▌│█║▌║▌║ כارڪ đαяκسایـــכ šıđe ║▌║▌║█│▌

ععییی خدااا

دوشنبه 1 مرداد 1397♦ 11:30 ب.ظ♦ Idol.Sam ♦

وقتی لیوای را پیدا میکنیم

راستی میشه اون پستی ک عکس متحرک توکیو غول هم گذاشتم ی نگاهی بندازین؟

وقتی اومدم وب کلا قطع امید کردم

لطفا ب اون پست ی سری بزنید ممنون میشم

Comment()

قد لیوای

دوشنبه 1 مرداد 1397♦ 11:30 ب.ظ♦ Idol.Sam ♦

من ک خودم پاچیدم اینو دیدم دیگه شماهارو نمیدونم

هکس های حمله به غول عکس های اتک ان تایتان عکس های لیوای اکرمن عکس های لیوای لیوای اکرمن لیوای

Comment()

توکیو غول شبیه اتک ان تایتان

جمعه 29 تیر 1397♦ 08:52 ق.ظ♦ Idol.Sam ♦

همینو کم داشتیم ک سوکیاما رو مث تایتانا ببینیم

Comment()

تصادف با ماشین ساکاماکی ها

پنجشنبه 28 تیر 1397♦ 08:29 ق.ظ♦ Idol.Sam ♦

من:هوی گوجه یکم ارومتر رانندگی کن نکشی مارو!

یوما:دوست دارم تند رانندگی کنم به تو چه کوکو سبزی!

من:*چشم غره رفتن ب یوما*هی روکی یچیزی بهش بگو!

روکی:*غرق در کتاب*

من:الان مارو ب باد میده این گوجه قرمزه--__--

و یوما از حرصش ماشینو میزنه ب ماشین سوبارو اینا و اونا هم میرن فضا

عکس های عاشقان شیطانی عکس های ساکاماکی ها عکس های موکامی ها عکس های کو عکس های روکی عکس های ایاتو

Comment()

:/

چهارشنبه 27 تیر 1397♦ 09:01 ق.ظ♦ Idol.Sam ♦

کانکی از کی تا حالا با اینا میگردی؟

پاپیونت تو حلق یاموری--__--

راستی بچه ها من میتونم گیف(عکس متحرک منظورمه :ا ) درست کنم!

بنظرتون خوبه گیف از توکیو غول درست کنم؟

عکس های توکیو غول عکس های ریزه کامیشیرو عکس ای یاموری عکس های کانکی عکس های کانکی کن عکس های ریزه

Comment()

سلفی من و سوبارو

چهارشنبه 27 تیر 1397♦ 08:15 ق.ظ♦ Idol.Sam ♦

به به عجب سلفی ای شد

برم بزارم اینستا

عکس های طنز عاشقان شیطانی عکس های سوبارو عکس های کو عکس های سوبارو ساکاماکی عکس های کو موکامی عکس های عاشقان شیطانی

Comment()

مشکل ما اوتاکو ها :/

چهارشنبه 27 تیر 1397♦ 08:13 ق.ظ♦ Idol.Sam ♦

مشکل ما اوتاکو ها-____-

بریم ژاپنی یاد بگیریم خیلی بهتره تا وایسیم زیرنویس درست کنن

Comment()

دعوای من و یوما

چهارشنبه 27 تیر 1397♦ 07:49 ق.ظ♦ Idol.Sam ♦

یروز داداش کدبانومان غذای مورد علاقمو درست کرد

من:هااااا!!!!!اخجووون وانگوول بیانکووو!!!

با چنگال غذارو ور داشتم بخورم ک دیدم چنگال یوما توی چنگال منه!دیدم پیروز مندانه نگام میکنه!

من:هوووی!این غذای منه هاااا

یوما:نخیر برا تو نیس واس منه!

من:الان بهت نشون میدم واس کیههه!!!

یوما صدف رو پرت کرد اونور و همین ک افتاد بهم نگا کردیم و همزمان چنگالامونو روی صدف گذاشتیم.همینجوری ک داشتیم برا غذا میجنگیدیم یهو روکی داد زد:بسههه!!ما ک داشتیم از ترس بر خود میلرزیدیم خودمونو زدیم ب اون راه!چون دوتامونم از تنبیه های روکی خبر داشتیم و اگه میدید ک داریم دعوا میکنیم ی تنبیهی برامون در نظر میگرفت ک ب گوه خوردن میفتادیم0_0

همین ک دیدم داره نگام میکنه سریع چنگال یومارو ور داشتم و جوری نشون دادم ک انگار داشتم با وانگول بیانکوم ور میرفتم.یوما هم خودشو زد ب اون راه و با ازوسا چرت و پرت میگفت---__---