dast bardar

دوشنبه 8 آبان 1396

چیزهایی هست که نمیدانی

نویسنده: متین مرادی   

علی(علی مصفا): چی شده کفشت؟
خانم دکتر(لیلا حاتمی): میخش زده بیرون، هر کفش دیگه بود تا حالا انداخته بودمش بیرون، این یکی رو دلم نمیاد.
علی: رهاش کن بره رئیس !
خانم دکتر: یعنی چی؟
علی: هیچی، یه رفیق داشتم همیشه هر وقت یه چیزی اذیتت میکرد میگفت رهاش کن بره… شرش کم میشه !

 

نظرات() 

دوشنبه 8 آبان 1396

وودی آلن

نویسنده: متین مرادی   

نظرات() 

دوشنبه 8 آبان 1396

چیزهایی هست که نمیدانی

نویسنده: متین مرادی   

علی(علی مصفا): چی شده کفشت؟
خانم دکتر(لیلا حاتمی): میخش زده بیرون، هر کفش دیگه بود تا حالا انداخته بودمش بیرون، این یکی رو دلم نمیاد.
علی: رهاش کن بره رئیس !
خانم دکتر: یعنی چی؟
علی: هیچی، یه رفیق داشتم همیشه هر وقت یه چیزی اذیتت میکرد میگفت رهاش کن بره… شرش کم میشه !

 

نظرات() 

دوشنبه 8 آبان 1396

وودی آلن

نویسنده: متین مرادی   

نظرات() 

دوشنبه 8 آبان 1396

چیزهایی هست که نمیدانی

نویسنده: متین مرادی   

علی(علی مصفا): چی شده کفشت؟
خانم دکتر(لیلا حاتمی): میخش زده بیرون، هر کفش دیگه بود تا حالا انداخته بودمش بیرون، این یکی رو دلم نمیاد.
علی: رهاش کن بره رئیس !
خانم دکتر: یعنی چی؟
علی: هیچی، یه رفیق داشتم همیشه هر وقت یه چیزی اذیتت میکرد میگفت رهاش کن بره… شرش کم میشه !

 

نظرات() 

دوشنبه 8 آبان 1396

وودی آلن

نویسنده: متین مرادی   

علی(علی مصفا): چی شده کفشت؟
خانم دکتر(لیلا حاتمی): میخش زده بیرون، هر کفش دیگه بود تا حالا انداخته بودمش بیرون، این یکی رو دلم نمیاد.
علی: رهاش کن بره رئیس !
خانم دکتر: یعنی چی؟
علی: هیچی، یه رفیق داشتم همیشه هر وقت یه چیزی اذیتت میکرد میگفت رهاش کن بره… شرش کم میشه !

 

نظرات() 

آمار وبلاگ

  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات