در هر شهری که باشم،
آنجا پایتخت تنهایی ست
جمال ثریا
طبقه بندی: باز هم برای تو، ای رویای دور دست زند گی ام، دنیای بدون تو،
در چمدان کوچک ات جا بده
یا مثل تکه ای از روشنایی
بگذار گلوبندت باشم
من را
مثل شعری کوتاه
با باغ های میوه و ذره های چرخان نور
در دهانت آب کن
تو باید
همان پنجره ی بدون قاب باشی
که اصالتش به خورشید می رسد
فرناز خان احمدی
شمرده تر بگو
با من
حروف رفتنت
تا من
بگیرم از دلت
همه بهانه ها را
آشوبم - چارتار
طبقه بندی: ای رویای دور دست زند گی ام، برای کودک تنهای دلم،
با وسواس عجیبی
تو را در من
پیش می برم
حتی در دوست داشتن های دیگر
تو در همان جایگاه پیشین ات
ایستاده ای
رفتن ات هم
مرا تنها نمی گذارد
تو را در من
با وسواس پیش می برم
انگار که رد پای بودن ات را
در تمام اتفاقات
درون عشقی ناشناخته
دنبال می کنم
سیامک تقی زاده, مورات حان مونگان
طبقه بندی: ای رویای دور دست زند گی ام، دنیای بدون تو، باز هم برای تو،
و با دست دیگرم
به تو می اندیشم
عزیزم!
در پی تو
دستم آنقدر بزرگ می شود
که از مرز می گذرد
غلامرضا بروسان
طبقه بندی: برای کودک تنهای دلم، عاشقانه های من، باز هم برای تو،
لازم نیست دنیادیده باشد
همین که تو را خوب ببیند
دنیایی را دیده است.
از میلیونها سنگ همرنگ
که در بستر رودخانه بر هم میغلتند
فقط سنگی که نگاه ما بر آن میافتدزیبا میشود.
تلفن را بردار
شمارهاش را بگیر
و ماموریت کشف خود را
در شلوغترین ایستگاه شهر
به او واگذار کن.
از هزاران زنی که فردا
پیاده میشوند از قطار
یکی زیبا
و مابقی مسافرند...
از عباس صفاری
طبقه بندی: برای کودک تنهای دلم، عاشقانه های من، باز هم برای تو، ای رویای دور دست زند گی ام،
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه می دهی؟
میشود وقتی مینویسی
دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
... موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز!
از دلتنگیت میمیرم.
وقتی نیستی
میخواهم بدانم چی پوشیدهای
و هزار چیز دیگر.
طبقه بندی: برای کودک تنهای دلم، کوچه باغ خاطره، ای رویای دور دست زند گی ام، باز هم برای تو، عاشقانه های من،
با تو لجْبازی نمیکنم !
مانندِ کودکان،
سَرِ ماهیها با تو قهر نخواهم کرد:
ماهیِ قرمز مالِ تو،
ماهیِ آبی مالِ من...
هر دو ماهی مالِ تو باشدُ
تو مالِ من !
دریا وُ
کشتیُ
سرنشینانش مالِ تو باشندُ
تو مالِ من !
ضرر نخواهم کرد !
تمامِ دارُ ندارم زیرِ پای تو !
نه چاهِ نفتی دارم که فخر بفروشمُ
معشوقههایم در آن شنا کنند،
نه مانندِ آقاخان ثروتمندم،
نه جزیرهی اوناسیس
ـ که به وسعتِ یک دریاست ـ مالِ من است !
من شاعرمُ تنها ثروتم
دفترِ شعرهایم
وَ چشمانِ زیبای توست !
طبقه بندی: عاشقانه های من، برای کودک تنهای دلم، باز هم برای تو، ای رویای دور دست زند گی ام،
جُز آن دَم که
از عشیرهی شاهان
دوری جُسته باشم !
احساسِ داشتنِ تو
دانشِ حکومت
بر پنج قاره را به من میدهد !
حکومت بر شاخهی باران،
ارابهی باد،
مرغِ حق،
مزرعهی خورشید...
به آدمیانی فرمان دهم که پیش از من ،
کسی بر ایشان فرمان نداده است !
بازی کنم با ستارهگانِ راهِ شیری،
چون کودکی که با گوشْماهیها !
هرگز شاه نخواهم بودُ
نمیخواهم باشم...
لیکن خفتن تو بر کفِ دستانم
ـ چون مُرواریدی غلتان ـ
مرا به این رؤیا میبَرَد که پادشاهِ روسم،
یا انوشیروانِ ایران...
طبقه بندی: برای کودک تنهای دلم، باز هم برای تو، ای رویای دور دست زند گی ام، دنیای بدون تو،
|
||||
طبقه بندی: برای کودک تنهای دلم، باز هم برای تو، عاشقانه های من،
به خاطر چتری دوست دارم
که سرپناهش را در باران
قسمت میکنی با من
و هر قدر هم که گرم بپوشی
یقین دارم باز
در صف خلوت سینما خودت را
دلبرانه میچسبانی به من
هنوز باورم نمیشود
که سال به سال
چشم به راه زمستانی مینشینم
که سالها
چشم دیدنش را نداشتهام
عباس صفاری
طبقه بندی: باز هم برای تو، عاشقانه های من، برای کودک تنهای دلم، کوچه باغ خاطره،
در اطراف خانه ی من
آن کس که به دیوار فکر می کند ، آزاد است !
آن کس که به پنجره .... غمگین !
و آن کس که به جستجوی آزادی است ،
میان چار دیواری نشسته
می ایستد .... چند قدم راه می رود !
نشسته .... می ایستد
چند قدم راه می رود !
نشسته .... می ایستد .... چند قدم راه می رود !
نشسته
می ایستد .... چند قدم راه می رود !
نشسته .... می ایستد
چند قدم ....
حتی تو هم خسته شدی از این شعر
حالا چه برسد به او که .... نشسته
می ایستد ....
نه ! .... افتاد !
طبقه بندی: برای کودک تنهای دلم،
از ماه
لکه ای بر پنجره مانده است
از تمام آب های جهان
قطره ای بر گونه ی تو
و مرزها آنقدر نقاشی خدا را خط خطی کردند
که خون خشک شده
دیگر نام یک رنگ است
از فیل ها
گردنبندی بر گردن هایمان
و از نهنگ
شامی مفصل بر میز
فردا صبح
انسان به کوچه می آید
و درختان از ترس
پشت گنجشکها پنهان می شوند
طبقه بندی: برای کودک تنهای دلم، عاشقانه های من، باز هم برای تو،
بارانی که روزها
بالای شهر ایستاده بود
عاقبت بارید
تو بعد ِ سالها به خانه ام می آمدی...
تکلیف ِ رنگ موهات
در چشم هام روشن نبود
تکلیف ِ مهربانی، اندوه، خشم
و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم
تکلیفِ شمع های روی میز
روشن نبود
من و تو بارها
ادامه مطلب
طبقه بندی: ای رویای دور دست زند گی ام، عاشقانه های من، برای کودک تنهای دلم، باز هم برای تو، کوچه باغ خاطره،
قول بده که خواهی آمد
اما هرگز نیا
اگر بیایی
همه چیز خراب میشود
دیگر نمیتوانم
اینگونه با اشتیاق
به دریا و جاده خیره شوم
من خو کرده ام
به این انتظار
به این پرسه زدن ها
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی
من چشم به راه چه کسی بمانم؟
رسول یونان
طبقه بندی: باز هم برای تو، عاشقانه های من، ای رویای دور دست زند گی ام، دنیای بدون تو،
.: Weblog Themes By Pichak :.