درجست وجوی او

فرقی نمیکندگودال اب باشی یادریایی بیکران...مهم این است که اسمان رادرخودنشان دهی

فیس بوک

بازم یه کلیپ دارم خودم دیدم جالب بودگفتم شماهم ببینید.یه حقایقی درباره فیس بوک وسیستم جاسوسی دشمنامون که روی مابه کارگرفتن ومابیخبربه عنوان باکلاسی وبه روزبودن خودمونوبه دامشون میندازیم.فکرمیکنم حرفاش منطقیه واگه شماهم ادم بامنطقی باشیدمتوجه میشیدتوچه دامی افتادیم وغافلیم

دانلود

[ سه شنبه 19 شهریور 1392 ] [ 12:07 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

الگوی ملت

ولدان


واقعا چرا پیدا کردن تصویری از بازیگران زن ایرانی با حجابی که در عرف جامعه پوشیده و مناسب تلقی شود، تقریبا محال است؟!

بااین الگوهامشکل حجاب حل نمیشود.

+ادامه مطلب هم برید


یه ذره شوخی

[ پنجشنبه 14 شهریور 1392 ] [ 04:34 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

کلیپ

یه کلیپ یه جایی دیدم گفتم بزارم وبم.دانلودش ضررنداره مخصوصابراخانما.منم دخترم منم میخوام ازادبگردم هرچی دوس دارم بپوشم.یعنی فک نکنم ادم بدترازمن توی این موضوع نباشه کسایی که منومیشناسن میدونن.عمراعمراحرف زورقبول نمیکنم هرچی خودم بگم همونه ولی حرفای اینوقبول دارم.پیشنهادمیکنم حتمادانلودش کنین خوب گوش کنیدوبعدچنددقیقه باخودتون فکرکنید.بعدش دیگه باخودتون


http://www.up.piratep.com/download7435.html


[ دوشنبه 11 شهریور 1392 ] [ 11:50 ق.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

دیوارعشق


تصاویرزیرمربوط به دیواردوستت دارم درباغ ابسس پاریسه که40 مترمربعه وبه300زبان جمله دوستت دارم نوشته شده



دیوار عشق در پاریس (5 عکس)


دیوار عشق در پاریس (5 عکس)




[ یکشنبه 10 شهریور 1392 ] [ 06:30 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

سوپ


اعوذبالله من الشیطان الرجیم ... استغفرالله ربی و اتوب الیه ضمن عذرخواهی از شما بزرگواران برای درج این مقاله ... گاهی لازم است برای تذکر برای مدعیان حقوق بشر و همچنین پیروان شیطان همچین مطالبی را عنوان کرد .......
 این حقیقت قرن 21، شرم بر این انسانها،این یه داستان واقعیه از یه مقاله علمی تکان دهنده ای که تو چین منتشر شده، به همراه این خبر چند عکس نیز آمده است.

تو ایالت کانتون چین (یا تو کشور چین)، سوپ گیاهی به همراه گوشت نوزاد سرو میشه که تبلیغ زیادی کردند که سلامتی و میل جنسی رو به طرز عجیبی بهبود می بخشه. قیمت سوپ 4000 دلاره حدودا و یک کارخونه دار تو مصاحبه ای که کرده گفته تاثیر این سوپ خوشمزه رو به عینه دیده!

این سوپ ترکیبی از مغذی ترین گیاهان، گوشت مرغ و جنین سالم انسانه که 8 ساعت آب پز یا بخارپز میشه!
این کارخونه دار 62 ساله با همسر دومش که 19 سالش بود بعد دو هفته باز واسه سرو سوپ اومده بود و راضی بود از اینکه تونسته تو این دو هفته هر روز با همسرانش --- داشته باشه!

یه روز زن و شوهری که دو دختر داشتند وبچه سومشون که جنین 5 ماهه بود و دختر تشخیص داده شده بود رو سقط کرده بودن اومده بودن واسه فروش.قیمت این جنین 2000 دلاره، اگه کسی حاضر به فروش جنین مرده نشه، جفت جنین (اونایی که کمی مطالعه دارن، میدونن جفت جنین چیه) هم خریداری میشه، اما فقط 200 دلار

خواستگاه فعلی این حادثه چینه، عامل اصلی اینجور پدیده ها قانون تک فرزندیه، پولداراشون بچه پسر دوست دارن و فقیراشون دوست دارن حالا که دخترشون رو مجبورن سقط کنن به یه پولی برسند.

اگه نمیتونی
عکسا رو نگاه نکن
فقط مطلبشو بخون
وحشتناکه
گفته باشم
منکه خیلی حالم بدشدمامانمم ازبس الله اکبرگفت گفتم الانه سکته روبزنه

منبع:http://kodoom.blogfa.com/

ادامه مطلب

[ جمعه 8 شهریور 1392 ] [ 01:20 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

سوکس

خونه ما اپارتمانی نیست ولی یه دستشویی هم توی خونه داریم.داداش من8سالشه.هیچوقت عادت نداره وقتی میره دستشویی دروپشت سرش ببنده.همیشه صدای من بلنده موقع دستشویی رفتنش ولی عین خیالش نیست.دیشبم قبل خواب رف که مسواک بزنه همونجوردروبازگذاشت وبعداومدگرفت خوابید.
صبح پاشدم برانماز.چون تواتاقمون کولرنداریم توی حال میخوابیم.یه لحظه نگاهم به داداشم خورددیدم لرزیدویه تکونی خورد.چندثانیه بعدش خواستم ردبشم پاگذاشتم روی بالشش دیدم یه چیزسیاه روبالششه(چشای من ضعیفه توی خونه هم تاریک بودفقط یه چراغ توی انباری روشن بود)فک کردم یه گوله نخه ردکه شدم دیدم تکون خوردواومدروی تشک من.رفتم طرف جاکفشی دیدم یه کفش بدون پاشنه ودمپایی ابری هرجفتش مال داداشم توشه(یادتبلیغ دمپایی نیکتاافتادم)کفشه روبرداشتم.پتوموکشیدم کنار سوسکه دوییداومدکنارپام منم لرزیدم وپریدم هوابعدش محکم کوبیدم باکفش روش وکفشه روفشارش دادم ولی عجب سگ جونی بود.انقده زدمش که پوست دستم کنده شدولی نمیمردکه!دستاش اززیرکفش بیرون بودصاف میاوردش بالا منم هی تودلم جیغ میزدم.اخرسربادمپایی ابری گرفتمش که ببرم بندازمش بیرون.خواستم بابازوم دروبازکنم ازبین دمپایی افتادپایین توکفش مامانم.کفشوبردم بیرون به حالت پرتاب تکونش دادم ولی صدای افتادنش به زمینونشنیدم.سرازیرش کردم سوسکه سرخورداومدکناردستم منومحکم کفشوپرتش کردم.کفش افتادیه طرف سوسک هم یه طرف.دوییدم توخونه وگریه کردم.بالش وپتوموبرداشتم رفتم تواتاقم بخوابم انقدگریه کردم تاخوابم بردولی چه خوابی همش کابوس میدیدم ومیپریدم.هنوزم داداشم باخیالت راحت خوابیده.خداکنه وقتی بهش بگم که سوسک ازروصورتش ردشده دیگه دروبازنزاره

ادامه مطلب

[ چهارشنبه 6 شهریور 1392 ] [ 08:46 ق.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

بلاگفا

نظرتون چیه وبموانتقال بدم به بلاگفا؟
میهن بهتره یابلاگفا؟
میشه عیب ها وخوبی هاشوبهم بگید؟



[ شنبه 2 شهریور 1392 ] [ 12:30 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

شهرمن

شــــــــهر من اینجاست !!!!!

اینجـــا همه قار قار چهلمین کـــــــــلاغ را دوست می دارند !

و آبـــــــــــرو چون پنیری دزدیده خواهد شـد ....


*چرا وبم فقط یه حدمشخصی ازلینکارونمایش میده؟هرچی لینک جدیدمیکنم قدیمیاحذف میشن.چرا؟



[ سه شنبه 29 مرداد 1392 ] [ 10:12 ق.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

بشر

خداوندا اگر روزی بشر گردی...

ز حال ما خبر گردی...

پشیمان می شوی از قصه ی خلقت،

از این بد بودن ، از این بدعت...

خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی می کشد ان کس که انسان است،

...و ازاحساس سرشار است



عکس های زنان و دختران در سواحل دریای خزر

[ دوشنبه 24 تیر 1392 ] [ 12:17 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

عرب



مثلاادعای مسلمونی دارن

خودتون قضاوت کنین دیگه



[ سه شنبه 18 تیر 1392 ] [ 01:53 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

گوش شیطون کر

شیطون خواهش میکنم گوشتوبیگرنشنوی.امسال تابستونی بعازدت هاانگارداره بهم خوش میگذره انگاری یه امیدبرازندگی پیداکردم.خودموبه یه سری کارامشغول کردم.خداروشکربالاخره درسمم داره برمیگرده مثه قبل.فک کنم همه اونایی که ازوجودشون تومدرسمون رنج میبردم تجدیدشدن واخراج شدن.اول میخواستم مدرسه موعوض کنم ولی بعدکه فک کردم اوناهم قراره برن همون مدرسه تصمیمم عوض شد.بااینکه نمره گرفتن تومدرسه ی مایعنی فتح اورس!مخصوصااینکه رشته ات هم تجربی باشه ولی خب سعی خودمومیکنمیه مدت اززبان زده شده بودم ولی بازم شوقم برگشته وخداروشکراحتمالااین ترم توکلاس تاپ شم.یه کتاب دیگه روبخونم شایدهمونجامعلم شم.نقاشی هم میکشم.این تابلوموتموم کنم اگه خوب شدمیزارمش وبم.منکه نمیدونم قراره چی توش درادولی استادمون میگه خیلی عالی درش میاری.خداروتوروبه خداییت دوباره بدبختیموبرنگردونی بهم.خواهش میکنم بازم دلموگرم کن که مواظبمی
بعدا:چطورمیشه ازشرمزاحم تلفنی خلاص شد؟یه یاروئیه1ساله ول نمیکنه خسته شدم دیگه


[ پنجشنبه 13 تیر 1392 ] [ 10:39 ق.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

فعلا

تایه مدت دیگه اپ نمیکنم.حوصله ندارم.فقط اگه اتفاقی افتادوحوصله داشتم میام میگم.خداحافظ همگی

بعدا:اگه نظری بودادم بامعرفتی بودتاییدمیشه


[ شنبه 8 تیر 1392 ] [ 06:47 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

تبریک

فاطمه جونم برگشته خونه.البته هنوزخوب نشده ولی مرخصش کردن نمیدونم چرا!بازهراهم بعدازچندماه اشتی کردیم.تاریخش یادمون نیست دقیقاولی دوستی من وزهرایک سالشو ردکرد.مبارکمون باشه.سرنمازاتون فاطمه ی منوفراموش نکنینا.دیشب پیاده رفته بودجمکران پیش عقشش.منم گفتم مزاحمش نشم تاالان که بهش اس دادم میگه جمکران نیست وحالش بده.من ازعقش فاطمه شفاشومیخوام
راستی یادم رفت تولدعقش فاطمه مبارک


[ دوشنبه 3 تیر 1392 ] [ 06:06 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

کجایند؟




نمیدانم به یک باره چه شد...!
تاچشم گشودم،همه چیزرفته بود! ان هم برباد!
نمیدانم کجارفتندان خنده های بی وقفه ی کودکیم...؟
کجارفتند ان شادی های بی دلیل؟
راستی،ان دوچرخه ی غراضه ام کجاست؟
کجاست ان بازوانی که تااشک درچشمم حلقه میزد،مرادربرمی گرفتند؟
کجاست؟
حال هم چیزهایی رادارم که هیچکس ندارد!
اشک،بغض ویک دنیاتنهایی!

بعدا:دلم گرفته.نمیدونم چکارکنم.ازوقتی فاطمه اومدهمه ثانیه هاموپرکرد.الان چندروزه ازش خبرندارم.خطمم شارژنداره حداقل بازهرایادوست فاطمه حرف بزنم.ایداوبقیه دوستامم همشون امسال کنکوری ان.چت هم بدون بچه های رویال نمیشه رفت.خدایاکمک.اعصابم دیگه داره ازوبم خوردمیشه.وقتی فاطمه ونگارنباشن اصلاحوصله اینجاروندارم.شایدیهوحذفش کنم



[ پنجشنبه 30 خرداد 1392 ] [ 09:42 ق.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]

بابا

این روزافک کنم یه خبراییه!انقدبابام لوسم میکنه!انقده خوشم میادکیف میکنم!الکی هرچی میگم میخوام برام میاره!فک کنم بیشتربه خاطرکارنامه باشه اخه ازاون روزاینجوری شد.مثلا:شباعمم روورمیداریم ببریم خونشون کل شهروبابام دورمون میده بعدمیریم خونه بابابزرگم یه دیقه میشینیم بعدمیخوایم بریم خونه بازمیگم بابابریم دوربزنیم دوباره ورمیداره منومیگردونه منم هرچی عشقم میکشه میگم برام میخره.اون وقتاکه عصرامیرفت بیرون بهش زنگ میزدم بابابرام فلان چیزبخرازبازاربیارکلی غرغرمیکرد.الان که زنگ میزنم قشنگ میگه سلام بابا میگم بابابرام فلان چیزومیخری؟میگه باشه بزابیام خونه پول وردارم.میادخونه پول میبره برام میخره.کلی ذوق میکنم الکی صداش میکنم بابامیگه جان!یه وقتایی بخوادخالموببره شهرشون یاکسی روببره بوشهری جایی منم باخودش میبره.تازه گفته امسال برااینکه انقده زحمت کشیدی یایه گوشی خوب برات میخرم یابرات طلامیخرم.رانندگی هم اجبارم کرده یادبگیرم یه ذره هم نشونم داده میگه18سالت شدمیری گواهینامه میگیری من دیگه نه توروجایی میبرم نه مامانتو.اگرم دانشگاه همین شهرای اطراف قبول شدی من نمیبرمت بایدخودت بری.البته بازم یه اخلاقای بدی داره که اون روزسریه قضیه ای بحثمون شدولی بهش حق دادم منم اگه یه بچه داشتم شایدهمچین رفتاری باهاش میکردم ولی میتونس بهتررفتارکنه ویه ذره تحقیق کنه درباره درستی حرفم وکارم.
دلم میسوزه من امسال اصلاروزپدربرابابام هیچی نخریدم.الانم خیلی ازش گذشته ولی...

بابایی روزت خیلی مبارک

یه مدت خیلی غصه میخوردم فک میکردم دیگه دوسم نداره ولی الان حس میکنم کمپلیت خودشوفراموش کرده داده پای من

*دیشب فاطمه سنگ کوب کرده یانزدیکش بوده دقیق نمیدونم ولی الان حالش خیلی بده وبیهوشه.محتاج دعاهای شما


[ دوشنبه 27 خرداد 1392 ] [ 02:48 ب.ظ ] [ DI9A ] [ نظرات() ]
.: تعداد کل صفحات 3 :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ]