یکشنبه 20 اردیبهشت 1394

اولویت های دعوت بیداری اسلامی

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :اندیشه دینی ،

 اقدام به هرکار و تلاش مهم و صادقانه در راستای اصلاح فرد و جامعه در پرتو تعالیم تعـالی بخش اسلام، نیـازمند تعیـین اولویت ها و مهـمترین هاست ، تا مبلغ مخلص با چشمیبازو معرفت مطلوب در مسیر راهیان راه ایمان و داعیان دعوت حق گام بردارد.

نهضت بیداری اسلامی نیز با توجه به عـمق مسئولـیت ها و گـستردگی زمیـنه فعالیت در جهت تعمیق ارزشهای ایمانی و تحقق « توحید وتقوا وعدالت وحریت» در گستره ی حـیات بـشریت، بیـش از پیـش نیازمند تعیین اولویت ها و محورهای مهم ومهمتر اندیشه و عمل بوده و براین باور است که، اهـمال آنهـاسبـب سردرگمی و به هرز رفتن توانها و استعدادها خواهد گردید.

ایـنک مواردی بـیست گانه را که بسان منشور ودستورالعملی است، به صاحبان رسالت در میدان دعوت اسلامی به صورت بسـیار خلاصهارائه می نماییم، به این امید که مورد توجه مبلغین وداعیان حکیم وموعظه گران مخلص قرار بگیرد. انشاءالله

1- به جای پرداختن به« فروع و جزئیات» اهتمام به «اصول و کلیّات»

2- به جای توجه بیش از حد به «نوافل و مستحبات » اولویت دادن به « فرائض و واجبات.»

3- به جای مشغول شدن به امور« اختلاف و نزاع» برانگیز، اولویت دادن به موارد « اتحاد و وفاق»آمیز.

4- به جای اهتمام بیش از حد به « شکل و ظاهر» رفتار ، توجه بیشتر به « معنی و ماهّیت»کردار

5- پرهیز از « افراط و تفریط» و روی آوردن به « اعتدال » و میانه روی.

6- دوری از سختگیری و« ایجاد نفرت» و اهتمام به آسانگیری و« تعمیق الفت»

7- گریزاز تنگ نظری و« تقلید» و روی آوردن صاحبان اهلیت به « اجتهاد و تجدید»



ادامه مطلب

یکشنبه 20 اردیبهشت 1394

همه فانی و خدا باقی

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    

خداوند‏ ‏درسوره‏ ‏انبیاء‏ ‏میفرماید‏ ‏هر‏ ‏نفسی‏ ‏مرگ‏ ‏ب‏ ‏سراغش‏ ‏می‏ ‏آید‏ ‏و‏ ‏درسوره‏ ‏الرحمن‏ ‏میفرماید‏ ‏همه‏ ‏چیز‏ ‏فانی‏ ‏هست‏ ‏و‏ ‏فقط‏ ‏ذات‏ ‏پروردگارباقیست.‏ ‏تا‏ ‏ب‏ ‏حالا‏ ‏چند‏ ‏ین‏ ‏و‏ ‏چند‏ ‏باراین‏ ‏آیات‏ ‏راخواندم‏ ‏با‏ ‏تفسیر‏ ‏اما‏ ‏درکش‏ ‏نکرده‏ ‏بودم‏ ‏الان‏ ‏ک‏ ‏داداش‏م‏ ‏رفت‏ ‏کاملا‏ ‏ب‏ ‏فهم‏ ‏دقیق‏ ‏این‏ ‏آیات‏ ‏رسیدم‏ ‏و‏ ‏ای‏ ‏کاش‏ ‏ما‏ ‏انسان‏ ‏ها‏ ‏فقط‏ ‏و‏ ‏فقط‏ ‏وابسته‏ ‏خدامیشدیم‏ ‏ن‏ ‏کس‏ ‏دیگر.‏ ‏کاش‏ ‏ب‏ ‏هر‏ ‏شخص‏ ‏ویا‏ ‏هرچیزی‏ ‏ب‏ ‏دید‏ ‏امانت‏ ‏خدانگاه‏ ‏میکردیم‏ ‏تاوقتی‏ ‏از‏ ‏دست‏ ‏دادنش‏ ‏اینقد‏ ‏غصه‏ ‏نمیخوردیم.....‏ ‏خدایا‏ ‏دل‏ ‏تنگی‏ ‏بد‏ ‏دردیه‏ ‏اونم‏ ‏دل‏ ‏تنگ‏ ‏کسی‏ ‏ک‏ ‏دیگه‏ ‏هیچ‏ ‏وقت‏ ‏نمی‏ ‏بینیش‏ ‏خدایا‏ ‏دلم‏ ‏پره‏ ‏درده‏ ‏چشمم‏ ‏خیس‏ ‏اشکه‏ ‏تمام‏ ‏وجودم‏ ‏التماس‏ ‏و‏ ‏خواهش‏ ‏دعامیکنم‏ ‏واسه‏ ‏یک‏ ‏بارم‏ ‏شده‏ ‏خوابش‏ ‏نصیبم‏ ‏کن‏ ‏تا‏ ‏ب‏ ‏آرامش‏ ‏برسم.
http://13661362.blogfa.com/


یکشنبه 20 اردیبهشت 1394

یک پند

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :سخن بزرگان ،

جوانی از شیخ محمد غزالی ( رحمه الله ) پرسید : 

شیخ حکم انسان بی نماز چیست ؟ 

شیخ گفت : حکمش این است که او را همراه خود به مسجد ببری!

قبل از اینکه ((قاضی )) باشی ((دعوتگر )) باش

 

خدایا فهم این مسله که تنها تو قاضی هستی را به ما بفهمان تا قبل از اینکه انگشت به طرف کسی دراز

کنیم حضورت را احساس کنیم . (آمین)


شنبه 19 اردیبهشت 1394

محمد(ص) چگونه خدا را به ما شناساند؟

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :اندیشه دینی ،

محمد غزالی مصری/مترجم:جهانگیر ولدبیگی

من یکی از نوسندگانی هستم که به خدا ایمان دارد و او را تسبیح و حمد می گوید و برجلال و جمالش اعتراف می کند و با نعمت هایش زنده است.خداوند بزرگ را از طریق محمد بن عبدالله شناختم.کتابش را خواندم و سیرتش را مدارسه کردم و با رسالتش فطرت تشنه ام را سیرابگردانیدم و فکر و قلبم با اجابت از دعوتش آرام گرفت؛پس یکی از هزاران فردی گشتم که به پروردگاری خداوند و اسلامی بودن دینش و پیامبری محمد(r)راضی گشتم.

گروهی خداوند را _ آن گونه که باید بشناسند _ نمی شناختند، محمد(r) دیدگانشان را نورانی کرد و آن ها را به سوی او راهنمایی و رهبری نمود.

برخی نیز شناختی ناقص از خداوند داشته و چنین می پنداشتند که او فرزندی دارد که شفاعتشان می کند و یا دارای شریکی است که توانایی رسانیدن سود و نفعی به آن ها دارد، محمد(r)آمد و عقیده ی وحدانیت  مطلق خداوند را بیان فرمودو داشتن هر گونه فرزند و شریک و شبیهی را از خداوند نفی کرد:

« أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَهُوَ یُحْیِی المَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ {‏ ‏ وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِن شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ{فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجاً یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ{لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»

ترجمهL( چنین ستمگران کفرپیشه‌ای خدا را به سرپرستی نمی‌گیرند ) و بلکه جز او را به سرپرستی گرفته‌اند ، در صورتی که سرپرست او است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر همه چیز توانا است .‏ ‏در هر چیزی که اختلاف داشته باشید ، داوری آن به خدا واگذار می‌گردد ( و کتاب قرآن قانون دادگاه یزدان است و در پرتو آن کشمکشها باید فیصله پیدا کند ) . چنین داوری خدا است که پروردگار من است و من بدو پشت می‌بندم ،  ( و برای قضاوت در منازعات ، و رفع اختلافات ، و حل مشکلات ) به ( کتاب ) او مراجعه می‌کنم. او آفریننده آسمانها و زمین است . او شما را به صورت مرد و زن ، و چهارپایان را به شکل نر و ماده درآورده است و بدین وسیله بر آفرینش شما ( انسانها و تولید و تکثیر نسل حیوانها ) می‌افزاید . هیچ چیزی همانند خدا نیست ( و نه او در ذات و صفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین می‌ماند ، و نه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو می‌ماند ) و او شنوا و بینا است ( و پیوسته بر کارگاه جهان نظارت می‌نماید ، و از جمله زاد و ولد انسانها و حیوانها را می‌پاید ) .‏ ‏کلیدهای آسمانها و زمین در دست او است . برای هر کس که بخواهد روزی را فراوان و یا کم می‌گرداند . او از همه چیز کاملاً آگاه است.(سوره انفال ۹-۱۲)



ادامه مطلب

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394

بوستان اهل دل

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :سخن بزرگان ،

هنر انسان بودن در این نیست که مغزش از معلومات فراوان انباشته باشد ،بلکه در این است که با برخورداری از روحیه ی سازش و سازگاری، اهل زندگی کردن با دیگران باشد .

انسان ها در مسیر حیات باید حالت فنریت داشته باشند .هر قدر فنرهای ماشین قوی تر و سالم تر باشند بهتر و کامل تر موانع را رد کرده و به سلامت از آن ها می گذرند.

در غیر این صورت در برخورد با یک دست انداز فنرها شکسته شده و ماشین از حرکت بازمی ایستد.

دکترمحمودویسی


drali

نامه سرگشاده دکتر علی قره داغی؛ دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان، به عقلا، متفکران و رهبران غرب.

نامه سرگشاده دکتر علی قره داغی؛ دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان، به عقلا، متفکران و رهبران غرب

دبیر کل اتحادیه¬ی جهانی علمای مسلمان، نامه¬ای خطاب به خردمندان و اندیشمندان ورهبران غرب فرستاد. در این نامه از آنان خواست که بخاطر واکنش در برابر جنایتکاران افراط گرا، بوسیله¬ی نشر و پخش کاریکاتورهای زشت ونفرت انگیز و… به مقام و ساحت مقدس پیامبر گرامی(ص) توهین و تجاوز نکنند و نسبت به فرجام ادامه¬ی بی¬ادبی و مسخره کردن اسلام به بهانه¬ی ارزش¬ها و آزادی هشدار داد و از آنان دعوت کرد که ریشه¬ها و اسباب تروریسم را بخشکانند. علاوه بر این، وی بر جستجوی یک راه حل فکری و فرهنگی تاکید نمود. متن نامه¬ی دکتر علی قره داغی به شرح زیر است:

بعد از عرض درود و احترام، دوست دارم که مطالب ذیل را با شما در میان بگذارم:

۱- بر شما پوشیده نیست که اغلب نمایندگان علمای مسلمان در اتحادیه¬ی جهانی علمای مسلمان و اتحادیه¬ها وانجمن¬های علما،جنایت حمله به روزنامه¬ی شارلی ابدو وحملات جنایتکارانه¬ی دیگری که علیه شهروندان بی¬گناه در هر مکان وعبادتگاهی انجام گرفته باشد؛ چه آن مهاجم مسلمان باشد یا غیرمسلمان، به شدت محکوم کرده¬اند.

ادیان آسمانی؛ خصوصا اسلام، چنین جنایت¬هایی را حرام می¬داند. دین اسلام کشتن یک نفربی¬گناه را با کشتن تمام مردم یکسان به شمار می¬آورد. خداوند متعال می¬فرماید: (أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا) {المائده: ۳۲ }«هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه¬ی انسان¬ها را کشته است، و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه¬ی مردم را زنده کرده است.» علاوه بر این اسلام، کشتن یک بی¬گناه را نزد خدا از ویران کردن کعبه¬ی مقدس ناخوشایندتروبدتر می¬داند ومتون شرعی در این باره بسیار زیاد است.

۲- ارزش آزادی تنها مخصوص غرب نیست؛ بلکه خداوند خمیرمایه¬ی سرشت مردم را بر اساس آزادی بنا نهاده است و اسلام آن را مقدّس به شمار آورده و حتی زیر پا نهادن و بی¬حرمتی به اصل آزادی را به خاطر دین ممنوع کرده است، خدای متعال می¬فرماید: ( لا إکراه فی الدّین ) ( البقره: ۲۵۶ ) « هیچ زور و اجباری در دین نیست.» همچنین می¬فرماید: (فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکْفُر) }الکهف:۲۹٫ « هر کس می¬خواهد ایمان بیاورد و هرکس می¬خواهد کافر شود.» در عمل نیز زمانی که پیامبر خدا؛ محمد ( ص ) بر مدینه حکومت می¬کرد حق آزادی را بوسیله¬ی تنظیم سند و پیمان¬نامه¬ای که از ۵۰ ماده تشکیل می¬شد به همه¬ی افرادی که در آنجا زندگی می¬کردند بخشیده بود.دراین پیمان نامه ۲۷ ماده به حقوق کامل شهروندان یهودی و مشرک اختصاص داشت که در مدینه زندگی می¬کردند وحتی قرآن کریم،دفع ظلم و اجرای عدالت و زمینه سازی برای تحقق آزادی برای تمام معابدرا از شروط مجوزجنگ با مشرکان عرب بیان می¬کند. خداوند متعال در این مورد می¬فرماید:«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ»[الحج: ۳۹-۴۰] «اجازه¬ی ( دفاع از خود ) به کسانی داده می¬شود که به آنان جنگ ( تحمیل ) می¬گردد؛ چرا که بدیشان ستم رفته است ( و آنان مدت های طولانی در برابر ظلم ظالمان شکیبایی ورزیده¬اند و خون دل خورده¬اند) و خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند* همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه¬ی خود اخراج شده¬اند ( و از مکه وادار به هجرت گشته¬اند) و تنها گناه ایشان این بوده است که می¬گفته¬اند پروردگار ما خدا است! اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله¬ی بعضی دفع نکند( و با دست مصلحان از مفسدان جلوگیری ننماید، باطل همه جا گیر می¬گردد و صدای حق را در گلو خفه می¬کند و آن وقت ) دیرهای ( راهبان و تارکان دنیا ) و کلیساهای ( مسیحیان ) و کنشتهای ( یهودیان ) و مسجدهای ( مسلمانان ) که در آنها خدا بسیار یاد می¬شود، تخریب و ویران می¬گردد. ( اما خداوند بندگان مصلح و مراکز پرستش خود را فراموش نمی¬کند) و به طور مسلم خدا یاری می¬دهد کسانی را که ( با دفاع از آیین و معابد) او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است.»

با توجه به دلایل مذکور جایز و حکیمانه نیست که ارزش¬های آزادی وسیله¬ای برای هجوم به این پیامبر بزرگ (ص) گردد؛ پیامبری که خداوند او را بخاطر رساندن رحمت به جهانیان برانگیخت و او بود که آزادی را به مردم یاد داد ؛ حال آنکه می¬بینی از راه کاریکاتورها و قلم¬هایی نسبت به او بی-ادبی می¬شود طوری که انسان عادی آن را نسبت به خود نمی¬پسندد.


ادامه مطلب

شنبه 11 بهمن 1393

بشارت‌های خداوند به اهل تقوی در قرآن

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :تفسیرآیات ،

قالَ عَلی بْنُ اَبی طالِبٍ رَضِی اَللهُ عَنْهُ: «اَلتَّقْوی الخَوفُ مِنَ اْلجَلیلِ وَ اَلعَمَلُ بِالتَّنزیلِ وَ الرِضاءُ بِاْلقَلیلِ واْلاِسْتِعْدادُ لِیوْمِ الرَّحیلِ» تقوی عبارت است از: ترس از خداوند بلند مرتبه و عمل به قرآن و راضی بودن به اندک از مال دنیا و آماده بودن برای مرگ.

بشارت‌های خداوند به اهل تقوی در قرآن به صورت مختصر عبارتند از:

1ـ معیت و همراهی مخصوص خداوند با متقین؛ «إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقوْا...» نحل/128

2ـ برخورداری از علم و حکمت و فرقان؛ «یا ایها الَّذینَ آمَنُوا إنْ تتَّقُوا اللهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرقاناً»انفال/29

3ـ پاک شدن از گناه؛ «وَ مَنْ یتَّقِّ اللهَ یکَفِّرْ عَنْهُ سَیئاتِهِ...»الطلاق/5

4ـ آسان شدن کارها؛ «وَ مَنْ یتَّقِّ اللهَ یجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یسْراً»الطلاق/4

5ـ رهایی از غم و محنت و پریشانی؛ «…وَ مَنْ یتَّقِّ اللهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» الطلاق/2

6ـ روزی فراوان در کمال آرامش؛ «…وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ» الطلاق/3

7ـ رهایی از عذاب آخرت و برزخ؛ «... ثُمَّ نُنَجّی الَّذین اتَّقَواْ…» مریم/72

8ـ کسب بزرگواری و کرامت و اکرمّیت؛ «... إنَّ اکْرَمَکُمْ عِنْدَالله أتْقاکُم»الحجرات/13

9ـ کسب محبوبیت خداوند؛ «... إنَّ اللهَ یحِبُّ الْمُتَّقینَ»التوبه/4

10ـ رسیدن به رستگاری و فلاح؛ «... وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحونَ»آل‌عمران/200

11ـ قبول صدقه و قربانی؛ «... إنَّما یتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقین»آلمائده/27

12ـ ساکن شدن در باغ‌های پرنعمت بهشت؛ «... إنَّ الْمُتَّقینَ فی‌جَنّاتٍ وَ عُیونٍ»الذاریات/15

13ـ شرفیاب شدن به حضور خداوند و لقاء او؛ «إنَّ المُتَّقینَ فی‌جَنّاتٍ و نَهَر فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِر»القمر/55-54

14ـ اصلاح امور و اعمال؛ «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سدیداً یصلح لکم اعمالکم» الاحزاب/71-70

15ـ استقبال بهشت از آن‌ها؛ «... و اُزلفت الجنة للمتقین غیر بعید» ق/31

http://www.drveisi.com/Default.aspx?lang=fa


پروردگار بزرگ زمانی که به پیروی از من أناب فرمان می‌دهد، معلوم می‌شود که آنها، کسانی هستند که از نظر مردم و انسان‌ها قابل شناسایی هستند زیرا فرمان دادن به پیروی از کسانی که نامعلوم و ناشناخته‌اند خود امری مبهم و نامعلوم و البته بیهوده است و خداوند از هر بیهوده‌کاری منزه و به دور است.

در قرآن ذکر انابه‌ی انبیائی چون ابراهیم و شعیب و پیامبر اسلام (صلوات ‌الله ‌علیهم ‌أجمعین) آمده است، با مطالعه‌ی حالات و صفات و رفتار آنها در موارد مذکور، انابه‌ی آنها در قرآن، می‌توان تا حدود زیادی پی به مشخصات و ویژگی‌های عبد منیب و من أناب برد و بندگان منیب را در عصر خود بازشناخته و از آنها پیروی نمائیم.

به عنوان نمونه سیدنا شعیب (علیه‌السلام) اهل انابه‌ی إلی الله بعد از توکل بر خدا و بعد از اعتراف در رابطه با نسبت دادن توفیقات به خداوند و اراده‌ی اصلاح در حد توان در میان مردم بود پس منیب إلی الله کسی است که خود را مؤثر و مدعی هدایت مردم و اصلاح آنها نمی‌داند و اساساً برای خود اراده و اصلاحی را جز در حد توانایی قائل نیست بلکه آنچه هست را متعلق به خداوند می‌داند بنابراین اگر کسی در میان مدعیان دین حق و راه راست و هدایت و ایمان و تقوی و عمل صالح، برای خود تأثیری قائل بود و خود را مصلح دید و معرفی نمود و توفیقات را به خود نسبت داد و از لیاقت و شایستگی و توانایی خود سخن به میان آورد، او متوکل علی الله و منیب الی الله نیست و در نتیجه نباید از او پیروی کرد و لو به ظاهر بر دین حق باشد.


ادامه مطلب

شنبه 25 مرداد 1393

مردم چه می گویند؟؟

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    

مردم چه می گویند؟؟

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: ...

فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!... مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند


شنبه 25 مرداد 1393

اشک چشم

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :سخن بزرگان ،

ز اشک چشم مظلومان حذز کن
بسان سیل بنیانت برآرد
ز آه سینه سوزان بپرهیز
چنان سخت است خارا را بخارد
برآید آتش از اعماق دریا
چو برکان غضب جوشیدن آرد. ( از کتات اردیبهشت ربیعی)
(( ولا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون انما یؤخرهم لیوم تشخص فیه البصار)) و هرگز خدا رتا غافل مپندارید ار آنجه ستمکاران میکنند، جزاین نیست که ایشان را برای روزی عقب میاندازد که چشمان آنها از وحشت برگردد.


یکشنبه 12 مرداد 1393

چرا «یک بار برای همیشه؟»

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :اندیشه دینی ،

چرا «یک بار برای همیشه؟»

1- مسئله بسیار ساده است، محمد قبل از آنکه رسول شود، أمین شد، أمین شدنش 40 سال به درازا انجامید و رسول بودنش 23 سال. أمین بودن صفتی اخلاقی – اجتماعی است، یعنی تا جامعه‌ی مخاطبی وجود نداشته باشد که امانت‌هایش را به تو بسپارد و تو در طی زمان امانت‌داریت را ثابت کنی، هیچ‌گاه نه خود و نه جامعه به وجود چنین صفتی پی نخواهد برد. این بدان معناست که مسیر رسالت الهی، لاجرم از أمانت اجتماعی یا به تعبیر امروزی «اعتماد عمومی» می‌گذرد. اعتمادی که جز با ملکه‌شدن فضایل اخلاق اجتماعی، برای کارورزان مسئولیت دعوت، به دست نمی‌آید.
2- محمد أمین فرمود: «إنما بعثت لإتمم مكارم الاخلاق» و آن‌چنان این مسیر را مطابق برنامه پیمود که همسر گرامیش در توصیفش فرمود: «کان خلقه قرآن»، همان قرآنی که اخلاقش را عظیم ستود: «وإنک لعلی خلق عظیم» و بی‌گمان در شمار آن اخلاق‌های عظیم، فضایل اخلاق اجتماعی برای کسی که محمد أمین بوده است آن‌چنان پرشمار است که تعداد قابل توجهی از آیات قرآنی را به خود اختصاص داده است.
3- با این اوصاف، بی‌گمان برای کسانی که ادعای دعوتگری و داعی‌بودن دارند، ضروری است که پیش و بیش از هر چیز سعی در «أمین شدن» داشته باشند و این ممکن نخواهد شد جز با ملکه شدن اصول اساسی اخلاق اجتماعی که در قرآن به ظرافت تمام به آن‌ها اشاره شده است؛ ملکه شدنی که پایه‌هایش بر بنیان تصحیح رابطه‌ی فرد با خدا و سپس با خود استوار است. به بیانی دیگر، در دنیای بیرون تنها ازمسلمانانی می‌توان انتظار صلح و امانت داشت که در دنیای درون با خدا و خود به صلح و أمانت رسیده باشند.
4- آری، مسئله بسیار ساده است، این همه آشوب، این همه جنایت و کشتار، این همه بداخلاقی و این همه انحطاط و انحراف، قفلی است که جز با کلید اخلاق گشوده نمی‌شود و آن کلید هم نه پشت کوه قاف، که در دستان ماست. در دستان تمامی مدعیان اصلاح و هدایت مردم که آیینه‌ی تمام نمای «لم تقولون مالاتفعلون» شده‌اند. اخلاقی که ملکه نمودن آن «گامی فراتر از تصمیم» می‌طلبد.
5- در ابتدای این ماه مبارک، در اولین پست از سلسله پست‌های «یک بار برای همیشه»، نوشتم: «در این سقوط اخلاقی که دامنگیر مسلمانان شده است، ضروری است «یک‌ بار برای همیشه»، گامی فراتر از تصمیم برداشته شود، در خلوتی یک ماهه خود را سخت‌گیرانه بسنجیم و قبل از آن‌که مهلت به سرآید، آن گام اساسی را برداریم؛ گامی به سوی اخلاص، به سوی صداقت، به سوی مهربانی و به سوی صلح.»
«یک بار برای همیشه» تلاشی بود در جهت برجسته نمودن برخی از آیات قرآن مجید که به بیان آموزه‌های اخلاق اجتماعی می‌پردازد، آموزه‌هایی ساده اما کلیدی و راهگشا، تا:
یک بار برای همیشه تصمیم بگیریم از بهترین آنچه داریم، انفاق کنیم.
یک بار برای همیشه تصمیم بگیریم مردم را پیش از نفس خویش به نیکویی نخوانیم.
یک بار برای همیشه تصمیم بگیریم به بهترین شیوه‌ی ممکن احترام پدر و مادرمان را نگه داریم.
یک بار برای همیشه تصمیم بگیریم امانتدار و عادل باشیم.
یک بار برای همیشه تصمیم بگیریم متکبر نباشیم.


ادامه مطلب

یکشنبه 11 خرداد 1393

آیا محمد صلیٰ الله علیه وسلم را آن گونه که هست شناخته ایم؟

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :اندیشه دینی ،


298649_392892000784523_1601505264_n                                                     محمد(ص) کیست؟

آیا می توانیم چند خط واضح و عام فهم در مورد محمد بنویسیم به گونه ای که هر کس با هر زبان، فرهنگ و عقیده او را بشناسد؟

آری! محمد بر قله صفات نیکوی انسانی ایستاده است؛ چنانکه بسیاری از بزرگترین فیلسوفان جهان غرب به بزرگی اش معترفند.

توماس کارلایل، مفکر، فیلسوف و مورخ اسکاتلندی می گوید: «محمد نوری است که عالم را روشنائی بخشیده است و این فضل خداس

ت که به هر آنکه خواهد می بخشد.»

ادیب روسی، لئون تولستوی می گوید: «من یکی از شیفتگان محمدم؛ او که خدایش به رسالت برگزید و نبوت را ختم بدو کرد.»

گوته، شاعر معروف آلمانی می گوید: «من در تاریخ به دنبال صفات برتر انسانیت گشتم و آن را در پیامبر عرب، محمد، یافتم. ما اروپاییان با تمام علوممان هنوز نتوانسته ایم به آنچه برسیم که محمد صدها سال قبل رسید و کسی هم نخواهد توانست از او پیشی گیرد.»

لامارتین، شاعر فرانسوی می گوید: «بزرگترین حادثه در زندگی من مطالعه حیات محمد بود. او به من درس کامل زندگی را آموخت. محمد را انسانی بزرگ و جاودانه یافتم. هیچ کس نمی تواند مانند محمد به مقام انسانیت برسد. براستی چه کسی می تواند مراتب کمال را مانند او بپیماید. او بود که واسطه ها بین خالق و مخلوق را برچید و انسان را بدون واسطه به خدا رساند.»

دانشمند الهیات سوئسی، دکتر هانرکنج می گوید: «محمد به معنی واقعی کلمه پیامبر بود، نمی توانیم منکر آن شویم که او مرشدی بود که پیروانش را به سوی نجات راهنمایی نمود.»

اما فیلسوف انگلیسی، جورج برنارد شاو معتقد است که تنها ناجی بشریت محمد است. او می گوید: «من در مورد این مرد (محمّد) تحقیق کرد. او را اعجوبه ای خارق العاده یافتم، او نه تنها دشمن مسیحیت نیست بلکه منجی بشریت است. من معتقدم اگر امروز محمد اداره ممالک دنیا را در دست گیرد، از آنجا که به صلح و دوستی دعوت می دهد بر تمام مشکلات فائق خواهد آمد. امروزه دنیا به شدت نیاز به مردی با تفکر محمد دارد. محمدی که احکام دینش را بر احترام به دیگران بنیان نهاد، دین او قوی ترین دین در بین ادیان و فرهنگهاست و همواره جاودان خواهد ماند.»

آنچه گذشته قطره ای از دریای فضایل محمد بود. می خواستم بگویم که حتی آنان که به محمد ایمان ندارند معترفند که او بر بلندای صفات نیکوی انسانیت ایستاده است.

نویسنده: علاء سعید حمیده (مجله الوعی الإسلامی)
مترجم: حسین سلیمان پور


یکشنبه 11 خرداد 1393

محبت به رسول الله(ص) از جنس فرزند یک منافق

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :داستانهای کوتاه ،

هنگامی که شایع شد آیه‌هایی در باره رسوایی پدرش عبدالله بن أبی نازل شده است، و قرآن آشکارا دشمنی ابن أبی را در باره پیامبر بیان کرده و شایع شده محبت به رسول اللهبود که پیامبر او را خواهد کشت، پس این عبدالله که مسلمانی صادق و باایمان است و سخت پیامبر را دوست دارد، نزد پیامبر می‌آید و می‌گوید: ای رسول خدا (ص) به من خبر رسیده است که می‌خواهی پدرم را به سزای بدی‌هایی که از او به تو رسیده است به قتل برسانی، اگر چنانکه قصد کشتن او را داری، به من فرمان ده تا او را بکشم...

عبدالله بن عبدالله بن ابی بن سلول (از دیگر محبان آن حضرت) است.
آنچه را در قرآن کریم در بارة پدر منافقش نازل شد، می‌شنود، آنجا که خداوند از قول ابن سلول می‌فرماید: ﴿یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّـهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَـٰكِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾( منافقون، آیة 8). «اگر به مدینه برگردیم، قطعاً آن که عزتمندتر است، آن  که زبون‌تر را از آنجا بیرون خواهد کرد» همچنان که خداوند تعالی از او خبر داد، عبدالله نزد پدرش می‌آید، در حالی که شمشیرش را از نیام برکشیده و آن را بر سر پدرش می‌گذارد و به او می‌گوید: سوگند به خدا آن را در نیام نمی‌گذارم، مگر این که بگویی محمد عزتمندتر و گرامی‌تر است و من زبون‌تر و پست‌تر می‌باشم، پدرش گفت: وای بر تو! محمد (ص) عزتمندتر است و من زبون‌تر.
پس این خبر به رسول خدا (ص) رسید و سبب شگفتی و تعجب پیامبر گردید و برای این کار از او سپاسگذاری کرد.

(عبدالله) آن پسر باایمان:
محبت و دوستی عبدالله نسبت به پیامبر در این حد و مرز متوقف نمی‌شود، هنگامی که شایع شد آیه‌هایی در باره رسوایی پدرش عبدالله بن أبی نازل شده است، و قرآن آشکارا دشمنی ابن أبی را در باره پیامبر بیان کرده و شایع شده بود که پیامبر او را خواهد کشت، پس این عبدالله که مسلمانی صادق و باایمان است و سخت پیامبر را دوست دارد، نزد پیامبر می‌آید و می‌گوید: ای رسول خدا (ص) به من خبر رسیده است که می‌خواهی پدرم را به سزای بدی‌هایی که از او به تو رسیده است به قتل برسانی، اگر چنانکه قصد کشتن او را داری، به من فرمان ده تا او را بکشم و سرش را نزد تو بیاورم، سوگند به خدا که مردمان خزرج می‌دانند که در میان ایشان هیچ مردی از من نسبت به پدر و مادرش.....


ادامه مطلب

یکشنبه 11 خرداد 1393

ورود اشخاص زیر 18 سال ممنوع است. آیا سن شما بالای 18 سال است ؟

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :اندیشه دینی ،

18

عبارت (ورود اشخاص زیر 18 سال ممنوع است) عبارتی است که در سایت های مستهجن و شبکه های غیر اخلاقی از آن استفاده می شود.

خوب وقتی شما 18 سالتون هست به این معنیه که  شما شخص بالغ و عاقلی هستید  و آنچه را که انجام می دهید با آگاهی کامل انجام می دهید.

پس لطفا سوال های زیر را با بله یا خیر جواب دهید.

آیا می دانیم در هنگام مشاهده ی این گونه سایت ها  و شبکه ها الله سبحانه و تعالی و ملائکه نظاره گر اعمال ما هستند ؟ جواب بده ای مسلمان

آیا می دانیم که این اعمال در نامه ی اعمال ما ثبت شده و در قیامت عرضه می گردد ؟

آیا می توانیم ضمانت کنیم که تا بعد از مشاهده ی این نوع فیلم ها در قید حیات خواهیم بود و فرصت توبه خواهیم داشت ؟

آیا می دانیم که اگر در آن لحظه ی گناه بمیریم , در همان حالت محشور خواهیم شد ؟

آیا از پروردگارمان که هر لحظه ناظر ماست شرم نمی کنیم ؟



ادامه مطلب

یکشنبه 11 خرداد 1393

شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :داستانهای کوتاه ،


بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق.
اسلام در فرانسهصندق‌دار زنی بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.



صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت.اما خواهر باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!

بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!»

خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:

«من جد اندر جد فرانسوی هستم… این دین من است و اینجا وطنم… شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!»

 
ترجمه: ابوعامر
منبع: منتدی رسالة الإسلام

سایت تذکره


پنجشنبه 8 خرداد 1393

ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ ؟

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :سخن بزرگان ،

ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺳﺆﺍﻝ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﺯﻣﺮﻩ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟ 

ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﮔﺮﯾﺰﺍﻧﯿﻢ . ﺍﻣﺎ ﻣﺴﺌﻠﻪﯼ ﻣﻬﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ ؟ 

ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺑﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﻏﻢ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ . ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﻪﯼ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺄﻣﯿﻦ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﮔﺮﺩﻧﺪ . ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺤﻘﻖ ﻣﯽﺷﻮﺩ. 

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﮑﺎﻧﯿﺰﻡ ﮐﺴﺐ ﺁﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﯾﻦ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺁﻥ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﻀﺎ ﻭ ﻗﺪﺭ ﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﺟﺎﻭﯾﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﻪﯼ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻓﺎﺕ ﻧﯿﺰ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ 

" علامه شهید ناصر سبحانی رحمه الله "


پنجشنبه 8 خرداد 1393

ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :سخن بزرگان ،

ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ 
ﻛﻪ "ﺑﻨﺪهﺍی" ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ، ﺩﻳﮕﺮ ﻓﺮﺻﺘﻲ 
ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﻱ ﻭظیفه ی 
ﺑﻨﺪﮔﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ.

شهید علامه کاک ناصر سبحانی "رحمه الله"


پنجشنبه 1 خرداد 1393

الله تو را می بیند !

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :اندیشه دینی ،

الله تو را می بیند !


تو را به خدا ، می دانی مرد واقعی کیست ؟

به خدا قسم مرد واقعی کسی است که  در خلوت خود و زمانی که می تواند به راحتی گناه کند

تامل کند و به یاد آورد که خداوند او را می بیند

و زمانی که به نگاه های خداوند به خود فکر می کند ، شرم و حیاء وجودش را فرا بگیرد

چگونه می تواند نافرمانی او را بکند در حالی که الله همیشه او را می بیند

ترمذی در حدیث صحیح از ابوذر رضی الله عنه روایت می کند که ابوذر گفت :

یک بار پیامبر خدا(ص) این آیه را خواند :



ادامه مطلب

پنجشنبه 1 خرداد 1393

گفته ها ورهنمودهائی از استاد مودودی

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :سخن بزرگان ،

گفته ها ورهنمودهائی از استاد مودودی



استادمودودی انسانی نابغه بود.هدف زندگی او دعوت به دین بود.سرمایه بسیار ارزشمندی از دانش علمی داشت .زبان وادبیات شیوایش بهترین سلاح او بود.خشک ترین موضوعات علمی را بسیار شیوا و رسا بیان می کردو قشر دانشگاهی را مسحورخود می ساخت .قشر جوان که به مقتضای شرایط سنی دلداده ی افسانه ها وداستانهای مخرب اخلاق است ،نوشته های شیوای مودودی،آنان را در حصار قال الله وقال الرسول قرار داد .موارد زیادی پیش آمده که خواننده با مطالعه چندجمله از کتاب او دگرگون شده واشراق به او دست داده است.در مورد اعجاز ادبی مودودی ،می توان چند کتاب نوشت.واقعیت این است که این اعجاز در اثر مطالعه عمیق قرآن و غوطه خوردن در دریای بیکران سنت رسول الله(ص)نسیب وی شده است .


چند جمله از گفته ها و رهنمودهای او به عنوان نمونه ذکر می شود:

 

  1. .پنهان شدن از تمام مردم دنیا ممکن است اما از خداوند هیچ گاه  .
  2. از آسمان تا زمین همه بنده خدا هستند .رب و مولا فقط یکی است .
  3. هر کس دچار این سوء تفاهم شود که انسانی کامل و از هر حیث بی عیب است ،در واقع به نقص خود اقرار کرده است .


ادامه مطلب

چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393

نام محمد (ص) در سورهء اسراء و قیامت

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :دانستنی ها ،

عكس و سوره: نام محمد (ص) در سورهء اسراء و قیامت

حروف اسم محمد (ص) در سوره¬های قرآن با نظامی مرتبط با عدد هفت تكرار می¬شود كه این امر دلالت بر این دارد كه خداوند نازل كنندهء قرآن كریم است......



چهارشنبه 27 فروردین 1393

تصور کن که قراره یه روز بمیری چه حالی خواهی داشت!!!

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :تفسیرآیات ،

 

چه درس های عظیمی در این خط کوتاه نهفته است :


كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ ﴿الأنبیاء: ٣٥﴾

همه آدمیان طعم مرگ را می چشند، و شما را با آزمایشات خیر و شر امتحان می کنیم و همگی شما به سوی ما باز می گردید.


مطمئنم کسی که جمله بالا رو بفهمه و از صمیم قلب قبول کنه و به آن پایبند باشه هیچگاه دچار غم و اندوه جانکاه نمیشه.

 

وبلاگ یوم الحسرة

 


چهارشنبه 27 فروردین 1393

خدا نزدیک نزدیک است

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :نیایش ،

دختری از مرد روحانی میخواهد به منزلشان بیاید و به همراه پدرش به دعا بپردازد. وقتی مرد روحانی وارد میشود میبیند که مردی روی تخت دراز کشیده و یک صندلی خالی نیز کنار تخت وی قرار دارد.
پیرمرد با دیدن وی گفت شما چه کسی هستید؟ و اینجا چه میکنید؟ مرد خودش را معرفی کرد و گفت من دراینجا یک صندلی خالی میبینم گمان میکردم منتظر آمدن من هستید.
پیرمرد گفت آه بله... صندلی... خواهش میکنم در را ببندید.
مرد روحانی با تأمل و در حالی که گیج شده بود در را بست.
پیرمرد گفت : من هرگز مطلبی را که میخواهم به شما بگویم به کسی، حتی دخترم نگفته ام. راستش..........


ادامه مطلب

سه شنبه 26 فروردین 1393

مفهوم قرآنی عبادت

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :اندیشه دینی ،

 
دقت در مفهوم عبادت نشان می دهد که عبادت را نباید در سجده و رکوع خلاصه کرد؛هر کس در موارد خلاف فرمان خالق،مخلوقی را اطاعت کند در واقع او را عبادت کرده است.به عبارت دیگر،فرمان گناه آلود مخلوقات را اجرا کردن،نشاندن آنان در مقام خدایی و بندگی کردن آنان است؛بیاییم مخلوق را عبادت نکنیم!

نوشته شده   توسط جلیل بهرامی نیا 


سه شنبه 26 فروردین 1393

ابن مسعود و دزد اموالش

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :سخن بزرگان ،

به عبدالله بن مسعود(رض)،یکی از اصحاب مشهور پیامبر(ص) خبر رسید که دزدی مقداری از اموالش را سرقت کرده است؛یارانش برآشفتند و دزد را نفرین کردند؛ابن مسعود ایشان را منع کرد و گفت به جای نفرین بهتر است بگوییم:
«اللهمّ اِن کانَ محتاجاً الیهِ فبارِک لهُ فیه و اِن لم یکن محتاجاً فاجعَل هذا آخِرَ ذُنوبِهِ»:
«پروردگارا اگر به این اموال نیازمند بوده،آن را برایش مبارک گردان و اگر نیازمند نبوده،این دزدی را واپسین گناهش قرار بده!».
آری،چنین بود تجلی«عبادت خالق و شفقت بر مخلوق» در رفتار پارسایان!
 
سایت  جلیل بهرامی نیا 


شنبه 23 فروردین 1393

زمزمه های تنهایی یک دل

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :تصاویر ،

زمزمه های تنهایی یک دل


شنبه 23 فروردین 1393

زیبایی

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :سخن بزرگان ،


شنبه 23 فروردین 1393

انواع مسلمان و مسلمان حقیقی

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :اندیشه دینی ،

مسلمان جزئی


نوعی از مسلمانان به گونه ای هستند که پس از ایمان آوردن به خدای یکتا و رسول (ص) اسلام را به عنوان دین خود قبول می کنند ولی این دین خود را فقط جزئی یا قسمتی کوچک از زندگی خود قرار می دهند. در این جزء و یا شعبه مخصوص خود که با اسلام ارادت می ورزندو عبادت هم می کنند، با تسبیح و سجاده هم سرو کار دارند، اسم خدا را هم زیاد به زبان می آورند، در اکل و اشرب و بعضی دیگر از موارد اجتماعی نیز متقی و پرهیزگار می باشند و قیافه ای به خود می گیرند که آن را طراز عمل دیندارانه می گویند ولی به جز در این شعبه در شعبه های دیگر زندگی خود اصلا” به عنوان یک مسلمان رفتار نمی کنند. اگر با کسی ابراز محبت می کنند برای مطمئن ساختن نفس خود یا برای تأمین منافع شخصی یا ملکی یا ملی یا به علتی دیگر است. اگر با کسی دشمنی می کنند یا وارد جنگ می شوند آن هم همچنین بنا به علاقه دنیوی یا نفسانی است. کسب و کار و دادو ستد آن ها، معاملات و تعلقات آن ها، رفتار آن ها با زن و فرزندان، با اعضای خانواده خود، با افراد جامعه خود و با همکاران خود، همه اش تا حدی آزاد و مستقل از حدود دینی و مبنی بر اغراض و امیال دنیوی می باشد. از حیث یک زمین دار و ملاک، از حیث یک سرباز و از حیث یک پیشه ور حیثیت مستقلی می باشند، که کوچکترین رابطه ای با مسلمان بودن آن ها ندارد و همین طور این چنین مردم اگر با تشریک مساعی و به طور اجتماعی سازمان های فرهنگی، آموزشی و سیاسی که برپا می سازند آن ها نیز به علت مسلمان بودن آن ها ممکن است به طور جزئی و تا اندازه ای تحت تأثیر اسلام قرار بگیرند یا نسبتی جزئی به اسلام داشته باشند ولی در واقع رابطه ای با اسلام نخواهند داشت.
مسلمان کلی

نوعی دیگر از مسلمان طوری هستند که سراسر شخصیت خود و همه ذات خود در داخل دایره اسلام قرار می دهند، همه جنبه های شخصیت آن ها در مقابل پرتو اسلام محو و گم می شود. اگر آن ها پدر باشند از هر حیث مسلمان می باشند، اگر پسر باشند  از حیث مسلمان می باشند، شوهر یا زن باشند از هر حیث مسلمان می باشند. تاجر، زمین دار، کارگر مأمور دولتی یا پیشه ور باشند از هر حیث مسلمان می باشند. احساسات آن ها، خواهشات آن ها، نظریات آن ها، و خیالات آن ها، نفرت و محبت آن ها، پسند و ناپسند آن ها، خلاصه هر چه هست همه اش تابع اسلام می باشد. برقلب و ذهن آن ها، بر چشم و گوش های آن ها، بر شکم و شرمگاه های آن ها، بر دست و پاهای آن ها، و بر بدن و روح آن ها باید اسلام و فقط اسلام مسلط و حکمفرما باشد. نه محبت و الفت آن ها آزاد و مستقل از اسلام باشد و نه عناد و نفرت آن ها. اگر با کسی موافق می باشند بواسطه اسلام است و اگر مخالف کسی می باشند به خاطر اسلام است. اگر چیزی به کسی بدهند بنا بر این می دهند که اقتضای اسلام است این است که که به او بدهند و اگر چیزی از کسی بازدارند برای آن آن باز می دارند که اسلام همین را می گوید که از او باز دارند، و این جور رفتار آن ها نباید فقط در سطح شخصی باشد، بلکه زندگی اجتماعی ان ها نیز باید سرتاسر بر مبنای اسلام استوار و برقرار باشد، و از هر حیث افراد جماعت اسلامی، هستی آن ها باید فقط متکی به اسلام و سراسر رفتار اجتماعی آن ها نیز باید مطابق با اصول و مقررات اسلام باشد.

مسلمانی که منظور نظر خدا است

این قبیل مسلمانان که درباره آن ها تذکر دادیم، کاملا” ضد همدیگر هستند با وجودی که از لحاظ قانونی و حقوقی شامل امت واحده هستند و به هر دو، کلمه مسلمان به طور یکسان اطلاق می شود. کاری شایسته فخر و لایق ذکر، در تاریخ اسلام ثبت نشده است که مسلمان نوع اول انجام داده باشند و در حقیقت نیز آن ها کاری انجام نداده اند که نقش اسلامی در تاریخ عالم به جای داشته باشند. زمین سنگینی این قبیل مسلمانان را هیچوقت حس نکرده است. اگر اسلام با تنزل و انحطاط روبه رو شده است به واسطه این گونه مسلمانان است. نتیجه کثرت این چنین مسلمانان در جامعه  اسلامی این نتیجه را به بار آورد که لگام های نظام زندگی در این دنیا به دست کافران افتاد و مسلمانان تحت سلطه آنان در آمده فقط به آزادی محدودی در زندگی دینی خود قانع گشتند. این چنین مسلمانان به هیچ وجه منظور نظر خدا نبودند. او پیغمبران خود را به این منظور به دنیا نفرستاده است و کتاب های خود را برای آن نازل نفرموده بود که فقط این قبیل مسلمانان را به وجود بیاورد. با نبودن این چنین مسلمانان در دنیا هیچ کم و کسری، یا فقدان چیزی با ارزش و قدر و قیمت حقیقی نبود، که برای جبران و تلاقی آن کمبود احتیاج به اجرای وحی و نبوت پیش آید. در حقیقت مسلمانانی محبوب و مطلق خدا هستند و برای پروراندن آن ها رسولان را ارسال داشته و کتاب های الهامی را نازل فرموده است و آن هایی که از نقطه نظر اسلامی کارهایی شایسته قدردانی انجام داده اند یا در حال حاضر می توانند انجام بدهند، فقط مسلمانان نوع دوم هستند.


ادامه مطلب

چهارشنبه 21 اسفند 1392

داستان مرد زن نما که در حمام زنانه کار می کرد!!!

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :داستانهای کوتاه ،

داستان مرد زن نما که در حمام زنانه کار می کرد!!!

داستان توبه نصوح نصوح مردى بود شبیه زنها، صورتش مو نداشت و پستانهایى برجسته چون پستان زنها داشت و در حمام زنانه کار مى کرد.

 او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می کرد و هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت، او را به کام خود اندر می ساخت و کسى از وضع او خبر نداشت و آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد.

دختر شاه مایل شد که به حمام آمده و کار نصوح را ببیند. نصوح جهت پذیرایى و خدمتگزارى اعلام آمادگى نمود، سپس دختر شاه با چند تن از خواص ندیمانش به اتفاق نصوح به حمام آمده و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شده و به دو تن از خواصش دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود. طبق این دستور مأمورین، کارگران را یکى بعد از دیگرى مورد بازدید خود قرار دادند، همین که نوبت به نصوح رسید با اینکه آن بیچاره هیچگونه خبرى از آن نداشت، ولى از ترس رسوایى، حاضر نشد که وى را تفتیش ‍ کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند.

نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته خدا را طلبید و گفت: خداوندا گرچه بارها توبه ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.



ادامه مطلب

چهارشنبه 21 اسفند 1392

گذری بر مقوله بدعت

   نوشته شده توسط: سالار عبدی    نوع مطلب :اندیشه دینی ،

تلاوت قرآن و وسوسه های شیطان : ما هنگامی قرآن می خوانیم از شیطان به خدا پناه می بریم . چرا؟ چون قرآن همه چیز را فاش می کند ؛ دارای نور زیاد و درخشش فراوان است ؛ به راهی که درست تر است آدمی را هدایت می کند و از انحراف و لغزش محفوظ نگه می دارد . شیطان همواره می کوشد که انسان در مسیر زندگی در حالی حرکت کند که نه نوری با او باشد و نه حفاظی ، تا بدین سان شاید فرو افتد و دیگر بر نخیزد ، یا اینکه سر گردان شود و به مقصد نرسد .

از اینجا است که دوست دارد انسان را از تلاوت منصرف کند و از برکات وحی محروم سازد . اگر آدمی در برابر شیطان مقاومت کند و به تلاوت بپردازد از طریق وسوسه ها و افکار آشفته بر او هجوم می برد تا بدین طریق هنگامی که تلاوت می کنند که قلبشان غافل و مشاعرشان از کار افتاده است . چنین آدمهایی در "عباد الرحمن" یعنی بندگان  واقعی خدا داخل نیستند . چون خداوند در توصیف " عبادالرحمن" فرموده است : 

((وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا .فرقان (٧٣)

(( و کسانی اندر که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند ، بر آن ها کر و کور نیفتند.))

بدین جهت بر ما ست  که پیش از خواندن قرآن از شیطان به خدا پناه بریم تا بتوانیم قرآن را خوب بفهمیم و تزکیه حاصل کنیم .

توده مسلمانان به ((اعوذ بالله ))،((بسم الله )) خواندن را نیز افزوده اند. در این امر هیچ اشکالی وجود ندارد ؛ چرا که تلاوت قرآن یک موضوع مهم است و با مطالعه یک نشریه یا یک کتاب فرق می کند . آغاز کردن با نام خدا (و در ابتدا بسم الله را خواندن ) با آن حدیث رایج هماهنگ است .

برخی از کوتاه اندیشان گفتند: خواندن بسم الله الرحمن الرحیم بدعت و نا جایز است . گفتم: اگر دلیل کلی دیدگاهی را تأیید می کرد، دیگر مجالی برای آن نیست که مرا به بدعت گذاری متهم کنید . اگر تو به آن عمل نمی کنی بگذار من عمل کنم. نه تو به خاطر عمل ، ملامتم کن و ه من به خاطر سکوت ، سرزنشت می کنم. اینجا بود که به یاد یکی از صحابه افتادم که در خصوص ستایش خداوند جمله هایی از ادبیات بلند را خودش سرهم نموده بود. پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  که آن را شنید بسیار خوشحال شد.

در طبرانی آمده است که پیامبر{صلی الله علیه و  آله و سلم}  از کنار یک اعرابی رد شد . آن اعرابی داشت دعا می کرد و می گفت   :(( ای کسی که چشم ها او را نمی بینند، گمان ها او را در نمی آمیزند، توصیف کنندگان نیم توانند او را توصیف کنند، حوادث تغییرش نمی دهد ، از گردش روزگار بیمناک نیست ، وزن کوهها و دریاها ، تعداد قطرات باران ها ، برگ های درختان و تعداد آنچه شب تاریکی اش را بر می گستراند و روز روشنایی اش را برا آن می تاباند ، می دانم. آخر عمرم را بهترین( و سودمند ترین) بخش عمرم و بهترین عملم را خاتمه آن و بهترین روزم را روزی قرار بده که با تو دیدار می کنم.))



ادامه مطلب

تعداد کل صفحات: 16 1 2 3 4 5 6 7 ...
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات