از این خانه جز ویرانه ای باقی نمانده است!
برچسب ها: ویرانه، حقیقت، تلخنوشته،
ویرانه ها و خرابه ها و آوار ها فرو خواهند ریخت،
دوباره خانه ای جدید خواهند ساخت،
نقشه های جدید، خانه های جدید، چوپان های جدید، گوسفند های
جدید؛ اما نه!
گوسفند ها ، همان قبلی ها هستند، همان همیشگی ها!
تظاهر به داشتن تمدن هزارساله در طویله خویش میکنند
اما هنوز پوست گرگ به تن میکنند،
صبح هنگام به چرا میروند و عصر ها از همان راه همیشگی
بر میگردند،
همان مسیری که چوپان آن ها را هدایت میکند، همانطور که قبلن
هدایت میکرد، هنوز رد پا های شان در ویرانه ها مشخص است!
عصر مدرن مردن در روزمرگی و مرگ روز ها، مرگ من،
مرگ ما...
برچسب ها: ویرانه، حقیقت، تلخنوشته،
تکرار و تکرار و تکرار ...
برچسب ها: حقیقت فراموش شده،
تاریخ همچنان در پس تکرار است وبس
مگرنه که همیشه مردم از یک حکومت به ستوه می آیند
و انقلاب میکنند و یک حکومت جدید را برپا میکنند..
فکر میکنند در خم و پیچ های جاده ی این انقلاب جدید عدالت را پیدا خواهند کرد
بینوایان امید دارند تا در حکومت باروت صلح را پیدا کنند و در پی یافتن آرامش خود را به در و دیوار میزنند غافل از اینکه حکومت جدید هم همانند حکومت قبلی شغل شریفی دارد؛ برده داری وشاید هیچوقت مردم سرزمین ها متوجه نشوند که سال هاست برده ی آن حکومتند..
جک لندن در طاعون ارغوانی میگوید :"وقتی آدمیزاد به باروت دست پیدا کرد کشت و کشتار به هزار هزار میرسد و تمدن جدید روی آتش و خون برپا میشه"
آری حکومتی که از خون انسان های بیگناه کاخ و سلطنت خویش را بسازد تنها با خون آرامش میگیرد واین اربابان حکومت،این خون آشام های تشنه به کسی جز خودشان اهمیت نخواهند داد...
برچسب ها: حقیقت فراموش شده،
مگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد
برچسب ها: شعر،
این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده برفت...
...................
صورت عکس تو آلبوم خیسه دوباره خاطرتت رو بوسیدم
با کدوم ترانه باز جون میگیره نبض اون حنجره فیروزه؟
میدونم بدون تو فردای من رنگ خاکستری دیروزه...
من تشنه مثل خورشید بی سرزمین تر از باد کولی تر از ترانه
بی پرده مثل فریاد،تنها تر از سکوتم روشن تر از ستاره
............
توی خونمون به ما میگن فراری توی غربت دم به دم انگشت نگاری
دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم بیرون خونه میگن ماتروریستیم...
...................
من برای تو میخونم هنوز از اینور دیوار
هر جای گریه که هستی خاطره هات رو نگه دار
تو نمیدونی عزیزم حال روزگار مارو
توی ذهن آیینه بشمر تک تک حادثه ها رو
خورشید و از ما گرفتن شکر شب ستاره پیداست
از نگاه ما جرقه صد تا فانوس ی رویاست
من برای تو میخونم بهترین ترانه ها رو
دل دیوار و بلرزون تازه کن خلوت مارو
هم غصه بخون با من تو این قفس بی مرز
لعنت به چراغ سرخ ،لعنت به چراغ سبز
برچسب ها: شعر،
حقیقتی که خود واقعی چارلی چاپلین میگوید:
برچسب ها: چارلی چاپلین، حقیقت،
[https://www.aparat.com/v/pxXR8]
برچسب ها: چارلی چاپلین، حقیقت،
.: Weblog Themes By Pichak :.