من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم! از هرگونه کپی خوداری فرمایید..با سپاس فراوان
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبور میشی آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی :: هر چند حال و روز زمین و زمان بد است دیگه سال جدید داره میاد و تقریبا همه سرشون شلوغ میشه و مخصوصا کنکوری ها منم جزء این دغه دغه ها محسوب میشم ...اما دیگه نمی خوام بهش فکر کنم و هفته اول برم عید دیدنی و هفته دوم با دایی اینام بریم مشهد اخ چقدر دلم هوای حرم امام رضا داره..انقده حرف تو دلم دارم واسه گفتن ....میخوام به اقا یه قولی بدم واسه سال جدید ...تو فکرش بمونید....خصوصیه دعا کنید که بشه بریم..اگه اقا نطلبه همه چی بهم میخوره منم برای همه شما دعا میکنم...بعدشم میچسبم این ماهی که مانده برا کنکورم....با یک انرژی خوب...بقیه میسپارم به دست خدا .....شما هم برام دعا کنید...کنکور دادم فرداش تو وبلاگم کلی متن های خوشگل میزارم....شما هم تنهام نذارید و بهم سر بزنید...شاید بعضی موقع یواشکی اومدم سر وبلاگ و کار ایی و لطف شما رو دیدم...اگه ندیدمتون تو نظرات...اخ اخ میکشمتون برای همه شما ارزوی تندرستی دارم و رفتار خوب تو زندگی..همین...بدرود تا بعد کنکور آرزو دارم نوروزی که پیش رو داری, آغاز روزایی باشد که آرزو داری....پیشاپیش نوروز مبارک♥♥ باران عشق همیشه می بارد اما در نوروز قطره های باران طلایی رنگند.از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس شوی اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ دومین روز بارانی چطور؟ سومین روز چطور؟ و چند روز پیش را چطور؟ فردا دیگر برای قدم زدن نمیآیم. دکتر علی شریعتی آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند .اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی بحساب می آیند اگر دروغ رنگ داشت اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت اگر به راستی خواستن توانستن بود اگر گناه وزن داشت اگر غرور نبود اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم اگر خواب حقیقت داشت اگر همه ثروت داشتند اگر همه ثروت داشتند اگر عشق نبود اگر عشق نبود اگر خداوند بگذار بگویند خسیسم من دوستت دارم هایم را الکی خرج نمیکنم جز برای مهربانی خودت . . . زن شاد، زنی نیست که هیچگونه نگرانی ندارد چقــدر باید بگذرد؟؟ ۱.مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن.
::
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست … گربه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست …
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل … تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
::
::
حکایت من ، حکایت کسی است که عاشق دریا بود اما قایق نداشت ، دل باخته سفر
بود اما همسفر نداشت ، حکایت کسی است که زخم داشت و ننالید ، مثل پرنده ای
که دلش هوای آسمان داشت و دربند صیاد بود
::
::
لالا لالا بخواب دنیا خسیسه … واسه کمتر کسی خوب مینویسه … یکی لبهاش همیشه
غرق خنده است … یکی پلکاش تو خوابم خیس خیسه … یکی جز ” یاد تو ” هیچی
نداره !
جنازه ای که همه انبیاء قربانش / چه شد که هفت نفرمخفیانه میبردند . . .
معنایی که تو تنها با بودنت به زندگی ام می دهی را
بی تو من نفس میکشم در حالی که مرده ام
باور کن ..!
وسوسه می شوی،...
بـــــــــرو....
تو از بهشت قــــلب من رانده شده ای، در بهشت ماندن، لایق هر کس نیست...!
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپهای گل آلود عشق ورزیدیم.
پیشبینیاش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پینهای چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
تنها برو!
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان
جستجو نمی کردیم
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزش ترین کالا یود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…
اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت
پرهایش سفید می ماند
ولی قلبش سیاه میشود
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست
اسراف محبت است
دکتر شریعتی
زن شاد، زنی است که نگرانی دارد، ولی نمیگذارد نگرانیها او را شکست دهند.
ورلی سیلز
تا مـن
در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد می شوم.
تنـــم نلــرزد…..
بغضــم نگیــرد…..
دیگــــــه نــــــه
دســـــــت و پــــا مــــی زنــــی
نـــــه بــــال بــــال میــــزنــــی
نـــــه دل دل میــــــکنی
... نـــــــه داد و بیــــداد میــــــکنی
نــــــه گــــریــــه میـــــکنی
نـــــه مشتتـــــو میــــکوبی تــــو دیــــوار
نـــــــه ســــرتــــو مــــیزنی بــــه دیــــوار
نــــــــــه.....
از یــــــه جــــایــی بـــه بعـــد فقـــط سکـــوت میکنـــــی ..! ;)
۲.دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند.
۳.ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.
۴.عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است.
۵.اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی.
۶.خدا و انسان و عشق ، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند.
۷.قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.
8.هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست.
9.استوار ماندن و زیر هر باری نرفتن ، دین من است.
شکسته بال وپری زآشیانه میبردند / تن ضعیف غریبانه شبانه میبردند
هیچ لغت نامه ای نمی تواند معنی کند
تـــو با هر سیب کرم خورده ای...
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند
سلام..من سرما خوردم و حالم خوب نیست...ببخشید دیر به دیر میام..اخه کار دارم....ممنون که بهم سر میزنید دوستای خوبم
از یــــک جــــایی بــــه بعــــد