روضه رضوان

همیشه در پناه اهل بیت باشید

همیشه در پناه اهل بیت باشید

روضه رضوان همیشه در پناه اهل بیت باشید
[http://www.aparat.com/v/Ekye0]


سلام وقت بخیر:

بعضی ها دروغی را می گویند که خودشان هم آن را باور ندارند. اگر کسی هم بخواهد کلید دروغ که در روایات آمده را بیان کند از کار بر کنار می شود.

دروغ یکی از چیزهای است که انسان فطرتا از آن بدش می آید و این ربطی به دینداری و عدم دینداری ندارد. البته تمام انبیاء الهی دروغ را تحریم كردند(1). چرا که دروغ گفتن مخالف فطرت  است. حتی كودك در مراحل اول دروغ را به صورت راست نقل می‌كند:  (مثلا می‌آید دم رو می گوید: مادرم گفت: كه بگو: نیستم).

دروغگو هم دست و پا می‌زند كه سخنش راست جلوه كند. با دروغ همه جنایات توجیه می‌شود تا جائی كه یوسف (علیه السلام) به زندان و امام حسین (علیه السلام) خارجی معرفی می كنند و شهید می‌شود.  با دروغ نا اهل‌ها اهل و بر مردم حاكم و سبب هزاران جنایت می‌شوند.

امام حسن عسكری(علیه السلام) می فرماید: «جعلت الخبائث كلها فی بیت و جعل مفتاحها الكذب»(2). یعنی اگر تمام بدیها در یک جا جمع شود کلید آن دروغ است.

دروغ در روایات خطرناك تر از زنا شمرده شده است.  با دروغ بود که شیطان سبب خروج آدم از بهشت شد. اگر حضرت علی (علیه السلام) یك قول دروغ در شورای 6 نفری که توسط خلیفه دوم برگزار شد می‌داد 12 سال حكومتش جلو می افتاد.

شخصی به پیامبر (صلی الله علیه وآله) گفت : معتاد به آلودگی ها هستم ، چه كنم؟ فرمود : «پیمان ببند كه دروغ نگویی». بعد دید همه كارهای دیگر او در بردارنده دروغ است ، به خاطر پیمان با پیامبر (صلی الله علیه وآله) دروغ را ترك و همه كارهایش اصلاح شد.

 موفق باشید.

1- كافی ، ج2 ، ص104.

2- جامع الأخبار ، ص148 .

 




طبقه بندی: اخلاق،  مذهبی، 

تاریخ : سه شنبه 5 بهمن 1395 | 11:56 ق.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

در هر خانه‌ای ایرانی محال است که اسفند نباشد چرا که این گیاه برای انسان دارای فواید فراوان است که در روایات اسلامی هم به آن اشاره شده است. پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) می‌فرماید: «یک فرشته موکل شده برای کاشت این گیاه». در این جا به چند مورد از فواید اسفند اشاره می‌کنم:

1- برای رفع بی حوصلگی و بی قراری و کلافه بودن بسیار مفید است.

2- برای شفای 72 بیماری یا گرفتاری.

3- امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «اسفند شیطان را نه از 7 اتاق بلکه از 70 خانه فراری می‌دهد».

4- اسفند شیطان را دور و فرشتگان را نزدیک می‌کند و برکت و رزق و روزی را زیاد می‌کند.

5- به اذن خدا؛ سحر و جادو و چشم‌زخم، حسد و هم و غم را از خانه دور می‌سازد.

6- برای نوزادی که بی‌دلیل گریه می‌کند دود کردن آن مفید است.

7- اسفند انرژی منفی محیط را خنثی و یا دفع می‌کند.

موفق باشید.




طبقه بندی: مذهبی، 
برچسب ها: اسفند،  

تاریخ : یکشنبه 1 اردیبهشت 1398 | 10:09 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: یکی از پادشاهان بنی‌اسرائیل اعلام کرد شهری می‌خواهم بسازم که هیچ‌گونه عیب و نقصی نداشته باشد؛ و همین کار را هم کرد، همه گفتند واقعاً بی‌عیب است.

اما مردی گفت: ای پادشاه! اگر به من امان دهی عیبش را می‌گویم. پادشاه گفت: تو در امانی! مرد گفت: عیبش این است که صاحبش که توی پادشاه باشی می‌میری و این شهر روزی خراب خواهد شد. پادشاه کمی فکر کرد و گفت: به نظر تو چه کار کنم؟ مرد گفت: شهری بساز که همیشه باقی بماند و تو نیز همیشه در آن جاودان بمانی و پیری به سراغ تو نیاید و آن شهر بهشت است(1).

موفق باشید.

1- کتاب داستان‌های ما، علی دوانی، ج 5 ص 65.




طبقه بندی: اخلاق، 

تاریخ : شنبه 31 فروردین 1398 | 03:18 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: شما سه رفیق دارید بعضی از این رفیق‌ها دائمی هستند و بعضی رفیق‌ها نیمه‌ی راهند. یک رفیق که از اول تا آخر یعنی در دنیا و آخرت در کنار شما است عمل شماست عمل خوب هم در دنیا بدرد شما می‌خورد و هم در آخرت.

یک رفیق دیگر که رفیق نیمه راه است می‌گوید: من تا هنگام مرگ با شما هستم وقتی که از دنیا رفتی از تو جدا می‌شوند این مال شماست این مال تا زنده‌اید با شماست بعد که از دنیا رفتید این اموال مال ورثه شماست به شما دیگر هیچ ربطی ندارد.

رفیق دیگر از این قبلی یک قدری بهتر است تا هنگام مرگ رفیق نیست تا ورودی قبر رفیق شماست از آنجا به بعد از ما جدا می‌شود. این فرزندان و خویشاوندان انسان هستند که این‌ها هم در دنیا با انسان دوست و همراه‌اند اما بعد از مرگ فقط تا ورودی قبر با ما هستند و از آن جا به بعد ما را تنها می‌گذارند، ما هستیم و عملمان که آنچه به درد ما می‌خورد عمل ما است عملی که به فرموده قرآن به‌وسیله تقوا به دست می‌آید: (فان خیر الزاد التقوی)(1)(2).

موفق باشید.

1- بقره: 197.

2- شرح حدیث از امام خامنه‌ای در مقدمه درس خارج 18/9/1393.



تاریخ : پنجشنبه 29 فروردین 1398 | 02:01 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

چند روزی است که رفتارهای فرزند سه ساله‌ام مرا مضطرب و ناراحت کرده است چند وقتی است که نیمه‌های شب با صدای بلند در خواب حرف می‌زند و گاهی از اوقات هم مقداری راه می‌رود و دوباره می‌خوابد.

نگران بودم که این مشکل را چگونه از بین ببرم تا اینکه با مراجعه به روان‌پزشک مشکل را فهمیدم و آن را درمان کردم.

پیش خود گفتم شاید عده‌ای دیگر از خانواده‌ها هم با این مشکل روبرو باشند برای همین تصمیم گرفتم این راه حل را برای دیگران بازگو کنم.

حرف زدن کودک در خواب ناشی از فشارهای روانی است او حرف‌هایی دارد که در طول روز نمی‌تواند بیان کند یا فکر می‌کند اگر بگوید کسی به آن اهمیت نمی‌دهد و یا به دلایل دیگر تصمیم می‌گیرد که خاموش بماند و در ضمیر ناخودآگاه کودک به دنبال راه فرار می‌گردد تا خود را از این فشارها رها سازد یکی از این راه‌ها واکنش‌هایی است که در زمان خواب بروز می‌دهد که عده‌ای از بچه‌ها حرف می‌زنند و بعضی‌ها راه می‌روند که هر دو این‌ها نشانه اضطراب است که را حل آن هم این است که باید رابطه صمیمی و صحیح بین والدین و چنین کودکانی به وجود بیاید مثلاً شب‌ها مادر کنار فرزندش بخوابد چون بچه‌ها شب‌ها بیشتر صحبت می‌کنند مادر در کنار فرزندش بخوابد و صحبت کند و اجازه دهد تا فرزندش هم با او درد دل کند در این صورت می‌تواند به ذهن و روان فرزندش نفوذ کند.

هنگام حرف زدن کودک در خواب والدین هرگز سعی نکنند او را بیدار کنند بلکه باید به حرف‌هایش با دقت گوش کنند چون احتمال دارد مشکل کودک در رابطه با همان کلمات یا جملات کلیدی باشد که می‌توانیم آن‌ها را استخراج کنیم و مشکل را از میان برداریم.

موفق باشید.

1- کتاب پاسخ به والدین، دکتر فردوسی، ص 35




طبقه بندی: مذهبی، 

تاریخ : سه شنبه 27 فروردین 1398 | 10:18 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

مردی تصمیم داشت به سفر تجاری برود برای همین محضر امام صادق (علیه‌السلام) رفت و از امام خواست که برای او استخاره‌ای بگیرد، امام وقتی استخاره گرفت جواب استخاره بد بود.

آن مرد به استخاره امام عمل نکرد و به سفر تجاری رفت اتفاقاً به او خیلی خوش گذشت و سود فراوانی هم برد.

پس از مسافرت خدمت امام صادق رسید و عرض کرد ای فرزند رسول خدا یادتان هست چندی قبل خدمت شما رسیدم و برای سفر تجاری برایم استخاره کردی و بد آمد ولی من به سفر تجاری رفتم و سود فراوانی هم بردم و به من خوش گذشت امام صادق تبسمی کرد و به او فرمود در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشاء را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدار شدی که آفتاب طلوع کرده و نماز صبح تو قضاء شده بود؟ عرض کرد آری ای فرزند رسول خدا. حضرت فرمود اگر خداوند دنیا و آنچه را که در آن است به تو داده بود جبران آن خسارت (قضاء شدن نماز صبح) نمی‌شد. (1)

موفق باشید.

1- کتاب جهاد با نفس ج 1 ص 66.




طبقه بندی: مذهبی، 

تاریخ : یکشنبه 25 فروردین 1398 | 07:57 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

چهار طاق اسم روستایی در 25 کیلومتری شهرستان شاهرود می‌باشد. از طرف گروه تبلیغی سفینه النجاه قم برای تبلیغ به مدارس شاهرود و اطراف آن اعزام شده بودیم.

تبلیغ در مدارس را خیلی تجربه کرده بودم و به فوت و فن آن هم آشنایی کامل داشتم.

وارد یک کلاس در همین روستای چهار طاق بود رفتم اصلاً تا به حال نمونه این کلاس را ندیده بودم از همان اول تا آخر کلاس با بچه‌های روبرو شدم که با ادب‌ترین و زرنگ‌ترین و باسوادترین و خوش‌اخلاق‌ترین بچه‌ها بودند.

زنگ کلاس که تمام شد وارد دفتر شدم اولین سؤال من از مدیر مدرسه این بود که معلم این کلاس کیست؟ گفتند آقای کریمی معلم این کلاس است. خدمت آقای کریمی رفتم خیلی از او تشکر کردم که چنین شاگردانی را تربیت است، علت موفقیت او را در امر تعلیم و تربیت را پرسیدم. ایشان فرمودند من در کلاس ابتدا مسائل ادب و تربیت و اخلاق و نماز و مسائل مذهبی را برای بچه‌ها بازگو می‌کنم و بعد مشغول درس دادن می‌شوم و این هم سبب می‌شود که بچه‌ها با ادب شوند و هم درس را بهتر یاد بگیرند.

این درسی برای من و تمام کسانی که دغدغه کار فرهنگی و تربیتی دارند می باشد.

موفق باشید.




طبقه بندی: اخلاق، 

تاریخ : جمعه 23 فروردین 1398 | 06:19 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

مربی تربیتی مدرسه هستم، گاهی از اوقات برای این که بچه‌ها به احادیث و روایات پیامبر و ائمه آشنا شوند در مراسم جشن و شادی که به مناسبت میلاد ائمه در مدرسه برگزار می‌کنیم درون یکی از این شکلات‌های که بین بچه‌ها می‌دهیم یک کاغذ کوچکی که حدیث کوتاهی از آن امام نوشته شده را درون شکلات قرار می‌دهم و مجدداً زرورق آن را می‌بندم و این شکلات‌ها را بین دانش آموزان تقسیم می‌کنیم؛ و هر کس این شکلات ویژه نصیبش شود برای خواندن حدیث و گرفتن جایزه جلو می‌آید.

یک بار هر چه منتظر بودم اما کسی نیامد که حدیث را بخواند. گفتم: شاید من اشتباه کرده‌ام و موقع گذاشتن حدیث کاغذ از دستم افتاده و این بار حدیث در میان شکلات‌ها نبوده.

روز بعد دانش‌آموزی با کاغذ کوچکی که در دست داشت پیش من آمد و گفت آقا ببخشید حدیث در شکلات من بود. به او گفتم پس چرا دیروز نگفتی؟ با خجالت پاسخ داد آقا این شکلات را برای برادرم کوچکم که در منزل است و خیلی شکلات دوست دارد برداشتم و وقتی او شکلات را باز کرد فهمیدم کاغذ در شکلات من بوده. من متوجه شدم که وضع مالی خوبی ندارند برای همین جیب او را پر از شکلات کردم و گفتم روزی یکی از این شکلات‌ها به برادرت بده. صبحگاه روز بعد  در بین دانش آموزان به آن کودک مهربان جایزه‌ای را هدیه دادم.

موفق باشید.



تاریخ : چهارشنبه 21 فروردین 1398 | 10:19 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

در مسجد محلمان به سخنرانی روحانی گوش می‌دادم که داشت بحث توبه را بیان می‌کرد و می‌گفت: توبه واجب فوری است و باید انسان بعد از گناه و اشتباه خود فوراً توبه کند و این کار را به بعد واگذار نکند.

این سؤال برایم مطرح شد که چرا توبه واجب فوری است و هر چه منتظر بودم که شاید این سخنران جواب مرا بدهد اما تا آخر منبر چیزی به آن اشاره نکرد.

بعد از منبر گفتم بروم از خود حاج آقای روحانی سؤال کنم که چرا واجب فوری است؟!

روحانی با لبخندی که بر لب داشت این گونه جواب مرا داد گفت: اگر کسی سمی را بخورد برخورنده سم واجب است در معالجه خود شتاب کند تا بدنش هلاک نشود و از بین نرود و اگر معالجه خود را به تأخیر بیندازد حتماً از بین می‌رود.

در رابطه با گناه هم همین‌طور بر گناهکار واجب است که در توبه کردن مسامحه نکند که این مسامحه دو خطر را در بین دارد.

1- رسیدن مرگ ناگهانی.

2- تاریکی و تیرگی گناهان بر دل زیاد می‌شود و این سبب قساوت قلب او خواهد شد.

موفق باشید.

1- کتاب توبه، شهید دستغیب ص 28.

 



تاریخ : دوشنبه 19 فروردین 1398 | 09:03 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

وارد مغازه گل فروشی شدم تا دسته گلی برای همسرم تهیه کنم چون که امروز روز تولدش بود.

هر وقت چشمم به گل لاله قرمز رنگ می‌افتد یاد دوران کودکی خود افتادم آن زمانی که در مدرسه ابتدایی درس می‌خواندم و هر وقت از راه خانه تا مدرسه به پارک محله خود می‌رسیدم و به اطراف خود نگاه می‌کردم تا ببینم نگهبان پارک کجاست؟ اگر او را نمی‌دیدم از دیوار کوتاه پارک بالا می‌رفتم و یک گل قرمز قشنگ را می‌کندم و برای معلم خود می‌بردم و آن را به معلم خود هدیه می‌دادم.

چه دورانی بود بعضی از اوقات هم نگهبان پارک کمین می‌کرد و یک کتک مفصل از او می‌خوردم.

دلیل کتک زدن او هم بود که می‌گفت شما غنچه‌های باز نشده را هم از بین می‌برید.

یاد این تمثیل افتادم که غنچه تا غنچه است در حجاب است و هیچ کس هوس چیدن آن را نمی‌کند اما همین که حجاب را کنار گذاشت و باز شد آن را خواهند چیند.

وقتی آن را چیدند چند روزی ممکن است در جای مناسب قرارش دهند اما دیری نمی‌پاید که پژمرده و پرپر شود و آن را در سطل زباله می‌ریزند.

دختران هم تا در حجابند هم چون غنچه‌اند هیچ کس دست طمع و تصرف به سمت آن‌ها دراز نمی‌کند اما همین‌که این حجاب را کنار بگذارند مورد طمع دیگران واقع خواهند شد (1).

موفق باشید.

1- کتاب تمثیلات ج 2 ص 120.




طبقه بندی: مذهبی، 
برچسب ها: حجاب،  

تاریخ : شنبه 17 فروردین 1398 | 08:36 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

شاید شما هم مثل من وقتی کم سن و سال بودید از این کارهای اشتباه کرده باشید. شاید هم پسر خوبی بوده‌ای  و اصلاً سراغ این کار نرفته‌اید ، زنگ زدن درب خانه مردم و پا به فرار گذاشتن را می‌گویم. من وقتی کم سن و سال بودم چند بار از این کارها کرده‌ام ولی الآن که فکر می‌کنم به اشتباه خودم پی برده‌ام و از کار بدم پشیمان هستم چرا که با این کار موجب اذیت و آزار همسایه‌ها شده بودم ،  و حالا امیدم به لطف و بخشش خداوند است که او بسیار بخشنده و مهربان است و بندگان پشیمان خود را خواهد بخشید.

موفق باشید.




طبقه بندی: اخلاق، 
برچسب ها: زنگ،  

تاریخ : سه شنبه 13 فروردین 1398 | 09:34 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

پسر فقیری که سواد درست و حسابی هم نداشت عاشق دختری شد که از کمالات، علم و اصل و نسب چیزی کم نداشت.

قضیه عاشقی خود را با مادرش مطرح کرد ولی خانواده با او مخالفت کردند چرا که می‌دانستند جواب رد خواهند گرفت.

اما با اصرار این پسر به ناچار به خواستگاری آن دختر رفتند و موضوع را مطرح کردند.

دختر قبول کرد که با این پسر ازدواج کند ولی یک شرطی هم گذاشت و آن شرط این بود که این پسر 40 شب نماز شب بخواند و بعد از 40 شب مراسم عقد و عروسی برپا شود.

جوان شرط را پذیرفت و از همان شب اول شروع کرد به نماز شب خواندن. روز چهل و یکم شد اما دیگر به خانه آن دختر نرفت چرا که دیگر عاشق کسی دیگر شده بود او عاشق خدا و عبادت او شده بود و حاضر نبود که لذت یک شب نماز شب را با هیچ چیز دیگری حتی ازدواج عوض کند.

سرنوشت آن جوان به کلی تغییر کرد و جزو عارفان زمان خود گردید.

موفق باشید.

1- پنجره‌ای رو به آفتاب جلد 3 ص 208.




طبقه بندی: اخلاق، 
برچسب ها: عاشق خدا،  

تاریخ : یکشنبه 11 فروردین 1398 | 10:41 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

یکی از دوستانم حافظ قرآن بود و تمام 30 جزء قرآن را حفظ بود همیشه قرآن همراه او بود و همیشه مشغول قرائت قرآن بود.

یک روز جمعه‌ای که با همدیگر بر سر مزار مادرش رفته بودم برای خواندن فاتحه دیدم که قرآن را از جیب کتش درآورد و شروع کرد به قرائت قرآن بر سر مزار مادرش.

بعد از این که قرآن خواندنش تمام شد و دوباره قرآن را در جیبش گذاشت از او سؤال کردم تو که حافظ قرآن هستی پس چرا از حفظ قرآن نخواندی؟! با خوش اخلاقی جواب داد که امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «قرائت قرآن از روی مصحف از عذاب پدر و مادر می‌کاهد هر چند آنان کافر باشند»(1).

موفق باشید.

1- الكافى، ج‌2، ص‌613. 


برچسب ها: قرآن،  

تاریخ : جمعه 9 فروردین 1398 | 09:20 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

متأسفانه جامعه امروزی با وجود امکانات رفاهی نسبت به زندگی گذشتگان دارای ناراحتی‌های روانی زیادی می‌باشد و این ناراحتی‌های روانی بزرگ‌ترین خطری است که جامعه بشری را تهدید می‌کند.

امروزه بسیاری از انسان‌های مرفه در حسرت چند ساعت خواب راحت بودن استفاده از انواع داروهای خواب آور هستند، یعنی آن‌ها حتی از خوابی که یک فقیر با ایمان از آن بهره‌مند است محرومند و این تنها معلول یک علت است و اگر بشر چشم خود را باز کند و به درستی بیندیشد پی به سخن امام عزیزمان (رحمه الله) می‌برد که فرمود: «بحران بشریت، بحران معنویت است».

بشر اگر به معنویت در زندگی خود و فرزندان خویش توجهی نکند و یا در برنامه ریزیهای خود به معنویت ارج نگذارد حتی اگر از نظر مادی غرق در ناز و نعمت شود تازه اول بدبختی و گرفتاری اوست.

جامعه مدینه در صدر اسلام یک جامعه‌ی فقیر بود اما بر اثر توجه به معنویت در مقابل دنیای شرک و کفر آن روز ایستاد و پیروز شد و زمانی این جامعه ضربه خورد که از معنویات جدا شد و به سراغ رفاه رفت آری آنگاه‌که رفاه گرایی سمت و سوی حرکت جامعه شود و نماز ضایع گردد خداوند نیز برکت را از عمر و روزی انسان بر می‌دارد و برای همین پیامبر به دخترش فاطمه زهرا فرمود دخترم هرکس نماز را سبک بشمارد خداوند برکت را از روزی‌اش می‌گیرد.

موفق باشید.

1- نماز زیباترین الگوی آفرینش، غلامعلی نعیم آبادی: ص 162.




طبقه بندی: اخلاق، 

تاریخ : چهارشنبه 7 فروردین 1398 | 10:29 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

دو تا پسر بچه چهار، پنج ساله بودند که داشتند با هم بازی می کردند؛ نمی‌دانم چرا یک دفعه شروع کردند به دعوا کردن و فحش دادن به یکدیگر آن هم چه فحش هایی ؟!

برایم سوال شد که چه چیزی باعث شده که دو کودک در این سن کم به همدیگر فحش و ناسزا بدهند؟!

جواب واضح است چون سبک زندگی ها عوض شده است چون در خانه پدر و مادر مراعات نمی‌کنند بچه ها هم از پدر و مادر  خود یاد می گیرند و  از آنها تقلید می‌کنند.

آدم عاقل زبان خود را با فحش دادن کثیف نمی کند ، حتی انسان نباید به حیوانات فحش و ناسزا بگوید چرا که با این کار کم کم عادت می‌کند و به آدمها هم فحش می دهد و زبان او به فحش دادن عادت می‌کند.

یک روز حضرت عیسی به خوکی برخورد کرد و به خوک گفت «برو به سلامت» یاران حضرت عیسی از او پرسیدند چرا با این خوک مودبانه حرف زدی؟! عیسی (علیه السلام) گفت زیرا دوست ندارم که زبانم به حرف بد عادت کند(1).

موفق باشید.

1- فرهنگ نامه سبک زندگی ص 107.




طبقه بندی: اخلاق، 
برچسب ها: فحش،  

تاریخ : دوشنبه 5 فروردین 1398 | 07:56 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

نیوتن که قانون جاذبه را کشف کرد با مشاهده افتادن یک سیب از درخت به این موضوع پی برد مگر هزاران نفر دیگر افتادن یک سیب از درخت را ندیده بودند پس چرا به این قانون نرسیدند در مورد نیوتن می‌نویسند: که گاهی آن قدر غرق در مطالعه می‌شد که دوستانش از روی شوخی غذای او را می‌خورند هنگامی که نیوتن سر میز غذا حاضر می‌شد با تعجب از دوستانش می‌پرسید من غذایم را خوردم؟!

زیرا از یک طرف احساس می‌کرد گرسنه است و از طرف دیگر می‌دید غذایش خورده شده است. این داستان را گفتم برای این که بگویم کسانی که در نماز حواسشان پرت می‌شود و از نماز غافل می‌شوند دلیلش بی‌توجهی به اهمیت نماز است حال آن که پیامبر می‌فرماید: هنگامی که به نماز می‌ایستی با تمام وجودت متوجه پروردگارت باش.(1)

و نمونه کامل این توجه به پروردگار را امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) داشت که تیر از پای مبارک ایشان در نماز خارج سازند و ایشان متوجه نمی‌گردد.

نیوتن غرق در مطالعه است و از اطراف خود چیزی خبردار نمی‌شود و امیر المومنین یاد خدا است و از اطراف خود آگاه نمی‌شود (2).

موفق باشید.

1- بحار انوار ج 84 ص 220.

2- نماز زیباترین الگوی پرستش 180 183.




طبقه بندی: مذهبی، 

تاریخ : شنبه 3 فروردین 1398 | 09:56 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

خیلی‌ از دزد می‌ترسید، همه‌اش نگران بود که نکند نصف شب بریزند و منزلش را خالی کنند و تمام سرمایه‌اش را که سالها برای تهیه آن زحمت زیادی کشیده بود را ببرند برای همین تصمیم گرفت برای خانه‌اش دزدگیر نصب کند و درب‌های آهنی و قفل‌های ضد سرقت برای خانه‌اش تهیه کرد.

اما غافل از این که شبی دزدی به سراغش آمد و همه‌ی دارایش را برد تا صبح نشده همه اهل محل داستان فرار جوان غریبه با دخترش را می‌دانستند. تمام دارای اش آبرویش بود که یک شب بر باد رفت (1).

موفق باشید.

1- حریم چشم و چادر، احمد نظری، ص 188.




طبقه بندی: مذهبی، 

تاریخ : پنجشنبه 1 فروردین 1398 | 09:41 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

پیامبر گرامی اسلام عموی داشتند به نام ابولهب که خداوند در قرآن در سوره تبت به آن اشاره کرده است و آن را نفرین کرده است. ابولهب دشمن پیامبر بود و پیامبر را بسیار اذیت و آزار می‌کرد ابولهب در جنگ بدر شرکت نکرده بود و پس از بازگشت ابوسفیان از جنگ ماجرای جنگ را از او پرسید ابوسفیان چگونگی شکست لشکر قریش را شرح داد سپس افزود به خدا سوگند ما در این جنگ سوارانی را در میان آسمان و زمین دیدیم که به یاری محمد آمده بودند. ابو رافع غلام عباس آنجا نشسته بود، دستش را بلند کرد و گفت: آن‌ها که به یاری محمد آمدند فرشتگان آسمان بودند.

ابولهب سخت ناراحت شد و سیلی محکمی بر صورت ابو رافع زد و او را بر زمین کوبید و بنا کرد کتک زدن.

ام الفضل زن عباس حاضر بود وقتی رفتار ابولهب را دید چوبی برداشت و محکم بر سر ابولهب کوبید و گفت: این مرد ضعیف را غریب و تنها گیر آوردی؟ سر ابولهب شکست و خون جاری شد و بعد از هفت روز بدنش عفونت پیدا کرد و دانه‌های طاعون مانند بر بدنش ظاهر گردید و با همین بیماری به هلاکت رسید.

 عفونت بدن او به حدی بود که حتی فرزندانش جرئت نکردند نزدیک او شوند و ترس داشتند بیماری ابولهب مسری و واگیردار باشد و به دیگران سرایت کند سرانجام که بوی تعفنش پخش شد و صدای همسایگان در آمد طنابی به پای او بستند و جسد پلیدش را به زمین کشیدند و به بیرون مکه بردند و او را در گودالی انداختند و سنگ و کلوخ پرتاب کردند تا زیر سنگ و کلوخ و خاک پنهان شد.(1)

موفق باشید.

1- بحار الانوار ج 19 ص 227.





طبقه بندی: مذهبی، 
برچسب ها: ابولهب،  

تاریخ : دوشنبه 6 اسفند 1397 | 08:27 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

حضرت علی اکبر بین سال‌های 33 تا 35 (هـ ق) از مادری بزرگوار به نام لیلا دختر ابی مره بن مسعود ثقفی در شهر مدینه چشم به جهان گشود و در مکتب انسان ساز امام حسین (علیه‌السلام) تربیت شد و از چشمه جوشان علم، ادب، کمال، ایثار و شهادت سیراب گردید و در پرتو این تربیت در راه اطاعت از امامت و حمایت از اهداف و آرمان‌های مقدس آن از هیچ کوششی فروگذار نکرد و تا آخرین نفس و آخرین قطره خون از امام زمانش دفاع نمود.

امام حسین (علیه‌السلام) درباره فرزندش علی اکبر می‌فرماید: «اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسول الله» (1). «حضرت علی اکبر شبیه‌ترین مردم از لحاظ خلقت و اخلاق و صحبت کردن به رسول خدا می‌باشد».

حضرت علی اکبر شبیه‌ترین مردم در تمام ویژگی‌ها و خصوصیات به رسول الله جز مقام بلند نبوت و امامت بوده است. مورخان هیچ کس را در جمیع صفات شبیه پیامبر اسلام ندانسته‌اند مگر علی اکبر.

در میان خاندان رسول خدا افرادی شبیه ایشان بوده‌اند اما نه در تمام جهات و ویژگی‌ها، فاطمه زهرا (علیها‌السلام) در راه رفتن، امام حسن در هیبت و سیادت ولی علی اکبر در تمام ویژگی‌ها و خصوصیات به آن حضرت شباهت دارد این شباهت به قدری زیاد و جامع بود که امام حسین هرگاه جای خالی رسول الله را احساس می‌کرد و غبار غم دلش را می‌گرفت و مشتاق زیارت آن جمال نبوی می‌شد به سیمای دلربای و قامت رعنای جوانش علی اکبر می‌نگریست و دل خود را آرام می‌ساخت.

موفق باشید.

1- بحارالانوار ج 45 ص 43.





طبقه بندی: مذهبی، 

تاریخ : شنبه 4 اسفند 1397 | 09:38 ق.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

در خیابان مولوی داشتم قدم می‌زدم که گفتگوی پیرمردی که با همسرش به بازار آمده بود با یکی از فروشندگان بازار مولوی نظرم را جلب کرد.

پیرمرد یک جفت جوراب می‌خواست برای خودش تهیه کند فروشنده اصرار می‌کرد که دو یا سه جفت جوراب به پیرمرد بفروشد.

پیرمرد حرف قشنگی زد. گفت آقا سه جفت جوراب می‌خواهم چکار از کجا معلوم من فردا زنده باشم همین یک جفت جوراب تا شش ماه برای من کار می‌کند. اگر تا شش ماه دیگر زنده بودم قسم می‌خورم که به مغازه شما بیایم و از شما جوراب بخرم. البته به شرطی که شما هم زنده باشی!

پیرمرد حرف حکیمانه‌ای زد از کجا معلوم من و تو تا شش ماه دیگر زنده باشیم. پیامبر فرمود: «هر کس فردا را از عمر خویش شمارد مرگ را به خوبی نشناخته است» (1).

موفق باشید.

1- نهج الفصاحه: ص 598.





طبقه بندی: مذهبی، 

تاریخ : جمعه 3 اسفند 1397 | 07:46 ق.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

یکی از دانش آموزان مدرسه ما که کلاس چهارم است به تازگی مادرش را از دست داده است، خیلی ناراحت بود دائماً با خود می‌گفت: «خدایا چه خوب می‌شد که مرگی وجود نداشت و مادر من زنده بود».

من برای او داستانی تعریف کردم و با شنیدن این داستان کمی آرام شد.

سال‌ها پیش گروهی از مردم نزد پیامبر خود رفتند و گفتند: «از خدا بخواه تا مرگ را از میان ما بردارد». آن پیامبر درخواست مردم را به خداوند گفت و خدا هم پذیرفت برای مدتی مرگ از میان مردم برداشته شد و روز به روز جمعیت مردم بیشتر و خانه‌هایشان شلوغ‌تر شد دیگر هیچ کس نمی‌مرد. مردم مجبور بودن با پدر پدر بزرگ و پدر بزرگ و پدر خود زندگی کنند و از آن‌ها نگهداری کنند و دیگر فرصت هیچ کاری را جز نگهداری این‌ها نداشتند و همگی از زندگی خسته شده بودند برای همین دوباره پیش پیامبر خود رفتند و گفتند از خداوند بخواه که ما را به حالت قبل برگرداند. خدا هم این درخواست را قبول کرد و دوباره مرگ به سراغ آن‌ها آمد و زندگی آن‌ها به حالت معمولی خود برگشت و از آن زمان به بعد قدر نعمت مرگ را دانستند (1).

موفق باشید.

1- کتاب خدایا اجازه، غلامرضا حیدری ابهری، ص 147.





طبقه بندی: اخلاق،  مذهبی، 

تاریخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 | 03:28 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات
Related image" alt="" />
سلام وقت بخیر:
دیروز باران خوبی در شهر ما بارید، شهر من شاهرود است. بعد از باران رنگین کمان قشنگی در آسمان پدیدار گشت از همان کودکی برای من سؤال بود که رنگین کمان چگونه به وجود می‌آید. ولی به دنبال جواب آن نمی‌رفتم تا اینکه الآن که بزرگ‌تر شده‌ام به دنبال جواب این سؤالم رفتم و جواب آن را فهمیدم.

هر بار که باران می‌آید هوا پر از ذره‌های ریز آب می‌شود این ذره‌های آب حتی پس از باران نیز در هوا می‌ماند، وقتی خورشید می‌تابد، نورش به این ذره‌ها می‌خورد و یک نوار رنگارنگ به وجود می‌آید این نوار رنگارنگ همان نوار زیبای است که به آن رنگین کمان می‌گویند. رنگین کمان از 11 رنگ تشکیل می‌شود این هفت رنگ عبارتند از: قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش. سپس رنگین کمان از تقسیم نور خورشید به هفت رنگ به وجود می‌آید(1).

موفق باشید.

1- کتاب خدایا اجازه: ص 121.



برچسب ها: رنگین کمان،  

تاریخ : یکشنبه 28 بهمن 1397 | 10:17 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

دلم گرفته بود رفتم پارک تا شاید حالم عوض شود. روی صندلی پارک نشسته بودم و به تماشای بازی دو پسر بچه هفت هشت ساله نگاه می‌کردم ناگهان شروع کردن به دعوا کردن و فحش دادن به یکدیگر آن هم چه فحش‌های؟!

با خودم گفتم چه چیزی باعث شده است که دو کودک در این سن و سال کم به همدیگر از این فحش‌های رکیک بدهند.

خوب معلوم است چون سبک زندگی‌ها عوض شده، چون در خانه پدر و مادر مراعات نمی‌کنند بچه‌ها هم از پدر و مادر خود یاد می‌گیرند و تقلید می‌کنند.

دو پسر بچه را صدا زدم و نفر یک شکلات هم به آن‌ها دادم به آن‌ها گفتم آدم عاقل زبان خودش را با فحش دادن کثیف نمی‌کند، انسان نباید حتی به حیوانات هم فحش و ناسزا بگوید. چرا که با این کار کم کم عادت می‌کند و به آدم‌ها هم فحش می‌دهد و آهسته آهسته فحش دادن برایش آسان می‌شود.

یک روز حضرت عیسی به خوکی برخورد کرد او به خوک گفت: «برو به سلامت» یاران حضرت عیسی از او پرسیدند چرا با این خوک مؤدبانه حرف زدی؟! حضرت عیسی گفت: زیرا دوست ندارم که زبانم بر حرف بد عادت کند (1).

موفق باشید.

1- فرهنگ نامه سبک زندگی: ص 107.





طبقه بندی: اخلاق، 
برچسب ها: فحش و ناسزا،  

تاریخ : جمعه 26 بهمن 1397 | 02:27 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

رفتم گل فروشی تا برای همسرم یک دسته گل تهیه کنم چون امروز سالگرد تولد بیست و پنج سالگی او بود.

وقتی داشتم گل‌ها را بو می‌کردم تا یک گل خوشبو برای او انتخاب کنم یاد دوران کودکی خود افتادم. آن زمانی که در مدرسه ابتدایی درس می‌خواندم و هر وقت تو راه خانه تا مدرسه به پارک محله خود می‌رسیدم دور و اطراف را نگاه می‌کردم تا ببینم نگهبان پارک کجاست؟ اگر او را نمی‌دیدم از دیوار کوتاه پارک بالا می‌رفتم و یک گل قرمز قشنگ را می‌کندم و برای معلم خود به مدرسه می‌بردم و آن را به معلم خود هدیه می‌دادم. چه دوران قشنگی بود؛ البته بعضی از اوقات هم نگهبان پارک کمین می‌کرد و ما گرفتار نگهبان پارک می‌شدیم و یک کتک مفصل هم می‌خوردیم. دلیل کتک خوردن ما هم این بود که نگهبان پارک می‌گفت شما بچه ها غنچه‌های نشکفته را هم از بین می‌برید و برای همین ما را دعوا می‌کرد.

غنچه‌ی گل تا غنچه است در حجاب است و هیچ کس هوس چیدن آن را نمی‌کند؛ اما همین که حجاب را کنار نهاد و باز شد آن را خواهند چیند وقتی آن را چیدند چند روزی ممکن است در جای مناسب قرارش دهند اما دیری نمی‌پاید که پژمرده و پرپر می‌شود و آن را در سطل زباله می‌ریزند.

دختران هم تا در حجاب‌اند هم چون غنچه‌اند هیچ کس دست طمع و تصرف به سمت آن‌ها دراز نمی‌کند، اما همین که این حجاب را کنار گذارند مورد طمع دیگران واقع خواهند شد (1).

موفق باشید.

1- کتاب تمثیلات ج 2، ص 120.




طبقه بندی: اخلاق، 
برچسب ها: حجاب،  

تاریخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 | 10:54 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

چند روزی بود که اصلاً حال و حوصله هیچ کاری را نداشتم، دستم به هیچ کاری نمی‌آمد، نه مطالعه، نه ورزش، نه سینما. نمی‌دانستم چکار کنم، توی خیابان راه می‌رفتم که یک روحانی را دیدم نمی‌دانم چه کسی به دل من انداخت که جلو بروم و با این روحانی صحبت کنم. جلو رفتم و سلام کردم. او هم با مهربانی و خوش‌رویی جواب سلام مرا داد و با من احوالپرسی گرمی کرد که خیال کردم سالها همدیگر را می‌شناسیم و با هم رفیق هستیم. گفتم حاج آقا ببخشید! چند روزی است که نمی‌دانم چرا کسل و بی حوصله و بی حال هستم مرا یک راهنمایی و کمک کن تا از این حالت خارج شوم.

حاج آقا با آن لحن زیبایش گفت: هر کجا کم آوردی، حوصله نداشتی، گرفته بودی، پول نداشتی، کار نداشتی، باطریت تمام شد تسبیح را بردار و صد بار بگو: «استغفرالله ربی و اتوب الیه» آرام می‌شوی.

استغفار آثار فوق العاده زیادی دارد و فقط برای آمرزش گناه و توبه نیست.

امام جواد (علیه‌السلام) می‌فرماید: «سه چیز بنده را به رضوان و خشنودی خدا می‌رساند استغفار فراوان، نرم خویی، صدقه بسیار»(1).

موفق باشید.

1 - كشف الغمه، ج 2، ص 349.




طبقه بندی: اخلاق،  مذهبی، 
برچسب ها: حلال مشکلات،  

تاریخ : جمعه 19 بهمن 1397 | 04:00 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات

سلام وقت بخیر:

در راهپیمایی 22 بهمن با هم آشنا شدیم. جوانی خوش تیپ بود با لباس‌های شیک و کفش‌های واکس زده. از سن او سؤال کردم گفت 28 ساله دارم؛ حتماً ازدواج هم نکرده‌ای؟! گفت: درست حدس زدی ازدواج نکرده‌ام چون مشغول تحصیل و درس خواندن هستم. از او سؤال کردم مگر نمی‌خواهی ازدواج کنی گفت: به فکرش هستم ولی هنوز موقعیتش پیش نیامده.

این سخن همه‌ی جوانان است که به فکرش هستم ولی هنوز موقعیتش پیش نیامده. البته بنده خدا از یک نظر راست می‌گفت چون موقعیت زمان قدیم با زمان حاضر با هم متفاوت است. جوان قدیم وقتی به سن بلوغ می‌رسید به بلوغ اقتصادی هم می‌رسید یعنی می‌توانست معاش زندگی خود را تهیه کند.

درگذشته به دلیل اینکه افراد حرفه‌های اجتماعی را زودتر می‌آموختند و به آموزش‌های دانشگاهی و غیره نیازی نبود رابطه بین بلوغ جنسی و اقتصادی تعادل و هماهنگی داشت اما امروزه ما شاهد عدم تعادل بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی هستیم زیرا به دلیل طولانی شدن زمان آموزش در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها و نبود زمینه‌های اشتغال برای جوانان توازن و تعادل لازم بین بلوغ جنسی و اقتصادی برقرار نمی‌شود در نتیجه سن ازدواج از 18 سالگی به 30 سالگی افزایش یافته است.

با همه این تفاسیر باید به فکر چاره‌ای جدی بود و این فاصله بین بلوغ اقتصادی و جنسی را برداشت و شاید تنها راه برون رفت از این بحران هم زمان کردن بلوغ جنسی و اقتصادی از راه حرفه آموزی و اشتغال زودرس محقق کرد.

موفق باشید.

1- ره توشه راهیان نور تابستان 1385، ویژه جوانان ص 151.




طبقه بندی: اخلاق، 
برچسب ها: ازدواج،  

تاریخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 | 02:30 ب.ظ | نویسنده : علی اسماعیلی | نظرات
تعداد کل صفحات : 28 ::      1   2   3   4   5   6   7   ...  
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By Slide Skin:.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات