تاریخ : جمعه 30 فروردین 1392 | 11:03 ب.ظ | نویسنده : مرتضی
یه دعای بی نظیر


این دعا را منتشر کنید و ببینید چطور غم هایتان از بین میرود:

((سبحان الله یا فارِجَ الهَمّ و یا کاشفَ الغَم فرِّجْ هَمّی و یَسِّرْ
امری و ارحَمْ ضعفی و قِلةَ حیلتی و ارزُقنی من حیث لا اَحتَسِبُ یاربّ
العامین))

ترجمه:
منزه است خداوندی که بر طرف کننده غم ها است. غم و مشکل من را برطرف کن،
بر ضعف و کمی چاره ام رحم کن و مرا از جایی که گمان نمی کنم روزی ده ای
پروردگار جهانیان.

حضرت محمد (ص) فرمودند : هرکس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش

گشایش پیدا می کند.

 ارسال شده توسط مرتضی----نظرات در قسمت پایین


تاریخ : پنجشنبه 18 تیر 1394 | 11:22 ق.ظ | نویسنده : مرتضی
سخنی از دکتر علی شریعتی


دانلود


تاریخ : دوشنبه 8 تیر 1394 | 11:59 ب.ظ | نویسنده : مرتضی
آهنگ تنها ترین عاشق با صدای آرش


دانلود


....arash





تاریخ : جمعه 22 خرداد 1394 | 12:01 ب.ظ | نویسنده : مرتضی
درس pdf  تاریخ روز بهان


دانلود


تاریخ : جمعه 22 خرداد 1394 | 11:59 ق.ظ | نویسنده : مرتضی
دانلود مطلب زرتشت

دانلود


تاریخ : جمعه 22 خرداد 1394 | 11:46 ق.ظ | نویسنده : مرتضی
برای گرفتن مطالب کوروش-داریوش و دانشمندان به لینک زیر مراجعه و دانلود کنید




تاریخ : پنجشنبه 18 دی 1393 | 11:17 ب.ظ | نویسنده : مرتضی



بر جمال این دو یاس بى قرینه بنگرید

گاه سوى مکه گه سوى مدینه بنگرید

محور اسلام و قرآن در ثبات از این دو مَه

مکتب توحید باشد در حیات از این دو مه

روشن آفاق تمام کائنات از این دو مه

منجلى اوصاف بى پایان ذات از این دو مه












ارسال شده توسط مرتضی----نظرات در قسمت پایین


تاریخ : جمعه 29 فروردین 1393 | 03:27 ب.ظ | نویسنده : مرتضی
ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺭ ﺑﺎﻧﮏ ﺑﻮﺩﻡ !

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ ﺍﻭﺭﺩ ﺁﺧﺮﺍﯼ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﺑﻮﺩ ، ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻦ .

ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ﻭﻗﺘﺶ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﺏﺭﯾﺰﻡ !

ﮔﻔﺖ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ !

ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟ !

ﮔﻔﺘﻢ ﭘﺴﺮ ﻫﺮ ﮐﯽ ﺑﺎﺷﯽ ! ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺎﻧﮏ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ !

ﯾﻪ ﭘﻨﺞ ﺩﯾﻘﻪ ﺩﯾﮕﻪ  . . . . . . . . . . . . . .








ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﮐﻬﻨﻪ ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺭﻧﺠﻮﺩﻩ

ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ ...

ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮﯾﻠﺸﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ :

ﭼﺸﻢ ﺗﻪ ﻗﺒﻀﻮ ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ ..

ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﺸﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ ...

ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ !

ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ ...

ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ

ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ !

ﮔﻔﺘﻢ :

ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺑﭽﺖ ﺑﻮﺩ ...

ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺑﭽﻪ ﭘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩﯾﻪ ﮐﻪ ﺣﻼﻝ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻮ

ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ

ﺧﻮﺏ ﻧﺒﻮﺩ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ !

ﭘــﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﻲ ﺟﺎﻳﻲ ﻧﺪﺍﺭﻱ ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﻳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ....

ﺑﻲ ﻣِﻨَﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺮﻳﺒﮕﻲ ﻫﺎﻳﺖ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﻱ ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺷﻲ ...

ﻭ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳﺖ ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻲ ﮐﻨﻲ ...

ارسال شده توسط مرتضی----نظرات در قسمت پایین


تاریخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 11:47 ق.ظ | نویسنده : مرتضی
یک جوان کرمانشاهی فکر میکند که شبیه به کریستیانو رونالدو می باشد.(البته به نظر من شبیه است)

نظر شما در این مورد چیست؟




ارسال شده توسط مرتضی---نظرات در قسمت پایین



تاریخ : چهارشنبه 6 آذر 1392 | 09:49 ب.ظ | نویسنده : مرتضی
فروش ویژه و استثنایی تخته نرد

قیمت استثنایی


فقط 55000 تومان


تحویل بصورت رایگان درب منزل











لیزری و برجسته در ابعاد و طرح های متفاوت و جذاب



قیمت ها را با ما مقایسه کنید




شما میتوانید تنها با یک تماس تلفنی محصول را به تعداد دلخواه سفارش داده و محصول را درب منزل خود تحویل بگیرید.
 
تلفن سفارش:
0911-681-8101


پست الکترونیکی جهت سفارش کالا:

d.majazi@yahoo.com

جهت سفارش از طریق e-mail  قرار دادن آدرس و شماره تماس الزامی میباشد.

ارسال شده توسط مرتضی---نظرات در قسمت پایین


تاریخ : شنبه 6 مهر 1392 | 11:57 ق.ظ | نویسنده : مرتضی
حکمت خداوند...



روزی پادشاهی بر سرزمینی حکومت میکرد و وزیری داشت که بسیار با خدا بود وهمه اموری که اتفاق میفتاد را به حکمت خدا میدانست

و هر اتفاق خوب یا بدی که رخ میداد را از حکمت خدا میدانست و به پادشاه میگفت که حکمت خداست.

روزی بر اثر یک حادثه قسمتی از یکی از انگشتان پادشاه قطع میشود.وپادشاه بسیار ناراحت و اندوهگین میشود.

وزیر که در کنار پادشاه بود این کار خدا را هم از روی حکمت دانست و به پادشاه گفت حتما حکمتی داشت این حادثه.

پادشاه از این خوشخیالی وزیر عصبانی شد و گفت که تو زیاد بیهوده میگویی و او را به زندان انداخت.

بعد از چند روز پادشاه به همراه سربازانش برای شکار به جنگل رفت.ولی برای گرفتن یک شکار از سربازان و همراهانش

دور شد و در جنگل گم شد.برای برگشت به قصر خود به دنبال راهی میگشت که به یک قبیله ای رسید که آنها بعنوان هدیه برای خدایان خود

انسان زیبا و خوش قدو بالایی را میکشتند. و وقتی چشمشان به پادشاه افتاد خواستند او را بکشند که ناگهان چشمشان به انگشت ناقص پادشاه افتاد

و بخاطره همین نقص اورا رها کردند.پادشاه  این حکمت خدا را متوجه شد و وقتی به قصر برگشت وزیر را آزاد کرد و به او گفت من متوجه این حکمت شدم.

حالا بگو حکمت زندانی شدن تو چه بود؟وزیر گفت اگر من زندانی نمیشدم من هم همراه تو به شکار میامدم آنوقت آن قبیله بجای تو

مرا میکشتند...  پس من هم اینگونه نجات یافتم

پس هیچ کار خدا بی حکمت نیست

ارسال شده توسط مرتضی---نظرات در قسمت پایین


تاریخ : یکشنبه 31 شهریور 1392 | 10:28 ب.ظ | نویسنده : مرتضی

آیا میدانستید؟در مورد بازیگران ایرانی را باهم میخوانیم








ارسال شده توسط مرتضی---نظرات در قسمت پایین


تاریخ : یکشنبه 3 شهریور 1392 | 10:32 ب.ظ | نویسنده : مرتضی
سلام خدمت شما عزیزان

شرمنده یه چند روزه که بخاطر مشکلات نمیتونم زیاد آپ شم

ولی امروز براتون یه آهنگ از افشین سپهر گذاشتم برای دانلود خیلی زیباست حتما دانلودش کنین


یازیچه



دانلود

ارسال شده توسط مرتضی---نظرات در قسمت پایین


برو بالا

تعداد کل صفحات : 4 :: 1 2 3 4

  • ویندوز سون
  • بهترین هاست
  • ضایعات
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات