انجمن شعرآرنگ پشتکوه بختیاری_اطلاع رسانی رسمی طایفه گندلی

ای وای وطن وای

نوشته شده توسط : (کاظمی)
پنجشنبه 15 آبان 1399-06:34 ب.ظ



شعری از نسیم شمال

"
ای وای وطن وای"

گردیده وطن غرقه اندوه و محن وای/ای وای وطن وای

خیزید و روید از پی تابوت وکفن وای/ای وای وطن وای

از خون جوانان که شده کشته در این راه/رنگین طبق ماه

خونین شده صحرا و تل و دشت و دمن وای/ ای وای وطن وای

کو همت و کو غیرت و کو جوش فتوت؟/کو جنبش ملت؟

دردا که رسید از دو طرف سیل فتن وای/ای وای وطن وای

افسوس که اسلام شده از همه جانب/ پا مال اجانب

مشروطه ایران شده تاریخ زمن وای/ای وای وطن وای

تنها نه همین گشت وطن ضایع و بدنام/گمنام شد اسلام

پژمرده شد این باغ و گل و سرو و سمن وای/ای وای وطن وای

بلبل نبرد نام گل از واهمه هرگز/نرگس شده قرمز

سرخند ازین غصه سفیدان چمن وای/ای وای وطن وای

بعضی وزرا ملکشان راهزنی شد/سری علنی شد

گشته علما غرقه در این لای و لجن وای/ای وای وطن وای

سوزد جگر از ماتم خلخال خدایا/محشر شده آیا؟

یک جامه ندارد رعیت به بدن وای/ ای وای وطن وای

گاهی خبر آرند که سر عسکر رومی/آمد به ارومی

گه استره ویران شده از شاهسون وای/ای وای وطن وای

افسوس ازین خاک گهر خیز گهرزا/گردید مجزا

از چهار طرف خاک به از مشک ختن وای/ای وای وطن وای

کو بلخ و بخارا و چه شد خیوه و کابل؟/کو بابل و زابل؟

شام و حلب و ارمن و عمان و عدن وای/ای وای وطن وای

یک ذره ز ارباب ندیدست معیت/بیچاره رعیت

کارش همه فریاد حسین وای حسن وای/ای وای وطن وای

اشرف بجز از لاله غم هیچ نبوید/هر لحظه بگوید:

ای وای وطن وای وطن وای وطن وای!/ای وای وطن وای

 






نظرات() 

دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم

نوشته شده توسط : (کاظمی)
جمعه 14 شهریور 1399-04:59 ب.ظ



رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم

                                       کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم

چون آهوی رمیده ز وحشت سرای شهر

                                    رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم

ما را به آفتاب فلک هم نیاز نیست

                                    این شوخ دیده را به مسیحا گذاشتیم

بالای هفت پردهٔ نیلی است جای ما

                                      پا چون حباب بر سر دریا گذاشتیم

ما را بس است جلوه‌گه شاهدان قدس

                                             دنیا برای مردم دنیا گذاشتیم

کوتاه شد ز دامن ما دست حادثات

                                    تا دست خود به گردن مینا گذاشتیم

شاهد که سرکشی نکند دلفریب نیست

                                        فهم سخن به مردم دانا گذاشتیم

در جستجوی یار دل آزار کس نبود

                                این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم

ایمن ز دشمنیم که با دشمنیم دوست

                                        بنیان زندگی به مدارا گذاشتیم

صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد

                              هر جا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم

ما شکوه از کشاکش دوران نمی‌کنیم

                              موجیم و کار خویش به دریا گذاشتیم

از ما به روزگار حدیث وفا بس است

                                       نگذاشتیم گر اثری یا گذاشتیم

بودیم شمع محفل روشندلان رهی

                                رفتیم و داغ خویش به دلها گذاشتیم


                                                                  «رهی معیری»






نظرات() 

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت!

نوشته شده توسط : (کاظمی)
چهارشنبه 1 مرداد 1399-11:07 ب.ظ


سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت،

سرها در گریبان‌ست.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان‌ست.
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان‌ست.

نفس، کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک.
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.
نفس کاین‌ست، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سردست. . . آی . . .
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!

منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم.
منم من، سنگ تیپا خوردۀ رنجور.
منم، دشنام پست آفرینش، نغمۀ ناجور.

نه از رومم، نه از زنگم، همان بی‌رنگ بی‌رنگم.
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم.
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد.
تگرگی نیست، مرگی نیست.
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان‌ست.

من امشب آمدستم وام بگزارم.
حسابت را کنار جام بگذارم.
چه می‌گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می‌دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست.
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان‌ست.
و قندیل سپهر تنگ‌میدان، مرده یا زنده،
به تابوت ستبر ظلمت نه‌توی مرگ‌اندود، پنهان‌ست.
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان‌ست.

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت.
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان،
نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین،
درختان اسکلت‌های بلورآجین،
زمین دل‌مرده، سقف آسمان کوتاه،
غبارآلوده مهر و ماه،
زمستان‌ست.

تهران ـ دی‌ماه 1334
از مجموعۀ (زمستان)

 





نظرات() 

با هم بخوانیم فردوسی

نوشته شده توسط : (کاظمی)
شنبه 17 خرداد 1399-11:54 ق.ظ




 به نام خداوند جان و خرد

با هم بخوانیم قسمتی از شکایتنامه باستان، نامه نامور،شاهنامه فردوسی را (که رحمت برآن تربت پاک باد) که نماد فرهنگ ایرانی و دین بهی است وحکایت از باشکوه ترین زمان تاریخ ایران، که دست تقدیر آن را به زیر یوغ استعمارگران برد.

ودقیقن همانجا تاریخ برای ما تصمیم گرفت به قول پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر در شعری بلند در استقبال از فردوسی و خدمات او به تاریخ و زبان ایران نوشته :

چو رخشان چراغ بهی تار شد             درفش کیانی نگونسار شد

فرومایگان    برتری    یافتند             کهن سفلگان سروری یافتند

فسرده  شد  آن پرتو  ایزدی              درازی پذیرفت دست  بدی....

برای اینکه از شکایت فردوسی فاصله نگیریم ادامه این شعر را در مطلبی دیگر برایتان میگذارم.


 

چو بخت عرب بر عجم چیره شد             همی بخت ساسانیان تیره شد

برآمد ز شاهان جهان  را  قفیز1                 نهان شد زرو گشت پیدا پشیز

همان زشت شد خوب،شدخوب زشت         شده راه دوزخ پدید از بهشت

دگرگونه شد چرخ گردون بچهر               ز آزادگان   پاک  ببرید  مهر

به ایرانیان زار و گریان شدم                 ز ساسانیان نیز  بریان  شدم

دریغ آن سروتاج و اورنگ وتخت          دریغ آن بزرگی وآن فر وبخت

دریغ آن سروتاج و آن مهر وداد           که خواهد شدن تخت شاهی به باد

کزین پس شکست آید از تازیان2            ستاره نگردد مگر  بر  زیان

چو با تخت  منبر برابر  شود               همه نام  بوبکر و عمر   شود

تبه گردد این رنج های دراز               نشیبی دراز است  پیشش فراز

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر          ز اختر همه تازیان راست بهر

ز پیمان بگردند وز راستی                 گرامی  شود کژی و کاستی

رباید همی این از آن آن از این            ز نفرین   ندانند  باز آفرین

نهانی  بتر  زآشکارا   شود              دل مردمان سنگ خارا شود

شود بنده   بی هنر  شهریار              نژاد وبزرگی  نیاید به  کار

به گیتی نماند کسی را  وفا            روان وزبان ها  شود  پرجفا

از ایران وازترک وازتازیان            نژادی  پدید آید  اندر میان

نه دهقان،همه ترک وتازی بود         سخن ها به کردار بازی بود

نه جشن ونه رامش نه گوهرنه نام       به کوشش ز هرگونه سازند دام

بریزند خون از پی  خواسته             شود   روزگار   بد آراسته

زیان کسان از پی سود خویش           بجویند ودین اندر آرند پیش

ز پیشی وبیشی ندارند هوش            خورش نان کشکین وپشمینه پوش

چو بسیار ازاین داستان بگذرد          کسی سوی آزادگان ننگرد

[i]



[i] 1-قفیز:پیمانه

2-تازیان:اعراب





نظرات() 

تاریخ نویسانی که حق راباطل کرده اند!!

نوشته شده توسط : (کاظمی)
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1399-08:06 ب.ظ

30/فروردین/ 1399  سایت سرزمین ما 

تاریخ نویسانی که حق را باطل کرده اند

 

«بعضی از تاریخ نویسان حق را باطل کرده اند!!»

به قلم: مهرزاد کاظمی (شاعر و محقق(

در درون کوهستان ها نژادی است از آهن،

مردمانی دلیر و بی باک

با اعتماد به نفس ،در جستجوی آزادی

و همیشه در تکاپوی تسخیر سرزمینهای بزرگ۱.

  چندی پیش  کتابی به دستم رسید تحت عنوان «تاریخ ایل بختیاری» جالب است!، در ابتدا بهتر است بگویم حقیر تنها  کتاب را میشناسم و حتی هنوز این نویسنده بزرگوار را نه دیدم  و نه میشناسم، ولی از آنجایی که بر خودم وظیفه میدانم تا جایی که مطالعاتم اجازه بدهند کتاب را بررسی کنم و حداقل برای خودم هم که شده تصمیم آگاهانه ای درباره مطالب یک کتاب بگیرم وناآگاهانه تسلیم مندرجات یک کتاب نشوم مبحث مختصری را میگویم، حال که می گویند«تاریخ گذشتگان تبصره آیندگان است و اخبار سلف تذکار خلف است۲» نیک است که نکته هایی را برای یادآوری بر این اثر بیان کنم.

 با مشاهده و بررسی دقیق این اثر در همان ابتدا متوجه می شویم کتاب حجم بالایی از مطالب گوناگون را در خودش جای داده است و اینگونه که از ازدیاد مطالب  تحلیل و تصفیه نشده برمی آید آشکار است که زحمت خالصانه  و اندیشمندانه ای که درخور یک مطلب یا نظریه تاریخی توسط یک مورخ آگاه به زمان و مسلط به امورعصرخود باشد کمتر مشاهده میشود، بیشتر مجموعه ای از نسخه های یادداشتی و اطلاعات تصفیه نشده ای هستند که بدون تحلیل و ارزیابی به حلقوم کتاب ریخته شده اند که اثر را بی ارزش می کند. حتی روشهای متفاوتی که باید بر یک مطلب تاریخی ومستند ازجمله (تحلیل، تصفیه، مطابقت، نظرسنجی،صحت و اصالت و…) اعمال شود بر آنها وجود ندارد بیشتر مطالبی هستند  که سینه به سینه از افراد مختلف و قشرهای متفاوت ، با سطح دانش و آگاهی های گوناگون گرفته شده است، نقل و منتشر شده اند وهیچگونه اعمال نظری واقع بینانه بر روی آنها انجام نشده است ، هرچند در جای جای کتاب مطالب مفید و مهمی وجود دارد که آگاهانه انتخاب شده است و دارای صحت  و اصالت هستند ولی متاسفانه آن مطالب هم در زیر آن همه اطلاعات ارزیابی نشده آسیب دیده است و مجالی برای نمایان کردن خود پیدا نمی کنند.

«در تاریخ چون تکیه همه بر اسناد و شهادتهاست، مورخ ناچار می بایست به انواع مدارک که در پرونده دارد ((اسناد کتبی، برگه ها و مآخذ اطلاعات غیرمستقیم ))استناد کند واستشهاد.این کار البته در صورتی حاصل درست می دهد که غیر از نقد اسناد و مدارک ، مورخ در اصل شهادتهایی هم که از آنها بر می آید با نظر منتقد نگاه کند ، آنها را جرح و تعدیل کند ، آن را که قابل اعتماد است از آنچه نامعقول یا ردکردنی است جدا کند، شهادتهایی را که از لحاظ تاریخ و محل ممکن است از آنچه قبولش از جهت زمان و مکان اشکال دارد تفکیک نماید ، آنچه را خبر واحد است از آنچه به تواتر و شیاع پیوسته است باز شناسد، آنجا که شهادت ممکن است انعکاس مصلحت جویی یا تمایلات شخصی گواهان باشد خود را از اتکاء بر صرف شهادتها نگاه دارد»۳ و در مقابل حجم اطلاعات و شهادتهای افراد مختلف زود تسلیم نشود، آنها را دقیق بسنجد و ارزیابی کند، از اینجاست که ذکر مآخذ ضرورت پیدا میکند و بی آن کار مورخ نه کامل است و نه در خور اعتماد.

  به علاوه مورخ باید با شناخت درست به صحت و سقم اخبار و گواهی ها و یادداشتهایی که جمع آوری کرده اطمینان پیدا کند و چشم بسته تسلیم مندرجات هر نوع سند و گواهی نشود که مبادا با سبکسری و بی دقتی و افراط در خوشباوری و شور و هیجان که آفت قلم بسیاری شده است اقدام به ارائه آنها بکند ،از دیگر موضوعاتی که پژوهشگرعرصه تاریخ بایستی بدان آشنایی داشته باشد، شناخت آدرس و پایگاهها و افرادی که از آنها برای کسب اطلاعات استفاده می کند است که این به نظرم از حساس ترین و مهم ترین کارهایی است که باید انجام شود. جزئی نگری بر موضوعات تاریخی و بزرگ کردن کارهای کوچک و اغراق و مبالغه در آنها و ستایشهای بی مورد و بیجا موضوعی هست که در این اثر به وفور یافت می شود مع ذالک گویی ما با شخصی بی طرف به عنوان  مورخ سروکار نداریم و مؤلف شخصی غالب است که پشت سر هم دارد حکم های بی جا و بی پایه و اساس صادر میکند که این یکی از نقص های کلی است که در این کتاب مشاهده میشود واین غیرازاینکه نشان میدهد که مؤلف هنوز از کوچه بازار آن مکان بیرون نزده است و درگیر همان یادداشتهای اولیه و ابتدای کار است که می بایستی تحلیل و ارزیابی میشد و به صحت و اصالت می رسید چه چیز مهم  دیگری را می رسانند ؟از اضافه کردن القاب گذشته به شخصیت های امروز از جمله (آ، کدخدا، خان،…) که هر کدام از این لقب ها به دوره ای خاص و زمانی مشخص مربوط هستند وتعریف مشخصی دارند چه بهره ای امروز می توان از آنها گرفت؟! دراین عصر فناوری اطلاعات و تکنولوژی جهانی کشتی غرق شده فرهنگ ما را کدام خان میتواند نجات دهدو کدام درد ازتاریخ ما را درمان میکنند! که مورخ باید به آن با کمال وسواس وچشم پوشی از غرایض شخصی و تعارفات روزمره که این روزها به وفور یافت می شود نظرکند تا مبادا از ارج و ارزش اثر بکاهد، نکته دیگر اینکه کتاب پر است از اشکالات دستور زبانی و نگارشی و تهی از انضباط  نویسندگی که شما دراکثریت صفحات با خواندن مطالب متوجه این بی نظمی خواهید شد که اگر بخواهیم به آنها بپردازیم تنها وقت را هدر داده ایم.

 با  شناختی  که از قلم این بزرگوار دارم و چند وقت پیش هم کتابی از ایشان دیدم میدانم که این دوست عزیز در انتشار مطالب  بسیار عاجل هستند آن هم مطلب تاریخی که فراتر از هر نوشته ای دیگر باید آن را چکش کاری کرد و بسا سالها باید بر آن طی شود که بسیاری از هویتها و اصالت اثرها در این توقف های چندین ساله هویدا میشود که با افتادن آبها از آسیابها ما تازه صدای همدیگر را میفهمیم  ومیبینیم که این سروصداهای  کاذب و شلوغیهای فریبنده که اطراف یکایک ما را گرفته اند و گریبانگیر اندیشه های ما شده اند تا چه اندازه ادبیات ما را به سمت انحطاط و تباهی کشانده اند. مورخ باید با شکافتن کتابهای تاریخی متفاوت  و مربوط به اثر، تحقیق و جستجوهای فراوان  مطالب خود را به صحت و اصالت برساند، به نظرم مطالب تاریخی بیشتر شبیه به ذراتی هستند که در هوا رها هستند و باید کسی که جرأت می کند  نام مورخ را بر خودش می گذارد باید شجاعت و درایت این را هم داشته باشد که این مطالب را به گزین کند که حق همه کسانی هم که از آن تاریخ سهم دارند ادا شود و مبادا حادثه مهمی یا هویت مهمی بر اثر اندک سهل انگاری از قلم بیفتد و کتاب را فاقد ارزش و اعتبار بکند وگرنه همیشه بوده اند کسانی که قصد وارونه نوشتن تاریخ را داشته اند ولی دیدیم که شعله آن ناخالصی ابتدا خود کتاب را سوزانده است وازاذهان پاک کرده، این تصمیم را ما نمیگیریم این تصمیم برعهده خود تاریخ است که خدارا شکر تاریخ هم مثل ما آدمها چشم دارد ،گوش دارد، زبان دارد ،هم فراز میبرد و هم نشیب می آورد، تازه فرقش هم با ما این است که او گذشته را هم خوب به خاطر می آورد، بالاخره آنچنان می پالاید تا آن حرفی که صحت و اصالت دارد را به نسلهای آینده اش بازگوکند.

به نظر من بعضی ها یابیکارند تاریخ می نویسند یا واقعا دلسوزند و ازاین دو حال خارج نیست وگرنه جمع آوری و ارزیابی یک مطلب تاریخی و تحلیل وبررسی آن نیاز به زحمتهای چندین ساله علمی و مطالعات گسترده تاریخی فراوانی دارد،که پس از گذشتن از هفت خوان است که رستم رستم می شود ، نکته جالبی آقای ابوالقاسم حالت در کتاب ارزشمند خود (پابوسی و چاپلوسی) دارند که بی ربط با بحث ما هم نیست میگوید«”یک پزشک قلابی را به محاکمه می کشند که:تو چون دکتر نیستی و جواز پزشکی نداری به تندرستی مردم لطمه میزنی، ولی به هیچیک از این لغت سازان قلابی نمی گویند : توچون صلاحیت لغت سازی(فرهنگ نویسی) نداری سلامت فرهنگ و زبان را به خطر می اندازی»۴. ای کاش در این ازدیاد ادارات یک اداره ایی هم بود مسئول رسیدگی به مطالب در حال انتشار و درآنجا عیار هرمطلبی که قصد انتشار در مردم را داشت توسط  کارگروهی دانشمند و متخصص سنجیده میشد و تا صحت واصالت آن اثر هویدا نمیشد حق انتشار مطلب را نداشت تا اینگونه ادبیات ما به انحطاط کشیده نمیشد علی الخصوص ادبیات ما بختیاری ها که به ندرت کسی از روی صحت و سقم و بدون هیچ سوء قصدی به نوشتن درآن مبادرت ورزیده و هر کسی هم دست به قلم شده یا بیکار بوده یاخودش سوءقصدی داشته یا اطرافیانی بودند که برای رسیدن به اهداف خود او را ترغیب و تشویق به این کارمی کردند ودرآخر هم یک اثر فاقد منبع معتبر و بی پایه واساس ازکاردرآمده است که آن هم زمانه ی هوشیار در همان روزهای اول به نابودی آنها مبادرت ورزیده، آن هم طوری که به خودی خود از ذهنها فراموش شده است،و انصافا که باید به او آفرین گفت :

«قضا گفت گیر و قدر گفت ده       فلک گفت احسنت ملک گفت زه»۵

حال که سر سخن به اینجا کشیده شد شایان ذکر است که شوربختانه ما هنوز در بختیاری صاحب کتاب جامعی در حوزه تاریخ توسط یک مورخ توانمند و نکته سنج نشده ایم و بیشتر کتابهایی هم که در این باره نوشته شده اند هرکدام مشکلات خاص خودشان را دارند برای نمونه در کتابی که تحت عنوان تاریخ بختیاری منسوب به علیقلیخان سردار اسعد تالیف شده است به قول استاد مهراب امیری بیشتر کتاب شامل خاطرات و یادداشتهای مسافران خارجی و ایرانی است که به مناسبتهایی به قلمرو بختیاری سفر کرده اند که نقل تمام آن خاطرات آن هم تحت عنوان تاریخ بختیاری (غیر از چند مورداستثنایی)نه لازم بود و نه ضروری! و شاید به همین دلیل بود که مرحوم پژمان بختیاری در مجله وحید گفته است :«متاسفانه در کتابی که به دستور مرحوم سردار اسعد (بدون دخالت شخصی او) نوشته و آن را تاریخ بختیاری نامیده اند، دراین مورد نکته تاریخی مستند به اسناد صحیح و مقبول دیده نمی شود۶

ویا در تاریخ های دیگر که تحت این عنوان هستند بیشتر مربوط به جنگ و ستیزهای محلی و اختلافات خانوادگی است وخاطره نویسی با تاریخ نویسی اشتباه گرفته شده است و در اغلب شرح وقایع مصادره به مطلوب کرده اند ، نکته ای که دکتر زرین کوب در کتاب ارزشمند خود تحت عنوان تاریخ در ترازو مکرر به آن اشاره دارد و مورخ را از این کار باز می دارد ومی گوید در ارزیابی علمی بعضی آثار گه گاه آنها را به اصل مآخذشان برمیگرداندند و از روی همان مآخذ میزان ارزش و اعتبار آن آثار را بیان میکردند.

به نظرمن از لحاظ تاریخی و پژوهشی و الزام به رعایت دقیق قواعد تاریخ نگاری و تاریخ نگری که باید هرمورخی به رعایت آنان گردن بنهد و به آن قواعد وقوف کامل داشته باشد، سوای آثار ارزشمند ژان پی یر دیگار۷ و پروفسور گارثویت و اثر ارزشمند اصغر کریمی (سفر به دیار بختیاری)۸و اثر غلامرضا میرزایی دره شوری (بختیاری ها و قاجاریه)۹ و بخش هایی از سفرنامه لایارد۱۰ که اشاره به یکی از وقایع مهم در بختیاری (نبرد محمدتقی خان بختیاری با حکومت قاجاریه) میکند، همچنین کتاب (جامعه بختیاری وتحولات ایران) نوشته دکتر غفار پوربختیار۱۱، کارارزشمندی که بتوان آن را به معنای واقعی کلمه تاریخ بختیاری نامید صورت نگرفته است ،البته نمی توان هم گفت که در کتابهایی که امروز تحت این عنوان وجود دارند نکات مفیدی وجود ندارد و یقینا مواردی هست که برای پژوهشگران و محققان مفید و قابل استناد است.

سخن به درازا کشید ازبس که قصه طولانی ست۱۲″، همانگونه که در ابتدا گفتم هدفم یادآوری بود وگرنه من حقیر نه صاحب نظرم و نه در جایگاهی هستم که بیشترازاین نکته هایی را بگویم، همچنین قصد شکافتن کتاب موردنظررا هم ندارم ودراین موارد چون با عموم افراد و انباشت مطالب تصفیه نشده سروکار داریم  کار بی فایده ای است و همچنان هم در این موارد مرغ یک پا دارد!، شاید بتوان گفت گزارش شیرینی است برای کسانی که از این شیرینی سهمی دارند! نه تاریخ  یک  قوم بزرگ که ریشه در گذشته های دور و دراز دارد و آنقدر تلخی ها چشیده  که هنوز بعد از گذشت سالها گریبانگیر کودکان آنان هم شده است که این شیرینی های کاذب تنها نمکی بر زخمهای کهن این مادرمهربان می پاشند.

یادمان نرود که نقد، یافتن و نشان دادن راه است و برطرف کردن عیبها و کاستی های اثر و آشکار ساختن مسائل پنهان است ،زیرا نقد از طلب ، شناخت ، ارزیابی ، و سنجش مایه می گیرد و به باروری و زمینه سازی منتهی می گردد. بنابراین تعصب ، کوته بینی ، حمله های بی مبنا در نقد جایگاهی ندارد.۱۳ به امید روزهایی که نهال نقد روزی در بختیاری به بار بنشیند و در متعالی کردن و ماندگاری آثار به ما کمک کند.

نهایت کلام اینکه ما به درخت مدیونیم و وقتی که زیبایی و طراوت یک درخت را از جهان میگیریم تا یک کتاب را چاپ کنیم آن کتاب باید میلیونها درخت را در جهان زنده بکند و جوانه های شعور و معرفت و عشق را به جهانیان هدیه دهد،  که شوربختانه این تنها چیزی است که در جامعه ما به آن اهمیتی داده نمی شود. دریغ از کمی دلسوزی برای یک جامعه، واویلا برای یک فرهنگ، حسرت برای یک قوم و در آخر برای یک نسل که به دنبال نگفته های ما تحقیق و تفحص میکنند!   / پایان.

                           

                              (نوشته: مهرزاد کاظمی دی ماه ۹۸)

منابع وجستجوها

۱-با من به سرزمین بختیاری بیایید،الیزابت مکبن روز،ترجمه مهراب امیری(۱۳۷۳)نشر سهند   // ۲-تاریخ بختیاری «خلاصه الاعصار فی تاریخ البختیار»، علیقلیخان سردار اسعد و عبدالحسین لسان السلطنه سپهر «ملک المورخین» ،چاپ سوم (۱۳۸۶) ،انتشارات اساطیر  // ۳-تاریخ در ترازو ،دکتر عبدالحسین زرین کوب (۱۳۶۲) تهران ، انتشارات امیرکبیر  ///  ۴-پابوسی و چاپلوسی،ابوالقاسم حالت،(۲۵۳۷) انتشارات گوتنبرگ/// ۵-شاهنامه فردوسی ،به کوشش دکترسعید حمیدیان (۱۳۸۷)چاپ سیزدهم ،نشر قطره  // ۶-تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری،جن.رایف.گارثویت ،ترجمه و حواشی؛مهراب امیری (۱۳۷۳) نشر سهند  // ۷-فنون کوچ نشینان بختیاری، ژان پی یر دیگار، مترجم؛ اصغرکریمی(۱۳۶۶)،انتشارات آستان قدس رضوی /// ۸-سفر به دیار بختیاری ،اصغر کریمی (۱۳۶۸)، نشر فرهنگسرا  // ۹-بختیاریها و قاجاریه، غلامرضا میرزایی دره شوری،(۱۳۷۳)، انتشارات ایل،شهرکرد //  ۱۰-سفرنامه لایارد ،ترجمه؛ مهراب امیری (۱۳۷۶)،انتشارات آنزان//  ۱۱-جامعه بختیاری وتحولات ایران، غفار پوربختیار، (۱۳۸۷)، انتشارات دانشگاه آزاد (مسجدسلیمان)  /// ۱۲-دیوان داراب افسر بختیاری، چاپ هفتم (۱۳۸۴) ،انتشارات آنزان،تهران  /// ۱۳--درآمدی بر روش پژوهش در تاریخ، علیرضا ملائی توانی،(۱۳۸۷)،نشر نی //   -روش تحقیق وپژوهش علمی در تاریخ،جواد هروی (۱۳۸۶) تهران، امیرکبیر  /// ۱۵-انگلیس و بختیاری،خدابخش قربانپور دشتکی(۱۳۹۰)، نشر شهر  ///  ۱۶-تاریخ بختیاری ،ابوالفتح اوژن بختیاری (۱۳۴۶)، بی نا ،تهران /// ۱۷-مجله وحید-شماره ۲ سال ۳ بهمن ۱۳۴۴    //  ۱۸-تاریخ ایل کهن بختیاری...

 





نظرات() 

به ناامیدی ازاین در مرو امید اینجاست

نوشته شده توسط : (کاظمی)
چهارشنبه 14 اسفند 1398-08:18 ب.ظ


به ناامیدی از این در مرو، امید اینجاست

فزون‌تر از عدد قفل‌ها كلید اینجاست

بعید نیست خطابخشی از كرامت دوست

اگر كریم نبخشد خطا، بعید اینجاست

به هر دری كه روی جز عزا نخواهی دید

مگر مقیم در دل شوی كه عید اینجاست

در آ به خلوت دل تا به چشم جان نگری

كه دوست را رخ بهتر ز مه پدید اینجاست

مباش در پی خود بینی و خدا بین باش

كه آنچه فرق یزید است و با یزید اینجاست

بكوش در عمل امروز و فكر فردا كن

كه فرصتی كه شقی دارد و سعید اینجاست

به ساز و برگ سفر جهد كن در این بازار

كه آنچه شاید و باید تو را خرید اینجاست

بیا  به میكده  تا آنكه رو  سپید شوی

كه رو سیه نشود هر كه رو سپید اینجاست

از آن به كوی خراباتیان مقام من است

كه از جهان، دلم آنجا كه آرمید اینجاست

سحر ز عرش، سروشم به گوش جان فرمود

كه هر كه سر به گریبان دل كشید اینجاست

قدم نمی‌نهد از كوی دل برون رنجی

مراد می‌طلبد از دل و مرید اینجاست


شعری زیبا از مرحوم هادی رنجی تهرانی(1286-1339)





نظرات() 

شعر بختیاری(علی اکبر بهرامی)

نوشته شده توسط : (کاظمی)
چهارشنبه 16 بهمن 1398-11:18 ق.ظ

ار که لبگشت ز مهرت بنواز دشت جونم

                                                     بگمون خاطر مو اوراهه آرمونم

دلمو مث یه آینه چینو صاف بی غل وغش

                                                    تو وپنگال جدایی ایونی به آینه خش

لو و خال وبرگ چوگت چقذر قشنک ودلکش

                                               گل ری تون ابینم ، دل حال مو ایبوهه خش

موبیدم زدار دوینا یه دلی چی اسب سرکش

                                            کر و دی زس ایورسته ، غم تو بس ایزنه تش

منیر به حال زارم وبرنگ ری لزارم

                                                مو ایر که پیر اویدم ، دل عاشقین دارم

شوو رو به کفت پیرم ایگهم به خاتی نهلو

                                              بنیر به بختو طالم کجه رهد وایبرس خو

شعر از شاعر گرامی: علی اکبر بهرامی دشتکی





نظرات() 

شعری از شهریار

نوشته شده توسط : (کاظمی)
یکشنبه 17 آذر 1398-06:41 ب.ظ

زاهدان کز هر سلاحی فتنه و شر میکنند
از عبا هنگامه، وز عمامه محشر می‌کنند

یک سخن کز دل برآید بر لب این قوم نیست
گر چه از بانگ اذان گوش فلک کر می‌کنند

در دل مردم هراس کیفر اندازندگان
خود چرا کمتر هراس از روز کیفر می‌کنند؟

ساقیان کوثرند، اما شب از دست خمار
پای خم هم می خزند و می به ساغر می‌کنند

در کمین اهل ایمان، با کمند کید و کین
پشت هر سنگی که می‌یابند سنگر می‌کنند

آنچه دین در قرنها کافر مسلمان کرده بود
این حریفان جمله را یک‌روزه کافر می‌کنند

چون حقایق مسخ شد، دین جز یکی افسانه نیست
کوردل آنان که این افسانه باور می‌کنند

وای از این بدخبره عطاران، که از خبط دماغ
پشگ را نایب مناب مشک و عنبر می‌کنند

در خرابات آی، کاینجا مسلم و گبر و یهود
جمله از یک جرعه، دل با هم برابر می‌کنند
شهریار





نظرات() 

چشم افق(فریدون مشیری)

نوشته شده توسط : (کاظمی)
پنجشنبه 18 مهر 1398-11:30 ق.ظ


چشم افق          

به پیش روی من، تا چشم یاری میکند، دریاست.

چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست،

در این ساحل که من افتاده ام خاموش

غمم دریا، دلم تنهاست،

وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست!

خروش موج با من می کند نجوا:

ــ که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،

که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،...

*

مرا آن دل که بر دریا زنم نیست

ز پا این بند خونین برکَنَم نیست

امید آنکه جان خسته ام را

به آن نادیده ساحل افکنم نیست.

 





نظرات() 

نقدی بر کتاب زندگی واشعارپژمان بختیاری

نوشته شده توسط : (کاظمی)
یکشنبه 31 شهریور 1398-08:20 ب.ظ

نقدی دیگر بر کتاب زندگی و اشعار پژمان بختیاری

راقم سطور زیر:مهرزاد کاظمی

 

پاک نیم تا که برم نام دوست        ورنه فروغ سخن از نام اوست

*مجالی افتاد تا نظرم را بر کوششی که پژوهشگر محترم و محقق پرتلاش دوست عزیزم رضا بهرامی که در تدوین و پژوهش اشعار شاعر گرانمایه استاد فقید حسین پژمان بختیاری انجام داده اند بیان کنم.

   از آنجا که تصحیح و جمع آوری متون ادبی کاریست بس دشوار واز عهده همگان برنمی آید و همچنین این کار مهارت خاص خود را می طلبد پس واجب است که با دقت بیشتری به اثر پرداخته شود ،یکی از این مهارتها کشف اشتباهات موجود در متن و هنر بیرون راندن آنهاست همچنین رساندن  متن به صحت و اصالت اولیه خودکه محقق میکوشد با استفاده از نسخه های موجود وبه کمک منابع دیگر اغلاط و کاستی های متن را تصحیح کند وآن را به همان شکل اول خود که از زیر دست شاعر یا نویسنده بیرون زده است برگرداند یا لااقل نزدیکتر کند، تصحیح متن باید به صورتی انجام شودکه مخاطب بتواند یقین و اطمینان حاصل کند که اگر اصل نسخه خطی در دست نیست ولی نسخه ایی هست که به صورت اصلی نزدیکتر است که محقق یا پژوهشگر باید بهترین نسخ مربوط به شاعر یا نویسنده را که از تصرفات کاتبان و ناشران و از اغلاط املایی و انشایی خالی باشد پیدا کند، این کار در حقیقت خشت اول تصحیح و جمع آوری آثار یک شاعر یا نویسنده است

 البته در مواردی هم هست که نسخه ایی معتبر از آثار شاعر در دست هست و محقق کار زیادی انجام نمی دهد که صدالبته این سهولت دسترسی در مورد آثار شاعر و مترجم و نویسنده بزرگی چون حسین پژمان بختیاری که قلمی پرشور و طبعی روان داشت ودر جای جای کتب و مقاله ها و مجلات ادبی شعر چاپ می کرده صدق نمی کند و باید محقق یا مصححی که به گرداوری و تصحیح اشعار وی می پردازد توانایی لازم را به کار ببندد تا از این مرحله به استادی تمام گذر کند ، مثلا اگر به عبارتی برخورد می کند که معنی مشخصی ندارد و معنای بیت را تغییر می دهد و یا با شعری مواجه می شودکه از جهت وزن وقافیه معیوب است ویا از لحاظ قواعد دستوری صحیح نیست وبا اصل نسخه شاعر مغایرت دارد باید با کمال دقت و وسواس درصدد اصلاح آن برآید وبا حوصله تمام بسا که کاری را چندین سال مستمر مداوم دنبال کند تا به نتیجه مطلوب برسد که مبادا همه زحمات ومشقاتی که در این راه طی کرده در یک آن بر باد دهد و براثر اندک سهل انگاری و شتاب زدگی از ارج و ارزش اثر بکاهد.

*محقق  باید اثر ادبی را هم از جهت لغوی و فنی ملاحظه کند وهم از جهت اخلاقی و زیبایی وعلومی که مربوط به آن است بسنجد همچنین به زیباشناختی های متن با نگاه زیبا شناختی مفهوم و دید وجهانبینی نویسنده متن مورد تحقیق توجه عالمانه ایی داشته باشد و تا وقتی هم که همه جهات را بر اثر مورد نظر اعمال نکند  نمیتواند به صورت قطع نظر خود رابیان کند و آن را به عموم ارایه دهد ،حال که سخن به اینجا کشیده شد بحث را  با گفته ایی از دکتر عبدالحسین زرین کوب روشن تر کنم  که فرمودند: سخن سنجی وسخن شناسی یعنی شناخت ارزش و بهای اثر ادبی و شرح و تفسیر آن به نحوی که معلوم شود نیک و بد آن اثر چیست و منشاء آنها کدام است.

 کوششی که آقایرضا بهرامی  بر اشعار پژمان بختیاری انجام داده اند به نظر بنده بسا برای بقا و اعتبار اثر ضروری بود وبه قول محقق محترم که در مقدمه هم بیان کردند باعث شد تا غبار فراموشی از آینه زندگانی و آثار پژمان بختیاری زدوده شود و چهره درخشان وی که از مفاخر ملی ماست از پس ابرهای تار غفلت و نسیان نمایان گردد.

*علی رغم سواد کمی که دارم و فضولی که در کتابها می کنم گفتم که بهتراست رسوایی خویش را بیشتر کنم و نظرم را هم دراین مورد البته بااجازه اهل فن بگویم، همانگونه که از حجم کتاب برمی آید نشان دهنده این است که پژوهشگر محترم بر این کتاب بسا زحمت کشیده اند که دقت در این آثار وبررسی نسخه های متفاوتی که از اشعار پژمان وجود دارد نیاز به سالهای متمادی تلاش و ممارست و زحمت خالصانه دارد که هر پژوهشگر و محققی باید بر اثر مورد نظرش متحمل شود تا اثری ماندگار ونغز به عرصه هنر ارایه دهد،اینگونه که از انسجام این اثر برمی آید هویداست که این فرهیخته گرانمایه ومحقق دانشمند از هیچ تلاشی بر این مجموعه دریغ نکرده و اکثریت مطالب موثر دراین باره را در یک جا جمع کرده و آن را دربهترین کیفیت به علاقه مندانش ارایه داده است ،خوشبختانه این کتاب آنقدر از چهارچوب منسجم وبرجسته ایی برخوردار است که همچون دژی استوار بر قله آثار پژمان خودنمایی می کند که این هم حاصل رنج وزحمات چندین ساله پژوهشگر محترم است که در این راه به دوش کشیده اند.

*مزیتی که این کتاب نسبت به نسخه های پیشین دارد آنقدر بسیار است که به نظر بنده با وجود این کتاب به نسخه های قبل مگر در موارد تحقیقی و تاریخی نیازی نیست ،ویژگی های برجسته ایی که در این اثر موجود است از جمله زندگی نامه خودنوشت پژمانو ارایه مجموعه شعری کامل از جمله (قصاید ومراثی، غزلیّات ،مثنویّات ،ترکیبات وابداعات، چهارپاره ها، منظومه ها )وجمع آوری شعرهایی که در مجلات معتبر ادبی ازجمله یغما، وحید، سخن ...همچنین ذکر دیدگاه های بزرگان ادبیات معاصر ، شاعران و نویسندگانی ازجمله حبیب یغمایی،دکتر ایرج افشار، استاد شهریار، دکتر باستانی پاریزی، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر غلامحسین یوسفی ،نادر نادرپور ...واضافه کردن اسناد و عکسهای مربوط به شاعر در آخر کتاب و ویژگی های صوری و ساختاری شعر پژمان و ویژگی های مفهومی اشعار هرچند مختصر به اقتضای کتاب و ویژگی های شعر بختیاری نوشته پژمان و رجوع به منابع متعدد بر اعتبار کتاب افزوده است.

  بنده حقیر با بررسی نسخه های پیشین از جمله کویر اندیشه انتشارات ابن سینا سال1349، خاشاک انتشارات امیرکبیرسال 1335 ، دیوان پژمان بختیاری انتشارات پارسا سال1368 و برگزیده اشعار کویر اندیشه چاپ پارسا سال 1372 و مقایسه آنها با کتاب موردنظر به عنوان یک مخاطب می توانم به جرات بگویم که این کتاب تولد دوباره پژمان درعرصه شعر معاصر و ملی است واز تعریف و تمجید ما مستغنی است.

حقیقتا من با دیدن کتاب و آن همه فصلهای مفصل و نکته های نغز و پرمغز شگفت زده شدم و در جای جای کتاب از عظمت کتاب درماندم چه برسد به آنکه قصد شکافتن آن را داشته باشم که کاریست بس خطیر و حداقل این را میدانم که در توان من نوعی فلک زده نیست کتابی که نویسنده فاضل ودانشمند «از پاریز تا پاریس» از مقدمه نوشتن بر آن می هراسیده که مبادا باعث خود بینی اش شود ودر مقابل استاد شعر تکبر ورزد،وبه قول شاعر«بر قله کوهسار جستن» را ترجیح می داده تا «با متکبران نشستن»، جایی برای گزافه گویی های امثال بنده نمی ماند.

نکاتی هست که سالها پیش که کتاب دستم رسید و دقت زیادی که درخواندن و بررسی اشعار پژمان داشتم به آنها برخورد کردم که آنها را مختصر میگویم،که البته سوای اشتباهات تایپی که به ندرت در چند جای کتاب هست واین هم نه تنها در این کتاب بلکه در کتب دیگران هم رخ می دهد و جزء ایرادات بر کتاب به شمار نمی رود،نکاتی که در ذیل آمده است در مقایسه نسخ متفاوت اشعار پژمان با نسخه موردنظر برداشت شده است ودر بیشتر موارد نسخه خاشاک انتشارات امیرکبیر چاپ1335 با مقدمه خود پژمان را اصل قرار دادیم که از طرفی خود شاعر در قید حیات بوده واز طرفی هم به صحت واصالت اثر نزدیک تر است و می توان گفت از هر وضع وانتحال و جعلی به دور است ودر زمانی که خود شاعر در قید حیات است الحاقات شعری نمی تواند در اصل اثر صورت پذیرد مگر درموارد نادر که آن هم خود جای بحث وبررسی دقیق تری دارد.

