پست ثابت
پنجشنبه 26 فروردین 1395 05:48 ب.ظ
دیدگاه : سلام ^-^
آخرین ویرایش: یکشنبه 17 تیر 1397 08:54 ب.ظ
رویاهای گذشته قسمت سیزدهم
یکشنبه 4 شهریور 1397 02:43 ب.ظ
دارکنس لایت
_ لاپس؟ لاپس کجایی؟؟
_پیداش نکردین؟؟
_ نه معلوم نیست کجا رفته
همه دنبال پیدا کردن اون بچهه لاپس بودن ولی من از جام تکون نمیخوردم،چرا باید برام مهم باشه؟ اون دوست من نیست
الان صبح شده بود و اونا از دیشب دنبالش بودن ، برادر رزهارت که اسمش سان لایت بود با بقیه مردم قبیله دنبالش میگشتن
_ هی، تو گم و گورش کردی که هیچ تکونی نمیخوری؟؟
به سمت صدا نگاه کردم،فلوری لایف بود
دارکنس لایت: برای هزارمین بار،من نمیدونم اون بچه کجا رفته خواب بودم
فلور:هه تو و خواب؟ عجیبه!
چشامو تو کاسه چرخوندم رومو یه سمت دیگه کردم و هیچی نگفتم،قطعا باور نمیکنه تقصیر من نیست، اگه بدونم کار کیه...
_هی رز چرا اینقدر مضطربی؟
به اون سمت نگاه کردم
رزهارت ترسیده بود،انگار روح یا چیزی دیده از دیروز همینطوری بود منم فقط یه سوال تو سرم میچرخیده که چرا؟؟
رز: ه..هیچی... فقط برای لاپس نگرانم امیدوارم گیر حیوونا تو جنگل نیفتاده باشه
شاین: نه بابا اون نیم وجبی از پس خودش برمیاد
رز: ا..اره...فکر...فکر کنم حق با توعه
خب حالا این دختر مشکوک میزنه اون ماجراشم دیگه بدتر
_دوستان مشکلی پیش اومده؟
اونسمتو نگاه کردم که یه پونی الیکورن که بدنش بنفش بود موهاشم سرمه ای و چشماشم مشکی بودن رو دیدم ، دوتا سرباز هم جفتش بودن
رز: کریستی نایت!
و پرید بقلش :دلم برات تنگ شده بود
اون دختر که اسمش کریستی نایت بود بهش نگاهی کرد و اونم بقلش کرد :منم همینطور ...چی شد که بعد سالها از اکواستریا برگشتی؟
رز: خب با چند نفر همسفر شدم
و به ما نگاه کرد
کریستی: اوه...شما اکواستریایی هستید؟
دارکنس لایت: من نع..اون دوتا رو حساب کن
رز: معرفی میکنم فلوری لایف ، شاینینگ دارک و دارکنس لایت
کریستی: سه پونی از نژاد تاریکی؟ خب منکه مشکلی نمیبینم میتونید بیاین
رز: و....
کریستی نایت بهش نگاه کرد : کسه دیگه ای هم هست؟
رز: لاپس لازلی.....ام...البته تو این اسم رو نمیشناسی....پرنسس کریس بلوم
به وضوح معلوم بود که تعجب کرد
کریستی: کریس بلوم؟؟ اونم باهاتون بوده؟؟؟
رز سرش رو به علامت مثبت تکون داد
شاین: شما لاپس رو میشناسین؟ یا..همون کریس بلوم که گفتین
کریستی: اون در اصل اسمش کریس بلومه و یک شاهزادست چون مادرش دختر دایی من به حساب میاد
ما ستا به هم نگاه کردیم
فلور: خب چرا باید از ما اینو مخفی کنه؟
کریستی: خب...داستانی داره برا خودش..شما دنبال من بیاین اینجور مستقیم به گولدن لند میریم
جادوشرو فعال کرد که یک پورتال روبه رومون باز شد
هممون وارد اون پورتال شدیم
به محض خروجمون دیدیم که ظاهرمون عوض شده
فلوری لایف چشم هاش بنفش براق شده بود و موهاش طلایی و بدنش سفید ، منم بدنم روشنتر و موهام براق و چشم هام هم ابی ، شاین هم حالت موهاش فرق کرده بودن و چشم هاش بیشتر میدرخشید ، رز هارت موهاش قرمز و پوستش کرمی شده بود و موهاش هم بلند شده بودن ، کریستی نایت هم بدنش کرمی و موهاش طلایی شده بودن و چشم هاش هم ابی
فلور: چه اتفاقی برامون افتاده؟؟
رز: گولدن لند چهره واقعیمونو نشون میده
فلور: ی..یعنی من در اصل این شکلی هستم؟
کریستی : بله همتون در اصل این شکلی هستید و این ظاهر درون و واقعیتونه ، اگه هم بد بودید من با یه نگاه میفهمیدم چون پرنسس طلایی میتونه وجود های تاریکو ببینه
شاین: وایسا وایسا وایسا...تو گفتی پرنسس طلایی؟؟؟
کریستی یه نگاه بهش کرد : درسته.من می امورا کلودی کیت مجیک فلای هستم...البته کریستی نایت اسمی بود که خالم روم گذاشته بود که بعد از پرنسس شدن شدم کیتی، خب..دهناتونو ببندین
ما دهنای باز شدمونو بستیم
رز: اگه یکی باشه که بتونه تو ردیابی کمک کنه بریتمیه
کیتی: خب بهتره معطل نکنیم و...
هنوز حرفش رو تمام نکرده بود که یه پیگاسوس قشنگ از جلوش رد شد جوری که موهای همشون به سمت راست کشیده شد
اون پونی تو هوا وایساد: هنوزم کندیا کیتی
کیتی: شرمنده استادم خوب نبوده
_ عه پس اینجوریاس؟؟ حالا من شدم پونی بده؟
فرود اومد رو زمین
_ چرمینگ ملودیسو که میشناسم اونام باید دارکی و فلوری و شاینی باشن
ما ستا به هم نگاه کردیم
شاین: فکر کنم امروز باید زیادی جا بخوریم
_ چیز عجیبی که نیست باد بهم همه چیزو گفت تازه گفت اون کریس بلوم وروجک باهاتون بوده یهو لولو اومده خوردش هوووووو
رز: ام...مری اونا چیزی...
_ اره بابا اکواستریایی ها کلا خلن البته بماند باحالم دارن ولی به پای من نمیرسن ولی بزارین معرفی کنم بنده مری هستم محافظ عنصر باد همینطور سریعترین پیگاسوس تو ارتوسکاریا! اها یجورایی هم دختر دخترخاله بزرگه این زردک هم میشم
کیتی: اولا من زردک نیستم دوما تو خیلی پرحرفی سوما زود باشین به من نگاه نکنین شما که پرنسس توایلایت اسپارکلو دارین من براتون عجیبم؟؟
شاین: ام....پرنسس؟؟
کیتی: ببینم تو دقیقا از کجای اکواستریا اومدی؟؟
شاین: خب....راستش...
************
کیتی: و اونها هم میخوان همه چیزو درست کنن
پرنسس ملودی لایت و شاینی لایت نگاهی به هم کردن
شاینی لایت: که اینطور..
ملودی لایت: الان از ما کمکی بر میاد؟؟
شاین: نمیتونین زمانو درست کنین؟؟
دو پرنسس نگاهی به هم کردند و یهو زدن زیر خنده
فلور: العان چی خنده داره؟
شاینی لایت:هههه.... شما از ما میخواین که بمیرین!!؟؟
دارکنس لایت: منظورتون چیه که بمیریم؟؟؟
ملودی لایت: یعنی که وقتی زمان درست بشه شما که بوجود اومده زمان جدید هستین باهاش از بین میرین!
کیتی: خواهر اینقدر نترسونشون یه راهی هست
همه به کیتی نگاه کردن
کیتی: میتونیم از کایتلین کمک بگیریم
دوتا پرنسس اخم کردن
رز(اروم): کیتی...اونو خودت تبعیدش کردی...
کیتی: اره میدونم ولی اون دیگه تو تبعید نیست بلکه ازاده و میتونه....
ملودی لایت: چه تضمینی برا این داری که ملکه زمان کمکت کنه؟؟
کیتی: چون اون خواهرمه!
ادامه دارد.....
