كلبه تنهایی

تنهایی باارزشه چون خالی از انسان های بی ارزشه..


نوشته شده در جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 02:23 ب.ظ توسط تنها نظرات | |

حال كه دیگر نیستم..

بجای قاب عكسم..قاب دل شكسته ام را بگذارید...

قاب دل زخم خورده ام...دل تنها و خسته ام را بگذارید...!

بگذار حال كه نیستم همه بدانند كه سالها چه كشیدم...

بدانند كه در خلوت تنهایی هایم غصه ها خوردم...

بگذار بدانند با دلی شكسته زندگی كردن 

هم حال و هوایی دارد...

گذشتن از ارزوها و یار دیرینه هم حال و هوایی دارد...

اینگونه زندگی كردن هم بخدا حال و هوایی دارد ...!

نامش زندگی نیست..!!مرگ است اینگونه زیستن...!

من سالهاست مرده ام...مرا دیر خاك كردید...!!

مرا همان روزگاری كه ارزوهایم را خاك كردم 

باید به خاك میسپردید...!

برای خاك كردنم دیر كردید...من سالهاست كه چشمانم

دیگر دنیای را نمی بیند...

چشمانم فقط رفتن یاری را می بیند كه در فراغش سوختم....!

ارزوهای به گور رفته ام..!!حال من هم اماده ی هم اغوش شدن

با شما هستم...

اكنون به هم رسیدیم اما چه غریبانه رسیدیم...!

اگر نامش زندگی ست نمی دانم...

اگر مرگ نمی دانم...

تنها می دانم كه هرچه بود گذشت...فقط سخت گذشت...!!!!!!
     
                              "دیگه نیستم"

                
                                                                                         

                                                                                              "دلنوشته ای از دل خودم"



نوشته شده در پنجشنبه 26 شهریور 1394 ساعت 05:59 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |

یه روز خوووووووب..!

یه روز خاااااااااااص..!

"12"شهریور تولد  دوسالگی وبلاگ خوشگلمههههههههههههههههه

وبلاگ جووووووووووووونم تولددددددددت مبارررررررررررك

خیلیییییییی دوست دارمممممممممممم...خیلیییییییییی باهم خاطره داریمممممممممم..

   خلاصه "عاشقتمممممممم"بدجورووووووور



نوشته شده در چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 09:57 ب.ظ توسط تنها یادگاری.. | |

دیگه فراموشت كردم...

قانع شدم كه باید فراموش شی...

اخه تو مال من نبودی...!

مال مردم بودی

قربون دلم بشم كه مال مردم خور نیست...

یادم تو رو فراموش..

روزای خوبمون پر..

خاطراتمون پر...

حرفای قشنگت +دروغات پر...

عكس چشمات پر...

تن صدات پر...

هرچی كه منو یاد تو بندازه پر...

"فراموش شدنت مبارك"

.......................................
............................
.................
.........
......
....
..
من خیلی تغییر كردم....

خیلی.....................

دیگه واسه نبودن كسی گریه 
نمیكنم...

دیگه به عشق كسی بیرون 
نمیرم...

دیگه خندیدن بلد نیستم...

فقط اروم میشینم و یه گوشه نگاه 
می كنم...

دیگه شوخی نمیكنم...

دیگه انلاین بودن كسی رو چك 
نمیكنم...

دیگه نگران كسی نمیشم...

دیگه منتظر پی ام كسی نیستم...

بد نشدم نه....

فقط خسته ام...

"مرگ احساسم مبارك"

.....................................
..........................
................
........
....
...
.
بسلامتی روز مرگم..!!

بدجور دلم گرفته...

بسلامتی

روزی كه 

"من"

خاك پای همه باشم..!

و

"همه"

پای خاك من

هیس نگو خداااااانكنه

فقط بگو امین.......
...................................
..........................
.................
.........
.....
....
..
همه میگویند ...

خیلی ساكتی..

میگویند یكم بیشترحرف بزن...