«ناگفته نماند نکاتی را که میگویم جزء معایب کتاب به شمار نمی رود و گردی هم بر دامن آن بزرگواران نمی نشاند

1-در شعر رهرو عدم صفحه 392 که یکی از شاهکارهای ادبی پژمان است واتفاقا بر سنگ مزار ایشان هم نوشته شده است در بیت چهارم مصراع اول کلمه «بر می انگیز»نادرست است این اشتباه در نسخه نشر پارسا هم صورت گرفته است که درست آن طبق نسخه خاشاک چاپ35 و معنای بیت «برمیانگیز» است

مارا ز خواب نوشین ای صور برمیانگیز
خوش آرمیده در خاک  جسم  شکسته ما

یعنی ای صور اسرافیل ما را از خواب شیرین بیدار مکن که تازه در خاک جسم شکسته ما به آرامش رسیده است.

2-در صفحه 290 شعر«نیابی »بیت ششم مصراع دوم «شیخی»درست است و سکته ایی که در آن هست برطرف می شود:

محبت ز وحش و ز انسی نبینی
مروت ز شیخی و شابی نیابی

3-در صفحه 262 شعر«به تو احتیاج دارم»بیت پنجم مصراع اول «گناهکار»زیبا تر است وسکته آن هم برطرف می شود در نسخه نشر پارسا هم چاپ68 هم«گناهکار»آمده است همچنین گزیده اشعار چاپ 72 وآن بیت این است:

به نگاه بی گناهت که گناهکارم اما
چه کنم بگوخدارا؟به تو احتیاج دارم

4-در صفحه 205غزل شوق گریه بیت دوم مصراع اول «را»درست است همچنین در نسخه نشر پارسا چاپ68 هم به اشتباه«مرا »نوشته شده است که سوای ایراد وزنی به کلی معنای بیت را هم تغییر می دهد:

آتش دوزخ نسوزاند دل بی درد را
ساقی مجلس به یک پیمانه میسوزد مرا

5-در صفحه 254 غزل مشهور«دیوانه محبت»بیت آخر مصراع اول باید بعد از کلمه «حسد »کاما یا ویرگول قرار بگیرد و درنگ شود نه بعد از کلمه «رقیب»که به کلی معنای بیت را هم تغییر داده است وآن بیت این است:

گر عاقلم شمرده رقیب از حسد،مرنج
دیوانه ام به موی تو دیوانه ام هنوز

البته این نکته گفتنی است که در اینجا ودر صورت کل شعر تفاوت بارزی با نسخه های پیشین وجوددارد ازجمله الحاق دوبیت آخر که این دوبیت در نسخه خاشاک چاپ1335 هم نیامده است همچنین در قطعه ایی که استاد بنان هم آن را خوانده است تفاوت دارد ،دیگراینکه در تکرار قافیه ایی که در بیت آخر صورت گرفته است وتفاوت در قافیه بیت چهارم باید در انتساب آن به اصل شعر شک کرد که مساله انتساب جزءلاینفک مراحل اولیه کار هر محقق ومصححی است که باید اثر را از لحاظ اسلوب فکر وطرز بیان شاعر دقیق ملاحظه کند وبسنجدوآن را با نسخ پیشین مقایسه کند تامبادا انحرافی صورت گیرد که این نکته خود جای تامل وبررسی های موشکافانه دارد که دراینجا بسنده نمی کند،در ضمن در بیت سوم شعر مصراع دوم «طفلم به طبع وطالب افسانه ام هنوز» با واج آرایی که در مصراع شکل گرفته زیباتر ودرست تر است.

6-در صفحه 218 شعر عشق وجنون بیت سوم مصراع دوم «کسی»درست است وایراد وزنی بیت هم برطرف می شود و آن بیت این است:

از بی     وفاییت   همه   آفاق   آگهند
زانرو کسی به عشق تو با من رقیب نیست

7-در صفحه 292 بیت دوم مصراع اول حرف اضافه «که»بعد از کلمه «گفتم»باید قراربگیرد و ایراد وزنی بیت هم برطرف شود:

گفتم که مگر دیده ام ای ماه به خوابت
زان جلوه که در چشم ترم کردی ورفتی

8-در شعر معروف حسرت عشق صفحه 238 بیتی هم ماقبل بیت آخر هم بنده در جاهایی دیده ام که خودم هم آن را در انتساب به این شعر قبول ندارم چه از لحاظ زبانی و معنایی هم با بقیه ابیات تفاوت داردوجالب اینکه در نسخه خاشاک چاپ35 هم نیامده است و شاید هم بعدها به آن الحاق شده است :

از شاه و گدا هرکه در این میکده ره یافت
جز خون  دل خویش به  پیمانه  ندارد

9-در صفحه 229 شعر«ملال انگیز»بیت دوم مصراع دوم«ناله»درست است

دیده ام از گریه خونین جامه است
سینه ام از ناله  آتش بیز نیست

10-در صفحه 268شعر نتوانم بیت چهارم مصراع دوم «تو»درست است همچنین این اشتباه در نسخه نشر پارسا چاپ68 هم آمده است:

من نام تورا گرچه دهدجان به تن ای ماه
از  منکر  عشق   تو  شنفتن   نتوانم

11-در صفحه 291 بیت ششم مصراع اول حرف اضافه «از» نخستین باید حذف شود

چه خوانند افسانه از رهزن عقل ودینم
خود آن خانه پرداز را میشناسم تو بودی

12-در شعر معروف بختیاری صفحه305 طبق نسخه خاشاک سال1335 جابه جایی در دو بیت آخر صورت گرفته است که بیت مقطع شعر که اتفاقا دارای حسن مقطع هم بود به ماقبل جابه جا شده است و از زیبایی مقطع هم کاسته شده است همچنین این اشتباه در نسخه نشر پارسا چاپ68 هم صورت گرفته است در ضمن اگر در چهار بیت آخر کمی هم دقت کنیم  متوجه میشویم که شاعر وطن دوست در بیت دوم دارد سوگند یاد میکند که در بیت بعد آن که با هم موقوف المعانی هم میشوندطبق نسخه خاشاک بگوید وطنم را از جان و جهان بیشتر دوست دارم و چگونه میشود دست از دامن آن بردارم؟ودر بیت آخر هم او را راهنما به سوی ایزدان میخواند و آن ابیات این است:

بنام تو سوگند وایران زمین
که پیش تو بوسم به فرمان زمین

ز جان وجهان دوست تر دارمت
چه سان دامن از دست بگذارمت

سوی ایزدان رهنمای منی
تو ای بختیاری خدای منی

13-در صفحه 247 شعر «می شکند» بیت اول مصراع اول «چو»درست است همچنین در نسخه نشر پارسا سال68 هم «چو»آمده است و ایراد وزنی آن هم بر طرف میشود.

او چو خاموش نشیند دل من می شکند
ور بگوید سخن آن را به سخن می شکند

14-در منظومه پاسخ یعقوب لیث صفحه 503 پاره چهارم مصراع اول کلمه روشنی باید بعد از«چون»قرار بگیرد:

چون روشنی ز دامن مغرب زدوده شد

15-دیگر نکته قابل بررسی و تامل این است که پژمان علاوه بر اینکه از شیفتگان شعر حافظ است به نظرم می توان اورا از ارادتمندان شعر بیدل دهلوی هم به شمار آورد و زمانی با مطالعه اشعار بیدل متوجه ارتباهای سبکی و مضمونی با شعر پژمان میشوید که این نکته خود زمانی طولانی می طلبد ودر این مقال نمی گنجد شاید صاحب همتی روزی بدان دست یابد.

سامان سخن را با غزلی معصوم از پژمان به پایان می برم ،غزلی را که از قافله غزلهای سرشار وی در این دیوان جا ماند و به خاطرات ترک خورده قیصر امین پور پیوست و آن غزل این است:

اگر چه کهنسال وفرسوده ایم            به روی جوانان، دل آسوده ایم
مزن خنده بر روی پرچین ما              که ما نیز روزی جوان بوده ایم

به معنی جوانیم درعشق دوست        به صورت اگر پیروفرسوده ایم
ز ما سر مپیچ ای خداوند حسن         که بس سر براین آستان سوده ایم

به  عشق  تو سوگند و راه وفا             که جز راه عشقت  نپیموده ایم
توگرعمر ما کاستی باک نیست         که ما  بر  وفای   تو  افزوده ایم

توراهم به پیش اندرست ای جوان      رهی را که پیش از تو پیموده ایم

*منابع و جستجوها:

  1. زندگی واشعار پژمان بختیاری(تدوین وپژوهش ،رضا بهرامی)1394انتشارات سامان دانش
  2. پژمان نامه2 تحقیق وگرداوری،بابک زمانی پور1382
  3. خاشاک،انتشارات امیرکبیر،سال1335
  4. کویر اندیشه،تهران 1349
  5. آشنایی با نقد ادبی،دکتر عبدالحسین زرین کوب،انتشارات سخن1376
  6. دیوان پژمان بختیاری،پارسا1368
  7. گزیده اشعار پژمان،انتشارات پارسا1372

نوشته: مهرزاد کاظمی مرداد1398





نظرات() 

گزارش نقد کتاب زندگی واشعار پژمان بختیاری

نوشته شده توسط : (کاظمی)
شنبه 9 شهریور 1398-07:17 ب.ظ

گزارشی از نشست نقد و بررسی کتاب«زندگی و اشعار پژمان بختیاری»
برگزارکنندگان«کتابخانه پژمان بختیاری دشتک و انجمن شعرآرنگ پشتکوه بختیاری»

    نشست نقد و بررسی کتاب زندگی و اشعار پژمان بختیاری به کوشش و پژوهش رضابهرامی دشتکی روز پنجشنبه 7 شهریور1398 ساعت 14عصر با حضور تعداد زیادی از ادیبان و شاعران سراسر استان و نویسنده کتاب در کتابخانه پژمان بختیاری دشتک برگزار گردید.

  این کتاب مجموعه ای جامع از زندگانی و بهترین اشعار پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر (1279—1353) است که توسط محقق و پژوهشگر بختیاری رضا بهرامی دشتکی جمع آوری و تنظیم شده است و در سال1394توسط انتشارات سامان دانش به چاپ رسیده است که با استقبال زیادی از طرف مردم فرهنگ دوست سراسر کشور به ویژه شاعران و نویسندگان استان روبه رو شده است.

در این نشست که به همت کتابخانه پژمان بختیاری شهر دشتک و همکاری انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری و باحضور چهره های مطرح شعر و ادب استانی برگزار شد، رئیس اداره فرهنگ وارشاد اسلامی شهرستان اردل آقای قاسم همتی و رئیس اداره امور کتابخانه های شهرستان اردل آقای مصطفی انصاری و شاعران و نویسندگان برجسته بختیاری از جمله «فیض الله طاهری شاعر، دکتر آرمان راکیان شاعر و پژوهشگر، دکتر وحید خلیلی نویسنده و پژوهشگر، رضا بهرامی پژوهشگر و نویسنده کتاب، مهرزاد کاظمی شاعر و پژوهشگر، خانم دلبر مرادی شاعر، علی اکبر بهرامی شاعر و مجری برنامه، حسین قربانی شاعر، رضاعباسی شاعر، محمد بابایی و جمعی از فرهنگیان و اعضای شورای اسلامی دشتک»... حضور داشتند

برنامه پس از تلاوت آیات دلنشین کلام الله مجید و پخش سرود جمهوری اسلامی به صورت رسمی آغاز گردید. در آغاز پس از خیرمقدم و خوش آمد گویی خانم سمیه اسماعیل زاده کتابدار فعال کتابخانه، ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی طی سخنانی به مطالبی در خصوص کتاب اشاره نمود و اظهار داشت: وجود این کتاب در این عرصه ادبیات امروز واجب و ضروری است و از مزیت هایی که این نسخه نسبت به نسخه های پیشین دارد نیز نکاتی بیان کردند و از نویسنده کتاب تقدیر وتشکر کردند.

  دکتر وحید خلیلی از چهره های برجسته ادبی اولین منتقدی بود که در جایگاه حاضر شد و ابتدا اشاره ای به  تعریف و ضرورت نقد نمود و در خصوص کتاب زندگی و اشعار پژمان بختیاری اظهار داشت: جایگاه این کتاب در میان منابع خالی بود که این پژوهشگر این کار را انجام داد و در واقع مجموعه ای از چند کتاب است که به صورت فشرده در یک مجلد آمده است. کتاب روشمندی است و در واقع نوعی دانشنامه پیرامون پژمان بختیاری است ووی ادامه داد:  اثری ماندگار برای فرهنگ بختیاری است که نیاز به معرفی بیشتری حتی در سطح کشوری دارد و نکاتی نیز در باب ویراستاری کتاب متذکر شد. وی همچنین گریزی به دیدگاه ادیبان و صاحبنظران پیرامون شخصیت پژمان بختیاری زد که در این کتاب هم آورده شده و گفت: دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب معروف چشمه روشن با معرفی 73 شاعر بزرگ تاریخ ایران از رودکی تا کدکنی، جایگاه خاصی را با عنوان «نور در تاریکی» به پژمان بختیاری و نقش او در شعر معاصر اختصاص داد که اهمیت جایگاه پژمان را در شعر و ادب ایران می رساند.

  استاد فیض الله طاهری دومین منتقدی بود که در جایگاه حاضر شد و ضمن تبریک و تقدیر از کار ارزشمند آقای بهرامی این کتاب را یکی از داشته های فرهنگی شهرستان و استان دانست که در معرفی شخصیت و اشعار پژمان بختیاری تاثیر زیادی داشته است و پیشنهاد کرد با توجه به جایگاه ملی پژمان روزی به عنوان روز بزرگداشت پژمان بختیاری در تقویم نامگذاری شود

 دکتر آرمان راکیان سومین منتقدی بود که در جایگاه حاضر شد و ضمن بیان آشنایی چندین ساله با آقای بهرامی از زحمات چندین ساله ایشان تشکر کرد و به نقدهایی تاریخی که در دیدگاه دکتر باستانی پاریزی آمده بود اشاره کرد و به نقد ویراستاری در چند جای کتاب پرداخت.  در نوبت بعدی مجری برنامه آقای علی اکبر بهرامی از چندتن شاعران از جمله خانم دلبر مرادی درخواست کرد تا شعرهای خود را ارایه دهند

   سپس  در بخش بعدی مهرزاد کاظمی دبیر انجمن آرنگ بختیاری در جایگاه حاضر شد و در ابتدا با تقدیر و تشکر از کار بزرگ جناب بهرامی، این کار را برای بقاء و اعتبار این مجموعه ضروری دانست، و بیان کردند این کتاب تولد دوباره پژمان در عرصه شعر معاصر و ملی است و مقاله ایی را هم دراین باره ارایه دادند. در ادامه برنامه حسین قربانی شاعر نیز نکاتی را در مورد تفاوت هایی که در ذکر فهرست ترجمه های پژمان وجود داشت بیان کرد دیگر حاضران هم هر یک به فراخور برداشت خود از کتاب نقدها و نظرهایی را بیان کردند.

و در آخر نویسنده کتاب آقای رضا بهرامی برای پاسخگویی در جایگاه حاضر شد و ضمن ارایه دلایلی که در زمان نشر کتاب وجود داشت و نسخه های متفاوتی که از اشعار پژمان موجود بود، همچنین پراکندگی اشعار شاعر در مجلات متعدد و کتابهای دیگران نکاتی را ارایه دادند و با تقدیر از نقد و نظرهایی را که در جلسه مطرح شد به پاسخگویی آنها پرداختند.

در پایان جلسه لوح تقدیر و تندیسی به پاس یادبود به نویسنده کتاب و شعرا و کتابدار کتابخانه تقدیم شد و از آنها قدردانی شد.

کتابخانه عمومی پژمان بختیاری دشتک ـ انجمن ادبی آرنگ پشتکوه بختیاری

تنظیم گزارش: انجمن آرنگ





نظرات() 

در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد

نوشته شده توسط : (کاظمی)
یکشنبه 20 مرداد 1398-09:47 ق.ظ

در كنج دلم عشق کســی خانــــه ندارد

درکنـــــــــــج دلــم عشق کســی خانــــه ندارد


کـــس جـای در ایــن خــانهء ویــــرانه نــــدارد


دل را بکــــــــف هــر کــه دهـــــم باز پس آرد


کـس تاب نگهــــــــــداری دیـــــوانه نـــــدارد


در بـزم جهـــان  جــز دل   حســـرت کـش ما نیـست


آن شمــــع که میســــوزد و پــروانـــه نـــــدارد


دل   خانه  عشق است   خدا  را   به     که    گویم


کآرایشی  از   عشق   کس    این    خانه      ندارد


گفتــــم مــه مــن از چــه تـو در دام نیفتـــــــی


گفتــــــا چـــه کنــم دام شمـا دانـــــه نـــــدارد


ای آه مکـــش زحمـــــت بیهــوده كه تاثیــــــــر


راهــــــی به حــــریم دل جـــانانـــــه نـــــدارد


در انجمــــــن عقـــــل فــــروشــان ننهــم پــای


دیــــوانــه ســر صحبــــت فــرزانــــه نـــــدارد


از شــــاه و گــدا هــر کـه در ایــن میـکده ره یافـت


جــز خون دل خـــویــش به پیمـــــــانـه نـــــدارد


تا چنـــــد کنـــی قصـــه ی اسکنــــــــدر و دارا


ده روزه عمـــــــــر این همـه افســانـــه نــــــدارد

                                                  پژمان بختیاری





نظرات() 

دل من یه روزبه دریا زدورفت

نوشته شده توسط : (کاظمی)
دوشنبه 23 اردیبهشت 1398-07:45 ب.ظ


 

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنه کفش فرارو ور کشید

آستین همت و بالا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگ توی شیشه فردا زدو رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوّا زد و رفت

دفتر گذشته ها رو پاره کرد 

 
نامه فردا ها رو تا زد و رفت...

زنده ها خیلی براش کهنه بودن

خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش میخواست ولی

آخرش توی غبارا زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی می گشت

خودشم قفلی رو قفلها زدو رفت 

 

 

محمد علی بهمنی





نظرات() 

ای خار وخس..صایب تبریزی

نوشته شده توسط : (کاظمی)
سه شنبه 20 فروردین 1398-07:29 ب.ظ


ای خار و خس بحر ثنای تو سخن ها
گنجینه گوهر ز مدیح تو دهن ها
یک بار بر این نه چمن سبز گذشتی
سر در پی بوی تو نهادند چمن ها
ما و سر آن زلف و پریشانی غربت
گرد سر این شام بود صبح وطن ها
از نقطه توان راه به مضمون سخن برد
غول ره ما گشت درازی سخن ها
تا شبنم افتاده بر افلاک برآید
خورشید جهانتاب فروهشته رسن ها
معموره عشق است که غربت زدگانش
در آب نگیرند گل از یاد وطن ها
نقد دو جهان غنچه صفت در گره توست
تا چند بگردی چو زبان گرد دهن ها؟
هر جا که شود خامه صائب گهرافشان
تا حشر بماند چو صدف باز دهن ها

صایب تبریزی
((حق آن است که مقایسه صایب با پیشینیان ضرورت ندارد او شاعریست دیگر با اسلوبی متفاوت..))برگرفته از کتاب چشمه روشن از دکتر غلامحسین یوسفی.




نظرات() 

گرمی عشق(علی اکبر بهرامی)

نوشته شده توسط : (کاظمی)
چهارشنبه 15 اسفند 1397-08:19 ب.ظ

بیو تاحصار شو بشکنیم.
 
 سیاهی شو مین چال انجنیم

بیو تا دوارته کل مه و او

گل عشقن مین دل پرونیم

بیو چی خدابس تو پشت بهون

که باز عشق عبدن سر زون ونیم

بیو تاکه گرمی بدیم عاشقین

چی تیغشت افتو به شو تش زنیم

بیو تا بهارن هده رنگ و ری

بگردیم به صحرا ، للر سر زنیم

به هم خاتی نهلو دل مو ایخو

چی بالنده با یک بیای پر زنیم

بیای تا بدیم دل بدل ، بی خیال

بمهنیم دوتا مون ز غیر دل کنیم

ایچو ار نبو رسم ای عاشقی

ایما نشقس از تال عشقمون تنیم
  
شعر از شاعر گرامی علی اکبر بهرامی دشتکی




نظرات() 

کتاب نوروز و نوگل منتشر شد

نوشته شده توسط : (کاظمی)
دوشنبه 24 دی 1397-03:38 ب.ظ

         نوروزو و نوگل سروده دکتر آرمان راکیان بختیاری پس از هفت سالی که چشم همگان منتظر انتشار این کتاب ارزشمند بود به عرصه انتشار درآمد 
این کتاب که یادآور داستانهای اساطیری و حماسی و عاشقانه  مرز وبوم ایران زمین است با زبانی فاخر و اصیل و  ساده و درونمایه های اجتماعی تاریخی فرهنگی عاشقانه اساطیری حماسی و..... در طی چهارده سال تلاش مستمر شاعر نام آشنای بختیاری آرمان راکیان در قالب مثنوی ودوبیتی یا تلفیقی از این دو قالب که برای اولین بار است درتارخ ادبیات ما رخ داده است سروده شده است.
این کتاب به همراه دیباچه ای زیبا از استاد دکتر میرجلال الدین کزازی و گفتاری از دکتر اسماعیل صادقی ده چشمه - توسط انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد منتشر شد.دوستان علاقه مند برای تهیه این کتاب میتوانند با شماره های زیر تماس حاصل فرمایند وکتاب را تهیه کنند09132819470




نظرات() 

در سوگ استاد عبدالعلی خسروی (قائد بختیاری)

نوشته شده توسط : (کاظمی)
دوشنبه 28 خرداد 1397-12:11 ب.ظ


دعوی چه کنی؟ داعیه‌داران همه رفتند

شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

آن گرد شتابنده که در دامن صحراست

گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»

داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو

کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند

گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست

کز کاخ هنر نادره‌کاران همه رفتند

افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند

اندوه که اندوه‌گساران همه رفتند

فریاد که گنجینه‌طرازان معانی

گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند

یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران

تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب

کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند





نظرات() 

پدر مضمون سازی بیدل دهلوی

نوشته شده توسط : (کاظمی)
یکشنبه 1 بهمن 1396-11:06 ق.ظ

جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
ای هستی تو ننگ عدم تا بکجا هیچ
دیدی عدم هستی و چیدی الم دهر
با این همه عبرت ندمید از تو حیا هیچ
مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت
رفتیم و نکردیم نگاهی بقفا هیچ
آئینه امکان هوس آباد خیال است
تمثال جنون گر نکند زنگ و صفا هیچ
زنهار حذر کن زفسونکاری اقبال
جز بستن دستت نگشاید زحنا هیچ
خلقیست نمودار درین عرصه موهوم
مردی و زنی باخته چون خواجه سرا هیچ
بر زله این مایده هر چند تنیدیم
جزحرص نچیدیم چو کشکول گدا هیچ
تا چند کند چاره عریانی ما را
گردون که ندارد بجز این کهنه ردا هیچ
منزل عدم و جاده نفس ما همه رهرو
رنج عبثی میکشد این قافله با هیچ
(بیدل) اگر اینست سرو برگ کمالت
تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ
بیدل دهلوی




نظرات() 

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

نوشته شده توسط : (کاظمی)
یکشنبه 29 مرداد 1396-04:23 ب.ظ


شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد


فریبنده زاد و فریبا بمیرد


شب مرگ تنها نشیند به موجی


رود گوشه ای دور و تنها بمیرد


در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب


که خود در میان غزلها بمیرد


گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا


کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد


شب مرگ از بیم آنجا شتابد


که از مرگ غافل شود تا بمیرد


من این نکته گیرم که باور نکردم


ندیدم که قویی به صحرا بمیرد


چو روزی ز آغوش دریا برآمد


شبی هم در آغوش دریا بمیرد


تو دریای من بودی آغوش وا کن


که می خواهد این قوی زیبا بمیرد



دکتر مهدی حمیدی شیرازی





نظرات() 

ای بر سربالینم افسانه سرادریا

نوشته شده توسط : (کاظمی)
چهارشنبه 30 فروردین 1396-03:40 ب.ظ



دریاب مرا، دریا






ای بر سر بالینم، افسانه سرا دریا !

افسانه عمری تو، باری به سرآ دریا .

***

ای اشك شبانگاهت، آئینه صد اندوه،

وی ناله شبگیرت، آهنگ عزا دریا .

***

با كوكبه خورشید، در پای تو می میرم

بردار به بالینم ، دستی به دعا دریا !

***

امواج تو، نعشم را افكنده درین ساحل،

دریاب مرا، دریا؛ دریاب مرا، دریا .

***

ز آن گمشدگان آخر با من سخنی سر كن،

تا همچو شفق بارم خون از مژه ها دریا .

***

چون من همه آشوبی، در فتنه این توفان،

ای هستی ما یكسر آشوب و بلا دریا !

***

با زمزمه باران در پیش تو می گریم،

چون چنگ هزار آوا پر شور و نوا دریا !

***

تنهائی و تاریكی آغاز كدورت هاست،

خوش وقت سحر خیزان و آن صبح و صفا دریا .

***

بردار و ببر دریا، این پیكر بی جان را

بر سینه گردابی بسپار و بیا دریا .

***

تو، مادر بی خوابی. من كودك بی آرام

لالائی خود سر كن از بهر خدا دریا .

***

دور از خس وخاكم كن، موجی زن و پاكم كن

وین قصه مگو با كس، كی بود و كجا ؟ دریا !

****                          
***فریدون مشیری***




نظرات() 

جملات حکیمانه جبران خلیل جبران

نوشته شده توسط : (کاظمی)
یکشنبه 24 بهمن 1395-09:03 ق.ظ

هنگامی که به بالای کوه رسیدید ، تازه آغاز بالا رفتن است.جبران خلیل جبران

 

هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند . جبران خلیل جبران

 

و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان. جبران خلیل جبران

 

چشمه ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ، روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت . جبران خلیل جبران

 

این کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند. جبران خلیل جبران

 

اگر گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ، برای همیشه برتری کسی نسبت به کس دیگر نخواهی یافت . برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی تو را ببیند . جبران خلیل جبران

 

دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است. جبران خلیل جبران

 

رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . جبران خلیل جبران

 

سرود آزادی از بین میله های زندان بیرون نمی آید.جبران خلیل جبران 

 

پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! . جبران خلیل جبران

 

مگر نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت ؟ پس ، اکنون از ثروت خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد . جبران خلیل جبران

 

ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی . جبران خلیل جبران

 

وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد ، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است. جبران خلیل جبران

 

مبادا او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان است ، به کم شوق طعنه زند که : “چرا تو تا این حد خمود و دیررسی؟! ” .
زیرا ، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد ” لباست کو؟! ” و از بی پناه سوال نمی کند ” خانه ات کجاست ؟! ” . جبران خلیل جبران

 

تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند . جبران خلیل جبران

 

مبادا از روی دلسوزی در برابر آنان که میلنگند ،بلنگید!جبران خلیل جبران

 

شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید و پیوسته بار وظیفه ای را بی رغبت به دوش می کشید ، زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی ، تلاش کنند صدقه بستانید.زیرا آنکه بی میل ، خمیری در تنور نهد ، نان تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند ، و آنکه انگور به اکراه فشارد ، شراب را عساره ای مسموم سازد ، و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمه ساز کند ، چون به آواز خویش عشق نمی ورزد ، تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد. جبران خلیل جبران

 

کار تجسم عشق است. جبران خلیل جبران

 

به روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید . به شبنم این بهانه های کوچک است که در دل ، سپیده می دمد و جان تازه می شود . جبران خلیل جبران

 

اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط . جبران خلیل جبران

 

مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید
لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .
زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .
اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید . جبران خلیل جبران

 

شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ . جبران خلیل جبران

 

از یك خود كامه، یك بدكار، یك گستاخ، یا كسی كه سرفرازی درونی اش را رها كرده، چشم نیك رای نداشته باش . جبران خلیل جبران

                                          جملات حکیمانه جبران خلیل جبران شاعر ونقاش مشهور لبنانی

 





نظرات() 

مینای قشنگ(شعر بختیاری)

نوشته شده توسط : (کاظمی)
چهارشنبه 17 آذر 1395-05:54 ب.ظ

مینای قشنگ و سهور بند سیزن سر
یه حجب وحیا وآبرو وند به ور
یه برق زالماس لچکهای ریال
بهتر زهزار تور وحالا دیه شال
هم برق تیا پر از صفا ددر مال
هم برق لچکهای به سر او تیه کال
برده دل بیقرار او کرگل    مال
کی گوش گره حرف قشنگ هالو زال
مینای خومون ایرزه دنیای دنی
جونم موادم ایر که مینا ورنی
ای جون موقربون لچکهای ریال
بند سیزن مینای تو ترنه شلال
مو دلم ایخو که ایل واتو کنه ناز
مینا ورنی گل  قشنگ تی نواز
سروده علی اکبر بهرامی دشتکی





نظرات() 

ای بخت بختیاری (آرمان راکیان بختیاری)

نوشته شده توسط : (کاظمی)
چهارشنبه 26 خرداد 1395-06:50 ب.ظ



فاتح حقیقی

      ای بخت بختیاری ای آبروی ایران             ای قهرمان تاریخ، ای (حج علی قلی خان)
 ای فاتح ح
قیقی ای خان و اسعد و میر             کو نام و مکتب بر کوچه و خیابان
       در عزم بی نظیری در عرصه ها وزیری            در ترجمان امیری در پشت پرده سلطان
         روشنگری نمودی با سوی سوی چشمت            ای چشم روشن دهر ای از بدی گریزان
از حق خود گذشتی نام تو را نیارند                    هرجا که نام خیر آید برای جولان
     مکتب سرای فرهنگ، مکتب سرای دهکرد            در اصفهان به قولی در جونقان دبستان
عزم تو عزم رستم، خون رگت سیاوش           چرچیل را بگفتی دیدارمان به تهران
        دست ردی زدی تو بر انگلیس و بر روس        ایمان ندارد آنکس کاین را نموده کتمان

راه تو راه ملت، کارتو کار قانون                حق تو را نداده تاریخ نامسلمان
              دلسوز ملت و ملک بی اعتنا به شاهی      کمتر کسی چنین است در جای جای دوران

تاریخ قرن حاضر بی نام تو کم آرد              هرکس نماید انکار آخر شود پشیمان
باکت نباشد ای خان گر کوچه ای نداری            نام تو جاودان است در بند بند «آرمان»

سروده:دکترآرمان راکیان بختیاری





نظرات() 

پروین اعتصامی(روزی گذشت پادشهی)

نوشته شده توسط : (کاظمی)
یکشنبه 9 خرداد 1395-07:05 ب.ظ








روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق از سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم 
کان چیست تابناک که بر تاج پادشاست؟

آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقَدَر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیده‌ی من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است
آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست

بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن!
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست!

