یا ابا صالح ادرکنی
خدایا دمت گرم ؟!
امام صادق (ع) با بعضی از اصحاب برای تسلیت به خانه یکی از خویشاوندان میرفتند . در بین راه بند کفش امام صادق (ع) پاره شد به طوری که کفش به پا بند نمیشد . امام کفش را به دست گرفت و پای برهنه به راه افتاد. ابن ابی یعفور که از بزرگان صحابه آن حضرت بود فورا کفش خود را از پا درآورد ، بند کفش را باز و دست خود را دراز کرد به طرف آن امام تا آن بند را بدهد به امام که امام با کفش برود و خودش با پای برهنه راه را طی کند .
امام با حالت ناراحتی روی خویش را از او برگرداند و به هیچ وجه حاضر نشد آن را بپذیرد و فرمود : اگر یک سختی برای کسی پیش آید ، خود آن شخص از همه به تحمل آن سختی اولی است. معنا ندارد که حادثه ای برای یک نفر پیش بیاید و دیگری متحمل رنج بشود.
نوشته شده در یکشنبه 18 اسفند 1392 ساعت
05:24 ب.ظ توسط دلداده مهدی نظرات |
در مدینه مرد دلقکی بود که با رفتار خود مردم را می خندانید ولی خودش می گفت:من تاکنون نتوانسته ام این مرد (علی بن الحسین) را بخندانم.
روزی امام (ع) به همراه دو غلامش رد میشد ، عبای آن حضرت را از دوش مبارکش برداشت و فرار کرد ! امام به رفتار زشت او اهمیت نداد. غلامان عبا را از آن مرد گرفته و بر دوش حضرت انداختند .
امام پرسید : این شخص کیست ؟
گفتند: دلقکی است که با کارهایش مردم را میخنداند.
حضرت فرمودند: به او بگویید ((انّ للّه یوماً یخسر فیه المبطلون)) خدا را روزی است که در آن روز بیهوده گران به زیان خود پی میبرند.
نوشته شده در یکشنبه 18 اسفند 1392 ساعت
05:06 ب.ظ توسط دلداده مهدی نظرات |
امیر المومنین فرمود: روزی من و فاطمه (س) خدمت حضرت رسول الله رفتیم و آن حضرت را بسیار گریان یافتم، عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد، یا رسول الله! چه چیز سبب گریه شما شده است؟ فرمود:یا علی! شبی که مرا به آسمان بردند، زنانی چند از امت خود را در عذاب شدید دیدم، پس از حالت آنها تعجب کردم و از شدت عذاب آنها گریستم.
زنی را دیدم که به موهایش آویخته شده، مغز سرش میجوشد/زنی را دیدم که به زبانش آویخته و آب داغ جهنم در حلقش ریخته میشود/زنی را دیدم که به پستان آویخته شده است/زنی را دیدم که گوشت بدن خود را میخورد و آتش از زیرش شعله میکشد/زنی را دیدم که پاهایش به دستهایش بسته شده و مارها و عقربها بر او مسلط گردیده بودند/زنی را دیدم کر و کور و لال در تابوتی از آتش مغز سرش از بینی او بیرون می آمد و بدنش از مرض خورده و پیسی پاره بود/زنی را دیدم که در تنوری از آتش به پاهایش آویزان بود/زنی را دیدم که گوشت بدن او از جلو و عقب با قیچی های آتشین بریده میشد/زنی را دیدم که صورت و دستهایش می سوخت و روده های خود را میخورد/زنی را دیدم که سرش سر خوک بود و بدنش بدن الاغ و بر او هزاران نوع عذاب بود/زنی را دیدم به صورت سگ، آتش در پشتش داخل میشد و از دهانش بیرون می آمد و ملاىکه سر و بدنش را با گرز های آتشین می کوبیدند.
فاطمه زهرا (س) عرض کرد، ای حبیب من و ای نور دیده من! خبر دهید که عمل و روش ایشان چه بوده است، که خدای تعالی انواع عذاب را بر ایشان مسلط گردانیده است؟ پیامبر اکرم فرمود: ای دخترم! آن زنی که به مو آویخته شده بود، موی خود را از مردهای نامحرم نمی پوشانده است و آن زنی که به زبان آویخته شده بود، با زبانش شوهرش را آزار میداده است و آن زنی که به پستان آویخته شده بود، از انجام وظایف زناشویی خودداری می ورزیده است و آن زنی که گوشت بدن خود را میخورد، برای مردم زینت می کرده است و آن زنی که دستهایش به پاهایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند او کسی است که خود را نمی شسته است و لباسهایش را پاک نمی کرده و غسل حیض و جنابت انجام نمیداده و بدنش را از نجاسات پاک نمی کرده و نماز را سبک می شمارده است و آن زنی که کور و کر و لال بود از زنا فرزند پیدا کرده و به گردن شوهر خود می انداخته است و آن زنی که گوشت بدنش با قیچی های آتشین قیچی میشد خود را به مردان نامحرم نمایش میداده که به او رغبت کنند و آن زنی که صورت و بدنش می سوخت و روده های خود را میخورد زنی بوده که مرد و زن نامحرم را به یکدیگر میرسانده است و آن زنی که سرش سر خوک بود و بدنش بدن الاغ سخن چین و بسیار دروغگو بوده است و آن زنی که به صورت سگ بود و آتش در پشتش داخل و از دهانش خارج میشد خواننده و آوازه خوان و حسوده بوده است.
سپس حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: و ای بر زنی که شوهر خود را به خشم آورد و خوشا به حال زنی که همسرش از او راضی باشد.
برگرفته از کتاب معراج مومن،به تالیف سید هادی میر اشرفی
نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391 ساعت
05:09 ب.ظ توسط دلداده مهدی نظرات |
Design By : Pichak |