FireBoy

من یک پسرم یک آریایی اصیل

 نه ساعت

آغازم می کند

نه تقویم پایانم می دهد!!!

لحظه شمار اتفاقی هستم که نمی افتد ...


نوشته شده در شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 09:35 ب.ظ توسط کیان همیشه |

ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است

نوشته شده در یکشنبه 10 تیر 1397 ساعت 09:55 ق.ظ توسط کیان نظرات |

سلام
حال همه‌ی ما خوب است 
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، 
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند 
با این همه عمری اگر باقی بود 
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم 
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و 
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان


نوشته شده در جمعه 21 اردیبهشت 1397 ساعت 12:06 ب.ظ توسط کیان نظرات |

آدم...
وقتی دستش به جایی بند نیست
سراغ آرزوها می‌رود
آرزوهایش که محال شد
غرق می‌شود در خاطراتش

میلان كوندرا

نوشته شده در شنبه 25 فروردین 1397 ساعت 09:53 ق.ظ توسط کیان نظرات |

وزش باد شدید است
و نخم محکم نیست ...


نوشته شده در چهارشنبه 9 اسفند 1396 ساعت 10:40 ق.ظ توسط کیان نظرات |

گاهی آدم باید چمدان بشود
ببندد خودش را
برود خودش را

#نیما_دهقانی 

نوشته شده در پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت 11:19 ق.ظ توسط کیان نظرات |

من
نمی دانستم
معنی هرگز را،
تو چرا باز نگشتی دیگر؟

هوشنگ_ابتهاج

نوشته شده در سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت 11:14 ق.ظ توسط کیان نظرات |

دنیا که به پایان برسد

دنیایی دیگر خواهند ساخت

و خنده تــــــو

جای آفتــــاب را خواهد گرفت.


رسول یونان


نوشته شده در دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت 01:18 ق.ظ توسط کیان نظرات |

جهان 
آلوده ی خواب است
و
من 
در 
وهم 
خود 
بیدار.....


سهراب سپهری

نوشته شده در شنبه 3 مهر 1395 ساعت 12:37 ق.ظ توسط کیان نظرات |

عاشق اگر می شوید
عاشق رفتار آدم ها نشوید!!
آدم ها گاهی حالشان خوب است،
گاهی بد،
رفتارشان متاثر از حالشان است.

عاشق افکارشان شوید
افکار حتی در بدترین حال آدم ها هم
تغییر نمی کند.

نوشته شده در چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 01:13 ب.ظ توسط کیان نظرات |

اگر زندگانی برای باور کردن و دوست داشتن است،
من ‌مدتها باور کرده ام و دوست داشته ام.
مدتها راست گفته ام و دروغ شنیده ام!
حال دیگر بس است...!

نیما یوشیج

نوشته شده در جمعه 4 تیر 1395 ساعت 10:27 ق.ظ توسط کیان نظرات |

دریا هم
تنگ می شود دلش!
مثل آدم ها
موج می کند دلتنگی اش را
می آورد پیش صخره ها
اما صخره ها
مغرور و بی تفاوت
 پس می زنند او را
درست مثل عکست
که نداشتنت را
می شنود بارها از زبانم
اما نگاهش همچنان
به دیوار روبرو ست

بهنام  محبی فر

نوشته شده در جمعه 3 اردیبهشت 1395 ساعت 08:37 ق.ظ توسط کیان نظرات |

افق تاریک،دنیا تنگ، نومیدی توانفرساست...

                                                    می دانم!!

و لیکن ره سپردن درسیاهی رو به سوی روشنی زیباست ...

                                                                      می دانی؟؟

به شوق نور در ظلمت قدم بردار ...

به این غم های جان آزار دل مسپار ...

که مرغان گلستان زاد... که سرشارند از آواز آزادی....

نمی دانند هرگز لذت و شوق رهایی را ...

و رعنایان تن پرورده در نور ...

نمی دانند هرگز

در پایان تاریکی...

                          شکوه روشنایی را........



نوشته شده در جمعه 13 فروردین 1395 ساعت 06:07 ق.ظ توسط کیان نظرات |

چند روز دیگر امروز 
پارسال می شود
کمی ساده،
اندکی خنده دار
و قدری عادی...
امروز سالهاست می رود و ما همچنان چشممان 
پی فرداست...
به فکر پاییز تابستان را فدا می کنیم و 
به فکر بهار زمستان را...
جشن می گیریم و عید می گیریم و باز همانی 
می شویم که بودیم
با اختلاف چند تار مو سپیدتر........

نوشته شده در پنجشنبه 27 اسفند 1394 ساعت 07:07 ق.ظ توسط کیان نظرات |

   AxGiG

هیچ بیشه ای بی خاطره نیست
از هم آغوشی با بادها
و هیچ جنگلی
عاشق نشده مگر با بوسه های باران
تنها منم ...
که زنده مانده ام
در هوای تو
بی آنکه بپیچد ... در نفس هایم




نوشته شده در جمعه 7 اسفند 1394 ساعت 12:02 ب.ظ توسط کیان نظرات |

می کوشم غم هایم را غرق کنم...
اما بی شرف ها یاد گرفته اند شنا کنند.

نوشته شده در پنجشنبه 8 بهمن 1394 ساعت 09:03 ق.ظ توسط کیان نظرات |

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

اولین روزی بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم. چتر نداشتیم. دویدیم،
خندیدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی را چه طور؟
پیش بینی اش را کرده بودی.
چتر آورده بودی ومن غافلگیر شدم.
سعی می کردی من خیس نشوم و
شانه ی سمت چپ تو کاملا خیسبود.
و سومین روز را چه طور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری.
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و 
شانه ی سمت راست من  کاملا خیس شد.
و چند روز پیش را چه طور؟ به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم 
برای این که پین های چتر توی چش و چالمان فرونرود،
دو قدم دورتر از هم راه برویم...
فردا برای قدم زدن نمی آیم. تنها برو...

نوشته شده در سه شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 03:27 ب.ظ توسط کیان نظرات |

آغوش گرمم باش...
بگذار فراموش کنم لحظه هایی که...
در سرمای بی کسی لرزیدم...

نوشته شده در پنجشنبه 24 دی 1394 ساعت 10:09 ب.ظ توسط کیان نظرات |

آدم ها یک بار عمیقا عاشق

می شوند ..!

چون فقط یک بار نمی ترسند 

که همه چیز خود را

 از دست بدهند ؛

اما بعد از همان یک بار ،

ترس ها آنقدر عمیق می شوند

که عشق دیگر دور می ایستد .....

نوشته شده در جمعه 27 آذر 1394 ساعت 04:41 ب.ظ توسط کیان نظرات |

بگذارید فقط خدایم مرا
قضاوت کند
و بد بودنم را فقط او تشخیص دهد 

 ﺍﺣﺴﺎﺱ تاسف 
ﺑـﺮﺍﯼ ﺗﻤـﺎﻡ ﮐﺴﺎﻧــﯽ ﮐـﻪ ﺑـﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯿـﮑﻨﻨد 
ﺣـﺲ نمیکنند 
 نمیشنوند 
نمیچشند 
ﻓﻘـﻂ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺘهم میکنند 
خدایـــا به آدم هایت بیاموز 
تــــو خدایی نه آن ها
دســـت از خدایی کردنشان بردارند!!!

نوشته شده در چهارشنبه 11 آذر 1394 ساعت 09:56 ق.ظ توسط کیان نظرات |

کاش میتوانست
به رود بیندازد خودش را
ماهیِ کوچکی که
دلَش دریا بود وُ
خانه‌اَش برکه...!


"رضــــا کاظمی"

نوشته شده در چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 08:13 ب.ظ توسط کیان نظرات |

چشمان تو
معنای 
تمام جمله های ناتمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه 
در لحظه دیدار 
فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند ...

عباس_معروفی

نوشته شده در شنبه 23 آبان 1394 ساعت 09:01 ب.ظ توسط کیان نظرات |

میخــــــواهم عوض شوم !
چرا بایـــــد دلتنگ آغوشت باشم؟
میخـــــــواهم تو دلتـــــنگ آغوشَـــم باشــــی!
میخـــواهم آن سیــــبِ قرمزِ بالـــای درخــــــت باشـــــَم
در دورتـــــرین نُـــقطه دقت کن!!!
رسیدن بـــــه مَــــن آسان نیـــــست
اگر هِـــمـَتـَش را نـَـــداری آسیــــبی به درخت نــــزن
بـــــه همان سیــــب های کِرم خورده ی روی زمــــــین قانـــــــــــــع بــاش!!!

نوشته شده در چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 10:05 ب.ظ توسط کیان نظرات |

دیروز کودکی در امتداد کوچه های پر از بی کسی این شهر شلوغ
دست تمنایی به سویم دراز کرد،
خالی تر از تمامی آرزو های کودکانه
دنیا عوض شده است
کودکان به دنبال نان اند و ما به دنبال عشق.



نوشته شده در یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 05:23 ب.ظ توسط کیان نظرات |

دلــــــــــم که میگیرد ...

به خـــــــــودم وعده روزهای خــــــــــــوب را میدهم ...

از همان روزهای خوبــــــــــــــــی که ...

سالهاســــت به امـــــــــید رسیدنشان

تقویم را خـــــــــط خـــطـــــــی میکنم.


نوشته شده در چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 07:03 ب.ظ توسط کیان نظرات |

دلم هوس یک دوست قدیمی کرده 
یک رفیق شش دانگ
یک آرام دل
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده 
ودیگر محک زدن وزیرو رو کردنی در کار نباشد
رفیقی که من نگویم و
او بشنود 
بخندم وحجم بغض را در خنده ام ببیند 
رفیقی که بگویمش برو امـــــــا
بـــــــــماند 
که نـــــــــــــرود ....

نوشته شده در سه شنبه 25 شهریور 1393 ساعت 06:59 ب.ظ توسط کیان نظرات |

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسانخودت هم بیایی ...

نمیشود !...

جایی را که خالی کردی و رفتی ...

دیگر با بودن

"خـــــــــــــــــــــــــــودت"

هم پر نمیشود!

چون

"تـــــــــــــــــــــــــــــــــو"

دیگر ....

"تـــــــــو"ی سابق رویاهای من نیستـــــــــــــــــــــی !...


نوشته شده در جمعه 14 شهریور 1393 ساعت 10:34 ب.ظ توسط کیان نظرات |

 AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان















 

              دلم نه عشق می خواهد ... نه دروغ های قشنگ ...
                  نه ادعاهای بزرگ ... نه بزرگ های پر ادعا ...
              دلم یک فنجان چای داغ میخواهد و یک دوست،
                   که بشود با او حرف زد و پشیمان نشد ...!


نوشته شده در دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت 10:55 ب.ظ توسط کیان نظرات |

این بار " انتظار " درک نمی کند ...
نمیفهمد وقتی شب را تا صبح بیدارم میخواهم با طلوع زیبای آفتاب دوباره متولد شوم ...
فاتح جنگ های سختی ام ...
اما نه خسته ام ...
نه خوابم می آید ...
و نه حتی خودم را به خواب میزنم ...
تا آنجایی که خورشید می تابد به موفقیت هایم ادامه میدهم ...
و باز هم منتظرم ...
منتظر " مرداد " ...
چون نیمه مرداد در آتش زاد روزم غرش شاهانه میکنم ...
رنگ طلایی موهایم نشان از طلایه داری ام است ...
و منتظرت میگذارم ...
تا آخرین لحظه عمرت منتظرت خواهم گذاشت ...
زیرا که چشمهایم خیره میکند هر چشمی را ...
و فریب میدهد هر دلی را ...
تا آنجایی که نمیتوانی حتی چند لحظه در چشهایم خیره شوی ...
اینجا آتش خورشید نیمه مرداد در چشم هایم شعله ور است ...

نوشته شده در چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 12:31 ب.ظ توسط کیان نظرات |

امشب رها از زمان !
تنها به تو می اندیشم . . .
آهنگ های تکراری !
خاطرات تکراری !
و اشک های تکراری !
تکرار در بودن تو که هیچ گاه تکراری نمی شود !
این بی نهایت من است . . .!!...

نوشته شده در جمعه 20 تیر 1393 ساعت 02:11 ب.ظ توسط کیان نظرات |

بد شده ایم !
از وقتی شروع کردیم به قربانت بروم های تایپی!
به دوستت دارم های اس ام اسی!
به عاشقتم های وایبری ، ویچتی ، لاینی ...
بد شده ایم !
از وقتی هر کدام از کانتکت لیستمان چیزی فرستاد و
 قلب های سرخ را روانه ی تکست کردیم....
و عشقم و عزیزم و گلم صدایش کردیم...
فرقی هم نمیکرد که باشد!
دیگر کلمات دم دستی ترین ترفندمان شد...
کلماتی که مقدسند...
که معجزه میکنند!!
افتادند زیر دست و پا ...
فرقی برایمان نکرد که چه کسی,باشد از چه جنسی باشد...
فقط اینکه باشد و دمی بگذرد برایمان کفایت کرد...!!!
بد شده ایم ! از وقتی لبخند زدیم و بوسیدیم و نوازش کردیم...
و آنسوی ماجرا پیچیدیم و پیچاندیم و به زرنگی خودمان آفرین گفتیم!!!
حال خیلی هامان خوب نیست این روزها!
عادت کردیم مرگ خیلی چیزها را جشن بگیریم ,,,
دردناک است حال و روزمان!!
دردمان درمان دارد.............
کمی صداقت ....
کمی شهامت ...
فقط همین !!!!

نوشته شده در دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 04:02 ب.ظ توسط کیان نظرات |



Design By : P I C H A K . N E T