پست ثابت

شنبه 23 شهریور 1392 11:50 ق.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
خوبین؟؟؟؟؟
خوشین؟؟؟؟
من ک خوشم البته الکی خوش
خوب چ خبرا؟؟؟؟؟؟؟
این وب واسه شادیه
توش خاطره ام مینویسم

برید اینجا اسمتونو بزنید

http://www.iran-forum.ir/go/index.php?url=http://www.webmaster.iran-forum.ir/snow

خب دیگه ب وبامم سر بزنید و نظر بدید ممنون

سرزمین زیبایی:pegoli.mihanblog.com

پگاه استقلالی:eshghess.mihanblog.com

عشق و تنهایی:lovlygirl-justforu.mihanblog.com

کاپتان بلوم:kaptanbloom.mihanbloom.com

فعلا
نظر نشه فراموش
بــــــــــــــــوســــــــــــــــ



دیدگاه ها : گوگولی
آخرین ویرایش: چهارشنبه 3 مهر 1392 09:16 ب.ظ

قسمت چهارم داستان عشق بی پایان

پنجشنبه 30 آبان 1392 11:06 ق.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
خوبین؟؟؟؟؟
چ خبرا؟؟؟؟؟
ببخشین بازم دیر شد حوصله نوشتنشو نداشتم
حالا بدویین ادامه

عشق بی پایان 4

دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: پنجشنبه 30 آبان 1392 01:49 ب.ظ

قسمت سوم داستانم(عشق بی پایان)

یکشنبه 26 آبان 1392 04:27 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
خوبید؟؟؟
ببخشید دیر شد مسافرت بودم
حالا برید ادامه قسمت سومو گذاشتم

قسمت سوم

دیدگاه ها : نظرتو نگی مدیونیا
آخرین ویرایش: پنجشنبه 30 آبان 1392 01:49 ب.ظ

عشق بی پایان قسمت 2

سه شنبه 21 آبان 1392 08:20 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام سلام خوبین؟؟
قسمت دومشو اوردم
بدویین ادامه

قسمت دوم

دیدگاه ها : =]
آخرین ویرایش: سه شنبه 21 آبان 1392 09:12 ب.ظ

داستانم(معرفی شخصیتاش+ی خرده از داستان)اسمشم عشق بی پایانه!!!!!

دوشنبه 20 آبان 1392 11:14 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
خوفین؟؟؟؟
امروز ی داستان نوشتم البته هنوز ب قسمت های جالبش نرسیدم حالا برید ادامه اولش با شخصیتاش آشنا بشین بعدش داستانو بخونین
بدو ادامه

داستانم

دیدگاه ها : نظر نظر
آخرین ویرایش: سه شنبه 21 آبان 1392 04:07 ب.ظ

خخخخخ

شنبه 4 آبان 1392 09:35 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
خوبین؟؟؟؟؟؟
خوشین؟؟؟؟؟؟
مدرسه چ خوبه ها

وااااااااای بچه ها نمره هام از همه بیشتر شده حالا همه همچین نیگام میکنن خخخخخخخ
آخه معلما ازم تعریف میکنن خخخخخخ
خودمم میهنگم
دیگه عرضی نی
ب جز موفق باشین
باااااااااایـــــــــ



دیدگاه ها : بچه باحال
آخرین ویرایش: شنبه 4 آبان 1392 09:41 ب.ظ

با تبادل لینک موافقم

یکشنبه 28 مهر 1392 10:52 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام سلام 100 تا سلام هزار و سی صد تا سلام
خوفین؟؟؟؟؟
خوشین؟؟؟؟؟
سلامتین؟؟؟؟
درسا خوفن؟؟؟؟
امتحانا؟؟؟؟
خب میخاستم دوباره اعلام کنم که من با تبادل لینک موافقم پس هرکی موافقه بگه تا لینکش کنم بعدش لینکم کنه به دوستاتونم بگید تا بیان و تبادل لینک کنیم
به اسمی که میخاین لینکتون کنمم تو همین پست بگین منم با اسم دنیای رنگی پگولی بلینکید
ممنون
بای



دیدگاه ها : نفر با تبادل لینک موافقن
آخرین ویرایش: یکشنبه 28 مهر 1392 11:00 ب.ظ

سلام پس از چند سال

چهارشنبه 17 مهر 1392 07:17 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام این هفته هیچ اتفاقی نیفتاد منم پست نذاشتم
حالا خوبین؟؟؟
خوشین؟؟؟
سلامتین؟؟؟؟
درسا خوبن؟؟؟؟؟
امتحانا کیف میدن؟؟؟؟؟
قشنگ حالتون گرفته میشه؟؟؟
حالا ی خلاصه از این هفته براتون میگم
همه چی خوب بود
3 شنبه آزمون داشتیم
=))
توی 28 نفر فقط 5 نفرشون 4 گرفتن یکیشم من بودم
دویتم تو سقفه پررو 2.25 شده بدشم میگه من از تو بهترم
بدش امروز رفتم پای تخته واسه علوم اینقد استرس داشتم داشتم میلرزیدم
بچه بهم گفتن:قر نده
خخخخخخ
تازه با 2 از دوست دیوونه هام رفته بودیم اینقد خل و چل بازی دراوردیم
خانوممون متحول شده
اصن خیلی مهربون شده
از خانم جغرافی و تاریخمون خیلی بدم میاد ید یچه ها گفتن این زنگ چی داریم؟؟؟؟؟
گفتم:مگه نمیدونید عشق من میخاد بیاد؟؟؟؟
امروزم بی آمادگی ی آزمون ازمون گرفتن
دیگه هیچ اتفاقی نیفتاد
انگشت پامم شکسته(واقعا شکسته ها مبالغه نمیکنم)
تازه زبانمونم 3 شنبه تعطیل بود
4 ساعتم عربی داشتیم پشت سر هم
))=
آخر هفته شدید خوش بگذره
خوابتان طولانی
بای



دیدگاه ها : خواکالو
آخرین ویرایش: چهارشنبه 17 مهر 1392 09:56 ب.ظ

روز هشتم

جمعه 12 مهر 1392 09:23 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
این هفته ام ب خوبی و خوشی ب پایان رسید
زنگ اول قرآن داشتیم سوتی دادم شدید البته مهم نیست هنوز یاد نگرفتیم
بدش علوم داشتیم پدرمون دراورد گند اخلاق همیشه از من ی سوال میپرسه خخخخخخ
زبان داشتیم من خاک بر سر کتابمو جا گذاشته بودم چیزی بهم نگفت چون همش حرف زد فقط
بئش ریاضی داشتیم خانوم باحالمون اومد چن تا سوال جواب دادم(چ زرنگم)
بد دوباره علوم(اه اه اه کشتمون)
بدش پشت سرش ادبیات  امتحان گرفت منم گند زدم بابا خو مغرمون ترکید
کلیم مخش داریم
با چن تا آزمون




دیدگاه ها : خوجل و موجل
آخرین ویرایش: جمعه 12 مهر 1392 09:35 ب.ظ

روز هفتم

سه شنبه 9 مهر 1392 10:20 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
خوفین؟؟؟؟؟
من ک خوفم
ولی سرما خوردم
خاهرمم رفته خونه خالم اینا آخه خالم اینا رفتن مسافرت دختر خالم تنها بود
خب امروز صب رفتیم تو مدرسه ک سومیا برنامه داشتن منم داشتم با پگاه میحرفیدم
بدش رفتیم بالا علوم داشتیم زنگ اول(اه اه اه،خانوممون کشتمون،امروز کاربرگه هامو جا گذاشته بودم =( خب چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟یادم نبود،البته 5نفر نیورده بودن!)
اصن مهم نی،هس؟؟؟؟؟؟
بدش عربی داشتیم سیبیل خوشکل اومد
سوال پرسید بچه ها اشتباه جواب میدادن براشون نمره کامل میذاشت
اینقد پیره جون حرف زدن نداره
بدش رباتیک داشتیم خیلی حال داد فهمیدم مکانیکم چیز باحالیه ها
اه اه  بدشم جغرافی داشتیم
اونم فقط درس داد دفعه ی بعد همشون میپرسن
="(
داشتم برمیگشتم از مدرسه نمیدونم چی شده بود همه پسرا داشتن دو تا دو تا باهم حرف میزدن،بعدا اسم دخترا بد در رفته
اومدم خونه
بدش کلاس زبان داشتم
رفتم تو راه ی پسره گیر داده بود بهم مامانم دیدم گفت:دیگه نمیزارم هیچ جا تنها بری
خب چرا ب بچه مردم گیر میدید دیگه نمیتونه تنها بره بیرون؟؟؟
اینقد بد نگا میکنن و فریزر میزنن
خوبیه مدرسه اینه ک هیشکس نگات نمیکنه
خوبه دیگه
خب دیگه کاری باری؟؟؟؟؟؟
من برم
بای
نشر نشه فراموش



دیدگاه ها : نشر
آخرین ویرایش: سه شنبه 9 مهر 1392 10:48 ب.ظ

روز شیشنگ

دوشنبه 8 مهر 1392 09:40 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سیلانگ
خیل خوشحالم
آخه امروز یکی صمیمی ترین دوستامو تو راه مدرسه دیدم(آخه ما 4 تا بودیم)
دلم میخاست تو بغلم لهش کنم (آخه بیشعور نمیدونی دلم واست تنگ میشه؟؟؟؟؟؟؟)
ولی چون همه میدیدنمون و تو خیابون آدم زیاد بود فقط بوسش کردم
گفت:لباست خیلی بهت میاد(O_o)
بدش رفتم تو مدرسه دعای توسل داشتیم رفتم نمازخونه
زنگ اول چیز داشتیم چی بودش؟؟؟؟آهان ریاضی داشتیم رفتیم تو کلاس صبم خواب مونده بودم 6:28 دیقه پاشیدم حوصله نداشتم اه خیلی بده همش تکرار پارساله
بدش ادبیات داشتیم خوب بود انشا نوشتم قراره داستانش کنم شاید براش وب بزنم
ک بعدانم باید ی انشا بنویسم چون اون داستان طولانیی شده
بدش اجتمایی داشتیم خیلی بدم میاد از تاریخ و جغرافیو اجتمایی
بدش پرورشی بد نبود کلی حرف زدیم
بدش تاریخ اوف خسته شدم بابا
خانم تاریخ و اجتماییمون اومده بود از رو کتاب من میدید پر تفم کرد الانم رفتم حموم ک کپک نزنم
بدشم پا شدم بدو بدو اومدم خونه تو راه ی پسره داشت پیشرو با صدای بلند گوش میداد از پیشرو زیاد خوشم نمیاد خو یکم صداشو کم کن خواهشا
بدازظهرم ک رفتیم پیاده روی ی پسری دختری دیدم اصن معلوم نبود چی بود لباسش صورتی بود ی کیف صورتیم داشت ی وری بود ی عینک صورتی دخترونه داشت لباشم پروتز بود و رزلب داشت
بای



دیدگاه ها : تا خوجل و خوجمل
آخرین ویرایش: دوشنبه 8 مهر 1392 10:24 ب.ظ

روز پنجنگ

یکشنبه 7 مهر 1392 11:07 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام خشکملای من
خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوشین؟؟؟؟
سلامتین؟؟؟؟؟؟؟؟
من ک خیلی خوبم امروز خیلی حال داد
صب اولش ساعت 5:30 بلند شدم فک کردم 6:30 داشتم سکته میزدم
اول صب ورزش داشتیم(خانممون 24 سالشه)
با شلوار مدرسه 180 زدم خانممون کیف کرد(آخه وقتی 6 سالم بود کلاس ژیم میرفتم)
بدش بسکت داشتیم دوتا زدم تو تور
کلن زنگ اول خوب بود
بدش رفتیم آتشنشانی(مهد کودکیام اومده بودن یکیشون خیلی بامزه و خوشگل بود مواش دو گوشی بود،چشاش خوشمل بود،لباشم کوچولو بود...این از اون پسر  کشاشه ها)
بدش دینی داشتیم(پرسید از منم پرسید خیلی آسون بود)
بدش فناوری داشتیم من چون برنامه عوض شده بود بجاش جغرافی بردم(o_O)
بدش خط داشتیم خوب بود 12 نفر بیشتر نبودیم بقیمون کامی بودن
بدشم دیگه هیچی اومدم خونه
حالم خیلی بد بود
رفتم کلاس زبان خیلی کلاسمون خزه خودمم خز شده بودما(ی لباس رنگ رنگی پوشیده بودم خخخخخخخ)
بد مث بچه مثبتا خانممون گفت:سوالی ندارین؟؟؟؟؟؟
منم مث اسکلا گفتم:ببخشید چ روزایی دیکته میگیرین؟؟؟؟؟؟
بدشم گفت آخرین روز کلاس کیه؟؟؟؟؟
هیچکس جواب نداد من سریع کارتمو دراوردم گفتم 19
خخخخخخخخخ
چ اسکلم من
بدش اومدم الانم میرم کچمو بزارم



دیدگاه ها : نظرررررررررررر
آخرین ویرایش: یکشنبه 7 مهر 1392 11:53 ب.ظ

روز چهارم

شنبه 6 مهر 1392 11:10 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
خوبین؟؟؟؟؟
این مدرسه ام ک مارو داغون کرد
امروز از صب ک ورزش داشتیم
بدش نقاشی(خیلی حال داد طراحی بود منم ی چیز باحال کشیدم)
بدش ادبیات داشتیم اونم ی نمره گرفتم
بدش زبان داشتیم ک دربارش نمیحرفم چون خیلی ضایس بدش رفتیم نماز
بدش حالا دو زنگ آخر ریاضی داشتیم معلممون چون ب عنوان بهترین معلم منطقه انتخاب شده بود نبود
خانم حسنعلی اومد سر کلاسمون خیلی باحاله
بدش گفت ناهار بخورین منم ی لقمه ی کوچولو رو تو 4 تا زنگ خوردم دوستمم همش داشت مسخرم میکرد خب اصابم خرد بود چیکار کنم؟؟؟؟؟
لاغر شدم النم چون تب دارم نمیتونم درست بنویسم ببخشید
فعلنم بای
دوستون دارم



دیدگاه ها : تا بچه باحال
آخرین ویرایش: شنبه 6 مهر 1392 11:27 ب.ظ

از اینجور پسرا خوشم میاد

پنجشنبه 4 مهر 1392 09:45 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام 
خوبین؟؟؟؟؟
خوشین؟؟؟؟
همینجوری دلم خوایت بگم
ببخشید
از پسرایی خوشم میاد ک همیشه سرشون پایین اگرم سرشونو بیارن بالا ببینن رو ب روشونی فقط ی نگا میندازن تو چشات بدش دوباره سرشونو میندازن پایین
از اینایی اصن ب دخترا کاری ندارن فقط با هم جنسای خودشون میپرن مث آدم
از اینایی ک ابرو برنمیدارن
لباس صورتی نمیپوشن
موهاشونو مث آدم درس میکنن ن جوجه تیغی
ب هیچکس تیکه نمیندازن
جلو پا دخترا با ماشین ترمز نمیزنن
غیرتین
مهربونن
بد دهن نیستن
مردن ن نر
شما از چ جور پسرایی یا دخترایی خوشتون میاد



دیدگاه ها : شما از چجور پسر یا دخترایی خوشتون میاد؟؟؟؟
آخرین ویرایش: پنجشنبه 4 مهر 1392 09:54 ب.ظ

روز سوم(مث خر شدیم دیگه)

چهارشنبه 3 مهر 1392 06:34 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
خوبین؟؟؟؟؟؟
من ک دیگه دارم داغون میشم
 اصابمم خرابه
مدرسه پدرمو دراورد بابا
خیلی بده
امروز صب ساعتم زنگ خورد با ی صدای گوش خراش حوصله پاشدنم نداشتم بزور مامانم اومد صدام کرد ساعت 6:20 پاشیدم حالا همیشه من زود زود بیدار میشدم ساعت 5:40 مامانمو بیدار میکردما امروز داشت جونم در میومد خداییش
آخرشم وقتی رسیدم خانم ناظممونداشت حرف میزد
حالا من رفتم وسطش حرفشو قط کرده میگه:مقنعتو درس کی؟؟؟؟؟؟؟من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا بلخره ب هر زوری بود رسیدیم تو کلاس
صب اول وقت معلم دینی اومده اینقدم تحت تاثیر
ر قرار گرفتم(الانم دارم فک میکنم من چرا هنوز زندم)خانم خوبیه
بدش زبان داشتیم تازه ازمون میپرسه:A B C D بلدید؟؟؟؟؟؟؟
من:
بچه ها:
خانممون:
انگار با خر طرفه!!!!!!!
بدش علوم داشتیم
خانم گند اخلاقمون اومد کلی حرف زد و سوال پرسید ب منم گقت بیا پا تخته بشر بکش داشتم سکته میزدم حالا بدش گفت تخترو پاک کن منم اصن حواسم نبود(تمام حواسم ب تخته پاک کردن بود)ازم ی سوال پرسید بد یهویی فهمیدم با منه سکته زدم کلی چرت و پرت گفتم بدش همرو باهم جمع کردم ی جواب درس حسابی دراومد حالا بشرم:خخخخخخخخ این قد ضایعو دراز شده بود خخخخخخخخخخخ یادم میوفته از خنده میمیرم
دیگه بعد سکته دادن ما رفت (خدارو شکر)آخه این تک زنگ بود ی زنگ دیگه ام داشتیم(علوم)
بدش خانم ریاضیمون ک عشق منه اومد با حال ترین معلم زن تو ریاضیه(البته باحال ترین معلم من آقای مرادطلب بود واسه ادبیات)این خانممون مث آقای حسینیه خیلی استاد باحالی بود
حالا ریاضی کار کردیم اینم رفت(شکر و سپاس از خدای بزرگ ب دلیل پشت سر گذاشتن این خان های رستم)
بدش رفتیم نماز اوف من ک وضو نگرفته خوندم خانم ریاضیمون اومد باهامون نماز خوند داشت مسخره بازی درمیورد(همینه من دوسش دارم دیگه)
بدش دوباره علوم داشتیم خواست گروه بندیمون کنه(من سرگروه شدم)
حالا کلی درس داد
تیکه کلامشم اینه:متوجه شدی؟؟؟؟
من عاشق علومم ب خصوص قسمت زیستش دیوونه کنندس تازه امسان 3 بخش آخرمون تو هر صفش ی قلبی ی خونی چیزی هست(ایول)
اینم بلخره با کلی سختی تموم شد
بدش ادبیات داشتیم:خانممون گندینه اخلاقه ها ی لبخندم نمیزنه
شعر دوبله کردیم(دوبله!!!!!!!!!انگار فارسی ب انگلیسی بوده)
من کلن از ادبیات خوشم میاد ولی با دیدن این معلم از هرچی ادب و ادبیات و فارسی و این چیزا زده شدم ولی بازم خوشم میاد
حالام همشون میخان بپرسن
حالام حوصله ندارم توضیح بدم دلیلشم امتحانامونه
تازه تو مدرسه ی داداشم دارم اسمش میناست خخخخخخ
تازه خیلیم غیرتیهخخخخخخ ولی مامانم نیست
خب دیگه فعلا
نظر نشه فراموش



دیدگاه ها : مدرسه ایای بدبخت
آخرین ویرایش: چهارشنبه 3 مهر 1392 09:16 ب.ظ

خخخخخ

سه شنبه 2 مهر 1392 08:11 ب.ظ

نویسنده : پگاه تنها ترین فرد مریخ
سلام
چطورین؟؟؟؟؟
مدرسه خوبه؟؟؟؟؟؟
معلما سخت میگیرن؟؟؟؟؟؟
این دو روزو یکی کردم
روز اول ک رفتم تو مدرسه این خانوم ناظممون اومده دست گذاشته رو دستبندم:اینارو درار
اه اه اه
یک ضد حالی بود
بدش گفت:چادر بپوش(آخه بگو پگاهو چ ب چادر؟؟؟؟؟؟)
حالا 4 ساعت سر صف نگرمون داشتن مغزمون ک دود شد کامل
هی این بیاد حرف بزنه اون بیاد زنگ بزنن تا خانم فلانی بیاد زنگو بزنه
بچه های مردمون بدبخت کردن
بدش از همون موقع ک وارد کلاس شدیم خانم ریاضیمون ک خیلی دوسش دارم اومد
بدش خانم پرورشی(از ادب حرف میزد بعد رفت نشست رو میز)
بدش خانم ادبیاتمون(ماشااله تو سختگیری حریف نداره)
بدش خانم تاریخمون(آدم باحالی بود باهاش حال کردم)
جونمونو دراوردن
خلاصه اونو ول میکنیم میریم تو امروز
صب دقیقا دو دیقه ورزش کردیم(دقیقا 2 دیقه)
بدش اومدن ی چیزایی واسه هفته دفاع مقدس خوندن(خداییش آخه پسر راهنماییا دماغشمونم نمیتونن بکشن بالا)
بدش رفتیم تو کلاس ی چیزی دهنمو شدید مشغول کرده بود
صب دوستم ی اس داده بود شعر خودشو نوشته بود منم دلیتش کردم اعصابم خرد بود شدید
زنگ اول علوم داشیم خوش گذشت(فردام امتحان داریم)
رنگ دوم و سوم عربی داشتیم(4 ساعت)داغون شدم البته خیلی آسون بود(سر کلاس من بکاه شدم خخخخخخخ)(باید ب جای عربی دوم رباتیک میداشتیم ک عربی شد رباتیک افتاد واسه هفته ی بعد)
بدش رفتیم نماز(خندم گرفته بود از سومیا)
بدش کاروفناوری داشتیم(معلممون باحال بود ولی کشتمون میگفت رو همه چی فک کنیم)
خداروشکر بلخره مدرسه تموم شد
حالا اومدم برگردم
پسرانی با لباس صورتی با جثه هایی بسی بزرگ آمدند
اونوخ من مشکی(آخه ینی چی؟؟؟)
پسر صورتی دختر مشکی؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بدشم ی مشت پسر عرازل کنار خیابون بودن رو موتور(کوچولو موچولو بودن)منم تنها،بی کس):
اینقد مانتوم بلند و گشاده ک هرکس ببینم خندش میگیره
خلاصه اومدم تا نزدیک خونه ی زنه بد داشت نگام میکرد بدشم با عصبانیت ازم پرسید:کدوم مدرسه ایی؟؟؟؟؟؟
منم سریع جواب دادم:رضوان وسط خیابون نکشم والا ازش بعید نبود
تازه دارم همسایه هامونو میشناسم چن تاشونو داشتم برمیگشتم دیدیم کلن از خونه بیرون نمیان من بار اولی بود ک دیدمشون بعضیلشونو حالا خوبه مدیر ساختمونیم
حالا دیگه ببینیم فردا ک ادبیاتو ریاضی و علوم و دینی داریم چ میشه
خب دیگه
بای
نظر نشه فراموش



دیدگاه ها : بچه مدرسه ای
آخرین ویرایش: سه شنبه 2 مهر 1392 08:31 ب.ظ



تعداد کل صفحات : 2 1 2
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات