+روزای امتحان سخت ترین روزای زندگیه اصولا ما دخترا البته شاید کمتر دخترا تقلب کنن ولی خب هستن دخترایی که با تقلب بیان سر امتحان
ولی منکه بدون هیچ امدادی میام و تنها امیدم به خداست یکم سخت میگذره بهم ولی آخرش راضی ام
اینکه چیزی که خوندم رو یاد گرفتم و وقتمو برای اذیت کردن دستام واسه نوشتن تقلب هدر ندادم خوشحالم
و اینکه میترسم تقلب بزنم.ترس از مراقب نه اصلا
خب سختمه یکدفه بیان بالا سرمو برگه تقلب رو از دستم بگیرن و همه نگام کنن و اون ابهتی که دارم از بین بره
غرورم اجازه نمیده همچین کاری کنم
و اینکه برنامه ریزی مدیرگروه دانشگاه گند زد به حالمون
توی یک روز سه تا امتحان و دوروز دو امتحانه
یعنی سه روز 7تا امتحان بدون فرجه
خدا بخیر کنه
++ سریال سایبان رو دوست دارم ولی این مریض حالی چاووشی بد به حالمون کرده
خواهرم یاد گرفته همش نگام میکنه با انگشت اشاره میخونه سمت من میگه : تو مبتلا به درمانی بعد میدوعه فرار میکنه میخنده آخ که دستم بهش برسه گازش میگیرم بوسش میکنم ... ته تغاری کچل