1396/05/9••20:26 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕ سلاـᓄ בوستان بـہ سرزᓄـین یخے ᓄـن خوش اوᓄــבین ᓄـن پرنسس سرᓄـا،کاترین سالواتورᓄ این وب رو براے عاشقان انیـᓄــہ یورے آن آیس ساختـᓄ اینجا فقط از انیـᓄــہ یورے آن آیس آپ ᓄـیشـہ اولین و بهترین و تک ترین وب یخے اـᓄـا این سرزᓄـین یخے قوانینے براے خوבش בارہ 1-وروב هـᓄــہ آزاـבـہ 2-نظرات فحش בار پاک ᓄـیشه،خوבتونو اذیت نکنین 3-ـבعوا،توهین،تهـᓄـت ᓄــᓄـنوع 4-احتراـᓄ بـہ ᓄــבیر و نویسنـבـہ ها اجباریـہ 5-لینک کنین قطعاً لینک ᓄـیشین 6-نویسنده پذیرفته میشه قوانینـᓄ تـᓄـوᓄ شـב.بریـב و توے سرزᓄـین یخے ᓄـن خوش بگذرونیـב حتی ویکتور نیکفورو هم ما رو دنبال میکنه *اینو یکی از دوستان خوش ذوقم درست کرده* به این وبلاگام سر بزنید حتماً 1398/12/11••21:52 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Oтнєя ، کنیچیوا
میناسان بالاخره
سرو کلم پیدا شد میدونم
تو این مدت وقت داشتم بیام اما چندتا دلیل دارم که اگه بگم مو به تنتون سیخ میشه! اول از
همه که نت ریـــــــــــــــــــــــــــــــده!!!!! به
معنای واقعی جمله!جوری که با نت مامانم
دارم میام مورد
دوم اینکه تو این مدت مادرم دهن منو با تمیزکاریای خونه صاف کرده! مورد
سوم که بیشتر از همه مورد عذاب منه کلاسای آنلاینــــــــــــــــــــــــــه!!!! میفهمی
یعنی چی؟!نه میفهمی ؟!!!!!؟!؟!؟! دهن
منو بیشتر این مورد آخر سرویس کرده! میگی
چرا؟! این
عکسو ببین!خوب نگاه کن!به عمقش بنگــــــــــــــــر!
میفهمی
یعنی چی؟! برای
هر درسی دارن گروه میزنن که یه وقت عقب نیوفتیم! جالبیش
هم اینه درس نمیدن بعد برای درسای نداده تمرین میدن خدایا
منو از رو زمین بردااااااااااااااااااااااااررررر! هــــــــــوف خیلی
جیغ و داد کردم.قند افتاد! خب این
از دلایل و بهونه های کاملاً به جا حالا
بریم سراغ برنامه هامون میدونم
تا حالا هرچی گفتم شعری بیش نبوده اما اینبار میخوام سرسختانه وارد
بشم(انشـــــــــــــــــاالله!) خب اول
از همه که میخوام پست بارون کنم بعد هم
تو این مدت یه مرور بر رمان میتایپم به همراه خود رمان بعد
هم...... چیزی
به ذهنم نمیرسه.پیشنهادی دارین بگین! تا
فردا شب به احتمال زیاد پست های فراوان پیدا خواهم کرد و با درصد احتمال کم میذارم نمیشه
همه کارا رو یه جا کرد که خب
دیگه....فعلا بای! پ.ن(رفتم
دانشگاه پزشکی اصفهان.شعری بیش نبود ._.)
1398/11/14••06:57 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Oтнєя ، کاترین
در حال لود شدن... *اتفاقاتی
در راه است* 1398/10/11••11:21 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Oтнєя ، خب
امتحان میکنیم 1،2،3......1،2،3....خیلی خب ســـــــــــــــلام
بر همه رفیقان اوتاکو دوستان:-_-
این دیگه کدوم گاویه؟ میدونم
که دلتون برام خیلی تنگ شده دوستان:اعتماد
به نفس گیگی چند میگیری داداش؟ خب
حداقل به یادم بودین دیگه،مگه نه؟! دوستان:طبق
قانون دوم نیوتون هر کنشی واکنشی داره...تو ما رو به بال چپ عزرائیل گرفتی...ما تو
رو به بال راست اسرافیل میگیریم!
مگه
من چه کردم که مستحق چنین رفتار دوستانه ای هستم؟ خب
خب باشه میدونم که پست نذاشتم رمان
ننوشتم به
وباتون سر نزدم دیگه
نمیدونم چه غلطی نکردم که باید میکردم ولی خب...
باشه
من خیلی غلطا نکردم اما اومدم و الان ترکوندم! البته
نصفه نیمه ترکوندم ولی بازم جای شکر داره خدایی
درسا خیلی زیاد و سخت شده و الان تو دوره امتحاناته اما
من همش سعی میکنم که آپ کنم پس
منو با نظراتتون همراهی کنین حالا
یه لبخند زیبا.....
نخواستیم
بابا! پس
فعلاً بـــــــــــــای! 1398/10/11••11:20 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: ιcу Sєηтєηcєѕ ، 1398/10/11••11:18 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Ƒυη ، 1398/10/11••11:17 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Ƒυη ، 1398/10/11••11:16 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Ƒυη ، 1398/10/11••11:16 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Fact ، 1398/10/11••11:15 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Ƒυη ، 1398/10/11••11:14 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Fact ، 1398/10/11••11:13 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Ƒυη ، 1398/10/11••11:07 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Ƒαηαят ، وات
د فـــــــــــــــــــــــــــاک؟!؟!؟! مگه
میشه؟مگه داریم؟ یوراتچکا پلیستسکی!از همین الان مال خودمی!!! 1398/09/13••21:15 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Oтнєя ،
های
های برگشــــــــــــــــــــــتم وایسا!مگه
اصن رفته بودم؟این طرز فکر کساییه که هنوز کاترینو نشناختن دلم
براتون تنگ شده بود این
اختشاشا و قطعی نت وحشتناک بود و قبلش
هم که....... خیلی
خب ....خیلی خب.....گشاد بازی درآوردم و نیومدم وب نه
خدایی راستش اینه که خواهرم میره کتابخونه اصفهان درس میخونه و لب تابشم با خودش
میبره تنها
راه ارتباطی منم با وبم این لب تابه پس تمام پل های ارتباطی بسته میشه برای من خواهرم
صبح میره شب میاد. ولی
نگران نباشین.تو فکر اینم صبحا زودتر بیدار بشم تا بتونم به وبم برسم.بالاخره که
باید با رفیقام در ارتباط بشم درمورد
رمان هم که بگم خودم از دست خودم عاصی شدم.رمان تو ذهنمه اما کو لب تاب تا تایپش
کنم؟ اما
باز هم جای نگرانی نیس تنها
خواهشی که دارم اینه که فراموشم نکنین منم
مثل یاتو فوبیای فراموش شدن دارم لطفاً.... دوستون
دارم بای 1398/06/28••19:42 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: ιcу Sєηтєηcєѕ ، من
دیوونه نیستم فقط
متفاوتم -کاترین
سالواتور 1398/06/28••19:40 نویسنده : ҠΛƬŔĪИ SΛĿѴΛƬ♡Ŕارسال شده در: Ƒυη ، خجالتی کی بودی تو؟
|
|