قهوه ای قجری شهدی شیرین است لبانش
او چشمانش فاجعه بود مثل دوران باستان
سرمه که می کشد خط می اندازد بر دلم
اوست حریم کبریایی اوست محرم هر آستان
بر رخش چشمه جوشان امید است لبخندش
کمان ابرویش گزیده ای است بر همه دوران
من اما نگران بیمی از هراس بی او بودن
آغوشش اما گرم پر از عشق ؛ وحشی تر از هر تابستان
لمس واژه های قلبم سخت تر از هر مخلوقی
تو اما قامت عشقی ژرف تر از پهنه هر آسمان
سال ها در انزوای تنهایی می کشید خطی بر پیشانی
رسیدی از دور ترسیمی از نور صحنه ای زیباتر از هر بحران
محمد ساده می گوید بی آنکه بفهمی دردش را
دل آرامی و محبوط زیبایی تو اما زیباتر از هر انسان
آمدی جانم ستاندی قلبی مملو از عشق شد
کاش شعرم بماند تا ابد بر قلبت ماندگار تر از هر داستان
جملگی می پاشم از هم بس که زیبا می شوی گاهی
قلبت مملو از عشق است زیباتر از هر پرییان
جمله کوتاه میکنم شاید بفهمی احساسم را
تو بمانی عاشق می شوم مرد تر از هر مردان
محمد
او چشمانش فاجعه بود مثل دوران باستان
سرمه که می کشد خط می اندازد بر دلم
اوست حریم کبریایی اوست محرم هر آستان
بر رخش چشمه جوشان امید است لبخندش
کمان ابرویش گزیده ای است بر همه دوران
من اما نگران بیمی از هراس بی او بودن
آغوشش اما گرم پر از عشق ؛ وحشی تر از هر تابستان
لمس واژه های قلبم سخت تر از هر مخلوقی
تو اما قامت عشقی ژرف تر از پهنه هر آسمان
سال ها در انزوای تنهایی می کشید خطی بر پیشانی
رسیدی از دور ترسیمی از نور صحنه ای زیباتر از هر بحران
محمد ساده می گوید بی آنکه بفهمی دردش را
دل آرامی و محبوط زیبایی تو اما زیباتر از هر انسان
آمدی جانم ستاندی قلبی مملو از عشق شد
کاش شعرم بماند تا ابد بر قلبت ماندگار تر از هر داستان
جملگی می پاشم از هم بس که زیبا می شوی گاهی
قلبت مملو از عشق است زیباتر از هر پرییان
جمله کوتاه میکنم شاید بفهمی احساسم را
تو بمانی عاشق می شوم مرد تر از هر مردان
محمد
بانو چقدر زمان برای از تو نوشتن کوتاه است
و زمین برای دوست داشتن تو کوچک
و چقدر بزرگ است عظمت قلبت
من در تو زنده میشوم اوج میگیرم و مرد میشوم
و چقدر تو در من به دنیا می آیی
بار ها ماه ها
پا به ماه است عشقت در رحم کوچک قلبم
محمد
و زمین برای دوست داشتن تو کوچک
و چقدر بزرگ است عظمت قلبت
من در تو زنده میشوم اوج میگیرم و مرد میشوم
و چقدر تو در من به دنیا می آیی
بار ها ماه ها
پا به ماه است عشقت در رحم کوچک قلبم
محمد
عابر بارانی اشک های بی قرارش می شوم
رهگذر امتداد حرف های بی انتهایش می شوم
بی تو اگر سیلی گذر کرد از چشمان زیبای تو
یقینا سد بند چشم های مست حیرانش می شوم
آنجا که عاشق منم و معشوق قلب تنهای تو
شکر از این لب های گرمت مست و مشتاقش می شوم
بارالها گر یقین داری که من محکومم به او
حاضرم عمر خود را در بند و من اسیرش می شوم
نام خود را گرچه در ابیاتم می نویسم محمد
هرکجا باشی بمان من مرد و هم نامش می شوم
محمد
رهگذر امتداد حرف های بی انتهایش می شوم
بی تو اگر سیلی گذر کرد از چشمان زیبای تو
یقینا سد بند چشم های مست حیرانش می شوم
آنجا که عاشق منم و معشوق قلب تنهای تو
شکر از این لب های گرمت مست و مشتاقش می شوم
بارالها گر یقین داری که من محکومم به او
حاضرم عمر خود را در بند و من اسیرش می شوم
نام خود را گرچه در ابیاتم می نویسم محمد
هرکجا باشی بمان من مرد و هم نامش می شوم
محمد
آرام تر از من بودی
وحشی تر از طوفان
هرجا نشت و برخاست کردی
ردی گذاشتی عریان
مانند یک آرامش قبل طوفان
دل را ستاندی و کشاندی هجران
آرام تر از من بودی مجنون تر از لیلی
کوهی به پا خواست
قلبی شدست ویران
آرامش قلبی مسکن تر از درمان
تنها دلیلی برای بودن
من خسته تر از انسان
محمد
وحشی تر از طوفان
هرجا نشت و برخاست کردی
ردی گذاشتی عریان
مانند یک آرامش قبل طوفان
دل را ستاندی و کشاندی هجران
آرام تر از من بودی مجنون تر از لیلی
کوهی به پا خواست
قلبی شدست ویران
آرامش قلبی مسکن تر از درمان
تنها دلیلی برای بودن
من خسته تر از انسان
محمد
تفسیری ناموزون از گره های گرفته
تلمیحی به زیبایی ایهام زلفانت
جناس مشتقات ابروانت
هرچه درس است پیشنیاز لبخندت
آخر کدامین استاد صورتت را کشیده بانو
دلم سخت ریاضی را ادب کرده
محمد
تلمیحی به زیبایی ایهام زلفانت
جناس مشتقات ابروانت
هرچه درس است پیشنیاز لبخندت
آخر کدامین استاد صورتت را کشیده بانو
دلم سخت ریاضی را ادب کرده
محمد
ایهام دارد واژه های تنهاییم
تلمیح است هرچه زیبایی در تو
محمد
تلمیح است هرچه زیبایی در تو
محمد
مرد ها درد هایشان را جار نمی زنند
قدم میزنند خیال شب را در تمام کوچه پس کوچه های شهر
مرد ها تنهاییشان را بروز نمی دهند
پرسه می زنند زلفان شب را در قاب عکست
مرد ها دلتنگی هاشان را به تصویر نمی کشند
شعر می کنند و دیوانی از انتظار می شود زخم هایشان
مردها مرد تر از آن هستند که فریاد بزنن
محمد
قدم میزنند خیال شب را در تمام کوچه پس کوچه های شهر
مرد ها تنهاییشان را بروز نمی دهند
پرسه می زنند زلفان شب را در قاب عکست
مرد ها دلتنگی هاشان را به تصویر نمی کشند
شعر می کنند و دیوانی از انتظار می شود زخم هایشان
مردها مرد تر از آن هستند که فریاد بزنن
محمد
برای واژه بودنت می رقصم
برای بودنت هجی می شود کلمات
ب الف شین ی می مانم می رقصم می خندم
تو آرایه های ادبی در رقص واژه هایی
محمد
برای بودنت هجی می شود کلمات
ب الف شین ی می مانم می رقصم می خندم
تو آرایه های ادبی در رقص واژه هایی
محمد
تنهاییم مفرده بود
و آغوشت حج تمتع
محمد
و آغوشت حج تمتع
محمد
گاهی برای تنهاییم غزلی خاطره می کنم
سردی یک چایی امان می برد از من
محمد
سردی یک چایی امان می برد از من
محمد
سقط جنین کرد مادرم عشق را درون قلبم
فکر می کنم همزاد من غم بود
یادشان رفت بند نافم را ببرند
با من بزرگ شد
شدت گرفت و اوج داشت
حس میکنم پایانم تنهایی است
محمد
فکر می کنم همزاد من غم بود
یادشان رفت بند نافم را ببرند
با من بزرگ شد
شدت گرفت و اوج داشت
حس میکنم پایانم تنهایی است
محمد
طعم بوسه را یادم نیست
نمی دانم در کدامین کوچه
زیر کدامین درخت جا گذاشته ام بوسه ام را
کدامین دقیقه و کدامین روز سال بود
فراموش کردم طعم بوسه را
طعم گس لب های عشق را
طعم نوازش گیسوان بلند عشق را
فراموش کرده ام بوسه نهایت عاشقی است
سال ها لب هایم طعمی جز سیگار ندید
طعم تلخ تنباکوی وحشی را حس می کنم
کدام زن مرا در تنهاییم غرق کرد
محمد
نمی دانم در کدامین کوچه
زیر کدامین درخت جا گذاشته ام بوسه ام را
کدامین دقیقه و کدامین روز سال بود
فراموش کردم طعم بوسه را
طعم گس لب های عشق را
طعم نوازش گیسوان بلند عشق را
فراموش کرده ام بوسه نهایت عاشقی است
سال ها لب هایم طعمی جز سیگار ندید
طعم تلخ تنباکوی وحشی را حس می کنم
کدام زن مرا در تنهاییم غرق کرد
محمد
چوب سیگارم
عجیب بوی خاطره ها می دهد
بوی دانه دانه دود شدن خاطراتم
بوی تنباکوی وحشی
بوی عریانی زننده قلبم
چوب سیگارم سال هاست
تشنه کام است که خود را بکشد
عجیب بوی تنهایی می دهد چوب سیگارم
محمد
عجیب بوی خاطره ها می دهد
بوی دانه دانه دود شدن خاطراتم
بوی تنباکوی وحشی
بوی عریانی زننده قلبم
چوب سیگارم سال هاست
تشنه کام است که خود را بکشد
عجیب بوی تنهایی می دهد چوب سیگارم
محمد
سخت قافیه را می بازم
سخت شعر می شوی در دیوانم
ترک می کنی وطن خود را
درک می کنم شاهزاده تنهایم
محمد
سخت شعر می شوی در دیوانم
ترک می کنی وطن خود را
درک می کنم شاهزاده تنهایم
محمد
کی شود دست به گندمزار موهایت ببرم
مست شوم حیران شوم خم به چشم ها ببرم
کی شود من در تن تو جان به یغما ببرم
شاد شوم نیست شوم محض تماشا ببرم
کی شود نام تورا هر شب سودا بکنم
نام شیرین تورا من تا ثریا ببرم
کی شود بوسه زنم بر پیشانی زیبای تو
تا که بوسه زنم لب به لبت کام تمنا ببرم
کی شود فریاد زنان عشق تورا جار بزنم
گوییا فرهاد شوم حجله به کوه ها ببرم
کی شود مردت شوم آرامش جانم شوی
حاضرم عمر خود را در آغوشت به تاراج ببرم
نام من محمد بود نام تورا با نور نویسم
نام تو میم مالکیت بر سر نام ها ببرم
نازنینا در تبت من هر ثانیه عاشق شوم
من تورا از عرش بالا بر سر جان ها ببرم
محمد
یه بداهه یهویی
مست شوم حیران شوم خم به چشم ها ببرم
کی شود من در تن تو جان به یغما ببرم
شاد شوم نیست شوم محض تماشا ببرم
کی شود نام تورا هر شب سودا بکنم
نام شیرین تورا من تا ثریا ببرم
کی شود بوسه زنم بر پیشانی زیبای تو
تا که بوسه زنم لب به لبت کام تمنا ببرم
کی شود فریاد زنان عشق تورا جار بزنم
گوییا فرهاد شوم حجله به کوه ها ببرم
کی شود مردت شوم آرامش جانم شوی
حاضرم عمر خود را در آغوشت به تاراج ببرم
نام من محمد بود نام تورا با نور نویسم
نام تو میم مالکیت بر سر نام ها ببرم
نازنینا در تبت من هر ثانیه عاشق شوم
من تورا از عرش بالا بر سر جان ها ببرم
محمد
یه بداهه یهویی