از روزی که تــ♥ــو رفتی،پریده رنـگ شـادی
امــا خورشید مـی تــابـه،مثـل یــه روز عــادی
چـطـور هنوز پرنـده،داره هــوای پــرواز
چـطـور هنوز قنــاری،سـر مـی ده بـانـگ آواز
مـگــر خبـر ندارن،تــ♥ــو رفـتــی از کنــارم
چــرا بهت نگفتـن،بـی تــ♥ــو چـه حـالی دارم
بــه چشـم خستـه من،آسمـون از سنـگ شده
لـعنت بـه ایـن تنهـایی،دلـم بـرات تنـگ شدهღ