اسامی داستانهای رسیده به اولین جشنواره
داستان نویسی « محو »
به شرح ذیل میباشد :
هیاهوی نخلستان
منی که خودم را گم کرده ام
مریمی های دیروز
حریر
حاج آقا عزتی
ستاره های افتخار
زندگی چیست
قاب عکس
تقلا
نابجا
تقاص
حس من
پرستو
یک تو مثل او
مرگ شکارها
نت های خاموش
شاید هنوز خیلی زود باشد
دانای کل
بوی سیب سرخ
مأمور
یک روز کاری
بازگشت
فروغی در خاکستر
اون روزا ، این روزا
بی صدا ساز
تویی یا من
عشق ماهواره
یقرء الفاتحه
تا نباشد چوب تر
دوباره پرواز کن
دوشیزگان آوینیون
غنج
مرد
چادر دیوار خانه ماست
خواهرم مرده دنیا آمد
درخت سیب
قطع رابطه
سرما
فلسفه در آب
پرواز را به خاطر بسپار
نگاه
پاداش اشی مشی
بالکن
می روید
خواب زندگی
تنها
طعم قهوه
معتکف
من دزمال
صد سال است نخوابیده ام
اگر پرنده به قفس برگردد
وقتی پدرم نخندید
کریستین رونالدو دستشویی نمیرود
چاقوی خونین
گمشده
کودکی
خانه
قدرتی که منجمد شده بود
آسمان من و تو
بچه های مامان
دوستی ای با طعم انار
مردم دارند چرت میزنند
روشنایی های شب
صبح روز هشتم
آدم ها و فرشته ها
دوتار شکسته
کرامت
خاتون
عقربه ها که جفت بشوند
بی خوابی
گربه مرده
کرگدن های روی دیوار
ماهی ها 3 دقیقه عاشق میشوند
دورناز
سایه های ظهر تابستان
شاگرد راننده
مادرم مثل گندم زار است
مثل کتابهای دست دوم شده ایم
بهانه
با کفترهای رضا
مادر کسرا
چارپایه
کتاب ناتمام
گره
ناخوانده
طعم گس سیگار
این کوچه بن بست نیست
افتخار آفرین
خواب
گفتی که می آیی
صدای مرگ
کعبه به ستوه آمده بود
ماردانه های البرز
نجات
داستان کوتاهی تعریف کرد
زن زنده ماند
مادرم و من
جان که می دادم
یلدای بارانی
لطفاً مرا مخفی کنید
کولامو
کاکای کرمانشاه
زنگ ریاضی
شهر خاموش
پدرم عاشق ماست
عشق من
فردای آن روز
اشک ها و لبخند ها
سیاوش
طعمه
شکرگزاری
خط واحد
نان
من مترسکم
برخورد نوع دوم
کمی عشق
زرده و سفیده
چشمهایش تر میشوند
فاطمه
پروانه شیشه ای
عطر ریحون
بادبادک بی نخ
م مثل مرده
خاک سرخ
شب آب
تازه پیدا شده بود
داشت می رفت
اتوبوس
هفت
سیگار
اخراج
به دنبال دو راهی
شب آخر
ایثار
یادآور میشوم که به زودی اسامی شرکت کنندگان در جشنواره نیز اعلام خواهد شد
کار بررسی و داوری آثار رسیده توسط 3 داور محترم جشنواره شروع شده است
طبقه بندی: جشنواره « محو »،
وبلاگ فرهنگی هنری « محو » در راستای کشف استعدادهای جوان
و همچنین به کارگیری تجربیات نویسندگان مجرب در زمینه ی نویسندگی داستان
بالاخص داستان کوتاه ، برگزار میکند :
اولین جشنواره داستان نویسی « محو » با اهداف :
ارتقای فرهنگ عمومی و توسعهی كمّی و كیفی فعّالیّتها در فضاهای فرهنگی
تعمیق معرفت و ترویج باورها و ارزشها
ترویج و اشاعهی هنر نثرنویسی
بسترسازی لازم برای فعّالیّتهای ادبی میان تمام اقشار جامعهو تحصیل شیوههای نوین نویسندگی
و در قالب : داستان كوتاه
در دو بخش :
1 ) آزاد « آثار داستانی نویسنده در هر زمینه و موضوع »
2 ) ویژه « با موضوع آخرالزمان »
برگزار میگردد ...
توضیحات :
اولویّت امتیاز با آثاری خواهد بود كه در سال جاری تولید شده و در دیگر جشنوارهها ارایه نشده باشند
داستانهای ارائه شده می بایست در حداقل یک صفحه ی کامل بوده و از حداکثر 5 صفحه تجاوز ننماید
حداکثر تعداد آثار ارسالی از هر نویسنده 3 اثر میباشد
آثار ارسالی به زبان فارسی نگارش یابند
گاه شمار جشنواره :
آخرین مهلت ارسال آثار : 1392/06/31
زمان اعلام نتایج و برگزیدگان جشنواره : 1392/08/02 همزمان با عید سعید غدیر خم
نحوهی ارسال آثار :
علاقه مندان
محترم میتوانند آثار خود را از طریق پست الکترونیک mh_vf@yahoo.com
درقالب یک یا چند فایل ضمیمه ، به همراه مشخصات خود ، آدرس دقیق پستی و شماره ی تماس
تا تاریخ مشخص شده ، ارسال نمایند .
جوایز :
به آثار برگزیده در هر زمینه ، علاوه بر چاپ آنها در یک مجموعه داستان
جوایز نفیسی اهدا خواهد شد که متعاقباً اعلام خواهد شد .
طبقه بندی: فراخوان، داستان کوتاه، جشنواره « محو »،
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد . از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد . روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این در حالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد . تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند . بطور اتفاقی درب خانه ای را زد . دختر جوان و زیبائی در را باز کرد . پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد .
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد . پسر با تمأنینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : « چقدر باید به شما بپردازم ؟ » . دختر پاسخ داد : « چیزی نباید بپردازی . مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد . » پسرک گفت : « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم »
سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد . پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند .
دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد . هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید . بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد . لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد . در اولین نگاه او را شناخت .
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند . از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سرانجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی از آنِ دکتر کلی گردید .
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود . به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تأئید نزد او برده شد . گوشه ی صورتحساب چیزی نوشت . آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود .
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت . مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد . سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد . چیزی توجه اش را جلب کرد . چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود . آهسته آنرا خواند :
« بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است »
طبقه بندی: داستان کوتاه،
اولین جشنواره ی فصلی داستان نویسی « محو »
با جوایز نفیس
و به همراه چاپ آثار برگزیده
« به زودی »
*** منتظر باشید ***
طبقه بندی: فراخوان،
فهیمه رحیمی نویسنده معروف ایرانی
و صاحب سبک در خلق داستانهای عامه پسند
در اثر بیماری سرطان درگذشت .
فهیمه رحیمی نویسنده صاحب سبک در خلق داستانهای عامه پسند
در سالهای دهه شصت و هفتاد ایران بود که با انتشار رمان « بازگشت به خوشبختى »
در سال 1368 به شهرت رسید .
رحیمى را مىتوان به جرات صاحب سبك دانست
چرا كه اقبال بسیارى از رمانهایش ، دیگران را واداشت از آثار او دنبالهروى كنند.
اتوبوس ، عشق و خرافات ، كوچه باغ یادها ، برجى در مه ، خلوت شبهاى تنهایى
روزهاى سرد برفى ، خیال تو ، عالیه ، رز كبود ، شیدایى ، بانوى جنگل ، حرم دل
آریانا ، پنجره ، بازگشت به خوشبختى ، تاوان عشق ، پاییز را فراموش كن ، ماندانا
زخمخوردگان تقدیر ، هنگامه ، ابلیس كوچك ، اشك ستاره و ...
از جمله آثار فهیمه رحیمى هستند .
بسیاری از منتقدان ایرانی نوشتههاى فهیمه رحیمى را
با آثار « دانیل استیل » برابر مىدانند
اما او دوست داشت خودش باشد
و برابری با دیگران را هیچگاه مایه افتخار خود نمیدانست .
« روحش شاد و یادش گرامی باد »
پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .
پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد .
پسر بچه پرسید :
یک بستنی میوه ای چند است ؟
پیشخدمت پاسخ داد : « 50 سنت »
پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد .
بعد پرسید :
یک بستنی ساده چند است ؟
در همین حال ، تعدادی از مشتریان منتظر میز خالی بودند .
پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد : « 35 سنت »
پسر دوباره پولههیش راشمرد و گفت :
لطفاً یه بستنی ساده
پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبا کار خود رفت .
پسرک نیز بعد از خوردن بستنی پول را به صندوق پردخت کرد و رفت .
وقتی پیشخدمت برگشت ، از آنچه دید شوکه شد !
آنجا در کنار ظرف خالی بستنی
دو سکه 5 سنتی و پنج سکه 1 سنتی گذاته شده بود
برای انعام پیشخدمت
طبقه بندی: داستان کوتاه،
براون نویسنده جنجالی و محبوب آمریکایی این روزها ، دست روی جنجالی ترین مسأله گذاشته است ، « مذهب » . بسیاری از شخصیتهای محبوب و برتر دنیا همچون مل گیبسون ، دن براون ، ژان پل دوم و … ، همگی به طریقی با مذهب گره خورده اند ، حالا چه در قبول و چه در رد آن ...
شاید اگر دن براون تنها در این رمان یک معمای پلیسی و تاریخی را مطرح می کرد ، هرگز به این فروش دست نمی یافت و حالا صدرنشین جدول فروش نبود . او همه را سحر کرده است . براون در « رمز داوینچی » تاریخ و مسیحیت را رمزشناسی می کند و دست روی باورهای دینی گذاشته است . دن براون به شدت اصرار دارد که این رمان را مبنی بر واقعیت مطرح کند و در کتیبه کتاب هم به این مسأله اشاره کرده و نوشته است :
« همه شرح جزئیات آثار هنری و معماری و مذهبی مبتنی بر اسناد واقعی است و داستان بر اساس رگه هایی از واقعیت به این نقطه رسیدهاست»
البته از میان اساتید نشانه شناسی و تاریخ شناسان کسی صحت حرفهای دن براون را تأیید نکرده است ، البته تأییدی هم صورت نگرفته است . جان میلیچ استاد دانشگاه آریزونا معتقد است : هر آدمی نیاز دارد گاهی وقتها دست روی باورهای مذهبی اش بگذارد . بد نیست که یک وقتهایی فکر کنیم اگر مسیح زنده بود ، الآن بچه داشت یا نه ، چه شبکه تلویزیونی را دوست داشت ، سوار چه ماشینی میشد و دن براون در این رمان به شکل دیگری از این باورها سود جسته است »
تنها کسانی که تا امروز به شدت با محتوای این کتاب مخالفت کرده اند ، پاپ ژان پل دوم و مجمع کاردینال های کاتولیک بودند و پاپ مرحوم به حدی از این ماجرا ناراحت بود که دن براون و رمز داوینچی را تکفیر کرد و اطرافیان او هم سعی کردند حرفی از فروش سرسام آور این کتاب در واتیکان و ایتالیا نزنند . حالا هم که جهان کاتولیک به نوعی بی سرپرست شده است و اعضای کاردینال حوصله جنجال را ندارند ، براون تصمیم گرفته است ادامه ی این کتاب را بنویسد .
براون معتقد است : « من قهرمان رمان های قبلی ام را دوباره زنده کرده ام ، تاریخ شناسی که عاشق معماهای تاریخی است . من نمیخواهم کسی را بازی دهم ، باید این کتاب را باور کرد تا با پیچیدگی هایش کنار آمد . من همیشه عاشق آثار داوینچی بودم ، به نظرم او جزو عجیب ترین هنرمندان جهان است . به قول فروید ؛ داوینچی خیلی زود به دنیا آمده بود . از سوی دیگر تابلوی مونالیزا خودش بزرگترین ابهام است .
داستان از آنجایی آغاز می شود که رابرت لانگرون استاد نشانه شناسی دانشگاه هاروارد ، دیر وقت به پاریس می رسد و یک پیغام رمزگونه دریافت میکند که به نوعی با جام مقدس در ارتباط است . نگهبان موزه لوور به قتل رسیده است و در کنار نعش او با خونش ردیف رمزهایی به جا مانده است که نشان از یک پیام سری دارد . « لنگدان » و دوست رمزشناسش « سوفی » سر از موزه لوور در می آورند و شروع به رمزگشایی این نشانه ها می کنند و در کمال حیرت در می یابند که این علائم آنها را به آثار داوینچی می رساند . داستان پیش میرود و تاریخ شناس داستان متوجه می شود مقتول به فرقه مذهبی سری وابسته است . فرقه مذهبی که سالهاست به طور پنهانی فعالیت میکند و همه چیز به رازی در محل جام مقدس مربوط میشود . همه اینهاست که داستان را پرپیچ و خم و جذاب تر جلوه میدهد . دن براون خواننده را به سمت و سوی فرقه رومن کاتولیک می رساند که حقیقت مهمی را لاپوشانی کرده اند .
« نویسنده برای نمک بیشتر داستان زن و مرد محقق را هم جزو مظنونین قرار میدهد و درست در روزهایی که آنها سراسر اروپا را زیر پا می گذارند تا رمز را بگشایند و به نوعی حقیقت را دریابند و در عین حال تحت تعقیب پلیس هستند و از سوی دیگر اعضای فرقه رومن کاتولیک هم در صدد قتل این دو هستند » . دن براون پرده از رازی برداشته است که سالها به شکل شایعه در میان تاریخ شناسان مطرح بود ، اما هیچ کس نمی توانست پرده از این راز بردارد .
براون جزو آن دسته از نویسندگانی است که به ادبیات پلیسی نگاهی تازه دارد . ادبیاتی مبتنی بر روانشناسی که در عین حال به تاریخ هم تکیه میزند و پر است از رگ و ریشه های پلیسی که به سنتهای glodew age هم پایبند است . براون جزو آن دسته از آدمهای خارق العاده ای است که ترتیب عجیب و غریبی شده اند . پدرش ریاضیدان و نوازنده بود ، حتی سر میز غذا هم دست از حل معما بر نمی داشت . براون از معلمی شروع کرد ، اما بالاخره یک روز تصمیم گرفت رمانی اینترنتی منتشر کند . سال ۱۹۹۶ قلعه دیجیتالی او پرمخاطب ترین رمان اینترنتی در آمریکا شد . او در رمان فرشتگان و شیاطین هم به کشمکش علم در برابر مذهب می پردازد و حکایت ماجراهایی است که میان یک آزمایشگاه فیزیک در سوئیس و شهر واتیکان اتفاق می افتد . هیچ کس نمیتواند منکر این قضیه باشد که « دن براون » ضد کاتولیک است و حسابی ذره بین اش را روی واتیکان تیز کرده است . او در تمام آثارش به مستندات تاریخی تکیه می زند و هیچ وقت فکر این ماجرا نیست که عاشق ادبیات پلیسی است . او در این اثر ضد کاتولیک ، از داوینچی هم سود می جوید و او را هم همراه خودش میکند . در بخشی از داستان ، دن سراغ دیری مخفی که در واقع یک محفل سری است ، میرود . براون وقایع عجیب و غریب این دیر را که آدمهای معروفی مثل « سر آیزاک نیوتن » ، « ویکتور هوگو » و « لئوناردو داوینچی » در آن رفت و آمد دارند را دستمایه این کتاب می کند . او در این بخش به اسنادی تکیه می کند که در سال ۱۹۷۵ از کتابخانه ملی فرانسه کشف شده بود . « رمز داوینچی » رمان آسانی نیست ، نثری سنگین و متفاوت که به پیچیدگی داستان می افزاید ، با این حال خواننده از این اثر نمی رَمد .
دن براون دست روی دعوای تاریخی حقوق زن و مرد می گذارد . او در این کتاب به خواننده القا میکند که کلیسای کاتولیک نقش زنان را در مسیحیت نادیده گرفته است . به هر حال همه متفق القول هستند که این کتاب از کلاسیکهای روزگار نو محسوب میشود . کتاب با همه پیچیدگی هایی که دارد ، یکی از ظریف ترین داستانهای معمایی محسوب میشود . چارلز وکس معتقد است : « این کتاب ترکیبی از تاریخ ، هیجان است . بی جهت نیست که این کتاب در مدت زمان کوتاهی به چنین فروشی دست پیدا کرد ، این کتاب راز یک قتل است»
پیرنگ داستان طوری است که تا به آخر خواننده را با خود می کشد . اما مشکل عمده این کتاب از آنجا سرچشمه می گیرد که دن براون حقایق را به شکل کلی مطرح می کند و بعد هم سرنخ های کوچکی را که در جای جای داستان قرار داده ، به هم گره می زند . جالب ترین نکته درباره رمز داوینچی این است که تاریخ نگاران دچار شک و تردید شده اند ، روشنفکران آن را انفجار می دانند و کلیسا خود را به آب و آتش میزند تا آن را نفی کند . شاید هیچ اثر دیگری نمیتوانست این سه گروه را به این شکل به هم نزدیک کند . ماجرا وقتی بغرنج تر شد که دن براون تصمیم گرفت قسمت دوم ماجرا را به « پاپ ژان پل دوم » گره بزند .
دن براون در اولین هفته فروشش با کسب موفقیت شماره یک در فهرست پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرار گرفت . رندوم هاوس در بیلبوردهایش نوشته است : « اگر به تجرد مسیح معتقدید ، سراغ کتاب رمز داوینچی نروید ، در غیر این صورت همه چیز به پای خودتان است »
کتابهای این نویسنده جنجالی شامل :
2- نقطه ی فریب
3- دژ دیجیتال
4- فرشتگان و اهریمنان
5- طلسم گمشده « نماد گمشده »
طبقه بندی: نویسندگان بزرگ جهان،
برترین رمانهای جهان :
ژان پل سارتر : دیوار ، تهوع
هنری جیمز : آمریکایی ها ، اروپایی ها
جوزف کنراد : دل تایکی ، لرد جیم
سا لینجر : نقاش خیابان چهل هشتم ، فرانی وزویی
رومن گاری : خداحافظ گری کوپر ، تولیپ ، زندگی در پیش رو
ریش گورو : وقتی یتیم بودیم ، بازماندۀ روز
هاینریش بل : عقاید یک دلقک ، نان آن سالها
گراهام گرین : پایان یک پیوند ، کنسول افتخاری ، آمریکایی
آرام
فرانس کافکا : بیگانه ، محاکمه ،مسخ ، روز داوری
گابریل گارسیا مارکز : سفرخوش رئیس جمهور ، صد سال تنهایی ، دیوانگی ها
جورج اورول : قلعۀ حیوانات ، 1984
دکتروف : بیلی باتگیت ، رگتایم
ولادیمر ناباکوف : لولیتا ، خنده در تاریکی
، ماری ، دعوت به مراسم گردن زنی ،
زندگی واقعی سپاستین نایت ، آتش رنگ پریده
لئوتولستوی : مرگ ایوان ایلیچ ، جنگ و صلح
ویرجینیا وولف : شب و روز ، اتاق ژاکوب ، خانم دالوی ، به سوی فانوس دریایی ، اورلاندو ، خیزابها ، سفر خروج
ولتر : پتر کبیر ، شارل دوازدهم ، اسکندر مقدونی
داستایوسکی : جن زدگان ، برادران کارامازوف
آلبر کامر : سقوط
اریک امانوئل اشمیت : گل های معرفت
آریل دورتمن : اعتماد
جامپا لاهیری : همنام
سروانتس : دون کیشوت
ارنست همینگوی : پیرمرد و دریا
واسکو نلسون : درخت زیبای من
استندال : صومعۀ پارم
ریموند کارور : راهای میانبر
الکساندر دوما : سه تفنگدار ، کنت دومونت کریستو ، لوئی چهاردهم وپانزدهم
برترین رمان های ایرانی :
احمد محمود : همسایه ها ، زمین سوخته ، مدار صفر درجه
صادق هدایت : بوف کور ، دیوار ، وغ وغ ساهاب ، سه قطره
خون
هوشنگ گلشیری : شازده احتجاب ، آئینه های دردار
محمود دولت آبادی : کلیدر ، جای خالی سلوچ ، سلوک
زویا پیرزاد : چراغ ها را من خاموش می کنم ، عادت می
کنیم
بزرگ علوی : چمدان ، چشمهایش ، موریانه ، میرزا
نادر ابراهیمی : آتش بدون دود ، چهل نامه به همسرم
طبقه بندی: معرفی کتاب،
معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد : سارا ...
دخترك خودش رو جمع و جور كرد ، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم ؟
معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش میزد ، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد :
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا ...؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انضباطش باهاش صحبت كنم .
دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد ، بغضش رو به زحمت قورت داد ، و آروم گفت :
خانوم ... مادرم مریضه ... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن ...
اونوقت میشه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد ... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه ... اونوقت ... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم ... اونوقت قول میدم مشقامو ...
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا
و كاسه اشك چشمش روی گونه خالی شد ...
طبقه بندی: داستان کوتاه،