درباره ما
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود ای که بستی راه رادرکوچه ها برفاطمه گردنت را میشکست آنجااگرعباس بود این وبلاگ تحت عنوان بی بی فاطمه سلام الله علیها مرجعی غنی در مورد حضرت زهرا (س) لطفا با ارسال مطالب به آدرس ایمیل مدیر وبلاگ ما را در غنی سازی این وبلاگ یاری کنید. ((((**عزیزانی که تمایل به همکاری و درج مطلب در این وبلاگ را دارند، با آدرس زیر تماس بگیرند تا نام کاربری و دسترسی لازم جهت درج مطلب به آن عزیزان داده شود.**)))) farshad_noruzi70@yahoo.com لوگوی ما
نویسندگان
پیوندهای روزانه
صفحات جانبی
آماروبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
Page Rank
اوقات شرعی
|
کور بودی و ندیدی پسرم می لرزید؟ دستهای حسنم دورو برم می لرزید؟ کور بودی که سرم گوشه دیوار گرفت ابرویم خون شد و چشمان ترم می لرزید؟ حسنم دست به زیر بغلم می برد و وقت برخواستنم هم کمرم می لرزید؟ شهر با ضربه تو دور سرم می چرخید چند ثانیه ندیدی که سرم می لرزید؟ تازدی از وسط کوچه مسیرم گم شد چند باری به زمین خورد پرم می لرزید چند روزی نگذشته است تو یادت رفته؟ زدی بودی و تنم پشت درم می لرزید تو لگد می زدی و داشت لگد می زد حیف محسنم داشت به داد تو برم می لرزید بی مروت تو ندیدی که به هنگام زدن وسط خاک وجود پدرم می لرزید؟
نویسنده فرشاد نوروزی در
03:21 ب.ظ | نظرات()
درد سر، بین گذر، چند نفر و یک مادر شده هر قافیه ام یک غزل در آور ای که از کوچه شهر پدرت می گذری امنیت نیست از این کوچه سریعتر بگذر دیشب از داغ شما فال گرفتم آمد دوش می آمد و رخساره نگویم بهتر من به هر کوچه خاکی که قدم بگذارم، نا خداگاه به یاد تو می افتم مادر چه شده قافیه ها باز به جوش آمده اند دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر! نویسنده فرشاد نوروزی در
02:58 ب.ظ | نظرات()
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیبها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد و غبار قبلا این صحنه را... نمیدانم در من انگار میشود تکرار آه سردی کشید، حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت: آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر، گریه نکن مرد گریه نمیکند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بیتفاوت ما نالههایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن! این صدای روضهی کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانهای مشکی است **** با خودم فکر میکنم حالا کوچه ما چقدر تاریک است گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه راستی! فاطمیه نزدیک است... نویسنده فرشاد نوروزی در
11:07 ب.ظ | نظرات()
شبیه ترین فرد به پیامبر (ص) خضر عشاق گرم دیدن بود اشک آمد آب را گم کرد علی اکبر که بر زمین افتاد آسمان آفتاب را گم کرد خواست تا خیمه پر کشد اما شیر زخمی عقاب را گم کرد آنقدر زخم روی زخم آمد که عدو هم حساب را گم کرد پدر آمد به یاریش برود من بمیرم رکاب را گم کرد پسر بو تراب بین تراب نوه بو تراب را گم کرد جلد قرآن خویش پیدا کرد برگه های کتاب را گم کرد نویسنده فرشاد نوروزی در
04:34 ب.ظ | نظرات()
امیر المومنین خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها: زهرا هنگام بهار است گل لاله و نسرین از خاک در آیند و تو در خاک چرایی؟ زهرا چندان به سر قبر تو بنشینم و گریم شاید که بهار آید و از خاک درآیی نویسنده فرشاد نوروزی در
03:13 ق.ظ | نظرات()
کلیپی بسیار زیبا در مدح دوازده امام علیهم السلام ائمتی و سادتی اثناعشر نویسنده فرشاد نوروزی در
02:19 ق.ظ | نظرات()
طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم Web Template By : Samentheme.ir |
روزشمار ایام فاطمیه
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
طراح قالب
برچسبها
روایت مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها
لوگوی دوستان
|