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: یکشنبه 4 شهریور 1397 02:42 ب.ظ
رویاهای گذشته قسمت دوازدهم
یکشنبه 31 تیر 1397 02:48 ب.ظ
ادامه مطلب
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: یکشنبه 31 تیر 1397 02:54 ب.ظ
رویاهای گذشته قسمت یازدهم
چهارشنبه 20 تیر 1397 12:14 ب.ظ
ادامه مطلب
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: یکشنبه 31 تیر 1397 02:20 ب.ظ
تغییر
یکشنبه 17 تیر 1397 09:30 ب.ظ
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: یکشنبه 17 تیر 1397 09:40 ب.ظ
نتیجه نظرسنجی مهم
یکشنبه 17 تیر 1397 06:51 ب.ظ
خب نتیجه نظر سنجی که حسابی رو مخم بود ولی باید بگم
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: یکشنبه 17 تیر 1397 06:56 ب.ظ
نتیجه نظرسنجی 5
شنبه 9 تیر 1397 09:00 ب.ظ
اینم پنجمین نظر سنجی که مرتبط با داستان بود و...چشمم روشن
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: شنبه 9 تیر 1397 09:18 ب.ظ
برگشتم (مهم)
شنبه 9 تیر 1397 08:23 ب.ظ
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: شنبه 9 تیر 1397 08:53 ب.ظ
A changeling can change
جمعه 28 اردیبهشت 1397 08:57 ب.ظ
!!!!It's soooooo great
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: - -
عکسای سانست
پنجشنبه 9 فروردین 1397 11:13 ق.ظ
برین ادامه^-^
ادامه مطلب
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: پنجشنبه 9 فروردین 1397 11:15 ق.ظ
فن آرتای توایلایت
پنجشنبه 2 فروردین 1397 01:56 ب.ظ
سلام به عنوان اولین پستم فن آرتای توای رو آوردم.
برا دیدنشون برین ادامه.
بکلیک تا فن آرتا رو ببینی^_^
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: پنجشنبه 2 فروردین 1397 02:09 ب.ظ
سلام^_^
پنجشنبه 2 فروردین 1397 01:12 ب.ظ
سلام
نویسنده ی جدید هستم.
از رینبولایت هم ممنونم منو نویسنده کرد.
امیدوارم از من راضی باشین.
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: پنجشنبه 2 فروردین 1397 01:56 ب.ظ
سگ گمشده اگر پیدا کردید با http://pony-sp.mihanblog.com/post/5465 تماس بگیرید
شنبه 23 دی 1396 09:01 ب.ظ
منبع: pony-sp.mihanblog.com
دوستان...
حال من امروز خیلی بده خیلی...
منم نمیتونم درست حرف بزنم...
دیشب توی پارک ملت گم شد...
هر کدوم از حیوونایی که دوسشون دارم...
گم میشن درست مثل گربم که اسمش پوپو بود...
این اسمش میکیه...
خیلی کوچیکه...
چشمای درشت و موهای سفید داره
دیشب انقدر گریه کردم
همین الانش دستام داره میلرزه...
دوستان خواهش میکنم ......
نشر بدید و تو وبلاگ و ایسنتا و.. بزارین تروجون هرکیو دوست دارین...
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: چهارشنبه 23 اسفند 1396 06:00 ب.ظ
سلام العلیکم و رحمت الله و برکااااتو.
چهارشنبه 20 دی 1396 12:57 ق.ظ
سلام خدمت همه بیکارای عزیز. بنده فردا امتحان جغرافیا نوبت دارم و هنوز هم کپهٔ مرگم رو نزاشتم:| بیخی بابا تازه پنج ساعت درس خوندم ولی چه خوندنی! همش هواسم به گروه دوبلاژمون(مجیکال ویدیو) بود. خو حالا کی آنلاینه؟ اوه اوه بابام بیدار شد! برم سعی میکنم برگردم راستی مودممون هنوز شارژ نداره بابام ساعت ده نت رو روشن کرد یادش رفت خاموشش کنه که الان دارم. فعلا بای!
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: چهارشنبه 20 دی 1396 01:03 ق.ظ
اومدم...
جمعه 10 آذر 1396 08:50 ب.ظ
اومدم با اومدم/ با صد هزار ناز اومد/ با یه سوپرایز اومدم!!!
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: شنبه 30 دی 1396 11:35 ق.ظ
فعلا دارم میرم
پنجشنبه 23 شهریور 1396 07:48 ق.ظ
با سلام. من هک شدم و وبلاگ هام به کلی از بین رفته. واسه همینم قبل از اینکه بیاد پست های اینجام رو هم پاک کنه یا به کسی چیزی بگه انصراف میدم. ولی بازم برمیگردم تا اینجا نویسنده باشم وقتی از هک در اومدم
دیدگاه : نظرات
آخرین ویرایش: پنجشنبه 23 شهریور 1396 07:51 ق.ظ
تعداد کل صفحات : 11 1 2 3 4 5 6 7 ...