پروین به کجروان سخن از راستی چه سود؟
کو آنچنان کسی که نرجد ز حرف راست؟

پروین اعتصامی






نظرات() 

فروغ فرخ زاد(آری این منم)

نوشته شده توسط : (کاظمی)
سه شنبه 21 اردیبهشت 1395-04:51 ب.ظ

آری این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره میکنم
ای ستاره ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره میکنم|فروغ فرخزاد|





نظرات() 

نخستین گردهمایی انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری

نوشته شده توسط : (کاظمی)
شنبه 14 فروردین 1395-05:25 ب.ظ

نخستین گردهمایی انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری  و هنرمندان منطقه پشتکوه روز چهارشنبه 11/1/1395 با استقبال پر شور مردم در مدرسه شهید نوروزی نی سیاق برگزار گردید.

در این نشست ادبی که با حضور ریاست محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اردل و چند تن از شاعران بزرگ بختیاری و استقبال پرشور مردم برگزار شد پس از تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید و طنین انداز شدن سرود جمهوری اسلامی ایران آقای همتی شروع به سخنرانی کردند که در سخنانشان اشاره به احداث کتابخانه انجمن و نکاتی مفید برای حضار و شاعران منطقه بیان کردند پس از آن شاعران شروع به خواندن اشعار کردند نخست شاعر بزرگ و پرآوازه بختیاری استاد قهرمان محمدی پس از ذکر نکاتی در حیطه شعر و  ادبیات منطقه شعری زیبا برای هنرمندان و هنر دوستان منطقه پشتکوه سراییدندپس از ایشان هم شاعر ارجمند قهرمان مختاری شعر خوانی کردند همچنین شاعران خوش ذوق وحید محمدی، مهرزادکاظمی، علی اکبر بهرامی دشتکی (شاعر و مجری برنامه) خانم دلبر مرادی، رضا عباسی، افراسیاب کاظمی، امید محمدی، شعرخوانی و همچنین شاهنامه خوان عبدالله کاظمی، نعمت الله کاظمی، احسان رضایی(اجرای موسیقی سه تار) محسن کاظمی(قاری) کارهای خود را ارائه دادند.

دبیر انجمن مهرزاد کاظمی پس از عرض خیر مقدم و تبریک سال نو به همه حضار اهداف انجمن آرنگ پشتکوه بختیاری را در راستای توسعه و گسترش هنر شعر و ادبیات در منطقه و همچنین جلسات نقد و بررسی اشعار شاعران و برگزاری همایش های فرهنگی در منطقه بیان کردند در پایان پس از اهدای کتاب به شاعران خبر خوش ریاست محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای همتی که مبلغ یک میلیون تومان کمک هزینه خرید کتاب برای کتابخانه انجمن و هدیه استاد قهرمان محمدی که هزینه قفسه و چند جلد کتاب برای تجهیز کتابخانه را بر عهده گرفتند و همچنین شاعر بزرگ قهرمان مختاری تعداد 20 جلد کتاب برای کتابخانه در نظر گرفتند که همه حاضرین در جلسه را خوشحال کرد.

نشریه اینترنتی انجمن آرنگ پشتکوه بختیاری

http://bidsakibakhtiyari.mihanblog.com/






نظرات() 

فراخوان گردهمایی انجمن شعروادب آرنگ پشتکوه بختیاری

نوشته شده توسط : (کاظمی)
شنبه 7 فروردین 1395-10:56 ق.ظ

فراخوان نخستین گردهمایی انجمن شعروادب آرنگ پشتکوه بختیاری

چهارشنبه 11فروردین 1395ساعت 2/30عصر در مدرسه شهید نوروزی نیسیاق

ارتباط با ماbidsakibakhtiyari@gmail.com

09137735863





نظرات() 

آهنگ یک حماسه

نوشته شده توسط : (کاظمی)
چهارشنبه 27 آبان 1394-07:48 ب.ظ

(آهنگ یک حماسه)

سالها سکوت کردم!

در یک آهنگ

آخر نفهمیدم

چه بود؟

چه شد؟

چه رفت؟

از ایلم

بهمن بود،سرود

که بود!

علی مردونم ،آفرید

چه شد!

بهمن رفت

 چه رفت!

چه گشت به ایلم!

چه رفت ز ایلم!

چه ماند؟

یک آهنگ

"لر بلیط خور"

سکوت حق ماست!

  مهرزادکاظمی بختیاری

 





نظربدهید() 

علی اکبر مرادپور(انجمن آرنگ پشتکوه بختیاری)

نوشته شده توسط : (کاظمی)
سه شنبه 14 مهر 1394-05:38 ب.ظ



علی اکبرمرادپورپرچستان(شوش دانیال)ازشاعران صاحب سبک و برجسته بختیاری سراینده دواثرماندگار{مشک دو/مشک نو}وعضوانجمن شعر آرنگ پشتکوه بختیاری که هم اکنون دراستان خوزستان شهرستان شوشتر زندگی میکند.برای این شاعر بزرگوار آرزوی موفقیت داریم..

(مَشکِ نو)

 

به مـینِ حـونـه یِ هر بختیـاری      زِ پرچـستون بِـگـر تا آسمـاری

کتـاوِ شعر مـو مِـن دسـت هر لُر      اِمـهنه تـا ابـد سـی یـادگـاری!

 

 

(ظریف)

به نام خدای غنی و ضعیف                   که داده به ما نعمتی چون ظریف

دو پا جان کری را به آنی شکست        که امضای پیمان بگردد ردیف

شده رستم زال این مملکت                   اگر چه بُود هیکل او نحیف

ندارد هراسی ز مستکبرین                  نه از غرب موذی نه شرق کثیف

نظیرش نباشد سیاستمدار                   که اقرار کرده به علمش حریف

به وقت اضافه دو گل زد به روس          سه گل هم به اشتون بسان حنیف

دو صد موگرینی شده عاشقش            ز بسکه بود مثل یوسف ظریف

اگر پنج بعلاوه ی صد شود                   بود از پس مردم ما ضعیف

(آرمون )

اریـزم هَـرس پـشت پای  یـارُم                بـه غیرا خُس کسیـنه دی نَدارم

سه سالی هد که نیدم رنگ و ریسه             یـه زَهـرِ مـار اَبی شُـوم و نهارم

تـَمـومِ آرِمــونـم مـیـنِ دنـیـا              کـه اِمـسالُـم اِبـو بـهـتر زِ پارم

خـدا قـسمـت بِده روزی بهـاری               نِشس بـی چی گُـلِ سُهری جوارم

مونه وایـه به دل مَست و سرحال                گُـدی که پانِـسـه کـوهِ مُـنـارم

صُـبَت از عقد و پیل و نُمزدی بید                گُـدم دستـم پـَتـیـیه ای نگارم

خومُـم وا یه حَر و دَه تـا بُـزِ لَـر!                 یه مایـونـی که روزا بِس سـوارم!

هـمه دار و نـدارِه بِـس گُـدم بی               هـو گُد جونِ بَـوُم وا خـورزمـارم

مو چی از تو بِسونم،کُر چه ایگوی؟              فقـط عهد و بَـفـا ایـخوم زِ یـارم

و گُد بم ایخـومـت دی از تَـهِ دل               وُ تـاروزِ عـروســی بـی قــرارم

گُـدُم تـو پـار ، دَس بالا گِرهـدی              گو قـربونـت مونـه معشوقه پارم!

نَـگُد چـی دُرگَـلِ امروزِ شـهری               پِـژویـی وا کُـنی حتـمی نُـثـارم

گُـدم وا خُـم خـدایا یو چه وخته               چطـوری روشـنِ ئی شـومِ تـارم

مو کـه مُـرده یه روزِ چیـنو بیدم               اِخـواسُـم دیـّه بـال و پَـر دِرارُم

اِویـدم بی که دی لوهاسـه بوسم                بَـوُم وا ترکه ای زِی مـِن کِـشارم

گو کُر چَـندی اِخَوسی کَد بُریده                خدایـا یـو چِنـه وَسـته به بارم؟!

تِـیـامـه ایگُشـم بیـنم گُلِ نی                 مو تیـنا شَـو خَـشه ئی روزگارم!!






نظربدهید() 

دفتر انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری

نوشته شده توسط : (کاظمی)
جمعه 20 شهریور 1394-07:36 ب.ظ

دفتر انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری

 

دوباره باد بهار ، به باغ شد پی سپار                       به باغ شد پی سپار ، نسیمی از هر کنار

نسیمی از هر کنار ، شد آشکارا چو پار                   شد آشکارا چو پار ، نوایی از مرغزار

به اطلاع هم تباران عزیز می رساند دفتر انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری با استعانت از خالق هستی و به انگیزه توسعه و گسترش هنر شعر و ادبیات در منطقه با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اردل کار خود را بصورت جدی آغاز کرده است .

این انجمن به منظور رشد استعداد های هنری و بالا بردن توانایی های فنی و هنری جوانان و نوجوانان منطقه ، غنی سازی اندیشه ها و بالابردن سطح اطلاعات و معلومات هنری هنر جویان و جلسات نقد و بررسی اشعار شاعران و هم چنین بر گزاری جشنواره ها و همایش های فرهنگی و ادبی در منطقه و حمایت مادی و معنوی از هنرمندان و هنر جویان این حوزه شروع به فعالیت کرده است .

امید است در این راه بتوانیم استعداد هایی را شکوفا کنیم و مرهمی بر زخم باشیم برای عضو شدن و ثبت نام در این انجمن با در دست داشتن فتوکپی (شناسنامه و کارت ملی) به شهرستان اردل روستای نی سیاق خیابان وحدت شمالی دفتر انجمن شعر و ادب آرنگ پشتکوه بختیاری مراجعه فرمایید .

همکاری شما باعث افتخار و اعتبار انجمن است که بتوانیم دست در دست هم برگ زرینی در تاریخ قوم خود باشیم و اهداف انجمن را به عالی ترین مرتبه آن برسانیم

انجمن شعر وادب آرنگ پشتکوه بختیاری

bidsakibakhtiyari@gmail.com

09137735863

( آمین یا رب العالمین )





نظرات() 




درباره وبلاگ:



آرشیو:


آخرین پستها:


پیوندها:


پیوندهای روزانه:


نویسندگان:


نظرسنجی:


آمار وبلاگ:







The Theme Being Used Is MihanBlog Created By ThemeBox
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات