گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...!
که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید از سرنوشت ...
و شاید...
حالا می فهمم چرا مردا از یه سن که بگذره دیگه به این راحتیا نمیتونن ازدواج کنن...
حالا می فهمم عشق و دوست داشتن باید به وجود بیاد بعد از ازدواج و سنتی باید ازدواج کرد !
پشت همه این جمله ها چندین سال خاطره خوابیده ، یه عالمه شادی و خنده و لذت و غم...
ما دیگه فکرامون مسموم شده ، انتخابامون بیمار شده ، خودمون نیستیم ...
یه روزی عاشق شدیم و بهش نرسیدیم یا زد تو ذوقمون...
از اون روز به بعد خی چرخیدیم و چرخیدیم تو آدما بعضیامون انتقام اونو از بقیه گرفتیم ،
کلی دل شکوندیم.... کلی عمرمون گذشت...
شاید کلی خاطره ساختیم بازم ، اما آخرش هیچکسی اون آدم اولی نشد و هیچوقت اون حس برنگشت...
واسه همین هی مقایسه کردیم همه چیز طرفمونو با عشقمون و حسرت خوردیم... !
امیدوار نشیم اون مادری که وقتی بچشو بغل کرد ، یکم اشکش از ذوق بود ، یکم از اینکه این بچه میتونست بچه عشقش باشه...
اگه مال اون بود ، الان چه شکلی میشد ! کاش الان اون پیشم بود...
کاش نشیم اون پدری که مشکل جنسی نداشت ، اما انقدر عشقش میومد جلو چشمش که یا دوری میکرد یا موقع رابطه حواسش همه جا بود بجز همــدمش !
نسل بعد از من !
همه تصمیمایی که الان میگیری تو آیندت گریبانتو میگیره ...
هر دلی که از غرور بشکنی ، اینکه فکر کنی همیشه واسم هست بزار من حالمو بکنم...
هر رابطه ای که برقرار میکنی ، یه جایی داره از عشقت به اون آدمی که واقعا باید بهش عشق میورزیدی کم می کنه ...
نسل بعد از من !
شمایی که اینقدر زود از ما دارین همه چی رو بی پروا تجربه می کنین و فکر می کنین کار درستو انجام میدین ، اگه من الان برمیگشتم به 15 سالگیم ، با هیچکس رابطه جدی برقرار نمیکردم تا اون آدم رو پیدا میکردم و اونو نگه میداشتمش تا روز آخری که نفس میکشیدم همه عشقمو به اون میدادمو بـــس !
بچه ها خاطره سازی نکنید یه روز همه خاطراتتون رو آه میکشین...
هیچ چیز بدتر از این نیست که بدونی اونی که فقط مال خودت بود و میخواستی واسه همیشه مال خودت باشه ، الان نصیب کسی دیگه شده یا تو همین روزا میشه و تو هیچ کاری نمیتونی بکنی...
بعضی وقتا به خودم میگم دلو میزنم به دریا و به یه نفر دل میدم به امید معجزه ، که همه چیزای بد گذشته ات فراموش بشه ، اما آخرش به این میرسی که هیچ افسونگری نمیتونه اون حسای پاک عشقای اول و عشقای بچگیت رو بهت برگردونه...
من تو زندگیم اشتباه زیاد کردم اما بزرگترین اشتباهو وقتی مرتکب میشی که فک میکنی این حسای قشنگ و بی آلایش که الان باهاش داری ، بازم با کسای دیگه واست اتفاق می افته... ! آدما بازم میان تو زندگیتو میرن اما نه اون آدما اون آدم میشن ، نه این حس اون حسای قشنگ...
اگه کسی داشت بهتون وابسته میشد و عاشقتون میشد و تو اون حس رو بهش نداشتی و میدونستی هم پیدا نمیکنی ، باهاش بازی نکن ؛ به خاطر لذتت قــاتــل نشو !
آره قاتل فقط به کشتن آدما نیست ، وقتی کسی رو مجنون خودت میکنی و تنهاش میذاری این آدم دیگه زنده نیست ؛؛ یعنی زندس اما زندگی نمیکنه ، فقط نفس میکشه
خلاصه که آدمایی مثه من 2 راه بیشتر ندارن !!! یا به امید معجزه زندگی میکنن و پیش برن تو سراب خودشون یا هم با کسی که واقعا دوستشون داره باشن و فقط سعی کنن درکش کنن و کم اذیتش کنن که اونم چیزی جز عذاب وجدان براشون نداره...
اما خوش به حال اونایی که نه احساس دارن و نه به این چیزا فکر میکنن ، این احساس طلسم عذاب آوری که خدا تو وجود ما آدما گذاشته تا هرجا راهو اشتباه رفتی ، یادت بندازه مسیرو درست انتخاب کنی ، وگرنه تا آخر عمرت تو بن بست پــوچــی گیر میکنی ... !
گاه از قلب کسی …
گاه جفت پا تو صورت کسی !
به وقتیه که برات میذاره،
به ارزشیه که برات قائل میشه،
به دلگرمیه که بهت میده،
اما وقتی طرفت همش نیست!!
وقتی تو توی لحظه لحظه زندگیت تنهایی..
این دوست داشتن نیست!!
دوست داشتن این نیست که جاخالی هاشون رو باتو پر کنند...
اینه که بخاطرتو،جاخالی کنند♥♥♥
آقـآش بـِشیـنه وُ مـوهـآشـو بـِبـآفـه
دُخـتَر یـعـنی کـَله ی اـونـآیی کـه خـوُدِشـونو بـَرآ آقـآش
شـیـریـن مـیکُنَن بـِکـَنـه :|
ـَعـنی
دُخـتَر ی عـَرـوس خـوُشگـِل آیـَنده
دُخـتَر یَعنی گـآهـی وَقتـآ پـیرهَن مـَردـونه آقـآشـو بـِپوشـه
و تـوش گـُم بـِشه
دُخـتَر یَعنی هَمیـشه یـکی هَست سَرش غـیرَتی شـه
بـآبـآش ، آقـآش ، دآدآشش
دُخـتَر یـَعنی دِلگـَرمییـه آقـآش
دُخـتر یَعنی بَلَد بـآشه وآسه آقـآش شـآل گَردَن بــِبـآفه
دُخـتر یـَعنی وَقتی آقـآش تـِلوزیـون مـیبـینـه خـَلی نـآمَحسـوس
خـودشو بـِچُپـونه تـو بَغلش...
و زن چـــه موجود بی گناهی استــ . . .
پیاده از کنار زن گذشتی گفتی: "چندی خوشگله؟ "
سواره از کنارش گذشتی،گفتی:"برو پشت ماشین لباسشویی بشین"!
در صف نان نوبتش را گرفتی چون صدات بلندتر بود...
در صف فروشگاه نوبتش را گرفتی چون قدت بلندتر بود
زیر باران منتظر ناکسی بود، اونو هل دادی و خودت سوار شدی...
توی تاکسی خودتو به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت رو بندازی روی اون...
توی اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشی جایتو به اون تعارف کنی...
در سینما وقتی نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید
تو پشت سر اون بلند گفتی: " زهـــر مار"
در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت،فحش خواهر مادر بود...
در پارکـــ ،به خاطر بودن پسر نتوانست پاهایش را دراز کند!
نتوانسن به استادیوم بیاید ،چون تو شعارهای آبـــ نکشیده میدادی
اون باید پوشیده باشد تا تو دینت رو حفظ کنی
زن را ارشاد میکنند تا تو ارشاد شوی!!!
تو ازدواج نکردی و به او گفتی زن گرفتن حماقته...
اون ازدواج نکـــرد و به اون گفتی ترشیده
عاشق که شدی اونو به زنجــیر انحصار طلبی کشیدی
عاشق که شدی گفتی مادرت باید اونو بپسندد
اون باید لباسهایت را بشوره و اتو بزنه تا به تو بگویند خوش تیپــ
اون باید غذا بپزه و به بچه ها برسه تا به تو بگویند آقای دکـــــتر...
وقتی گفت پوشکـــ بچــه را عوض کن،گفتی بچه مال مادر است...
وقتی خواستی طلاقش بدهی،گفتی بچـــه مال پدر است...
.
.
.
مـــــــردی؟!
به مـــن نشان بدهـ...!
آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی
تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟
سهراب سپهری
.: Weblog Themes By Pichak :.