شاید در ۴ سپتامبر سال ۱۹۹۸ و با آغازِ کار شرکت گوگل، برای کسی باور پذیر نبود که در کمتر از پانزده سال این شرکت به یک امپراطوری در فضای سایبر تبدیل شده و شعار خود که از آغاز «سازماندهی کردن اطلاعات دنیا و دسترسپذیر کردن آنها برای عموم» بود، را جامع عمل بپوشاند و با در اختیار قراردادن انواع و اقسام خدمات به کاربران، هیمنه ای جهانی برای خود ایجاد کند.

در جهان سایبری شده امروز، دیگر نمی توان به شرکت هایی نظیر گوگل تنها به چشم یک موتور جستجو نگاه کرد، چرا که هر یک از این شرکت ها به تنهایی توانسته اند عامل تحولات زیادی در زندگی افراد باشند.
شرکت گوگل در طول سالهای گذشته با سرعت زیادی در حال پیشرفت و گسترش روز افزون دامنه کاری خود است و با بسط دادن دایرهی فعالیتش، گام های مهمی در جهت اهداف خود برداشته است. اما گویا این کمپانی برای جاه طلبی های خود حد یقفی ندارد و با در دستور کار قرار دادن پروژه های جهانی همچنان با سرعت و قوت به مسیر خود ادامه میدهد.
اما نکته اساسی درباره گوگل این است که ارتباط تنگاتنگ سرویس های امنیتی و اطلاعاتی ایالت متحده آمریکا با این شرکت و استفاده از آن برای کنترل اعمال و رفتار شهروندان و استفاده ابزاری از این کمپانی برای تسلط اطلاعاتی بر جهان، گوگل را تبدیل به یک جاسوسخانه کارآمد کرده است.
استفن آرنولد(Stephen Arnold) که در گذشته در شرکت اطلاعاتی "بوز آلن همیلتون" (Booz Allen Hamilton) فعالیت داشته و همچنین در کارنامه خود سابقه اشتغال به عنوان یكی از مشاوران شركت گوگل را نیز دارد، در یک سخنرانی در سال 2006 در حضور مقامات سیاسی و اطلاعاتیِ واشنگتن، در گزارشی اعلام کرد که کمپانی گوگل به شکل کامل، در اختیار سرویسهای اطلاعاتی ایالات متحده قرار دارد و کلیه كلیك ها و جریان رفت و شد دادهها و یا هر چیز دیگری كه در آرشیو گوگل است، مورد تفتیش قرار میگیرد.
شرکت گوگل در ژوئن سال 2007 میلادی، توسط آژانس حریم خصوصی بینالملل، به عنوان بدترین مجرم در نقض حریم خصوصی افراد در میان شركتهای اینترنتی معرفی شد.

در جهان سایبری شده امروز، دیگر نمی توان
به شرکت هایی نظیر گوگل تنها به چشم یک موتور جستجو نگاه کرد
ادامه مطلب(کلیک کنید)
برچسب ها: گوگل اکس، google x، گزارشی شگفت آور، جاسوسی گوگل، پروژه google x، سایت گوگل چه می دانید، google x site،

یکی از ویژگیهای بارز سیاست و حکومت در آمریکا، حضور گروههای مختلف فشار در نهادهای مختلف این کشور است. کنگره اعم از سنا و مجلس نمایندگان، دادگاهها، کاخ سفید، رسانهها، احزاب و...بستر فعالیت گروههای مختلفی است که به فراخور اهداف و منافع خود در این نهادها اعمال نفوذ می کنند. قوانین آمریکا مبتنی بر قانونی بودن فعالیت این گروهها، نه تنها فعالیتهای آنها را تسهیل می کند بلکه نقش آنان را بسیار پررنگ و قابل ملاحظه کرده است به گونه ای که عدم توجه به رویه گروههای فشار، تبیین و تحلیل تصمیمات، سیاستها و خط مشیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در آمریکا را با اخلال روبرو میکند.
یکی از مهمترین گروههای فشار در عرصه سیاست آمریکا، لابیهای مهم حامی رژیم اسرائیل است. این لابیهای صهیونیستی که اکثر اعضای آنها را یهودیان حامی صهیونیسم در آمریکا تشکیل میدهند، در نهادهای مختلف آمریکا نفوذ کرده و با استفاده از طیف وسیعی از سرمایهداران و فعالان اقتصادی و نیز سیاستمداران کارکشته خود، منافع و اهداف رژیم اسرائیل را در عرصههای مختلف بینالمللی و داخلی پیش میبرند.
جالب توجه است که اقدامات و دخالت های این لابیهای مهم صهیونیستی در سیاست و حکومت آمریکا موجب اعتراض کارشناسان، سیاستمداران و افکار عمومی آمریکاییان است به گونه ای که مقالات و کتابهای قابل ملاحظهای در اعتراض به این روند به نگارش درآمده که در میان آنها می توان به «لابی اسرائیل در آمریکا» اشاره کرد که توسط استفان والت و جان میرشایمر دو تن از تحلیلگران و صاحبنظران آمریکایی در حوزه روابط بینالملل نوشته شده است.

1- حمایت از اسرائیل برای آمریکا، بسیار پرهزینه است و موجب ایجاد اشکال بر سر راه روابط آمریکا با جهان عرب میشود.
2- آسیبپذیری اسرائیل در جنگ علیه تروریسم و برخورد با رژیمهای خودسر منطقه، نقطه ضعف آمریکا محسوب میشود.
3- این که گفته میشود تهدیدهای تروریستی مشابه موجب اتحاد آمریکا و اسرائیل شده است، دارای منطقی وارونه است: آمریکا به دلیل حمایت بیش از حد از اسرائیل، در معرض تهدیدهای تروریستی قرار گرفته است و نه برعکس.
4- رژیمهای به اصطلاح خودسر منطقه، تهدیدی مستقیم برای منافع حیاتی آمریکا محسوب نمیشوند، بلکه در عوض تهدیدی جدی برای اسرائیل به شمار میروند.
5- اسرائیل اکنون یکی از قدرتهای نظامی برتر منطقه است و علاوه بر این که توان نظامی متعارف آن از همسایگانش بسیار برتر است، تنها کشور منطقه محسوب میشود که به سلاحهای هستهای مجهز است.

در واقع ابی های صهیونیستی یكی از اجزای لاینفك سیاست خارجی آمریكا در قبال ایران محسوب می شوند. این شبكه های درهم تنیده صهیونیستی از سوی اسرائیل مأموریت دارند تا بخشهای مختلف ساختار سیاسی آمریكا را با خود همراه کرده و ایران را از جنبه های مختلف تحت فشار قرار دهند.
قدرت این لابیها در حدی است که سیاستمداران آمریکایی مخالف خود را نیز از راههای مختلف تحت فشار گذاشته و اجازه تصمیم مستقل و حتی در راستای منافع ملی آمریکا را به آنها نمی دهند. آنان با هر گونه رویکرد منصفانه در مقابل ایران مخالفت کرده و تلاش میکنند تا ایران را یکی از تهدیدات جهانی معرفی کنند. اعمال فشار بر ایران اعم از ترغیب به حمله نظامی، تحریم های اقتصادی، امنیتیکردن پرونده هستهای، مخالفت شدید با هرگونه مذاکره منصفانه آمریکا با ایران و.. جزء وظایف و مأموریتهای آنان در چندساله اخیر بوده است.
بهرغم اهمیت و نقش قابل ملاحظه این لابیهای صهیونیستی، اما مشخصات و اقدامات آنان در هالهای از ابهام مانده است. بنابراین در این گزارش تلاش میشود که مهمترین لابیهای مهم صهیونیستی که بسیاری از سیاستهای آمریکا در قبال ایران را رقم میزنند، به صورت مستدل معرفی شوند.
ست.
ادامه مطلب(کلیک کنید)
بنای موزه تاریخ هولوکاست نتیجه پروژه طرح توسعه ده ساله و 100 میلیون
دلاری بنیاد "یاد واشم" ( Yad Vashem) است که در فضایی بالغ بر 75000
مترمربع تعبیه شده است. این پروژه در مارس 2005 میلادی به اتمام رسید.
موشه سفدی در طراحی این ساختمان به این موضوع واقف بود که موضوع "آدم
سوزی" نمونه مشابه ای ندارد و بنابراین ساختمان آن نیز نمی تواند از نمونه
های مشابه پیروی کند. در انتهای بنا، دیوارهای کناری ساختمان از یکدیگر باز
شده و با خم شدن به بیرون شکل دو بال را بوجود آورده است.
این فرم تاکیدی استعاری برادامه زندگی بعد از تجربه مرگ است. قسمت اعظم
بدنه اصلی موزه که از بتن و شیشه ساخته شده، در زیر تپه پنهان شده است. و
با نشان دادن بخشی از ستون فقرات 150 متری خود توانسته است بصورتی ملموس
ابعاد واقعی خود را به بیننده منتقل کند.
در انتهای موزه، "سالن اسامی" فضایی دراماتیک بوجود آورده است. یک سازه
مخروطی 9 متری که انتهای آن به سمت آسمان باز است، محل ثبت اسامی میلیونها
یهودی قربانی هولوکاست است. یک مخروط معکوس که از داخل یک سنگ طبیعی کنده
کاری شده و به احترام قربانیانی که هیچگاه شناخته نشدند ساخته شده
است.مجموعه ی گالری ها با نور طبیعی و از طریق شکاف سقفی که در ارتفاع 18
متری قراردارد روشن می شوند.
این گالری ها در طول یک مسیر خطی پیاده که در خاک فرو رفته قرارگرفته اند
هنگامیکه وارد موزه می شوید گالریها از نظر پنهان هستند، و به مرور که در
مسیر قدم می گذارید بسته به موضوع و تاریخ هولوکاست گالری ها نمایان می
گردند.
***خدمات کمپانی گوگل به موزه تاریخ هولوکاست
گرایش صهیونیستی مدیران گوگل تاکنون به کرات برای اهل فن به اثبات رسیده
است.در هشتم ماه مارس 2012 سایت خبری یهود در یکی از تیترهای خود نوشت:
شیمون پرز مستند شرح مصور زندگی خود را بصورت سه بعدی از گوگل هدیه گرفت
(Peres receives 3D tour of his life at Google ).
در شرح خبر چنین آمده بود: بنیانگذار گوگل مستند سه بعدی اهم وقایع زندگی
پرز را هنگام بازدید وی از " دره سلیکون" (نام ناحیه ای در جنوب غربی
سانفرانسیسکو که شرکتهای بزرگ کامپیوتری جهان در آنجا متمرکز هستند) به پرز
هدیه داد.. نکته حائز اهمیت در این بازدید ، درخواست شارون از بنیانگذار
گوگل بود که چنین بیان شده بود: "من خواستار هرچه عمیق تر شدن هماهنگی گوگل
با اسرائیل و انجمن یهودیان مقیم آمریکا هستم".
یکی دیگر از اقدامات کمپانی گوگل، همکاری با موزه تاریخ هولوکاست در بیت
المقدس است. شركت گوگل بزرگترین موتور جستجوی دنیا، با همكاری موزه
هولوكاست "یاد واشم"، پروژه مشتركی را آغاز كرده است كه قرار است طی آن
تمام آرشیو این مؤسسه كه ادعا میشود مرتبط با افسانه هولوكاست است در یكی
از سرورهای گوگل ذخیره شود.
"آونر شالو"، رئیس مؤسسه یاد واشم، در یك كنفرانس خبری كه در دفتر گوگل در
مركز تلآویو برگزار شد، گفت: این اقدام، به منزله آغاز فصل جدیدی در
توانمندیهای ما در امر توزیع اطلاعات است و این امكان را فراهم میآورد كه
كاربران محترم دسترسی هرچه سودمندتری به پایگاه داده "یاد واشم" داشته
باشند.
در اولین مرحله از همكاری گوگل در پروژه یادواره هولوكاست، نزدیك به 130
هزار عكس با كیفیت بالا، روی یكی از سرورهای گوگل ذخیره شد و امكان اضافه
كردن نظر نیز برای كاربران، از جمله پیشینه تاریخی عكس و داستانهای شخصی
خانوادگی، در نظر گرفته شد. دو سال پیش، گوگل و یاد واشم اولین پروژه مشترك
خود، یعنی كانال یوتیوب را آغاز كردند.
پروفسور روبر فوریسون، استاد دانشگاه معروف «لیون» فرانسه و كارشناس عالی
رتبه بررسی و ارزیابی اسناد و مدارك تاریخی، با شهرتی جهانی است. او
تحقیقات علمی و مستند خود را در كتابی با عنوان «اتاق های گاز، واقعیت یا
افسانه؟» جمع آوری کرد. فوریسون هزاران سند را در این زمینه بررسی كرده است
و طی سال ها تحقیق، از تمامی مراكز مورد ادعای صهیونیست ها، نظیر اتاق های
گاز، موزه ساختگی كوره های آدم سوزی بازدید كرده و با صدها شاهد به گفت
وگوی دقیق و علمی پرداخته و در نهایت بدون كمترین تحلیل و تنها به زبان
اسناد، نشان داده است كه ماجرای كشتار یهودیان در آلمان نازی یك دروغ بزرگ
تاریخی و فریب شرم آور افكار عمومی است.
چیزی كه از صهیونیست های وحشی به هیچوجه دور از انتظار نیست. به عنوان مثال، فوریسون به عكس های ساختگی از اتاق های گاز مورد ادعای صهیونیست ها اشاره كرده و ضمن رد این ادعا با استناد به مدارك غیرقابل انكار، با تعجب می پرسد، اگر این عكس ها واقعی است، چگونه سربازان آلمانی- مورد ادعا- بدون ماسك و بی آن كه كمترین پوششی بر دهان، بینی و چشم خود داشته باشند در اتاق های مالامال از گازهای كشنده ایستاده و بر جان كندن یهودیان محكوم نظارت می كنند؟! و یا، درباره یكی دیگر از عكس های مورد ادعای صهیونیست ها كه جمعی از یهودیان را در محاصره چند تانك نشان می دهد، با ارائه اسناد و شواهدی خواندنی و غیرقابل تردید، نشان می دهد كه تانك ها در این عكس، انگلیسی هستند نه آلمانی و...
***اقدام تأمل برانگیز سازمان ملل متحد
در اول نوامبر سال ۲۰۰۵، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامهای
که به پیشنهاد ایالات متحده، استرالیا، اسرائیل، کانادا و روسیه حمایت ۱۰۴
کشور و با اجماع تصویب شد، انکار هولوکاست را قابل پذیرش ندانست و بیست و
هفتم ژانویه را برای یادبود قربانیان آن فاجعه، روز جهانی یادمان هولوکاست
نامگذاری کرد.
***چرا باید موزه هولوکاست ایجاد شود؟
سوء استفاده از گرایش هاى فطرى بشر به حمایت از مظلوم، رساترین تعبیرى است
كه مى توان آن را محور همه فعالیت هاى جنبش صهیونیسم در طى قرن بیستم
دانست؛ مفهومى كه در ایجاد دولت نامشروع صهیونیستى در فلسطین و تحكیم پایه
هاى آن، بسیار مؤثر بوده و یهودیان با تمسك به این شیوه تا كنون توانسته
اند بر تمامى جنایت ها، قانون شكنى ها و فزون خواهى هاى خود در سرتاسر جهان
سرپوش گذارند.
راه اندازی موزه های متعدد هولوکاست در اقصی نقاط جهان نیز حاوی همین پیغام است. افسانه هولوكاست، به یهودیان اجازه مى دهد تا میلیاردها دلار از آلمان و دیگر كشورها غرامت بگیرند. هولوكاست همچنین اذهان مردم آمریكاى شمالى و اروپا را براى پذیرش ددمنشى ها و خشونت هاى اسرائیل آماده مى كند.
مقام معظم رهبرى در تحلیلى جامع و شیوا از نحوه شگردهاى تبلیغاتى صهیونیست ها و اهدافى كه آنان از مظلوم نمایى یهود و طرح كوره هاى آدم سوزى دنبال مى كنند، مى گوید: «صهیونیست ها از اول كار، یك شگرد تبلیغى را انتخاب كردند كه عبارت است از مظلوم نمایى. براى مظلوم نمایى، داستان ها و افسانه هاى فراوانى جعل شد؛ خبرهایى ساخته شد و تلاش هاى بى وقفه اى انجام گرفت. اینها مسئله نگرانى روانى یهودیان را مطرح كردند و گفتند چون یهودى ها در طول قرن هاى متمادى زیر فشار بودند، از لحاظ روانى دچار نگرانى اند و به امنیت روانى احتیاج دارند. صهیونیست ها در مذاكرات با سران كشورهاى غربى و بعدها در گفت وگوهاى خود با كشورهاى اسلامى و عربى، مسئله امنیت روانى را مطرح كردند و گفتند ما به امنیت روانى احتیاج داریم و باید امنیت روانى ما تأمین شود.»
هر اقدامى بخواهد انجام بگیرد، اگر به سودشان نباشد، به بهانه امنیت روانى، مى توانند آن را خنثى كنند. شما وقتى سرزمین را از دست مى دهید، مى دانید چه چیزى را از دست داده اید؛ اما وقتى مى خواهید خواسته اسرائیل را در مورد امنیت روانى برآورده كنید، نمى دانید تا كجا باید تسلیم شوید و تا كجا باید امتیاز بدهید.
این امتیازدهى، پایانى ندارد؛ مرتب باید امتیاز داد. تجربه اروپا در این
مورد، عبرت آموز است. دولت آلمان، صد و پنجاه میلیارد مارك به عنوان خسارت
به یهودى ها داد؛ اما خسارت یهودیان از آلمان، هنوز تمام نشده است؛ باز هم
خسارت طلبكارند و باید به آنها داده شود! آن چه یهودى ها با آلمان كردند،
كم و بیش با برخى كشورهاى اروپایى دیگر - مثل اتریش، سوئیس، فرانسه، حتى تا
چند سال قبل با واتیكان - نیز انجام دادند؛ همه باید خسارت بدهند؛ این
خسارت تمام شدنى نیست! همه سیاست مداران، خبرنگاران، روشنفكران، كارگزاران و
نخبگان غرب باید در مقابل بناى یادبود كوره آدم سوزى سر تعظیم فرود
بیاورند؛ یعنى همه، داستانى را كه اصل صحت آن معلوم نیست، مورد تأكید قرار
دهند و خود را بدهكار آن داستان قلمداد كنند. اینها روش هایى است كه در
تبلیغ دارند و همه معطوف به مظلوم نمایى است».
پولهای مالیات دهندگان آمریكایی صرف موزهها و دیگر یادبودهای "هولوكاستی " میشود
پرفسور ری گودوین، استاد تاریخ در دانشگاههای آمریكا می گوید: اسرائیل در
سال 1948 و بیشتر به علت همدردیهایی فزایندهای كه بر اساس این ادعاهای
احمقانه در مورد نسلكشی مطرح گشته بودند، تشكیل شد. انگلستان سرزمین
فلسطین را به صهیونیستها داد تا در آن میهنی برای یهودیها ایجاد نمایند.
فلسطینیها نیز به مانند آلمانها قربانی این دروغ بزرگ شدند و از آن زمان
به بعد از خانه خود آواره شده و تحت شكنجه قرار گرفتند. آنها نه تنها
قربانی صهیونیسم بلكه قربانی جهانی جاهل و گمراه شدهاند كه نمیخواهد
شكوهها و رنجهای آنها را بشنود - جهانی كه نمیخواهد چندین دهه بیعدالتی
را پایان بخشد.
دولت آمریكا و شبكههای جهانی نقشی اساسی در پیدایش افسانه نسلكشی ایفاء
نمودند. از آن رو است كه هر دوی این نهادها به یافتههای مكتب تاریخ حقیقی
پشت كردهاند و به همین دلیل است كه آنها بر حملات صورت گرفته علیه
فلسطینیها و محققین مكتب تاریخ حقیقی بیتفاوت ماندهاند. این دو نهاد در
تلاشند تا نظریههای نابودی و نسلكشی یهودیان را بیش از پیش ترویج كنند.
چندین ایالت "آموزش هولوكاست " را در مدارس اجباری كردهاند؛ پولهای
مالیات دهندگان آمریكایی صرف موزهها و دیگر یادبودهای "هولوكاستی "
میشوند. هیچ لابی سیاسی در آمریكا نمیتواند بیش از كمیته فعالیت سیاسی
یهودی بر انتخاب یا عزل نامزدهای سیاسی تأثیر گذارد.
اینها عوامل استقرار افسانه هولوكاست هستند و نشان میدهند كه چرا
سیاستمداران درباره این موضوع سكوت پیشه كردهاند. سازمانهای یهودی به طور
مداومی سطوح مختلف دولت را تحت فشار میگذارند تا قانونهایی را بپزیرند
كه بر اساس آنها تردید و یا زیر سؤال بردن هولوكاست جریمههای مالی سنگین و
حبسهای طولانی مدت به دنبال خواهد داشت. تلاشهای آنها در بسیاری از
كشورهای خارجی نتیجه داده است و در تلاشهستند تا علیرغم قانون اساسی مقدس
ما و حفاظت مطلق آن از آزادی بیان و اندیشه این فرایند را در آمریكا نیز
پیاده كنند.
مؤلف در ادامه مقاله به واكنشهای حامیان هولوكاست در برابر استدلالات و
براهین محققین مكتب تاریخ حقیقی پرداخته و مینویسد: شاید تنها اگر به
ادعاهای محققین مكتب تاریخ حقیقی گوش فرا داده شود صحت و درستی آنها نمودار
گردد. اما استماع این ادعاها با مخالفت شدید یهودیها و نوكرهای آنها در
دولت و رسانهها مواجه میشود. تنها جواب آنها بدین تحقیقات انجام حملات
شخصی است حملاتی چون ایراد ضرب و جرح (فوریسون)، تخریب ابزار امرار معاش
(لویشتر و دیگران) و زندان (رودلف، زوندل و دیگران). باید از خود بپرسیم كه
اگر محقین مكتب تاریخ حقیقی احمقهایی هستند كه به "صاف بودن زمین " معتقد
هستند و اگر یهودیها و طرفداران نظریه نابودی تمام برگهای برنده را در
دست دارند بنابراین از چه میترسند؟
دكتر گودوین در ادامه مقاله و در بخش نتیجهگری مینویسد: اگر مؤلف در
حین مواجهه با این موضوع عصبانی به نظر میرسد دلیلش این است كه واقعا
عصبانی هستم. پس از بررسی جنبههای مختلف موضوع، مشاهده مدراك مستدل و علمی
ارائه شده از جانب محققین مكتب تاریخ حقیقی و شنیدن سخنانی كه اجازه پخش
در دادگاههای نمایشی پس از جنگ را نیافتند به سادگی بدین نتیجه رسیدم كه
این "هولوكاست" چیزی بیش از یك "دروغ بزرگ " نیست. باید نشان داده شود كه
این افسانه فقط وسیلهای بوده برای بدترین نوع اخاذی. متوجه شدم كه
صهیونیستها پس از جنگ جهانی اول نیز ادعاهایی در مورد كشته شدن میلیونها
یهودی سر داده بودند اما دروغ بودن این ادعاها بلافاصله به اثبات رسیده
است.
به اعتقاد دكتر ری گودین هولوكاست امروزه تبدیل به صنعتی شده كه منافع فرهنگی، سیاسی و مالی زیادی برای یهودیها و صهیونیسم جهانی دارد. وی در ادامه مقالهاش مینویسد: محققین مكتب تاریخ حقیقی معتقدند كه یهودیها قربانیان جنگ نبودند بلكه از آن جان سالم به در بردند. اما چرا یهودیها بدین اظهارات واكنش منفی نشان میدهند؟ چنین به نظر میرسد كه رد شدن افسانه نابودی یهودیها باید واكنشی توأم با شادی به همراه داشته باشد، بالاخص از جانب آنهایی كه به مدت دههها میپنداشتند كه مردمشان قربانی نسلكشی شدهاند. این امر میتواند سه دلیل داشته باشد: (1) هولوكاست یك تجارت بزرگ مالی است كه سود بسیار داشته و باعث برانگیختن فریبآمیز حس همدردی در میان دیگران میشود؛ (2) مسأله فلسطین؛ و (3) نیرو و قدرت زیادی كه از جانب صهیونیستها و دیگر یهودیها بر دولتها و رسانههای جهان، بالاخص بر سیاست خارجی و داخلی آمریكا اعمال میشود.
دكتر گودوین در تبیین منافع مالی "صنعت هولوكاست " برای حامیان این افسانه مینویسد: بسیاری از آمریكاییها از میلیاردها دلاری كه به جیب یهودیها و اسرائیل سرازیر شده بیخبر هستند. جالب است كه دولت اسرائیل در زمان نسلكشی ادعایی حتی وجود خارجی نیز نداشت. مبلغی كه به این "قربانیها " پرداخت شده بر اساس رقم افسانهای "6 میلیون " محاسبه شده و این غرامتها هنوز هم ادامه دارند و هر گونه كاهش در این مبالغ كثیر میتواند برای دریافت كنندگان آن غیر قابل تحمل باشد. در حیقیت اگر یافتههای محققین مكتب تاریخی حقیقی پذیرفته شوند در آن صورت غازی كه برای یهودیها تخمهای طلا میگذارد ناگهان ناپدید خواهد شد. از طرف دیگر، آنهایی كه مجبور شدند به مدت چندین دهه عواقب جنایات نكردهشان را تحمل كرده و تاوان آنها را بپردازند ممكن است بخاطر آنچه بر سرشان آمده كمی ناراحت شوند.
منبع: مشرق
برچسب ها: هولوکاست، اورشلیم، اورسلیم، صهیونیست، موزه هولوکاست، تصاویر هولوکاست، مظلومیت صهیونیست ها+عکس،
سرسپردگی این دین ساختگی و انحرافی جای سوال و شک ندارد اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته است اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور ، آدمکشی ، قتل و کشتار بوده است . در این گزارش مروری بر اعمال تروریستی این گروه خواهیم داشت.
« فرقه شیخیه » ریشه اصلی بهائیت
ریشه اصلی بهائیت را باید در فرقه ای با نام « شیخیه » جست و جو کرد این فرقه توسط فردی با نام شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد.
شیخ احمد ، در سال ۱۱۷۵ ه.ق و به قولی ۱۱۶۶ ه.ق در آبادی احساء واقع در کشور عربستان کنونی بدنیا آمد ، پس از تحصیلات اولیه با فرقه صوفیه رابطه پیدا کرد و کم کم روحیه صوفیه گر ی در او پیدا شد .
او بر اساس پیشینه فکری صوفی منشی در عین حال که شیعه بوداعتقاد بر ۴ اصل داشت که عبارت بودند از:
1- خدا ۲- پیامبر ۳- امام ۴- باب امام (واسطه بین امام ومردم) او مدعی شد که من نائب و باب خاص امام زمان هستم و در اواخر عمر یکی از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی را جانشین خود معرفی کرد.

بهائیت
یکی از مدعیان جانشینی سید کاظم رشتی، علی محمد شیرازی معروف به سید باب بود او در روز اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق در شیراز متولد شد . پدرش در سن کودکی او از دنیا رفت و او تحت کفالت مادرش فاطمه بگم و دایی خود سید علی درآمد.او توسط دایی اش در سن کودکی به مکتب شیخ محمد عابد که او نیز شیخی مسلک بود فرستاده شد ولی پیروان باب برخلاف مدارک بسیار زیادی اصرار دارند او را درس نخوانده و اُمّی قلمداد کنند. او در سن ۱۹ سالگی همراه دایی اش به بوشهر و از آنجا عازم کربلا شدو در کلاس درس سید کاظم رشتی شرکت نمود بعداز مدتی به شیراز بازگشت و در شب جمعه ۵ جمادی الاول ۱۲۶۰ ه.ق در ۲۵ سالگی ادعای بابیت کرد ، که این زمان بعنوان مبداء تاریخ بابیان موسوم به «تاریخ بدیع» شمرده میشود، و در 27 شعبان 1266/ 9 ژوئیه 1850 به قتل رسید.

او ابتدا خود را «باب امام زمان» (عج) خواند، سپس خود امام زمان و سرانجام مدعی نسخ اسلام و نزول دینی جدید شد. از اینرو، مسلمانان، حتی اهل تسنن، بهائیان را جزو فرق اسلامی بشمار نمیآورند.

باب در 27 شعبان 1266 هجری قمری در تبریز با درایت قاطعانه مرحوم امیر کبیر اعدام گشته و فتنه بابیان موقتا خاموش شد.
شورشهای بابیان اوّلیه در نخستین سال سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر، خوشنامترین وزیر تاریخ معاصر ایران، در کنار شورشهای بزرگ و کوچک محلی که اندکی پیش یا پس از مرگ محمد شاه ( ششم شوال 1264/ 4 سپتامبر 1848 ) سراسر ایران را فراگرفت، و بزرگترینشان شورش محمدحسن خان سالار در خراسان بود، بخشی از سناریوی ایجاد آشوب در ایران با هدف متزلزل کردن حکومت مرکزی بود.

امیرکبیر با تدبیر یا سرکوب قاطع این شورشها را مهار و خاموش کرد. فریدون آدمیت، که در میان محققین فوق در زمینه بابیگری صاحبنظرترین است، سرکوب قاطع شورش بابیان را از افتخارات کارنامه امیر میداند. این فتنه با درایت و قاطعیت امیرکبیر فرونشانده شد و به تبع آن در 27 شعبان 1277 علیمحمد باب نیز، به دستور امیر، در میدان ارگ تبریز تیرباران شد.

مرگ باب باعث دعوای میان دو تن از مدعیان جانشینی او شد ، این اختلاف میان به درگیری های خونین دو مدعی انجامید ، یکی از آنان میرزا حسینعلی نوری و دیگری برادر او ، میرزا یحیی صبح ازل بود.
علی محمد باب طبق وصیتش میرزا یحیی معروف به صبح ازل را جانشین خود قرار داده و وظیفه تکمیل کتاب بیان را به او محوّل کرده بود.میرزا یحیی و حسینعلی بهاء دو برادر بودند و پس از اعدام باب حسینعلی تا مدت ها خود را از پیروان میرزا یحیی می دانست تا اینکه در مدت اقامت در ادرنه اختلافاتی میان دو برادر بوجود آمد و آتش کدورت بین آنها شعله ور شد و سرچشمه این اختلافات چیزی نبود جز ریاست. بالاخره در سال چهارم اقامت در ادرنه در سال ۱۲۸۹ ه.ق حسینعلی بها ادعای جانشینی باب را کرد و همین منجر به جدایی و دو دستگی دو برادر و پیروان آنها شد.پیروان میرزا یحیی (صبح ازل) به ازلیه و پیروان حسینعلی بهاء به بهائیه نامیده شدند.

پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب در کتاب بیان به دنبال مظهر ظهور بعدی که در این کتاب به «ظهور من یظهره الله» اشاره شدهاست، گشتند.آنها در ابتدا از میرزا یحیی نوری که باب به او لقب صبح ازل داده بود پیروی میکردند ولی پس از چندی در سال ۱۸۶۳ میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) که سمت معاونت برادرش را داشت از او برید و خود را من یظهرهالله معرفی کرد.دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه میرزا یحیی و اتباعش را به قبرس و میرزا حسینعلی و یارانش را به عکا تبعید کرد. میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات بهائیان اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند. اما حسینعلی که خود را بهاء الله می خواند به فعالیت شدیدی دست زد و بهائیت را پدید آورد.

آدمکشی ، قتل و کشتار کار اصلی بهائیان
آدمکشی ، قتل ، ترور و قساوت را از اولین روزهای پیدایش بابیگری در میان اعضای این فرقه میتوان دید. بهنوشته فریدون آدمیت، بابیها در جریان شورشهای خود در دوران ناصری، با مردم و نیروهای دولتی رفتاری سبعانه داشتند و «اسیران جنگی» را «دست و پا میبریدند و به آتش میسوختند.» قساوت و سبعیت فوقالذکر را در ماجرای قتل شهید ثالث (حاج ملا محمد تقی برغانی، 17 ذیقعده 1263ق.)، عمو و پدر همسر قرةالعین، نیز بهروشنی میتوان مشاهده کرد.
قتل های انجام شده توسط بهاییان را می توان به پنج گروه میتوان تقسیم کرد: اوّل، قتلهای سیاسی؛ دوّم، قتل برخی شخصیتهای مسلمان که تداوم حیات ایشان برای بهائیت مضر بود؛ سوم، قتل بابیان مخالف دستگاه میرزا حسینعلی نوری (بهطور عمده ازلیها)؛ چهارم، قتل بهائیانی که از برخی اسرار مطلع بودند یا به دلایلی تداوم حیات ایشان مصلحت نبود؛ پنجم، قتل بنا به اغراض شخصی سران فرقه بهائی.
تروریسم سیاسی
تروریسم سیاسی در تاریخ معاصر ایران از اواسط دهه 1840 م./ 1260 ق. با بابیگری آغاز شد و چنان با بابیگری پیوند خورد که در دوران متأخر قاجار نام «بابی» و «تروریست» مترادف بود. میدانیم که بابیها ترور امیرکبیر را طراحی کردند و در 28 شوال 1268 ق./ 15 اوت 1852 م. به ترور نافرجام ناصرالدین شاه دست زدند که به دستگیری گروهی از ایشان انجامید. از آن پس این رویه در ایران تداوم یافت و بهویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت.
فعالیتهای تروریستی دوران انقلاب مشروطه و پس از آن با نام سردار محیی (عبدالحسین خان معزالسلطان)، احسانالله خان دوستدار، اسدالله خان ابوالفتحزاده، ابراهیم خان منشیزاده و محمد نظر خان مشکاتالممالک در پیوند است .

فعالیتهای مخفی اسدالله خان ابوالفتحزاده (سرتیپ فوج قزاق) و ابراهیم خان منشیزاده (سرتیپ فوج قزاق) و محمدنظرخان مشکاتالممالک از سال 1323 ق. و با عضویت در انجمن مخفی معروف به بینالطلوعین آغاز شد که جلسات آن در خانه ابراهیم حکیمی (حکیمالملک)، نخستوزیر بعدی دوران پهلوی، برگزار میشد و بسیاری از اعضای آن بابی ازلی و تعدادی بهائی بودند.

این همان نکتهای است که آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی بسیار دیر (پنج سال بعد) متوجه شدند و مازندرانی در نامه به حاجی محمدعلی بادامچی به آن اشاره کرد.
از ذیقعده 1323 ق. این فعالیت با عضویت اسدالله خان ابوالفتحزاده و برادرش سیفالله خان و ابراهیم خان منشیزاده در «انجمن مخفی دوّم» تداوم یافت. در این انجمن سید محمدصادق طباطبایی (پسر آیتالله سید محمد طباطبایی)، ناظمالاسلام کرمانی و آقا سید قریش (از اعضای بیت سید محمد طباطبایی) و شیخ مهدی (پسر آیتالله شیخ فضلالله نوری) عضویت داشتند.
در همین زمان گرایشهای تروریستی برخی از اعضای این انجمن کاملاً مشهود بود. برای مثال، در یکی از جلسات انجمن مسئله قتل آیت الله سید عبدالله بهبهانی مطرح شد که با مخالفت سید محمد صادق طباطبایی مواجه گردید. اندکی بعد، ارباب جمشید جمشیدیان (دوست صمیمی و محرم اردشیر ریپورتر) به عضویت این انجمن درآمد.

گروه تروریستی فوق سرانجام شکل نهایی خود را یافت و به عملیات آِشوبگرانه و تفرقهافکنانهای چون ترور نافرجام شیخ فضلالله نوری (16 ذیحجه 1326ق.) دست زد. عامل این ترور کریم دواتگر بود که دستگیر شد. در این رابطه افراد دیگری نیز دستگیر شدند. یکی از ایشان میرزا محمد نجات خراسانی، عضو فرقه بهائی، بود که به ارتباط با سفارت انگلیس و به عنوان شخصیتی فاسد شهرت داشت. نجات نیز عضو کمیته بینالطلوعین بود. بهگفته تقیزاده، اسمارت، نماینده سفارت انگلیس، در جلسات بازجویی از محمد نجات شرکت میکرد و مواظب بود که «نتوانند به میرزا محمد زور بگویند.» طبق گزارش 15 ژانویه سِر جرج بارکلی به سِر ادوارد گری، وزیر خارجه انگلیس، در جریان این بازجوییها کریم دواتگر تلویحاً حسینقلی خان نواب، برادر عباسقلی خان کارمند سفارت انگلیس، را به ترور مربوط کرد. حسینقلی خان نواب نیز از نزدیکان و محارم اردشیر ریپورتر، رئیس شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، بود.

عامل ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری پس از بازداشت
در اوّل جمادیالثانی 1327ق. ابوالفتحزاده و منشیزاده، بههمراه زینالعابدین خان مستعانالملک، گروه تروریستی جدیدی تشکیل دادند موسوم به کمیته جهانگیر. ابوالفتحزاده و مستعانالملک و میرزا محمد نجات از جمله اعضای «محکمه انقلابی» بودند که حکم مرگ شیخ فضلالله نوری را صادر کردند. دادستان این محکمه شیخ ابراهیم زنجانی بود که تحتتأثیر میرزا مهدی خان غفاری کاشی (وزیر همایون)، عضو فرقه بهائی، قرار داشت.

دو تن از علمای اسلام که بهائیان مورد ترور قرار دادند
در رجب 1328ق. حادثه قتل سید عبدالله بهبهانی رخ داد که عاملین آن وابستگان شبکه تروریستی ابوالفتحزاده و منشیزاده بودند. یکی از ضاربین بهبهانی فردی بهنام حسین لله بود که بعدها با ابوالفتحزاده و منشیزاده و مشکاتالممالک در کمیته مجازات همکاری کرد. پس از این واقعه، ابوالفتحزاده به اروپا گریخت، مدتی بعد به ایران بازگشت و بهعنوان متصدی گردآوری مالیات منطقه ساوجبلاغ و شهریار منصوب و اندکی بعد معزول شد.

از ضاربان آیت الله بهبهانی
ترور نافرجام ناصرالدین شاه
در شوال 1268 سوءقصد بابیان به جان ناصر الدین شاه با تیر اندازی دو تن از بابیان پیش آمد ولی نا کام ماند و به دنبال آن دستگیری عوامل این سوءقصد توسط حکومت مرکزی با جدیت پیگیری شد وتحقیقات حکومتی بر اساس قرائن و شواهد نشان داد که میرزا حسینعلی نوری (بهاءاله) در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته لذا برای دستگیری او اقدام شد.
اگرچه میرزا و منابع بهائی منکر شدند ولی قرائن بسیاری ، موید این نقش بوده و منابع بابی از جمله عزیه خانم نوری خواهر میرزا حسینعلی نوری در" تنبیه النائمین " این نسبت را تایید کرده اند.

عزیه خانم به تفصیل چگونگی برنامه ریزی و انجام این سوءقصد را با ذکر مباشران وکارگزارانش بیان نموده و ازایده این ترور توسط برادر -به خیال رسیدن به حکومت- و بعدانتخاب مجری و سپس در اختیار گذاشتن لوازم برای مجری پرده بر می دارد : میرزاابتدا کریم خان مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده ، پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشدوخود در اختیار او گذاشته مامور انجام این کار مینماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری هم به او میدهد... ، اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می گریزد .
میرزا ،جوان بابی پر شوری به نام محمد صادق تبریزی را به این کار می گمارد و به قول عزیه به قربانگاه می فرستد. پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور حدود هشتاد تن از بابیه کشته و تعداد کثیری بی خانمان و فراری می گردند و بعد هم ، حسینعلی بها منکر اصل کار توسط خودمی شود . عزیه در نتیجه گیری از این موضوع خطاب به عبدالبها می گوید: "این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد، حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند.
قتل میرزا اسدالله بیان
یکی از اولین قتلهای سران بهائیت قتل میرزا اسدالله دیان است. میرزا اسدالله دیان کاتب بیان و سایر مکتوبات علیمحمد باب و از بابیان «حروف حی» بود و بسیاری از اسرار پیدایش بابیگری را میدانست. او بهدستور میرزا حسینعلی بهاء به قتل رسید. میرزا آقاخان کرمانی (بابی ازلی و داماد میرزا یحیی صبحازل) مینویسد: میرزا حسینعلی چون میرزا اسدالله دیان را « مخل خود یافت، میرزا محمد مازندرانی پیشخدمت خود را فرستاده او را مقتول ساخت.»
ادوارد براون، استاد دانشگاه کمبریج، به فردی بهنام نصیر بغدادی معروف به مشهدی عباس (ساکن بیروت) اشاره میکند که آدمکش حرفهای و مزدور میرزا حسینعلی بهاء و عباس افندی بود و بهدستور ایشان چند نفر را کشت از جمله ملا رجبعلی قهیر، برادرزن علیمحمد باب، را که از برخی اسرار پیدایش بابیگری مطلع بود.

براون، همچنین، به فعالیتهای تبلیغی سه بابی ازلی در عکا اشاره میکند و مینویسد بهائیان عکا تصمیم گرفتند ایشان را از میان بردارند. آنان ابتدا خواستند این مأموریت را به نصیر بغدادی محول کنند ولی بعد منصرف شدند زیرا احضار نصیر از بیروت ممکن بود راز قتل را آِشکار کند. لذا، در 12 ذیقعده 1288 ق. هفت نفر از بهائیان به خانه افراد فوق در عکا ریختند و سید محمد اصفهانی و آقاجان کجکلاه و میرزا رضاقلی تفرشی را کشتند. حکومت عکا بهاء و پسرانش، عباس و محمدعلی افندی، و میرزا محمدقلی، برادر بهاء، و تمامی بهائیان عکا، از جمله قاتلین، را دستگیر کرد. بهاء و پسران و خویشانش شش روز زندانی بودند، سپس قاتلین شناخته شده و در دادگاه به حبسهای طولانی (7 و 15 سال) محکوم شدند.
قتل حاج شیخ زکریا نصیرالاسلام
حاج شیخ زکریا انصاری دارابی، ملقب به نصیرالاسلام، فرزند حاج شیخ عبدالرحمان انصاری و وی فرزند شیخ ابوعلی و ایشان از فرزندان شیخ عبدالصمد انصاری و او فرزند شیخ بها الدین انصاری می باشد . پس از دو حلقه نسب او به عماد انصاری و وی به كمال الدین انصاری می رسد كمال الدین انصاری از فرزندان یكی از صحابه معروف پیامبر گرامی اسلام یعنی جابر بن عبدالله انصاری است.
ایشان از سران مجاهدینی بود که به فتوای حاج سید عبدالحسین مجتهد لاری به جهاد علیه استعمار انگلیس و عوامل داخلی ایشان دست زد و در این زمینه سهمی بزرگ داشت. ایشان از شاگردان آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و حاجی میرزا حسین تهرانی (نجل خلیل) و حاج سید عبدالحسین مجتهد لاری بود و، بهنوشته رکنزاده آدمیت، «در شهرستانهای داراب و فسا و لار و نیریز علیه مستبدین قیام مسلحانه کرد و به نشر افکار آزادیخواهی و استحکام مبانی مشروطه ایران کوشید» و در رکاب مجتهد لاری جهاد کرد. مساعی وی چنان ارجمند بود که آخوند خراسانی «یک حلقه انگشتری فیروزه و اجازه مجاهده در راه آزادی برای او فرستاده و او را در اجازهنامه نصیرالاسلام خواند.»

مبارزات این شیخ مجاهد را می توان به دو بخش جداگانه تقسیم نمود :
1-مبارزه با انحرافات اعتقادی و مقابله با هر نوع تفكر ضد دینی از جمله جنگ و مبارزه با فرقه ضاله بهائیت .
2-مبارزه با انحرافات و كجرویهای اجتماعی از جمله مبارزه با قوام الملك ظالم و برخی از خوانین منطقه .
نسبت به مبارزه با گروه اول لازم است بدانیم كه در آن زمان در بعضی از مناطق استان فارس پیروان فرقه گمراه بهائیت وجود داشتند من جمله در : 1- نواحی آباده 2- شهرستان سروستان 3- شهرستان نیریز
مرحوم شیخ زكریا پس از اطلاع از وجود این عده در شهرستان نیریز با عده ای از یاران خود به آنجا مسافرت نمود و پس از تلاش بسیار زیاد جهت ارشاد و راهنمایی آنان جهت توبه، از آن عده درخواست نمود كه حاضر است با آنها به مناظره و بحث علمی – اعتقادی بپردازد اما آنان به هیچ وجه راضی به این كار نشده و مخالفت نمودند.در نتیجه این اختلافات و در گیریها 28 نفر از سران لجباز آنان به دست شیخ ذكریا به هلاكت رسیدند . مبارزه با این عده تا آخرین لحظات عمرش ادامه داشت.
رکنزاده آدمیت درباره شهادت این شیخ مینویسد:
«این است که نصیرالاسلام با گروهی از تفنگچیان مجاهد در راه تعقیب و تنکیل ستمپیشگان بیآزرم و فرقه بهائی، که در شهر نیریز جمعیت و نفوسی داشتند، بیش از پیش کوشید و آنها هم در پی انتهاز فرصت بودند تا او را از میان بردارند و همین که فرصت بهدست آمد دو نفر از تفنگچیان او را، که یوسف و جعفرقلی نام داشتند، بهوسیله تطمیع و تحمیق وادار به قتل او کردند. و در ماه رجب سال 1331 ق. پس از فراغت از غسل روز جمعه هنگام خروج از گرمابه... بهوسیله شلیک سه تیر تفنگ شهیدش کردند. و آن وقت 52 سال داشت. »
قتل سید ابوالحسن کلانتر سیرجان
قتل سید ابوالحسن کلانتر سیرجان (1324ق) از قتلهای جنجالی بهائیان است. بهائیان به تحریک مخالفین سید ابوالحسن کلانتر (اسفندیارخان رئیس طایفه بوچاقچی، شاهزاده حاج داراب میرزا از مالکین محل و سید حسین قوامالتجار از متنفذین سیرجان) پرداختند و در نتیجه در جریان یک میهمانی کلانتر سیرجان در تاریکی شب به قتل رسید. این ماجرا به شورش مردم سیرجان علیه بهائیان انجامید و مردم، که منابع بهائی ایشان را «چند هزار نفر عوام کالانعام» میخوانند، سید یحیی سیرجانی (بهائی عامل قتل کلانتر) را کشتند.
قتل محمد فخار
قتل محمد فخار نیز از قتلهایی است که سروصدای فراوان به پا کرد. بهائیان، بهدستور محفل بهائیت در یزد، فرد فوق را ، که گویا به بهائیگری اهانت میکرد، کشتند و جسد او را سوزانیدند. در این رابطه ابتدا عامل مستقیم قتل، سلطان نیکآئین، دستگیر شد و سپس 12 نفر از معاریف بهائیان یزد، از جمله محمدطاهر مالمیری و میرزا حسن نوشآبادی و حسین شیدا، به اتهام مشارکت در قتل زندانی شدند. پس از هفت ماه پرونده متهمین به تهران ارسال شد. هر چند اتهام این گروه قتل بود ولی در زندان تهران در «محل کم جمعیت و آبرومندی که مختص به اشراف و اعیان» بود محبوس شدند و با سران اکراد و الوار و خوانین بختیاری معاشر بودند و حتی مدیر زندان را تبلیغ میکردند. بهائیان در دادگاه به مظلومنمایی فراوان دست زدند و از جمله مالمیری چنین گفت:
هوای یزد خشک است و کلههای اهل یزد تمام خشک است و یک تعصبات لامذهبی جاهلانهای دارند که در سایر ولایات نیست. اهل یزد عموماً قتل ما بهائیان را واجب میدانند و مال ما را حلال و هر گونه تهمتی و اذیتی را در حق ما ثواب میدانند و به عقیده باطل خود بهشت میخرند.
تمامی اعضای این گروه، بهجز سلطان نیکآئین، پس از 14 ماه حبس در تهران، با اعمال نفوذ بهائیان مقتدر پایتخت، تبرئه شدند. ریاست این دادگاه را فردی بهنام عاصمی و وکالت بهائیان را فردی بهنام دادخواه به عهده داشتند. هر چند منابع بهائی میکوشند تا این ماجرا را «تهمت» جلوه دهند، ولی محکوم شدن سلطان نیکآئین، بهرغم اعمال نفوذ فراوان بهائیان، ثابت میکند که مجرم بوده است. عبدالحسین آیتی با اشاره به قتل محمد فخار و موارد دیگر مینویسد:
خدا نیارد روزی که میدان برای بغضاء و شحناء ایشان باز شود. آن وقت است که چند نفرشان در شاهرود آدم میکشند (در واقعه 1324 فتنه بابیهای شاهرود) یا مانند سلطان باروتکوب [نیکآئین] و چند تن اهل محفل روحانی در یزد محمد کوزهگر [فخار] را در کوره میسوزانند یا ذکرالله و عبدالحق نامی خود را در بین مهاجرین روسیه انداخته، در آذربایجان آتشی برافروختند که نمرود از آن شرم میبرد.
کشتار ابرقو
واقعه جانگداز "ابرقو" بارزترین نمونه سبعیت تشکیلات بهائیت است که در تاریخ ماندگار شده است. شرح چگونگی وقوع جریان به اختصار در کتاب "فجایع بهائیت" یا "واقعه ابرقو" تألیف آقای حسین خراسانی آورده شده است.
پس از مرگ عبدالبهاء ، شوقی افندی با یاری مادرش به جانشینی او رسید. شوقی در دانشگاه امریکایی بیروت تحصیل کرده و سپس به آکسفورد برای ادامه تحصیل رفته که با مرگ عبدالبها تحصیل را ناتمام گذاشته بود.

شوقی از لندن دستور تبلیغات همه جانبه و گسترده بهایئت را در ایران صادر نمود ، تشکیلات بهائیت در ایران به دنبال دریافت این دستور، تمامی همت خود را جزم کرد تا با جذب حداکثری از مردم به ویژه جوانان به خواسته سرکرده خود برسد.
محفل بهائیت یزد، به ریاست شخصی به نام « سلطان نیک آیین »، روستای ابرقو را به عنوان هدف انتخاب کرد و محفل اسفند آباد یزد به ریاست « میرزا حسن شمسی » را مأمور اجرای آن کرد و برای شروع اقدامات تبلیغی ، از محفل تهران تقاضای اعزام مبلغ کرد .
با اعزام « سلیمان سلیمی» به عنوان مبلغ، فعالیت ها آغاز شد اما هرچه تلاش کردند نتیجه ای در بر نداشت لذا تبلیغات با مخالفت جدی مردم منطقه روبرو شد و شکست خورد و مبلغ مذکور به ناچار به تهران بازگشت.
با طرح نقشه جدیدی برای اعزام مبلغ این بار یک بهایی با پوشش در حرفه دوچرخه سازی به ابرقو رفته و با تبلیغ یک شبکه سه نفره در ابرقو ایجاد می کند که سرانجام او نیز با روشنگری های واعظ ابرقو توسط مردم شناخته می شود و با همسر خود نیمه شب با یک موتور سیکلت از ابرقو فرار می کند.
« میرزا حسن شمس » رییس محفل اسفند آباد یزد از مردم ابرقو کینه مند شد ، برای ابر سوم مبلغ دیگری با نام « عباسعلی پور مهدی » را مامور کرد تا به ابرقو رفته و به تبلیغ بهائیت بپردازد.
عباسعلی با گرفتن مبلغ هنگفتی به انوان پیش پرداخت با پوشش پیله ور به منطقه ابرقو رفته و چون سیار بود به روستاهای اطراف سرک کشیده و تبلیغ بهائیت میکرده است.
در یکی از روستاهای اطراف ابرقو به نام رباط، خانمی موحد و معتقد به نام صغری که 56 سال داشت، به همراه فرزندان خردسالش زندگی می کرد که عباسعلی پور مهدی، وی را سدی در برابر تشکیلات بهائیت می دانست و با گزارشاتی که به محفل یزد ارائه کرد، محفل را وادار کرد تا دستور قتل این خانم و فرزندان بیگناهش را صادر کند.
با دستور محفل بهائیت این خانواده شش نفره در شب سیزدهم دی ماه 1328 به دست « محمد علی شیروانی » به طرز فجیعی قتل عام شدند .
این قاتل بی رحم بهایی به همراه چند تن از یاران خود به خانه این زن شجاع یورش برده و ابتدا 3 دختر او را با بیل و تبر هیزم شکنی مثله کرده و سپس در جنایتی دیگر این زن را به همراه دو پسر خردسال دیگرش قطعه قطعه می کنند.
چند ماه پس از متواری شدن جنایتکاران ، دستگاه قضایی رژیم پهلوی آنها را دستگیر می کند و با توجه به اعترافات صریح شیروانی ، و علیرغم تمام تلاش تشکیلات بهایئت برای ایجاد انحراف در آن ، در نهایت شیروانی در ملا عام اعدام شد و مابقی جنایتکاران زندانی شده و با فشار تشکیلات محفل بهائیان امریکا در شهریور 1331 آزاد شدند.
اما اسرار این قضیه مدتهای زیادی مخفی مانده بود تا در سال 1384 متن کیفر خواست این قتل عام توسط کیهان منتشر می شود.
کمیته مجازات
کمیته مجازات در زمان اولین دولت وثوق الدوله در سال 1295 ش ، و در اوج وقایع پس از صدور فرمان مشروطیت تأسیس شد و تنها پنج ماه (تا پائیز 1296) فعالیت کرد.
وجه بهائی بودن اعضای کمیته مجازات، و نقش مخفی و قابل توجهی که فرقه ضاله بهائیت در این ایام و در راستای تحقق سیاست های استعماری بریتانیا بر عهده داشت، مسأله مهم و قابل تأملی است. عملیات تروریستی و قتل های پشت سر هم دوران مشروطه، از مهم ترین عوامل در ایجاد یک بحران عظیم و عمیق است، که تأثیرات روانی و تبلیغی و فرهنگی عظیمی برجای گذاشت؛ و در فاصله چهار سال، آنچنان بی تفاوتی در جامعه به وجود آورد، و ساخت سیاسی کشور را چنان خنثی و آلوده کرد، که در نهایت با هجوم چند صد نفر قزاق به سرکردگی رضا خان میر پنج از قزوین، پایتخت کشور به سادگی و بی هیچ مقاومتی به تصرف آنها درآمد، و با سقوط حکومت قاجار، مشروطیت به سرنوشت شوم دیکتاتوری پهلوی دچار شد.

بنیانگذاران و اعضای اصلی این کمیته از افرادی چون سرتیپ "اسدالله خان ابوالفتح زاده"، سرتیپ "ابراهیم خان منشی زاده"، "محمد نظر خان مشکات الممالک"، "احسان الله خان دوستدار"، "میرزا محمد خان نجات خراسانی"، سردار "محیی" (برادر میرزا کریم خان رشتی، جاسوس معروف انگلیس) "کریم دواتگر" و "میرزا علی اکبر ارداقی" تشکیل می شد، که زندگینامه ی همه آنها به شدت آلوده و اکثر آنها از پیروان فرقه ی بهائیت بودند. هسته ی مرکزی کمیته مجازات، "ابوالفتح زاده" (به عنوان رئیس کمیته) و "منشی زاده" و "مشکات الممالک" بودند؛ و مهدی بامداد در کتاب شرح رجال ایران، سرتیپ "اسدالله خان ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" را از پیروان فرقه ی بهائیت معرفی می کند. این موضوع را عبدالله متولی، نویسنده کتاب کمیته مجازات نیز تأیید می کند و افزون بر دو نفر نامبرده، مشکات الممالک را هم پیرو این فرقه می داند.
یکی از قربانیان این کمیته میرزا عبدالحمید خان متینالسلطنه ثقفی، مدیر روزنامه عصر جدید، بود که در روزنامه مظفری بوشهر (شمارههای 67 و 68 مورخ شعبان 1322ق.) مقالهای تند علیه اردشیر ریپورتر منتشر کرده بود.

ترورهای مرموز و به هم پیوسته ای است که با محوریت "کمیته مجازات" صورت می گرفت؛ مانند ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری توسط یکی از سرکردگان کمیته مجازات به نام کریم دواتگر، و پس از آن ترور افرادی چون سیّد عبدالله بهبهانی. به عبارت بهتر باید گفت، برنامه آشوبگری و ترور این گروه، زمانی آغاز شد که هنوز مشروطه خواهی بهار خود را سپری می کرد و مردم و انقلابیون در اوج خوش بینی به مشروطیت بودند و هنوز مقوله ای به نام سرخوردگی مطرح نبود. این افراد به هیچ وجه و با هیچ معیاری از نیروهای انقلابی یا سرخوردگان مشروطه نبودند. اما عامداً و آگاهانه، در اعلامیه های کمیته مجازات تلاش می شد، تا انگیزه آنها دینی و انقلابی وانمود شود.
این کمیته در ظاهر با حفظ شعارهای انقلابی پس از ترور اسماعیل خان ، رئیس سیلوی تهران ، سایر مسئولان را به قتل تهدید کرد.
مدتی بعد، اعضای کمیته شناسائی و چند تن از ایشان دستگیر شدند. "ابوالفتح زاده" و "منشی زاده" در 26 ذیقعده 1336 قمری، به شکلی مرموز در سمنان به قتل رسیدند و "احسان الله خان دوستدار" به قفقاز گریخت. "مشکات الممالک" نیز پس از مدت کوتاهی آزاد شد.
در زمان دستگیری اعضای کمیته مجازات، فرقه ی بهائی در دستگاه نظمیه، از چنان نفوذی برخوردار بود که بتواند پرونده را به شیوه دلخواه خود فیصله دهد. نفوذ بهائیان در نظمیه، از زمان ریاست "کنت دو مونت فورت" بر نظمیه تهران آغاز شد. "عبدالرحیم ضرابی" (بهائی کاشانی)، معاون او و کلانتر تهران بود و به این دلیل به عبدالرحیم خان کلانتر شهرت داشت.
پس از دستگیری اعضای کمیته ی مجازات، احمد خان صفا، مسئول پرونده فوق در نظمیه، به شکلی مرموز به قتل رسید. در این زمان، گروهی به نام "کمیته سیمرغ"، طی اطلاعیه ای خطاب به رئیس الوزرا، قتل "صفا" را ناشی از مماشاتی دانست، که دولت در قبال بهائیان در پیش گرفته.
خیانت در نهضت جنگل توسط بهائیت
حسانالله خان دوستدار، چهره سرشناس تروریستی که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و «کودتای سرخ» را علیه میرزا کوچک خان هدایت کرد، به یکی از خانوادههای سرشناس بهائی ساری (خانواده دوستدار) تعلق داشت و سردار محیی (عبدالحسین خان معزالسلطان)، همدست او، از اعضای خاندان اکبر بود که برخی از اعضای آن، بهویژه میرزا کریمخان رشتی، به رابطه با اینتلیجنس سرویس انگلیس شهرت فراوان دارند. حداقل دو تن از برادران میرزا کریمخان رشتی و سردار محیی، مبصرالملک و سعیدالملک، را بهعنوان بهائی فعال میشناسیم. فتحالله اکبر (سردار منصور و سپهدار رشتی) پسرعموی ایشان است که در آستانه کودتای 3 اسفند 1299 رئیسالوزرا بود و نقش مهمی در هموار کردن راه کودتا ایفا نمود.

در این میان نقش احسانالله خان دوستدار، به عنوان یکی از برجستهترین تروریستهای تاریخ معاصر ایران، حائز اهمیت فراوان است. مأمور اطلاعاتی اعزامی حزب بلشویک به جنگل در یک گزارش سرّی به باکو ارزیابی خود را از میرزا کوچک خان و احسانالله خان دوستدار چنین بیان میدارد:
ثابت قدمی فوق العاده میرزا کوچک خان و دقت فوق العاده، علاقه و همدردی او نسبت به اطرافیان و وضع وخیم روستائیان و خویشاوندان، احترام شدید اطرافیان و علاقه به او را برانگیخته است...زندگی کوچک خان خیلی ساده است، او در اتاق سادهای زندگی میکند، همراه رفقای خود و مجاهدها روی تشک کاه میخوابد، هیچ گونه مبل و زرق و برقی که مخصوص خانهاست، وجود ندارد. او زندگی کاملاً متواضعانهای دارد، سیگار نمیکشد، خوشگذرانی نمیکند، مشروب نمیخورد و ازساعت شش صبح تا نصف شب کار میکند.

علاوه بر دو نمونه فوق (احسانالله خان و سردار محیی)، موارد فراوانی از حضور مأموران بهائی اینتلیجنس سرویس بریتانیا در صفوف نهضت جنگل وجود دارد. یک نمونه، میرزا شفیع خان نعیم، بهائی گیلانی، است که در انزلی بهدست جنگلیها به قتل رسید.
نمونه دیگر، غلامحسین ابتهاج (پسر ابراهیم خان ابتهاجالملک و برادر ابوالحسن ابتهاج) است که بهوسیله انقلابیون جنگل دستگیر شد. جنگلیها قصد محاکمه و مجازات او را داشتند ولی با وساطت احسانالله خان دوستدار و میرزا رضا خان افشار آزاد شد.

میرزا رضاخان افشار نیز بهائی بود و نقش مخرب و مرموزی در حوادث نهضت جنگل ایفا کرد. او در زمان آغاز نهضت پیشکار مالیه گیلان بود. به همراهی با جنگلیها پرداخت و مسئول مالی «کمیته اتحاد اسلام» شد. او سپس 84 هزار تومان از پول کمیته را به سرقت برد و به تهران گریخت و بعدها به آمریکا رفت. افشار پس از بازگشت از آمریکا مترجم هیئت آمریکایی میلسپو شد و در دوران سلطنت رضاشاه مشاغل مهمی چون حکومت گیلان (1307)، حکومت کرمان (1310)، مسئول راهسازی کشور (1311) و استانداری اصفهان را به عهده داشت.
نمونه دیگر عبدالحسین نعیمی است که در حوالی سال 1920 میلادی در صفوف جنگلیها حضور داشت. او بهعنوان نماینده «کمیته نجات ایران»، که ریاست آن را احسانالله خان دوستدار بهدست داشت، در اولین کنگره حزب کمونیست ایران (در انزلی) شرکت کرد و پیام این کمیته را قرائت نمود. عبدالحسین نعیمی پسر میرزا محمد نعیم، شاعر معروف بهائی (اهل روستای فروشان سده اصفهان)، است.
پایان سخن
بهائیت مساوی است با تروریسم ، این یک ادعا نیست یک واقعیت تاریخی است . این فرقه سرسپرده که مقر اصلی آن در اراضی اشغالی و در حمایت رژیم صهونیستی است با پیوند به این موجود نامشروع از ابتدای ایجاد تا کنون با ریختن خون های زیادی ریشه دوانیده و حالا با مظلوم نمایی ادعای حقوق بشر دارد .
به نظر می رسد در مجامع حقوق بشری جای مردم مظلوم مسلمان ایران به عنوان شاکی و سران و تروریست های فرقه ضاله بهائیت به عنوان مدعی عوض شده است.

برای احداث این بنا 250 میلیون دلار هزینه شده است.
.......................................................................................
منابع و ماخذ
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/6283-bab-fetne-ke-amir-kabir-khamosh-kard.html
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C_%D8%B5%D8%A8%D8%AD_%D8%A7%D8%B2%D9%84
http://www.681.ir/
http://www.jamnews.ir/fa/
http://khosravi1367.blogfa.com/post-70.aspx
http://narenj7144.blogfa.com/post-125.aspx
http://www.rasekhoon.net/article/show-30233.aspx
عبدلله شهبازی، فصلنامه ی تاریخ معاصر ایران، شماره 27، ص 45 و 46
حواشی بر مقاله شخصی سیاح، چاپ اوّل، 1891
رساله هشت بهشت ، میرزا آقاخان کرمانی
کتاب تنبیه النائمین نوشته عزیه
برچسب ها: بهاییت، بهاییان، قاتلان بهاییت، قاتلان بهاییان، آیین بهایی، بها ا...، دین بهایی،

چند وقتی است، سریال «عصر باشکوه» یا «حریم سلطان» که یک سریال تاریخی ترک زبان است از شبکه های مختلف ماهواره پخش می شود و متأسفانه از محبوبیت زیادی در میان جوامع عرب و مسلمان برخوردار شده است. آمار نشان می دهد در حال حاضر بیش از دویست میلیون نفر در 44 کشور جهان این سریال را تماشا می کنند. داستان این سریال برگرفته از زندگی خصوصی و اجتماعی سلطان سلیمان اول است كه در طول سنوات 1520تا 1566 میلادی پادشاه امپراتور عثمانی بوده است.
این سریال علاوه بر نمایش وقایع دوران سلطنت سلیمان(مشهورترین پادشاه عثمانی) رابطه عاشقانه وی با روکسلانه یا خرم سلطان كه توسط سربازان عثمانی به بردگی گرفته شده و به حرمسرای سلطان راه یافته است را نمایش می دهد. محوریت فیلم شخصیت مرموز روکسلانه معروف به خرم سلطان است که به گفته بسیاری از مورّخین با تحریکات خصمانه او آماج تهاجم عثمانی ها از اروپا به سمت ایران و شیعیان منحرف شد و با زمینه سازی او بود که امپراتوری قدرتمند عثمانی در سراشیبی افول قرار گرفت.
اما به نظر می رسد نیل به اهدافی از پیش تعیین شده باعث گردیده تا شاهد تحریفاتی گسترده در تاریخ مدوّن عثمانی در طول سکانس های سریال باشیم به طوری که شدت تحریفات تاریخی در این سریال ترکیهای سرانجام رجب طیب اردوغان نخست وزیر و سایر مقامات سیاسی و مذهبی ترکیه را نیز به واکنشی سخت وا داشت تا آنجا که اردوغان اعلام کرد که ما چنین اجدادی نداریم و وی از قوه قضائیه ترکیه خواستار حرکتی قانونی علیه عوامل این سریال شد. هرچند این واکنش ها غالبا به جهت سکانس هایی است که نشان می دهد دربار عثمانی درباری فاسد از جهت زن بارگی، بدمستی و شهوت رانی بوده است و منظور ما از تحریفات تحریف در نشان دادن وارونه شخصیت ها چه از نظر ظاهر و چه از نظر باطن است. به عنوان نمونه می توان به مظلوم نشان دادن روکسلانه یا خرم سلطان در برابر دیگر زنان حرم سرا در طول سریال اشاره نمود.
روکسلانه(خرم سلطان) از بردگی تا سلطانگی
تاریخ پیرامون زندگانی خرم سلطان یا روکسلانه پیش از اسارتش و پیش از ورود به خاک امپراتوری عثمانی ساکت است و حتی در مورد اصل و تبار وی نیز ابهامات و تردیدات زیادی وجود دارد و اصل و نژاد خرم سلطان محل بحث و اختلاف بسیاری از مورّخین می باشد.

روکسلانه معروف به خرم سلطان
«نوئل باربر» مورّخ و مستشرق انگلیسی روکسلانه را این گونه وصف می کند:
« تکاوران ترک در گالیسی گروهی از زنان را به اسارت گرفتند. در میان آنان یک دختر روسی هم وجود داشت که چنان خوش رو و خنده رو بود که بی درنگ وی را «خرم» یعنی خنده رو نامیدند و برای فرستادن به حرم سلطان در نظر گرفتند. در حرم وی به خاطر تبار روسی اش روکسلانه نامیده شد که تعریفی از کلمه «روسی لانه» می باشد»1

نوئل باربر: در حرم وی[روکسلانه] به خاطر تبار روسی اش روکسلانه نامیده شد
که تعریفی از کلمه «روسی لانه» می باشد.
« طی دو دهه میانی سلیمان بیش از پیش مفتون سوگلی اسلاوش شده بود، که عمدتا نزد اروپاییها به «زن روسی» یا روکسلانه معروف بود. او که در اصل اسیری از گالیسی و دختر یک کشیش یوکراینی بود توسط ترک ها به خورن یا«خندان» ملقب شده، در جلب علاقه سلطان جانشین سوگلی پیشینش گل بهار شده بود. در مشورت با سلیمان جانشین ابراهیم[ابراهیم پاشا، وزیر سلطان سلیمان] شد.»2
به هرحال روکسلانه با زیرکی و به کارگیری نیرنگ های فراوان نفوذ خود را به سرعت در دربار و نزد سلطان سلیمان افزایش داد و موانع خود را در این راه با بی رحمی تمام از سر راه برداشت. او از هیچ ظلم و ستمی برای نیل به اهدافش دریغ نکرد و درنهایت با زیرکی توانست به همسری سلطان سلیمان اول درآید؛ امری که تا آن زمان همه آن را بعید و غیرممکن می شمردند چون پادشاهان گذشته چنین رسمی نداشتند و تنها می توانستند دختران زیباروی را برای حرم سرای خود انتخاب کنند و آنها هرگز به عقد رسمی سلطان در نمی آمدند و کنیزان نیز تا آخر عمر تنها کنیز باقی می ماندند ولی چیزی که اتفاق افتاد رسم معمول آن زمان را شکست.

سلطان سلیمان اول معروف به سلطان سلیمان قانونی یا محتشم
نوئل باربر در کتاب فرمانروایان شاخ زرین بدین نکته به خوبی اشاره می نماید:
«سلطان به مصاحبت او علاقه داشت و ساعت های متمادی را با او به بحث و گفتگو درباره امور دولتی می پرداخت و درباغ های سرسبز ... با او گردش می کند»3

صحنه ای از مجموعه حریم سلطان:
سلطان به مصاحبت او علاقه داشت و ساعت های متمادی را با او به بحث و گفتگو
درباره امور دولتی می پرداخت و درباغ های سرسبز ... با او گردش می کند
همانطور که در اثنای مطلب بیان گردید آنچه مشهور است این است که روکسلانه کنیزی روسی بوده است و همچنین عده ای معدود او را فرزند کشیشی ارتدوکس می دانند ولی پیرامون تبار و مذهب روکسلانه اختلافات زیادی در میان تاریخ نگاران است.
« روکسلانه ظاهراً کنیزی روس بود که در اوائل سلطنت سلیمان از طریق خان کریمه به دربار عثمانی راه یافت. این روایت مشهور است. معهذا، درباره نژاد و اصل او آنقدر ابهام وجود داشت که «مورخین فرانسوی» بتوانند او را «به ملت خود بسته، روکسلان بنامند.»»4

بسیاری در مورد مذهب خرم سلطان با تردید صحبت می کنند
و در این میان زمزمه های یهودی بودن روکسلانه جدی به نظر می رسد
بسیاری در مورد مذهب خرم سلطان با تردید صحبت می کنند و در این میان زمزمه های یهودی بودن روکسلانه جدی به نظر می رسد، و شایعه یهودی بودن سلطان سلیم دوم(جانشین سلطان سلیمان و فرزند خرم سلطان) و همچنین قطعیت یهودی بودن نوربانو سلطان(همسر سلیم دوم) بر قوت آن دامن می زند. هرچند این دلیل نمی تواند یهودی بودن روکسلانه را اثبات نماید ولی حداقل در میان گستره شبهات علامت سؤالی مقابل مسیحی بودن و یا مسلمان شدن وی قرار می دهد که نیازها برای واکاوی بیشتر را در این موضوع می طلبد.
« شاید رواج شایعه یهودی تبار بودن سلیم دوم در میان مردم عثمانی ناظر به همین اصل مشکوک روکسلانه بود»5

سلطان سلیم ثانی، مورخان سلیم را فاسد و راحت طلب،
کاهل و تن آسا و دائم الخمری نالایق توصیف میکنند
همانطور که در ابتدا مطرح شد برطبق شواهد و مدارک فراوان نقش اصلی در تحریک امپراتوری عثمانی و شخص سلطان سلیمان در حمله به ایران شیعی را خرم سلطان با عناد تمام بازی کرد. زیرا که سلطان سلیمان مخالف سرسخت جنگ با بلاد مسلمین بود و آن را جزء خطوط قرمز خود میدانست.
« روکسلانه و کانونی که در پیرامون او بود[منظور کانون یهودیان دربار]، نقش اصلی را در تحریکات خصمانه علیه ایران بهدست داشتند و همینان بودند که از سال 1532 میلادی چرخشی بنیادین در استراتژی نظامی سلیمان پدید آوردند و با ترفندهای گوناگون، از جمله ترویج شیعه ستیزی، آماج اصلی تهاجم عثمانی را از اروپا بهسوی ایران و دولت صفوی منحرف نمودند تا بدین ترتیب امپراتوری هابسبورگ را از زیر ضربه خارج کنند.»6

خرم سلطان در این راه و برای انتقال قدرت به پسرانش با موانعی روبرو شد و با تمام توان مشکلات را یک به یک از پیش رو برداشت، از جمله این موانع ابرهیم پاشا صدراعظم عثمانی ها و مخالف سرسخت جنگ با ایران و طرفدار جانشینی مصطفی فرزند ماه دوران سلطان بود که روکسلانه با طرح ریزی سناریویی دسیسه قتل او را اجرا نمود.
« روکسلانه عقیده داشت ابراهیم اختیارات سلطان را غصب کرده است و بسیاری از درباریان هم با او هم عقیده بودند. روکسلانه و کانون هوادارش سناریویی را ترتیب دادند تا نشان دهند که ابراهیم دیوانه شده است و ده ها نفر شهادت دادند که او با لحن سرزنش باری گفته است:
« اگر او(سلطان) دستوری بدهد و من مخالفت کنم، آن دستور اجرا نخواهد شد. اما اگر من دستوری بدهم و او مخالفت کند به طور قطع اجرا خواهد شد»»7
با همه این اوصاف سلطان سلیمان حاضر به قتل ابراهیم پاشا نبود زیرا او قسم خورده بود که تا زنده است بر ابراهیم خشم نگیرد. تا این که یکی از مشاوران حقوقی اش به او پیشنهاد داد که دستور دهید وقتی در خواب هستید ابراهیم را خفه کنند زیرا انسان زمانی که در خواب است در حقیقت زنده نیست و تکلیف ندارد و شکستن قسم مطرح نمی شود. بدین ترتیب ابراهیم پاشا مخالف سرسخت جنگ با امپراتوری عثمانی با ایران و طرفدار جانشینی مصطفی کشته شد.
« و آنگاه که، به دلیل انعقاد پیمان اتحاد سلیمان و فرانسوای اوّل، پادشاه فرانسه، علیه کارل پنجم (1536)، این ترفند[تحریک سلطان برای حمله به ایران و منحرف کردن آماج حمله عثمانی ها از غرب به شرق] به مخاطره افتاد، دسیسه قتل ابراهیم پاشا، صدراعظم عثمانی، را اجرا کردند (15 مارس 1536) زیرا وی تمایل به تداوم جنگ با ایران نداشت.»8
صدارت رستم پاشا و تشدید سیاست ضد شیعی- ایرانی
« در سال 1543، هفت سال پس از قتل ابراهیم پاشا، سرداری از اهالی کرواسی بنام رستم پاشا، صدراعظم شد... [ او داماد روکسلانه بود]. بدینسان، دوران اقتدار مطلق روکسلانه و وابستگانش آغاز گردید و دولت عثمانی، همپای تشدید سیاست ضدشیعی- ضد ایرانی، در سراشیب انحطاطی قرار گرفت که رواج روزافزون خویشاوندسالاری و دخالت فزاینده حرم در امور حکومتی و بهرهگیری از مقام و منصب حکومتی برای انباشت ثروت شخصی از عوامل مهم مؤثر در آن بود.»9
«هامر پورگشتال» سرآغاز رواج فساد مالی و ارتشاء در دولت عثمانی، بعنوان یکی از عوامل مهم انحطاط این دولت، را در این دوران یعنی دوران صدارت رستم پاشا و اقتدار مطلق روکسلانه میداند و بر نقش مهم یهودیان در پیدایش و گسترش آن تأکید می نماید:
«ثالثاً، فقره گرفتن رشوه بود که رستم پاشای صدراعظم متداول و معمول نمود و حکومتهای ولایات را به مبلغ معینی میفروخت و همچنین خالصههای پادشاهی و املاک دولتی را به یهودیان و مردمان اراذل اجاره و مقاطعه میداد تا همه را خراب و ویران کردند.»10
قتل مصطفی
«خرم سلطان برای از میان برداشتن شاهزاده مصطفی نیز نقشه ای طرح کرد و آرام آرام به اجرای آن پرداخت... دراجرای نقشه های طرح شده علیه شاهزاده مصطفی... نامه های ساختگی از سوی او برای شاه ایران تهیه کرده بود[امضای مصطفی توسط داماد رستم پاشا تقلید شده بود]»11
همچنین رستم پاشا نیز شایعه در مورد خیانت شاهزاده مصطفی و اقدامات وی برای جلوس بر تخت سلطنت و کنار زدن پدر منتشر کرد و بدین ترتیب سلطان سلیمان را متقاعد نمود تا به قتل مصطفی رضایت دهد. با قتل مصطفی در نهایت جانشینی و سلطنت به سلطان سلیم دوم فرزند خرم سلطان رسید.

قتل سلطان مصطفی به دست غلامان
(البته همانطور که در اثنای مطلب ذکر شد در حقیقت مصطفی را باریسمان خفه کردند.)
« پس از روکسلانه، دومین فرد که در تبدیل حرمسرای سلطان به نهادی متنفذ در امور سیاسی و شئون حکومتی نقش اساسی ایفا کرد، زنی یهودی است که او را با نام نوربانو سلطان میشناسیم. نوربانو در اوائل صدارت رستم پاشا به همسری سلیم درآمد و مادر پسری از او شد که با نام سلطان مراد سوّم به سلطنت رسید. «نوربانوی یهودیه» در دوران سلطنت سلیم دوّم و مراد سوّم ریاست حرمسرا را بهدست داشت و بعنوان یکی از ارکان مهم سیاست عثمانی شناخته میشد، و پس از مرگ روکسلانه (1556) رهبری جناح جنگطلب دربار عثمانی (علیه ایران) را بهدست داشت.»12

استر، دخترک یهودی که با پنهان کردن هویت یهودی اش، به دربار خشایارشاه راه یافت و مقدمات کشتار ایرانیان را فراهم کرد

در این ضیافت استر خواستار مجازات هامان[وزیر خشایارشاه] بدلیل دشمنی با یهودیان شد.
این قضیه مارا به یاد دسیسه روکسلانه برای قتل ابراهیم پاشا وزیر سلطان سلیمان می اندازد.
در سال ۲۰۱۰ یک خاخام یهودی در اسرائیل با اشاره به واقعه پوریم و استر، اعلام کرد جاسوسان زن سازمان موساد مجاز به انجام هر گونه عمل جنسی با دشمنان برای انجام ماموریت خود هستند؛ همانگونه که استر هویت یهودی خود را پنهان کرد و با یک دشمن ایرانی یعنی اخشورش (خشایارشاه) ازدواج کرد و با این کار ملت یهود را نجات داد.
این مورد هم همانند قضیه نفوذ یهود در دربار هخامنشیان یکی از موفق ترین عملیات نفوذ زنان جاسوس یهودی در میان مقامات کشورهای دیگر به شمار می رود که با استفاده از زیبایی ظاهر و به خدمت گرفتن جذابیت های جنسی، توطئه های قوم یهود را اجرا کردند و می کنند.
در پایان امیدوارم در جهت تنویر اذهان جامعه جهانی و خصوصا ایرانیان پژوهش هایی بس قوی تر در این حوزه صورت گیرد تا ازاین پس شاهد محبوبیت شخصیتهایی اینچنین بدسیرت همانند خرم سلطان که محرّک قتل عام شیعیان ایران بوده است نباشیم.
و در جهت اثبات گفته خود و این که این سریال رویکردی ضد ایرانی- ضد شیعی دارد به تمجید و استقبال دیکتاتور مستبد بحرین از بازیگران سریال حریم سلطان می توان اشاره نمود، البته این دیدار به بهانه رونق مسابقات فرمول یک صورت گرفته است ولی بر همگان روشن است که هدف تمجید از رویکرد ضدایرانی- ضد شیعی سریال است نه چیز دیگر.
منابع و ماخذ:
********************************
1- باربر،نوئل(1372)، فرمانروایان شاخ زرین، هوشنگ مهدوی،عبدالرضا، تهران: نشر گفتار- ص30
2- کین راس،لرد(1373)، قرون عثمانی، ستاری،پروانه، تهران: کیهان- ص244
3- باربر،نوئل(1372)، همان، ص 31
4- شهبازی، عبدالله(1377)، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی- ج4، ص302
5- همان
6- همان، ج4، ص302 و 303
7- باربر،نوئل(1372)، همان، ص47
8- شهبازی، عبدالله(1377)، همان، ج4، ص303
9- همان، ص304
10- همان، ص305
11- حقی،اوزون چارشی لی(1369)، تاریخ عثمانی، نوبخت،ایرج، تهران: کیهان- ج2،ص432
12- شهبازی، عبدالله(1377)، همان، ج4، ص306
منابع غیر مستقیم
1- شهبازی، عبدالله(1377)، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی- ج 3،2،1 و5
2- احمدیاقی،اسماعیل(1379)، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال، جعفریان،رسول، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه
Sites
1- http://www.antisharia.com/2011/07/24/roxelanafrom-slave-for-sexual-purposes-to-wife-of-the-ottoman-sultanher-life-and-times/
2- http://www.forum.tehran98.com/thread34837.html
3- http://www.ucalgary.ca/applied_history/tutor/islam/empires/ottoman/roxelana.html
4- http://roxelanasule.blogspot.co.uk/
مشرق نیوز
برچسب ها: وبلاگ بیراهه، وبلاگ آنتی وست، نقد سریال حریم سلطان، خرم سلطان، صحنه های سریال حریم سلطان، غرب شناسی،

هسته اصلی داستان دو نابغه علمی هستند که دو دوست ثابت داشته و دختری زیبا در همسایگی آنها در آپارتمان زندگی میکند. گرچه داستان اصلی بر دوش این پنج بازیگر اصلی است اما در قسمت های مختلف و فصل های متفاوت نقش های مکمل دیگری به آن اضافه شده و در شکل گیری داستانهای کمتر از نیم ساعتهی آن ایفای نقش میکنند. شلدون در کنار دوستش لئونارد جوانانی هستند که از نوجوانی در جوامع آکادمیک بزرگ شده و اکنون در بسیاری از رشته های علمی صاحب نظر و نابغه ذهنی محسوب میشوند.
اگر از تیتراژ آغازی سریال آغاز کنیم با مجموعه ی متنوعی از تصاویر روبرو هستیم که به سرعت از دیدگان ما عبور می کنند. امروزه مباحث شیطان پرستی و یا ادیان انحرافی در کشور ما بسیار رونق دارد. اگر یکی از استادان این مباحث تصاویر تیتراژ اولیه ی این سریال را بطور آرام بررسی کند مسلما تصاویر بسیاری از جمله هرم ها و تک چشم ها و دیگر نمادهای شیطان پرستی را در آن پیدا می کند. اما بحث ما در اینجا، ذکر این مطالب نیست. (که البته در جایگاه خود بحث مفصل و درخور تاملی است). مضمون شعر این تیتراژ همانند مضمون تمام سریال کاملا منطبق بر علم پرستی و گرایشی است که در قرن هفدهم میلادی و با ظهور انقلاب علمی در غرب رخ داد.

در قرن هفدهم دانشمندان بزرگی مانند کپرنیک، کپلر، گالیله، بویل و نیوتون انقلابی را رقم زدند که امروزه اکثر علم شناسان از آن به مهمترین رخداد قرن تاریخ پس از میلاد حضرت مسیح(ع) اشاره میکنند. (هربرت باترفیلد مورخ علم نامی قرن بیستم چنین نظری دارد.) جالب است که ریشه ی اکثر اتفاقات تاریخی غرب در همین قرن نهفته و گویی انفجار بزرگ یا بیگ بنگی است که در اذهان غربیان زده می شود.
نهضت اصلاحات دینی به رهبری مارتین لوتر و دیگران در قرن شانزده رقم میخورد. بیشتر اجتماعات علمی مانند انجمن سلطنتی علم در کشور انگلستان در همین قرن فعالیت جدی خود را (دوباره) آغاز می کند. اکتشافات اقلیمی بسیاری از جمله اکتشاف قاره ی آمریکا و شاهراه های حیاتیای مانند تنگه ی امید نیک در جنوب قاره ی آفریقا در همین قرن رخ داده و اقتصاد غربیان را با پیشرفتی عظیم روبرو می کند. سلسله ی این رویداد های عظیم قرن هفدهم در غرب منجر به انقلابی میشود که بیش از علمی بودن بینشی و نگرشی است.
نگاه این مردم که تا پیش از این در قرون وسطا به سر می برد و به قول خودشان در دالان های ظلمت قدم برمی داشت، گویی باز شده و به انسان و طبیعت به گونه ی دیگری می نگرند. مدرنیته نهضتی است که گویا در همین قرن رقم خورده و ساحت انسان را به عنوان موجودی مستقل و آگاه، از ساحت طبیعت به عنوان اشیایی مرده و بیجان (بر خلاف سنت پیشینیان) جدا میکند. قرن هفدهم آغازی بر فلسفه و تمدن غربی است که اکنون در حال مشاهدهی آن هستیم. (و گویی ما نیز مانند عاشقانی چشم و گوش بسته به دنبال این کعبه ی آمال میدویم و هرگز به آن نمیرسیم!) آیا قرن هفده را نمی توانیم انفجاری بزرگ بخوانیم؟
Big Bang
با این توصیفات
مختصر، اشعار تیتراژ سریال مفهومی جدیتر و فلسفی تر به خود می گیرد. شاعر تاریخ
بشر را از انفجار بزرگ آغاز می کند. او معتقد است دین، علم، کتاب تثنیه (از کتب
یهودیان)، دانشنامه رایانه ای انکارتا (Encarta)، موسیقی، نجوم و خلاصه تمام
ظواهر تمدن از انفجار بزرگ آغاز شده اند. آیا او اشتباه می کند؟ غیر از آن است که
در غرب تمام این مفاهیم (که نمونه ای از تمام شئونات انسان است.) در قرن هفدهم دست
خوش انقلابی جدی می شود؟ اما در سوی دیگر ممکن است استعاره ی انفجار بزرگ به
انقلاب علمی را نپذیریم. آیا اگر منظور از انفجار بزرگ همان حادثه عجیبی باشد که
فیزیک نوین آن را آغاز هستی خوانده و بر سر آن بحث هایی طولانی میکند، مساله حل
میشود؟ شاید خیلی ساده بگوییم آری! مسلما وقتی هستی در زمان آغازین (بیگ بنگ) شکل
گرفته، مسلما تمام شئونات هستی از جمله شئونات انسانی نیز از همان موقع آغاز شده
است. اما متاسفانه این دقیقا همان مضمون و مفهومی است که در انقلاب علمی شکل گرفته
است. یعنی تجربه گرایی و ماده گرایی است که به وجود معنا می بخشد. در این نظام دین
و اموری از این دست، تنها ساحتی مادی داشته و با شکل گیری ماده، موضوعیت پیدا میکنند.
محوریت و حکمیت ماده (تجربه) مضمونی است که در این قرن جلوه گری می کند. بر این
اساس دین و تمام شئونات مادی و غیرمادیِ دیگر، تنها پس از شکل گیری ماده در زمان
رویداد انفجار بزرگ بوجود آمده اند.

در قرن هفدهم، دانشمندان که نخبگان عوام اند، از سنت های قرون وسطا و یا به قولی فلسفه مدرسی ارسطویی خسته و آزرده اند. بیش از همه مسیحیت که رنگ و شکل الهی خود را از دست داده و در دستان کشیشان مسیحی به بازیچهای برای فریب عوام و سواستفاده برای رفاه طلبی ها و سودجویی های خود تبدیل شده بود، به چشم میخورد. دکارت، فیلسوف و دانشمند قرن هفدهم، قصد داشت تمام عقاید گذشته را به دور ریخته و نظامی جدید بسازد. او سعی داشت تا بر یقینی ترین گزاره ها بایستد. (می اندیشم، پس هستم!) دیگرانی از جمله بیکن و هابز نیز قصد ساختن نظام هایی جدید داشتند. اما تمام این نظام ها بر یک چیز تاکید داشتند و آن ابهام زدایی یا به قولی افسانه زدایی از فکر انسان ها بود. ابزار این ابهام زدایی هم طبق آنچه دانشمندان و فیلسوفان ارائه کردند تجربه مستقیم و مشاهده بود. آنچه به چشم بیاید و تکرار پذیر باشد، مهر علمی بر آن خورده و عینی فرض شده و دیگر چیزها وهم آلود و افسانه ای هستند. افسانه هایی مانند دین، فرشتگان، جاندار بودن طبیعت و غیره اموری غیرتجربی هستند که در پیشبرد علم جدید هیچ تاثیری ندارند. باید آنها را دور ریخت. دین در این دوران تبدیل به امری شخصی شد زیرا از نظر آنها علم و تمدن جدید کاری با افسانه، اسطوره و امور رازآلود ندارد. علم جدید تنها بر تجربه و گاهی هم بر عقلانیت ریاضی استوار خواهد بود. شاید به همین دلایل است که در تیتراژ این سریال نیز سخن از پرده برداری از افسانه ها به میان میآید. (ریاضی، علم، تاریخ، پرده برداری از افسانه ها، همه از انفجار بزرگ آغاز شدهاند. (قسمتی از شعر تیتراژ))
پس از تیتراژ آغازی و در محتوای سریال هم شاهد آن هستیم که علم و علم پرستی به معنایی که در قرن هفدهم شکل گرفته است، مضمون اصلی این سریال طنز را تشکیل می دهد. لوکیشن ساده ی آپارتمانی و طنز مبتذل (که بیشتر مبتنی بر مسائل جنسی است.) فرمی است که محتوای فلسفی و فکرشده ی فیلم را به مخاطبان القا کند. شلدون (نامی که اغلب یهودیان بر خود میگذارند.) پسر نابغ های است که به حکم علماش اجازه ی انجام هر عملی را داشته و محبوب بینندگان است. در جامعه ی ایده آل غربی ملاک برتری دانش تجربی بیشتر است. (بر خلاف آموزه های دینی که ساختار اجتماعی را تنها بر اساس تقوا و اموری از این سنخ چیده است.) شلدون اطرافیان را مورد تمسخر قرار داده وگویی ابزاری را در دست دارد که واقعیت عینی و صرف را بیان میکند. آیا علم حاکی از واقعیتی عینی است؟
علم و واقعیت؟
امروزه فلاسفه علم نشان داده اند که در حکایت گری علم از "واقعیات" شک های بسیاری وجود دارد. توماس کوهن فیلسوف علم معاصر و یکی از تاثیرگذارترین چهره های فلسفه در چند دههی اخیر معتقد است علم در هر دوره مبتنی بر پارادایمی است که در آن رواج دارد. حتی تعریف ما از علمی بودن یا غیر علمی بودن نیز در همین پارادایم شکل میگیرد. اسطوره چیست و علم چیست؟ مرز بین اسطوره و علم به قدری باریک است که در جوامع مختلف تضادهایی چشمگیر در اینباره وجود دارد. مثال مشهوری که غالبا در این مورد زده میشود، پارادایم علمی ارسطویی در مقابل پارادایم مکانیکی-تجربی قرن هفدهم است.
ارسطو و پیروان او تا اوخر قرن شانزدهم بر این عقیده بودند که میل طبیعی اجسام به سقوط به سمت مرکز زمین است. در این نظریه تمام اجسام میل و کمالی دارند که به سوی آن در حرکتند. در نقطه ی مقابل نیوتون معتقد بود که یک شی تنها بخاطر جاذبهی زمین است که به سمت مرکز آن جذب میشود. آیا نظریه نیوتون سراسر حاکی از واقعیت است و علم ارسطویی چیزی جز اسطوره نیست؟ پس چگونه فیزیک نسبیت انیشتین را توضیح دهیم؟ (بر خلاف نظر عوام فیزیک انیشتین حالت خاصی از فیزیک نیوتونی نبوده و حتی در مفاهیم اولیه مانند جرم و زمان با فیزیک نیوتونی در تعارض است.) آیا اکنون باید گفت که فیزیک انیشتینی حاکی از واقعیت است؟ به واقع سوال اساسی آن است که ملاک ما برای ساختن مفهومی به نام واقعیت چیست؟ به نظر می رسد فارغ از اینکه واقعیت را چگونه و از کجا بسازیم، مساله ی مهم آن است که انسان بتواند سعادتمندانه (هر گونه سعادتی از جمله دینی یا غیردینی که هر دو در المان آرامش و آسایش مشترکند.) زندگی کند. مسلما مسیر سعادت بشر از شاهراه استفاده و برداشت از طبیعت می گذرد. اما فارغ از اینکه علم ما حاکی از واقعیت است یا خیر مهم آن است که ما بتوانیم از طبیعت استفاده کنیم. چه در نظام علم ارسطویی، چه در نیوتونی و چه در انیشتینی انسان ها سقوط شی را مشاهده کرده و بر اساس فیزیک خود (با در نظر گرفتن ضعف ها و قوت هایش) توصیف می کردند.
علم پرستی مدرن غربی
نکته دیگری که
در سریال تئوری بیگ بنگ مشاهده شده و به نظر نویسنده ریشه در گرایش علم پرستی مدرن
غربی دارد، نقش دیگر بازیگران در داستان های این مجموعه است. هووارد دوست شلدون و
لئونارد است که در واقع پس از آن دو و دختر همسایه ضلع چهارم این سریال را تشکیل
میدهد. او جوانی ضد دین است و آشکارا موضعی مبتنی بر لذات انسانی اتخاذ کرده است.
او رغبت زیادی به ارتباط با جنس مخالف داشته و از نظر سطح اجتماعی از درجهی
پایین تری نسبت به شلدون و لئونارد برخوردار است. هووارد سعی بسیاری برای تصاحب
دختر همسایه کرده ولی اغلب از سوی او مورد بی توجهی قرار می گیرد.

شخصیت پنجم این
داستان، یک جوان هندی به نام راج است. گرچه او در غرب پروش یافته و فرهنگ آن را
پذیرفته اما پدر و مادری شرقی دارد. مهمترین خصوصیت راج ضعف او در صحبت کردن با
زنان (خصوصا دختر همسایه) است. راج به شکلی بیمارگونه قادر به سخن گفتن با زنان
نیست. به نظر می رسد این استعاره به وضوح به حرمت بعضی روابط زن و مرد در اسلام
اشاره دارد. تمدن اسلام (و به طور کلی تر شرق) و غرب از پیش از قرن هفده در مقابل
یکدیگر قرار داشتند. هنگامی که در قرن هفده غرب مسیر خود را به سمت علم تجربی و وداع
با مسائل رازآلود(!!!) پیدا کرد، به ناگاه پیشرفتی عظیم در آن اقلیم رخ داد. در
این میان دین و به خصوص مسیحیت رنگ باخته بود. در مقابلِ فرهنگ جدید غرب، آموزه ی
دینی مهمی یعنی اسلام واقع شده که از مشخصه های آن محدودیت هایی است که برای نیمی
از جامعه ی خود یعنی زنان و ارتباط آنها با نیمه ی دیگر یعنی مردان قائل شده است. این
مشخصه ی دینی در شخصیت شرقیِ راج به عنوان یک بیماری ظاهر می شود. اگرچه راج هیچ
یک از اصول دینی را رعایت نکرده و هرگونه ارتباطی با زنان دارد، اما جالب است که
او تنها در صحبت کردن با آنان دچار بیماری است. چه رفتار ناپسند و غیرعقلانی ای!

شخصیت راج در بین
این پنج شخصیت از پایین ترین جایگاه اجتماعی برخوردار است. شلدون محبوب بینندگان و
نابغه ی علمی و در درجهی اول است، سپس لئونارد قرار دارد که از نظر علمی او نیز
نابغه است. البته او اندکی با شئونات انسانی آشنایی داشته و علم او احتمالا کمتر
از شلدون است. در مقام سوم دختر همسایه (پنی) قرار دارد که از فاکتورهای زیبایی
ولی در عین حال شلختگی، لاابالی گری و عشق بازیگری برخوردار است. نقش سوم هووارد
است که گرچه از نظر علمی و زیبایی در حد سه شخصیت اول نیست اما خصوصیتی ضددینی و
شهوانی دارد که ملاک ارج او قرار میگیرد. در آخرین مقام راج قرار دارد که گرچه
چیز خاصی کمتر از هووارد ندارد، تنها از بیماری ارتباط با زنان رنج برده و گرایش های
ضددینی کمتری دارد. در این سریال شمای کاملی از یک جامعه ی ایده آل غربی و چگونگی
طبقه بندی سطوح اجتماعی بر اساس ملاک علم (به معنای قرن هفدهمی آن) ترسیم شده است.

حال که ویژگی های
فرهنگ غربی به خصوص علم پرستی در این سریال به وضوح موج می زنند، سوال آنجا است که
چرا جوانان ایرانی به این قبیل سریال ها گرایش پیدا می کنند؟ ضعف مدیران، غفلت
خانواده ها و تمام مشکلات دیگر بهانه های محتملی هستند که هرگز نباید باعث غفلت از
هوش و استعداد سازندگان این مجموعه و مجموعه هایی نظیر آن شوند. به هر حال جامعه ی
اسلامی و پیش از آن (از نظر زمانی) جامعه ی شرقی ایران خواسته یا ناخواسته در حال
پارو زدن به سمت جریانی است که در قرن هفدهم میلادی در غرب شکل گرفته و در ردای
مخملی و زیبای علم و عینیت علمی نهفته است. مخالفان این جریان، متهم به غیرعلمی
بودن یا غیرمنطقی بودن شده و از سوی ابزاری ظاهرا خنثی به نام علم مورد طرد عمومی
قرار می گیرند.
پایگاه تحلیلی خبری مشرق نیوز
برچسب ها: بیراهه، وبلاگ بیراهه، وبلاگ غرب شناسی، سریال بیگ بنگ، نقد سریال، وبلاگ آنتی وست، گزارش ویژه علم در غرب،
پشنهاد می کنم این پست رو حتما تا انتها و با دقت بخونید...
جشن «پوریم» یکی از سنتهای قدیمی قوم یهود است که در دهههای اخیر و پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزدهمین روز از سال جدید خورشیدی برگزار میشود، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون دهها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشاه کشته شدند.

نتانیاهو در جشن پوریم - 1999
در کتاب عهد عتیق درباره این داستان آمده است: «شاه ایران زمین که در پایان جشن ۱۸۰ روزه از باده نوشی بدمست شده بود، در هنگام بدمستی، شهبانو "وشتی" را میطلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز میزند و شاه خشمگین، او را از شهبانویی ساقط میكند و او را به دست جلاد می سپارد.
یهودیان که در سراسر ایران، نفوذ فراوان داشتند، جسارتشان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف میكردند و این استنکاف موجب شده بود که «هامان» صدراعظم خشایارشاه علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر كند، البته یهودیان در برخی کتابهای خود میگویند: "مردخای" که پیشوای دینی یهودیان در عصر خشایارشاه بوده، وقتی حاضر به تعظیم در مقابل هامان نمیشود، او و اتباعش مورد غضبهامان قرار گرفته و تهدید به مرگ میشوند.
یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند، چاره میاندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام «اِستِر» را به عنوان ملکه و شهبانوی کشور به پادشاه معرفی میکنند و به او نیز توصیه می کنند که یهودی بودن خود را پنهان کند.
استر، دخترک یهودی که با پنهان کردن هویت یهودی اش، به دربار خشایارشاه راه یافت و مقدمات کشتار ایرانیان را فراهم کرد
فاحشهگری حلال در یهودیت
در سال ۲۰۱۰ یک خاخام یهودی در اسرائیل با اشاره به واقعه پوریم و استر، اعلام کرد جاسوسان زن سازمان موساد مجاز به انجام هر گونه عمل جنسی با دشمنان برای انجام ماموریت خود هستند؛ همانگونه که استر هویت یهودی خود را پنهان کرد و با یک دشمن ایرانی یعنی اخشورش (خشایارشاه) ازدواج کرد و با این کار ملت یهود را نجات داد.شاه سست عنصر نیز وقتی زیبایی او را میبیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا برادرزاده «مردخای» رهبر مذهبی یهودیان ایران است. اِستِر ملکه ایران میشود و با نقشههای «مردخای» عموی خود، صدراعظم خشایارشاه یعنی هامان را از تخت صدر اعظمی به زیر کشیده و بر دار میكند و به همراه ۱۰ پسرش به مرگ محکوم میکند.
ضیافت شام استر برای هامان در حضور خشایارشاه
در این ضیافت استر خواستار مجازات هامان بدلیل دشمنی با یهودیان شد
نقاش: ژان ویکتور (قرن 17)
یهودیان حاکم بلامنازع دربار هخامنشی میشوند و البته آنان در برخی کتب خود آوردهاند که هامان در نزد مردخای توبه كرده است که تواریخ دیگر گواهی قتل وی توسط یهودیان را میدهند. یهودیان چون بر بلاد ایران حاکم شدند، از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز، بیش از 77 هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام شدند و در برخی نقلها، این تعداد تا 500 هزار نفر نیز عنوان شده است.
از آن زمان تا کنون، این روز به عنوان "عید یهودیان" زنده نگاه داشته شده و هر سال یهودیان سراسر جهان در این روز مراسم مختلفی از قبیل روزه گرفتن، برپایی جشن و پایکوبی، نوشیدن شراب و افراط در مستی، دادن هدیه به یکدیگر و ... گرامی می دارند.
|
![]() |
عید پوریم 2012
تل آویو - بیت المقدس
اما در سرزمین های اشغالی، پوریم رنگ و بوی دیگری دارد که در ادامه و به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد.
واقعه تاریخی؛ هولوکاست ایرانیان به دست یهودیان
مردخای رهبر یهودیان آن زمان ایران سرانجام با دسیسه های فراوان و فرستادن یکی از دختران یهودی به دربار، او را جانشین شهبانوی ایران که به جرم سرپیچی از دستور گستاخانه خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی های خود برای حاضرین در دربار شاه برکنار شده بود، می کند.

مردخای و استر
نقاش: آرنت دی گلدر (قرن 17)
با ورود "استر" دخترک جوان زیباروی یهودی به دربار، مردخای به راحتی نقشه های شوم خود را بوسیله استر و اغوای شاه ایران اجرا می کند. هامان نیز شاه را از توطئه مردخای آگاه می سازد و پادشاه دستور بر دار کردن مردخای را صادر می کند. اما استر که به شدت بر روی شاه سست عنصر تسلط یافته بود، با خائن جلوه دادن هامان و اینکه وی توطئه کشتن شاه را در سر دارد، هامان را بر دار می کنند.

وشتی، شهبانوی ایرانی
وشتی از دستور خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی هایش برای مهمانان شاه خودداری کرد و به دست جلاد شاه کشته شد
نقاش: ادوین لانگ (قرن 19)
توطئه استر و مردخای با کشتن هامان پایان نمی پذیرد و آنها حکم قتل هر 10 پسر هامان را نیز از پادشاه ایران می گیرند و در قدم بعدی 10 پسر هامان نیز کشته می شوند.
اوج دشمنی یهودیان با ایرانیان پس از کشتن هامان و 10 پسرش آنجا بیشتر آشکار می شود که استر و مردخای با کشته شدن پسران هامان نیز راضی نشده و اجساد آن ها را در شهر بر دار می کنند تا میان ایرانیان رعب و وحشت ایجاد کرده و ناگفته سرنوشت دشمنان و مخالفان یهودیان را به نمایش بگذارند.
هامان به جز این 10 پسر، یک فرزند دختر نیز داشت که پیش از کشته شدن، خود کشی می کند.
کشتار نیمی از جمعیت ایران
پس از کشتن هامان، یهودیان مهاجر ساکن در ایران که اینک در دربار نیز راه یافته بودند، به هجوم به شهرهای ایران، دست به قتل عام گسترده ایرانیان می زنند. در 127 استان ایران آن زمان، طی دو روز بیش از 77 هزار ایرانی - و به روایتی دیگر 500 هزار نفر - کشته می شوند.
در کتب مربوط به یهودیان از جمله کتاب استر، یهودیان به کشتار 80 هزار ایرانی اعتراف می کنند اما محققان مستقل این رقم را تا 500 هزار نفر ذکر کرده اند.
در آن زمان ایران نزدیک به 800 هزار نفر جمعیت داشته و با احتساب 500 هزار نفر، بیش از نیمی از جمعیت آن روز ایران به دست یهودیان قتل عام می شوند.
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
کشتار و غارت اموال از آموزه های استر بوده و ریشه در تاریخ یهود دارد
یهودیان با حمله به خانه های ایرانیان، مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده و بنا بر برخی از متون موجود اموال آن ها را نیز غارت می کنند. اما یهودیان در متون خود تنها به قتل عام ایرانیان اعتراف کرده و هرگونه غارت اموال آنان را تکذیب می کنند و آن را از افتخارات خود می دانند...!!
آیا پوریم با سیزده فروردین ایرانیان ارتباط دارد؟
گفته می شود این کشتار در روزهای 13 و 14 ماه آدار اولین ماه سال جدید انجام می شود و روز دوم کشتار به اصرار استر به خشایارشاه برای از بین بردن دشمنان قوم یهود ادامه پیدا می کند. براساس متون تاریخی، نحسی روز 13 فروردین در میان ایرانیان و بیرون رفتن مردم از خانه ها ریشه در کشتار تاریخی ایرانیان داشته است.
پس از این قتل عام ایرانیان، یهودیان جشن و پایکوبی بر پا کرده و به شکرانه غلبه بر ایرانیان و ریختن خون دشمنان قوم یهود، آن را عید اعلام کرده و روزه می گیرند. مردخای از آن زمان به پیامبر این قوم و استر - دخترک فاسد یهودی که با تکیه بر این حربه به دربار شاه راه یافته بود - نیز به شخصیتی مقدس که مورد لطف خداوند است تبدیل می شوند. استر پس از آن کتابی می نویسد که تمام این وقایع را لطف و رحمت الهی و با اراده خداوندی توصیف می کند. این کتاب اکنون به کتاب مقدس یهودیان تبدیل شده است.

مقبره استر و مردخای یهودی در همدان
پوریم به معنای قرعه بوده و به اعتقاد یهودیان، این سرنوشت و تقدیر الهی بوده است و "قرعه" ای از جانب پروردگار برای لطف به قوم برگزیده یهود و نابودی دشمنان آن ها.
پوریم؛ عید یهودیان سراسر جهان
متاسفانه برخی از این تصاویر که در ادامه نیز آمده است مربوط به جشن ایرانیان یهودی در آمریکا می باشد.
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
پوریم از جمله اعیاد مهم یهودیان در سراسر جهان است. از سرزمین های اشغالی تا آمریکا و حتی یهودیان داخل ایران، به شیوه های مختلفی در این دو روز جشن می گیرند.
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
اوج این جشن ها در اسرائیل است. جایی که صهیونیست سرمست از کشتار ایرانیان، تا حد جنون شراب نوشیده و بد مستی یکی از سنت های مرسوم آنان در این روز است.
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
خاخام های یهودی نیز در این جشن ها مراسم ویژه ای برگزار می کنند. خاخام های صهیونیست با برگزاری جشنی، در نوشیدن شراب و رقص و پایکوبی با یکدیگر رقابت می کنند. معمولا افراط در نوشیدن شراب در این روز به حدی است که قادر به راه رفتن نبوده و در خیابان های تل آویو و دیگر اراضی اشغالی، بیهوش و بی رمق به زمین می خورند.

در آموزه های تلمود یهودیان در یکی از بخش ها به صراحت به نوشیدن شراب تا حد سرمستی توصیه شده است:
"در روز پوریم هر فرد - یهودی - مکلف است به حدی - شراب - بنوشد که تفاوت میان "نفرین بر هامان" و "درود بر مردخای" را تشخیص ندهد."
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
خط و نشان صهیونیست های آدم خوار برای ایرانیان

از دیگر مراسمی که در عید پوریم اجرا می شود، رژه زامبی ها در اسرائیل است. در این رژه صهیونیست ها با گریم خود به شکل زامبی ها - آدم خوارها - اعضای مصنوعی از بدن انسان را به نشان خونخواهی و کشتار ایرانیان بر دهان می گیرند.
برخی از تصاویر این مراسم که قابل انتشار است در ادامه است.
نوشیدن خون یا نوشیدنی به رنگ خون به عنوان نمادی از خونخواهی و خونخواری یهودیان نسبت به ایرانیان از جمله رسوم یهودیان در این روز است.
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
پوریم در لس آنجلس؛ پایکوبی ایرانیان به افتخار هولوکاست هموطنانشان
متاسفانه ایرانیان پیرو دین یهود نیز بدون توجه به ریشه تاریخی این واقعه و کشتار ایرانیان و اینکه زنده نگاه داشتن آن تا کنون بیش از هرچیز توهین به ایرانیان بوده، این روز را در نقاط مختلف جهان جشن می گیرند.
کنیسه "نصح"، کنیسه ایرانیان یهودی مقیم آمریکاست که جمعیتی حدود 20 هزار نفری در لس آنجلس را تشکیل می دهند. کنیسه نصح از جمله مکان هاییست که در عید پوریم، جشن برپا کرده و ایرانیان با جمع شدن در این کنیسه، با پختن شیرینی، غذا، تهیه شراب و هدیه دادن به هم، کشتار ایرانیان باستان را به شادی می نشینند.

ایرانیان یهودی در کنیسه نصح لس آنجلس نیز پوریم و کشتار ایرانیان را جشن می گیرند
لینک اعلام برگزاری جشن پوریم 2012 در کنیسه نصح
http://www.08.net/08event/EventDetail.aspx?eid=a1fe18d5-5efe-4398-9069-2dd1ba369884
"هامان سوزان" و شیرینی "گوش هامان"؛ نمادهای درنده خویی قوم یهود
از دیگر مراسمی که یهودیان در این روز برگزار می کنند، مراسم "هامان سوزان" است. آن ها هامان - و ده پسرش - را نماد دشمنان قوم یهود دانسته و بطور سمبلیک در مراسمی، نمادی و یادبودی از هامان، وزیر الوزاری خشایارشاه را در آتش می سوزانند.
همچنین یهودیان با پختن شیرینی به نام "گوش هامان"، بر دار کردن وزیر ایرانی را جشن می گیرند.
![]() |
![]() |
خمیر این شرینی سه گوش از بذر خشخاش است و میان این شیرینی با آلو یا مربا پر شده است. این شیرینی بیشتر توسط یهودیان اشکنازی درست می شود، البته تعدادی از کلیمیان ایران هم به این شرینی علاقه مند هستند. اسم این شرینی گوش هامان است. یهودیان در جشن قتل عام ایرانیان، این شرینی ها را می خورند و همراه خوردن این شرینی شعری اهانت آمیز نسبت به ایرانیان و وزیرالوزاری ایرانی خوانده می شود.

شیرینی معروف به "گوش هامان"
پوریم در ایران
در داخل ایران نیز، اقلیت های یهودی که همواره مورد لطف و میزبانی ایران بوده اند، در این روز روزه گرفته و با پختن غذا و خیرات و برگزاری محدود جشن، عید پوریم را جشن می گیرند.
مقبره استر و مردخای در همدان از جمله مکان هاییست که یهودیان آن را عبادتگاه و زیارتگاه خوانده و مدت ها جشن های خود را در آن برگزار می کردند که با اعتراض مردم به اهانت آمیز بودن این جشن ها برای ایرانیان و برگزاری تجمعاتی در برابر مقبره استر و مردخای، همراه بوده است.
![]() |
![]() |
مقبره استر و مردخای، به ادعای یهودیان، پس از غصب مسجد الاقصی، دومین مکان مقدس این قوم به شمار می رود.
نتانیاهو مردم ایران را به پوریمی دوباره وعده داد
اما به جز مقدس بودن این روز برای یهودیان، با ظهور پدیده منحوس صهیونیسم، پوریم وجهی سیاسی نیز به خود گرفته و سران رژیم صهیونیستی گاه با اشاراتی به آن واقعه، تلویحا ایران و ایرانیان را به تکرار کشتاری مشابه تهدید می کنند.

خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام اسرائیلی نقل میکند: نتانیاهو به باراک اوباما گفته است: «آنها (ایرانیها)، آن زمان هم میخواستند ما را نابود کنند.» یکی از قسمتهای این کتاب میگوید: «... و یهودیان تمام دشمنان را با تیغ شمشیر و کشتار و نابودی درهم کوبیدند و آنچه را انجام دادند که دشمنانشان با آنان میکردند.» به گزارش رویترز، نتانیاهو با این هدیه، تلویحاً ایران را به نازی ها تشبیه نموده که طی مدعی هستند در جنگ جهانی دوم 6 میلیون یهودی را کشته اند.
بسیاری از اعمال و سیاست های صهیونیست ها پس از 2500 سال از واقعه پوریم، همچنان حاوی نمادهایی از این کشتار بوده و یادآور روزی است که از هر 11 ایرانی، یک نفر به دست قوم یهود کشته می شود.

ایهود اولمرت در جمع کودکانی که پوریم را جشن گرفته اند
مقایسه رفتار یهودیان با هولوکاستی که خود رقم زده اند و استفاده از هولوکاستی جعلی که مدعی هستند 6 میلیون یهودی طی دو سال کشته شده اند، نمایانگر اوج فتنه گری و پلیدی صهیونیست ها در رسیدن به اهداف شومشان در تسلط بر جهان است. آن جا که اجازه سخن گفتن درباره یکی داده نمی شود و دیگری به عنوان عیدی مقدس بزرگ داشته می شود؛ و هر دو در راستای هدفی بزرگتر است.
رمز پوریم
یکی از رمزهای پوریم، پس از پایان جنگ جهانی دوم نمایان شد.
و همچنان سکوت ایرانیان و مقامات ایرانی، برگزاری جشن های پوریم - حتی در ایران - و رقص و پایکوبی صهیونیست ها بر خون ایرانیان ادامه دارد. هولوکاستی حقیقی که در سایه هیاهوی هولوکاست ساختگی صهیونیست ها نه تنها نادیده گرفته شده، بلکه به شکرانه این کشتار، هرساله جشن برپا می شود و تهدید ها تکرار می شوند.
منابع و مآخذ:
http://www.iranjewish.com/Essay/Essay_37_poorim.htm
http://hezare3.com/cgi-bin/mt/mt-search.cgi?blog_id=1&tag=esther&limit=20
http://www.csmonitor.com/World/Backchannels/2012/0307/Netanyahu-gives-Obama-the-Book-of-Esther.-Biblical-parable-for-nuclear-Iran
http://www.reuters.com/article/2012/03/06/us-usa-israel-gift-idUSTRE82500O20120306http://www.haaretz.com/jewish-world/israeli-rabbi-honey-pot-sex-is-kosher-for-female-mossad-agents-1.317288
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=120385
http://www.tabletmag.com/jewish-news-and-politics/63673/persian-gulf
http://www.iranjewish.com/essay/Essay82.htmhttp://yahadut.persianblog.ir/post/51
http://www.chabad.org/holidays/purim/article_cdo/aid/2814/jewish/The-Purim-Drunk.htm
http://www.britannica.com/EBchecked/topic/483999/Purim
http://photoblog.nbcnews.com/_news/2011/03/18/6293692-jewish-holiday-of-purim-is-celebrated-in-israel?lite
http://www.biblegateway.com/passage/?search=Esther+8&version=NASB
http://www.biblegateway.com/passage/?search=Esther+9&version=NASB
http://www.08.net/08event/EventDetail.aspx?eid=a1fe18d5-5efe-4398-9069-2dd1ba369884
http://www.fardanews.com/fa/news/48142/%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%D8%AF%DB%8C-%D8%BA%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86
http://www.upi.com/News_Photos/gallery/Purim_Celebrations_in_Jerusalem/1646
http://sultanknish.blogspot.de/2012/03/ages-of-purim.html
برچسب ها: 13 بدر، سیزده بدر، نوروز92، جشن پریوم، ییهودی ها و جشن پریوم، کشتار ایرانی ها به دست یهود، مردخای و استر،
شفقنا به نقل از پایگاه المصریون نوشت: شیخ « ناجح بیکرات» مدیر مسجد الاقصی گفت: چنین تعدی هایی از سوی اسراییلی نوع تجاوز از خطوط قرمز محسوب می شود.
وی در ادامه افزود: تعرض های رژیم علیه ملت فلسطین به جایی رسیده است که حجاب از سر زن مسلمان فلسطینی بر می دارند و زنان و مردان همگی با هم به وی حمله ور می شوند.
بر اساس گزارش روزنامه عبری زبان معاریف گروهی از زنان اسراییلی به یک زن فلسطینی حمله کرده و به زور حجاب را از روی سرش برداشتند و وی را در برابر چشمان رهگذران کتک زدند؛ بدون این که کسی به فریادش برسد.
از آن جا که قبل از هجوم زنان صهیونیستی زن مسلمان تنها در ایستگاه قطار نشسته بود، کسی از دلیل تعدی آنان اطلاعی ندارد، اما از ظاهر امر پیداست که زنی یهودی به طور ناگهانی به وی هجوم برده است که در مرحله بعد زنان و مردان دیگری به وی می پیوندند و همراه با هم به وی ضربه های محکم وارد می کنند.
تصاویر موجود توسط یکی از زنان مسافری که در ایستگاه بود گرفته شده است.
وی تاکید کرد که در زمان ضربه خوردن زن مسلمان، یکی از نیروهای امنیتی نیز در ایستگاه حضور داشت اما جدای از آن که دخالتی در ماجرا نکرد، تنها با لبخندی رضایت بخش به درگیری می نگریست.
پانته آمدیری سردبیر بخش خبری شبکه من و تو که جسته و گریخته در برنامه های دیگر شبکه نیز دستی بر آتش دارد و از تهیه کنندگان شبکه من و تو محسوب می شود در اقدامی صهیونیستی با شبکه بی بی سی برای ساخت مستند هلوکاست که در حمایت از توهم سوزانده شدن یهودیان توسط مردم بی دفاع فلسطین تولید شده بود همکاری کرده و دوبله این مستند را به عهده گرفت.
پانته آمدیری متولد 1350 استان کرمانشاه محله فیض آباد است. محلهٔ فیضآباد یکی از قدیمی ترین محله های کرمانشاه است و در نزدیکی یکی از پنج دروازه ورودی به شهر قرار داشته که در میان کرمانشاهیان به دروازهٔ یهودیها معروف بوده است. طایفه مدیری ها از طوایف یهودی در کرمانشاه به حساب می آید و پانته آ نیز یک یهودی زاده است.
پدر پانته آ مدیری یکی از بزرگان یهود در کرمانشاه بود. هر ماه بزرگان شهر در خانه آنها جمع می شدند و در مورد فعالیت های قومی و مذهبی در کرمانشاه و حتی استان های دیگر بحث می کردند. در آخر نیز هر شخص به فراخور مسئولیتی که داشت هزینه ای در راستای تقویت قوم یهود در ایران پرداخت می کرد. هزینه های جمع شده در صندوقی که مدیریت آن را محسن مدیری (پدر پانته آ) بر عهده داشت قرار داده می شد تا طبق زمان بندی و اولویت های قوم، خرج و مصرف شود. هزینه های موجود به اضافه کمک هایی که ساواک و ارگان های دیگر به این صندوق می کردند همه و همه در دست پدر پانته آ مدیری بود. نام گروه و جلسه فوقYFK (مخفف یهودیان فعال کرمانشاه) است. این گروه هم اکنون در شهرستان کرند است ولی از لحاظ کمیت افراد گروه بسیار کمتر شده و به تبع آن نیز فعالیت ها دیگر حالت سابق را ندارد. علت اصلی کم رنگ شدن فعالیت گروه YFK (یهودیان فعال کرمانشاه) مهاجرت اکثر این یهودیان در سال های بعد از انقلاب به اسرائیل است. هدف سران صهیونیستی از این مهاجرت تشکیل دولت یهود در سرزمین موعود یهودیان، یعنی همان فلسطین اشغالی است. بعدها محسن مدیری به دلایل مختلف از رهبری گروه YFK کنار گذاشته شد.
پانته آ مدیری هم اینک نیز در برنامه خبری شبکه من وتو و بخش تونل زمان برنامه به ظاهر اجتماعی من و تو پلاس خبر هایی را در حمایت از اقدامات غیر انسانی صهیونیست ها بر علیه مردم بی دفاع فلسطین نقل می کند و اصالت خود را که یک یهودی زاده است حفظ کرده است.
انگلیس که خود بزرگ شده صهیونیست است هیچگاه به ارباب خود پشت نکرده و تمام امکانات خود از جمله شبکه های فارسی زبان وابسته، مانند من و تو و بی بی سی را برای اهداف صهیونیست ها و سیاست های آنان به خط کرده و برای این امر از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند حال آنکه عوامل شبکه نیز خود یهودی زاده و صهیونیست یاشند.
منبع:جام نیوز
برچسب ها: پانته آ مدیری، گاف شبکه من و تو، گاف بی بی سی، شبکه من و تو و بی بی سی و فارسی وان، رسوایی بی بی سی، رسوایی من و تو، صهیونیسم در من و تو و بی بی سی،
اگر کمی فکر کنیم و در زندگی اطرافیان دقت کنیم حتما متوجه اختلاف و مشاجرات بوده ایم و احساس می کنم از دهه گذشته یعنی اواخر دهه 70 و اوائل دهه 80 بیشتر و بیشتر شده باشد و بعضی وقت ها می شنویم که فلانی ها از هم جدا شدن با خودمان می گوئیم این دو نفر که خیلی با هم خوب و خوش بودن و مشکلی نداشتن پس چرا کارشون به طلاق کشید!!!!!
همانطوری که می دانید به گفته اکثر روان شناسان و قضات، بیشترین طلاق های امروز بدلیل ناهماهنگی های جنسی بین زوجین است. درخواست های غیر معمول آقایون و در نهایت ناراضی بودن طرفین و یا عدم رضایت به داشتن جنس مخالف مشروع یکی از مهمترین دغدغه برخی زوج ها است.
اگر به اواخر دهه 70 رجوع کنیم متوجه می شویم آن زمان غالب خانه ها
ماهواره نداشت و از فیلم های مبتذل و خانمان سوز خالی بود و مردم سرگرم
زندگی خودشان بودند.
ولی از زمان ورود ماهواره، این جعبه جادو به کانون خانواده ها و دیدن فیلم ها و تصاویر زننده كه اولین کارکردش از بین رفتن حیا و نجابت در بین افراد خانواده است، مسائل تازه ای هم رخ نموده است.
وقتی آدمی هر روز فیلم و تصاویر متنوع نامربوط مشاهده کرد احساس یکنواختی به دست می دهد و نوعی نیاز کاذب به تنوع و تکثر در ارتباط جنسی در او پدید می آید. با این توضیح توجه به همسر كم شده و كمی محبت بین زن و شوهر پدید می آید كه اثر آن كم كم در مشاجرات لفظی خودش را نشان می دهد و زندگی به كام دو طرف تلخ می شود.
آن دسته از خانواده هایی که ماهواره دارند چه تاثیری در زندگی شان داشته است؟
به فرض اینکه ماهواره شبکه های مفیدی هم داشته باشد مثلا برنامه های ورزشی، علمی، آشپزی و ... ولی کدام خانواده را دیده اید که وقتی به درون خانه آنها وارد می شوی صحبت از برنامه های علمی ماهواره بکنند نه اینطور نیست بلكه صحبت هایشان حول این موارد می چرخد.
- مد لباس و مو
- تجملات و وسائل لوكس
- لوازم آرایش
- دلچسب بودن ظاهر و تیپ جنس مخالف
- داستان های عشقی و جنسی در سریال هایی كه امروزه در بسیاری از شبكه های ماهواره ای (فارسی وان، جم، من وتو و...) برای جذب مخاطبین به آن پرداخته می شود
- سبك زندگی غربی از جمله نبود حریم در بین اعضای خانواده، روابط بدون كنترل خارج از خانه، مشروب خواری و زندگی با حیوانات و...
حالا نگاهی می کنیم به جایی که ماهواره ها از آن برای بهشت می سازند!
نگاهی به آمارهای دنیای صنعتی و مدرن نشان می دهد بحث فروپاشی و گسستگی خانواده در این کشورها، از یک مشکل اجتماعی به یک "بحران اجتماعی" تبدیل شده است.
براساس آمارهای دو الی سه دهه گذشته، در آمریکا تا سال 1988 از هر سه ازدواج یکی به طلاق انجامیده، این نسبت در سال 1989 به دو سوم رسیده است. در سال 1980 بیش از 40 درصد کودکان سوئدی از مادران بی شوهر متولد شده اند و در فرانسه نیز تا سال 1986 این آمار در حدود 50 درصد بوده است. در سال 1989 یک میلیون کودک آمریکایی از مادرانی متولد شده اند که هرگز ازدواج نکرده اند و در فرانسه نیز به ترتیب 27 و 26 درصد مردان 30 تا 40 سال و زنان 30 تا 34 سال تنها زندگی می کنند.
این آمارها نمونه بسیار مختصری از وضع گسستگی خانواده در جهان غرب در سه دهه گذشته است که تصور آن ها در جامعه امروز کاملا متفاوت و به مراتب بدتر است. اما آمارها در سال های ابتدایی قرن 21 بسیار تکان دهنده تر از این است.
براساس آمار وزارت بهداشت آمریکا در سال 2007، 63 درصد جوانانی که اقدام به خودکشی می کنند، از خانواده های بدون پدر و تک والدی هستند. 85 درصد کودکان با اختلالات و ناهنجاری های رفتاری و 90 درصد کودکان بی خانمان و فراری نیز مربوط به همین خانواده ها هستند.
80 درصد از افرادی که در بزرگسالی به افراد متجاوز و خشن تبدیل می شوند، در کودکی در خانواده های بدون پدر رشد یافته اند و 85 درصد کودکان بزهکار و زندانی نیز از داشتن کانون خانواده و یکی از والدین محروم بوده اند.
«از سال 1960 تا 1990 تولدهای نامشروع در آمریکا 400% افزایش یافته است. در ابتدای قرن 21 از هر دو کودک آمریکایی یکی نامشروع به دنیا می آید، 80 % مادرانی که این فرزندان را به دنیا می آورند گرفتار فقر می شوند. در آمریکا روزانه 1300 کودک نامشروع به دنیا می آید و 1100 جنین نیز سقط می شوند».
در این کشور نسبت به سالهای گذشته تعداد کودکان متولد شده از زوج های ازدواج نکرده، شش برابر شده، به طوری که تقریباً از هر سه کودک متولد شده یکی حرام زاده است...!
زنی با دو شوهر!!!
آمار اقتباس شده از سایت مشرق
واقعا جای تعجب دارد که چطور عده ای به خانواده خود اجازه می دهند پای ماهواره و چنین برنامه هایی بنشینند.چطور عده ای اجازه می دهند خواهر،همسر و... خود گرفتار چنین عقایدی شوند!
برچسب ها: غرب، آمارهای غرب، ماهواره، شبکه های ماهواره، زنان و دختر+عکس، دختران در غرب+عکس، زنان در غرب+عکس،
[-] | اندازه متن | [+] |
جام فرهنگی؛ وقتی برنامه های ماهواره ای خصوصا شبکه های قدیمی لس آنجلسی مثل لایو، آی تی ان، دیدار و پن و یا شبکه های جدیدی مثل جم کلاسیک، فارسی وان، من وتو در تمام برنامه هاشون و حتی پیام های بازرگانی زن هایی رو به نمایش می گذارند و نشان می دهند که با آرایش اند و گریم کرده و خیلی خیلی از ما زن های توی خونه زیباترند. برای اینکه آقایون هم که چشمشون به این تصاویر می افتد، خواسته یا ناخواسته تو دلشون اثر می گذاره و با اراده یا بی اراده زن خودشون رو با زن های ماهواره ای مقایسه می کنند.
حالا من خطاب به خانم ها می گویم؛ آهای خانم چرا اصرار داری توی خونه ات ماهواره باشد و ذهن مردت پر از تصاویری که از تو قشنگ ترند بشود و توی ذهنش نقش ببنده، ناگفته نماند که خانم بدانند این زنان به ظاهر زیبا با توسل به هزار عمل جراحی پلاستیک و آرایش اینقدر زیبا جلوه می کنند.
چرا اجازه می دهی که با نگاه به تصاویر زنان خوش اندام ماهواره ای نگاهی هم به تو بکند و با خودش بگوید خاک بر سر من با این زن گرفتنم.
بله خانم، یکی از نیازهای آقایون نگاه کردن است، یک خانم باید درون خانه این نیاز شوهرش رو برطرف کند. در حالی که وقتی زن خانه اجازه ورود ماهواره را به خانه اش داد عملا این نیاز شوهرش طور دیگری برطرف می شود و در نتیجه با دیدن مکرر این تصاویر ذهن مرد شروع به مقایسه اندام زنان ماهواره ای با زن خودش را می کند و کم کم محبت و علاقه بین زن و شوهر کمرنگ می شود.
من خانم اگر اجازه نمی دادم همسرم، توی ذهنش مرا با یک زن دیگر مقایسه کند و پای برنامه هایی بشیند که زنان اش از لحاظ زیبایی و اندام بسیار متنوع و زیباتر هستند و اگر نمی گذاشتم فاصله عاطفی من و همسرم زیاد بشود اکنون به دنبال راه حل نمی گشتم.
متاسفانه آقایان و خانم های پای برنامه های ماهواره نشین فراموش کرده اند که این تصاویر و فیلم ها چه کارکردهای پنهانی دارند و به راحتی قابل تشخیص نیستند. این می شود که می بینیم بعد از چندین سال آمار طلاق ها به یکباره بالا رفته و زن شوهر دار با پسری و یا حتی با یک مرد زن دار دیگر ارتباط دارند. باور کنید توی این سال هایی که ماهواره زیاد شده بر تعداد این ارتباط ها و از هم گسستگی زندگی ها هم افزوده شده است.
رشد محسوس تغییر رفتار اجتماعی در ایرانی ها طی سالهای اخیر، از جمله موضوعاتی است که می تواند در زمینه سازی افزایش طلاق در جامعه موثر باشد.
در این باره می توان به عوامل متعددی اشاره کرد، که بیشتر به تهاجم یکپارچه غرب علیه فرهنگ ایران اسلامی و وجود ماهواره منتهی می شود.
استفاده از ماهواره فضایی را فراهم کرده که همه بتوانند همه چیز را به صورت باز ببینند. در تحقیقات صورت گرفته با توجه به آمار 55 درصدی استفاده از ماهواره در ایران طی سال های اخیر متاسفانه روند افزایشی طلاق در خانوادههای ایرانی همچنان سیر صعودی دارد.
آمارها میگوید در 6 ماه نخست امسال ۷۰ هزار و ۸۴۱ طلاق در کشور ثبت شده که این تعداد در مقایسه با سال قبل از آن 6 درصد افزایش یافته است.
خیلی از ما ایرانی ها وقتی می خواهیم وجود ماهواره را در منازلمان توجیه کنیم می گوئیم ماهواره مثل یک چاقوست هم استفاده مثبت دارد و هم منفی.
اما به نظر می رسد این توجیه بیشتر برای دل خوش کردن است. فکر می کنم دلیلش هم واضح باشد. اگر کمی تامل کنیم متوجه می شویم وقتی پای این وسیله به خانه مان باز شد دیگر افسارش از دستمان خارج می شود و می شود آنچه نباید اتفاق بیافتد.
لطفا کمی تامل کنیم....
برچسب ها: زن، زن خوشگل، زن من قشنگ تره یا زن ماهواره، زنان ماهواره، دختران ماهواره، آرایش زنان و دختران، قبح زدایی از زن و دختر،
[-] | اندازه متن | [+] |
جام فرهنگی؛ این شبکه اخیرا دربرنامه های خود به مناسبت های مختلف به تبلیغ و ترویج دین زرتشت پرداخته و از کارشناسان مربوط به این دین در برنامه های خود دعوت نموده تا در ارتباط با آئین و سنت های این دین صحبت کنند.
شبکه من و تو برای ترویج دین زرتشت به دعوت کردن کارشناسان اکتفا نکرده و برای این آئین مستنداتی را نیز تهیه نموده و از این دین به عنوان دین رحمت یاد می کند.
مساله اینجاست که این شبکه بهایی چرا باید از دین زرتشت دفاع نماید و حتی به تبلیغ این دین بپردازد؟!در صورتی که بیشتر مخاطبین این شبکه مسلمان هستند.
در پاسخ باید بگویم که این مساله ریشه در اعتقادات مدیران این شبکه دارد و در تحقیقی کوتاه به این مساله می رسیم که علت ارادات بهائیان به دین زرتشت این است که آنها معتقدند که پیامبر دین زرتشت بشارت به پیامبرشان داده است و برای اثبات حقانیت خود از کتب این دین استفاده می کنند.
زرتشتیان در جواب به این سوال که هر پیامبری، گواهی و وعده پیامبر پیشین را دارد و کدامیک از پیامبران الهی به پیدایش پیامبرنمای شما وعده داده است؟!می گویند: در کتاب دینکرد (از كتب معروف زرتشتیان) صفحه 185 آمده است:" چون هزار و دویست و اند سال از تازی آئین بگذرد، هوشیدر ماه به پیغمبری برانگیخته شود."
همانطور كه معلوم است؛ مقصود از آئین تازی، دیانت مقدس اسلام است و ظهور باب، 1260 سال پس از هجرت پیغمبر واقع شده است. ضمنا "هوشیدر" به معنای "در ِهوش" است كه در واقع معادل عربی آن "باب ِ علم " می باشد.
و در کتاب دبستان المذاهب(از دیگر كتب زرتشتیان) روایت کنند که حضرت زردشت فرمود: "پس از غلبه تازیان و پریشانی بهدینان ، خداوند در ایران بزرگی را از نژاد کیان بر انگیزد تا جهان را از خاور تا باختر به یزدان پرستی گرد آورد."مقصود از غلبه تازیان، حمله اعراب به ایران و تسلط ایشان بر این سرزمین است "بزرگی از نژاد كیان" به تعبیر بهائیان، بهاء است كه نسبت خانوادگی ایشان به پادشاهان ساسانی می رسد.
در مقابل باید به این مساله بپردازیم همانطور که بهائیان ارادت خاصی به زرتشت دارند، پیامبر خاتم را دشمن خود می دانند.
دلیل این مدعی سیاست های مدیران شبکه من و تو که بیش از این بهایی بودن آنها آشکار گردیده می باشد.
شاهد این مطلب هم اینکه چند روز پیش تداخل تاریخی میان میلاد پیامبر خاتم و جشن سده (از جشن های سنتی زرتشتیان) پیش آمد اما راهبردی که شبکه من و تو در این ایام انتخاب کرد نه فقط حمایت بلکه ترویج آئین زرتشت بوده است به طوری که موضوع چند برنامه خود را همین مساله قرار داده و ویژه برنامه ای در این خصوص تهیه و پخش کرد.
این در حالی است که این شبکه همواره مدعی است بر اساس میل و نظر بینندگان برنامه اجرا می کند و اکثر مخاطبین این شبکه فارس زبان و مسلمان هستند و این شبکه با بی اعتنایی به مخاطبینش حتی نامی از پیامبر گرامی اسلام به میان نیاورد.
فیلم خبر
صوت خبر
جام فرهنگی؛ بسیاری از زنان و مردان ایتالیایی که برای گذراندن تعطیلات تابستانی در منطقه زیبای «توسکانا» در مرکز شهر رم پایتخت ایتالیا دعوت نامه دریافت میکنند، ممکن است پیش از پذیرفتن و قبول این دعوت خوب به آن فکر کنند علت این مسأله آن است که شاید این زن و شوهرها مجبور شوند در مقابل پذیرفتن این دعوت، همسر خود را با همسر دیگری عوض کنند.
در گزارش «لاستامبا» آمده است: «در هر دوره تعطیلات تابستانی حدود پانصد هزار زن و شوهر در دویست کلوپ شبانه که در سراسر ایتالیا وجود دارد همسران خود را با یکدیگر عوض میکنند! هزار تعویض همسر نیز در اماکنی غیر از کلوپها مانند گاراژهای خودرو، سواحل دریایی ویژه و حتی برخی از قبرستانها صورت میگیرد.»
در ادامه گزارش این روزنامه ایتالیایی آمده است: «این آمار و ارقام توسط مؤسسه «فیدر» بدست آمده و آمار اعلام شده حدود پانصد هزار است در حالی که حقیقت بیشتر از این عدد است و گمان میشود حدود دو میلیون باشد.»
این مؤسسه میافزاید: آمارها نشان میدهد معدل سن بیشتر مردانی که تبادل همسر میکنند حدود ۴۳ سال و زنان ۳۵ سال است.
نکته تعجب برانگیز این است که این روزنامه ایتالیایی در گزارش خود اعلام کرده «سیلویو برلوسکونی» نخست وزیر ایتالیا نیز چندی پیش خواستار تعویض همسر خود «فرونیکا» با همتای دانمارکی اش «آندریاس فوج راسموسن» شده بود!
گفتنی است نگاه جامعه امروز غرب به زن برگرفته از الگوی روم و یونان باستان است که زن به عنوان موجودی برای کامیابی و لذت جوئی مردان قلمداد میشد، این نگاه تمام مسائل و حقوق زنان را در غرب تحت الشعاع خود قرار داده و لذا تعویض همسر نیز که در بخشهای مختلف اروپا و آمریکا به ویژه در جشنها نمود بیشتری مییابد کاملا مغایر با شعار برابری زن و مرد بوده و آن را به چالش میکشد.
منابع: شریان نیوز، تعامل نیوز
برچسب ها: همسران ایتالیایی، زنان ایتالیایی، دختران ایتالیایی، عوض کردن همسران، همسران خود را باهم عو کنید، همسر اتالیایی،
جام فرهنگی؛ از نظر مردم و شخصیتهای افغان، شکستن قبح سنتهای مردم افغانستان توسط تلویزیونهای خارجی به یک امر عادی تبدیل شده اما اقدام وقیحانه بیبیسی فارسی نه تنها عمده مردم این کشور را منزجر کرده بلکه با وجود برخورداری این تلویزیون از مجریان افغانیتبار، آنها تصور میکنند بیبیسی فارسی شبکهای است که توسط ایرانیان ساکن لندن اداره میشود و همین موضوع متاسفانه آنها را به فرهنگ ایرانی بدبین میکند.
بیبیسی فارسی مبادرت به انتشار گزارشی درباره زندگی یک همجنسگرای افغان کرد که کمتر رسانه خارجی جرأت انتشار آن را داشت.
در گزارشی که یکشنبهشب هفته پیش منتشر شد، زندگی شخصی به تصویر کشیده شد که مروج همجنسگرایی در افغانستان است. حتی این شخص که اکنون در کانادا زندگی میکند، مدعی شد که برای شکستن قبح فعل لواط، کتابی برای نسل آینده نوشته است.
با وجود آنکه با حضور ۱۱ ساله نظامیان خارجی در افغانستان، به بسیاری از سنتهای افغانها بیاحترامی شده اما ساختار فعلی جامعه افغانستان به شدت پایبند اصول اخلاقی و آموزههای اسلامی است.
برخی تحلیلگران بر این باورند که انتشار گزارشهایی که کانون خانوادههای افغان را نشانه گرفته، طرحی با هدف فروپاشی جامعه سنتی و دینی افغانستان است. خبرگزاری افغانی آوا در همینباره مقالهای منتشر کرد با عنوان «استعمار پیر در جبهه جنگ نرم علیه افغانها» که خلاصهای از آن را میخوانید:
مردم افغانستان از دیرباز به این سو با سیاستهای نفاقافکنانه و تخریبی استعمار پیر، انگلیس در این کشور آشنایی دارند. سرنوشت سیاسی بسیاری از حاکمیتهای گذشته در کشور همواره به توطئهها و دسیسهچینیهای توطئهآمیز و استعمارگرانه استعمار پیر، گره خورده است.
حتی در بحرانهای بیش از 3 دهه اخیر نیز به جرات میتوان رد پای استعمار پیر و دستهای پنهان آن را جستوجو و ردگیری کرد.
یکی از اهرمهای استعمار پیر برای اعمال سلطه بر ملتها، بهرهگیری از جبهه جنگ نرم است؛ به همین منظور، انگلیس بنگاه خبرپراکنی بیبیسی را تاسیس کرده که پیش از آنکه یک رسانه به معنای بسیط و ساده کلمه باشد؛ یک جبهه واقعی جنگ نرم به هدف پیشبرد اهداف سلطهجویانه استعمار پیر در میان کشورها و ملتهای تحت ستم و سلطه است.
به همین جهت بیبیسی، برای هر کشوری، با توجه به ساختار فرهنگی، اصول ارزشی، معیارهای اخلاقی، باورهای دینی و همچنین زبان و فرهنگ و آداب و رسوم آن، برنامهریزی و پروژهسازی میکند تا مبانی و اصول معتبر و برازنده یک ملت را از ریشه دستخوش دگرگونی و خواستههای سلطهگرانه استعمار پیر را بر آن اعمال کند.
اقدام اخیر تلویزیون بیبیسی فارسی در انتشار گزارشی از یک همجنسگرای افغانی مقیم کانادا نیز در همین راستا صورت گرفته است.
حرکت ضدفرهنگی اخیر بیبیسی در ادامه برخی برنامههای دیگری انجام میشود که اخیرا با چراغ سبز کشورهای غربی در افغانستان راهاندازی شده که هدف از آن، شکستن حرمت و ممنوعیت شرعی و اخلاقی محصولات و اصول ضداخلاقی فرهنگ مبتذل غربی است.
اگر این حرکت سلطهجویانه تریبون جنگ نرم استعمار پیر را در ادامه برنامهای موسوم به «فشن شو» که اخیرا به صورت مخفی و تنها با حضور چند رسانه محدود خارجی در یک مکان نامعلوم در کابل از سوی یک موسسه به ظاهر حامی حقوق زنان اما در اصل مروج فرهنگ منحط و مبتذل غربی انجام شد، قرار دهیم، مشخص میشود غرب درصدد است تا با سرمایهگذاریهای کلان، اصول و مبانی ارزشی، اخلاقی و باورهای دینی مردم مسلمان افغانستان را نشانه رود.
مردم افغانستان، شاید بتوانند چندصباحی کشتار غیرنظامیان، ناامنی، ترور و خشونت را تحمل کنند اما در برابر ارزشهای دینی و اخلاقی خویش هرگز حاضر به سکوت و معامله نیستند و این چیزی است که استعمار پیر و هر قدرت استعماری دیگری باید آن را دریابد.
واكنش افغانها: بیبیسی صهیونیستی است
در واکنش به اقدام بیبیسی فارسی، مولوی عبدالرئوف توانا، منشی شوراهای علما و اخوت اسلامی شمال افغانستان، با مسموم خواندن عملکرد بیبیسی فارسی، این رسانه را بازوی قدرتمند و انعکاسدهنده سیاستهای انگلیس در جهان توصیف کرد.
مولوی توانا در مصاحبهای با روزنامه انصاف، چاپ کابل گفت: «بیبیسی شبکهای است که اهداف شوم انگلیس، آمریکا و صهیونیسم را دنبال میکند و بدون شک یکی از اساسیترین وظایف آن صدمه وارد کردن به اسلام و مسلمین است و به همین منظور اخبار کشورهای اسلامی و پیروزیهای نهضتهای اسلامی را وارونه نشر میکند».
مولویعیار استاد دانشگاه کابل هم اعلام کرد که انتشار و برجسته ساختن موارد بداخلاقیها از هر رسانهای که باشد به نفع بشر نیست. انتشار این گونه اعمال (همجنسگرایی) به جز تنفر و انزجار انسانها از انسان بودنش، چیز دیگری در پی ندارد.
او ادامه داد: «اگر یک افغان عملی را انجام دهد که با فرهنگ مردم در تضاد باشد غربیها نه تنها آن را پنهان نمیکنند؛ بلکه برای لطمه وارد کردن به اسلام تا بتوانند آن را برجسته میسازند و در نشر آن سعی میکنند».
از نظر این استاد افغان یکی از اهداف غربیها این است که در کشورهای اسلامی سلسله حرمتشکنیها ادامه پیدا کند و تلاش میکنند از طریق سازمانهایی که به نام خودشان است تحت نام دفاع از حقوق زن و حقوق بشر بر جنایتها دامن بزنند و در خارج از طریق رسانهها میخواهند به دنیا بفهمانند که در اسلام نیز انواع فساد از جمله همجنسگرایی، مانعی ندارد.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین مهدی رحمانی نیز در مقالهای با اشاره به جنگ نرم بیبیسی فارسی علیه فرهنگ تمدن اصیل اسلامی، آن را خطرناک توصیف کرد و از علما خواست با درک موقعیت کنونی به میدان بیایند و با روشنگری و آگاهیدهی به مسلمانان، توطئههای دشمنان را خنثی کنند.
در همین رابطه شنیده میشود که طی روزهای آتی دانشجویان و طلاب کابل با هماهنگی دیگران قصد برگزاری تجمعی اعتراضی مقابل سفارت بریتانیا را دارند.
منابع: روزنامه وطن امروز، باشگاه خبرنگاران جوان
برچسب ها: بی بی سی، بی بی سی فارسی، همجنس بازی، قبح زدایی، افغانستان و بی بی سی، وبلاگ بیراهه، بیراهه،
[-] | اندازه متن | [+] |
جام فرهنگی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران گفت: 85 درصد لوازم آرایشی خارجی تقلبی است.
مجید ابهری عصر امروز در کارگاه آموزشی پوشش اسلامی در حاشیه نخستین جشنواره و نمایشگاه مد و لباس گلستان در تالار فخرالدین اسعد گرگانی اظهار داشت: تولیدکنندگان خارجی با حمایت سازمان جاسوسی اقلام تولیدی تقلبی را وارد ایران میکنند.
وی افزود: اگر هر زن ایرانی روزانه به طور متوسط از چهار قلم لوازم آرایشی استفاده کند در طول سال 2.5 کیلوگرم مواد شیمیایی وارد بدن خود میکند.
این متخصص خانواده درمانی و رفتار درمانی خاطرنشان کرد: استفاده از لوازم آرایشی انسان را مبتلا به انواع بیماریها و سرطانها میکند.
ابهری تصریح کرد: 85 درصد لوازم آرایشی در جامعه ما تقلبی هستند که به طبع ابتلا به بیماریها را هم افزایش میدهد.
وی با بیان اینکه تولیدکنندگان به عنوان نخستین دسته خواستار گسترش مد هستند، افزود: متاسفانه تولیدکنندگان خارجی نوع پوشش زنان ایرانی را مورد هجوم قرار دادهاند.
این آسیب شناس اجتماعی ادامه داد: هجمه فرهنگی غرب علیه پوشش اسلامی زنان ایرانی به اندازهای است که برخی از زنان با آرایش خاص به الگو و مانکن متحرک در جامعه تبدیل شدهاند.
ابهری تصریح کرد: شبکه ماهوارهای من و تو برای تغییر الگوهای فرهنگ اصیل اسلامی تعدادی از زنان را در ایران استخدام کرده تا با الگوهای مدنظر آنها وارد خیابانها شوند.
به گفته وی، گرایش به استفاده از کالاهای خارجی به حدی است که کفن و جانماز چینی هم وارد بازار شدهاند.
این پژوهشگر اجتماعی اظهار داشت: برخی از عوامل از جمله گرایش به کالاهای خارجی موجب شده اند که برخی از تولیدکنندگان داخلی ورشکست شده، تغییر شغل داده و یا وارد زندان شوند.
ابهری تاکید کرد: استفاده از هر کالای خارجی به منزله خاموش شدن چراغ یک واحد تولیدی است.
نخستین جشنواره و نمایشگاه استانی مد و لباس 28 بهمن 1391 با حضور مشاور امور بانوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئولان استانی، طراحان و تولیدکنندگان در تالار فخرالدین اسعد گرگانی آغاز به کار کرد.
نخستین جشنواره و نمایشگاه استانی مد و لباس تا پنجم اسفندماه دایر است و علاقمندان برای مشاهده و خرید میتوانند ساعات 9 تا 12 و 16 تا 21 به تالار فخرالدین اسعد گرگانی مراجعه کنند.
این رویداد مهم هنری شامل سه بخش فروش تولیدات، نمایشگاه آثار هنری و کارگاههای آموزشی، علمی و فرهنگی است.
منابع: باشگاه خبرنگاران، فارس
جام فرهنگی؛ یک زن ایتالیایی از «سیلویو برلوسکونی» نخستوزیر پیشین ایتالیا خواست تا به دلیل رفتار بیشرمانهاش با وی در حضور دیگران از او و همه زنان ایتالیا عذرخواهی کند.
«آنجلا برونو» کارمند 30 ساله شرکت انرژیهای تجدیدشونده «گرینپاور» در گفتوگو با شبکه 7 تلویزیون ایتالیا گفت که دختر 13 ساله وی پس از دیدن ویدئویی از او در جریان دیدار کاری با برلوسکونی در شبکه اجتماعی چندین روز گریه کرده است.
در این ویدوئو برلوسکونی و برونو برای انعقاد قرارداد با هم دیدار کردند که در جریان این دیدار برلوسکونی در برابر دیگر همکاران و با لحنی کنایهآمیز به وی پیشنهاد بیشرمانه داده است.
برونو گفت: «من میخواهم که برلوسکونی از همه زنان ایتالیایی عذرخواهی کند.چرا که آنها نباید اینطور در محیط کار و یا خارج از آن آزار داده شوند. این ایتالیایی است که من آن را برای هیچ کس آرزو نمیکنم و امیدوارم کسی نیز خواهان آن نباشد.»
این ویدئو تاکنون 950 هزار بار در شبکه اجتماعی دیده شده است و به صورت گسترده پخش شده است.
مدیر باشگاه میلان قصد دارد در انتخابات پارلمانی آتی شرکت کند. وی که موارد متعددی از فساد مالی و اخلاقی متوجه اوست، از منتقدان سرسخت « ماریو مونتی» نخستوزیر کنونی ایتالیا محسوب میشود.
منابع: رویترز، خبرگزاری فارس، خبرنگاران جوان