یک ویدیویی با سامان عزیز ضبط کردیم برای طرفداری با موضوع بازی ایران وسوریه بعد یک عالمه کامنت دریافت کردم من باب اینکه تنها باشی بهتره و فلان. قبلا هم کامنت ها و پیام های اینچنینی زیاد داشتم. همیشه فک میکنم چطور می شود که ادمی که نه سواد این کار را دارد و نه تجربه اش را (نه اینکه بگویم خودم خیلی دارم) فکر میکند از منی که تنها منبع درامد و بزرگترین دلخوشی زندگی ام این کار است بیشتر می فهمد؟ یک پستی در اینستا گذاشتم که "اقاجان نظرات شما برای من مهم نیست. هی نگید فلان طور بهتره یا بدتر. اگر دوست ندارید انفالو کنید. " مثلا برای همین ویدیوی ایران و سوریه هدف همکاری با طرفداری بود من باید مخاطب طرفداری رو هم راضی کنم و از طرفی حرفهایی که زدم در دیالوگ جالبه نه در مونولوگ. و اتفاقا خودم خیلی دوست داشتم. اصلا همه اینها به کنار این یک شبک و شیوه جدید است برای خروج از مقوله وحشتناکی به نام تکرار! حالا شما دوست نداری که نداشته باش. والله من هیچکس را غل و زنجیر نکردم اینجا بماند من به هیچکس نگفتم مرا فالو کند یا مرا جایی معرفی کند. شما خودت خواستی فالو کنی و البته که رایگان هم این کار را انجام دادی الانم اگر انفالو کنی من حتی نمی فهمم که انفالو کردی.
همه اینها را که کنار بگذاریم می رسیم به کامنت ها که این حرف تو ناشی از غرور است و ما کوزکوی مردمی را دوست داریم، یادم نمی اید من جایی ادعای مردمی بودن داشته باشم. من فامیل و رفقای خودمو هم به زور تحمل میکنم . من اغلب به نظرات خانواده ام هم وقعی نمی نهم. نمی فهمم چرا باید به نظرات اغلب احمقانه شما غریبه ها گوش بدهم و اگر این مردمی بودن است چه خوب که مردمی نیستم. بعد یکی گف مثل علم الهدی گفتی هرکس کنسرت میخواد از مشهد برود! مثل علم الهدی حرف زدی. نمیدانم چطور میشود که یک انسان همچین مقایسه ای میکند. شما کار و زندگی ات داخل پیج من است؟ شما برای فالو داشتن پیج من مالیات میدهی؟ درامد من از بیت المال است؟ اگر مثلا شما بیایی داخل خانه من مدام از رنگ و طرح خانه ایراد بگیری و من بگویم داداش سختته میتونی بری بیرون و تو شاکی بشی تو بی منطقی یامن؟ معمولا شیوه اینستاگرام فالو کردن همین است دیگر اگر چیزی را دوست داری فالو میکنی واگر خوشت نیامد و متمدن بودی انفالو میکنی اگر متمدن نباشی با صاحب پیج چونه میزنی و اگر بیشعور باشی فحاشی میکنی. بعد یک نفر دیگر امده که گفته که تو مغروری و 4 تا فالوعرو اینها داری فک کردی چه خبره و ما مگه برده توییم؟ یادم نمی اید به کسی امر و نهی کرده باشم. اما یادم می اید که خیلی ها امدند و امر و نهی کردند والا من بیشتر برده شما به نظر میرسم. و این قضیه غرور دیگر چه کسشری است؟ عزیز من اینکه یک انسان کم توجه به مسئله ای که من نهایت توجه ام را نسبت به آن دارم می اید و نقدی میکند که اصلا روا نیست چرا باید برای من مهم باشد؟ چرا اگر بگویم برایم مهم نیس باید شما ناراحت شوید؟ چگونه مرا مغرور می نامید؟ بعد جالب تر آنکه نوشته تو درامد و فلان وبسیارو حیات کاریت به ما وابسته است! نه عزیز من درامد و حیات کاری من به خودم هنرم و استعدادم وابسته است. شما همان مخاطب هایی هستید که میلیونی و چند صد هزارتایی پیج ندا یاسی و امثالهم را فالو می کنید و درامدی برایشان نمی اورید و چندین نفر گفتند که انفالو می کنند که خیلی زود جای خالیشان پر شد!
راستش می توانم ساعتها در مورد تک تک کامنت هایشان برایتان سخنرانی کنم و حماقت و از خود متشکر بودن این قوم اریایی را برایتان بشکافم ولی ساعت دو و نیم بامداد است و دیگر حوصله نوشتن ندارم. بجایش در اندنامه برایتان یک بیت معرکه از انسیه قشنگ برایتان می نویسم که این موقع شب کیف کنید.
اندنامه: حرفى نداشتم بزنم،خواستم فقط / خاطرنشان كنم كه تو در خاطرى هنوز