:/


•°•°•°•°•°•°•°•

من ندانم با که گویم شرح درد

قصه رنگ پریده، خون سَرد


هر که با من همره و پیمانه شد

عاقبت شیدادل و دیوانه شد


قصه‌ام عشاق را دلخون کند

عاقبت خواننده را مجنون کند

آتش عشق ست و گیرد در کسی

کاو، ز سوز عشق می‌سوزد بسی...


***
•▪•▪•
     ...Prof...
•▪•▪•
《Ndlsnpi》



  
پنجشنبه 4 بهمن 1397 | 11:21 ق.ظ | کامـنـت()


  ....



دنیا همه هیچُ اهل دنیا همه هیچ!

ای هیچ!برای هیچ،بر هیچ مپیچ!



  
پنجشنبه 23 اسفند 1397 | 07:20 ب.ظ | کامـنـت()


  ...



حرف های دخترک به پایان رسید. دیگر جوهر نمیریخت.

پسرک که تمام آنها را بر وجودش نقاشی کرده بود 

برای بار دگر به دختر خیره شد.

ناگهان راه شکست!

اینبار به جای جوهر، این اشک بود 

که در چشمان دخترک نقش می بست.

اشک، از چشمانش سرازیر شد؛ 

بر روی نقاشی های پسر راه رفت؛

جوهرها را رنگ داد؛ آتش ها را سوزاند.

آری؛پسر از جنس آتش

 و دختر گویا، از سرمای یخ بود.

از گرمای آتش،دختر بخار شد!

نور شد!

رفت...رفت!

 خورشید را نوشت؛ ابرها را شکافت؛آسمان شد!

پسرک اشک های او را سخت در آغوش گرفت؛ 

جوهر هایش را به دست تاریکی ها فروخت...

آری اینگونه بود که سیاهی،رنگ شد.

من،جهان را از جنس جوهر میبینم.

کافی بود کمی،فقط کمی،پنجره را باز کنی...

زندگی...از پنجره های بسته

رد نمی شود!



  
یکشنبه 19 اسفند 1397 | 05:36 ب.ظ | کامـنـت()


  ...


من از راهی دور

برای خواندن خواب های تو آمده‌ام،

من از راهی دور

برای گفتن از گریه های خویش

راهی نیست،

در دست افشانی حروف

باید به مراسم آسان اسم تو برگردم،

من به شنیدن اسم تو عادت دارم

من

مشق نانوشته ام به دست نی،

خواندن از خواب تو آموخته ام به راه

من

باران بریده ام به وقت دی،

گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه

به من بگو

در این برهوت بی خواب و طی،

مگر من چه کرده‌ ام

که شاعرتر از اندوه آدمی ام آفریده اند؟



  
شنبه 18 اسفند 1397 | 11:12 ب.ظ | کامـنـت()


  ...



چقدر سفت شده است پدال دوچرخه دونفره عشقمان

یا من خسته شدم یا به سربالایی رسیدیم

شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی … !



  
شنبه 18 اسفند 1397 | 11:08 ب.ظ | کامـنـت()


  ...


چنان دل بسته ام کردی

که با چشم خودم دیدم

***

خودم میرفتم اما...

سایه ام با من نمی آمد!



  
شنبه 18 اسفند 1397 | 11:04 ب.ظ | کامـنـت()





آنچه از سر گذشت ؛ شد سرگذشت!!

حیف بی دقت گذشت ؛ اما گذشت !!

تا که خواستیم یکی دو روزی فکر کنیم؛

بر در خانه نوشتند ؛ درگذشت...



  
چهارشنبه 8 اسفند 1397 | 05:33 ب.ظ | کامـنـت()




بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم


فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم


اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد


من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم




  
یکشنبه 21 بهمن 1397 | 02:27 ق.ظ | کامـنـت()


شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات