تاریخ : جمعه 29 خرداد 1394 | 10:01 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
سلام دوستای گلم
از اینکه این وبلاگ رو برای بازدید انتخاب کردین بسیار سپاسگزارم
امیدوارم که خوشتون بیاد
همه ی شعر ها و متنهایی که منبعشون ذکر نشده رو خودم نوشتم
کپی آزاده به شرط همدرد بودن

نظر فراموش نشه....
با تبادل لینک هم کاملا موافقم فقط اطلاع بدین




طبقه بندی: نوشته های من،

تاریخ : دوشنبه 22 تیر 1394 | 03:17 ب.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
سلام دوستای عزیزم من بابت این مدتی که نتونستم اپلودکنم وپاسخ گوی نظراتتون باشم عذر میخوام وامیدوارم ازم دلگیر نشده باشید...                 دوستدارتون پردیس پارسیان

   

تاریخ : سه شنبه 2 تیر 1394 | 09:20 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
سالهاست دنیا به آخر رسیده...
سالهاست از دیدن دخترک کبریت فروش سر چهار راه 
چشم کسی بارانی نمیشود...
سالهاست که دهقان ها از گرمی و لباس خود نمی گذرند
و فداکاری نمی  کنند...
سالهاست که از حسین فهمیده ها دیگر چیزی نمیفهمیم
 و با شنیدن اسمشان فقط یاد یک خیابان می افتیم...
سالهاست که از کنار پیرزن خسته ی زنبیل به دست
 به سادگی رد میشویم...
سالهاست که رد اتوبوس جای خود را به پیرمردعصا به دست نمی دهیم...
سالهاست که به احترام پدر ها سکوت نمی کنیم
و به خاطر مادر ها خسته نمی شویم...

آری ســـالــهـــــاســت که"تاریخ انقضای انسانیت "به پایان رسیده





طبقه بندی: نوشته های من، اجتماعی، دلنوشته،

تاریخ : سه شنبه 2 تیر 1394 | 08:02 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
میگویند: دختر است سایه ی بالا ی سر میخواهد...
سر صحبتم با توست,
تویی که خودرا سایه ی بالای سرش میخوانی...
عقاب هم هنگام شکار سایه ی بالای سر طعمه اش میشود.
...
بجای سایه انداختن با "مهربانیت" چتر امنیتی بساز محکم مثل دژ
نه سایه ی ترسی که کابوس شبش باشد.






طبقه بندی: نوشته های من، عکس نوشته، دلنوشته،
دنبالک ها: دلنوشته، عکس نوشته، دلگیرم، بازی عاشقانه، انتقام،

تاریخ : یکشنبه 31 خرداد 1394 | 09:20 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
غرور یه "مرداد"ماهی همه ی  دنیاشه
همـــــــــــــــــــــه ی دنیــــــــــاش......
منم یه "مرداد" ماهی ام ...
با غرورم زندگی میکنم,
برام از همه چی مهم تر بود.
مهم تر بود تا اینکه;
"تــــــــــــــــــو" اومدی,
موندی,
وابستم کردی,
و یه روز ....
گفتی: داری میری
غرورمگفت: برو اما دلم.....میگفت: نرو
اما تو, تو دنیا برام از همه چی مهم تر بودی...
غزیز تر بودی
غرورمو شکستم و خواستم نری.....ه...
بی فایده بود....رفتی...
رفتی اما یادت نره واسه یه "مرداد" ماهی باید خیلی مهم باشی
که غرورشو بخاطرت زیر پا بذاره
یادت نره که این منم....
من اگه غرورم  له شد,اگه دلم شکست از سنگ میشم
آهای تویی که رفتی دیگه برنگرد
چون دل من از سنگ شده
درسته تو هنوز توشی
درسته درش بسته ست هیچ کس دیگه ای اجازه ی ورود به اونو نداره....
اما
رو این دره بسته فقط یک کلمه نوشته:
               
                                    >>انتـقـــــــــــــــــام<<







طبقه بندی: نوشته های من، عکس نوشته، دلنوشته،
دنبالک ها: دل تک است، بازی عاشقانه، دلگیرم،

تاریخ : یکشنبه 31 خرداد 1394 | 08:37 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
زندگی رنگ خیال بررخ تصویر خواب بود
دل را به رنج هجر سپردم اما چه سود
پایان شام شکوه ام صبح عتاب بود


                   (سهراب سپهری)





طبقه بندی: شعر،
دنبالک ها: روشن شب، غمی غمناک،

تاریخ : جمعه 29 خرداد 1394 | 11:37 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
قلبها را عروسک های کوکی خود ندانید
عروسک محبوبتان را اگر در عصبانیت شکستید
مثلش را میخرید
امـــــــــــــــا
دل,
تــکـــــــــــ است....
اگر شکست,
دیگر مثل آن را نخواهید یافت
....





طبقه بندی: نوشته های من، دلنوشته، عاشقانه،
دنبالک ها: دلگیرم، بازی عاشقانه،

تاریخ : جمعه 29 خرداد 1394 | 11:20 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
خواب دربان را به راهی می برد
بیصدا آمد کسی از در
در سیاهی آتشی افروخت
بیخبر اما نگاهی در تماشا سوخت


                              (سهراب سپهری)





طبقه بندی: شعر،
دنبالک ها: غمی غمناک،

تاریخ : جمعه 29 خرداد 1394 | 11:02 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
صدای "احســــاس مـــــن"
این روزها
بین هیاهوی این مردم به اصطلاح عاشق
گم میشود...
چقدر بازیگری این روزها طرفدار دارد
که همه غرق" بـــــــازی عاشقـــــانــــه ی" دروغین یکدیگر شده اند...





طبقه بندی: نوشته های من، عاشقانه، دلنوشته،
برچسب ها: عشق، بازی، دروغین، احساس،
دنبالک ها: دلگیرم،

تاریخ : جمعه 29 خرداد 1394 | 10:18 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند زمن آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها...



مثل این است که شب نم ناک است
دیگران را هم غم  هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است

     (سهراب سپهری)





طبقه بندی: شعر،

تاریخ : جمعه 29 خرداد 1394 | 08:49 ق.ظ | نویسنده : پردیس پارسیان
دلگیرم ...
از خدایی که میبیند دلم گیر است و کاری نمی کند
دلگیرم از شب که شاهد هق هقم بود و سخت تر به روز رسید
از روزهایی که آرامشم را ربود
دلگیرم از اطرافیانی که هیچگاه سنگ صبور نبودنند
وهمیشه با چراهایشان نمک پاشی شدند,برای سوزاندن زخم های کهنه ی روحم...
من از دنیا دلگیرم....
شاید هم دلم گیر نیست...
دل بریده ام....
ومن با دلی گرفته به این دنیای دروغین پا نهاده ام
که اگرچه برای زخم هایم مرهم نیست اما....
اینجا دردهایم دست کم همدرد دارد...
همدرد های غریبه که نصیحت نمی کنند
سرزنش نمیکنند
زخم زبان نمی زنند
فقط میخوانند و یاد درد خودشان می افتند......





طبقه بندی: دلنوشته، نوشته های من،

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات