جمعه 12 اردیبهشت 1393
نویسنده: علی منتظر طبقه بندی: نقد و بررسی، شهید و شهادت، مطالب سفارشی شما، دینی و مذهبی عمومی،
چهارشنبه 20 فروردین 1393
نویسنده: علی منتظر طبقه بندی: عشق و محبت، چهارده معصوم (ع)، دینی و مذهبی عمومی، منتظران ظهور امام زمان،
چهارشنبه 21 اسفند 1392
نویسنده: علی منتظر طبقه بندی: عشق و محبت، چهارده معصوم (ع)، مطالب سفارشی شما، دینی و مذهبی عمومی، منتظران ظهور امام زمان،
جملات و احادیث اخلاقی
پیامبر اکرم (صل الله علیه و اله) (درباره مشاهدات خود از عذاب دوزخیان در شب معراج) فرمود:
دخترم ! امّا زنى که به مویش آویخته شده بود ، کسى بود که مویش را از مردان نمى پوشانید ،
و آن که به زبانش آویزان بود، زنى بود که شوهرش را آزار مى داد ...
و آن که سرش سرِ خوک و بدنش بدنِ الاغ بود، زنى بود که سخن چین و دروغگو بود
و آن که صورتش به شکل سگ بود ، زنى بود که آواز مى خواند و نوحه سرائی مى کرد و حسد مى ورزید
بخشنده بودن...
بیش از آنکه توانایی مالی بخواهد
قلب بزرگ میخواهد
تابوت مرد فاسق و غبار كربلا
مرحوم تاج الدّین حسن سلطان محمد رضوان اللّه تعالى علیه در کتاب خود مینویسد:
در بغداد مرد فاسقى بود که هنگام احتضار وصیّت کرده بود که مرا ببرید نجف اشرف دفن کنید شاید خداوند مرا بیامرزد و بخاطر حضرت امیر المومنین علیه السلام ببخشد.
چون وفات کرد قوم و خویشان او حسب الوصیّه او را غسل داده و کفن نمودند و در تابوتى گذاردند و بسوى نجف حمل کردند.
شب حضرت امیر علیه السلام به خواب بعضى از خدّام حرم خود آمدند، و فرمودند: فردا صبح نعش یک فاسق را از بغداد مى آورند که در زمین نجف دفن کنند، بروید و مانع این کار شوید! و نگذارید او را در جوار من دفن کنند.
فردا که شد خدّام حرم مطهّر یکدیگر را خبر کردند، رفتند و در بیرون دروازه نجف ایستادند، که نگذارند که نعش آن فاسق را وارد کنند، هر قدر انتظار کشیدند کسى را نیاوردند.
شب بعد باز در خواب دیدند حضرت امیر علیه السلام را که فرمود: آن مرد فاسق را که شب گذشته گفتم نگذارید وارد شوند فردا میآیند، بروید و به استقبال او، و او را با عزّت و احترام تمام بیاورید و در بهترین جاها دفن کنید. گفتند: آقا شب قبل فرمودید نگذارید و حالا میفرمائید بهترین جا دفن شود!؟
حضرت فرمود: آنهایى که نعش را مى آوردند، شب گذشته راه را گم کردند، و عبورشان به زمین کربلا افتاد، باد وزید خاک و غبار زمین کربلا را در تابوت او ریخته از برکت خاک کربلا و احترام فرزندم حسین علیه السلام خداوند از جمیع تقصیرات او گذشت او را آمرزید و رحمت خود را شامل حالش گردانیده است .
پی نوشت:
تحفه المجالس - انوار آسمانى ص ۱۰۴
خواهرم، برادرم، ای عزیز تر از جانم؛
که ما از رگ گردن (شاهرگ) او به او نزدیکتریم.
♥•٠·
We are nearer to him than his jugular vein (by Our Knowledge
اگر کسی مادرت را بین در و دیوار با لگد بزنه و شهید كنه چه حالی میشی...
♥•٠·
پس حرمت ایام فاطمیه را در ایام نوروز نگه دارید
لَا عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّه
چشمی که نامحرم ندید آتش نمی بیند.
♥•٠·
حضرن محمد(صلی الله علیه و آله)/إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج1، ص: 98
امام باقر (علیه السلام):
برای مرد هیچ چیز بهتر از زنی صالح نیست که هرگاه شوهرش او را ببیند، مسرور گردد
♥•٠·
زن صالح و پاکدامن، زنی است که خود را برای شوهر می آراید، اموال شوهر را در غیاب او حفظ می کند و در همه حال یار و کمک شوهر است.
. بحار/ج103/ص712
یَوْم لَایَنفَع مَال وَلَابَنُون(88) روزی که نه مال سود می دهد و نه فرزندان
إِلَّامَن أَتَى الله بِقَلْب سَلِیم (89) مگر آن کس که با قلبی رسته از شرک به نزد خدا بیاید
• بحارالانوار، ج 103، ص 235 •
در دنیا که بود میگفت: «فقط خدا»
به او میگفتند: نظرت در مورد توسل چیست: میگفت: «فقط خدا»
میگفتند: آخر عالم هستی حساب و کتاب دارد. وسیله و واسطه دارد.
میگفت: «فقط خدا»
میگفتند: زیارت رفته ای؟ میگفت: «فقط خدا»
میگفتند: خدا حتی رزق و روزی را هم بهوسیلهی واسطهها به دست آدم میرساند.
بازهم میگفت: «فقط خدا»
گفتند: خدا حجتهایی قرار داده. باید به اطاعت آنها تن داد. گفت: «فقط خدا»
یکبار فرزندش پرسید: شفاعت چیست؟ همانطور که به فرزندش غضب کرده بود میگفت: «فقط خدا»
میگفتند: اگر خدا بخواهد گشایش کار خلقش را به ارواح پاک بسپرد چه ایرادی دارد؟ میگفت: «فقط خدا»
زمان جان دادن…
وقت مردن که شد مامور قبض روح آمد و گفت: آمدهام جانت را بگیرم!
پرسید از کجا آمدهای؟
مَلَک گفت: از عالم غیب.
گفت پس بگو فقط خدا بیاید. چون «فقط خدا» همه کار های غیبی را میکند!
همانطور که جان میداد میخواست بگوید «فقط خدا» اما نمیتوانست.
در جهنم…
در جهنم بود و آماده برای عذاب. گدازههای جوشان را برسرش آماده کردند. به مامور عذاب گفت: تو میخواهی من را عذاب کنی؟
جواب داد: آری! چهطور؟
تا خواست سخنرانی همیشه را شروع کند گدازه با پوست سرش عجین شد. تا گدازه با پوست سرش عجین شد از خواب پرید…
موقع خواب یک کلاه مخصوص سرش میگذارد. با خودش گفت: چقدر خوب شد کلاه سرم بود و گرنه …
راستی تا یادم نرفته بگویم:
شیطان هم به عبارت «فقط خدا» سجده میکرد و به امر او بی اعتنا بود. میگفت: فقط خدا…
این وبلاگ در مورد قائم آل محمد آقا امام زمان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مسائل دینی و مذهبی میباشد. لطفا برای اطلاع رسانی بیشتر در زمینه مهدویت مطالب این وبلاگ را لینک کنید.
نقد و بررسی
(32)
شهید و شهادت
(6)
شعر امام زمان عج
(8)
سران فتنه و انحراف
(10)
اوصاف امام مهدی (ع)
(11)
زندگینامه امام زمان عج
(17)
احادیث و روایات ظهور
(45)
عکس ها و تصاویر
(8)
عشق و محبت
(61)
شعر و نوحه
(24)
دانلود نرم افزار
(2)
چهارده معصوم (ع)
(77)
مطالب سفارشی شما
(35)
خصوصیات یاران مهدى(ع)
(13)
حضرت مهدى (عج) در قرآن
(2)
ویژگی حكومت مهدى (ع)
(16)
دینی و مذهبی عمومی
(100)
منتظران ظهور امام زمان
(91)
نشانه های ظهور قائم آل محمد آقا امام زمان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
(18)
Imams
(8)
mahdi army
(7)
hadith mahdi
(7)
emam zaman
(7)
mihan emame
(8)
mahdi definition
(7)
twelfth imam mahdi
(7)