سلاااااام. و دوباره بعد از مدت هاااا...
اومدم بگمکه...
عضو کانال رمانم بشید خوش حال میشم....
I_am_the_70th_Decade@
تحت حمایت سایت نود هشتیا: 98ia.co
واقعا برام جای تعجبه...! آخه عزیز من شمایی که میای وبلاگمو می بینی.... چرا حداقل یه نظر خشک و خالی نمیدی میری...
چشمام خشک شد به ثبت نظرات...
#نظر_بدین...
سلااااام به همتون.... امروز صبح یه بارونی زد حس و حال آدمو عوض کرد..
اصلا روز آقا امام حسین یه حال دیگه داره چه برسه که الآن ماهشه... هوا عالیه...
هر سال عاشوراش هواش دل چسبه و حال آدم جا میاد.
حسین جان چه حالی دارد با تو بودن...
نظر فراموش نشه... :)
سلام به همه اتون. ایام محرم رو بهتون تسلیت میگم. ان شاالله که عزاداری هاتون قبول درگاه حق باشه.
(آقا من این پست روکامل گذاشته بودم ولی فقط بند اولش منتشر شد!!!! عیب نداره حرفامو دوباره می زنم.)
به علاوه بازگشایی دروازه های مدرسه رو بهتون تهنیت و تسلیت میگم.
من بالاخره بعد از چند ماه و اندی برگشتم و دلیل این همه تاخیرم هم به خاطر تنبلیم بود...
الآنم که دارم این پست رو میذارم(فکر نکن همین میذارم درسته... آخه اصلش می گذارم دیگه)ساعت ۵:۵۵ (اولین پستی که گذاشتم و کامل منتشر نشد ساعت ۵:۴۱ بود)دلیلشم اینه که بعد نماز صبحم تصمیم گرفتم که نخوابم(اولاً که ثواب داره و دوماً دلیل علمی هم داره برید بگردید خودتون پیدا کنین... آخه من تا کی لقمه آماده بذارم دهنتون؟!) و برای اینکه خوابم نبره اومدم تو وبلاگم تا برای شما پست بذارم...
ممنونم از اینکه وقتتون رو گذاشتید و پستم رو خوندین... دوستتون دارم...♡
راستی مشکل ثبت نظر وبلاگم هم حل شد از این به بعد حتماً می تونید نظر بدید...
زمین می چرخه، چرخ فلک می چرخه، یه روز یکی بالاس، یکی پایین...
به خودت که می جنبی می بینی خیلی چیزا برات خاطره شدن...
خندۀ دوستات، همونایی که وقتی عکساشونو نگاه می کنی
با خودت می گی انگار همین دیروز بود که...
اونجاست که دلت تنگ میشه...
چشماتو می بندی، خاطره ها دوباره میان جلوی چشمات...
دوستات باهات قدم می زنن، می خندن، دستاشونو به طرفت دراز می کنن...
و تو می خوابی... اما هم چنان...
زمین می چرخه، چرخ فلک می چرخه، یه روز یکی پایینه، یکی بالا...
ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را
ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا
سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد
گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا
سرو اگر سر کشید در قد تو کی رسید
نرگس اگر چشم داشت هیچ ندید او تو را
هر طرفی صف زده مردمو دیو و دده
لیک در این میکده پای ندارند پا
از کرمت من به ناز مینگرم در بقا
کی بفریبد شها دولتِ فانی مرا
بیست هزار آرزو بود مرا پیش از این
در هوس خود نماند هیچ امانی مرا
ای که به هنگام درد راحت جانی مرا
وی که به تلخی فقر گنج روانی مرا
سجده کنم من به جان روی نهم من به خاک
گویم از اینها همه عشق فلانی مرا
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست
ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا
بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست
بختِ جوان یار ما دادن جان کار ما
قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست
ََََُُُِِِِِِِــــ.*مولانا*.ــــَََََُُُِِِِِِِِ
من باشم و فکرت یه خیابون و
دل دلتنگ و نم بارون و..
تا جنون میرم لحظه ی دوری
همه میشناسن منو اینجوری
هر جا لبخندم سرد و بی جونه
هر جا تو حرفام غم بارونه
خنده های تو مرهمم میشه
خنده هات آبِ روی آتیشه
پا به پای تو غمو دادم رفت
بد دنیا رو با تو یادم رفت
تو رو یادم هست از شبای سرد
گرمیه دستات منو خوابم كرد
پا به پای تو رامو گم كردم
گم شدم اما بر نمیگردم
بی تو لبخندم سرد و سنگینه
ما كنار هم آرزوم اینه
كه چشات هر شب مال من باشه
صبح پاشم و چشمات رو به من واشه
هر چقد نیستی از خودم سیرم
بی تو دلتنگم بی تو میمیرم
پا به پای تو غمو دادم رفت
بد دنیا رو با تو یادم رفت
تو رو یادم هست از شبای سرد
گرمیه دستات منو خوابم كرد
♪محســــ Mohsen ـــن یگـــ Yeganeh ــانه♥
گاهی اوقات اونقد دلت تنگ میشه که می خوای بری یه گوشه بشینی و آهنگ گوش بدی!!! بعد گریه کنی واسه وقتایی که خیلی خیلی خیلی دل تنگشونی...