تاریخ:چهارشنبه 9 خرداد 1397-01:54 ب.ظ
می دانیم یکی از جنبه های خیر و صلاح در جامعه ازدواج و رابطه بین جنسیتی صحیح است. به نحوی که اگر این نیاز به شکل مطلوب و راضی کننده برطرف گردد موجبات گسترش عقل و فرهنگ و سلامت روان و زندگی پاک و پاکیزه را در جامعه فراهم می اورد.
لذا ما به عنوان کسانی که دغدغه اقامه این کار خیر و شیرین و اصلاح کننده را داریم و نیز نسبت به کمرنگ شدن آن و تلاش مضاعف دشمنان برای حذف یا به تاخیر انداختن آن احساس نگرانی داریم، مهم ترین دغدغه مان رونق ازدواج است. رونقی مطابق با نیاز فیزیولوژیک و نیز روحی افراد و برای هر قشر و سنی که نیاز ایجاب می کند؛ نوجوان، جوان، میانسال و حتی پیر؛ نیز فرد همسر فوت کرده و از دست داده؛ فرد مشکل دار خانوادگی یا جسمی یا روحی اگر نیاز دارند. یعنی به نظر ما هیچ یک از این اقشار و دسته ها نباید محروم از ازدواج باشند؛ حال با هر شرایط نابسامانی که باشند.
اما اصل کلی در رونق ازدواج سلسله مراتب کفویت است.که در این مورد توضیح خواهیم داد.
- ما واقعا نگران آن بچه های یتیمی هستیم که مادرشان بخاطر فرهنگ غلط جامعه نمیتوانند مجدد ازدواج کنند و بالعکس. و باید عمری با یتیمی بزرگ شوند و فقط مات و مبهوت به قضا و قدر الهی بنگرند و پیش خود بگویند چرا این بلا باید بر سر ما بیاید؟ چرا آنها باید باحسرت به دیگر کودکان بنگرند که پدر دارند ولی آنها پدر بالای سرشان نیست؟
- ما نگران آن دختران سن بالای مجردی هستیم که بخاطر نبود سازوکار رونق ازدواج هنوز ازدواج نکرده اند و در خلوت خود به روزگاری نفرین می فرستند که حق همسری و مادری را از آنان گرفت. نگران آن پیرمردها و پیرزنانی هستیم که بخاطر نگاه سنگین بچه ها و نوه ها نمی توانند ازدواج کنند و نیاز هم دارند...
اما مطرح کردن عجولانه و بدون مقدمه بحث چندهمسری بعنوان نخستین پاسخ و راه حل برای این دغدغه های مهم درست نیست چرا که به سبک امروزی و مرسوم آن اشکالاتی وارد است که قبل از آن باید اصلاح گردد. اما میتوان از آن بعنوان یکی از راه حل ها و عوامل رونق ازدواج یاد کرد.
مثلا یکی از اشکالات عمده ای که در عرف به بحث تعدد زوجات به شکل امروزی وارد است این است که می گویند محور این عمل سهولت شهوات مرد است. زیرا ما اگر مخاطبان تعدد را بیان میکنیم که زنان خاص هستند و بعد میگوییم این افراد از مردان مجرد کفو خودشان، خواستگار ندارند، همین خواستگار نداشتن بر اساس این است که مردان دنبال مورد سن پایین و جوان و اصطلاحا ترگل ورگل می گردند. چرا مردان مجرد ولو اینکه زنشان را طلاق داده باشند یا زنشان مرده باشد باز دنبال این هستند که دختر بگیرند نه زن مطلقه یا بیوه؟ این عین درنظر نگرفتن شرایط و نگاه خودمحورانه است. البته آن مصادیقی که آمار می گوید اصلا شوهر مجرد ، برای این افراد به صورت جدا اصولا وجود ندارد، کاملا منطقی است و بحث تعدد صحیح و عقلانی است.
اما این اشکال به نوعی وارد است. قطعا باید در حوزه مردان هم کار شود که این طور صرفا شهوانی به ازدواج نگاه نکنند و حاضر باشند با مطلقه و بیوه ازدواج کنند. یا حتی سعی کنند زنانی را برگزینند که از نظر ظاهری و جسمی هم کفو خود باشند.یعنی حداقل در حوزه مردانی که هستند، کار فرهنگی کنیم و کاری نکنیم که بازماندگان از قافله ازدواج هر روز بازمانده تر گردند و آقایان سن بالا هم بروند سراغ ترگل ورگل ها!
البته در بحث مخاطبان خانم مشکل دار جسمی این قضیه صدق نمی کند. اگر چه یکی از معانی کفویت شاید از نظر جسمی هم باشد اما گاهی مثلا یک زن کر و کور یا شل را سخت است شوهر مجرد با این مشکل جسمی برایش پیدا کرد. نیز در بحث یائسگی و عدم تمایل جنسی و عدم توان بچه آوری توسط این زنان نیز باز صدق نمیکند. چون در خانواده اصل و حق با کسی است که نیاز جنسی دارد و میخواهد و میتواند بچه آوری داشته باشد. ما حتما باید برای این دو اشکال راه حل درست و منطقی پیدا کنیم
اما به نظر میرسد بهتر است بصورت خیلی جدی بیاییم روی استراتژی کلی رونق ازدواج صحیح کار کنیم. به عنوان یک بحث کلی و اساسی و ریشه ای. اینکه همه ازدواج کنند که بچه متولد شود. و اگر برای زنی به هیچ عنوان شوهر کفو مجرد وجود نداشت روی به تعدد می آوریم و چون چاره ای نیست روی آن فرهنگ سازی میکنیم. یعنی با عنوان کلی رونق ازدواج باشد که در دل آن ازدواج آسان، به وقت، ارضاء کننده، تعدد زوجات کاملا می گنجد. اما به نظر میرسد نمیتوان به تنهایی بحث تعدد را جدا از سایر مباحث بحث کرد چون آنها تکمیل کننده هستند. تعدد جزیی از عنوان کلی رونق ازدواج است.
با این حساب، ما باید تلاش خود را کنیم که ابتدائا برای یک زن بیوه، یک مرد همسر از دست داده پیدا کنیم. سعی کنیم برای یک زن بیوه بچه دار، مردی با شرایط مشابه بیابیم. سعی کنیم برای یک پیردختر یک مرد ازدواج نکرده سن بالا بیابیم که اصل کفویت رعایت شود. همچنین برای دختر نوجوان پسری نوجوان البته با در نظر گرفتن اختلاف سنی حد اقل 6 سال سن طبیعی بلوغ. بالاخره ما نمی توانیم مردی را که به علل نفسانی تا سن بالا ازدواج نکرده، به هیچ عنوان تقبیح نکنیم و سهولت ازدواج با دختران 14 ساله را برای او در نظر گیریم. بالاخره باید بعلت این تاخیر برای او تنبیهی صورت گیرد! اینجا سازوکار کفویت کار می کند
اما با این تلاش نکته مهم ببینم است که نباید کفویت به مانع بزرگی برای ازدواج افراد تبدیل گردد. اگر کفو در دسترس نبود نباید عمر را تلف کرد و منتظر ماند که کی کسی بیاید. باید یکی از شروط را فاکتور گرفت و ازدواج کرد و این دیگر بستگی به خود فرد دارد که کدام ویژگی را فاکتور گیرد که مرضی الطرفین باشد.
در این فضا شخصی میتواند کفویت سنی را فاکتور گیرد. یا وضعیت مالی و در نهایت تأهل. که منجر میشود به تعدد زوجات.اما ازدواج به هیچ وجه نباید بعلت این بهانه ها تعطیل گردد. چرا که شخص مجرد بیشترین مضرات را برای جامعه دارد و علاوه بر امکان فساد جنسی امکان فساد مالی و اقتصادی، فساد اجتماعی و فساد روانی نیز در او بیشتر و محتمل تر میشود و به همین خطر بدترین افراد از امت پیامبر یعنی همان امت اسلامی مجردان هستند یعنی همان کسانی که ضد سنت خدا؛ رسول خدا و فطرت انسانی، تجرد را بر تأهل ترجیح میدهند.
تاریخ:چهارشنبه 13 شهریور 1398-09:22 ق.ظ
با یک اسم تحریک آمیز و احساساتی و عواطف برانگیز سعی کرده اند حقی را باطل جلوه دهند.
این یک مغالطه بزرگ هست. اولا اگر دختر را به زور به عقد کسی در بیاورند که این اصلا عقد نیست و باطل است. ربطی هم به سن ندارد.
اگر شوهر کسی بداخلاق است باید حق زن احقاق شود و باز ربطی به سن ندارد.
اما این که عده ای بیایند بگویند هر ازدواجی که در آن سن دختر پایین باشد و سن مرد بالا، این مساوی است با خشونت و طلاق و ....، این اوج بی منطقی است. هر ازدواجی در هر سنی می تواند مساوی با این موارد آسیب باشد.
سن ازدواج در زن و مرد، دختر و پسر، تابع نیاز جنسی است. هر وقت نیاز داشت باید برآورده شود و کاری به رنج سنی هم ندارد.
اگر کسی می گوید این سوء استفاده از دختران است، فرق تجاوز به عنف و ازدواج اختیاری را نفهمیده است.
اگر کسی بگوید نیاز جنسی دختر کوچک باعث می شود در زندگی خانوادگی از او سوء استفاده شود و به کارهای شاق و سخت و دشوار مجبور گردد، می گوییم این ناشی از فهم اشتباه قانون است. این نیاز دارد به کمپین منع اجبار در کار خانه برای زنان نه پاک کردن اصل ازدواج.
اگر اجباری در ازدواج چه در مورد شوهر و چه اصل ازدواج کردن، اتفاق می افتد باید کمپین ضد ازدواج اجباری راه بیفتد.
اگر کسی بگوید عقل دختر در آن سن پایین است و فقط نیاز جنسی دارد و نمی تواند حقوق خود را احقاق کند، می گوییم شما نسل جدید را نادان فرض کرده اید در حالی که این نسل بسیار باهوش و باذکاوت هستند. اولا. ثانیا بالاخره دختر بزرگترهایی که دارد، چه پدر و چه برادر و .... همه این ها می تواند باعث آگاهی او شوند که حقش ضایع نشود. ثالثا ازدواج که بردگی نیست. هر وقت دید که طرف مقابل حقوق و احترام را رعایت نمی کند، (در مورد هر زنی که باشد) می تواند با مشورت و استفاده از مسائل قانونی از آن فرد دارای سوء رفتار جداگردد. رابعا ازدواج که رابطه با جنس مخالف است، نیاز به مدرک تحصیلی دانشگاهی که ندارد. به موازات بلوغ جنسی، عقل این ارتباط نیز تدریجا در فرد شکل می گیرد. چون اموری است که با خلقت انسان عجین است و کاری به برنامه آموزشی و کلاس های توجیهی ندارد!
اگر کسی می گوید عمل جنسی برای دختر سن پایین سخت است، آن هم قانون دارد و دقیق اشاره شده است هر گونه رابطه جنسی در ازدواج نباید منجر به آزار فیزیکی و جسمی و یا اذیت شدن زن شود در غیر این صورت حق پیگیری برای زن وجود دارد یا برای کسانی که می توانند حق او را به صورت قیم مطالبه کنند.
نباید به بهانه «احتمال» تضییع حقوق در یک عمل قانونی که برای برآورده شدن نیاز است، «اصل» آن را حذف و ممنوع کنیم زیرا این بی عقلی است. مثلا بخاطر این که احتمال تصادف در رانندگی وجود دارد کلا رانندگی را ممنوع کنیم یا مثلا بگوییم چون اکثر تصادفات منجر به فوت و جرح در رانندگان بین 20 تا 25 سال بوده است، اصلا به این سن گواهینامه ندهیم! این بی عقلی است.
لذا با این کمپین ها معلوم است که یک توطئه بزرگ در کار است. می خواهند دختران زیر 18 سال را از هر نوع ازدواج منع کنند، آنها نیز با نیاز جنسی بالایی که دارند، مجبور شوند در دام دوستی های جنس مخالف و روابط جنسی متنوع بیفتند تا از این طریق هم نسلی تشکیل نشود و مادر و فرزندی اتفاق نیفتد، و هم آن بی چاره ها را با نام های پر زرق و برق و توخالی حق روابط آزاد، دچار انواع افسردگی و بیماری و ناراحتی و انحرافات ناشی از روابط ناموفق و بی قانون و بی تعهد گردانند. رابطه دوستی که هیچ قانونی ندارد و هیچ تعهدی برای هیچ کس ایجاد نمی کند و هر زمان ممکن است از طرف هر یک از دو طرف به اصطلاح کات شود. وقتی قانون به این زیبایی و با حمایت، حاضر است دختران را در سنین بلوغ که نیاز جنسی دارند به نیازشان برساند و آن را پاسخ مناسب دهد، معلوم است که تکرار چنین سخنانی و کمپین هایی خیانت به حقوق زن و بدنه سالم اجتماعی است.

تاریخ:چهارشنبه 27 تیر 1397-10:37 ب.ظ
اینجا محل سخنان بی پرده حول مشکلات جنسی اجتماع است.
زنان امروزه متاسفانه چنان عرصه جامعه را پر از صحنه های اندام های زنانه کرده اند که دیگر طبیعت انسان نمیتواند تصمیم بگیرد که چه موقع نیاز جنسی دارد. بدن انسان فارغ از میزان تحریکی که به او وارد میشود، هروقت شرایطش برای انجام عمل جنسی فراهم بود خود به خود به فرد علامت میدهد و قوای بدن نیز خود را آماده میکند که در این راه صرف شوند. اما امروزه به علت پوشش ها و اندام نمایان جامعه چه در فضای حقیقی و چه مجازی، مرتب در ذهن افراد چه جوان چه میانسال و چه پیر، مجرد یا متاهل، زن یا مرد چنان بصورت پشت سر هم و رگباری، بمباران تحریک میشوند که بدن از نظر فیزیولوژیکی به هم میریزد و دائما پیغام نیاز میدهد در حالی که فقط ذهن است که گرسنه جنسی شده است نه بدن. از این طریق فشار مضاعفی را بر بدن وارد میکند که به شدت باعث تحلیل قوای او میگردد.
اینگونه است که بدحجابی ضربات مهلک خود را بر پیکره جامعه وارد میسازد
تاریخ:دوشنبه 20 فروردین 1397-02:31 ب.ظ
اشکال می شود که مسأله اشتغال بانوان و زنان زیاد اهمیت ندارد در چالش های فرهنگی ما و چرا روی این قضیه که ساده و کم اهمیت است مانور میدهید و آن را چالشی جدی قلمداد میکنید؟
پاسخ: بحث اشتغال زنان مسأله سر کار رفتن یکی دو زن مجرد یا متاهل نیست. بلکه مشکل اصلی ما فرهنگی است که بسیار آرام آرام دارد در فرهنگ ایرانی؛ اسلامی رسوخ میکند و ازش ها را تغییر میدهد. دارد ارزش زن خانه دار را از او میگیرد و به زن کارمند میدهد. این یعنی ارزش، عدم حضور مادر در محیط خانه است نه شغل مقدس خانه داری که شغل همسران ائمه و پیامبر و شغل حضرت زهرا س بوده است.
البته در ظاهر امر مشکلی پیش نمی آید اما اگر بگوئیم نتیجه این کار میشود مخالفت با سنت خداوند و رسولش و مخالفت با قوانین طبیعی خلقت و طبیعت، قضیه خیلی بغرنج و سخت و آسیب زا میگردد. مشکل برهم زدن یک سیستم منظم نقش ها و جایگاه هاست. اختلال ایجاد کردن در یک مجموعه منطقی است. مشکل این است که خداوند در قوانین فطری خلقت مرد را مسئول تامین مخارج زن قرار داده است. مطابق آیه الرجال قوامون...و بما انفقوا من اموالهم ، . که به قول علامه طباطبایی این آیه مربوط به خاص خانواده هم نمی شود بلکه همه شوون اجتماعی را در بر میگیرد.
وقتی زن در خانواده نقشش علاوه بر همسری و مادری، کارمندی یا کارگری هم باشد یعنی ما سبک زندگی را تغییر داده ایم و این تبعات دارد. زن شاغل باشد یعنی نصف وقت فعال روز را زن خارج از محیط خانه میگذارند. : 1- بچه ها در کنار مادر نیستند و بی مادری را تجربه میکنند. یعنی مستقیما محبت مادر را نمی بینند ،2- باید یک نهادی مثل مهد کودک برای سرگرم کردن بچه ها تشکیل شود و عده ای در آن شاغل شوند که بصورت ناقص تا حدی انجام دهد.3- در زمان سر کار رفتن زن نمی تواند از شوهرش تمکین داشته باشد و یا شوهرداری را انجام دهد 4- در محل کار زن مجبور است اوامر و دستورات رییس و مسوول خود را گوش دهد 5- وقتی زن از سر کار بر میگردد خسته است و مدتی بعد از آن نیز نمی تواند به کار های خانه و شوهر و بچه ها رسیدگی داشته باشد 6- زن اگر بچه خردسال داشته باشد مدام فکرش پیش بچه است که دارد چه میکند 7- بعلت عدم توان حضور بچه شیرخواره در محل کار مجبور میشود بجای شیر مادر از شیر خشک به بچه بدهد. 8-بعلت عدم توان مدیریت کامل بر بچه ها اصلا این خانواده ها نمیتوانند تعداد زیادی بچه بیاورند.عمدتا یک یا دو عدد.9- زن درآمد در می آورد و لذا تنها نان در اور خانه دیگر مرد نیست و این خیلی از مسائل را عوض می کند. مرد توان مدیریت بر مخارج خانه را ندارد. محبت از طریق بذل مال را نمی تواند کامل برای همسر و فرزندانش انجام دهد. چون هم انحصاری نیست و هم نیاز نیست 10- زن در اثر برخورد ها و معاشرت های زیاد اجتماعی با مردان، شوهرش در نظرش کمتر عزت مند است. 11-زن کارمند به تدریج بخاطر شرایط خشک محیط کار روحیه مردانه بخود میگیرد 12- زن احتمال برخورد های صمیمی تر با مردان نامحرم پیدا میکند. 13- زن روحیه استقلال پیدا میکند و زیر بار ناملایمات شوهر و فرزندانش نمیرود و عملا در هیچ چیز نمی تواند تابع شوهرش باشد و هرروز باعث درگیری های خانوادگی میگردد.14- عاطفه زن کم شده و تبدیل به یک انسان کاملا منطقی و حسابگر میشود و رفتارش با خانواده اش نیز همین طور خواهد شد.
در کل اینکه با این اشتغال، فلسفه مهریه و نفقه و تبتغوا باموالکم و تکیه گاه بودن مرد و خیلی دیگر از سنت های الهی شکسته می شود و این یعنی حرکت خلاف فطرت انسان و حرکت جامعه و خانواده به سراشیبی سقوط و انحطاط.
تاریخ:دوشنبه 20 فروردین 1397-02:18 ب.ظ
تفاوت شغل بیرون از منزل برای زن و شغل داخل منزل که همان خانه داری و بچه داری است این است که در کار بیرون صرفا فرآیند ها مکانیکی است. زن مانند یک کارگر کنار می کند و زحمت می کشد و بازای آن دستمزد و حقوق ماهیانه مشخصی دریافت می کند. هیچ محبتی نسبت به رییس یا ارباب رجوع یا کالاهای تولیدی یا خدمات انجام شده ندارد. صرفا دارد نیروی کار خود را می فروشد. در روحیه زن که با احساس عجین است، فروختن انرژی و نیروی کنار خود به هر قیمت مادی ولی بدون احساس و علاقه قلبی نوعی ذلت محسوب می شود. قلب او از این کار احساس رضایت نمی کند ولو این که بخاطر فرهنگ غلط پرستیز و کلاس اجتماعی، این کار را ظاهرا با رضایت می کند. برعکس مرد که برای معاش خانواده اش به راحتی حاضر است این کار را بکند.
اما در کار منزل همه چیز آمیخته با محبت است. هم نسبت به غذایی که پخته می شود هم نسبت به مخاطب (بچه و شوهر)، هم نسبت به کالای تولیدی محبت وجود دارد. لذا انگیزه زن برای کار کردن زیاد است و خود برای او یک تفریح محسوب میشود.
مضاف بر همه اینها در منزل زن حتی اگر کار هم نکند باز حقوق خود را تحت عنوان نفقه دارد.
تاریخ:یکشنبه 19 فروردین 1397-12:54 ب.ظ
چند مشکل و چالش در این قضیه وجود دارد:
1- در قانون و فرهنگ اسلام و ایران تامین کننده معاش خانواده مرد است و پیرو این نقش مرد شکل گرفته و جایگاه و نحوه تعامل او با بقیه اعضای خانواده تقریبا مشخص شده است. مرد نان آور است و این یک نقش مهم عاطفی و اجتماعی در خانواده به او میداده است.
از طرفی در خود اسلام کار اقتصادی کردن برای زنان نه تنها بد شمرده نشده بلکه طبق آیه قرآن اکتساب به زن هم مربوط میشود. للنسا نصیب مما اکتسبن. علما و مراجع هم در مورد کار کردن اقتصادی زنان نظر مثبت یا حداقل ممتنعی دارند.
2- ما از طرفی با اختلاط زن و مرد در جامعه مشکل داریم و از طرفی امورات زنان در جامعه زیاد شده است. اگر جدا سازی کنیم که نیاز شدید به نیروی زن داریم و اگر جدا نکنیم که اختلاط است و اگر فقط مردان باشند باز فساد آور است چون مراجعه کننده در بسیاری موارد زن است.
3- ما از طرفی نمی خواهیم زن قطب اقتصادی خانواده گردد و از نظر ما فساد زا است و قیومیت مرد را زیر سوال می برد و از طرف دیگر نمی توان حکم کرد که امورات زنان را زنانی انجام دهند که پولی دریافت نکنند.
4- از طرفی نمی توان تحصیل را جنسیتی کرد یا رشته های خاصی را به زنان و رشته های دیگری را به مردان اختصاص داد زیرا ازادی علمی زیر سوال می رود
5- از طرفی نهادهای اقتصادی و فرهنگی جامعه گرایش بسیار زیادی به جذب زنان و دختران برای خود دارند و از طرف دیگر این امر برای آینده جامعه و خانواده موجب ضررهای جبران ناپذیر می گردد.
از طرفی زنان ایران بطور فرهنگی یک وظیفه دیگر هم دارند که آن بحث خانه داری و بچه داری است که ما به ازای آن در جوامع دیگر شغل تعریف شده است. یعنی عملا زنانی که در کشور به اصطلاح سر کار می روند دو شغل دارند. شغل اولشان خانه داری -بچه داری است اما بصورت نیمه وقت و سپس شغل دوم آنها آن کار بیرون از منزل است.
در کنار این چالش ها نگاه غرب هم قابل توجه است. غرب سالها سعی بر این دارد که اشتغال را یکی از حقوق مسلم زنان جا بیندازد و دعوت کند که همه یه سر کار بروند یا دارای فعالیت اجتماعی باشند.
می توانیم معایب و مزایای اشتغال بانوان را بنویسیم و سپس مقایسه کنیم اما باز مشکل بر سر میزان «ارزش» هر یک از این مضرات و فواید می باشد.
در یک تحلیل ما می توانیم بگوییم: بخشی از این چالش ها به واسطه حضور ما در جامعه جدید است. مثلا بحث جرم و جنایت زنان و خانمها که امری جدید الشیوع است یا مثلا بحث آموزش خانمها بصورت آکادمیک و به طور کلی حضور زیاد زن در حوزه اجتماع (خوب یا بد) ما را در حوزه تصمیم گیری ناچار به استفاده از زنان می کند. پس ما در 2 حوزه کوتاه مدت و بلند مدت باید کار کنیم.
البته فعلا ما می توانیم با تصمیم گیری های درست، از آسیب های این ناچاری ها و ضرورت های اجتماعی کم کنیم. مثلا برای این که نظام مالی خانواده را به هم نزنیم، از ظرفیت «داوطلبین» یا همان «والنتیرها» استفاده کنیم. یا حتی هزینه ها را در حد معقولی برای حفظ قیومیت مالی مردان، کاهش دهیم. اما باید در درازمدت، در چند حوزه کار کنیم:
1- باید تلاش شود در حوزه های شغلی که ضرورتی به حضور خانمها نیست، به تدریج با آقایان جایگزین شود
2- باید حوزه های رشته ای و شغلی زنانه و مردانه تعریف کنیم و این اگرچه دامنه انتخاب آکادمیک و اجتماعی افراد را تا حدی محدود می کند اما برای نظم و ثبات اجتماعی و خانوادگی ضروری است. مثلا آنچه فقط مربوط به بانوان است را فقط و فقط بانوان بگردانند. البته در یادگیری شخصی، هیچ محدودیتی نیست اما فعالیت اجتماعی، زنانه و مردانه است.
3- باید به امر تربیت فرزند در منزل بهای جدی داده شود و حوزه های تخصصی و کارگاه های ویژه آموزشی در این امر تشکیل گردد و پولهای زیادی در راستای سازماندهی و حمایت از شغل خانه داری خرج گردد که ما بتوانیم از منظر تربیتی، زیربنا را درست کنیم.
4- باید محیط های ایزوله و امنی تعریف کنیم که خانمها بتوانند در آنجا به راحتی و بدون حجاب به فعالیت های مخصوص خود بپردازند. اعم از تحصیل، خرید، تفریح، پزشکی و...
5- مسائل جنسی زنان را به شدت تقویت کنیم و بحث تقویت آمادگی های جنسی و رابطه ای را برای زنان در دستور کار قرار دهیم. فرهنگ نشاط جنسی را باید از خانمها شروع کرد تا به تدریج آقایان را نیز در بر گیرد. (البته در بخش آقایان کارهای مجزا نیاز است)
6- فعالیت های اقتصادی زنان داوطلب را در حوزه های سرمایه گذاری و کار غیر حضوری یا مضاربه ای ببریم.
7- آموزش مجازی را تقویت و در برخی رشته های غیرمتجانس با جنسیت، انحصاری کنیم که از فساد محیط های مختلط پرهیز شود.
8- با کسانی که قوانین جنسیتی جامعه را زیرپا می گذارند و مثلا در محیط های تک جنسیتی قصد استفاده از نیروی جنس مخالف را دارند به شدت برخورد گردد.
تاریخ:یکشنبه 19 فروردین 1397-09:09 ق.ظ
بدن او تمام و کمال در خیابان های تن فروشی چه ارزان است
و همان بدن نسیه در سنگلاخ ازدواج چه گران
چه رایگان موی رنگی پرهزینه را برای لذت می فروشند
و چه ثمن بخسی جز نگاه برای صورتک های رنگ و لعاب زده پرداخت می کنند
بوی عطرهای گران و جاذب را چه آزادانه و ناطلبیده هدیه می دهند
و چه مستانه نازک اندام خویش را ارزانی صداهای ضخیم
و چقدر بیگانه دوست و غریب پرستند
و چه خوب پاس داشتند
حقوق شهوت مذکرهای جامعه خویش را
همان که باید نیازش خواهند و ناز کند را
هم آهویی که باید دنبال شکارش خسته شوند و فرار کند را
چه آسان به بند کشیده اند و کت بسته
برای تناول به بازارها آورده اند.
و فریاد می زنند
ببینید و بشنوید و ببویید که تمام شد
و آزاد نکردند جز شیاطین خود را
و در بند نکردند جز عقل و احساس خود را
وقتی که خود را قیمتی نیافتند
حراجش کردند
تاریخ:یکشنبه 19 فروردین 1397-08:58 ق.ظ
كاركردن زن بیرون از محیط خانواده در غیرضرورت خیانت به جامعه است: به همان دلیلی كه قبلا اشاره شد: عدم تشكیل خانواده. شاید الان خواننده این مطلب فورا عصبانی شود، و این بخاطر آن است که سالها در ذهن ما چارچوب هایی بسته شده است که حاصل فکر عده ای غربگرایان حاکم بر این کشور است.
واقعیت این است که آنچه می گویند كه شما دارید نیمی از نیروی فعال جامعه را فلج می كنید حیله و مكر و كلكی بیش نیست: آنها با گفتن این جمله، ضمن توهین به زنان خانه دار آنها را فلج و بی دست و پا و مفلوک می پندارند. ولی در واقع امر، مفلوک و مستضعف فکری خودشان هستند.
1_سرمایه دارها دنبال كارگر زیبا، ارزان و مطیع می گردند كه این حرف را می زنند
2_كه گفته كه همه افراد جامعه كارگر اقتصادی و نیروی كار هستند و كه گفته راه پیشرفت و تعالی تولید اقتصادی است آن هم به نفع سرمایه دار و نه كارگر؟
3_كه گفته پیشرفت و توسعه جامعه به معنای افزایش تولید و در كل پیشرفت مادی است؟ پیشرفت مادی اگر در راه ارزش های الهی قرار نگیرد فقط انحطاط است و به هیچ دردی نمی خورد و انسان را به طغیان می كشاند_آیا الان غرب واقعا پیشرفت كرده است؟ امروزه همه ارزش های انسانی در غرب به انحطاط كشیده شده و هر كثافت كاری را به صورت قانونی انجام می دهند: پیشرفت یعنی اینكه آمار جرم، جنایت و فحشا و دروغ و سایر رذایل اخلاقی كم شود و در عوض حس احترام و نیكی و دوستی زیاد شود_لذا پیشرفت مادی و تكنولوژی به خودی خود ارزش نیست و كمالی محسوب نمی شود بلكه بازشناسی و بکارگیری قوانین طبیعت است و اگر در خدمت ارزشهای انسانی قرار گیرد ارزش پیدا می كند كه امروزه در غرب عكس این رخ داده و در خدمت هواهای نفسانی بشر بوده است.
علم به معنای كشف رازهای خلقت هم اگر باعث تنبه انسان به قدرت خداوندی نشود ارزشی ندارد و باعث طغیان و كبر انسان می شود_امروزه دانشمند غربی زیباترین چیزهای خلقت را با استفاده ازعلم و تكنولوژی می بیند ولی به وجود خداوند حكیم پی نمی برد هیچ، بلكه بر كفر او می افزاید و فقط به فكر بهره برداری اقتصادی بیشتر از آن می افتد و یا مانند یك انسان تهی مغز و بی فكر فقط از آن لذت می برد بدون اینكه درمورد سازنده آن بیندیشد.
اگر ما از تكنولوژی غربی استفاده می كنیم نه به این دلیل است كه فكر می كنیم ذاتا چیز خوبی است، بلكه چون ما در جهت ارزشها و كمالات انسانی از آن استفاده می كنیم برای ما چیز خوب و مفیدی می شود و الا اگر همان استفاده با همان نیاتی بكنیم كه غربی ها می كنند، ما هم به انحطاط كشیده می شویم ( از علل انحطاط محتوای ارائه شده از تكنولوژی های نوین)
در قرآن هم اقوامی بودند كه دارای تكنولوژی بوده اند و به علت طغیان هلاك شده اند مثل عاد و ثمود كه با علم و فن معماری های آنچنانی، از دل كوهها خانه ها می ساختند.

تاریخ:پنجشنبه 16 فروردین 1397-04:22 ب.ظ
چقدر مستضعفند زنان و بانوانی که فکر می کنند کار کردن و اشتغال بیرون از منزل داشتن «حق» آنان است.
چقدر فقیرند زنانی که فکر می کنند برای این که پشتوانه و آینده داشته باشند باید بروند زحمت بکشند و پول در بیاورند.
چقدر بیچاره اند زنانی که به حق و حقوق قانونی خود آگاهی ندارند و دریافت نفقه را نوعی ننگ و وابستگی و ذلت برای خود می دانند، و برای این که به قول خودشان مستقل باشند، فرمان کارفرما و رئیس و آقابالاسر خود را اطاعت می کنند (نه فرمان شوهر یا پدر خود را) بعد اسم این کار را هم پیشرفت مادی می نامند.
استضعاف فکری یعنی زنی چنان گول نظام سرمایه سالار امروزی را بخورد که بجای این که اشتغال و کار و زحمت برای دیگران را تکلیفی بداند که خداوند لطف کرده و از عهده زنان و بانوان برداشته و آن را بر دوش آقایان گذاشته است، آن را «حقی» می داند برای «پیشرفت» در حالی که این نیست مگر «حقه ای» برای «عملگی کشیدن» از زنان و دختران. این سیستم غربی مجبور است برای این که زنان را مشتاق محیط های کار بیرون سازد، نفقه گرفتن را ننگ و ذلتی جا بیندازد و مردان را نیز ظالمان همیشگی تاریخ نشان دهد. چاره ای ندارد بدبخت مفلوک. چون اگر این کار را نکند، هیچ زنی حاضر نمی شود انرژی اش را که باید علی القاعده در راه احساساتش و آنچه واقعا علاقه قلبی دارد یعنی خانواده و بچه هایش خرج کند و بصورت بی حساب و از روی محبت نفقه دریافت کند، بیاید و در محیط های کثیف کاری نظام سرمایه سالار هدر دهد. زنان بیچاره ناخودآگاه قربانی اهداف پلید نظام غربی ای شده اند که امروزه در کشور ایران تبدیل به جو غالب شده است. زنان از خود بیخود شده ای که ارزش خود را در کار کردن و میزان پولی که در می آورند می داند و نیز میزان روابط اجتماعی که برای خود تعریف می کنند و گسترش می دهند!
چقدر زن باید خود را بی ارزش سازد که اسلامی که به او ارزش می دهد و از او کاز سخت بیرون نمی خواهد را کنار بگذارد و خود را اسیر سیستم های اداری و بروکراتیک یا خدماتی تولیدی کند. این زن، بجای این که ارزش زنانه اش را در ذهنش تقویت کند، میزان پولش و درآمدش و میزان وادادگی و عرضه اجتماعی خود را (که نام آن را شخصیت اجتماعی می گذارد) معیار ارزشمندی خود می داند.
اما زنانی که این مسائل را می دانند باز خود را قربانی نظام سرمایه سالار کرده اند، چقدر نمک نشناسند. چقدر قدرنادان نعمت های الهی هستند. می دانند که خداوند در هیچ برهه ای از زندگی زن، او را بدون نفقه نگذاشته و همیشه او را واجب النفقه قرار داده است. می داند زمانی که در منزل پدرش است، پدرش موظف است نفقه و پول و هزینه زندگی او را تامین کند. زمانی که در خانه شوهرش است، این تکلیف بر عهده شوهر است و زمانی هم که بیوه است و هنوز شوهر نکرده است، حکومت موظف است مخارج او را تامین و البته شرایط برای ازدواج مجددش را فراهم کند. بیچاره است که می داند اگر پدر فوت کند، جد پدری و هر چه بالا رود تکلیف نفقه زن و دختر را به عهده دارند و اگر همه اینها مرده باشند عمو و اشخاص دیگر باید تامین کننده باشند.
این قدر اسلام به زن ارزش داده است و او را از نهایت ذلت، این قدر عزیز کرده است. بعد زنانی دانسته بیایند بجای این که مطالبه این عزت را کنند که خداوند به آنها عطا کرده، با نمک نشناسی، خود را ذلیل و فقیر و بی چیز (و یا بی حق) تصور می کنند و به همه دنیا انگ ظلم و بی عدالتی می چسبانند، بعد می روند خود را ذلیل می کنند و خود در اختیار سیستم کاری قرار می دهند که هم زحمت و عملگی و عرق ریختن آنها را می خواهد و هم زیبایی و زنانگی آنها را. نمی دانند خداوند فرموده است هر کس دنبال عزت می گردد عزت از آن خدا و رسول اوست و در جای دیگر جز ذلت وجود ندارد.
ما می دانیم نظام سرمایه سالار، وقتی یک زن را جذب خود می کند حتی اگر حقوق برابری با مردان به او دهد، حداقل بهره اضافی که از او می برد استفاده از لطافت زنانه اش است. استفاده محیط از قیافه زیبای زنانه یک زن برای جذب افراد. سرمایه داری از «وجود» و «حضور» زن استفاده می کند و آن را بسیار به نفع خود می داند.
و خدا به داد این همه بچه هایی برسد که در مهدکودک ها بزرگ می شوند و طعم مادر را درست نمی چشند
و خدا به داد این همه روابط بین نامحرمانی برسد که اتفاق می افتد و زنانی که باید پاسخگوی گناه های چشمی احتمالی باشند
و خدا به داد این همه مردانی برسد که غیرت دارند اما بخاطر حاکمیت نظام سرمایه سالار، می دانند خانمشان در محیط های مختلط و بعضا کثیف کار می کند و خود را به بی خیالی و ندیدن می زنند
و خدا به داد این همه فشارهایی برسد که برخی زنان فریب خورده باید تحمل کنند و هم رنج خانه داری بچه داری و هم رنج اشتغال را با هم تحمل کنند
و خدا به داد مردانی برسد که می خواهند اشتغال داشته باشند اما علاقه زیاد نظام سرمایه سالار را به جذب خانمها می بینند و در مصاحبه های کاری رد می شوند و بخاطر کار نداشتن نمی توانند ازدواج کنند.
و خدا به داد شوهرانی برسد که بخاطر درآمد زنشان، بخشی از ابهت و قیومیت خود را از دست می دهند و اختیاری در زندگی خود ندارند و تصمیمی نمی توانند بگیرند. خدا به داد آن لحظه ای برسد که زن به شوهرش بگوید: من به تو نیازی ندارم. چون خودم پول دارم!!
(و البته ما منکر نیاز به حضور زن در برخی قسمت های جامعه مانند پزشکی نیستیم، اما نه با این سیستم مختلط، نه با این وضعیت درآمدی که ضربه زننده است. نه با این وضعیت کار تمام وقت و خسته کننده)
توضیح: زنان نظامی در جنگ جهانی دوم (آیا باز هم باید بر نعمت اسلام ناشکری کرد؟)
تاریخ:سه شنبه 14 فروردین 1397-01:01 ب.ظ
ما می خواهیم کاری کنیم که ارزش دخترها به زیباییشان نباشد. می خواهیم این گونه نباشد که کسی که زیباتر بود خواهان بیشتر و کسی که کمتر زیبا بود یا نازیبا بود خواهان کمتری داشته یا اصلا خواهان نداشته باشد.
ما نمی خواهیم کف جامعه محل رقابت زیبایی ها (چه طبیعی و چه مصنوعی) گردد.
ما می خواهیم ارزش های انسانی جای ارزش های پوچ ظاهری را بگیرد.
ما می گوییم این همه تغییر در ظاهر دختران و زنان حکایت از عوض شدن ارزشها دارد. حجم زیاد انواع لوازم آرایشی، پروتزها، ژل ها ، عمل های پلاستیک، و ... یعنی دستی در کار است که می خواهد کاری کند که هیچ زنی از ظاهر و بدن خودش راضی نباشد. برای اینکه از این طریق یکی پول دربیاورد و دیگر اینکه مستقیما با ارزشهای انسانی تعارض کند و آنها را استحاله و دگرگون کند.
بعنوان مثال: چه شد که ذایقه مردم از خانه های ویلایی حیاط دار به سمت آپارتمان رفت؟ آیا دست هایی درکار بود؟ دقت کردید آپارتمان نیازی به زمین مجزا ندارد. انبوه ساز راحت تر می تواند تعداد بیشتری را سریع تولید کند. پس می تواند بیشتر سود ببرد.
آیا بین دو خانه با یک متراژ ، یکی آپارتمانی و دیگری ویلایی پول زمین از قیمت آپارتمان کسر می شود؟ خیر. مقدار کمی ارزان تر اکت. لذا بیشتر به سود فروشنده می شود.
در قضیه آرایش و زیبایی هم به همین ترتیب. عده زیادی دارند سود کلان می برند.
تاریخ:سه شنبه 14 فروردین 1397-12:49 ب.ظ
سوال: آنچه باعث می شود زنان، تعدد زوجات مردان را نوعی شهوترانی بدانند چیست؟
آنها خیال می کنند لذتی که یک مرد از چند زن می برد بیشتر از لذتی است که از یک زن می برد. یا مثلا فکر می کنند لذتی که یک مرد از رابطه با یک زن جوان می برد بیشتر از لذتی است که از یک زن میانسال می برد.
حال آنکه در واقع این طور نیست. گاهی خود مردان هم اینطور فکر می کنند اما...
اما تجربه افرادی که چند همسر گرفته اند و یا حتی نعوذبالله اهل زنا و رابطه نامشروع با زنان متعدد هستند چیز دیگری را نشان می دهد... از آنها سوال شده است: آیا واقعا میانسال و جوان لذتش خیلی با هم فرق می کند؟ پاسخ دادند: خیر. همه مثل هم اند...زیرا مقدار لذتی که مرد می برد تابع هورمونهای بدن خود اوست و اصل عمل یکی است. نوع انجام عمل نیز تقریبا یکی است...
لذا کسانی که فکر می کنند اگر دو یا چند زن بگیرند خیلی صاحب لذت های بالاتر و بیشتر می شوند، وقتی این کار را کردند احتمال زیاد پشیمان می شوند و آنچه از بین می رود شهوت چندزن داشتن است و آنچه باقی می ماند دردسرها و مکافات های داشتن دو همسر همزمان و اجرای عدالت بین آنها!
صاحب فکری می گفت: زنها همه از گردن به پایین مثل همند. و الحق حرف پرمغزی است. آنچه مهم ترین تفاوت ظاهری بین دو زن است گردی صورت و یا نهایتا مدل موهاست. اتفاقا این دو قسمت متغیرترین قسمت ها در دستکاری های زنان در بدن خود (مثل آرایشها) می باشد. (البته در ایمان و اخلاق و دیانت قطعا باهم تفاوت دارند و این جمله فقط ناظر به ظاهر بدن است)
ما اینجا باید بپرسیم: نوع صورت و موها تا چه حد در لذت جنسی عامل مهم کلیدی و تعیین کننده محسوب می شود؟ باید گفت خیلی اساسی نیست. زیرا صورت در حجاب پوشانده نمی شود فلذا نقش تحریک کنندگی خیلی زیادی ندارد. موها هم که بسیار متغیر و قابل دستکاری هستند.
بر این اساس باید گفت: ازدواج با زن زیبا (یعنی با صورت زیبا) نمی تواند خیلی در افزایش لذت جنسی موثر باشد. برخلاف تصور عموم مردان که به هنگام ازدواج سعی می کنند زیباترین زن را انتخاب می کنند و معمولا زنان با قیافه های کمتر زیبا و جذاب دیرتر همسر گیرشان می آید. زیرا انتخاب مرد بر اساس فاکتور جذابیت، کاملا موقتی، بی اساس و توخالی است و در ادامه زندگی تاثیر چندانی ندارد. یعنی چه بسا کسانی که زنان معمولی یا نازیبا دارند لذت جنسی بیشتری از آن زن ببرند.
البته ما منکر نگاه در چهره زن زیبا که موجب جذب بیشتر مرد می شود نیستیم اما این چیزی است که اولا به شدت عادی می شود و ثانیا دچار دگرگونی و فراز و فرود زیاد است و ثالثا در کنار یک اخلاق بد که قرار می گیرد می تواند تمام جذابیت های خود را به یکباره بی رنگ کند.
آن زیبایی که مرد در چهره زن می بیند آیا تفاوتی با زیبایی ای دارد که یک زن در چهره چند کودک خردسال می بیند؟ آیا درست است که عامل دوست داشتن یک مرد قیافه زیبای زنش باشد؟ آیا دلیل می شود وقتی کودک کسی به آن زیبایی نیست، پدر و مادر او را کمتر دوست داشته باشند؟ اگر یک کودکی برای پدر و مادر با نمک نبود آیا دلیل می شود او را دوست نداشته باشند و به او محبت نکنند؟
نهایتا به این نتیجه می رسیم که برای مرد در واقع یک زن با دو یا سه زن تفاوتی نمی کند و او مقدار خاصی میل و شهوت جنسی دارد که معمولا با یک زن هم برطرف می شود. اما آنچه فلسفه تشریع تعدد زوجات است قطعا حق زن برای داشتن همسر است و لذت بردن زن از تمتعات جنسی است که در فضای کم شدن روز افزون مردان حق شرعی و قانونی مسلم آنها محسوب می شود.
تاریخ:سه شنبه 14 فروردین 1397-12:20 ب.ظ
مراحل نگاه به تصویر مستهجن: انسان که نگاه به تصویر جدید نگاه می کند حالات و مراحل مختلفی برای او اتفاق می افتد و با فرض این که این تصویر، هرزه نگارانه و مستهجن باشد این اتفاقات به مراتب پیچیده تر و تاثیرگذارتر خواهد بود. علت این همه سرمایه گذاری غرب بر روی تصاویر و فیلم های پورنو و هرزه نگار ، تاثیر گذاشتن بر مخاطب و رسیدن به نتیجه مطلوب آنهاست. گفته می شود انسان ها در مقابل تصاویر جنسی معمولا منفعل هستند و بطور حماقت آلودی ساعت ها به آنها نگاه می کنند بدون این که از آنها سیر شوند. به همین خاطر اعتیاد به دیدن پورنو یکی از معضلات دنیای غرب و شرق است. کلید واژه clean eyes را اگر در اینترنت سرچ کنید، گویای این مطلب است که هنگامی که در اینترنت حضور می یابید، لازم است چشمان خود را تمیز نگاه دارید و از دیدن صحنه های جنسی پرهیز کنید زیرا همان تاثیرات که قرار است بر جامعه مخاطب اتفاق بیفتد، برروی شما نیز تکرار خواهد شد.
1.تعجب و کنجکاوی: تلاش برای ارضای بیشتر حس کنجکاوی خود. خصوصا در اموری که کمتر دیده شده مثل رابطه جنسی آشکار و علنی. ابتدا انزجار روحی اما تقویت کنجکاری و در کنار آن تحریک ذهنی و بدنی نسبت به فعالیت های تصویری جنسی.
2.عادی شدن فعالیت های موجود در تصاویر-عدم واکنش روح و انزجار و صرفا مشاهده صحنه های با تنوع بیشتر بدون آن هیجان و ترس و انزجار قبلی. صرفا لذت بردن و تایید حرکات چشم و بدن و نیز تمایلات مغز بر حرکات و صحنه های دیده شده.
3.تاثیر در گرایشات-به صورت ناخودآگاه . به تدریج فرد که زیاد از این تصاویر و صحنه ها ببیند، جدا از این که تحریک می شود و احتمال زیاد دست به خودارضایی بزند، خود بخود گرایشاتی در رفتار اجتماعی مشابه گرایشات پورن برای او رخ می دهد. مثل این که انسان ها را برهنه می بیند و نگاه او بسیار به افراد اطراف جنسی می شود. این تاثیر در گرایش چه برای مردان، چه زنان، چه متاهلین و چه مجردین اتفاق می افتد و این تصاویر در مخاطبین همه را یکجا متاثر می سازد.
4.تاثیر در رفتار-تقلید رفتار مشابه و همزادپنداری.
در نهایت افراد بسیار سعی می کنند نقش های جنسیتی موافق خود را در فیلم،همزاد پنداری کنند و اگر در عمل جنسی قرار گرفتند همان رفتارها و تمایلات را تکرار کنند. مثلا از نظر جنسی به شدت تنوع طلب می شوند و در رابطه ها بسیار دم دمی مزاج می گردند. قدرت برقراری رابطه را به مدت طولانی از دست می دهند و موجبات زودارضایی را فراهم می کنند. دیگر اینکه بخاطر ایجاد فانتزی های جنسی خیلی آرمانی و تخیلی، ممکن است از همسر خود به زودی دلزده گردند و میل جنسی آنها نیز بعلت عدم تطابق واقعیت با آرمانهای ذهنی، رو به کاهش گذارد.
تاریخ:سه شنبه 14 فروردین 1397-12:10 ب.ظ
سوال: آیا غریزه جنسی طغیان می کند و وقتی ارضا شد، بازهم تنوع طلب است بصورت خود بخود؟ یعنی آیا فعالیت جنسی تابع نیاز جسمی فرد است یا نه. تابع دل سیری ناپذیر و نیاز کاذب ساز و تخیل گرای انسان است؟
اگر این طوری نبست برای چه کسانی تامین آن باعث گرسنه تر شدن آنها می شود؟
سوال: آیا اگر کل غرایز جنسی اشباع شود حس قهرمان گرایی و ورزش و هیجان خواهی و نشاط در جامعه کم نمی شود؟ آیا جامعه و خصوصا مردها به نوعی بی حالی ناشی از فقدان آب کمر و ماالحیات دچار نمی شود؟
سوال: آیا خلاقیت که گاهی مواقع بازتولید انرژی های جنسی است با از بین بردن این، فقط کار روتین در محل کار تکرار نمی شود؟
سوال: آیا می توان همه انژری جنسی یک مرد یا زن را تبدیل به فعالیت های پرتحرک و پرسروصدا کرد؟ آیا با این هیجانات انرژی جنسی را می توان کنترل و مدیریت کرد و کاهش داد؟
تاریخ:سه شنبه 14 فروردین 1397-11:46 ق.ظ
اصل اولیه:
خداوند انسان را مذکر و مونث آفرید و تمایل به جنس مخالف را در نهاد و فطرت او قرارداد. لذا تمایل جنسی خلقت خداوند است. مخالفت با فطرت و تمایلات نهادی بشر ظلم مضاعف هم به خداوند و هم به خلقت اوست و به فعلیت نرسیدن و مسکوت گذاشتن استعدادها مانع کمال و رشد انسانی است.
لذا ابتدائا باید تمام آنچه را مبنی بر زشت بودن و قبیح بودن و کریه بودن نیاز جنسی در ذهن و فرهنگ اجتماعی و خانوادگی ما وجود دارد را یکسره دور بریزیم و خط بطلانی بر تفکر پلید منحرف از مسیحیت که برآوردن این نیاز را از باب اکل میته برای عدم انقراض نسل بشری مجاز می داند و نه بیشتر، بکشیم.
اگر کسی اعلام کرد نیاز جنسی دارم چه دختر و پسر بجای ناراحتی و بحران ساختن از این قضیه، باید خوشحال شویم که یک انسان می خواهد به کمال برسد.
اگر انسان به طور فطری حیا می کند که عورت خود را به دیگری نشان بدهد، امر درستی است اما به این معنی نیست که جامعه به بهانه این شرم، حقوق جنسی بالغان جامعه را نادیده گرفته و ضایع کنیم. اگر ما نام عورات جنسی را شرمگاه می نامیم نباید این شرم را به نیازهای مشروع افراد نیز تعمیم دهیم.
تاریخ:سه شنبه 14 فروردین 1397-11:08 ق.ظ
اشکال کرده اند: چون بنای خانواده براساس مودت و رحمت است (و جعل بینکم موده و رحمه) و خود قرآن گفته كه هیج وقت نمی توانید از نظر مودت و رحمت بین زنان عدالت رعایت كنید (و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النسا ولو حرصتم) لذا با چند زنی خانواده شكل نمی گیرد زیرا مودت و رحمت كامل برقرار نمی شود چون مودت و رحمت قلبی است و قابل تقسیم نیست و بنیان خانواده هم هست، خانواده سالم فقط با یک زنی امكان پذیر است.
پاسخ:
1- بنای خانواده طبق آیه ای از قرآن که بیان شد، مودت و رحمتی است که «خداوند» ایجاد و جعل می کند. اما آن محبتی که در آیه «و لن تستطیعوا» آمده است، محبتی است که مرد در قلبش برای همسرانش ایجاد می کند. پس دو نوع محبت است. با منشا انسانی و با منشا الهی. وقتی عقد ازدواج اسلامی خوانده و انشا می گردد، خداوند بین زن و مرد مومن (به واسطه ایمان و تقوایی که دارند از قبیل پرهیز از محرمات جنسی) مودت و رحمت ایجاد می کند. در چندهمسری هم به همین صورت است. خداوند میان شوهر و همسر دوم، شوهر و همسر سوم و شوهر و همسر چهارم همین مودت و رحمت را ایجاد می کند. و این پایه و شالوده دوام این ارتباط می گردد.
2- شکل گیری چندهمسری، لزوما نیاز به محبت قلبی برابر ندارد. بلکه اظهار محبت برابر (تا حد امکان) کافی است. اگر بگویند امکان ندارد چون پایه اظهار محبت، محبت قلبی است، می گوییم خیر. امکان دارد اما نیاز به تقوا و صیانت نفس و ایمان بیشتری دارد که انسان دو همسر را در قلبش غیریکسان دوست بدارد اما در عمل تفاوتی در محبت ورزیدن نسبت به آنها اعمال نکند. دقت کنید که چندهمسری تابع «ضرورت اجتماعی» است و شدت نیاز و بحرانی بودن قضیه، کمی نقص در کار را توجیه می کند. مثل این که فردی از فرط تشنگی در حال مرگ است و حال ما می خواهیم برای او آب پیدا کنیم که بخورد. در اینجا بعلت بحرانی بودن قضیه، همین که آب آشامیدنی باشد کافی است که به او بدهیم و حتما نیاز نیست برویم آب معدنی پیدا کنیم یا آب خالص و گوارا و خنک با همه ویژگی ها. هدف رفع مشکل است نه بی نقص بودن و کامل بودن کار. به همین خاطر هم آیه «ولن تستطیعوا» مخاطبش «مردان با چند همسر» است نه مردان تک همسر یا مجردان. به این دلیل که ادامه آیه می گوید: فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه. لذا این که گفته شد بدون محبت برابر خانواده شکل نمی گیرد غلط است. مقداری محبت نیز برای شکل گیری خانواده کافی است و مهم اظهار درست آن است.
3- نه می توان گفت اصل بر تک همسری است و نه می توان گفت اصل بر چند همسری است. بلکه این مساله تابع نیاز جامعه است. بله اگر در جامعه ذهنی، همه مردان و زنان برابر و طول مدت جنسی زنان و مردان هم برابر و مرگ و میر زنان و مردان هم برابر باشد، هیچ نیازی به چندهمسری نیست. اما این تخیل است.