@$مــردونـــــــگیِ زمــــان بـــه خاکــِ سیـــاه نشست $@

انتقال وبلاگ

نویسنده :بی نشان
تاریخ:دوشنبه 3 آذر 1399-03:50 ب.ظ

بدلیل قطع شدن سرور های میهن بلاگ این وبلاگ در روزهای اینده به ادرس khateratss.blogfa.com منتقل میشه


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

4 ابان 99

نویسنده :بی نشان
تاریخ:دوشنبه 3 آذر 1399-12:48 ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


غیر چند پست اخیر پست های قبلی رو به آرشیو انتقال دادم.........

توی چند ماه اخیر دو اتفاق قابل توجه برام افتاد که مینویستمشون تا در آینده به یادگار بمونن ... . 

اولیش اتفاق خیلی جالبی نبود .... سر بسته بگم که یه روز به یه جایی که نباید میرفتم م م و یه کاری که نباید میکردمو انجام دادم نتیجش شد اتفاقی که نباید میوفتاد.... حالا یادش میوفتم خندم میگیره ولی متاسفانه اونموقع حدود پنج شیش دیقه بیهوش شدم بعدش تا یه ساعت خوابیده بودم و منگ . بعدش تا یکی دوهفته استفراغ و سرگیجه شدید و بالاخره به روال عادی برگشتم .... 
هیچ وقت ی ادم نمیره چن روز بعد اون اتفاق موقع اذان صبح توی قطار با تلو تلو خوردن به دیوارهای قطار برای سرویس و وضو بیرون رفتم .... خخخ زدن ماسک هم عذاب نوع دومش بود ... تصور مردم از من احتمالا کرونایی قطعی بوده ............

اتفاق دوم هم متاسفانه بدتر بود...

روز تولدم صبح زود یکی از دوستان بیدارم کرد و یه خبری بهم داد که اولش اصلا باورم نشد ولی بعدش با پیگیری و پرس و جو مطمعن شدم ..

هیچ وقت گریه های اون روز رو فراموش نمیکنم ... روزی که خیلی ها غمگین و ناراحت بودند .....
حیفم میاد که به یه دلیلی نشد توی یه مکانی درباره ی اتفاق حاضر بشم

ادامه دارد ...



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

30 آبان 99

نویسنده :بی نشان
تاریخ:جمعه 30 آبان 1399-01:01 ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم 


تک بیتی بالا رو نوشتم چون توی این چن هفته ای که گذشت به یه موضوعی مربوط میشد ولی بگذریم ازش چون نه حس نوشتنش هست و نه ارزشش رو داره .

توی این مدت که حدود یک سال دوسالی میشه علارغم همه ی سختی های روحی و جسمی یه سری دستاوردهایی هم داشتم که وقتی به حدود 18 19 سال غیر این دو سال فکر میکنم متوجه میشم که واقعا از بعضی لحاظ روحی قویتر شده ام . البته به طور دقیق تر بیخیال تر شده ام . 
قبلا در موقعیت های جدید همیشه به گذشته و خوبی های گذشته فکر میکردم و حسرت گذشته رو میخوردم و به آینده امیدوار میشدم ولی حالا نه گذشته و نه حال واسم از اهمیت افتادن نه اینکه بهشون فکر نکنم منظور اینه که ازشون تاثیر نمیگیرم .
به زندگی به دید یه کتاب نگاه میکنم که باید ورقه به ورقه جلو رفت .
موقع نوشتن پست قبلی یه حس ناراحتی و نا امیدی نسبت به وقایعی که قراره اتفاق بیوفته داشتم ولی حالا توی اون وقایع قرار گرفتم و دیدم نه خیلی هم بد نیست و حتی خوبی ها و جذابیت هایی هم داره .
یه مدت حدود 1 سال به خوندن کتاب های مختلف تاریخی و رمان رو اورده بودم و یه شونزده 17 کتابی خوندم ولی حالا هم مشغله ها زیاد شدن و هم تصمیم گرفتم مطالعات رو اگر هم باشه به مطالب مربوط به شغلم اختصاص بدم چون نیازه .
تست کرونا هم برا بار دوم دادم و خدا رو شکر منفی شد ولی یه مدت قبلنا حدود یه ماه حس بویایی و چشایی نداشتم احتمالا کرونای خفیف گرفته بومدم (‌قضیه مال یه 5 شیش ماه پیشه)

دوهفته همه جا تعطیل شده ولی تصمیم دارم توی این اوضاع کم خونی یه ده بیست لیتری خون اهدا کنم اگر که مراکز اهدا خون باز باشن که احتمالا هستن . 

حرف خاص دیگه ای در حال حاضر به ذهنم نمیرسه . 

یا علی 



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

6 مهر 99

نویسنده :بی نشان
تاریخ:یکشنبه 6 مهر 1399-02:26 ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


باز آمد بوی مهر....................................

یادم میاد قبلنا چقدر از واژه ی ماه مهر متنفر بودم . ماه مهر در مقابل تابستون قرار داشت . سحر خیزی در مقابل خواب تا لنگ ظهر قرار داشت و در نهایت سخت کوشی در مقابل تنبلی قرار داشت . یه جمله ای هست از استاد مطهری که دو چیز باعث حیات انسان میشوند : یکی عشق و دیگری سختی . واقعا که درست گفته . انسان وقتی این دوتا رو نداشته باشه در حقیقت زنده نیست . هم عشق و هم سختی انواعی دارند و باید به نحوی باشند که باعث نزدیک تر شدن انسان به انسانیت شن . انسانیت منظور کماله . کمال انسان در حقیقت انسانیته . انسانیت یعنی هرچیزی که مطابق با فطرت انسان باشه . ماه مهر هم یه جور سختی بود؛سختی از خواب پاشدن و سر کلاس رفتن و به خزعبلات معلم گوش دادنو درس خوندن علارغم علاقه و غیره و غیره . شاید که ن ، حتما اگر به گذشته برگردم در انتخاب هایی که جلوی مسیرم قرار داشتند تجدید نظر  میکنم ، انتخاب هایی که منِ در حال حاضر رو شکل دادند ، نه فقط مَنِ روحی بلکه منِ جسمی و ظاهری و مَنِ‌ کُلی .! 
شاید سخت ترین برهه ی زندگیم رو گذروندم یا شایدم داره کم کم شروع میشه و هرچی گذشته ْخوشی بوده ولاغیر . شاید همیشه به این فکر بوده ام که در آینده به نوعی خوشی و آرامش میرسم که در حال حاضر ندارم و نداشته ام ،‌درحالیکه حال الانِ من و گذشته ای که گذشته بهترین لحظات عمر من بوده اند و تکرار نمیشند . لعنتی گاهی وقتا احساس میکنم زندگیم روی یه خط صاف  در حال حرکته و هیچ کاریم نمیتونم کنن که مقصدشو عوض کنم .
تنها هدفم از اینجا نوشتن اینه که درونمو خالی کنم . درونی که واقعا جایی برای خالی کردنش پیدا نمیکنم یا حتی اصلا پیدا نمیشه .
حس دست یابی به گنج و پی بردن به خالی بودنش چند روز پیش دوباره طی اتفاقی بهم دست داد ... وقتی یه طالبی میگیری و میبینی شیرین نیست .... وقتی هندوانه رو باز میکنی ولی سفیده ..... حسی که از درون منو عوض کرد . بیخیال همه چیز کرد . بیخیال هرچی که قراره اتفاق بیوفته ، بیخیال همه ی سختی هایی که بیهوده کشیدم و بیخیال هدفم ! 
گاهی وقتا به آدما نگاه میکنم و هیچ چیز توشون نمیبینم . هیچ چیزی که باعث شه اونا رو دوست داشت! . از یه سری آدم بیش از اندازه خوشم نمیاد . اونایی که مثل باکستر خلق شده توسط اورول اند . بدون هیچ فکر و اندیشه ای فقط تبعیت میکنند . چنین ادمایی اگر مسیحی یا یهودی و یا حتی آتئیست میشدند ب نظرم همین روندی رو طی میکردند که الان دارن طی میکنند . روند تبعیت بدون پرسیدن چون و چرا ....! 
اگر بجز خودم کسی این مطلب رو داره میخونه ، خوشحال میشم نظر بنویسه . 
 
ساعت 3 و 6 دقیقه نیمه شب شد و این یادداشت هم به نقطه ی بی حوصلگی خودش رسید . پس تا یادداشت های بعدی که معلوم نیست نوشته شن یا نوشته نشن این وبلاگو به خدا میسپارم . باشد که یاد خدا باعث آرامش قلبها میشود 



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

2

نویسنده :بی نشان
تاریخ:سه شنبه 26 فروردین 1399-03:46 ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

امروز بعد از اون تایم کاری ت 3، عصر بدلیل بلند شدن و وزوزی شدن موها مجبور شدم به آرایشگاه منزلی برم چون بخاطر کرونا آرایشگاه ها تعطیل اند.  موقع اصلاح یه پیامک واسم اومد که نمیتونم حسم رو ازش بیان کنم.  شاید مثل یه نفر که گنج پیدا کنه ولی توش خالی باشه،  منم یه همچین حسی داشتم.  
وقتی خوندمش،  کلاً دلم یهو ریخت و فکرم کامل درگیر شد که اصلا واس تیغ زدن ریش و خط زدن،  درخواست ندادم و حساب کردم اومدم منزل.
توی این ایام،  عید و بازدید ها بصورت دور از هم اشکال نداره کمااینکه امشب هم خود ما نیز همانگونه عمل کردیم در کل بهتره که صله رحم بخاطر این ویروس قطع نشه و با اقدامات ایمنی انجام شه. 
گاهی وقتا ادم یه حسی داره که اون حس از خوابیدن جلوگیری میکنه دز حالیکه خستگی زیاده.  حال نداشتم جمله بندی رو درست تنظیم کنم. 
یه مدت یه بحث ک ذهنمو مشغول کرده اینه که فیلم های هالیوودی چ تاثیری روی یه انسان مسلمان میزاره؟!!  
من بعنوان کسی که خیلی از فیلم های. برترشون رو دیدم منکر این نمیشم که باعث اشاعه فرهنگ مادی گرایی و غربگرایی میشن چه بسا که شاید روی خود من هم با اون همه تعصب تاثیر د داشته باشه. البته این حس، اون حس نیست بلکه  کلا چیزی در ذهنم بود و اونو بیان کردم. 
الان ساعت 4:57 صبح...  حدود بیست دقیقه دیگه اذان صبحه. 
چند وقت پیش فیلمی ب اسم her2013 دیدم.  در این فیلم،  شخصیت داستان با بازی واکین فینیکس،  بدلیل مشکلات روانشناسی و...  عاشق و دوست یک سیستم عامل یا همون هوش مصنوعی میشه.... و باهاش درد و دل میکنه و....  .  که در پایان سیستم عامل ها همشون قطع شدند و رابطه ها یهم خورد ک نتیجه گیری فیلم این بود که رابطه و ارتباط واقعی مهمه نه ارتباط های مجازی ولی وقتی فکر میکنم به چنین سیستم عاملی،  واقعا ایده ی جالبیه برای خالی کردن انسان.  ن اینکه باهاش رابظه برقرار کنی بلکه بری و حرف دلت رو که نمیتونی به کسی بزنی به اون بزنی و خالی شی چون میدونی که واقعی نیست و همش یک سیستم عامله. 
فردا قسمت نهم سریال بهتره با ساول تماس بگیری انتشار پیدا میکنه. 
قصه ی ما به سر رسید.....  اینو همینطور فی البداهه گفتم ولی یاد یه متن روضه مانند افتادم که روضه ی گودال بود.  قصه ی ما به {سر} رسید.  ان شاالله که خیر باشه.  
یا امیرالمؤمنین علیه السلام 
پایان.... 




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

کرونا 2

نویسنده :بی نشان
تاریخ:چهارشنبه 20 فروردین 1399-07:40 ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


امروز 20 فروردین 1399 ساعت 20:41 .................. 

توی پست قبل درباره کرونا صحبت کردم .
کرونا یه ویروسه که چیزی که عیانه جزو اقدامات بیولوژیک یکی از کشورهای چین یا امریکاس که بیشتر گفته ها ، چین رو مقصر میدونند . 
.
امشب نیمه شعبان ، شب ولادت حضرت بقیه الله ارواحنا فداه ، ناجی بشریته .
همین الان یه نفر یه حرفی زد که واقعا پسندیدم و تایید کردم ْ،‌گفتند که امشب بنظر من امام زمان عج نسبت به جشن های گذشته از این جشن خوشحال تره ! گفتم چطور؟گفتند که جشن های سال های گذشته عده ای یه سری کارهای غیرمجاز نظیر رقص مختلط و اهنگ غیرمجاز و مردم ازار ی و ... انجام میدادن ولی امسال چنین چیزی نیست ؟ 
تا یه حدی باهاش موافقم و اونم اینکه :‌ در سال های گذاشته خیلی ها از جمله من گرفتار جو بوجود اومده در این زمینه میشدیم و به اصل موضوع که دعا برای فرجه دقت نمیکردیم .... سال گذشته جلوی درب خوابگاه ایستگاه گذاشته بودیم و بیشتر به مساعل شادی توجه میشد ولی امسال با توجه به پدید اومدن بیماری کرونا ، عده ای از افراد حتی بخاطر حفظ جونشون و ترس از مرگ ، به فطرت انسانیشون یعنی رسیدن به کمال با ظهور حجت الهی برسند  . منظورم اینه شاید این فرصتی باشه تا همه ی گناهکاران از جمله من به خودمون بیایم و توبه کنیم و همین امشب برای ظهور حضرت دعا کنیم تا وعده الهی تحقق پیدا کنه .....
ان شالله با ظهور حضرت ، دوران تسلط کفر و یهود بر دنیا تموم میشه و قدس طبق گفته ی قرآن به موحدین واقعی میرسه . ان شاالله.
این نوشته ها رو چون میدونم وبلاگ سین نداره واسه خودم مینویسم چون نوشتن خودش به تخلیه شدن انسان کمک میکنه و هم اینکه  در اینده با خوندن این پست ها به طرز فکر گذشتم میوفتم و خودش یه موضوع جالبه .
از دوستان چند سال پیش وبلاگ اگر کسی پست ها رو میبینه لطفا کامنت بزاره چون واقعا واسم سواله که چی کار میکنن ؟؟؟!!! و چی کار کردن و چی شدن ؟ 

همچون رعیت تو کسی سربلند نیست
ذاتا غلام عشق تو ارباب زاده است 

اللهم عجل لولیک الفرج 



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

کرونا

نویسنده :بی نشان
تاریخ:دوشنبه 18 فروردین 1399-10:53 ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

امروز 18 فروردین 1399 ساعت 11:54 می باشد 
دو سه ماهی میشه که یه بیماری جدید بنام کرونا امونو از مردم گرفته و بعضی هاشون از نظر مالی توی تنگنا قرار گرفته اند ولی از حق نگذریم اینکه من در این مدت زیاد ناراحت نشدم چون تعطیلی های این بیماری رو یه فرصت میدونستم برای احیا خودم برای.... !!!!  
فردا صبح یه موضوع کاری دارم که باید برم.  اولش در موردش استرس داشتم ولی وقتی به واقعیت های موجود فکر کردم،  کاری دیگه نمیشه کرد. پست قبلی دو سال پیش که راجع به درد گردن و این چیزا بود به مرور حل شد.  به جاش پام پیچ خورد و دچار کشیدگی شد خخخ 
حالا اون قبلی مه بیشتر استرسی یود رفع شد و یه جدی اومد


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

کنکور 97

نویسنده :بی نشان
تاریخ:یکشنبه 18 شهریور 1397-12:39 ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

الان ساعت 1:40 شب روز 18 شهریور 1397 است. احتمالا در این چند روز نتایج کنکور رو میزنن ولی من استرسم بخاطر نتایج نیست بخاطر گردن دردیه که دارم و حتی mri گرفتم گفت دیسک داری و نگرانم که خوب نشم برای دانشگاه و در دانشگاه به مشکل بر بخورم.  خلاصه خیلی خیلی نگرانم و فردا یه نوبت پزشک دیگه هم گرفتم ساعت 10 شب که آن شاالله خیر باشه.  
چن روز پیش هم حجامت نقره انجام دادم که بهتر نشد هیچ،، بدتر هم شد.  
امسال تابستان هیچ تابستون خوبی نبود بخاطر مشکلات جسمانیم که دلیلشو نمیدونم.  شاید کفاره ی گناهانی بوده که هنوز هم واقعا ترک نکرده ام، ولی ان شاالله که خدا کمک کنه و فردا شب اینموقع راضی و خشنود باشم ( آمین) 
امسال تابستان با خانواده ی خود و محسن و اسی به مسافرت رفتیم،  ابتدا به تهران(کرج) و سپس به قزوین و سپس به سرعین رفتیم.  در این مشکلات روحی واقعا لازم بود.  درسته از نظر روحی، خوانوادمون تنظیم نیست ولی خدا رو شکر چون بدتر هم وجود داره در دنیا.  
اول فکر میکردم بیماریم سینوزیته و خیلی مداواش کردم ولی بعد فهمیدم دیسک گردن دارم ولی کمی دیر متوجه شدم.  
تابستان فیلم های زیادی دیدم از جمله سریال های پانیشر و گیم اف ترونس و هری پاتر و تابو و فیلم های سینمایی دیگه که خیلی به دلم نشستند. 
ورزش هم حدود یک ساله که نمیرم و واقعا بهم ضربه زده هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی. 
حدود 5 ماهه حس میکنم دیگه بدنم مث یه انسان عادی نیست احتمالا بخاطر گردنمه که درد گرفته و بهش فشار اومده. 
چن وقت پیش حدود دوهفته پیش کلاس های رانندگی رو هم رفتم و الان رانندگی تقریبا بلدم.
پسفردا شب اول محرمه و دیگه بخاطر دیسکی ک دارم زیاد منتظرش نیستم متاسفانه و خیلی دلم میشکنه خدا کنه هرچه زودتر خوب شم.  
بدی این بیماری اینه که همه فکر میکنن چیزیم نیست ولی خیلی داغونم ا همه نظر.  یعنی به معنای واقعی اگه ادامه ی زندگی اینطوره دوس ندارم ادامه بدم.  
مادرم تنها کسیه که بهم توجه میکنه و نگرانم هست که خدا همیشه حفظش کنه و تا وقتی که زنده هستم اونم زنده باشه (آمین)
پایان ساعت 1:53 شب
18 شهریور 1397



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 


  • تعداد صفحات :2
  • 1  
  • 2  
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات