♥ کلبه ی آرزو ها♥
زمانی که اسلام ظهور کرد، در میان اعراب مسأله خویشاوندپرستی و تفاخر به قبیله و نژاد به شدت وجود داشت. عربها در آن زمان چندان به عربیت خود نمیبالیدند، زیرا هنوز قومیت عربی به صورتی که عرب خود را یک واحد در برابر سایر اقوام ببیند وجود نداشت. واحد مورد تعصب عرب واحد قبیله و ایل بود. اعراب به اقوام و عشایر خویش تفاخر میکردند. اما اسلام نه تنها به این احساسات تعصب آمیز توجهی نکرد، بلکه با شدت با آنان مبارزه کرد. قرآن کریم در کمال صراحت فرمود: «یا ایهَا النّاسُ انّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ انْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا انَّ اکرَمَکمْ عِنْدَاللَّهِ اتْقیکمْ» «1» یعنیای مردم، ما همه شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را بشناسید، گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. این آیه و بیانات و تأکید رسول اکرم صلی الله علیه و آله و طرز رفتار آن حضرت با غیر اعراب و نیز قبایل مختلف عرب، راه اسلام را کاملًا مشخص کرد.بعدها که در اثر تسلط امویان و سیاست ضد اسلامی آنها عدهای از اعراب عنصر عربیت را پیش کشیدند و آتش تعصبات قومی و نژادی را برافروختند، سایر اقوام مسلمان بالخصوص بعضی از ایرانیان به مبارزه با آنها برخاستند و شعار این دسته آیه فوق بود و خود را «اهل تسویه» یعنی طرفدار مساوات مینامیدند و به مناسبتِ کلمه «شعوباً» که در آیه مزبور آمده است خود را «شعوبی» میخواندند. مطابق تفسیر بعضی از مفسرین و روایت امام صادق علیه السلام مقصود از کلمه «قبایل» واحدهایی نظیر واحد عربی است که به صورت قبیله زندگی میکنند، و مقصود از کلمه «شعوب» واحدهای ملی است که به صورت یک واحد بزرگتر زندگی میکنند. بنابراین، وجه اینکه «شعوبیه» خود را به این نام خواندهاند روشن است و این خود میرساند که نهضت شعوبی یک نهضت ضد تعصب عربی و یک نهضت طرفداری از اصول اسلامی بوده است؛ لااقل اساس این نهضت چنین بوده است. اگر احیاناً افراد معدودی کار خود را به ضدیت با اسلام کشانده باشند دلیل بر ضداسلامی بودن شعوبیان نمیشود «2» به اعتراف همه مورخین، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مواقع زیاد این جمله را تذکر میداد: «ایهَا النّاسُ کلُّکمْ لِادَمَ وَ ادَمُ مِنْ تُرابٍ، لافَضْلَ لِعَرَبِی عَلی عَجَمِی الّا بِالتَّقْوی» «3» یعنی همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک آفریده شده است، عرب نمیتواند بر غیر عرب دعوی برتری کند مگر به پرهیزکاری.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی افتخار به اقوام گذشته را یک چیز گندناک میخواند و مردمی را که بدین گونه از کارها خود را مشغول میکنند به «جُعَل» [سوسک] تشبیه میکند. اصل روایت چنین است: «لِیدَعْنَ رِجالٌ فَخْرَهُم بِأَقْوامٍ، انَّما هُمْ فَحْمٌ مِنْ فَحْمِ جَهَنَّمَ اوْ لَیکونَنَّ اهْوَنَ عَلَی اللَّهِ مِنَ الْجِعْلانِ الَّتی تَدْفَعُ بِانْفِهَا النَّتَنَ» 1 یعنی آنان که به قومیت خود تفاخر میکنند، این کار را رها کنند و بدانند که آن مایههای افتخار جز زغال جهنم نیستند و اگر آنان دست از این کار نکشند، نزد خدا از جعلهایی که کثافت را با بینی خود حمل میکنند پستتر خواهند بود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله سلمان ایرانی و بلال حبشی را همان گونه با آغوش باز میپذیرفت که فی المثل ابوذر غفاری و مقداد بن اسود کنْدی و عمار یاسر را، و چون سلمان فارسی توانسته بود گوی سبقت را از دیگران برباید به شرف «سَلْمانُ مِنّا اهْلَ الْبَیتِ» 2 نائل شد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله همواره مراقبت میکرد که در میان مسلمین پای تعصبات قومی- که خواه ناخواه عکس العملهایی در دیگران ایجاد میکرد- به میان نیاید.
نوع مطلب : برچسب ا : ولی حداقل دوست دارم این متن اندکی از توهماتی که درباره ی مسلمانان در ذهنشان می پرورانیدند کم کند ، تا بدانند که مسلمانان جهان هنوز آنقدر از هم گسسته و بی ریشه نشدند که بتوانند به راحتی به سرور و مولایشان حضرت ختمی مرتبت محمد(ص)توهین کنند. ما با تمام این آشوب ها و جنگ های داخلی و خارجی و ... که همین شما فرانسوی ها و دوستانتان مسببش هستید باز هم پابرجاییم . هنوز هم چشمه ی غیرت و جوانمردی مان می جوشد . نمونه اش آن دو برادر الجزایری تبار که آرام ننشستند و اهانت به به ساحت مقدس پیامبرشان را نظاره نکردند. آنان اکنون نیستند اما ما همچنان هستیم. تک تک ما مسلمین جهان با همه ی تنوع فرَق، همه و همه به حضرت محمد(ص) عشق می ورزیم. یک میلیارد مسلمانیم و نخواهیم گذاشت مجله ی کوچک "شارلی" اینگونه راحت به مقدساتمان توهین کند. توهین به چه کسی؟ توهین به پیامبری که پیام آور رحمت و برداری و عطوفت است. توهین به کسی که وقتی آن مرد فحاش یهودی هر روز بدن مبارک ایشان را در کوچه بازار های مکه مورد اصابت سنگ قرار می داد.ایشان سکوت می کردند و وقتی از غیاب آن مرد یهودی پی به بیماریش بردند به عیادتش رفتند و احوالاتش را جویا شدند و آن مرد از شرمندگی دیگر توانایی بالا بردن سر خویش را در محضر رسول خدا نداشت. این بود رفتار پیامبر ما چنین انسان هایی!!! جای تعجب است که شما که خود را نماد علم و دانش و مدعی تمدن می نامید ، تفاوت میان اهانت و آزادی بیان را تشخیص نمی دهید. بگذارید از ژان دارکتان برایتان بگویم ، قدیسه ای که وقتی بدنش را می سوزاندند ، 6 بار نام مقدس "عیسی" را فریاد زد. او را که حتما می شناسید صدها کتاب و فیلم نامه درباره اش نوشته اید. حتما به او افتخار هم می کنید. دختر پاکی که برای مقدساتش ، برای پیامبرش ، جان داد. اکنون همه ی ما همان ژان دارک شانزده ساله ایم. برای مقدساتمان،برای پیامبرمان جان هم میدهیم . با این تفاوت که شما خاتم الانبیاو پیامبر ما مسلمانان را محترم نمی شماریدو حتی به ایشان اهانت هم می کنید. اما ما عیسای شما را بیشتر از خودتان دوست می داریم. "إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ." آری، قرآن ما اینگونه درباره ی پیغمبرتان سخن می گوید:آبرو مند در دنیا و آخرت و از مقربان الهی... حال که می نگرم منطقی حرف زدن با شما مانند آب در هاون کوبیدن است!حتی اگر پیغمبر ما (استغفرالله) این ویژگی ها را هم که نداشت شما موظف به اهانت به وی نبودید. در دنیای متمدن امروز توهین به یک فرد عادی نیز عمل ناپسندی است ، چه رسد توهین به پیامبر مقدس یک میلیارد و نیم مسلمان! آن هم بدین شکل قبیح و زشت که آدم با نگاه کردن به این تصاویر شرمش می گیرد. آری ، آخرالزمان است. ما همه منتظریم تا منجی موعود حضرت مهدی (عج) ظهور کند و به این غیبت طولانی پایان دهد و حق همه ی مسلمین مظلوم جهان را از شما ظالمان منفعت طلب بگیرد. حال ، تک تک ما مسلمانان با هر نژاد و طایفه ای ، سیاه و سفید،ترک و عرب و عجم و... همه با هم فریاد میزنیم: من حضرت محمد را دوست دارم♥ أنا أحب محمد رسول الله♥ I love the Prophet Mohammad♥ Je aime le Prophète Muhammad♥ نوع مطلب : برچسب ا : من حضرت محمد را دوست دارم، I love the Prophet Mohammad، دلنوشته، charlie hebdo، چرا خطاهای مسلمانان را بپای اسلام مینویسند؟ می گویند کشور های اسلامی از نظر علمی عقبند.می گویند"اسلام"مقصر است.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : هر که دانش بجوید ، مانند کسى است که روز خود را به روزه گذراند وشبش را به عبادت . اگر کسى یک بابِ علم بیاموزد ، برایش بهتر است از این که کوه ابو قبیس طلا باشد و او آن را در راه خدا انفاق کند . منیه المرید : ۱۰۰ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸ می گویند کشور های اسلامی پر از گروهک های تروریستی قاتل است.می گویند "اسلام"مقصر است.و در راه خدابا کسانی که با شما می جنگند بجنگید و از حد تجاوز نکنید که خدا تعدی کنندگان را دوست نمی دارد .(بقره/190) می گویند کشورهای اسلامی(عربی)پر از انسان های شکم و پرست و دنیاطلب است.می گویند "اسلام"مقصر است. امام علی (ع)میفرماید: براستى كه دنیا آدمى را به كلّى سرگرم خود مى سازد و دنیاپرست به چیزى از آن نرسد، مگر آنكه باب حرص و شیفتگى به آن بر رویش گشوده شود و به آنچه از این دنیا دست یافته اكتفا نمى كند تا در پى چیزى كه بدست نیاورده نرود. نهج البلاغه (صبحی صالح) ص423
نوع مطلب : برچسب ا : در خطبه 80 نهج البلاغه به نقل از امیرالمومنین علیه السلام این گونه آمده
است که حضرت بعد از جنگ با سپاه جمل به سرکردگی عایشه فرمودند:
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ ؛ زن، ایمانش ناقص است، زیرا در ایام عادت از نماز و روزه محروم است، عقلش کم است، زیرا شهادت دو زن معادل یک مرد است، و حظ مالی او نیز نصف سهمیه مرد است. موضوع مورد بحث ما در این نوشتار بحث برانگیزترین فراز این فرمایش یعنی «نقصان عقلی زنان» است. این
سخن که در برخورد اول برای بسیاری از شنوندگان به خصوص اگر از جنس زنان
باشند انتقاد برانگیز و غیر قابل قبول است؛ با کمی دقت و مطالعه شرح و
توضیح آن گره از درک آن برداشته شده و معنایش روشن می شود. برای روشن شدن موضوع به ادامه ی مطلب برید ادامه مطلب نوع مطلب : برچسب ا : ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ براستی زنی که به لحاظ دانش و شعور اجتماعی و اندیشه های والای انسانی نه صرفا "گیاه شناسی و میکروب شناسی و..."به حد کمال یا حتی کمتر از آن رسیده باشد چه نیازی به نمایش گذاشتن اندام و زیبایی خویش دارد؟! درسته تمایل به زینت و زیبایی های دنیوی در زنان امری طبیعی است ولی وقتی زنی زیباتر از آن را بیابد دیگر چه نیازی به آن خواهد داشت. زیباتر از "زیبایی"مثل:خدا،و...("شما بگید؟...") نوع مطلب : برچسب ا :
خطبه ی 179 نهج البلاغه وقد سأله ذعلبٌ الیمانی فقال: هل رأیت ربّك یا أمیرالمؤمنین؟ فقال علیه السلام : أفأعْبُدُ ما لا أرى ؟ قال: وكیف تراه؟ قال: لا تُدْركُهُ الْعُیُونُ بمُشاهدة الْعیان، ولكنْ تُدْركُهُ الْقُلُوبُ بحقائق الاْیمان، قریبٌ من الاْشْیاء غیْرُ مُلامسٍ، بعیدٌ منْها غیْرُ مُباینٍ، مُتكلّمٌ بلا رویّةٍ، مُریدٌ بلا همّةٍ صانعٌ لا بجارحةٍ لطیفٌ لا یُوصفُ بالْخفاء، كبیرٌ لا یُوصفُ بالْجفاء بصیرٌ لا یُوصفُ بالْحاسّة، رحیمٌ لا یُوصفُ بالرّقّة، تعْنُو… الْوُجُوهُ لعظمته، وتجبُ الْقُلُوبُمنْ مخافته. (ذعلب یمانى از او پرسید: اى امیرمومنان آیا پروردگار خود را دیده اى؟ فرمود: آیا چیزى را كه نبینم مى پرستم؟ گفت: چگونه او را مى بینى؟ فرمود:چشمان نبینند او را عیان،اما دل ها او را درک کنند به حقیقت ایمان!
به هر چیز نزدیک است ولی نه چسبنده،و دور است ولی نه گسسته،می گوید،ولی نه به اندیشگی،اراده می کند ولی نه از روی خواهندگی،سازنده است ولی نه با اندامه ها،لطیف است اما سخت پوشیده،بزرگمرتبه است و نیست جفا پیشه،بیناست اما نه به طریق حس دیده،مهربان است،ولی نه که دل سوزانده،چهره ها پایین افتادند از عظمت او و دل ها در هراسند از هیبت او. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- اینبار بجای عمق و باطن سخن امام علی(ع) (که خود البته دنیای دیگری است)به ظاهر کلام دقت کنید. می بیند چطور در یک متن نثر حضرت کلمات را کنارهم به صورت آهنگین قرار دادند طوری که همانند شعر دارای قافیه و وزن شده ! وقتی ذعلب یمانی برای ناتوان نشان دادن حضرت قصد پرسش سوالی به ظاهر سخت را کرده امام علی همان لحظه چنان پاسخ این فرد را داده که حتی اگر از عمق کلام هم چشم پوشی کنیم فصاحت و بلاغت این کلام فرد رو در همان لحظه ی اول متحیر میکنه،این کلام واقعا نمیتونه ازآن فردی عادی باشه، البته این تنها یه خطبه ی ساده از نهج البلاغه است.امام در تمام خطبه ها و نامه ها و کلمات قصارشان از چنان فصاحتی برخوردار بودند که تنها ادبا و سخن شناسان می تونند به طور واقعی درکش کنند. *ابن ابی الحدید در جلد چهارم کتاب خود در شرح نامه امام به عبدالله بن عباس پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه و شهادت محمد ابن ابی بکر که امام حبر این فاجعه را برای عبدالله به بصره می نویسد می گوید: فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است.نظم عجیب الفاظ را تماشا کن،یکی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار می گیرند، مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین بجوشد.سبحان الله!جوانی از عرب در شهری مانند مکه،بزرگ میشود با هیچ حکیمی برخورد نکرده است اما سخنانش در حکمت نظری بالادست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است اما از سقراط بالاتر رفته است و... *علی الجندی،رئیس دانشکده علوم در دانشگاه قاهره در مقدمه کتاب "علی بن الابیطالب،شعره و حکمه" درباره ی نثر علی(ع)می گوید: نوعی خاص از آهنگ موسیقی که بر اعماق احساسات پنجه می افکند در این سخنان هست.از نظر سجع چنان منظوم است که میتوان آنرا "شعر منثور"نامید. * یه لحظه فکر کنید همه ی شاعران و ادیب های که ما در فرهنگ خودمون ازشون به بزرگی نام می بریم تا صد ها سال هم نامشان ورد زبان هاست مثل فردوسی،سعدی،نظامی فقط یه شاعرن که در یک بعد از دنیای شعر و ادب به تبحر رسیدند هر یک ازاین شاعران در یک زمینه ی خاص استعداد دارند و در رشته ی خود اول اند و هیچکدام در رشته ی دیگری نبوغی به خرج نداده اند.اما سخن علی (ع) در همه ی ابعاد به کمال رسیده از جمله اخلاق و تهذیب نفس،موعظه و حکمت،حکومت و عدالت،حماسه و شجاعت،دعا و مناجات و... با این همه حضرت علی فقط یک ادیب و سخنور نبوده ،بهترین جنگجو،بهترین عابد،بهترین عادل و حاکم،بهترین پدرو...او در همه ی میدانها یک قهرمان واقعی بوده. سخن برای او فقط یک وسیله بوده نه هدف او هیچوقت نمیخواسته به این وسیله یک شاهکار ادبی و هنری از خودش باقی بذاره.
نوع مطلب : برچسب ا : فصاحت نهج البلاغه، جبران خلیل جبران میگوید: من نمیدانم چه رازی است که افرادی پیش از زمان خودشان
متولد میشوند، و علی از کسانی است که پیش از زمان خودش متولد شده است. فلاسفه تاریخ مدعی هستند که شاید هیچ حادثه تاریخی را نتوان در زمان خودش آنچنانکه هست ارزیابی کرد؛ بعد از آنکه زمان زیادی گذشت و تمام عکس العملها و جریانات مربوط به یک حادثه خود را بروز دادند، آنگاه آن حادثه بهتر شناخته میشود. همچنان که شخصیتها هم همین طورند. شخصیتهای بزرگ غالباً در زمان خودشان آن موجی که شایسته وجود آنهاست، پیدا نمیشود؛ بعد از مرگشان تدریجاً شخصیتشان بهتر شناخته میشود؛ بعد از دهها سال که از مرگشان میگذرد، تدریجاً شناخته میشوند. و معمولًا افرادی که در زمان خودشان خیلی شاخصند، بعد از فوتشان فراموش میشوند، و بسا افرادی که در زمان خودشان آنقدرها شاخص نیستند ولی بعد از مرگشان تدریجاً شخصیت آنها گسترش پیدا میکند و بهتر شناخته میشوند. اگر دو نفر عالم را که در یک زمان زندگی میکنند در نظر بگیریم، ولو از نظر شهرت علمی یکی ده برابر دیگری بزرگ است ولی گاهی بعد در تاریخ روشن میشود که آن که ده برابر کوچک بوده، از آن که ده برابر بزرگ بوده بزرگتر است، که برای این امر من مثالهای زیادی دارم. از همه بهتر این است که ما به خود علی علیه السلام مثال بزنیم، آنهم از زبان خود ایشان. در کلمات مولا در نهج البلاغه جزء کلماتی که حضرت در فاصله ضربت خوردن و شهادت یعنی در آن فاصله حدود چهل و پنج ساعت آخر زندگی فرمودهاند، یکی این دو جمله است که تعبیر خیلی عجیبی است. میفرماید: «غَداً تَعْرِفونَنى وَ یکشَفُ لَکمْ سَرائِرى» فردا مرا خواهید شناخت؛ یعنی امروز مرا نشناختهاید، زمان من مرا نشناخت، آینده مرا خواهد شناخت «وَ یکشَفُ لَکمْ سَرائِرى» (سرائر یعنی سریرهها، امور مخفی، اموری که در این زمان چشمها نمیتواند آنها را ببیند، مثل گنجی که در زیر زمین باشد) مخفیات وجود من فردا برای شما کشف خواهد شد، و همینطور هم شد. علی را مردم، بعد از زمان خودش بیشتر از زمان خودش شناختند. علی را در زمان خودش چه کسی شناخت؟ یک عده بسیار معدود. شاید تعداد آنهایی که علی را در زمان خودش واقعاً میشناختند، از عدد انگشتان دو دست هم تجاوز نمیکرد.
و چه بسا افرادی که فقهی را، حکمتی را، حقیقتی را حمل میکنند، حفظ میکنند، بعد منتقل میکنند به کسانی که از خودشان داناترند.معنای جمله این است که شما اینها را حفظ کنید و به دیگران برسانید. بسا هست که شما اصلًا عمق حرف مرا درک نمیکنید ولی آن دیگری که میشنود، میفهمد؛ شما فقط ناقلی هستید، نقل میکنید. و باز بسا هست که شما چیزی میفهمید ولی آن کسی که بعد، شما برای او نقل میکنید بهتر از شما میفهمد. مقصود این است که سخنان مرا برسانید به نسلهای آینده که معنای سخن مرا از شما بهتر میفهمند. علی علیه السلام فرمود آینده مرا بهتر خواهد شناخت. پیغمبر صلی الله علیه و آله هم فرمود در آینده معانی سخن مرا بهتر از مردم حاضر درک خواهند کرد. این است معنای اینکه ارزش یک چیز در زمان خودش آنچنانکه باید، درک نمیشود؛ باید زمان بگذرد، بعدها آیندگان تدریجاً ارزش یک شخص، ارزش کتاب یا سخن یک شخص، ارزش عمل یک شخص را بهتر درک میکنند.
نوع مطلب : برچسب ا : بگو حافظ دل خسته زشیرازبیایدبنویسدكه هنوزم كه هنوزاست، توكجایی گل نرگس؟ نوع مطلب : برچسب ا :
شدید ترین گناه آنست که کوچک شماردش اهل گناه. نهج البلاغه،کلمات قصار477 در حالیکه طبق گفته ی امام علی (ع) اینکار خودش شدید ترین گناهه..."کوچک شمردن گناه خود"
* نمازمون رو بی دلیل به تعویق بندازیم و کارمون رو با کسایی که نماز نمیخونن مقایسه کنیم؟! * کلاهبرداری کنیم و کارمون رو با قاتل ها مقایسه کنیم؟! * موهامون رو از روسری بیرون بذاریم...اون رو با کسایی که اصلا روسری سرشون نمیذارن مقایسه کنیم؟! * موزیک ویدیو ی مستهجن نگاه کنیم و اون رو با با فیلمای ج*ن*س*یه هالییوودی مقایسه کنیم؟! * دروغ بگـــیم و بـــرای قانع کردنمون اسمش رو بذاریم مصلحتی؟! * پشت سر کسی غیبت کنیم و اون رو با تهمت مقایسه کنیم!؟ هَــــمـﮧ و هَمـــﮧ نآفَرمآنـــیـﮧ نافرمانی از کسی که بدون اینکه نیازی به وجودت داشته باشه عاشقآنه دوستت داره نافرمانی از کسی که اونقدر مارو دوست داره که اگر آدمیزاد قادر به درکش بود از فرط شادی جان میداد. حآلآ ما انسان های ناچیز و ناتوان نآفرمآنی از همچین کسی رو کوچَک جلوه میدم...! خـــــــدایآ...ببخش...بدکردم خدایا...تو بزرگی تو بخشنده ای...پس ببخش خدایا...× نوع مطلب : برچسب ا : About بسمه تعالی كی رفته ای ز دل كه تمنا كنم تو را كی بوده ای نهفته كه پیدا كنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی كه من با صد هزار دیده تماشا كنم تو را... اِســتآرتـــ وِبــ :90/6/3 admin : فاطمه _ جدید ترین مطالب Archive لینک دوستان کلبه
نویسندگان برچسبها آمار کلبه
|
|||