این منتقم... شیعتی مهما شربتم عذب ماء فاذكرونی أو ســمعـتـم بشــهید او غریـب فانـدبونی درباره وبلاگ مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ
نویسندگان برچسبها بعد از آن كه رسول خدا صلى الله علیه وآله امیر مؤمنان علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود انتخاب و آن را بر همگان اعلام كرد، به مردم دستور داد كه یكى یكى با آن حضرت بیعت كرده و این منصب جدید را تبریك بگویند. طبق روایات صحیح السندى كه در كتابهاى اهل سنت وجود دارد، خلیفه دوم از كسانى است كه خود را به امیر المؤمنین علیه السلام رساند و پس از بیعت با آن حضرت، منصب جدیدش را تبریك گفت. غزالی، دانشمند شهیر قرن ششم در باره تبریك و تهنیت خلیفه دوم و پیمانى كه در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مىنویسد: واجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع وهو یقول: « من كنت مولاه فعلی مولاه » فقال عمر بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى كل مولى فهذا تسلیم ورضى وتحكیم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الریاسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى فی قعقعة الرایات واشتباك ازدحام الخیول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا. از خطبههاى رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) خطبه غدیر خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست او است. عمر پس از این فرمایش رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به على (علیه السلام) این گونه تبریك گفت: «تبریك، تبریك، اى ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاى دیگرى هستی.» این سخن عمر حكایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبرى على (علیه السلام) و نشانه رضایتش از انتخاب على (علیه السلام) به رهبرى امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عمر تحت تأثیر هواى نفس و علاقه به ریاست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلى تغییر داد و با لشكر كشىها، برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمینهاى دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار كرد و از مصادیق این سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله اى كردند. .الغزالی، أبو حامد محمد بن محمد، سر العالمین وكشف ما فی الدارین، ج 1، ص 18، باب فی ترتیب الخلافة والمملكة، تحقیق: محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ 2003م. روایات بسیارى در كتابهاى اهل سنت وجود دارد كه سخن غزالى را ثابت مىكند؛ اما به جهت اختصار به دو روایت همراه با تصحیح سند آن، بسنده مىكنیم: روایت اول: روایت براء بن عازب
احمد بن حنبل و بسیارى از بزرگان اهل سنت داستان بیعت خلیفه دوم را این گونه نقل مىكنند: روایت دوم: روایت ابوهریره
خطیب بغدادى در ترجمه حبشون بن موسى مىنویسد:
أنبأنا عبد الله بن علی بن محمد بن بشران أنبأنا علی بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال حدثنا علی بن سعید الرملی حدثنا ضمرة بن ربیعة القرشی عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبی هریرة قال: من صام یوم ثمان عشرة من ذی الحجة كتب له صیام ستین شهرا وهو یوم غدیر خم لما أخذ النبی صلى الله علیه وسلم بید علی بن أبی طالب فقال ألست ولی المؤمنین قالوا بلى یا رسول الله قال من كنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولى كل مسلم فأنزل الله الیوم أكملت لكم دینكم. اشتهر هذا الحدیث من روایة حبشون وكان یقال إنه تفرد به وقد تابعه علیه أحمد بن عبد الله بن النیری فرواه عن علی بن سعید أخبرنیه الأزهری حدثنا محمد بن عبد الله بن أخی میمی حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النیری إملاء حدثنا علی بن سعید الشامی حدثنا ضمرة بن ربیعة عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبی هریرة قال من صام یوم ثمانیة عشر من ذی الحجة وذكر مثل ما تقدم أو نحوه. ومن صام یوم سبعة وعشرین من رجب كتب له صیام ستین شهرا وهو أول یوم نزل جبریل علیه السلام على محمد صلى الله علیه وسلم بالرسالة. از ابوهریره نقل شده است كه گفت: كسى كه روز هجدهم ذى حجه را روزه بگیرد ثواب روزه شصت ماه براى وى نوشته مىشود، این روز، روز غدیر خم است، روزى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت و فرمود: آیا من رهبر مؤمنان نیستم؟ گفتند: چرا اى رسول خدا. فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. عمر گفت: تبریك، تبریك اى پسر ابوطالب، تو اكنون مولاى من و مولاى هر مسلمانی، سپس این آیه نازل شد: امروز دین شما را كامل كردم. این حدیث به عنوان روایت حبشون مشهور شده است، گفته شده كه فقط او این روایت را نقل كرده است؛ در حالى احمد بن عبد الله نیز از على سعید... از أبى هریره نقل كرده است.... الخطیب البغدادی، أحمد بن علی أبو بكر (متوفای 463هـ)، تاریخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت. همین روایت را الشجرى الجرجانى (متوفای499 هـ) در كتاب الأمالى با همین سند در سه جاى از كتابش و ابن عساكر در تاریخ مدینه دمشق نقل كردهاند: الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیى بن الحسین بن إسماعیل الحسنی، كتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 192، و ج1، ص 343، و ج2، ص102، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛ ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص 233، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995. بررسی سند روایت: عبد الله بن علی بن محمد بن بشران: وى استاد خطیب بغدادى و ثقه است؛ چنانچه ذهبى در باره او مىنویسد: عبد الله بن علیّ بن محمد بن عبد الله بن بشران البغدادی الشاهد... قال الخطیب: كان سماعه صحیحاً. وتوفی فی شوال. عبد الله بن علی... خطیب در باره او گفته: شنیده هاى او صحیح بود. در ماه شوال از دنیا رفت. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 29، ص 264، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛ البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 10، ص 14، رقم: 5130، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت. علی بن عمر الحافظ: على بن عمر، همان دار قطنى معروف و صاحب سنن است كه در وثاقت او تردیدى نیست؛ چنانچه ذهبى در باره او مىگوید: قال أبو بكر الخطیب كان الدارقطنی فرید عصره وقریع دهره ونسیج وحده وامام وقته انتهى الیه علو الاثر والمعرفة بعلل الحدیث واسماء الرجال مع الصدق والثقة وصحة الإعتقاد والاضطلاع من علوم سوى الحدیث منها القراءات. دار قطنى یگانه روزگار و پهلوان میدان بود و مانندى نداشت اوپیشواى زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائى حدیث و شناخت نامهاى راویان به او ختم مى شد، راستگو و مورد اعتماد و داراى اعتقادى صحیح بود و در دیگر علوم غیر از حدیث مانند دانش قراآت نیز قوى بود. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 16، ص 452، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال: ذهبى در باره او مىگوید: حبشون بن موسى بن أیوب الشیخ أبو نصر البغدادی الخلال... وكان أحد الثقات. حبشون بن موسی، یكى از افراد مورد اعتماد بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 15، ص 317، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. خطیب بغدادى در باره او مىگوید: وكان ثقة یسكن باب البصرة. حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سكونت داشت. البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت. و بعد از نقل روایت إكمال نیز روایت دیگرى را نقل كرده و مىگوید: الأزهری أنبأنا علی بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أیوب الخلال صدوق.... على بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسى راستگو است. تاریخ بغداد، ج 8، ص 4391. علی بن سعید الرملی: ذهبى در باره او مىگوید: علی بن أبی حملة شیخ ضمرة بن ربیعة ما علمت به بأسا ولا رأیت أحدا الآن تكلم فیه وهو صالح الأمر ولم یخرج له أحد من أصحاب الكتب الستة مع ثقته. على بن ابى حمله بزرگ قبیله ضمره است، من در او ایرادى نمى بینم وكسى را هم ندیده ام كه در باره او سخنى گفته باشد، او كارهایش خوب بود ولى با این كه ثقه است صاحبان كتب سته از وى روایت نقل نكردهاند. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 5، ص 153 ـ 154، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م. وإذا كان ثقة ولم یتكلم فیه أحد فكیف نذكره فی الضعفاء. على بن سعید رملى ثقه است و كسى در باره وى سخنى نگفته است، پس چرا باید نام وى را در ردیف افراد ضعیف بیاوریم؟. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) لسان المیزان، ج 4، ص 227، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م. ضمرة بن ربیعة القرشی ذهبى در باره او مىگوید: ضمرة بن ربیعة. الإمام الحافظ القدوة محدث فلسطین أبو عبد الله الرملی... روى عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبیه قال ضمرة رجل صالح صالح الحدیث من الثقات المأمونین لم یكن بالشام رجل یشبهه هو أحب إلینا من بقیة بقیة كان لا یبالی عمن حدث وقال ابن معین والنسائی ثقة. وقال أبو حاتم صالح قال آدم بن أبی إیاس ما رأیت أحدا أعقل لما یخرج من رأسه من ضمرة وقال ابن سعد كان ثقة مأمونا خیرا لم یكن هناك أفضل منه ثم قال مات فی أول رمضان سنة اثنتین ومئتین . وقال أبو سعید بن یونس كان فقیههم فی زمانه مات فی رمضان سنة اثنتین ومئتین ضمرة بن ربیعه، پیشوا، حافظ، رهبر و محدث فلسطین بود. عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل كرده كه گفت: ضمره، مرد پاك سرشت بود و در نقل حدیث صالح بود، از افراد مورد وثوق و اعتماد بود، در شام مانند او نبود. او در نزد من محبوبتر از دیگرانى بود كه در نقل حدیث دقت نمىكردند كه از چه كسانى نقل كنند. ابن معین و نسائى گفتهاند: مورد اعتماد بود. ابوحاتم گفته: درست كار بود، آدم بن إیاس گفته: كسى را داناتر از او در آن چه از مغزش خارج مىشود (فكر و اندیشه)، ندیدم، ابن سعد گفته: مورد اعتماد و اطمینان و آدم خوبى بود، در این جا شخصى بهتر از او نیست. ابوسعید بن یونس گفته: او فقیه اهل زمان خود بود... الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 9، ص 106، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. عبد الله بن شوذب: عبد الله بن شوذب. البلخی ثم البصری الإمام العالم أبو عبد الرحمن نزیل بیت المقدس... وثقه أحمد بن حنبل وغیره. قال أبو عمیر بن النحاس حدثنا كثیر بن الولید قال كنت إذا رأیت ابن شوذب ذكرت الملائكة. قال أبو عامر العقدی سمعت الثوری یقول كان ابن شوذب عندنا ونحن نعده من ثقات مشایخنا وقال یحیى بن معین كان ثقة. عبد الله بن شوذب، پیشوا و دانشمند بود، احمد بن حنبل و دیگران او را توثیق كردهاند. ابوعمیر نحاس گفته: كثیر بن ولید مىگفت: من هر وقت ابن شوذب را مىبینم به یاد ملائكه مىافتم. ابوعامر عقدى گفته: از ثورى شنیدم كه مىگفت: ابن شوذب پیش ما بود و ما او را جزء اساتید مورد اعتماد مىشمردیم، یحیى بن معین گفته: او مورد اعتماد بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 7، ص 92، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. و ابن حجر عسقلانى مىگوید: عبد الله بن شوذب الخراسانی أبو عبد الرحمن سكن البصرة ثم الشام صدوق عابد من السابعة. عبد الله بن شوذب خراسانى ساكن بصره بود سپس به شام رفت، انسانى راستگو و اهل عبادت و از طبقه هفتم از محدثین است. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 3386، رقم: 3387، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986 م. مطر الوراق: ذهبى در باره او مىگوید: مطر الوراق. الإمام الزاهد الصادق أبو رجاء بن طهمان الخراسانی نزیل البصرة مولى علباء بن أحمر الیشكری كان من العلماء العاملین وكان یكتب المصاحف ویتقن ذلك مطر الوراق پیشواى زاهد راستگو، اصل او خراسانى است و ساكن بصره شد، وى از دانشمندان شایسته و از نویسندگان قرآن بود كه به درستى آن را انجام مى داد. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 5، ص 452، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.. و در كتاب دیگرش مىگوید: فمطر من رجال مسلم حسن الحدیث. مسلم در كتاب صحیحش از او نقل روایت دارد و از رجال این كتاب است، و روایاتش نیكو است. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 6، ص 445، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م. شهر بن حوشب: شهر بن حوشب از روات صحیح مسلم است و در وثاقت وى تردید نیست؛ چنانچه ذهبى در تاریخ الإسلام در باره او مىگوید: قال حرب الكرمانی: قلت لأحمد بن حنبل: شهر بن حوشب، فوثقه وقال: ما أحسن حدیثه. وقال حنبل: سمعت أبا عبد الله یقول: شهر لیس به بأس. قال الترمذی: قال محمد یعنی البخاری: شهر حسن الحدیث، وقوى أمره. شهر بن حوشب مشكلى ندارد، حدیثش نیكو و كارش استوار بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 6، ص 387، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م. ترمذى در سنن خود بعد از نقل روایتى كه در سند آن شهر بن حوشب وجود دارد، مىنویسد: وَسَأَلْتُ مُحَمَّدَ بن إسماعیل عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ فَوَثَّقَهُ وقال إنما یَتَكَلَّمُ فیه بن عَوْنٍ ثُمَّ رَوَى بن عَوْنٍ عن هِلَالِ بن أبی زَیْنَبَ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ قال أبو عِیسَى هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ. بخارى شهر بن حوشب را توثیق كرد و روایت وى را حسن وصحیح دانسته اند. الترمذی السلمی، محمد بن عیسى أبو عیسى (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج 4، ص 434،، تحقیق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. عجلى در معرفة الثقات مىنویسد: شهر بن حوشب شامی تابعی ثقة. شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان و ثقه بود. العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، ج 1، ص 461، رقم: 741، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مكتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985م. در نتیجه سند این روایت نیز كاملا صحیح است و هیچ ایرادى در آن دیده نمىشود. نتیجه: تبریك گفتن مردم و به ویژه خلیفه دوم ثابت مىكند كه منظور رسول خدا صلى الله علیه وآله از جمله «من كنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و إمامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ایشان؛ چرا كه اگر مقصود صرف دوست داشتن بود، نیازى به تبریك گفتن نداشت. ضمن این كه خلیفه دوم مىگوید كه «أصبحت مولای ومولى كل مولى؛ تو از امروز مولاى ما شدی» و در روایت ابن كثیر دمشقى آمده بود: «اصبحت الیوم ولی كل مؤمن؛ تو از امروز سرپرست هر مؤمنى شدی»؛ در حالى كه دوست داشتن تمام مؤمنان از واجباتى است كه قبل از آن نازل شده و از مسلمات بود و اگر كلمه «ولی» را به معناى محبت و دوستى بگیریم این معنا به ذهن تبادر خواهد كرد كه عمر مىگوید ما تا كنون با تو دوست نبودیم و تو از امروز با ما دوست شدی. آیا اهل سنت مىتوانند این مطلب را بپذیرند؟ در نتیجه چارهای نیست جز این كه حدیث غدیر به معناى «امامت و خلافت» گرفته شود. موفق باشید گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) نوع مطلب : امام علی (ع)، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 15 خرداد 1392
این كه سر امام حسین علیه السلام بر سر نیزه قرآن خوانده است ، از ضروریات تاریخ است كه هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت آن را به سند صحیح نقل كردهاند ؛ از جمله شیخ مفید رحمت الله علیه در كتاب شریف و معتبر الإرشاد مینویسد :
عن زید بن أرقم أنه قال : مر به علی وهو على رمح وأنا فی غرفة ، فلما حاذانی سمعته یقرأ : ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) فقف - والله - شعری ونادیت : رأسك والله - یا ابن رسول الله - أعجب وأعجب . الإرشاد - الشیخ المفید - ج 2 - ص 117 - 118 و نیز مرحوم محمد بن سلیمان الكوفی مینویسد : [ حدثنا ] أبو أحمد قال : سمعت محمد بن مهدی یحدث عن عبد الله بن داهر الرازی عن أبیه عن الأعمش : عن المنهال بن عمرو قال : رأیت رأس الحسین بن علی على الرمح وهو یتلو هذه الآیة : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) * [ 9 / الكهف : : 18 ] فقال رجل من عرض الناس : رأسك یا ابن رسول الله أعجب ؟ . مناقب الإمام أمیر المؤمنین (ع) - محمد بن سلیمان الكوفی - ج 2 - ص 267 . همچنین ابن حمزه طوسی مینویسد : عن المنهال بن عمرو ، قال : أنا والله رأیت رأس الحسین صلوات الله علیه على قناة یقرأ القرآن بلسان ذلق ذرب یقرأ سورة الكهف حتى بلغ : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) * فقال رجل : ورأسك - والله - أعجب یا ابن رسول الله من العجب . 274 / 2 – وعنه ، قال : أدخل رأس الحسین صلوات الله علیه دمشق على قناة ، فمر برجل یقرأ سورة الكهف وقد بلغ هذه الآیة * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) * فأنطق الله تعالى الرأس ، فقال : أمری أعجب من أمر أصحاب الكهف والرقیم . الثاقب فی المناقب - ابن حمزة الطوسی - ص 333 . و قطب الدین راوندی نیز مینویسد : عن المنهال بن عمرو قال : أنا والله رأیت رأس الحسین علیه السلام حین حمل وأنا بدمشق ، وبین یدیه رجل یقرأ الكهف ، حتى بلغ قوله : ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) ، فأنطق الله الرأس بلسان ذرب ذلق ، فقال : أعجب من أصحاب الكهف قتلی وحملی . الخرائج والجرائح - قطب الدین الراوندی - ج 2 - ص 577 . و ابن شهر آشوب مینویسد : روى أبو مخنف عن الشعبی انه صلب رأس الحسین بالصیارف فی الكوفة فتنحنح الرأس وقرأ سورة الكهف إلى قوله : ( انهم فتیة آمنوا بربهم وزدناهم هدى فلم یزدهم إلا ضلالا ) . وفی أثر انهم لما صلبوا رأسه على الشجرة سمع منه : ( وسیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون ) . وسمع أیضا صوته بدمشق یقول : لا قوة إلا بالله . وسمع أیضا یقرأ : ( ان أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) ، فقال زید بن أرقم : أمرك أعجب یا ابن رسول الله . مناقب آل أبی طالب - ابن شهر آشوب - ج 3 - ص 218 . و علی بن یونس عاملی مینویسد : قرأ رجل عند رأسه بدمشق ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) فأنطق الله الرأس بلسان عربی : أعجب من أهل الكهف قتلی وحملی . الصراط المستقیم - علی بن یونس العاملی - ج 2 - ص 179 و سید هاشم البحرانی نیز مینویسد : فوقفوا بباب بنی خزیمة ساعة من النهار ، والرأس على قناة طویلة ، فتلا سورة الكهف ، إلى أن بلغ فی قراءته إلى قوله تعالى : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا ) * . قال سهل : والله إن قراءته أعجب الأشیاء . مدینة المعاجز - السید هاشم البحرانی - ج 4 - ص 123 مرحوم علامۀ مجلسی رحمت الله علیه در كتاب شریف بحار الأنوار ، بابی را به همین مطلب اختصاص داده است . بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 45 - ص 121 و از علمای اهل سنت ، ابن عساكر در كتاب تاریخ مدینه دمشق مینویسد : نا الأعمش نا سلمة بن كهیل قال رأیت رأس الحسین بن علی رضی الله عنهما على القناة وهو یقول " فسیكفیكهم الله وهو السمیع العلیم . تاریخ مدینة دمشق - ابن عساكر - ج 22 - ص 117 – 118 . و محقق كتاب در پاورقی آن مینویسد : وزید بعدها فی م : قال أبو الحسن العسقلانی : فقلت لعلی بن هارون انك سمعته من محمد بن أحمد المصری ، قال : الله انی سمعته منه ، قال الأنصاری فقلت لمحمد بن أحمد : الله انك سمعته من صالح ؟ قال : الله إنی سمعته منه ، قال جریر بن محمد : فقلت لصالح : الله انك سمعته من معاذ بن أسد ؟ قال : الله انی سمعته منه ، قال معاذ بن أسد : فقلت للفضل : الله انك سمته من الأعمش ؟ فقال : الله انی سمعته منه ، قال الأعمش : فقلت لسلمة بن كهیل : الله انك سمعته منه ؟ قال : الله انی سمعته منه بباب الفرادیس بدمشق ؟ مثل لی ولا شبه لی ، وهو یقول : ( فسیكفیكهم الله وهو السمیع العلیم ) . و همچنین ابن عساكر در جائی دیگر از همین كتاب مینویسد : عن المنهال بن عمرو قال أنا والله رأیت رأس الحسین بن علی حین حمل وأنا بدمشق وبین یدی الرأس رجل یقرأ سورة الكهف حتى بلغ قوله تعالى " أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقیم كانوا من آیاتنا عجبا " قال فأنطق الله الرأس بلسان ذرب فقال أعجب من أصحاب الكهف قتلی وحمل . تاریخ مدینة دمشق - ابن عساكر - ج 60 - ص 369 – 370 . بنابراین ، با این همه مدارك معتبری كه در این باره وجود دارد ، شكی در صحت خبر قرآّن خواندن سر مبارك امام حسین علیه السلام باقی نمیماند . به دلیل طولانی نشدن و نیز اتقان مطلب ، اصل متن عربی روایات آورده است . ترجمه آن با خودتان . موفق باشید گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) نوع مطلب : امام حسین (ع)، برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 15 اردیبهشت 1392
طبق روایات شیعه ، دعای حضرت نه تنها در مورد باران باریدن مستجاب می گردید ؛ بلکه اگر حضرت برای پیروزی ونصرت خویش نیز دعا می کردند ، قطعا مستجاب می شد ؛ اما :
1 - حضرت می خواست در كربلا برای همه مسلمانان ، تسلیم در برابر حق را به نمایش گذارد و درس عملی تسلیم را تا ابد به مردم بیاموزد . 2 – بنای حضرت بر این بود كه در ماجرای عاشورا اسباب غیر عادی را به کار نگرفته تا این خود نیز درس دیگری برای مسلمانان شود تا وظیفه آنانی را كه قادر به استفاده از اسباب غیر عادی نیستند ، در برابر ظلم وستم مشخص كند . 3 - حضرت طبق روایات ، حضرت در ماجرای عاشورا ، در خواست فرشتگان و جنیان را برای یاری رد نموده و تمام آن ها را به مشیت الهی واگذار کردند . این خود سبب نهایت مظلومیت برای حضرت شده و به همین جهت خبر شهادت آن حضرت در آن زمان که وسائل اخباری محدود بود ، به سرعت پخش گردید .
جهت اطلاعات بیشتر در این زمینه از آدرس های ذیل دیدن فرمایید: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=54 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=55 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=56 موفق باشید گروه پاسخ به شبهات موضوعات پیوندهای روزانه
پیوندها
صفحات جانبی
آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
||