کودک درون من، اکتیو تشریف داره

وقتی فقط ۵ سالم بود مامان بهم میگفت ی
نرو بیرون لولو میاد میخورتت
نزدیک غریبه ها نشو که میدزدنت
به هاپو دست نزن گازت میگیره
دستاتو نزن به دهنت میکروب میره شکمتو میخوره بعد بزرگ شدی  نمیتونی مامان بشی 
الان دقیقا حس میکنم همون بچه ۵ ساله ام ......

جز رنگ زدناین تخم مرغ های سفالی هیچ کار دیگه ای انجام نمیدم:(  کلیک

نوشته شده در 1398/12/16 ساعت 22:55 توسط Nilay باخیش

یه شرایطی پیش اومده که مجبور شدیم یه اسپری ضد عفونی کننده بزاریم دم در و هر کسی که میخواد وارد خونه بشه باید یه نفر دیگه سرتا پاشو از اون اسپری بزنه و گوشیش رو با الکل خوب پاک کنه و بعد بره دستاشو با آب و صابون کاملا بشوره بعد بیاد داخل 
البته از امروز دیگه هر کسی نباید بیاد خونه
حتی کوثر که هر وقت بیدار شد باید بره خونه شون.

ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن....

نوشته شده در 1398/12/10 ساعت 08:33 توسط Nilay باخیش

همه برنامه هامون خراب شد
آموزشگاه
ارشاد
جشنواره
راهیان نور
خرید
عید
...
..
.
من و قرنطینه :(

نوشته شده در 1398/12/7 ساعت 07:44 توسط Nilay باخیش

اوه اوه  اون شاخه گل رو که دستش گرفت نفسم بند اومد 
میدونستم میخواد تقدیمش کنه به من
نگاهم رو به طرف پنجره اتاقش چرخوندم و یه چیزی پروندم وسط که یادم نمیاد اصلا موضوع چی بود
انقد گل رو سمت من گرفت که آخرش گذاشت روی میز
هوووووووف 
بعد الکی بحث عوض کرد که این شاخه گل چقد زشته گفت میبینی  کت بزهی

پ.ن : من از این طرح های خط خطی و انتزاعی اتاق اون هییییییییچ خوشم نمیاد و هییییییییییچ حسی بهشون ندارم چطور میتونم سبک خودمو عوض کنم آخه


نوشته شده در 1398/12/3 ساعت 19:40 توسط Nilay باخیش

خوشحالم توی ورکشاپ امسال شرکت داشتم
خسته نباشین هنرمندای عزیز  کلیک

نوشته شده در 1398/11/30 ساعت 18:35 توسط Nilay باخیش

چقد گناه دارین که تو قم زندگی میکنید
بخدا یه خرس گرفتن باعث نمیشه رژیم شما سقوط کنه ول کنید مردمو چی از جونشون میخوایین آخه
نترسید خرس ها کرونا ندارن سالهاست ویروس روحانی نکشته مارو کرونا میخواد چه غلطی کنه مثلا


نوشته شده در 1398/11/25 ساعت 12:42 توسط Nilay باخیش

انقد بدم میاد از اونا که میان و کامنت میدن که "چرا خاموش میایی و میری" 
من اگه وقت کنم به مدیریت وب خودم سر میزنم نه وب شما 


نوشته شده در 1398/11/21 ساعت 09:01 توسط Nilay باخیش

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود میگذرم

"شهریار"

نوشته شده در 1398/11/18 ساعت 00:00 توسط Nilay باخیش

این خاطره منو یاد برگشتن رضا از بندر عباس میندازه بابا میلیادر خخخخخ کلیک

نوشته شده در 1398/11/9 ساعت 09:03 توسط Nilay باخیش

پارسال روز تولدم رو همه فراموش کرده بودن جز رایتل
امسال هم از همه پیام تبریک دریافت کردم حتی از کسانی که اصلا اصلا انتظار نداشتم
جز یه نفر که از ۶ صبح منتظرش بودم....


دلشاد باد آن که دلم شاد از او نگشت
وان گل که یاد من نکند یاد باد از او
"شهریار"



نوشته شده در 1398/11/4 ساعت 11:15 توسط Nilay باخیش

تنهایی ام پر از یاد توست....

همین الان یهویی   کلیک

نوشته شده در 1398/10/28 ساعت 10:06 توسط Nilay باخیش

جماعتی به همین آب چشم بیرونی 
نظر کنند و ندانند کآتشم در توست

"سعدی"


نوشته شده در 1398/10/25 ساعت 23:49 توسط Nilay باخیش

چقد خوبه پیج ترامپ رو ما ایرانی ها تسخیر کردیم
یعنی هر وقت دلم بگیره میرم پیج اون پست فطرت و کلی میخندم به کامنتای ایرانیاخخخخ
ترامپی کله زرد مرسی که مردم ایران رو دور خودت جمع کردی
صله رحم انجام دادی میترسم بری بهشت خخخخخخخ


نوشته شده در 1398/10/21 ساعت 00:44 توسط Nilay باخیش

خخخخ

نوشته شده در 1398/10/4 ساعت 21:59 توسط Nilay باخیش

آوازه درست است که من توبه شکستم 

"سعدی"

نوشته شده در 1398/09/9 ساعت 10:48 توسط Nilay نظرات

ای خاک تو اون سرتون با اون تبلیغ های خاک تو سریتون
یعنی اگه مهماندار هواپیما بودم الان استعفا داده بودم
مهماندار بودن شغل شریفی بود، با داشتن لیمو و هلو شریف تر هم شد خخخخ


نوشته شده در 1398/09/5 ساعت 21:59 توسط Nilay

دارم بین شرق و غرب حکومت میکنم :))

نوشته شده در 1398/09/5 ساعت 09:08 توسط Nilay باخیش

رانندگی برام ممنوع شده
امروز وقتی داشتم پیاده روی میکردم فکرم درگیر همین موضوع بود 
یعنی ممکنه روزی برسه بازم با آخرین سرعت تو جاده تبریز زنجان رانندگی کنم؟


نوشته شده در 1398/09/4 ساعت 19:17 توسط Nilay

یعنی من بمیرم هم دیگه باشگاه نمیرم
خانم موسوی هر چی میگفت من خیردالیامیردیم اینکه باشگاه شده پاتوق زنا یعنی چی
چطور یکی پیدا نشده اینارو لو بده
ساعت تجمع این جور زنهارو بدونم کی هست حتما همینکار میکنم
لزهای عوضی

نوشته شده در 1398/09/2 ساعت 08:03 توسط Nilay

روحانی آشغال
ک...ملت تو دهنت

نوشته شده در 1398/08/26 ساعت 15:34 توسط Nilay

عاشق کسی هستم که زیاد باهام دعوا داره و همش گیر میده و بیشتر وقتا باهام قهره
این یعنی خیلی براش مهمم  

نوشته شده در 1398/08/22 ساعت 08:07 توسط Nilay

گاهی انقد از یه نفر متنفرم که آخرش عاشقش میشم
و گاهی انقد عاشق یکی هستم که ازش به شدت متنفر میشم که چرا این همه دوسش دارم

نوشته شده در 1398/08/19 ساعت 10:42 توسط Nilay باخیش

سه روزه که بازم سمت چپ سینه ام خواب رفته 
در میان گذاشتن این موضوع با کسی نگرانم میکنه
ترجیح میدم یه راز بمونه.

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
و لیکن با که گویم راز چون محرم نمی بینم
"سعدی"

نوشته شده در 1398/07/29 ساعت 09:28 توسط Nilay نظرات

روزم مبارک 

نوشته شده در 1398/07/16 ساعت 18:08 توسط Nilay نظرات

I am very very happy
because l'm the best storyteller
Thank god


مطمئن بودم که انتخاب میشم بهترین روز برام رقم خورد
من یه قصه گو هستم
عاشقتونم بچه ها
تبریزی آلاجام باشیما  
بالاخره صحنه قصه گویی رو میترکونم 


نوشته شده در 1398/07/10 ساعت 23:06 توسط Nilay نظرات

و اون دختر کوچولوی مو طلایی سالهاست که تنهام گذاشته...

نوشته شده در 1398/07/6 ساعت 19:20 توسط Nilay باخیش

اون زن که رو صندلی جلو ۴۰۵ نشسته بود و چشماشو گشاد کرده بود و 
از دهنش خون بیرون می اومد و دندوناش بیرون زده بود
یه جوری نگام میکرد که انگار غذای وعده بعدیش من بودم

اسرا خدا ازت نگذره
داشتم از شیزوفرنی لذت میبردم از وقتی که گفتی خطرناک میشه 
دقیقا اینطوری شده
مثل شبی که سه تا جنازه رو از درختای حیاط خونه عزیز آویزون کرده بودن

نوشته شده در 1398/07/5 ساعت 23:50 توسط Nilay

مثلا نصف شبی هوس انگور کنی و یادت بره یخچال پره انگوره
این یکی دیگه فک نکنم ربطی به شیزوفرنی داشته باشه

نوشته شده در 1398/07/2 ساعت 23:53 توسط Nilay

بازم اول مهر و خاطره چندین سال قبل
زهلم گدیر 
هم خنده آور و هم اشک آور 
دست خودم نیست نشده فراموش کنم اون روز رو خخ

نوشته شده در 1398/07/1 ساعت 10:28 توسط Nilay

چطور اعتماد کردم آب میوه رو از دستش گرفتم و خوردم؟
اونم تو اون شرایط 
یادش که می افتم موهای تنم سیخ میشه 
با اینکه ریسک مرگباری بود باز دلم پر میزنه واسه تکرارش


پ.ن : تو هیچوقت جای من نبودی که بخوای قضاوتم کنی
پس با احترام پوخ اضافه نخور لدفن

نوشته شده در 1398/06/30 ساعت 08:49 توسط Nilay