زیبا ترین حس سجده این است که تو در گوش زمین پچ پچ ونجوا میکنی وخدا در آسمانها صدایت را میشنود !

کرونا ....

تاریخ:چهارشنبه 1398/12/21-11:43 ق.ظ

کرونا مثنوی
دادوبیداد چرا، این همه فریاد ز چیست؟
زیر تیغیم ، دگر ترس ز جلاد ز چیست ؟
شهر دیریست که آلوده بصد ویروس است
کرونا زین سبب از ملت ما مأیوس است
کرونا گشته بهانه ، همگی در خوابیم
همه وسواس وعجولیم ، همگی بی تابیم
این همه بار گرانی ، کرونا ....شرمنده
زنده ایم لیک بوَد،مُرده ،بِه از این زنده
روی دست کرونا ،دست بسی بسیار است
جاده ها بیشتر ازین، واقعه خفت بار است
اعتیاد آن طرف از هر مرضی ، مزمن تر
مفتخوران سوی دگر، از همه کس مؤمن تر
فحشا سوی دگر ، صد کرونا در دامش
نیست ترسی بجهان از عمل و از نامش
اختلاس از کرونا صد درجه ، افزونتر
ملت و خواب گران ، از همه چیز افیونتر
قیمت خودرو ومسکن، کرونا روت سپید
فقر و تگدستی مردم ، همه ترس و تهدید
بدتر از صد کرونا ، واژه ی.... آقازاده
مال مردم خور و درخارج ومستِ باده
کرونا گشته خجل ،!.. والی ما را دیده
نگران زان که چرا ، شهر زهم پاشیده
مملکت ، آه ، دگر فارغِ هر قانون است
نظم در وادی ما چهره ی دیگرگون است
کرونا، بَهرِ تو هر مجلس و محفل تعطیل
و بنام تو شده ، درس و محصل تعطیل
عید را زمزمه ای هست ، ملاقاتی نیست
مِی فراوان بوَد و، کنجِ خراباتی نیست
چه شده جان دل اینگونه دگر محزونی
بی خیال کرونا ، حیف چرا دل خونی
چو مراقب شوی و گرم خوری مایحتاج
خود شوی حاذق و گیری بشفا راه علاج
کم کم آید ز صفا ، باد بهارانی خوش
غرق شادی بشود ، چهره ی یارانی خوش
5 /11 /98


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

یلدای ۹۸

تاریخ:یکشنبه 1398/10/8-10:36 ب.ظ


شب یلدا به شیدائی پیامِ عشق می آرد
به بزمِ جمله دلداران مرامِ عشق می آرد
نگاهی تازه باید ، لیک سوی جمعِ شب پویان
دِی از یلدایِ پائیزی سلامِ عشق می آرد
به پیران و خردمندان صفایِ سینه می بخشد
به اهلِ خانه دورِ هم ، دوامِ عشق می آرد
و در بدرود پائیزی شب یلدا به زیبائی
به دِی ماهِ زمستانی زمامِ عشق می آرد
شب یلدا به فالِ خافظ و گُل قصه های شب
به جمعِ شب نشینان مِی زجامِ عشق می آرد
ز سر بیرون نمائید هر چه را اندوه می نامند
که یلدا شور و مستی را بنامِ عشق می آرد
کدورتها برون ریزید ، بپاس مهر بر خیزید
که یلدا آشتی را ، با قوامِ عشق می آرد
بساط همدلی را سبز بگشائید وبنشینید
که یلدا همدلی ، با احترامِ عشق می آرد
زدنیایِ مجازی اندکی دوری کنید امشب
که چِلّه بس سخن ها با کلامِ عشق می آرد
چو محزونی ز یلدا شب، ثوابِ عشق بستانید
که امشب دولتِ عشق ، انسجامِ عشق می آرد
۹۸/۹/۳



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

غربی در وصف تلگرام !!

تاریخ:دوشنبه 1398/07/8-04:53 ب.ظ

گپی با آیت المجاز والزمان جنابِ تلگرامِ جهانگیر
____________________________

تلگرام ای که می دزدی به نرمی وقت آدم را
اسیر خویش می سازی ، تو هر چهر مسلّم را
تو از بیماری مُسری ، تندتر می روی هر جا
و در تسخیر خود داری تمام اهل عالم را
رسالت از تو بس نیکو ، ما در غفلت از آنیم
کجا دستی؟ که بستاند ، زما افکار مبهم را
یکی لاطائلات آرد ، یکی دانش فزاگردد
یکی هم بر ملا سازد، بسی اسرار محکم را
بدست هر که میبینی ، نمود خشت تکنیک است
تو حتی جاریِ وعظی ،چو مداح و معمّم را
یکی با خویش می خندد ، یکی هم اخم می بندد
جنون آمیز می بینی ، تو این خلق مکرّم را
بساط همنشینی ها ، شده محو نگاه تو
بسی بیگانه می سازی ، تو هر جمع فراهم را
گهی با خوش نوایی میدهی پیغام شادی را
گهی آهنگ حزن انگیز ، و گه داری بلب غم را
زچوپـان و وزیر و مرد و ز ن ، در پهنه گیتی
بدست می آوری احسن ، دلِ این خیل همدم را
همانند مُفتش در سر هر صحنه ، پیدایی
چو اربابِ سخن چینی ، تو این دنیای درهم را
تلگراما در این دنیا ، تو دنیایی دگر هستی
که گه زخم آوری ، گاهی ، فراهم کرده مرهم را 
زفُروارد و کلیپ و گیف و صدها منظر دیگر
به غوغا می بری هردم ، تو این کیهان اعظم را
تلگراما بیا لختی به سازِ شعرِ «محزونی »
برقص آور به فرش عشق ، آن دلهای محرَم


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

مهر ماااه

تاریخ:دوشنبه 1398/07/8-04:50 ب.ظ

اول مهر است و مهر انگیز باش
غرق در شیدایی پاییز باش
همچو جام باده ی سرشارِ مِی
دائما از عشق حق لبریز باش
 حُسن گل ریزان را بشنیده ای
در صفایِ زندگی ، گل ریز باش
تیغ برانِ فلَک را ،  دیده ای
بر بدیها همچو تیغ تیز باش
از ندیمی با جهالت پیشگان
تا توانی ، رأیِ بر پرهیز باش
جمله انسان باش و باافتادگی
در دل آیینه ها ، ساویز باش
همچو محزونی جدا از کینه ها
غرق در شیدایی پاییز باش



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

عید غدیر خم مبارک باد

تاریخ:سه شنبه 1398/05/29-11:32 ق.ظ

سلام و عرض ادب 


خدمت دوست و برادر  بزرگوارم
سید جواد محزونی نامقی 

صمیمانه ترین تبریک  شادباش منو  بمناسبت عید غدیر خم پذیر باشید 

سلام گرم من  را به آقازاده هاتون سید حامد و سید حافظ عزیز و خانم بزرگوارتون برسونید 

انشالله همیشه سلامت و شاد باشید سید ......

یا علی......



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

....

تاریخ:سه شنبه 1398/05/1-03:30 ق.ظ

درود برشما 
چند روزه نت ما مشکل باز کردن میهن بلاگ داره وبالاخره امروز گشودن یافت و شعر تضمین شده شاعر وهنرمند همه فن حریف ابهری را که چند روز قبل انجام شد برای شما ودوستان ارسال می کنم.ابیات ستاره دار مربوط به دکتر است.

صنما !رنگ چیز خوبی نیست
کید و نیرنگ ،چیز خوبی نیست
در جهان ننگ، چیز خوبی نیست
خفته ها! زنگ چیز خوبی نیست *
شیشه ها! سنگ چیز خوبی نیست * 
هیچ کس را ز خود مرنجانید
پرچم عشق را بجنبانید
لحظه وصل ، رخ مپوشانید
وصله ها را به من بچسبانید *
به شما انگ چیز خوبی نیست *
های! بشنو اگر مسلمانی
یا که پابند دین و ایمانی
عشق را نیست چهر پنهانی
های! عاشق نشو ، نمیدانی *
که دل تنگ چیز خوبی نیست *
عاشق از مرز اختیار گذشت
آینه از دل غبار گذشت
پیچک از قامت چنار گذشت
کری از پیش یک سه تار گذشت *
گفت : اهنگ چیز خوبی نیست *
دانش نو پدید یعنی چه؟
ساز عصر جدید یعنی چه؟
وقت مردن ، امید یعنی چه؟
گفته بودی شهیدیعنی چه *
پسرم! جنگ چیز خوبی نیست *
چه غمین است دل ترانه ما
کو چراغ ره شبانه ما ؟
همه دارند سر بهانه ما
آه، محزونی در زمانه ما
باده و چنگ! چیز خوبی نیست


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

عید سعید فطر مبارک

تاریخ:چهارشنبه 1398/03/15-05:21 ق.ظ

جانا مبارکست این لحطه های بکر
وقت نماز عشق ، عید سعید فطر
ماه صیام و جان تطهیر ربنا
با جام عاشقی با جرعه جرعه ذکر
سلام بانو 
بداهه ی فوق تقدیمتان ، طاعات قبول ،امید وارم خداوند بهترینها را به شما ارزانی دارد
واما غزلی متفاوت برای تنوع .
ملول خسته ام از این ترانه های شکسته
چو خواب بعد تزلزل به خانه های شکسته
نه ساز ساز حقیقی ،نه ریتم و نی آهنگ
نوا ز پرده برون با نشانه های شکسته
ببین به دیکته ی دوران اسیر تشدیدم
بگو دگر چکنم با بهانه های شکسته
رعیت است غمین از چموشی دوران
ودولتی به امید خزانه های شکسته
مکن اسیر هوایت ، فراز مرغ دلم را 
به دام حیلت و آنسوی، دانه های شکسته
به بار خود ننشیند درخت چون باشد
به شاخسار وجودش جوانه های شکسته
ز ثقل بار گران در زمانه "محزونی"
غمینم از غم مردان و شانه های شکسته


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

...

تاریخ:یکشنبه 1398/03/5-11:52 ب.ظ


ای شیعیان پایان دنیای علی شد 
از ضرب كین در خون سراپای علی شد 
شد خون حق جاری به محراب عبادت
در سجده خون فرق زیبای علی شد
منشق شد از جهل زمان پیشانی حق 
آندم كه با حق وقت سودای علی شد 
در کوچه های كوفه بانگ واغریبا
چون كوچه ها لبریزِ غوغای علی شد
ماه خدا بود و ضیای قدر قادر 
فزت برب الكعبه آوای علی شد
در لیله القدری كه تقسیم وفا بود 
جهل مرادی خصم شبهای علی شد
صوت مناجات علی گردید خاموش 
آهنگ دل صوت غم افزای علی شد
ایتام كوفه جملگی با چشم گریان 
گویند خدایا شام هجران علی شد
مهمانی عشقست و با قلبی مصفا
صدیقه ی كبری پذیرای علی شد
مرد جذامی می زند بر سینه وسر 
چون فارق از مهر وتسلای علی شد
از كوفه گنج دانش و علم وصفا رفت 
آندم كه خامش نطق گویای علی شد
بی نور مولا تیره گشته شهر كوفه 
ماتم سرای كوفه ماوای علی شد
دیوانه دل محزونی از اخلاص سینه
گوید دل وجان مست صهبای علی شد


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

می باور

تاریخ:جمعه 1398/02/13-09:53 ق.ظ

می باور
آمد بهار ای دوستان ، اندیشه ی ساغر کنید
پیمانه را در نیمه شب ، پُر از مِی باور کنید
دست طلب را از صفا ، تا جانب ساقی برید
وانگه زشُرب صافیش ،جان را صفا گستر کنید
عشق بهارانست که دل ،مفتون و شیدا می شود
باید به شیدایی نظر، بر چهره ی دلبر کنید
فصل بهاران محفل ، تدریس درس رویش است
با نوگرائی خویش را ، مأنوس این محضر کنید
سالِ نود تا هشت رسید ، ایامتان نیکو بوَد
خود را بکار خویشتن ، هر روز وشب داور کنید
واعظ اگر فعلش بوَد ، ضد حدیث و گفته اش
دل را بهاری کرده و، خود ترک آن منبر کنید
باران دارد گفت گو ، از متن دیوان صفا 
با حکم واستدلال دل ، تدبیر این دفتر کنید
بارن رحمت چون شوَد سیل و کند تخریبها
خود کشف اسرارقضا ، از چرخ بازیگر کنید
محزونی و چشم نظر ، گوید ز نقشِ دادگر
با شکر آن یار نکو ، دفع از بلا و شر کنید
5/2/98


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

خوب من

تاریخ:چهارشنبه 1397/12/22-07:59 ق.ظ

روز میلاد انسیه حورا ،ام ابیها ، زهرای مرضیه و
روز مادر
روز زن را
بر شما و تمام مادران خوب ایران زمین ، شاد باش و مبارک باد عرض میکنم
((بانوی آب وآینه))
ای عاشقان امشب مرا غوغای عشق است
زیرا صدایِ مقدم زهرای عشق است
ایدل اگر عاشق نه ای هرگز ندانی
زیرا سرا سر زندگی معنای عشق است
در خانه ی ختم الرسول آهنگ شادی
بیت نبی اله ببین مأ وای عشق است
آئینه ی عالم زرخسارش منور
آئینه هم در خجلت از سیمای عشق است
کون ومکان در شادی از نور حضورش
گویا که زهرا جلوه ی دنیای عشق اسنت
چشم خدیجه روشن از سیمای پاکش
زیرا رخ اوجلوه ی زیبای عشق است
دلدار حیدر آن نکو بانوی احسان
ام ابیها همسر مولای عشق است
با چشم دل بنگر دمی سیمای زهرا
تا خود ببینی فاطمه بینای عشق است
یک نیمه زهرا نیمه ی دیگر چو حیدر
بر عشق زهرا مرتضی همتای عشق است
در معرفت اوج کما لش بود پیدا
دخت پیمبر دانش والای عشق است
چون طلعت زهرا بود فخر الهی
راز وجود فاطمه دریای عشق است
نسوان عالم گر بدانند کیست ، زهرا
دانند که نور فاطمه دریای عشق است
هر کس بود در سینه اش آئین زهرا
او شادمان از طلعت فردای عشق است
"محزونی" و راز نهان و عشق زهرا
بس شکرلله سینه اش شیدای عشق است


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

.....غزلی جدید ...‌

تاریخ:سه شنبه 1397/11/16-08:27 ق.ظ




به یمن مقدم مولا بهاری نیک می اید/
صفای عاشقان را لحظه ی تشریک می اید
/به یاران و عزیزان در سرای عشق،محزونی
/ به استقبال سال نو مه تبریک می اید



در این دنیای وانفسا ، بیا ای مه مرنجانم

که وقف چشم مستت شد ، صفای دین و ایمانم
بسی حیران وسرگشته ، تبِِ عصر مجاز است این
ز تن ها می گریزم نک ، اسیر بُهت دورانم
هوا مسموم و آلوده ، زمین در ماتم باران
ومن مظنون هر تفسیر ، در معنای بارانم
حدیث مذهب و آئین ، سراب جاده وَهمَست
چسان محراب و منبر را ، به آتش در نسوزانم
مرا زین بادهای سست و بی بنیان ،مترسانید
که من از شهر فریام ، که من از نسل طوفانم
قریب شهر تدبیرم ، بیا ای همزبان دل
که تا داد دل خود را ، زهر بیگانه بستانم
ریا کاران که نقش زهد ، بر هفت آسمان دارند
سرافرازم ز بی نقشی ، گناهی نیست کفرانم
جوانان خسته از تزویر ،در آئینه ها ی کج
من از این خیل ناباور ، به کیشِ مهر نالانم
وضو با صافی مِی بِه ، که اینجا آب آلوده ست
نمازِ باور آنجا خوان ، که باشد فرش ایقانم
هزاران یوسفم درچاه ، نامردان برادرها !
به ساز حیله پاکوبان ، بروی فرش کنعانم 
مکن قاب در و دیوار ، صدها کهنه منظر را
که در اندیشه های نو ، نگنجد کهنه میزانم
ز ساز کائنات آید ، نوای عشق،" محزونی"
که من از مکتب عشقم ، تو میخوانی مسلمانم


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

خوب من

تاریخ:دوشنبه 1397/11/1-12:56 ب.ظ

خوب من

خوب من بنشین دمی تا قوسِ لب را تَرکنیم
حالمان را نابِ ناب از گرمیِ ساغر کنیم
عشق تنها میوه یِ شیرینِ باغِ هستی است
حیف باشد گر نظر بر میوه یِ دیگر کنیم
چشم در چشمم بنه تا وسعتِ آئیــنه را
ترجمانی از بهشت وجــاریِ کوثر کنیم
کفر یعنی : عشق را در جامه یِ ناباوری
عشق یعنی: خویش را در زندگی باور کنیم
دردِ ما را نوشدارو، توأم لبـخند هاست
عنچه یِ لب وا نما تا زَهر را شُکّر کنیم
دفتر هستی نویسد شرحِ حالِ عاشــقان
عشق ورزی کن که خود را ثبتِ این دفتر کنیم
اخم باشد آفتِ هر ســینه در هر محفلی
خنده باید تا جهانی را نشــاط آور کنیم
هجر و فُرقت در جهان بد تر بود از کافری
با وصال و عشق باید ترک این کافر کنیم
ناله وافسوس از چرخ زمان بی فایده است
صلح، بهتر آن که با این چرخ بازیگر کنیم
زندگی راز شگفتی ها ست،" محزونی" بیا
تا رموز زندگی را خط به خط از بر کنیم



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

ابر بــــــــــی بر

تاریخ:سه شنبه 1397/10/18-03:02 ب.ظ

ابر بی بر از کدورت رخ بپوشد ز آسمان
چهره ی شمس وقمر را پشت خودسازدنهان
فرد بی اندیشه را هرگز نباشد ، روشنی
جهل چون آید سراغت، می شوی از گمرهان
دانشت ار نیست در جمعیتی صاحب نظر
ترک صحبت بایدت آنجا که نبوَد همزبان
معرفت را جست وجو کن تاکه خورشیدت دهند
می شود ظلمت شکن چشمی که شد خورشید سان
خواب پروازت نگیرد گر که بالینت بوَد
بالشی کو پر شده از مرگ سرخ ماکیان
دل درون سینه کن آئینه محزونی که هست
در کلاس راستی ، آئینه اصلِ ترجمان



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

شروع زمستان 97

تاریخ:شنبه 1397/10/1-08:11 ق.ظ


 
یلداتون مبارک

زیبایی ها را چشم میبیند
و مهربانی ها را دل !
چشم فراموش می کند
اما دل هرگز !
زندگیتون پر از عطر گل‌های مهربانی

آغاز اولین روزهفته از اولین روز زمستان97 برشما پرخیر و برکت باد .



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

تسلیت منو پذیرا باشید ....

تاریخ:یکشنبه 1397/09/18-08:01 ب.ظ

استاد عزیز سید  بزرگوار
با چشمی اشکبار و دلی محزون  پر کشیدن مادر عزیزتان را تسلیت عرض میکنم
برایشان آرامش ابدی  و بهشت برین آرزومندم

سلام....ببخشید فعلا نمیتونم بخندونمتون
هرگز فکر نمیکرد م حداقل امسال این شعر را بسرایم
فقدان مادر
دلم بگرفته از فُـقدان مادر
چه سنگین است غم هجران مادر
میان کوچه هائی از جدایی
دل وجان می شود حیران مادر
مقدس واژه ی دنیای احسان
بوَد گلواژه ی جانان مادر
ندیدم در زمانه مثل ومانند
به لطف وهمت واحسان مادر
شبان هنگام آری، نا گهانی
بلند شد ناله و افغان مادر
برفتیم جانب دارالشفا را
که تا یابیم ره درمان مادر
سحرگاهان به روی تخت تریاژ
شنیدم خواندن قرآن مادر
ولی افسوس خزان آذرینش
به بست دفترچه سامان مادر
دوازده بود و آذر ماه ، افسوس
نشد احیاء تن بیجــان مادر
وآری تا ابد شد بسته آنروز
به اذن ایزدی چشمان مادر
دگر در گوش محزونی نپیچد
دعائی از لب خـــندان مادر



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

ساز فردا

تاریخ:دوشنبه 1397/07/2-09:32 ق.ظ

زگذشته بگذر ای جان که زوال حال باشد
وکنون شود غم افزا چو به دل زوال باشد
ز گذشته عبرت آموز و بزن به ساز آتی
که نوای ساز فردا ، هدفش کمال باشد
و ننوش چشمه ای را که نشانه اش ندانی
گرش آن روان بینی و دلش زلال باشد
ز صفای سینه بستان قدحی زدست ساقی
که می از سبوی دلبر همه گه حلال باشد
ز ره امیدواران گذری به ملک جان کن
که سرای نا امیدی ، همه ابتذال باشد
مطلب ز دست ناکس بر ِ احتیاج ، نانی
که زناکسان محبت به کسان محال باشد
چو به صبحدم نشینی تو به گفتگوی دلبر
به نشاط جان برائی ، اگرت ملال باشد
دل عاشق ار پذیرد غم هجر و درد فرقت
همه آن بود که او را نگه وصال باشد
به صفای لحظه بنشین وبخوان سرود یاری
که روال عمر" محزون" ،همه ماه وسال باشد
31/6/97


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

ساز فردا

تاریخ:دوشنبه 1397/07/2-09:31 ق.ظ

زگذشته بگذر ای جان که زوال حال باشد
وکنون شود غم افزا چو به دل زوال باشد
ز گذشته عبرت آموز و بزن به ساز آتی
که نوای ساز فردا ، هدفش کمال باشد
و ننوش چشمه ای را که نشانه اش ندانی
گرش آن روان بینی و دلش زلال باشد
ز صفای سینه بستان قدحی زدست ساقی
که می از سبوی دلبر همه گه حلال باشد
ز ره امیدواران گذری به ملک جان کن
که سرای نا امیدی ، همه ابتذال باشد
مطلب ز دست ناکس بر ِ احتیاج ، نانی
که زناکسان محبت به کسان محال باشد
چو به صبحدم نشینی تو به گفتگوی دلبر
به نشاط جان برائی ، اگرت ملال باشد
دل عاشق ار پذیرد غم هجر و درد فرقت
همه آن بود که او را نگه وصال باشد
به صفای لحظه بنشین وبخوان سرود یاری
که روال عمر" محزون" ،همه ماه وسال باشد
31/6/97


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

عشق ...

تاریخ:یکشنبه 1397/07/1-11:51 ب.ظ


چه خوش باشد بیفتی درره عشق
جدا ازلحظه ، گاه وبی گه عشق
بلی درعشق باید همچو مجنون
بشداز عشق لیلی مست ومفتون
براه عشق باید بی ریا بود
به راه آشنائی ، آشــــنا بود
بباید آشنا را آشـــنا دید
وفا رادر وفا بی انتـــها دید
بپای عشق باید ترک جان کرد
هرآنچه دل طلب دارد همان کرد
براه عشق باید جمله جان بود
هرآنچه یارمیخواهد همان بود
به سیر عشق باید نای نی بود
رها در بحر بی پایان می بود
رها در عشق باید عاشقانه
شراب عشق نوشی عارفانه
لباس عشق راباید بتن کرد
که تا با عاشقان داد سخن کرد
براه عشق دل آئینه باید
دل آئینه را زنگار ناید
چو محزونی براه عشق باید
نفس با یاد یار از دل برآید
68 مشهد



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

در خصوص ایام محرم ....

تاریخ:شنبه 1397/06/24-09:26 ق.ظ

باز این چه شورشست که در خلق عالم است
باز این چه نوحه وچه نواهای مبهم است
جمعی سیه به تن ، همه آن سوی واقعه
دیوانه سان ببین ، چه بساطی فراهم است
باز این چه نوحه وچه حدیث وچه تعزیت
گویا که جشن عیش، ز سمیرا وادهم است
مداح ونوحه گر، همه آن سوی اعتقاد
بزم طرب ببین، که نمودش مسلم است
مداح ونوحه خوان همه کاسب ، ولی حسین
تنها بهانه ای ، ز شکوه محرم است
گم گشته از هدف همه برسر زنان ، ولی
سردار نینوا ، دل پاکش پراز غم است
عصر نود کنون ، زحسین بن مرتضی
آزاده مردیش به جهانی مجسم است
نهی مناهی است ، خط سبز نگاه او
هرکو حسینی است نگهش سبز وخرم است
این دشت لاله گون همه ساله به رویش است
بل تا قیامت این ، گل وگلشن مکرم است
ماه محرم و ، خط سرخ شهادت است
درس وپیام آن، چو کتابِ معظم است
یاران کربلا ، همه در وادی حسین
گویند قیام ما ، شرف وعز آدم است
"محزونی" از وفا به تاسی ز محتشم
گوید چه نوحه این؟چه عزا وچه ماتم است



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

محرم

تاریخ:سه شنبه 1397/06/20-12:22 ب.ظ

این سروده را شاید قبلا درج کردم ولی بمناسبت این واقعه عظیم مجدد درج میکنم
محرم
ایکاش می شد نغز وبهتر می سرودم
ابیات را در وصف دلبر می سرودم
ایکاش می شد از محرم هر چه بهتر
زیبا بتر از هر گفت منبر می سرودم
در وصف عاشورا به سبکی خاص وتازه
صدها غزل در بطن دفتر می سرودم
مظلوم نمی گفتم حسین ابن علی را
بلکه چو عاشقث پای تا سر می سرودم
در اوجِ زیبائی شهادت نامه ها را
بر وسعت گیتی مکرر می سرودم
حلقومی از وصل ومحبت می کشیدم
آئینه را در وصف اصغر می سرودم
تیر سه شعبه یک بهانه بیش نبوُد
حلقوم اصغر را را منور می سرودم
تبریک می گفتم به لیلای محبت
از حالت شیدای اکبر می سرودم
نقشی ز غیرت می زدم برقلب تاریخ
از زینبش مردانه خواهر می سرودم
از زینب وعمق نگاهش در زمانه
از یک سپه سالار برتر می سرودم
طرز نگاه زینب وکرب وبلا را
زیباترین زیبای منظر می سرودم
تصویرصدها دشمن خونخوارآن سو
وین سوی هفتاد ودو لشکر می سرودم
آنسوی راز دست بی دستی زعباس
سوی دگر سقای باور می سرودم
می گفتم از آب وعطش در بغض طفلان
عباس را در متن کوثر می سرودم
ار بهت دشمن در عمیق کینه هاشان
وز خواری آن جمع کافر می سرودم
از ظهر عاشورا ،عروج عصر یاران
آن روز را را با وصف محشر می سرودم
در آزمون عشق آن روز گران را
ترجیح بند عشق داور می سرودم
ای کاش راه کربلا را تا دلِ شام
با وسعت اسرار حق ، سر می سرودم
نقش کبوتر می زدم کرب وبلا را
یک آسمان دنیا کبوتر می سرودم
روز دهم گل داد گل زار محمد
باید که از گلهای پرپر می سرودم
ای کاش" محزونی" حریم کربلا را
نجوائی از بیداد خنجر می سرودم




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 


  • تعداد صفحات :7
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
  • 6  
  • 7  


Admin Logo
themebox Logo



شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات