله الحرام قرار گرفتمنبع:ویکی شیعه
برچسب ها: داستان حرکت امام حسین از مکه به مدینه، داستان آغاز حرکت امام حسین، داستان حرکت امام حسین،
کتاب عصر ظهور با نگاهی به گذشته تاریخی قوم سلمان و گرایش آنان به اسلام و نیز با بشارتی به آینده این قوم در آخر الزمان است
در قرآن، آیات بسیارى وجود دارد كه به شهادت روایات مستند و معتبر، در باره حضرت مهدى(علیه السلام) و قیام جهانى او نازل گردیده است.
در كتاب شریف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة(علیه السلام)» كه توسط محدث بزرگوار، مرحوم سید هاشم بحرانى و با بهرهگیرى از دهها جلد كتب تفسیر و حدیث، تألیف گردیده، مجموعاً (132) آیه از آیات كریمه قرآن ذكر شده كه در ذیل هر كدام یك یا چند روایت در تبیین كیفیت ارتباط آیه با آن حضرت(علیه السلام) ، نقل شده است.
در اینجا به ذكر چند روایت در این مورد، بسنده مىكنیم:
1 ـ امام صادق (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدّین كلّه و لو كره المشركون» فرمود:
«به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده است و تا زمان قیام قائم (علیه السلام) نیز نازل نخواهد شد. پس زمانى كه قائم (علیه السلام)به پا خیزد، هیچ كافر و مشركى نمىماند مگر آنكه خروج او را ناخوشایند مىشمارد.»
2 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره آیه شریفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقاً» فرمود:
«زمانى كه قائم(علیه السلام) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت.»
3 ـ امام صادق (علیه السلام) در بیان معناى آیه كریمه «و لقد كتبنا فى الزبور منبعدالذكر أنالأرض یرثها عبادى الصّالحون»فرمود:
«تمام كتب آسمانى، ذكر خداست، و بندگان شایسته خدا كه وارثان زمین هستند، حضرت قائم(علیه السلام) و یاران او مىباشند.»
4 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «الذین إن مكّنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة...» فرمود:
«اینآیه درحق آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدى(علیه السلام)و یاران او كه خداوند شرق و غرب زمین را تحت سلطه آنان قرار مىدهد و به وسیله آنان دین را پیروز گردانده و بدعتها و باطلها را مىمیراند.»
5 ـ امام سجاد(علیه السلام) زمانى كه این آیه شریفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنَّهم فى الأرض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكّننّ لهم دینهم الّذى ارتضى لهم و لیبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننى و لایشركون بى شیئاً» فرمود:
«به خدا سوگند! آنان شیعیان ما اهلبیت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمین و اقتدار بخشیدن به دین را ـ به وسیله آنان و به دست مردى از ما، كه مهدى این امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست كه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)در بارهاش فرمود: اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولانى خواهد كرد كه مردى از خاندان من كه همنام من است فرا برسد و زمین را آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آكنده سازد.»
6 ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیه «أمّن یجیب المظطرّ اذا دعاه و یكشف السّوء و یجعلكم خلفاء الأرض» در باره قائم از آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درماندهاى است كه چون در مقام ابراهیم دو ركعت نماز گزارد و فرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت كند و بدیها را برطرف سازد و او را در زمین خلیفه قرار دهد.»
مرجع:سایت مذهبی جمکران
نام: محمّد.
پدر: امام حسن عسكرى(ع).
مادر: نرجس.
القاب: حجت، خاتم، صاحب الزّمان، قائم، منتظَر، و از همه مشهورتر مهدى.
شكل: چون ستاره درخشان نورانى، و داراى خالى سیاه بر گونه راست.
زاد روز: شب نیمه شعبان 255، هنگام طلوع فجر.
زادگاه: شهر سامراء.
غیبت صغرى: از سنّ پنج سالگى به مدّت 69 سال.
نمایندگان: چهار نفر از شخصیّتهاى شیعه به نامهاى:
1 ــ ابو عمرو، عثمان بن سعید بن عمرو عمرى اسدى، وكیل و نماینده پیشین امام هادى و امام عسكرى علیهما السّلام.
2 ــ فرزند او، ابو جعفر، محمد بن عثمان بن سعید، در گذشته304.
3 ــ أبوالقاسم، حسین بن روح بن ابىبحر نوبختى، در گذشته326.
4 ــ ابوالحسن على بن محمد سمرى، در گذشته329.
محل اقامت نامبردگان بغداد، و كلیّه امور شیعیان و خواستهها و نامههاى آنان به وسیله این چهار نفر انجام و ردّ و بدل مىشد; و آرامگاه آنان نیز در بغداد مشهور است.
غیبت كبرى: با در گذشت چهارمین نماینده و سفیر آن حضرت از سال 329 آغاز گردید; و تا به هنگام فرمان الهى مبنى بر اجازه ظهور و قیام آن بزرگوار، همچنان ادامه خواهد داشت.
نمـایندگان و وظـیفه مردم در دوران غیبت كبرى: كسیكه فقیه خویشتن دار، مخالف هواى نفس، و فرمانبر امر خداوند باشد، او نماینده امام زمان است; و بر دیگران لازم است از او پیروى كنند; زیرا اینگونه افراد از طرف امام بر مردم حجّتاند، و امام از طرف خداوند بر آنان حجت باشد.
هنگام ظهور: آنگاه كه منادى حقّ از جانب آسمان ندا دهد: حقّ با آل محمّد است. نام مهدى بر سر زبانها افتد; مردم دلباخته او شوند; و از كسى جز او سخن نگویند.
محل ظهور: مكّه معظّمه.
محل بیعت (تعهّد مردم در پیروى از امام): مسجدالحرام، میان ركن و مقام.
نشانى: فرشتهاى از بالاى سر او فریاد مىزند: این مهدى است، او را پیروى كنید.
یادگار أنبیاء: انگشتر سلیمان در انگشت او، عصاى موسى در دستش، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد.
یاران: سیصد و سیزده نفر (به عدد اصحاب بدر)، افرادى باشند كه هسته مركزى زمامدارى او را تشكیل دهند; و در حقیقت كارگردانان اصلى قیام مهدى(ع)، و كارگزاران درجه اوّل انقلاب جهانى اسلام خواهند بود كه از اطراف جهان به دور حضرتش گرد آیند.
روش حكومتى: بر اساس قرآن و سیره پیامبر(ص) و امام امیرمؤمنان(ع).
شعاع و دامنه حكومت: سراسر جهان را فرا گیرد; و زمین را از عدل و داد پر كند در حالى كه از جور و ستم پر شده باشد.
مركز حكومت: مسجد كوفه، مركز خلافت و حكومت جدّ بزرگوارش على(ع).
چگونگى پیروزى بر دشمنان: همانند پیروزى جدّ عالى مقامش پیامبر اكـرم(ص) بر كافران و مشركـان، خداوند او را با گـروههاى منظّم هزار نفرى از فرشتگان یا سه هزار نفرى كه از آسمان فرود آمدند یا پنج هزار نفرى كه داراى نشان مخصوص بودند مدد داد; و نیز در جبهههاى جنگ یاریش كند، آنچنان كه مؤمنان را در حال شكست در بدر و دیگر جبهههاى فراوان و روز تاریخى حنین یارى و پیروز فرمود و در جنگ احزاب، رعب و وحشت در دل كفار و مشركان فرو ریخت.
مدت زمامدارى: روایات كه اكثراً مربوط به اهل تسنّن استـ در این باره باختلاف سخن گفته، امّا به عقیده شیعه خدا آگاه است.
وزیر و معاون: عیسى(ع) از آسمان فرود آید و به عنوان وزیر با حضرتش همكارى نماید.
بركات حكومت و رهبرى او: درهاى خیر و بركت از آسمان به روى مردم گشوده شود; عمرها به درازا كشد; مردم همه در رفاه و بىنیازى بسر برند; شهرها همه بر اثر آبادانى و سرسبزى به هم پیوسته گردند، آنچنان كه مسافران را به برداشتن توشه نیازى نخواهد بود; و اگر زنى یا زنانى تنها از مشرق به مغرب روند كسى را با آنها كارى نباشد.
منبع: سایت مذهبی جمکران