میگویند اینقدر تو خودت نباش...

ولی....

نمیدانند كه من دیگر حرفی برای گفتن
ندارم...

چرا داشتم..حرف برای گفتن زیاد داشتم

ولی انقدر سكوت كردم ...

 انقدر هیچی نگفتم...

انقدر حرف هایم را قورت دادم...

كه دیگر حرفی برای گفتن ندارم...

حرف هایم تبدیل به درد شده اند..

و گاهی....

انقدر درد هایم زیاد میشود..

كه بغضم را میتركم..

و حرف هایم را بالا می اورم...

ومن اینگونه تا اخر عمر خواهم زیست.....!
..............................
......................
..............
.......
....
..
زندگی زیباست...!!

به زیبایی چشمهای پف كرده
از گریه های شبانه...

به زیبایی بغض نفس گیر روزانه...

به زیبایی قلب تكه تكه شده از
شكستنهای بیشمار...

به زیبایی نفسی كه
از تنگی بالا نمی اید...

به زیبایی تمام شدن تدریجی من...

اری...

زندگی زیباست...!!
و زیباتر خواهد شد...!!

چرا زندگی من انقدر زیباست...!!!

.................................
......................
.............
.......
....
..

پنهان كردن اشك پشت لبخند خیلی سخته...!!

اینكه بغض داشته باشی..

واینكه خودت را در هجوم تنهایی سرپا نگهداری 

و دائم به خودت بگی قوی باش

ولی میدونی كه قوی نیستی...

و دلت اونقدر گرفته و تو سینه سنگینی میكنه..

كه احساس خفگی بهت دست میده

اونجاست كه میخواهی باتمام وجودت 

    فریاد بزنی فریاد...!!!

اما بغض راه فریادتو بسته...

وتو همچنان سكوت میكنی..

سكوت...

وسكوت..

وسكوت..

...............................
......................
..............
........
....
..
بسلامتی من...!

منی كه الان

 دلم گرفته...

و كسی نیست

بگه چه مرگته...!!

منی كه دلخوشیم 

شده دنیای مجازی..

منی كه خوشی

 بهم نیومده...

منی كه از همه

رو دست خوردم..

منی كه مرحمه

دله همه شدم.....!!!!!

....................................
...........................
..................
...........
.....
...

مرگ.....!!!!

كجایی كه زندگی مرا كشت....!!!



نوشته شده در شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 01:25 ب.ظ توسط تنها یادگاری.. | |

عشقه من..باورت بشود یا نه...!!!

روزی میرسد كه دلت برای هیچكس

به اندازه ی من تنگ نخواهد شد...

برای نگاه كردنم...خندیدنم...

اذیت كردنم...

برای تمام لحظاتی كه كنارم داشتی...

روزی خواهد رسید كه در حسرت تكرار

دوباره من خواهی بود

اما ....روزی كه نباشم هیچكس تكرار

من نخواهد شد...

.


.


.

هی لعنتی....

ان طوریم كه تو فكر میكنی نیست...

شاید عاشقت بودم روزی......!

ولی ببین بی تو

هم زنده ام

هم زندگی میكنم...

فقط گاهی در این میان

یادت...

زهر میكند به كامم زندگی را........زهر.......!!

.

.


.

عشقه من...نگران نباش...

حال من خوب است...دیگر بزرگ شده ام...

دیگر انقدر كوچك نیستم كه در دلتنگی هایم گم شوم...

اموخته ام....

اموخته ام كه این فاصله كوتاه بین لبخند و اشك نامش

زندگیست....

اموخته ام كه دیگر دلم برای تو تنگ نشود...

راستی....دروغ گفتن راهم خوب یاد گرفته ام...

حال من خوب است ....خوبه....خوب.....!!!!

.

.

.
عشقه من...

یك روز میرسد...یك ملافه سفید پایان میدهد به من..!

به شیطنت هایم...به دلتنگی هایم...

به خنده هایم...به بغض هایم...

روزی كه با دیدن عكسم بغض میكنی و میگویی:

دیوونه دلم واسه مسخره بازیهات تنگ شده پاشو.....!!!
.

.

.

در خاطرش جایی دارم...

دلم تنگ همان كسی است كه دیگر حتی

جواب سلامم را نمیدهد...

دلم تنگ همان كسی است كه وقتی

از كنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیكند...

دلم تنگ است...تنگ

نمیدانم دیر چطور باید میبودم كه نبودم.....!!!!

.

.

.

جسارت میخواهد 

نزدیك شدن به افكار دختری

كه روزها مردانه با زندگی میجنگد

اما....شب ها....

بالشش از هق هق دخترانه اش خیس است....!!!

.

.


.

این روزها روح وروانم

بشدت افسرده است....

غم دوریت از یك سو..

غم نداشتنت از سوی دیگر....اما دلیل اشفتگیم فرای این ماجراست...!!

ترس از دلدادگیت به دیگری مرا پریشان كرده...!!!

.

.

.

یكی بود..یكی نبود..

من موندمو اون نموند

من دیدم و اون ندید...

من خواستم و اون نخواست...

من التماس كردمو اون نشنید...

من هستم و اون رفته...

من خستم و اون....

.


.


.


گاهی اوقات 

توی اتاق

قفل رو یه موزیك خاص

اشك گوشه ی چشات

رفتن تو فكر مخاطب خاص

یاد دروغاش..

قسم خوردناش...

یاد بی دلیل رفتناش...

اون وقته كه ادم دلش مرگ میخواد....!!!

.


.


.   


نوشته شده در شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 06:34 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |

خدایا..!اغوشت را امشب ب من میدهی؟برای رفتن چیزی ندارم!

میشود من بغض كنم..توبگویی مگر خدایت نباشد كه تو اینگونه بغض كنی..!!

میشود من بگویم :خدایا! توبگویی جان دلم!!

میشود بیایی ؟؟ تمنا میكنم...

گله دارم ازكی نمیدانم..ازچه نمیدانم..!!

این روزها دردی برمن سنگینی میكند كه نمیدانم دلیلش چیست..كیست؟؟

بی حس شده ام..خسته شده ام از تمام جهان..!!دلم اطمینان میخواهد

 اندكی ارامش...!!!


.

.

.
خدایا میخوهم اعتراف كنم..

خسته ام..من امانتدار خوبی نیستم..!!

مرا از من بگیر...مال خودت..من نمیتوانم نگهش دارم...!!

.

.

.

خدایا ...

دلم را كسانی میشكنند كه هرگز راضی ب شكستن دلشان نبودم

از ادمهایت نمیگذرم از دل سنگشان..!!

از جنبه نداشتنشان از همه خوبی هایی كه دلشان را زد..

خدایا...

از خودم هم نمیگذرم..حق من اینهمه مهربان بودن و احساس داشتن نبود

حق من اینهمه تنهایی نبود...

خدایا...

من با ادمهایت بد نبودم..

اما بد كردن

انها را به تو واگذار میكنم...!!!

.

.

.

خدایا ..!!

كمی بیا جلوتر..

می خواهم در گوشت چیزی بگویم..

این یك اعتراف است..

من بی او دوام نمی اورم...!

حتی تا صبح فردا...!!

.

.

.

خدایا...

من میگذرم اما تو نگذر ..!!

از كسانی كه این بغض های شبانه را 

به من هدیه دادند...!!!

.

.

.

خدایا...

رفت...رفت و در غربت بی پایان تنهایم گذاشت..

رفت..و با دلی شكسته تنهایم گذاشت..

خدایا...

اری دلم را شكست..دل زخم خورده ام را شكست..

اما هنوزهم دلتنگشم..!!

.

.

.


    خداست

تنها كسی كه لازم نیست ازش بپرسی:

وقت و حوصله داری..

یه خورده باهم حرف بزنیم...؟


.

.

.



















نوشته شده در سه شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 12:01 ق.ظ توسط تنها یادگاری... | |

دلم را كسی شكست كه 

هرگز..

به شكستن دلش راضی نمیشدم...!

سخت است!!

كسی را دوست داشته باشی و نتوانی به او بگویی...

سخت است جداشوی..

واو برود و فراموش كند همه چیز را

چه بگویم؟

دوستم نداشت؟

مرا فراموش كرد..؟

كسی دیگر را دوست داشت..؟

اری این بهتر است..!

پس چرا من اینگونه ام..؟

چرا از دنیا بریده ام..؟

نمیدانم...

كاش تو نیز اینقدر معرفت داشتی

تا نگاهی به گذشته می انداختی

گذشته ای كه فقط برای هم بود

...حال چه

تو و...

عشقی دیگر.....!

.

.

.
سیرم از زندگی و ازهمه كس دلگیرم!!

اخر ازاینهمه غم و دلگیری میمیرم...!!

پر از رنج وشكستن..دلخوشی سیری چند؟

دیگراز امد ورفت نفسم هم سیرم..

تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها

اینچنین كرده در ایینه ی هستی پیرم...

بس كه تنهایم و بی همنفس و بی همراه...

روزگاری است كه چون سایه ی بی تصویرم

دلم انقدر گرفته ست...خدا میداند...!!

دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم....!!!

.


.


.
كاش سرنوشت اینجور نمینوشت...!!!!!





نوشته شده در پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 ساعت 02:02 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |


خبری ازت نبود...خیلی بی تاب تو بودم...

اومدم سراغت اما...پره گریه شد وجودم...

خیلی دلتنگ تو بودم ...گل مهربون و نازم...

نمیدونم چرا اینجام یا اصلا چم شده بازم...!!

اونهمه قول و قرار و اومدم یادت بیارم..

اما اینگار دیگه راهی واسه برگشتن ندارم

اینجا گلبارونه امشب چقد این فضا غریبه...

چرا من هیچی نمیگم چرا میخندم عجیبه...!

اخه مجبورم بخندم كسی اشكامو نبینه

حالا كو تا باورم شه...سرنوشت من همینه

به نظر میاد كه امشب از قلم افتاده باشم...

ارزوم بود كه من امشب پیش تو وایساده باشم...

چه لباسای قشنگی بت میاد چقدر عزیزم...

تو میخندی و من از دور دارم اشكامو میریزم...

خوش سلیقه هم كه بودی اره بهتر از من اونه..

سر تره ازم اره میدونم..اونكه میخواستی همونه

تازه فهمیدن حسودا..دست تو  تو دست اونه

ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو میدونه...
...........................
.......................................
بله رو بگو گل من...تو ازم خیری ندیدی

ارزوم بود كه ببینم تو تو رختای سفیدی...

بله رو بگو گل من...بگو و شرشو بكن

من و زندگی بی تو...اصلا باورم نمیشه...

داره سردم میشه كم كم..خیسه از اشكام لباسم

همه گریه هامو كردم...اشكی نمونده واسم

میزنم بیرون از اینجا...بله رو میگی نباشم

میرم اون بیرون یه گوشه ...دست به دامن خدا شم...
.........................
.......................................
بله رو گفتی تموم شد..این دیگه اخر كاره

هی میخوام بگم "مبارك"ولی بغضم نمیزاره

هق هقم تبریك من بود...من واسه تو گریه كردم...

قطره قطره های اشكو امشب به تو هدیه كردم...

امشب تو جشنت عزیزم نمیدونی چی كشیدم...

اما كاش اشكام نبودن تو رو واضح تر میدیدم...

دیگه چشمام نمیبینه...دستامم نمینویسه...

دلخوشیم همین یه نامه س..گرچه اینم خیسه خیسه

اخرین جمله ی نامم اینه از ته وجودم

"برو خوشبخت شی عزیزم....خیلی عاشق تو بودم"
..............................
............................................
..........................................خداحافظ.................... ......... ......
..................................................عشق...................  . ........
.......................................................من............... .. . . .

.

.


.

چقدر سخته تو چشمای كسی كه تمام عشقتو ازت دزدیده
 
وبه جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی 

وبه جای اینكه لبریز كینه و نفرت شی..حس كنی هنوزم دوسش داری.

چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تكیه بدی كه یه بار زیر اوار
غرورش همه  وجودت شده...

چقدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی....

اما وقتی دیدیش هی چیزی جز سلام نتونی بگی

چقدر سخته وقتی...

پشتت بهشه دونه های اشك گونه هاتو خیس كنه اما مجبور باشی بخندی...
تا نفهمه هنوزم دوسش داری...

چقدر سخته گل ارزوهاتو تو باغ  دیگری ببینی

و هزاربار تو خودت بشكنی و اونوقت اروم زیر لب

بگی:گل من باغچه نو مبارك..


"رفیق باغچه نو مبارك"


.

.

.

از دست دادمت..براحتی یك نفس...ب اسانی یك پلك..!

سخت است..ولی انگار باید بگویم خداحافظ...!

ای تمام انچه دارای ام بودی در این روزگار سخت..........خداحافظ...!!!

.

.

.




نوشته شده در جمعه 25 اردیبهشت 1394 ساعت 08:25 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |

خداییش اینطوری بود حال ورزم ؟

خداییش حقمه اگه بسوزم؟

منو از دست حرفات خسته كردی

خداییش بد منو وابسته كردی

اخه تو مشكلم رو میدونستی..

خداییش تو میخواستی میتونستی

جواب مهربونیمو ندادی...

نگو نه .قدرمو نمیدونستی

منو ازدست حرفات خسته كردی

خداییش بد منو وابسته كردی...

جوونیمو راحت ازم ربودی

خداییش اونكه میگفتی نبودی..

انصافا تو رفاقت كم گذاشتی...

من عاشقو اصلا دوست نداشتی

دل تنهام كه رسما بود باتو

خداییش مشكل از من بود یا تو؟

حالا كه رفتی و ازمن جدایی

سوالم اینه حقم بود خدایی؟

خداییش حقمه تو اوج دردم؟

پیشم باشی و دنبالت بگردم...

بهم عاشق شدن رو یاددادی

چقدر زود من رو دست باد دادی

خداییش ساده بودم میدونستم

زیادی تو رو سر تر میدونستم...

"حقم بود خدایی؟"

.

.

.
خدایا من گناهی نكرده بودم كه اینك قلبی شكسته 
در سینه دارم...
گناه من چه بود كه بازیچه دست این وان بودم...
هركه امد برروی قلبم پاگذاشت ورفت...
وحتی پشت سرش را هم نگاه نكرد...!!

.

.

.
مردانی ات را
باشكستن دل دختری كه عاشق توست ثابت نكن
مردانگی ات ر ا
با غرور بی اندازه ات به دختری كه دیوانه توست ثابت نكن
مردانی را
زمانی میتوان نشان داد كه دختری با تمام تنهایی اش
به توتكیه كرده
وبا نكیه به غرور تو قدرت تو
دراین دنیای پراز نامردی
قدم بر میدارد....

.

.

.

غیرت مردانه ات كجاست؟
زمانی كه معشوقت از تجاوز تنهایی
رنج می كشید و
تو به جای دركش...تركش كردی...

.

.

.
مرا بیاب...!
خراابه شعرهایم پر شده است
از هق هق نداشتنت
كی جوانه خواهی زد ازسیل اشكهایم؟
وا نمی رهانی از دلتنگی ام..!!
گم شده ام این روزها
زیر اوار بی كسی...
مرا بیاب...!
پناهم بده در بس تبسمت..
پیش از انكه خودكشی جوانی ام را به باد دهد...
.

.

.
چقدر دوست داشتم یك نفر ازمن می پرسید

چرا نگاه هایت انقدر غمگین است؟

چرا لبخندهایت انقدر  تلخ و بیرنگ است؟

اما افسوس كه هیچكس نبود...

همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره...

اری با تو هستم....!

باتویی كه از كنارم گذشتی...

و حتی یكبار هم نپرسیدی

چرا چشمهایم همیشه بارانی است ....!!!

.


.


.

بسلامتی خودم..

كه باهمه خندیدم...براهمه مرهم بودم...

همه رو دلداری دادم..

نگران همه شدم...به همه اهمیت دادم....

بغض های خیلیارو به خنده تبدیل كردم...!!

 ولی هیچكس حتی نفهمید تو دلمون چی میگذره..

براكسی مهم نبودم...بازم بسلامتی خودم...

كه كسی نگرانم نشد وترس من از مردن و

رفتن به اون دنیا

دوباره دیدن ادمای این دنیاس....!!!

.

.

.

روز اشنایی..باهم دست دادیم...
تو فقط دست دادی...
من اما..
همه چیزم را...!!
.

.

.
روزهایم عجیب دلگیرند

مثل ان جمعه ای كه تب دارد...

بادل من كمی مدارا كن

بخدا قلب هم عصب دارد...!

.

.

.دلت كه گرفته باشد
شادترین اهنگها روضه خوانی میكنن..
شلوغ ترین مكانها تنهاییت را به رخت میكشند
شادترین روزها برای تو غمگین ترین روزهاست...
دلت كه گرفته باشد نغض میشود همه قانونها...
.

.

.


چرا اونایی كه دم از رفاقت میزنن
تو لحظه های بی كسی
قیدتو راحت میزنن...!!!

.

.






ادامه حرفامون...
نوشته شده در چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 ساعت 04:55 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |

   من دوست تنها هستم...

.


.


.


.
متاسفانه تنها ساعاتی پیش 
طی یك سانحه دلخراش رانندگی 
از بینمون رفت..



ادامه...


ادامه حرفامون...
نوشته شده در جمعه 11 اردیبهشت 1394 ساعت 08:00 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |

بنویسید بعد مرگم روی سنگ...

انكه اینجا در زیر این سنگ هم اغوش با خاك شده...

      عاشقی دل خسته بود..!

عاشقی كه عشقش را هیچگاه فراموش نكرد...


   عاشقی كه عاشق او بود...

بنویسید بعداز مرگم روی سنگ...

انكه خاك را نقاب چهره اش كرده...

عاشق كسی بود كه او را از بحر غم نجات داد...

و فرشته ی نجاتش تنها او را یك دوست می دید نه یك معشوق...!!





نوشته شده در پنجشنبه 10 اردیبهشت 1394 ساعت 07:20 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |

اونكه یه وقتی تنها كسم بود...
 
تنها پناه دل بی كسم بود...

تنهام گذاشت و رفت از كنارم...

از درد دوریش من بیقرارم...!

خیال میكردم پیشم میمونه..

ترانه ی عشق واسم میخونه...

خیال میكردم یه همزبونه..

نمیدونستم نامهربونه...!

بااینكه رفته اما هنوزم...

از داغ عشقش دارم میسوزم...!!

فكر وخیالش همش باهامه...

هرجاكه میرم جلو چشامه...

دلم میخواد تا دووم بیارم..

رو درد دوریش مرحم بزارم..!!

اما نمیشه راهی ندارم...
 
نمیتونم من طاقت بیارم....!!!!!!




نوشته شده در پنجشنبه 10 اردیبهشت 1394 ساعت 04:19 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |


این روزها حس میكنم
جایی را تنگ كرده ام...
جایی در قلب تو..!
برای امدن دیگری...

.

.

.
دیگر برای من نیستی..
اما ..!
 دلی كه تنگ باشد
این حرفها را نمیفهمد..!

.

.

.
یكی می اید..یكی می رود
این قانون بقای زندگیست!
اما...!!
تو كه رفتی هیچكس نیامد..!
انار قانون بقا هم پوچ است وقتی كه تو نیستی!!
.

.

.
نمی بخشمت بخاطر تمام خنده هایی كه از صورتم گرفتی..!

بخاطر تمام غم هایی كه بر صورتم نشاندی...

نمی بخشمت بخاطر دلی كه برایم شكستی..

بخاطر احساسی كه برایم پر پر كردی..

نمی بخشمت بخاطر زخمی كه با خیانت بر وجودم تاابد نشاندی...!!

.

.

.
چگونه بگذرم از عشق از دلبستگی هایم..؟

چگونه می روی بااینكه می دانی چه تنهایم..؟

خداحافظ بدون تو گمان كردی كه می مانم

خداحافظ بدون من یقین دارم كه میمانی...!!

.

.

.
همیشه رفتن نشانه خسته شدن نیست..

شاید میروی كه خسته كننده نباشی..

كه اضافی نباشی...

كه تمام احساس های پاكت زیر نگاه های لبریز از بی تفاوتی له نشود!

می روی و در تنها بودن هایت ملكه عذاب خود میشوی..

كه برای دیران عذاب اور نباشی...!!

.

.

.
یه وقتایی باید رفت ..!

اونم با پای خودت..!

 باید جات تو زندگی بعضیا خالی كنی..!!

 درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی  میشه..

ولی بدون...

یه روزی..

یه جایی..

بدجوری یادت میوفتن كه دیگه خیلی دیر شده خیلی...

.

.

.









نوشته شده در چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 ساعت 09:22 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |

ای خدا دلگیرم ازت..ای زندی سیرم ازت..
ای زندگی میمیرم و عمرمو میگیرم ازت...
این غصه های لعنتی از خنده دروم میكنن..
این نفسای بی هدف زنده به گورم میكنن..
چه لحظه های خوبیه..ثانیه های اخره..
فرشته مردن منو ازاینجا میبره...
ای خدا دلگیرم ازت..ای زندگی سیرم ازت..
ای زندگی میمیرم و عمرمو میگیرم ازت..
چه اعتراف تلخیه انگار رسیدم ته خط..
وقته خلاصی از همهست..ای دنیا بیزارم ازت...!!

.

.

.
دلم برای كسی تنگ است..
كه امد..
نماند..
ورفت..
و پایان داد به 
هرچه داشتم...
.

.

.
جهانم بی تو
"الف"ندارد...

.

.

.

نوشته شده در چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394 ساعت 06:38 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |

.........24..........
.............فروردین............
..........                   ............
...............روز تولد من..............
......................   .........................
.

.
.
.
...........ورق میخورد تقویم ...........
.......میرسد به روزی كه........
.....امدنش هیچ كس رو خوشحال نمیكنه.....
....حتی خودم رو....
تولدمو جشن میگیرم با یه كیك تنهایی و
چند شمع اشك ویك كادو پیچیده به اندوه....
....تولد غمگینم مبارك باشه....
.
.
.




نوشته شده در پنجشنبه 20 فروردین 1394 ساعت 08:53 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |

چندروز بیشتر نمونده...
..........
......
...
..
.
خدایا میشه كادوی تولد امسالم یه روبان مشكی باشه
گوشه ی عكسم.....!!؟؟
..........
.....
...
..
.

نوشته شده در چهارشنبه 5 فروردین 1394 ساعت 02:02 ب.ظ توسط تنها یادگاری... | |


آخرین مطالب
» "..دیگه نیستم.. "
» تولدددددددددددددت مبارررررررررررررك...
» زندگی مرا كشت........!!!
» عشقه من....
» خدایا....!
» او دیگری را دوست داشت....!!!
» "مبارك باشه"....
» خداییش حقم بود...؟
» تنها از پیشمون رفت...
» او مرا یك دوست می دید..نه یك معشوق..!!
» تنها كسم...
» گرچه نمیتوانم..اما چاره ندارم..باید بروم..!!
» ای دنیا بیزارم ازت...
» ......تولد من....
» چندروز بیشترنمونده..

Design By : RoozGozar.com