این منتقم...
شیعتی مهما شربتم عذب ماء فاذكرونی أو ســمعـتـم بشــهید او غریـب فانـدبونی
درباره وبلاگ



مدیر وبلاگ : مرتضی جاوید فر
مطالب اخیر
نظرسنجی
به نظر شما کاربر عزیز آیا حج باید تحریم شود یا نه ؟(البته با توجه به بی احترامی که وهابیت و آل سعودی نسبت به شیعیان دارند)



برچسبها
بعد از آن كه رسول خدا صلى الله علیه وآله امیر مؤمنان علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود انتخاب و آن را بر همگان اعلام كرد، به مردم دستور داد كه یكى یكى با آن حضرت بیعت كرده و این منصب جدید را تبریك بگویند.
طبق روایات صحیح السندى كه در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، خلیفه دوم از كسانى است كه خود را به امیر المؤمنین علیه السلام رساند و پس از بیعت با آن حضرت، منصب جدیدش را تبریك گفت.
غزالی، دانشمند شهیر قرن ششم در باره تبریك و تهنیت خلیفه دوم و پیمانى كه در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مى‌نویسد:
واجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع وهو یقول: « من كنت مولاه فعلی مولاه » فقال عمر بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى كل مولى فهذا تسلیم ورضى وتحكیم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الریاسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى فی قعقعة الرایات واشتباك ازدحام الخیول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا.
از خطبه‌هاى رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) خطبه غدیر خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست او است. عمر پس از این فرمایش رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به على (علیه السلام) این گونه تبریك گفت:
«تبریك، تبریك، اى ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاى دیگرى هستی.»
این سخن عمر حكایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبرى على (علیه السلام) و نشانه رضایتش از انتخاب على (علیه السلام) به رهبرى امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها، عمر تحت تأثیر هواى نفس و علاقه به ریاست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلى تغییر داد و با لشكر كشى‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌هاى دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار كرد و از مصادیق این سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله ‏اى كردند.
.الغزالی، أبو حامد محمد بن محمد، سر العالمین وكشف ما فی الدارین، ج 1، ص 18، باب فی ترتیب الخلافة والمملكة، تحقیق: محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ 2003م.
روایات بسیارى در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد كه سخن غزالى را ثابت مى‌كند؛ اما به جهت اختصار به دو روایت همراه با تصحیح سند آن، بسنده مى‌كنیم:
 
 


روایت اول: روایت براء بن عازب
 

احمد بن حنبل و بسیارى از بزرگان اهل سنت داستان بیعت خلیفه دوم را این گونه نقل مى‌كنند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا عَفَّانُ ثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ أنا عَلِىُّ بن زَیْدٍ عن عَدِىِّ بن ثَابِتٍ (وأبی هارون العبدی) عَنِ الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال كنا مع رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فی سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِیرِ خُمٍّ فنودی فِینَا الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ وَكُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم تَحْتَ شَجَرَتَیْنِ فَصَلَّى الظُّهْرَ وَأَخَذَ بِیَدِ علی رضی الله عنه فقال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِىٍّ فقال من كنت مَوْلاَهُ فعلی مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من ولاه وَعَادِ من عَادَاهُ قال فَلَقِیَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له هنیاء یا بن أبی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَیْتَ مولى كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ.
براء بن عازب مى‌گوید: در حجة الوداع همراه رسول خدا بودیم، زیر درخت‌ها را تمیز كردند، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد، سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نیستم؟ گفتند: آری، فرمود: آیا همسران من مادران شما نیستند؟ گفتند: آری، فرمود: این على رهبر است و من رهبر او هستم، خداوندا دوست بدار آنكه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمرگفت: مبارك باشد بر تو اى علی، تو اكنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی.
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 281، ح18502، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
همو: فضائل الصحابة لابن حنبل ج 2، ص 596، 1016 و ج 2، ص 610، ح1042، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
إبن أبی شیبة الكوفی، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 6، ص 372، ح32118، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.؛
الآجری، أبی بكر محمد بن الحسین (متوفای360هـ، الشریعة، ج 4، ص 2051، تحقیق الدكتور عبد الله بن عمر بن سلیمان الدمیجی، ناشر: دار الوطن - الریاض / السعودیة، الطبعة: الثانیة، 1420 هـ - 1999 م.
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفای499 هـ)، كتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 190، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛
ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص 221، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت – 1995؛
الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفای694هـ)، ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ج 1، ص 67، ناشر: دار الكتب المصریة – مصر؛
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 3، ص 632، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛

ابن كثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 350، ناشر: مكتبة المعارف – بیروت؛
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج 1، ص 78، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

ملاعلى هروى بعد از نقل و شرح این روایت مى‌گوید:
(رواه أحمد) أی فی مسنده، وأقل مرتبته أن یكون حسنا فلا التفات لمن قدح فی ثبوت هذا الحدیث.
این روایت را احمد در مسند خود نقل كرده است، كمترین درجه این حدیث این است كه «حسن» باشد؛ پس سخن كسانى كه به این روایت ایراد گرفته‌اند، ارزش توجه ندارد.
ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج 11، ص 78، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.
بررسی سند روایت:
عفان بن مسلم بن عبد الله الباهلى (219هـ):
از روات صحیح بخاری، مسلم، أبو داود، الترمذی، النسائی، ابن ماجه.
حماد بن سلمة (167هـ):
از روات صحیح بخارى (تعلیقا)، مسلم، أبو داود، الترمذی، النسائی، ابن ماجه.
علی بن زید بن جدعان (131هـ):
از روات صحیح مسلم و بقیه صحاح سته و بخارى در أدب المفرد.
عن عدی بن ثابت (116هـ):
از روات بخاری، مسلم، أبو داود، الترمذی، النسائی، ابن ماجه.
أبی هارون العبدی (134هـ):
از روات بخاری، ترمذی، إبن ماجه.
طبق قواعد رجالى اهل سنت، هر كس كه در صحیح بخارى و مسلم روایتى نقل كرده باشد، وثاقت و عدالتش قطعى است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانى در فتح البارى مى‌نویسد:
وقد نقل بن دقیق العید عن بن المفضل وكان شیخ والده انه كان یقول فیمن خرج له فی الصحیحین هذا جاز القنطرة.
ابن دقیق العید از ابن مفضل كه استاد پدرش بوده است نقل حدیث دارد كه مى گفت: كسى كه در طریق راویان بخارى باشد از پل عبور كرده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 13، ص 457، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
و ابن تیمیه حرّانى در باره صحیح بخارى و مسلم مى‌گوید:
ولكن جمهور متون الصحیحین متفق علیها بین أئمة الحدیث تلقوها بالقبول وأجمعوا علیها وهم یعلمون علما قطعیا أن النبى قالها.
محتواى صحیح بخارى و مسلم در بین پیشوایان حدیث پذیرفته شده و مورد قبول است، و همگان بر این مطلب اجماع دارند كه به طور قطع و یقین احادیث موجود در این دو كتاب از رسول خدا است.
الحرانی، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة أبو العباس (متوفای728هـ)، قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة، ج 1، ص 87، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت تحقیق: زهیر الشاویش، 1390هـ – 1970م.
تصحیح البانی:
سند حدیث مورد بحث ما همان روایت ابن ماجه قزوینى (از حماد بن سلمه تا براء بن عازب) در باره غدیر است كه محمد ناصر البانى در السلسلة الصحیحه، آن را تصحیح كرده است.
رك: ابن ماجه القزوینی، محمد بن یزید (متوفای275 هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح116، باب فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفكر - بیروت.
الألبانی، محمّد ناصر، صحیح ابن ماجة، ج 1، ص 26، ح113، طبق برنامه المكتبة‌ الشاملة.

در نتیجه ادعاى برخى از علماى سنى كه گفته‌اند:
وهذا ضعیف فقد نصوا أن على بن زید وأبا هرون وموسى ضعفاء لایعتمد على روایتهم وفى السند أیضا أبو إسحق وهو شیعى مردود الروایة.
این روایت ضعیف است، علما تصریح كرده‌آند كه على بن زید و أبا هارون، ضعیف هستند و به روایات آن‌ها اعتماد نمى‌شود. همچنین در سند این روایت ابواسحق وجود دارد كه او شیعى و روایتش مردود است.
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 6، ص 194، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
پایه و اساس ندارد؛ زیرا در غیر این صورت، باید بسیارى از روایات بخارى و مسلم و بقیه صحاح سته اهل سنت را دور بریزیم.
تحریف روایت ابن ماجه و عبد الرزاق:
ابن كثیر دمشقى سلفى این روایت را این گونه نقل مى‌كند:
وقال عبد الرزاق: أنا معمر عن علی بن زید بن جدعان، عن عدی بن ثابت، عن البراء بن عازب قال: خرجنا مع رسول الله حتى نزلنا غدیر خم بعث منادیا ینادی، فلما اجتمعا قال: " ألست أولى بكم من أنفسكم؟ قلنا: بلى یا رسول الله ! قال: ألست أولى بكم من أمهاتكم؟ قلنا: بلى یا رسول الله قال: ألست أولى بكم من آبائكم؟ قلنا: بلى یا رسول الله ! قال: ألست ألست ألست؟ قلنا: بلى یا رسول الله قال: من كنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه " فقال عمر بن الخطاب: هنیئا لك یا ابن أبی طالب أصبحت الیوم ولی كل مؤمن.
وكذا رواه ابن ماجة من حدیث حماد بن سلمة عن علی بن زید وأبی هارون العبدی عن عدی بن ثابت عن البراء به. وهكذا رواه موسى بن عثمان الحضرمی عن أبی إسحاق عن البراء به. وقد روی هذا الحدیث عن سعد وطلحة بن عبید الله وجابر بن عبد الله وله طرق عنه وأبی سعید الخدری وحبشی بن جنادة وجریر بن عبد الله وعمر بن الخطاب وأبی هریرة.
براء بن عاذب مى‌گوید: به همراه رسول خدا خارج شدیم تا این كه به غدیر خم رسیدیم، آن حضرت كسى را فرستاد تا مردم را صدا بزند، وقتى مردم جمع شدند، آن حضرت فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری، فرمود: آیا من از مادرانتان پیش شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آرى اى پیامبر خدا، فرمود: آیا من از پدران شما در نزد شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: این چنین است اى رسول خدا، فرمود: آیا نیستم؟ آیا نیستم؟ آیا نیستم؟ گفتند: بلى اى رسول خدا، سپس فرمود: هر كس من مولاى او هستم، پس این على مولاى او است، خداوندا دوست بدار آنكه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را.
پس عمرگفت: مبارك باشد بر تو اى علی، تو اكنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی.
این روایت را به همین صورت ابن ماجه از حماد بن سلمه از على بن زید و أبى هارون عبدى از عدى بن ثابت از براء نقل كرده است. همچنین موسى بن عثمان خضرمى از أبى اسحاق از براء نقل كرده است.
و نیز این حدیث از سعد (بن أبى وقاص)، طلحة بن عبید الله، جابر بن عبد الله كه چندین طریق دارد، و أبى سعید خدری، حبشى بن جناده، جریر بن عبد الله، عمر بن خطاب و أبى هریره نقل شده است.

ابن كثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 350، ناشر: مكتبة المعارف – بیروت.
جلال الدین سیوطى نیز این روایت را از ابن ماجه با ادامه آن نقل كرده است:
وأخرج أحمد، وابن ماجه عن البراء بن عازب قال: (كنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلّم فی سفر فنزلنا بغدیر خم فنودی فینا الصلاة جامعة فصلى الظهر وأخذ بید علی فقال... فلقیه عمر بعد ذلك فقال له: (هنیئاً لك یا ابن أبی طالب أصبحت وأمسیت مولى كل مؤمن ومؤمنة).
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج 1، ص 78، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
در حالى كه متأسفانه در نسخه‌هاى فعلى سنن ابن ماجه جمله « فَلَقِیَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له هنیاء یا بن أبی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَیْتَ مولى كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ» وجود ندارد و حذف شده است.
رك: ابن ماجه القزوینی، محمد بن یزید (متوفای275 هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح116، باب فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفكر - بیروت.
ذهبى نیز بعد از نقل این روایت مى‌گوید:
ورواه عبد الرزاق، عن معمر، عن علی بن زید.
در حالى كه ما این روایت را در مصنف عبد الرزاق نیز نیافتیم. البته امكان دارد كه عبد الرزاق آن را در كتاب دیگرى نقل كرده باشد كه به دست ابن كثیر و ذهبى رسیده است.

 


روایت دوم: روایت ابوهریره
 
خطیب بغدادى در ترجمه حبشون بن موسى مى‌نویسد:
أنبأنا عبد الله بن علی بن محمد بن بشران أنبأنا علی بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال حدثنا علی بن سعید الرملی حدثنا ضمرة بن ربیعة القرشی عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبی هریرة قال:
من صام یوم ثمان عشرة من ذی الحجة كتب له صیام ستین شهرا وهو یوم غدیر خم لما أخذ النبی صلى الله علیه وسلم بید علی بن أبی طالب فقال ألست ولی المؤمنین قالوا بلى یا رسول الله قال من كنت مولاه فعلی مولاه.
فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولى كل مسلم فأنزل الله الیوم أكملت لكم دینكم.
اشتهر هذا الحدیث من روایة حبشون وكان یقال إنه تفرد به وقد تابعه علیه أحمد بن عبد الله بن النیری فرواه عن علی بن سعید أخبرنیه الأزهری حدثنا محمد بن عبد الله بن أخی میمی حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النیری إملاء حدثنا علی بن سعید الشامی حدثنا ضمرة بن ربیعة عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبی هریرة قال من صام یوم ثمانیة عشر من ذی الحجة وذكر مثل ما تقدم أو نحوه.
ومن صام یوم سبعة وعشرین من رجب كتب له صیام ستین شهرا وهو أول یوم نزل جبریل علیه السلام على محمد صلى الله علیه وسلم بالرسالة.
از ابوهریره نقل شده است كه گفت: كسى كه روز هجدهم ذى حجه را روزه بگیرد ثواب روزه شصت ماه براى وى نوشته مى‌شود، این روز، روز غدیر خم است، روزى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت و فرمود: آیا من رهبر مؤمنان نیستم؟ گفتند: چرا اى رسول خدا. فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.
عمر گفت: تبریك، تبریك اى پسر ابوطالب، تو اكنون مولاى من و مولاى هر مسلمانی، سپس این آیه نازل شد: امروز دین شما را كامل كردم.
این حدیث به عنوان روایت حبشون مشهور شده است، گفته شده كه فقط او این روایت را نقل كرده است؛ در حالى احمد بن عبد الله نیز از على سعید... از أبى هریره نقل كرده است....
الخطیب البغدادی، أحمد بن علی أبو بكر (متوفای 463هـ)، تاریخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.
همین روایت را الشجرى الجرجانى (متوفای499 هـ) در كتاب الأمالى با همین سند در سه جاى از كتابش و ابن عساكر در تاریخ مدینه دمشق نقل كرده‌اند:
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیى بن الحسین بن إسماعیل الحسنی، كتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 192، و ج1، ص 343، و ج2، ص102، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛
ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص 233، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.
بررسی سند روایت:
عبد الله بن علی بن محمد بن بشران:
وى استاد خطیب بغدادى و ثقه است؛ چنانچه ذهبى در باره او مى‌نویسد:
عبد الله بن علیّ بن محمد بن عبد الله بن بشران البغدادی الشاهد... قال الخطیب: كان سماعه صحیحاً. وتوفی فی شوال.
عبد الله بن علی... خطیب در باره او گفته: شنیده هاى او صحیح بود. در ماه شوال از دنیا رفت.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 29، ص 264، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 10، ص 14، رقم: 5130، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
علی بن عمر الحافظ:
على بن عمر، همان دار قطنى معروف و صاحب سنن است كه در وثاقت او تردیدى نیست؛ چنانچه ذهبى در باره او مى‌گوید‌:
قال أبو بكر الخطیب كان الدارقطنی فرید عصره وقریع دهره ونسیج وحده وامام وقته انتهى الیه علو الاثر والمعرفة بعلل الحدیث واسماء الرجال مع الصدق والثقة وصحة الإعتقاد والاضطلاع من علوم سوى الحدیث منها القراءات.
دار قطنى یگانه روزگار و پهلوان میدان بود و مانندى نداشت اوپیشواى زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائى حدیث و شناخت نامهاى راویان به او ختم مى شد، راستگو و مورد اعتماد و داراى اعتقادى صحیح بود و در دیگر علوم غیر از حدیث مانند دانش قراآت نیز قوى بود.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 16، ص 452، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال:
ذهبى در باره او مى‌گوید:
حبشون بن موسى بن أیوب الشیخ أبو نصر البغدادی الخلال... وكان أحد الثقات.
حبشون بن موسی، یكى از افراد مورد اعتماد بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 15، ص 317، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
خطیب بغدادى در باره او مى‌گوید:
وكان ثقة یسكن باب البصرة.
حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سكونت داشت.
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
و بعد از نقل روایت إكمال نیز روایت دیگرى را نقل كرده و مى‌گوید:
الأزهری أنبأنا علی بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أیوب الخلال صدوق....
على بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسى راستگو است.
تاریخ بغداد، ج 8، ص 4391.
علی بن سعید الرملی:
ذهبى در باره او مى‌گوید:
علی بن أبی حملة شیخ ضمرة بن ربیعة ما علمت به بأسا ولا رأیت أحدا الآن تكلم فیه وهو صالح الأمر ولم یخرج له أحد من أصحاب الكتب الستة مع ثقته.
على بن ابى حمله بزرگ قبیله ضمره است، من در او ایرادى نمى بینم وكسى را هم ندیده ام كه در باره او سخنى گفته باشد، او كارهایش خوب بود ولى با این كه ثقه است صاحبان كتب سته از وى روایت نقل نكرده‌اند.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 5، ص 153 ـ 154، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.
وإذا كان ثقة ولم یتكلم فیه أحد فكیف نذكره فی الضعفاء.
على بن سعید رملى ثقه است و كسى در باره وى سخنى نگفته است، پس چرا باید نام وى را در ردیف افراد ضعیف بیاوریم؟.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) لسان المیزان، ج 4، ص 227، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.
ضمرة بن ربیعة القرشی
ذهبى در باره او مى‌گوید:
ضمرة بن ربیعة. الإمام الحافظ القدوة محدث فلسطین أبو عبد الله الرملی...
روى عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبیه قال ضمرة رجل صالح صالح الحدیث من الثقات المأمونین لم یكن بالشام رجل یشبهه هو أحب إلینا من بقیة بقیة كان لا یبالی عمن حدث وقال ابن معین والنسائی ثقة.
وقال أبو حاتم صالح قال آدم بن أبی إیاس ما رأیت أحدا أعقل لما یخرج من رأسه من ضمرة
وقال ابن سعد كان ثقة مأمونا خیرا لم یكن هناك أفضل منه ثم قال مات فی أول رمضان سنة اثنتین ومئتین .
وقال أبو سعید بن یونس كان فقیههم فی زمانه مات فی رمضان سنة اثنتین ومئتین
ضمرة بن ربیعه، پیشوا، حافظ، رهبر و محدث فلسطین بود. عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل كرده كه گفت: ضمره، مرد پاك سرشت بود و در نقل حدیث صالح بود، از افراد مورد وثوق و اعتماد بود، در شام مانند او نبود. او در نزد من محبوب‌تر از دیگرانى بود كه در نقل حدیث دقت نمى‌كردند كه از چه كسانى نقل كنند. ابن معین و نسائى گفته‌اند: مورد اعتماد بود.
ابوحاتم گفته: درست كار بود، آدم بن إیاس گفته: كسى را داناتر از او در آن چه از مغزش خارج مى‌شود (فكر و اندیشه)، ندیدم، ابن سعد گفته: مورد اعتماد و اطمینان و آدم خوبى بود، در این جا شخصى بهتر از او نیست.
ابوسعید بن یونس گفته: او فقیه اهل زمان خود بود...
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 9، ص 106، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
عبد الله بن شوذب:
عبد الله بن شوذب. البلخی ثم البصری الإمام العالم أبو عبد الرحمن نزیل بیت المقدس... وثقه أحمد بن حنبل وغیره. قال أبو عمیر بن النحاس حدثنا كثیر بن الولید قال كنت إذا رأیت ابن شوذب ذكرت الملائكة. قال أبو عامر العقدی سمعت الثوری یقول كان ابن شوذب عندنا ونحن نعده من ثقات مشایخنا وقال یحیى بن معین كان ثقة.
عبد الله بن شوذب، پیشوا و دانشمند بود، احمد بن حنبل و دیگران او را توثیق كرده‌اند. ابوعمیر نحاس گفته: كثیر بن ولید مى‌گفت: من هر وقت ابن شوذب را مى‌بینم به یاد ملائكه مى‌افتم. ابوعامر عقدى گفته‌: از ثورى شنیدم كه مى‌گفت: ابن شوذب پیش ما بود و ما او را جزء اساتید مورد اعتماد مى‌شمردیم، یحیى بن معین گفته: او مورد اعتماد بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 7، ص 92، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
و ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:
عبد الله بن شوذب الخراسانی أبو عبد الرحمن سكن البصرة ثم الشام صدوق عابد من السابعة.
عبد الله بن شوذب خراسانى ساكن بصره بود سپس به شام رفت، انسانى راستگو و اهل عبادت و از طبقه هفتم از محدثین است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 3386، رقم: 3387، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986 م.
مطر الوراق:
ذهبى در باره او مى‌گوید:
مطر الوراق. الإمام الزاهد الصادق أبو رجاء بن طهمان الخراسانی نزیل البصرة مولى علباء بن أحمر الیشكری كان من العلماء العاملین وكان یكتب المصاحف ویتقن ذلك
مطر الوراق پیشواى زاهد راستگو، اصل او خراسانى است و ساكن بصره شد، وى از دانشمندان شایسته و از نویسندگان قرآن بود كه به درستى آن را انجام مى داد.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 5، ص 452، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ..
و در كتاب دیگرش مى‌گوید:
فمطر من رجال مسلم حسن الحدیث.
مسلم در كتاب صحیحش از او نقل روایت دارد و از رجال این كتاب است، و روایاتش نیكو است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 6، ص 445، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.
شهر بن حوشب:
شهر بن حوشب از روات صحیح مسلم است و در وثاقت وى تردید نیست؛ چنانچه ذهبى در تاریخ الإسلام در باره او مى‌گوید:
قال حرب الكرمانی: قلت لأحمد بن حنبل: شهر بن حوشب، فوثقه وقال: ما أحسن حدیثه. وقال حنبل: سمعت أبا عبد الله یقول: شهر لیس به بأس. قال الترمذی: قال محمد یعنی البخاری: شهر حسن الحدیث، وقوى أمره.
شهر بن حوشب مشكلى ندارد، حدیثش نیكو و كارش استوار بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 6، ص 387، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
ترمذى در سنن خود بعد از نقل روایتى كه در سند آن شهر بن حوشب وجود دارد، مى‌نویسد:
وَسَأَلْتُ مُحَمَّدَ بن إسماعیل عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ فَوَثَّقَهُ وقال إنما یَتَكَلَّمُ فیه بن عَوْنٍ ثُمَّ رَوَى بن عَوْنٍ عن هِلَالِ بن أبی زَیْنَبَ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ قال أبو عِیسَى هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.
بخارى شهر بن حوشب را توثیق كرد و روایت وى را حسن وصحیح دانسته اند.
الترمذی السلمی، محمد بن عیسى أبو عیسى (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج 4، ص 434،، تحقیق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
عجلى در معرفة‌ الثقات مى‌نویسد:
شهر بن حوشب شامی تابعی ثقة.
شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان و ثقه بود.
العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، ج 1، ص 461، رقم: 741، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مكتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985م.
در نتیجه سند این روایت نیز كاملا صحیح است و هیچ ایرادى در آن دیده نمى‌شود.
نتیجه:
تبریك گفتن مردم و به ویژه خلیفه دوم ثابت مى‌كند كه منظور رسول خدا صلى الله علیه وآله از جمله «من كنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و إمامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ایشان؛ چرا كه اگر مقصود صرف دوست داشتن بود، نیازى به تبریك گفتن نداشت. ضمن این كه خلیفه دوم مى‌گوید كه «أصبحت مولای ومولى كل مولى؛ تو از امروز مولاى ما شدی»
و در روایت ابن كثیر دمشقى آمده بود: «اصبحت الیوم ولی كل مؤمن؛ تو از امروز سرپرست هر مؤمنى شدی»؛ در حالى كه دوست داشتن تمام مؤمنان از واجباتى است كه قبل از آن نازل شده و از مسلمات بود و اگر كلمه «ولی» را به معناى محبت و دوستى بگیریم این معنا به ذهن تبادر خواهد كرد كه عمر مى‌گوید ما تا كنون با تو دوست نبودیم و تو از امروز با ما دوست شدی. آیا اهل سنت مى‌توانند این مطلب را بپذیرند؟
در نتیجه چاره‌ای نیست جز این كه حدیث غدیر به معناى «امامت و خلافت» گرفته شود.

موفق باشید

 


گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)


نوع مطلب : امام علی (ع)، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
این كه سر امام حسین علیه السلام بر سر نیزه قرآن خوانده است ، از ضروریات تاریخ است كه هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت آن را به سند صحیح نقل كرده‌اند ؛ از جمله شیخ مفید رحمت الله علیه در كتاب شریف و معتبر الإرشاد می‌نویسد :

 عن زید بن أرقم أنه قال : مر به علی وهو على رمح وأنا فی غرفة ، فلما حاذانی سمعته یقرأ : ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) فقف - والله - شعری ونادیت : رأسك والله - یا ابن رسول الله - أعجب وأعجب .

الإرشاد - الشیخ المفید - ج 2 - ص 117 - 118

 و نیز مرحوم محمد بن سلیمان الكوفی می‌نویسد :

 [ حدثنا ] أبو أحمد قال : سمعت محمد بن مهدی یحدث عن عبد الله بن داهر الرازی عن أبیه عن الأعمش : عن المنهال بن عمرو قال : رأیت رأس الحسین بن علی على الرمح وهو یتلو هذه الآیة : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) * [ 9 / الكهف : : 18 ] فقال رجل من عرض الناس : رأسك یا ابن رسول الله أعجب ؟ .

مناقب الإمام أمیر المؤمنین (ع) - محمد بن سلیمان الكوفی - ج 2 - ص 267 .

 همچنین ابن حمزه طوسی می‌نویسد :

 عن المنهال بن عمرو ، قال : أنا والله رأیت رأس الحسین صلوات الله علیه على قناة یقرأ القرآن بلسان ذلق ذرب یقرأ سورة الكهف حتى بلغ : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) * فقال رجل : ورأسك - والله - أعجب یا ابن رسول الله من العجب . 274 / 2 –

 وعنه ، قال : أدخل رأس الحسین صلوات الله علیه دمشق على قناة ، فمر برجل یقرأ سورة الكهف وقد بلغ هذه الآیة * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) * فأنطق الله تعالى الرأس ، فقال : أمری أعجب من أمر أصحاب الكهف والرقیم .

الثاقب فی المناقب - ابن حمزة الطوسی - ص 333 .

 و قطب الدین راوندی نیز می‌نویسد :

 عن المنهال بن عمرو قال : أنا والله رأیت رأس الحسین علیه السلام حین حمل وأنا بدمشق ، وبین یدیه رجل یقرأ الكهف ، حتى بلغ قوله : ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) ، فأنطق الله الرأس بلسان ذرب ذلق ، فقال : أعجب من أصحاب الكهف قتلی وحملی .

الخرائج والجرائح - قطب الدین الراوندی - ج 2 - ص 577 .

 و ابن شهر آشوب می‌نویسد :

 روى أبو مخنف عن الشعبی انه صلب رأس الحسین بالصیارف فی الكوفة فتنحنح الرأس وقرأ سورة الكهف إلى قوله : ( انهم فتیة آمنوا بربهم وزدناهم هدى فلم یزدهم إلا ضلالا ) . وفی أثر انهم لما صلبوا رأسه على الشجرة سمع منه : ( وسیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون ) . وسمع أیضا صوته بدمشق یقول : لا قوة إلا بالله . وسمع أیضا یقرأ : ( ان أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) ، فقال زید بن أرقم : أمرك أعجب یا ابن رسول الله .

مناقب آل أبی طالب - ابن شهر آشوب - ج 3 - ص 218 .

و علی بن یونس عاملی می‌نویسد :

 قرأ رجل عند رأسه بدمشق ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) فأنطق الله الرأس بلسان عربی : أعجب من أهل الكهف قتلی وحملی .

الصراط المستقیم - علی بن یونس العاملی - ج 2 - ص 179  

 و سید هاشم البحرانی نیز می‌نویسد :

 فوقفوا بباب بنی خزیمة ساعة من النهار ، والرأس على قناة طویلة ، فتلا سورة الكهف ، إلى أن بلغ فی قراءته إلى قوله تعالى : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) * . قال سهل : والله إن قراءته أعجب الأشیاء .

مدینة المعاجز - السید هاشم البحرانی - ج 4 - ص 123

 مرحوم علامۀ مجلسی رحمت الله علیه در كتاب شریف بحار الأنوار ، بابی را به همین مطلب اختصاص داده است .

بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 45 - ص 121  

 و از علمای اهل سنت ، ابن عساكر در  كتاب تاریخ مدینه دمشق می‌نویسد :

 نا الأعمش نا سلمة بن كهیل قال رأیت رأس الحسین بن علی رضی الله عنهما على القناة وهو یقول " فسیكفیكهم الله وهو السمیع العلیم .

تاریخ مدینة دمشق - ابن عساكر - ج 22 - ص 117 – 118 .  

 و محقق كتاب در پاورقی آن می‌نویسد :

 وزید بعدها فی م : قال أبو الحسن العسقلانی : فقلت لعلی بن هارون انك سمعته من محمد بن أحمد المصری ، قال : الله انی سمعته منه ، قال الأنصاری فقلت لمحمد بن أحمد : الله انك سمعته من صالح ؟ قال : الله إنی سمعته منه ، قال جریر بن محمد : فقلت لصالح : الله انك سمعته من معاذ بن أسد ؟ قال : الله انی سمعته منه ، قال معاذ بن أسد : فقلت للفضل : الله انك سمته من الأعمش ؟ فقال : الله انی سمعته منه ، قال الأعمش : فقلت لسلمة بن كهیل : الله انك سمعته منه ؟ قال : الله انی سمعته منه بباب الفرادیس بدمشق ؟ مثل لی ولا شبه لی ، وهو یقول : ( فسیكفیكهم الله وهو السمیع العلیم ) .

 و همچنین ابن عساكر در جائی دیگر از همین كتاب می‌نویسد :

 عن المنهال بن عمرو قال أنا والله رأیت رأس الحسین بن علی حین حمل وأنا بدمشق وبین یدی الرأس رجل یقرأ سورة الكهف حتى بلغ قوله تعالى " أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا " قال فأنطق الله الرأس بلسان ذرب فقال أعجب من أصحاب الكهف قتلی وحمل .

تاریخ مدینة دمشق - ابن عساكر - ج 60 - ص 369 – 370 .

 بنابراین ، با این همه مدارك معتبری كه در این باره وجود دارد ، شكی در صحت خبر قرآّن خواندن سر مبارك امام حسین علیه السلام باقی نمی‌ماند .

 به دلیل طولانی نشدن و نیز اتقان مطلب ، اصل متن عربی روایات آورده است . ترجمه آن با خودتان .

 موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)



نوع مطلب : امام حسین (ع)، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
طبق روایات شیعه ، دعای حضرت نه تنها در مورد باران باریدن مستجاب می گردید ؛ بلکه اگر حضرت برای پیروزی ونصرت خویش نیز دعا می کردند ، قطعا مستجاب می شد ؛ اما :

 1 - حضرت می خواست در كربلا برای همه مسلمانان ، تسلیم در برابر حق را به نمایش گذارد و درس عملی تسلیم را تا ابد به مردم بیاموزد .

  2 – بنای حضرت بر این بود كه در ماجرای عاشورا اسباب غیر عادی را به کار نگرفته تا این خود نیز درس دیگری برای مسلمانان شود تا وظیفه آنانی را كه قادر به استفاده از اسباب غیر عادی نیستند ، در برابر ظلم وستم مشخص كند .   3 - حضرت طبق روایات ، حضرت در ماجرای عاشورا ، در خواست فرشتگان و جنیان را برای یاری رد نموده و تمام آن ها را به مشیت الهی واگذار کردند . این خود سبب نهایت مظلومیت برای حضرت شده و به همین جهت خبر شهادت آن حضرت در آن زمان که وسائل اخباری محدود بود ، به سرعت پخش گردید .

 جهت اطلاعات بیشتر در این زمینه از آدرس های ذیل دیدن فرمایید:

 

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=54

 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=55

 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=56

 

 موفق باشید

  گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی  عصر (عج)


نوع مطلب : امام حسین (ع)، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


( کل صفحات : 182 )    1   2   3   4   5   6   7   ...   


پیوندهای روزانه
پیوندها
آمار وبلاگ
  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :
امکانات جانبی
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات