!..درکوچه‌های پنجره

حالا که می‌روی

چشمهایت را جا بگذار

تا اندکی

به حال خودم بگریم

با چشمهائی که هرگز

گریستن را تجربه نکرد!



[ شنبه 24 مرداد 1394 ] [ 06:06 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

تو!

مرا مجازاً به آغوشت کَش

تا شاهد گریه‌های حقیقی‌ام باشی!



[ شنبه 24 مرداد 1394 ] [ 06:00 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

با احتیاط دوستت دارم

می‌ترسم

قلب شکسته و طوفان‌زده و ویرانت،

در دست تعمیر باشد!



[ شنبه 24 مرداد 1394 ] [ 05:58 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

تلفن را برداشتم

آنقدر زنگ زدم

و جوابی نشنیدم

که

"زنگ زدم"

ایستاده

سر پا

کنار همین پنجره!

 



[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 07:01 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

دیشب

خواب تو را دیدم

از بس در بیداری‌هایم

هیچ بهره‌ای از تو نبردم

به غیر از آه!

 



[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 06:59 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

می‌خواهم امروز

برایت دلتنگ شوم

تا ثابت کنم

که

هنوز

دوستت دارم!

 



[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 06:58 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

مردها ایستاده میمیرند

این را زمانی آموختم

که

رفتی

و من

تا انتهای رفتنت

ایستادم

تا

بمیرم!

 



[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 06:55 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

جرمم همان عشقی‌ست که شعله‌هایش را بر دلم افکندی

و من

در پایبند بودن به آن

آنقدر ایستادم

تا شکستم!

 



[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 06:55 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

تمام لحظه‌های من

با تو!

در "ناگهان"ها گذشتند...

تو!

ناگهان آمدی

من!

ناگهان زیبائی‌ات را درک کردم

تو!

ناگهان رفتی

و من

ناگهان تنها شدم

تا ناگهان بمیرم!



[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 08:18 ب.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

بزرگترین خیانتی که تو به من کردی

این بود

که بی‌رحمانه زیبا بودی!



[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 08:15 ب.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

چشمهایت را احساس می‌کنم

که به من خیره گشته‌اند

از پشت پنجره‌ای که هیچ نسبتی با این کوچه‌ها ندارند!

امروز خبردار شدم

که تو هم

از پشت پنجره‌ای در دوردستها

به کوچه‌ها خیره می‌شوی!



[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 08:10 ب.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

پنجره را باز می‌کنم

و خودم را صدا می‌زنم

از همین کوچه پس کوچه های سرد

اما چه فایده!؟

بیهوده است بیهوده!

خبری از من نیست

به دنبال تو رفته‌ام!



[ دوشنبه 19 مرداد 1394 ] [ 02:51 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

ایکاش می‌توانستم مثل تو گریه کنم

و همانند تو آرام شوم

مرا ببخش

اگر

دلم برایت تنگ می‌شود

و با شعرهایم می‌گریم..!



[ یکشنبه 18 مرداد 1394 ] [ 08:07 ب.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

تو!

با من سخن بگو

من با تو بگریم

این است تمامی خواسته‌های من از دنیا..!

 



[ یکشنبه 18 مرداد 1394 ] [ 07:33 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

در‌کوچه‌های پنجره، صدای رد پاهایت را شنیدم

اما

تا خواستم به خود بیایم

دیدم

در انتهای مه

گمگشته‌ای!!!

راستی!

اگر آنطرفِ این مه‌زدگی را دیدی

نامه‌ای برایم بفرست

تا حس خورشید را با نوازش دستهای خشکیده‌ام

از میان جملاتت تفسیر کنم

ای..!

 



[ یکشنبه 18 مرداد 1394 ] [ 07:27 ق.ظ ] [ پسر کاغذی ] نظرات

تعداد کل صفحات : 4 ::     1  2  3  4  



      قالب ساز آنلاین