بسم رب العشاق
سلام
از سفرمشهد برگشتم.
خیییییییییلللللللییییییی خوب بود!الحمدالله!الحمدلله!الحمدالله!
حرم و خود خیابونای مشهد،غوغا بودند!
روزعید غدیر و شب قبلش،همه جا داشتند بستنی میدادند!همه شادوشنگول بودند غیر از...غیراز راننده تاکسی ای که ما سوارش شدیم که کاملا بی حیا بود!
حسابی هم باهاش دعوا افتادیم!مرتیکه بی حیا،دیدما3تاخانوم هستیم ولی بازم اومد باعصبانیت در رو برا آبجیم بازکرد ونگاه هاش هم که بماند!....اشتباه کردم!باید یکی از فنون دفاع شخصی رو رویش پیاده میکردم!
بالاخره اینکه با کاروان مدرسه حوزوی ای که پدرم کارمیکردند،رفتیم. فکرکنید!من یکی،وسط یه کاروان پر از زوجین طلبه و بچه های خوشگل قدونیم قد!
عیدتون هم مبارک!
التماس دعای بسیاااارر
درپست بعدی،میخوام مطلب چالشی ای بنویسم!شرکت کنید توی بحث!