این بس که نباشم جهان خواهد بود

بیایید شعار ندهیم و عمل کنیم

مـלּ چیزهاے با ارزشــ♥ـے בارҐ ….!

جمعه 4 مرداد 1392


مـלּ چیزهاے با ارزشــ♥ـے בارҐ ….!

چه ڪسے میگویـב ڪه مــــ♥ـــלּ هیچ نـבارҐ…؟
مـלּ چیزهاے با ارزشــ♥ـے בارҐ ….!
حنجره اے براے بغـــــ♥ــض …
چشمانے براے گریـــــ♥ــــه…
لبهایے براے سڪــــ♥ــــوت…
ریه هایے براے سیـــــ♥ـــــگار…
בستهایے براے خالــــ♥ے مانـבלּ…
پاهایے براے نرفتـــــــــ♥ــــــלּ….
شبهایے بے ستـــــــــــ♥ـــــاره….
پنجره اے به سوے ڪوچـ♥ـه بـלּ بست…
و وجوבے بے پاســــــــ♥ــــــخ…. );


باید بازیگر شوم ...

سه شنبه 1 مرداد 1392

باید بازیگر شوم ...


آرامش را بازی کنم. . .  

 

باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم . . .

 

باز باید مواظب اشک هایم باشم . . .

 


باز همان تظاهر همیشگی :

 

  ”خوبم  ”         

 


قسم

جمعه 28 تیر 1392

قسم

به جان چشمانت !!

اینبار آنچنان رفتنی ام ...

که ، کاسه های آب را هم قسم دهی

نه آن روزها باز میگردند و نه من...!


دوره زمونه خیلی عوض شده !

چهارشنبه 19 تیر 1392

دوره زمونه خیلی عوض شده !
پت و مت قهر کردن!
پینوکیو دماغشو عمل کرده!
کبری تصمیمشو عملی نکرد!
شیرین خسرو رو پیچونده با بی اف جدیدش رفته اسکی !
رستم اسبشو فوروخته موتور هزار خریده با سهراب میرن کیف قاپی !
مادر بزرگه حوصله ی مهمون نداره !
آرش کمانگیر هم کمانشو فوروخته کلت خریده !
اما چوپان دوروغ گو هنوز دوروغ میگه !!!!

 


” سرد است و من تنهایم “

سه شنبه 11 تیر 1392

” سرد است و من تنهایم “

چه جمله ای !

پر از کلیشه

پر از تهوع

جای گرمی نشسته ای و می خوانی :

” سرد است …. “

یخ نمی کنی .

حس نمی کنی .

که من برای نوشتن همین دو کلمه

چه سرمایی را گذراندم

http://orkidebman.persiangig.com/0000.jpg


انتظار....

چهارشنبه 5 تیر 1392

....حتی اگه سالها بگذره
                      حتی اگه همه چی تموم شده باشه
                             حتی اگه دیگه برات ارزشی نداشته باشم
       حتی اگه بهم فحش بدی
                  حتی اگه روزانه با هزار نفر باشی
   حتی اگه خوردم کنی
                                        حتی اگه صدای شکستنم را بشنوی ولی بخندی
                 حتی اگه دوستم نداشته باشی
                                حتی اگه دوستش داشته باشحتی اگه بری
            حتی اگه همش بهم بخندی
                حتی اگه صدام را فراموش کنی
             حتی اگه نگاهم را از یاد ببری
                           حتی اگه گرمی دستانم را فراموش کنی
                حتی اگه خاطره ها را پاک کنی
              باز هم من تا ابد برای تو میمانم
          و از این انتظار لذت میبرم ...
                                                      و من همچنان نفرین شده راه عشق باقی خواهم ماند ..........


وقتی دلم گرفته

چهارشنبه 5 تیر 1392

همه ی دنیا میگذرد و غم هایش را بر سرم تل انبار میکند وقتی دلم گرفته است
مانند حالا گر چه چشمانم تر است اما گلویم هم پر بغض است کل دلم گرفته پر غم شده
و صدای هق هق ام هم با صدای موسیقی پوشانده شده
مانند پرسه هایم در غربت تنهایی در غریبی درون شب تاریک
و کوچه های خلوت و خیابان های نفرین شده ی این شهر
عزیزم هروقت غم داشتی و ناراحت بودی یاد ام می افتادی
یاد من که غمگین ترین عالم بودم  از همان بودن در موقع ناراحتی ات هم خوشحال ام چون غم هایت را بامن تقسیم میکردی
اما حالا چه کنم تو دیگر نیستی که چشم به راه ات باشم تا شاید غمگین شوی و نزد ام بیایی
از تو فقط یک سنگ قبر مانده که هر نیمه شب با اشک هایم ان را تمیز میکنم

PeDRaM
"



زمان را متوقف کنید

یکشنبه 2 تیر 1392

 نگاهم خیره به ساعت..........

 نگاهش خیره به من.....

   کاش

 میشد زمان را در همین لحظه.........در همین مکان......و

 در کنار او  متوقف 
کرد
از وبلاگ دوست خوبم بود


بدهکارم

پنجشنبه 30 خرداد 1392

بدهکار یه زن هستم که از وقتی بچه بودم بهم میگفت پسرم



چه فرقی میکنه

سه شنبه 28 خرداد 1392

چه فرقی میکنه در خانه یا سیرک؟؟؟؟
خنده ام که تلخ باشد...
دلم که خون باشد...
من هم دلقکم...


مهمانم باش

پنجشنبه 23 خرداد 1392

خدایا امشب را مهمانم باش به یک قهوه یتلخ وقتش رسیده طعم دنیایت را بچشی...


کسی نیست !

چهارشنبه 22 خرداد 1392

سلام
چه کلمه ی تکراری و تنفر انگیزی :(
اهل عشق و عاشقی و این چیزا نبودم ولی بعضی موقع ها یه اتفاقاتی میوفته یه چیز هایی پیش میاد که واقعا سخته درکش
اینکه کسی که فقط واسه یه بار عاشقش شدم اون دختر صاف وساده و شاد حالا شده باشه دختر فراری غرق شده تو لجن و شده کوه غم
یکی از بهترین دوستام هم فهمیدم معتاد شده میگن خیلی وضعش خرابه خیلی دوسش داشتم  خیلی واسم عزیز بود  نمیدونم چی شد که این اتفاق افتاد
یکی دیگه از رفیقام هم خودکشی کرد ولی هنوز زنده اس افتاده گوشه خونه
بهترین رفیقمون هم که مارو شاید فراموش کرده باشه اطرافمون هم همه میخوان که شاد باشیم  اخه با کدوم دل با چه امیدی؟
اگه این زندگی باشه خب لعنت بهش نمیخوام باشه ای کاش زودتر تموم بشه
آرزومه امسال کادو تولدم رو خدا  اغوشش رو بده بهم هدیه



بوف کور

پنجشنبه 15 فروردین 1392

از ته دل می خواستم و آرزو می کردم که خودم را تسلیم خواب فراموشی بکنم. اگر این فراموشی ممکن می شد، اگر می توانست دوام داشته باشد، اگر چشمهایم که بهم می رفت در وراءِ خواب آهسته در عدم صِرف می رفت و هستی خودم را دیگر احساس نمی کردم، اگر ممکن بود در یک لکه ی مرکب، در یک آهنگ موسیقی یا شعاع رنگین تمام هستی ام ممزوج می شد و بعد این امواج و اشکال آنقدر بزرگ می شد و می دوانید که بکلی محو و ناپدید می شد، به آرزوی خودم رسیده بودم.

بوف کور


بدون شرح

سه شنبه 13 فروردین 1392

بـه یـک دلـیل ِ خـوب بـرای ِ زنـدگـی کـردن نیـازمـندم ... !


خسته ام از زندگی از سوز و ساز

سه شنبه 13 فروردین 1392

خسته ام از زندگی از سوز و ساز

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد...

وسعت تنهاییم را حس نکرد...

در میان خنده های تلخ من...

گریه پنهانیم را حس نکرد...

در هجوم لحظه های بی کسی...

درد بی کس ماندنم را حس نکرد...

آن که با آغاز من مانوس بود...

لحظه پایانی ام را حس نکرد...


تعداد کل صفحات: (3) 1   2   3   

فهرست وبلاگ

پیوندهای روزانه

آرشیو

نویسندگان

آمار وبلاگ

  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :

جستجو

آخرین پستها

img:hover{ opacity:0.8;filter:alpha(opacity=80); -webkit-transform: rotate(-2deg); -moz-transform: rotate(-2deg); } img:out{ opacity:1;filter:alpha(opacity=100); -webkit-transform: rotate(0deg); -moz-transform: rotate(0deg); }

???? ????? ???????? ?????????

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات