تاریخ : سه شنبه 14 خرداد 1392 | 08:11 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

سلام به همه دوستای خوشملــــــم حالتون خوبه؟؟؟


بچه ها چند تا نکته مهم:
قابل توجه همه دوستای گلم من با تبادل لینک موافقم هر کی خواست بگه که بلینکمش...
وبلاگم هر مشگلی داشت بگید که حلش کنم بدون تعارف...
تو نظر سنجی شرکت کنید دل یه آدمو شاد کردید...
هر کسیو لینک کردم اونم منو بلینکه...
اگه تبادل لینک شد چن روز یه بار بهم سر بزنید قدمتون روی چشام...
آخرین نکته که از همه مهم تره اینه که نظر فراموش نشه...
خب دیگه سرتونو درد آوردم امیدوارم خوشتون بیاد...




تاریخ : چهارشنبه 15 آبان 1392 | 01:16 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤
سلام دوست جونیام خوفید؟؟؟؟چه خبرا بچه ها چون من دیر دیر میام اینجا شماها منو با بلاگفام دنبال کنید خیلی خیلی خیلی دستت مرسی راستی ماه محرمم بهتون تسلیت میگم
                      
khoshmel1377.blogfa.com 





تاریخ : سه شنبه 26 شهریور 1392 | 02:43 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤

میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد،نگین درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا(ع)مبارک باد
...


زائری بارانی ام آقا بدادم میرسی؟

بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم میرسی ؟

گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوهابه دادم میرسی ؟

ازکبوترهاکه میپرسم نشانم میدهند

گنبدو گلدسته هایت رابه دادم میرسی ؟

من دخیل التماس رابه چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرابه دادم میرسی ؟







تاریخ : یکشنبه 10 شهریور 1392 | 12:51 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤



 یکی از فرق های انسان با خدا این است که انسان تمام خوبیها را با یک بدی فراموش میکند

ولی خدا تمام بدیها را با یک خوبی فراموش میکند ...



تاریخ : چهارشنبه 6 شهریور 1392 | 02:23 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤
وقتی تو آسانسوری چیکار میکنی؟؟؟

1_موهامو درست میکنم...

2_بند کفشمو میبندم...

3_با کلیدم بازی میکنم...

4_دست تو مماخم میکنم...

5_تو آینه شکلک در میارم...

6_آرایش میکنم...

7_رو آینه چیزی مینویسم...

8_مثل بچه آدم منتظر میمونم!!!

من خودم 5 متاسفانه...


تاریخ : شنبه 26 مرداد 1392 | 10:48 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤


کاش می فهمیدی...

قهر می کنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی

بمان...

نه اینکه شانه بالا بیندازی

وآرام بگویی

هر طور راحتی...........




تاریخ : سه شنبه 22 مرداد 1392 | 10:58 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤



دلم یک شانه میخواهد

تکیه دهم به آن

بی خیال همه دنیا

و دلتنگی هایم را ببارم...



تاریخ : سه شنبه 22 مرداد 1392 | 04:52 ق.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤
سلام یه سلام تپل مخصوص همه دوستای خوبم که این چند وقت که نبودم  با سر زدناشون و نظر گذاشتناشون دلمو شاد کردن قربووووون دست همتون دم همتونم گرم دوستتون دارم

تاریخ : دوشنبه 31 تیر 1392 | 04:35 ق.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤



فکر کن از این پله ها میخوای بری پایین من باشم وسط راه سکته قلبی میکنم

این راه پله ها واقعا سرگیجه آور هستند !

یکم دقت کنید من احساس میکنم زیاد نیگاش میکنم یه چیزای ریزی مثله ستاره چشمک میزنه عایا شماهم این حسو دارید؟؟؟؟






تاریخ : چهارشنبه 26 تیر 1392 | 04:01 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤


تاریخ : شنبه 22 تیر 1392 | 12:01 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤

با سلام خدمت عمو زنجیر باف

یه گله ازت داشتم، شما که زحمت کشیدی و زنجیر منو بافتی
آخه مرض داشتی اونو پشت کوه انداختی !؟
.
.
بعضی وقتها عقل آدم یه چیز میگه و دلش یه چیز دیگه

اصلاً هر دو شون غلط کردن آدم باید ببینه زنش چی میگه !

.
.
یارو اومده آدرس میپرسه یه ساعت توضیح دادم “سمت راست فلان جا”
خدافظی کرد رفت سمت چپ


دقت کردین ؟ شهرام شب پره قرص اکس سرخود است !


ترسناک ترین سوال : آخرین نفر کی دستشویی رفته !؟



یکی از بچه ها میگفت امسال همه تولدمو تبریک گفتن به جز خانوادم
توقع داشتم ازشون ناراحتم
گفتم برو خدا پدرتو بیامرزه
والا بابا ننه ما اصن نمیدونن ما چه سالی چه ماهی دنیا اومدیم
دهه هفتادی بود !
ای خدا دهه شصتی اینقد بدخت آخه



گریه ی شوق من از خنده دل انگیز تر است . . . !



ساق پا چیست ؟
وسیله ای برای یافتن میز در تاریکی !



دختری با ظاهری ساده از خیابان گذشت که پسری در پیاده رو به او گفت:
چطوری سیبیلو؟
دختر خونسرد ، تبسمی کرد و جواب داد:
وقتی تو ابرو بر میداری و مو رنگ میکنی و گوشواره میندازی
من سیبیل میزارم تا جامعه احساس کمبود مرد نداشته باشه !



باباهامون جلوی باباهاشون پاشونو دراز نکردن
ما پاهامونو دراز کردیم اما به احترامشون جلوشون سیگار نکشیدیم
بچه هامون اگه تو جمع نزنن زیر گوشمون شانس آوردیم !



به سلامتی دزد دریایی …
که همه رو با یه چشم میبینه !



لعنتی….. !!!
روزهایی که به تو نیازدارم …
مصادف شده با
روزهایی که ازمن دوری….



لیدیز اند جنتلمن
آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید …



هم عاشقتم , هم ازت متنفرم , میانگین که بگیری میبینی برام مهم نیستی !



هرگز انتظار نداشته باشید .هرگز خواهش نکنید . هرگز تقاضا نکنید .
هرگز خودتان را سبک نکنید . اگر قرار شود مال شما شود
همه چیز همانطور که میخواهید .پیش خواهد رفت .. بگذارد خودش اتفاق بیفتد .



به سلامتی مادرا که وقتی با جارو برقی میان تو اتاق انگار چنگیز خان حمله کرده..!



قلابت را بدون طعمه بینداز ، اینجا پر است از ماهیانی که از زندگی سیر شده اند



من عاشقانه دوستش دارم
و او عاقلانه طردم می کند
منطق او، حتی از حماقت من هم احمقانه تر است



پسر : عصبانی میشی خیلی خوشگل میشی …
دختر : من که الان عصبانی نیستم.!!
پسر : منم همینو میگم، الان مثه بزی..!!!
دختر : چی میگی آشغال؟
پسر : آها اینو میگم، الان خیلی خوشگلی ….!!



جمعیت جهان = ۷,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ نفر
اگه من بمیرم = ۶,۹۹۹,۹۹۹,۹۹۹ نفر
همه ی اعداد عوض میشه ، قدر منو بدونید…



انگار ۹۰% از خستگی آدم تو جورابشه !
این جورابو که در میاری راحت میشی



یه پسرخاله دارم به باباش میگه پدر، به مامانشم مادر
میریم خونشون انگار داریم فیلم هندی می بینیم !



بعضی ها پشت فرمون چنان با دقت، ظرافت و پشتکار عجیبی
با انگشت دماغشون رو حفاری می کنن
انگاری عسلویه ست الانه که نفت و گاز بزنه بیرون!!!



از خود آزاری های دوران بچگی میشه به زبون زدن به دو سر باتری کتابی اشاره کرد



به ســلامتی اونی که
دست هر افتاده ای رو گرفت تا بلند شه
اما وقتی خودش افتاد زیر پا لهش کردند |:



تاریخ : شنبه 22 تیر 1392 | 10:33 ق.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤
ترول های جدید www.trollparsi.irترول های جدید Www.trollparsi.ir



    
ترول های جدید www.trollparsi.ir

ترول های جدید www.trollparsi.ir.
کی تو بچگیش از اینکارا نکرده؟!

اینروز ها چیزای آشنا میبینم


تاریخ : دوشنبه 17 تیر 1392 | 10:42 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤



آمد آن ماهی که نامش رمضان است


معده از آمدنش شدیدا نگران است !

  



تاریخ : پنجشنبه 13 تیر 1392 | 08:07 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤
سلام بچه ها خوبید؟
من یه وب تازه تو بلاگفا درست کردم حتما بیاید اینم آدرسش

  Khoshmel1377.blogfa.com


تاریخ : چهارشنبه 12 تیر 1392 | 06:24 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤
 



یه سوال اساسی...







تاریخ : سه شنبه 11 تیر 1392 | 09:41 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤



اسمش علیـــــــــه ، ۲ سالشه طفلی...


چشم چپش نابینا شده …  به خاطر تومور چشمی بدخیم دکترا


 گفتن باید آب زیر چشمشو بکشیم و الّا میزنه به مغزش و


زبونم لال میکشتش امّا اگه آب زیر چشمشُ بکشن فاتحه ی


صورتش خونده میشه 


رفقا،خواهرا،برادرا عاجزانه ازتون التماس میکنم واسه


 شفای این طفل معصوم دعا کنید


به قرآن راه دوری نمیره ممنون میشم اگه


 “هـــمــــتـــــون” بازنشر كنید تاافراد بیشتری دعا


کنن واسش...

 


خداییش دعا كنید بچه ها و بزارید تو وبتون بعد چند وقت


اگه خواستید پاكش كنید خیلی خودخواهی اگه به خاطر


 اینكه به وبلاگامون ربطی نداره ا غمگینه یا قشنگ نیست


نزاریمش و یه بچه ۲ ساله رو از دعاهای بقیه محروم


كنید شاید خدا دعا هامون رو براورده كنه و زندگی یه


ادم متحول بشه خواهــــــــــــــــــــــــــــشا



تاریخ : سه شنبه 11 تیر 1392 | 02:38 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤
خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خوشگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!

بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد

تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و

به محـــل زندگیش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...

شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!

دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...

دردش گفتنی نبود....!!!!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح

نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...

چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...

خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را

به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...

امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!

انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!

احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب

شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!

یک لحظه به خود آمد...

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته.


سلام سلام سلام معذرت میخوام از همتون که چند روز نیومدم راستی عیدتون مبارک امیدوارم هر چه زود تر امام زمان ظهور کنه هوووووورا وقته شادیهدست بزنید شادی کنید من به همتون تبریک میگم دوستتون دارم خب دیگه من باید برم بای بای.

تاریخ : یکشنبه 26 خرداد 1392 | 08:02 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤



سلام امروز کارنامم اومد دستم انقدر گریه کردم که خودم موندم تو کفشاینهمه اشک از کجا اومد؟؟؟؟؟؟به هر حال خودم حالم خیلی گرفته شد ولی اینا(خانواده)برای دلخوشیم میگن خوبهآخه این کجاش خوبهخیلی عصبانیم از دسته بعضی معلمامرو عصابمن!!!!!!!!!! واسه بعضیا که هنوز کارنامه نگرفتن(مخصوصا پسرخالم)دعا میکنم که قبول بشن با معدل خوب!!!

تاریخ : جمعه 24 خرداد 1392 | 05:38 ب.ظ | نویسنده : ღÐökн†αяαk †αñнαღ ❤

تعداد کل صفحات : 2 :: 1 2

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات