صاحب الزمان (عج)
( این الطالب بدم المقتول بکربلا )
یکشنبه 23 بهمن 1390 :: نویسنده : منفرد

IMG4UP

اَللّهُمَّ 

کُنْ لِوَلِیِّکَ 

الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ

صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ

فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة

وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً 

وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ

طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها 

طَویلا

IMG4UP





نوع مطلب :
برچسب ها :
یکشنبه 5 شهریور 1391 :: نویسنده : منفرد
آپلود,آپلود عكس,آپلود سنتر,آپلود فایل,آپلود دائمی


فلسفه ولایت

خدا دو جور دستور داده:

۱. فراعنه، بندگان من رو تسخیر نکنین.

 بگذارید روی پای خودشون بایستند.

۲. بنده من، نترس. توکل کن؛ نگران فردا نباش.

 غصه فردا رو نخور.

 شادیها و غمهات در تحویل گرفتن و نگرفتن مردم نباشه.

در روایات اومده: تو از اولیاء ما نیستی 

مگر اینکه اگر همه مردم تحویلت بگیرند، 

خوشحال نشوی و اگر هیچکس هم تحویلت نگیره ناراحت نشوی.

یه رابطه بین فراعنه متحرّک و غیر متحرّک هست: فراعنه متحرّک، 

وقتی به آدمها تسلّط می یابند که آدم اسیر فرعونهای غیر متحرّک باشه.

اسیر هیچ فرعونی نباش.

 عبد جانت هم نباش. اگه اسیر فرعونهای غیر متحرّک باشی، 

خدا رابطه اش با تو ضعیف میشه. لا إله إلا الله

امام زمان علیه السّلام که تشریف بیارن، 

ابزارهای قدیم و جدید اسارت رو برمیدارن؛

 آدمها آزاد میشن، مستقل میشن.

توی این عالم که مینشینی پای تلویزیون تا یکی دلت رو ببره، 

اینجوری نمیشه رفت در خانه امام زمان

یه قدم هم تو بردار، بعد آقا ده قدم جلو میان.

آدمی که اسیر دنیا میشه بخاطر ترس از فقر است. 

امام صادق(ع) میفرماید:

 شیعه نباید از فقر بترسه. 

او که بی صاحب نیست. ما بی حساب بهش میدیم.

پس چرا کار کنه؟ برای تفریح. برای اینکه کار، جوهر زندگی است. 

آزاد... دغدغه نداره.

ضرورتها رو بریز دور، آزاده باش. مجبور به هیچی نیستی. 

صاحبت بیاد بالای سرت، این دغدغه هات برطرف میشه. 

حالا که با چشم سر نمیتونی ببینیش، خودت بفهم که صاحب داری. 

آدمی که صاحب داره، غصه میخوره؟ میترسه؟

اصلاً فلسفه ولایت، تأمین همین استقلاله. 

فلسفه ولایت اینه که آدمها خودشون باشن، 

بنده هیچ چیز و هیچکس نباشن. فقط عبدالله باشن.





نوع مطلب : متون ادبی ، 
برچسب ها : ولایت، امام زمان، لا اله الا اله،

آپلود,آپلود عكس,آپلود سنتر,آپلود فایل,آپلود دائمی


یونس بن عبدالرحمان از امام رضا علیه السلام روایت كرده كه آن حضرت به دعا براى صاحب الزمان علیه السلام امرمى فرمود و یكى از دعاهاى ایشان براى آن حضرت چنین بود:


پروردگارا!
بر محمّد و خاندانش درود فرست، و از دوستت، خلیفه ات، حجّتت بر خلقت، و آن زبانى كه معرف توست و گویاى حكمت تو، و آن چشم بیناى تو در میان مخلوقاتت، و گواه بر بندگانت... بزرگمرد مجاهد كوشا، بنده پناهنده به تو، دفاع كن .


خداوندا!
او را از شرّ آنچه آفریدى و پدید آوردى و ایجاد نمودى و پروراندى و تصویر نمودى در امان دار، و او را از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و چپ، و از بالا و پایین محافظت فرما، آن گونه كه هر كه در حفاظت تو باشد ضایع نگردد.
در وجود او، پیامبرت را، و وصى ّ پیامبرت را، و پدرانش را؛ پیشوایانت و اركان دینت راـكه درود تو بر تمامى آنان بادـحفظ نما، و او را در امانت خودت كه هرگز ضایع نگردد، و در همسایگى ات كه مورد تعرّض قرار نگیرد، و در نگهدارى و حمایت خودت كه مورد ظلم واقع نشود، قرار ده.


خدایا!
او را به امان محكمت درامان دار، كه هر كه در آن قرار گیرد هرگز شكست نخورد، و او را درحمایت خودت كه هر كه در آن باشد ظلم نبیند قرار ده، و او را به یارى برترت یارى ده، و به قدرتت توانایش كن، و فرشتگانت را پشت سر او قرار ده.


بارالها!
دوست دار هر كه او را دوست دارد، و دشمن دار هر كه با او بستیزد، و زره محكمت را بر او بپوشان، و فرشتگانت را گرداگرد او قرار ده.


پروردگارا!
او را به برتر از مقامى كه عدالت گسترانِ از پیروان پیامبرانت را به آن مقام رساندى ، برسان.


خداوندا!
شكافها را با او پر كن، گسستگى ها را به او پیوسته دار، ظلم را به او بمیران، عدالت را نمایان ساز، و زمین را به عمر طولانى اش زینت بخش، و او را با یارى تأیید كن، و با بیم نصرت نما، و براى او گشایشى آسان قرار ده، و از جانب خودت براى او برهانى قاطع بر دشمنت و دشمنش مقدّر كن.


بارالها!
او را قائم منتظر قرار ده، و پیشوایى كه به او مانع ظلم مى شوى ، و او را با یارى قدرتمند و پیروزى نزدیك توانا كن، و او را وارث شرق و غرب جهان كه بركتشان دادى قرار ده، سنّت پیامبرت را به او زنده كن، تا هیچ حقّى را بخاطر ترس از مخلوقى پنهان ندارد، یاورش را نیرو ده، و دشمنانش را خوار، و هر كه با او بستیزد و مكر كند نابود كن.


بارالها!
سركشان كافر و سالارانشان و ریش سفیدانشان و یاورانشان را نابود ساز، و سركردگان گمراهى و بدعت گذاران و سنّت شكنان و تقویت كنندگان باطل را درهم شكن، سركشان را به او خوار فرما، و كافران و منافقان و بى دینان را به دست او نابود كن، ... هر وقت و هر جا كه باشند... در شرق و غرب زمین، در خشكى و دریا، در دشت و كوه، تا هیچ جنبنده اى از آنان را زنده نگذارى ، و نشانى از ایشان برجاى ننهى .


بارالها!
شهرهایت را از ایشان پاك كن، و بندگانت را از شرّ ایشان برهان، و مؤمنان را به اوعزّت ببخش، و سنّتهاى فرستادگانت را به او زنده ساز، و حكم پیامبران را عمومى گردان، و آنچه از دینت از بین رفته و از حكمتهایت دگرگون شده دوباره بیاور... تا دینت به او و به دست او پرطراوت و نو و بدون هیچ كژى گردد، در حالى كه بدعتى در او نیست...
... و تا به عدالت او تاریكیهاى ستم، روشن و آتش كفر خاموش كنى ، و جایگاههاى حق وعدالت ناشناخته را [ از آلودگیها ] پاكیزه، و مشكلات احكام را به او روشن بگردانى .


بارالها!
او همان بنده توست كه بر غیب او را امین دانستى ، و او را از[ارتكاب گناه] نگاه داشتى ، وبه دورى او ازبدیها حكم فرمودى ، وازهر پلیدى او را پاكیزه نمودى ، و از هر چركى او را دور كردى ، و از دو دلى او را در امان داشتى .


بارالها!
در روز قیامت و روز وقوع آن بلاى بزرگ براى او گواهى مى دهیم كه گناهى انجام نداده، و معصیتت را مرتكب نشده، و فرمانبرى ات را ضایع ننموده، و پرده اى را ندریده، و بایسته اى را تبدیل نكرده، و آیین تو را تغییر نداده است، و او امام هدایتگر، هدایت شده، پاكیزه، باتقوا، وفا كننده و پسندیده پاك مى باشد.


بارالها!
پس بر او و پدرانش درود فرست و به او و فرزندان و خاندان و نسل و امّت و تمامى پیروانش، آنچه روشنى چشم و شادمانى او را در بردارد عطایش كن، و فرمانروایى او را در تمام مكانها، دور و نزدیك، بر قدرتمداران و فرمانبران [ آن نواحى ] بگستران، تا حكم او بر تمامى احكام غالب و هر باطلى را با حقّ او نابود سازى .


بارالها!
به دست او ما را به راه هدایت و بزرگ و میانه اى ببر كه تندرو بسوى او بازگردد و دنباله رو به آن برسد.


بارالها!
ما را بر فرمانبرى او نیرو، و بر همراهى او راست بگردان، و به متابعت او بر ما منّت گذار، و ما را در حزب او، كه قیام كنندگان به امرت، و صبركنندگان به همراهش، وآنان كه با خیرخواهى براى او جویاى خشنودى اند، قرار ده، تا این كه در روز قیامت ما را در زمره یاوران و پشتیبانان و تقویت كنندگان حكومتش محشور گردانى .


بارالها!
بر محمّد و خاندانش درود فرست، و این را از طرف ما براى خودت، در حالى كه از هر شك و شبهه و خودنمایى و شهرت طلبى بدور باشد، قرار ده، تا بر غیر از تو بر آن اعتماد نكنیم، و قصدى جز تو نداشته باشیم، و ما را در جایگاه او وارد كن، ودر بهشت همراه او قرار ده، وما را در كار او به دلتنگى و خستگى و سستى و پراكندگى مبتلا مساز، وما را از كسانى قرار ده كه از آنان براى یارى دینت كمك گرفته وبه آنان ولیّت را عزیزمى گردانى ، وبه جاى ما گروه دیگرى را برنگزین چه این كه این كار بر تو آسان و بر ما بسیار گران و دشوار است، وتو بر هر كار توانایى .


بارالها!
بر والیان عهدش درود فرست، وایشان را به آرزوهایشان برسان، وعمرشان را طولانى ساز وآنان را یارى ده، و براى او آنچه از امر دینت را به آنان نسبت داده اى به نهایت برسان، و ما را پشتیبانان آنان و یاوران دینت قرار ده، و بر پدران پاكیزه اش و پیشوایان هدایتگر درود فرست.


بارالها!
ایشان معدنهاى سخنان تو، و خزینه داران علم تو، وحاكمان امر تو، و بندگان خالص تو، و بهترین مخلوقات تو، و دوستانت و فرزندان دوستانت، و برگزیدگانت و فرزندان برگزیدگان تواند كه درود و رحمت و بركاتت بر تمامى آنان باد.


بارالها!
( درود و رحمتت بر) همكاران او در كارش، و یاورانش در فرمانبریت، كسانى كه آنان را سنگر و سلاح او، و پناهگاه و مورد علاقه او قرار داده اى ، آنانى كه از خانواده و فرزندان جدا شدند، وجلاى وطن كردند، و بستر راحت را ترك گفتند. ازتجارتشان دست شستند، و از روزى خود كاستند، و در جایگاههایشان دیده نشدند، بى آن كه از شهرشان رفته باشند، و با بیگانگانى كه در كارشان یاریشان مى كنند هم قسم شدند، و با نزدیكانى كه آنان را از كارشان بازمى داشتند مخالفت كردند، و بعد از روى گرداندن و دورى از یكدیگر با هم ائتلاف كردند، وآنچه كه ایشان را به برخوردارى از بهره هاى گذراى دنیایى مى رساند جدا كردند.


بارالها!
ایشان را درجایگاه استوارت و در پناه خودت قرار ده، وهرگونه گرفتارى را كه از جانب دشمنان متوجّه آنان مى باشد، از ایشان دور كن، و بر كفایت و پشتیبانى و یارى دادن به آنان بیفزاى ، آن مقدار كه ایشان را در فرمانبریت كمك كنى ، و به حق ایشان، باطل آنان را كه درصدد خاموش ساختن نور تو مى باشند از بین ببر، و بر محمّد و خاندانش درود فرست و به ایشان تمامى آفاق زمین و كرانه هاى آن را از دادگرى و داد و بخشایش و فزونى پر كن، و به بزرگوارى و بخششت و آنچه بر بندگانت به دادگریت منّت گذاردى ، از آنان تشكّر كن، و از پاداشت آنچه درجاتشان را بالا مى برد برایشان ذخیره كن، چه آنچه تو بخواهى انجام مى دهى ، و آنچه اراده كنى حكم مى كنى ، چنین باد اى پروردگار جهانیان.






نوع مطلب :
برچسب ها : مهدی، امام رضا، دعا،
سه شنبه 24 مرداد 1391 :: نویسنده : منفرد

زین گونه ام كه درغم غربت شكیب نیست ...

گرسركنم شكایت هجران، غریب نیست ....

جانم بگیر وصحبت جانانه ام ببخش یارا....

كز جان شكیب هست وزجانان شكیب نیست..





نوع مطلب :
برچسب ها :
دوشنبه 23 مرداد 1391 :: نویسنده : منفرد

آپلود سنتر عکس رایگان


فرصت توبه گذشت و گریه میبارم هنوز 

 حسرت اوقات غفلت را به دل دارم هنوز

 

باز هم جا ماندم و این غافله از ما گذشت 

 مانده خاری در کف پا و گرفتارم هنوز

 

هر چه بود مخصوص ضیافت خانه بود

 عافیت بود و شفا هر چند بیمارم هنوز

 

بعد از آن شبهای بهتر از تمام سالها 

 در مسیر بندگی ای وای کم کارم هنوز

 

من نبودم زینت مهمانی خوبان تو  

هر چه تو بخشیده ای من اهل سربارم هنوز

 

گر چه دارد میرود این ماه اما میزبان 

 باز می گوید گنه داری؟ خریدارم هنوز

 

لحظه ای با ما سرِ یاری اگر داری بیا 

 اشتیاق دستگیری از تو را دارم هنوز

 

تا که من هستم چرا بر دیگران رو میزنی 

من که قبل از هر که گویی دوستت دارم هنوز

 

دوستت دارم که عشق کربلا در جان توست

 رحمتم را سوی تو چون ابر میبارم هنوز

 

تا بیایی کربلا کوثر ز رحمان میکنم

 جان مولایت حسین من رب غفارم هنوز





نوع مطلب : اشعار، 
برچسب ها : توبه، فرصت، کوثر، کربلا،
دوشنبه 23 مرداد 1391 :: نویسنده : منفرد

آپلود سنتر عکس رایگان



ما درباره "عزّت" ظاهراً دو کار باید انجام بدیم: 

یکی اینکه :

ما علاقمند شویم به جمع آوری عزّت و برامون مفهوم مهمی تلقی بشه؛

 حتی بدون تأمین منافع، بتونیم به تأمین عزّت بیندیشیم.

 دیگر اینکه مواظب باشیم که عزّت رو از چی بدست میاریم؛ 

در روایات اومده عزّت فقط از طاعت بدست میاد.

اینکه ما بگیم اساساً آدمها عزت طلبند، خیلی حرف درستی نیست. 

اگه آدمها عزت طلب بودند، 

خود عزت طلبی به اونها میگفت که عزّت رو باید از کجا بدست بیارن.

 مردم، نوعاً کم عزّت طلبند. یه ذرّه عزّت براشون کافیه.

 طرف فکر میکنه عزّت طلبه،

 وقتی خانومش تحویلش بگیره بقیه رو بی خیال میشه!

چقدر تو باید عزیز باشی؟

 عزّتی که مؤمن تقاضا میکنه از "أعزّنی فی عشیرتی و قومی" آغاز میشه. 

مؤمن درخواست میکنه: خدایا من رو پیش قومم عزیز کن.

عزّت، مثل آبی است که پای گیاه میریزن. 

کسی عزیز نباشه، اذیت میشه. عزیز بدارید یکدیگر رو.

 تو باید دعا کنی که عزیز باشی، محبوب باشی، گرانقدر باشی. 

مؤمن، کسی نیست که فحش تحمّل کنه. باید انسان، عزیز باشه.

این عزّت طلبی مؤمن رو به جایی میرسونه که از خدا تقاضا میکنه:

 خدایا من رو "محبوبة فی أرضک و سمائک" قرار بده.

 زمین و آسمان، به مؤمن سلام میدن.

 مؤمن وقتی از دنیا میره، آسمان و زمین براش گریه میکنن.

 میگن خدایا این بنده تو،

 وقتی یا حسین میگفت، نماز میخوند، صداش از آسمونها عبور میکرد.

 حالا که نیست، ما دلمون تنگ میشه. 

خدا ملکی رو معین میکنه تا با همون صدا یا حسین بگه،

 نماز بخونه، تا روز قیامت...

عزّت داشته باش، ولی خراب نشو. کسی که پیش دیگران عزیز نیست،

 از روی بی کسی بره پیش خدا که هنر نکرده.

 خوبه که آدم پیش همه عزیز باشه،

 ولی این عزّتها دلش رو مشغول نکنه،

 دامن جمع کنه و بره پیش خدا.

 وقتی یه عزیزی مثل حضرت امام(ره)،

 سر به سجده میذاره و میگه خدایا من غریبم؛

 این خیلی ارزش داره. من اگه برم در خانه خدا،

 بگم به این بنده غریبت رحم کن، روغن ریخته رو نذر امامزاده کرده ام.

آدمها عزّت طلب واقعی نیستند. کم عزّت طلبی میکنند. 

اگه زیاد عزّت طلبی کنی، کسی بهت اخم کنه، داغون نمیشی؛ 

مقاومتت میره بالا.

 عزیز بودن یا نبودن پیش مردم روحیه ات رو بالا و پایین نمیکنه.

 میدونی و با همه وجود حس میکنی 

که دو چشم زیبا از پشت پرده غیب داره بهت نگاه میکنه.

 اگه ما به معنای واقعی عزّت طلب باشیم، ذلیل عزّت کسی نمیشیم.

 کسی نمیتونه آدم رو اسیر کنه.

عزیز باش پیش دیگران، اونوقت وقتی رفتی پیش خدا،

 گفتی فقط عزّت پیش تو برام مهمه، 

این ارزش داره. نه اینکه تا کسی تحویلت نگرفت، 

بروی پیش خدا....

تو باید در دنیا پیش مردم عزیز باشی، 

ولی به این عزّت دل نبندی و اسیرش نشوی...





نوع مطلب :
برچسب ها : مؤمن، دعا، عزت، امام، سجده، عزیز،
دوشنبه 5 تیر 1391 :: نویسنده : منفرد

IMG4UP


عزّت طلبی مطلق، عزّت طلبی وسیع خیلی مهم است؛ 

اجازه نمیده تو ذلیل عزّتهای کوچک بشی. ما کم عزّت طلبیم،

 ما عزّت طلب نیستیم هنوز. تو باید اونقدر عزیز باشی برای کائنات،

 که وقتی می ایستی تمام ارکان عالم خبردار بایستند. 

اونوقت اگر خاکی باشی،

 خاکی بودنت مزه میده.

باید وقتی سر به سجده میذاری، بتونی بگی:

من نه بی قدرم که عالم در سجود          از برای من به خاک افتاده بود...

هان ببین افتاده ام از پا، برت

به نگاهها احترام بگذار؛ اما به کدام نگاه بیشتر باید احترام بگذاری؟

 اصل عزّت طلبی، چیز خوبیه. وقتی عزّت طلب شدی،

 خود اون عزّت طلبی درستت میکنه.

آقایون عزیز شوید، خانومها عزیز شوید در جامعه. 

ببینید فاطمه سلام الله علیها چه کرد.

 عزیز بود، همه عزّتش رو در دستهاش گرفت،

 ریخت روی قدمهای علی علیه السّلام.

عزیز باشید تا بتونین عزّتتون رو جایی که لازمه خرج کنین.

جوانی رو در جبهه دیدم، میدونستم کنکور داده، پرسیدم چه خبر؟

گفت: پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم.

پرسیدم پس چرا اومدی جبهه؟

میگفت: نمیتونم توی این شرایط بمونم. فقط کنکور دادم که وقتی شهید شدم،

 مادرم سرش رو بالا بگیره. و شهید شد...

بعد از اینکه ما عزّت طلبی رو در خود افزایش دادیم،

 باید دنبال این موضوع باشیم که از کجا عزّت پیدا کنیم.

 اگرچه عزّت طلبی ما وقتی در حد اعلا باشه، 

خود عزّت طلبی به ما راهنمایی خواهد کرد.

یه وقتی پیرمردی خدمت پیغمبر(ص) رسید که قبلاً در جریان مسافرتی به

 حضرت کمک کرده بود.

گفت: آقا، من رو یادتون میاد؟

حضرت فرمودند: بله، چیزی بخواه که به تو بدهم.

گفت: صبر کنین من فکر کنم؛ اومد گفت:  

یا رسول الله، من میخوام هم درجه شما در بهشت باشم.

 چون دیدم غیر از این، 

هر چیز دیگه ای بخوام از بین میره.

رسول خدا(ص) لبخندی زدند، فرمودند: باشه،

 تو هم من را کمک کن با زیاد سجده کردن.

عزّت طلبی مطلق اینطوری آدم رو راهنمایی میکنه.

 پس ما نمیتونیم بگیم آدمها همه عزّت طلبند،

 نه... آدمها منافعشون و لذائذشون مانع میشه 

از اینکه به فکر عزّتشون باشن.

انشاءالله آقا امام زمان علیه السّلام بیایند، وقتی منافع آدمها تأمین بشه،

 میروند دنبال تأمین عزّت.





نوع مطلب :
برچسب ها : پیامبر(ص)، علی(ع)، زهرا(س)، عزت، آبرو، احترام،
شنبه 27 خرداد 1391 :: نویسنده : منفرد
این روزها کمتر تونستم به روز باشم . فصل امتحانات دانشجو هام هست . عذرخواهی میکنم .



نوع مطلب :
برچسب ها :
جمعه 19 خرداد 1391 :: نویسنده : منفرد

 IMG4UP


بعد از اینکه روحیه عزّت طلبی رو در خودمون افزایش دادیم،

 میرسیم به اینکه این عزّت رو از کجا بدست بیاریم؟

 بخشی از عزّت به رفتار بیرونی آدم است، 

بخشی به ویژگیهای درونی انسان بستگی داره.

خود انسان باید از درون، احساس گرانقدری کنه.

 اگر کسی صرفاً عزّت رو در بیرون جستجو کنه و 

به درون کاری نداشته باشه،

 دچار خطا میشه. این یکی از کج رویهاست.

امان از وقتی که انسان،

 ارزش خود را در لبخند دیگران جستجو کنه.

 اینکه مردم کسی رو تشویق کنند که بر قیمت او

 چیزی اضافه نمیکنه.

 برای روحیه عزّت طلبی باید از درون پاسخ داشت.

 اگر به تحویل گرفتن دیگران اکتفا کردی و نتونستی از درون،

 پاسخی برای عزّت طلبی خودت پیدا کنی؛

 اینجا عزّت طلبی به بیراهه میره و میفته به ظواهر.

کدوم آدم با وجدانی راضی میشه که روحیه عزّت طلبی رو

 در درون خودش ساکت کنه و اکتفا کنه به اینکه در نظر 

مردم عزیز باشه و مردم بگن آدم با ارزشیه؟

تو خودت بهتر میتونی بفهمی که چقدر عزّت داری. 

خدا روز قیامت میپرسه:

 تو خودت راضی شدی؟

 نگاه کن ببین خودت از عملکردت راضی هستی؟

 قیمت پیدا کردی؟ ارزش افزوده آوردی؟

 کفی بنفسک الیوم حسیباً خودت کافی هستی؛ 

خودت پرونده ات رو بخون.

تو باید عزّت رو ابتدا در دل خودت پیدا کنی؛

 خودت بفهمی چقدر ارزش داری. 

بعد ببین کارهایی که میکنی به عزّتت لطمه نمیزنه. 

خودت متوجه میشی...

 بل الإنسان علی نفسه بصیرة

عزّت رو اول از درون خودت پیدا کن، بعد لوازم بیرونی 

عزّت رو هم رعایت کن تا با عزّت درونی ات مخالفت نکنه. 

ولی اجازه نده نگاه دیگران و نظر اونها اونقدر روی تو تأثیر بذاره

 که حاضر بشی برای حفظ عزّت بیرونی از 

عزّت درونی ات دست بکشی.

خودت باش... عزّت، اصلش به درون است؛

 بیرونیهاش فرعی است.

 عزّت درونی اصالت داره؛ عزّت رو از درون خودت پیدا کن.

 عوامل بیرونی عزّت هم، همه باید در خدمت این عزّت درونی باشن.

 اگه دیدی عوامل بیرونی، مانع عزّت درونی ات میشه، بگذارشون کنار.

 آدمی که بیفته دنبال جمع کردن عزّت در بیرون از نفس خودش و 

به عزّت نفس خودش کاری نداشته باشه، هلاک میشه.

حضرت علی(ع) میفرمودند: من اعتزّ بغیر الله أهلکه العزّ

کسی از غیر خدا عزّت بطلبه، همون عزّت هلاکش میکنه. 

سعی نکن پیش خیلیها عزّت خودت رو جا بیندازی. 

عزّت پیدا کنی، پیش کی؟ پیش کدوم چشم؟ 

عزّت مؤمن رو هیچکس غیر از خدا نمیفهمه.

کسی که بخواد از غیر طریق حضرت حق،

 عزّت طلب کنه؛ مشکلاتی در زندگیش پدید میاد که نتیجه همون 

عزّت غیر خدایی است. 

لذا مؤمن میترسه از اینکه عزیز بشه به دلیلی که خدایی نیست.





نوع مطلب :
برچسب ها : مومن، عزت، زندگی، راضی، تشویق، خطا، روحیه،
جمعه 19 خرداد 1391 :: نویسنده : منفرد

IMG4UP


اینجا کسی برای تو جا وا نمی کند

این خاک احترام به دریا نمی کند

 

شهر پر از "هوی" نفسم را گرفته است

اینجا کسی هوای مسیحا نمی کند

 

دنیا مرا برای خودش خواست ای رفیق !

شیطان که فکر آدم و حوا نمی کند

 

نامت برای دفع بلا روی طاقچه است

ورنه کسی نگاه به آقا نمی کند

 

از سیر چشم های تو فیضی نمی برد

قومی که میل عالم بالا نمی کند

 

شب های عاشقان چقدر طول می کشد!

ما را جدا زخود شب یلدا نمی کند

 

خون می خوریم و شکر خداوند می کنیم

با ما فراق بهتر از این تا نمی کند





نوع مطلب :
برچسب ها : احترام، بلا، عاشقان، شکر، فراق، فیض،
جمعه 19 خرداد 1391 :: نویسنده : منفرد
IMG4UP


از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها

یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها

از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها؟!

ما را به جبر هم که شده سربه زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیار ها 

باید برای دیدن تو مهزیار شد
یعنی گذشتن از همگان،محض یارها

شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها

این دستها به لطف تو ظرف گدایی اند
یاایها العزیزِ تمام ندارها




نوع مطلب : اشعار، 
برچسب ها : حاجت، ناله، شب، صبح، گدایی، دستها، ایهاالعزیز،
چهارشنبه 17 خرداد 1391 :: نویسنده : منفرد


IMG4UP



مؤمن میترسه از اینکه عزیز بشه به دلیلی که خدایی نیست.

 اگه کسی از غیر طریق خدا، عزّت بطلبه خراب میشه.

حضرت علی (ع) میفرمودند: فلا تنافسوا فی عزّ الدّنیا و فخرها فإنّ عزّها

 و فخرها إلی انقطاع

زیاد دل نبند به عزّتهای دنیوی... فخر و عزّت دنیا تموم شدنیه.

چطور میتونی به چیزی که تموم میشه دل ببندی؟ عزّت دنیایی چرا بده؟

 چون تموم میشه. وقتی چیزی تموم میشه من چرا باید بهش دل بدم؟

وقتی انسان بخواد عزّت رو درون خودش تأمین کنه؛ قبل از اینکه 

ملاکهای  شرعی و وحیانی بیاد وسط، یک ملاک انسانی میاد جلو...

علی(ع) میفرماید چون عزّت دنیا دائمی نیست، دل نبند. تو موجودی هستی

 جاودانه طلب. خودت باشی این عزّتهای زوال پذیر رو میگذاری کنار؛ 

نیاز به آیه و حدیث نداری.

 همینکه فهمیدی عزّت و لذائذ دنیایی موقتی هستند، 

از چشمت میفته.

امیرالمؤمنین(ع) در خطبه همام میفرمایند: اگه مردم، 

مؤمنی رو تشویق کنند

 ناراحت میشه. مؤمن اصلاً این تشویقها رو نمیخواد. 

چون میترسه این عزّت کم، 

مانع عزّت بیشتر بشه.

اگه این شیرینی به من احساس سیری کاذب بده، 

من دیگه گرسنگی رو حس نکنم چی؟ اگه نتونم برم در خانه خدا، بگم: 

إرحم عبدک الغریب...

به زندگی شهید چمران نگاه کنین، 

خیلی عزّت داشت ولی یک عمر غریب زندگی کرد،

 غریب جان داد. بالاترین درجات علمی رو داشت،

 بهترین موقعیتهای دنیایی براش فراهم بود،

 رفت جبهه و خودش میگفت:

 اوج زندگی من وقتی بود که من بودم و خدا، 

در اوج غربت در دنیا داشتم دست و پا میزدم در خون خودم.

پیغمبر اکرم(ص) میفرمودند: طوبی للغربا

میدونین اینکه مردم امام خمینی(ره) رو اینقدر عزیز میداشتند،

 چه زجری بود برای امام.

 اجر میبرد که در بالکن حسینیه می ایستاد و شور و

 اشتیاق مردم رو میدید و دست بر سرشون میکشید.

به خدا قسم، اگه امام یه ذره دل میداد به این عزّت دنیایی،

 خدا همه چیز رو از او میگرفت.

 خدا دقیق داره به ته دل همه آدمها نگاه میکنه، 

از اسرار بندگانش خبر داره. مواظب باش 

چیزی که ارزش نداره دلت رو نبره.

اگه طعم عزّت در نزد خدا رو بچشی،

 دلت رو خرج عزّتهای کوچک دنیایی نمیکنی.

 ماها معمولاً با همین مقدار عزّتی که بخاطر تحویل گرفتن دیگران میچشیم،

 سیر میشیم؛ دنبال بدست آوردن عزّت پیش خدا نمیریم.

 وای به حال کسی که

 امر خدا رو ترک کنه تا پیش بنده خدا عزیز بشه.

 خدا برعکسش رو از ما میخواد.

 حالا که پیش مردم، عزّت و احترامی بدست آوردی

 حاضری این عزّت رو بخاطر خدا معامله کنی؟

  





نوع مطلب :
برچسب ها : عزت، امام خمینی، چمران، پیامبر، مؤمن، عزیز، خانه خدا، جبهه، ارحم عبدک الغریب،
شنبه 30 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

IMG4UP


آنجا که خانه توست دنیای دیگری هست
آری در این زمین هم، یک جای بهتری هست

هر صبحدم که خورشید از خانه تو خیزد
گوید که آی مردم اینجا پیمبری هست

نامه نوشتم اما، مانده به روی دستم
اینجا پر از کلاغ است، آنجا کبوتری هست؟

آقا اگر بیاییم آن شهر بانک دارد؟!
بازارتان چطور است؟ اجناس و مشتری هست؟!

 ما اعتقاد داریم چایی اول وقت
حالا نماز بعداً، آنجا سماوری هست؟!

هر جمعه سفره چیدید تا میهمان بیاید
آقا ببخش ما را کار مهمتری هست

این جمعه خسته بودیم، بگذار هفته بعد
حالا که وقت داریم، یا ماه دیگری هست

گم گشته ایم آقا پیدا کنید ما را
در لابلای این شهر، این شهر محشری هست

جز چند عده معدود، باقی خوشیم آقا
اصلا حواسمان نیست دنیای دیگری هست!





نوع مطلب :
برچسب ها : جمعه، گم گشته، هجران، محشر،
شنبه 30 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

IMG4UP


دل سرگشته ما آه و نوایی دارد

زندگی بی گل نرگس چه صفایی دارد؟

شب حجران چه دراز و سحر وصل چه دور

  چه کنم دلبر من میل جدایی دارد

هیچکس نیست برای من حجران دیده 

 که ضمانت کند این عمر وفایی دارد

خوب و بد، شاه و گدا، نزد شما یکسان است 

گر چه هر کس که نظر رتبه و جایی دارد

نوکرت خلع سلاح است ز بار عصیان 

 نه دگر اشکی و نه سوز دعایی دارد

دردمند شب حجرانم و محتاج طبیب 

 درد من جز به وصالت چه دوایی دارد

کو حبیبی که شود مونس دلتنگی من 

 دل زارم هوس عقده گشایی دارد

ترک عصیان نتوان لیک در این کوی وفا

  چه خوش آن بنده که شرمی و حیایی دارد

باشد آقا نَخَر! اما به ابالفضل قسم 

 نوکر بی سر و پا نیز خدایی دارد

هر که شد خادم این خانه پشیمان نشود 

سله اش تذکره کرب و بلایی دارد






نوع مطلب :
برچسب ها : دل -، اشگ، سوز، شاه و گدا،
شنبه 30 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد


IMG4UP 


عزّت، یکی از مفاهیم مادر و یکی از کلید واژه های سعادت و 

یکی از فضایلی است که می تواند امّ الفضایل محسوب شود.

 شما اگر فقط برای تأمین عزّت به کسب فضایل بیندیشید؛ صداقت،

 حیا تأمین میشه. ظلم نخواهید کرد، غیبت نخواهید کرد؛ 

فقط به عشق عزّت.

اگر انسان بخواد از عزّت خودش پاسداری کنه،

 از همه فضایل پاسداری کرده و اگر عزّت لطمه بخوره، 

صفات خوب دیگه معلوم نیست بتونه حفظ بشه.

مفهوم عزّت در هر جامعه ای، گرانترین مفهوم است. ما در جامعه، 

طالب عزّت کم داریم؛ به همین دلیله که پلیس زیاد داریم. 

زندگی آدما که اینقدر قانون نمیخواد. 

یه زمانی توی عقد نامه ها یه امضا میدادند... 

حالا سی و چند تا امضا پای عقدنامه میگذارن، آخرشم کار به طلاق میکشه!

 قانون چه مشکلی رو حل کرده؟ چرا ما نیاز به این همه قانون داریم؟

آدمها باید خیلی چیزها رو از سر کرامت رعایت کنند،

 برای اینکه شأن انسانیشون  حفظ بشه. 

اگه کسی این موضوع براش مهم نباشه،

 بهشت و جهنم هم تأثیری روش نمیذاره. کسی که عزّت نداشته باشه، 

از محبّت خدا چی میفهمه؟ چطور میخوای درستش کنی؟

 اگه حتی بخوای با جبر محیطی و جو اجتماعی هم کنترلش کنی، 

بالأخره یه جایی ذلّت خودش رو نشون میده. وقتی ذلّتش رو نشون داد،

 بدجوری نشون میده. عزّت، یک صفت پایه ای است.

 اصلاً نمیشه با کسی گفتگوی دینی کرد، اگه عزّت نداشته باشه.

هیچ کس رو تحقیر نکنین؛ به عزّت آدمها احترام بگذارین. 

حتی اعدامی رو هم وقتی دارن میبرن سمت چوبه دار، 

حق نداری ذلیلش کنی.

پدر و مادرها... هیچوقت همدیگه رو پیش هم خوار نکنین.

 چرا بعضی وقتها پدر به این راحتی از عزّت مادر میگذره؟

 مادر چطور حاضر میشه عزّت پدر پیش بچه ها از بین بره؟ 

عزّت بچه ها رو هم حفظ کنین، خوردش نکنین. 

بعد میگن چرا بچه ام نماز نمیخونه؟ 

شخصیت بچه رو داغون کردی... 

عزّت بچه های خودت رو پیش دیگران رعایت کن. 

خوردش نکنی...

مهمترین کار برای سامان یافتن حیات انسانی این است که 

انسانها عزیز باشند. 

عزّت است که شیرینی حیات رو چند برابر خواهد کرد. عزّت، 

منافع انسان رو

 تأمین میکنه.به خدا قسم، اگه یه جایی بخاطر منفعت طلبی خودت،

 برای یه لقمه نون بخوای کمی عزّت نابجا خرج کنی؛ 

خداوند متعال می فرماید: 

من دو برابر این نان رو از حلقومت میکشم بیرون.

خدا به شما داراییهای فراوانی داده، هرچی میخوای خرج کنی، 

اختیارش دست خودته. 

فقط یک نعمت هست که خدا حق استفاده اش رو به ما نداده

 و اون عزّت است. 

عزّت،

 تنها دارایی است که خدا به آدمها داده و فرموده حق ندارید مصرف کنید.

  





نوع مطلب :
برچسب ها : عزت، نعمت، محبت، نماز، سعادت، ام الفضایل،
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد


ربنا هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قرة أعین و اجعلنا للمتقین إماماً

مکارم اخلاقی، خوب بودن به معنای حداقلی کلمه نیست. 

دعای مکارم اخلاق، ما رو به جامعیتی از فضایل اخلاقی راهنمایی

 می کنه...مهمترین عامل تغییر دهنده دل انسان، تمنای اوست...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و بلغ بإیمانی أکمل الإیمان 

و اجعل یقینی أفضل الیقین خدایا، ایمان مرا برسان به کاملترین ایمان

خدایا، یقین مرا بهترین یقین قرار بده

و انته بنیتی إلی أحسن النیات و بعملی إلی أحسن الأعمال

نیت مرا بهترین نیات و عملم را بهنرین اعمال قرار بده

ما رأیت شیء إلا و رأیت الله قبله و بعده و معه

الله ولی الذین أمنوا یخرجهم من الظلمات إلی النور

اعتماد ما به خداوند متعال، به دلیل جهلهایی که داریم سخت شده 

برامون...حداقل ایمان اینه که بگی:

خدایا ندیدمت ولی مطمئنم که هستی

                             مطمئنم می بینی

                                      مطمئنم می شنوی

و حداکثر ایمان اینه که به این خدا، اعنماد صد در صد داشته باشی...

امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: اینفدر مالک اشتر ایمانش قوی است 

که اگر نیمه شب، در بیابان تاریک، تنها سفر کند و بی احتیاط پایش

 را روی سینه سگ درنده ای بگذارد، از صدای نعره آن سگ حتی پلک

 هم نمی زند.من اما همیشه از دور می بینمت،

از رگ گردن نزدیکتری و من از دور صدایت می کنم،

گفته ای که در قلب بندگان مؤمنت جای داری و من از دوریت،

 اینهمه احساس دلتنگی می کنم...

اکنون که می خواهی بار دیگر از روحت در وجودم بدمی، 

مرا اینگونه دور و مهجور مپسند.





نوع مطلب : دل نوشته ها، 
برچسب ها : خدا - محبت - اخلاق، مالک اشتر - امیرالمؤمنین،
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

IMG4UP



امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند:

أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ‌ إِنتِظارُ‌ الفَرَجِ؛

بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.

تحف العقول، ص403




IMG4UP






نوع مطلب : احادیث، 
برچسب ها : عبادت - فرج،
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد
IMG4UP


بیا و ظلمت شب را به نور ماه بگیر *** دوباره تیرگی از این دل سیاه بگیر

ز راه آمدم و کوله بارم امّید است *** چنان همیشه مرا گرم در پناه بگیر

چو طفل گمشده ای بین شهر حیرانم *** بیا و دست مرا از میان راه بگیر

گناههای بزرگ مرا به حرمت اشک *** به کوچکی یک انگار اشتباه بگیر

برای خاطر من نه، به خاطر زهرا *** سراغی از من غمدیده گاه گاه بگیر

چقدر حسرت صبح مدینه را بخورم *** بیا و از دل تنگم مجال آه بگیر

به غنچه ای که از شاخه شکست برگرد *** تقاص خون همان طفل بی گناه بگیر





نوع مطلب : اشعار، 
برچسب ها : زهرا - غنچه - گل،
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد
IMG4UP

تو آن کریم همیشه، من آن گدای همیشه *** فقیر ملتمس سفره شمایم همیشه

تمام هست خود را گماشتم که بیایم *** در امتداد وصال تو پا به پای همیشه

به احترام شما چیده شد غذای گداها *** کنار سفره ارباب ها برای همیشه

نشسته روی لبانم نوای "کن لولیک" *** همان دعای قدیمی، همان دعای همیشه

به انتظار تماشای لحظه های ظهورت *** سپرده ام دل خود را به جمعه های همیشه

هر آنچه بار گنه داشتم ندیده خریدی *** و از قدیم همین بوده ماجرای همیشه

فقط به معجزه خاک کربلاست قرارم *** بده به من کمی از تربت دوای همیشه

هرآنکه هست نمک گیر سفره های حسینی *** گرفته فیض اقامت به کربلای همیشه





نوع مطلب : اشعار، 
برچسب ها : گدا - کربلا - سفره های حسینی،
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

سلام من به مادری که در میان بستر است *** فضای خانه اش پر از دعا و دیده تر است

 

سلام من به مادری که حاجتش شهادت است *** به دل نوا، به لب دعا، نگاه او سوی در است

 

سلام من به مادری که پهلویش شکسته است *** دلش ولی شکسته تر ز گفته های حیدر است

 

سلام من به مادری که لاله های بسترش *** نشان ز تازیانه ها بهانه های دختر است

 

چه مادری چه دختری چه بستر و مریضه ای *** چه پهلویی چه بازویی چه غنچه ای که پر پر است

 

هنوز خون تازه از جناغ سینه می رود *** هنوز جای سیلی نشسته روی کوثر است

 

نماز او نشسته و قنوت او شکن شکن *** صدای او خسته و پر از نوای مضطر است

 

هنوز بیت وحی حق سرای دود و آتش است *** چه کلبه محقری که خانه پیمبر است

 

علی نظاره می کند حسن اشاره می کند *** که صورت حسین او به زیر پای مادر است





نوع مطلب : احادیث، 
برچسب ها : خون تازه، بستر، سیلی،
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید *** و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید

خودت بگو که مگر چند سال داری تو *** جوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید

هزار بار نگفتم نیا به دنبالم *** میان کوچه دویدن به تو نمی آید

فقط بلند مشو چونکه زود می افتی *** بدون بال پریدن به تو نمی آید

تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی *** چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید

چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد *** چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید

تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد *** نفس بلند کشیدن به تو نمی آید

چه با دو دست رئوفانه ات، چه با یک دست *** بباف پیرهنت را، حسین منتظر است





نوع مطلب : اشعار، 
برچسب ها : خمیدن، شنیدن، کشیدن،
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

- رفتار حضرت فاطمه(س) با شوهرش چگونه بود؟

حضرت على(ع) مى‏فرماید: «هیچ‏گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجانید و او را به هیچ كارى مجبور نكردم و او نیز مرا آزرده نساخت. در هیچ امرى، قدمى بر خلاف میل باطنى من بر نداشت و هرگاه كه به رخسارش نظاره مى‏كردم، تمام غصه‏هایم برطرف مى‏شد و دردهایم را فراموش مى‏كردم‏» و در جایى دیگر مى‏فرماید: «به خدا قسم! هرگز كارى نكردم كه فاطمه خشمگین شود و او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نكرد»، «بحار الانوار ج 43، ص 60 و 123).

حضرت فاطمه(س) در ابتداى وصیت‏خود به امیر المؤمنین(ع) فرمود: «یا ابن عم، ما عهدتنى كاذبة ولا خائنة، و لا خالفتك منذ عاشرتنى; اى پسر عمو! هیچ گاه مرا دروغگو و خیانتكار ندیدى و از آن زمان كه با من زندگى كردى، با تو مخالفت نكرده‏ام‏». امیر المؤمنین(ع) در پاسخ فرمود: «معاذالله، انت اعلم بالله و ابر و اتقى و اكرم و اشد خوفا من الله من ان او بخك مخالفتى...; پناه به خدا، تو عالم‏تر به خدا و نیكوكارتر و پرهیزكارتر و گرامى‏تر و ترسان‏تر از خدایى، از این كه من تو را به نافرمانى از خود سرزنش كنم‏»، (بحار الانوار، ج 43، ص 191). 





نوع مطلب :
برچسب ها :
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد
IMG4UP




نوع مطلب : عکس، 
برچسب ها :
دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

ختم 5  : ختم قرآن کریم در مدت یک هفته به جهت هر مطلب مشروع ، اعم از دنیوی واخروی از روز جمعه تا روز پنج شنبه بدین ترتیب است :
جمعه       : از اول قرآن تا آخر سوره مائده
شنبه        : از سوره انعام تا اخر سوره توبه 

یکشنبه     : از سوره یونس تا آخر سوره مریم

دوشنبه     : از سوره طه تا آخر سوره قصص

سه شنبه  : از سوره عنکبوت تا آخر سوره ص

چهارشنبه  : از سوره زمر تا آخر سوره الرحمن 

پنج شنبه   : از سوره واقعه تا آخر قرآن ( الناس)

پس از ختم سه مرتبه سجده رفته و در سجده اولی یک مرتبه بگوید «سُبّوحٌ قُدُّوسٌ ربُّ المَلائِکةِ وَ الرّوحُ» ودر سجده دوم همان ذکر را دو مرتبه و در سجده سوم سه مرتبه بخواند و حاجت خود را طلب کند و انشاءاله برآورده شود . مجرب است .

( گلهای ارغوان ، ج 1 ، ص 86  )





نوع مطلب : ختومات قرآنی ( آیةالکرسی)، 
برچسب ها : ختم قرآن کریم در مدت یک هفته،
دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

ختم 4  : امام باقر (ع) می فرماید که رسول خدا (ص) فرمود : کسی که در یک شب ده آیه از قرآن بخواند ، از غافلین نوشته نمی شود ، وکسی که پنجاه آیه از قرآن را بخواند ، از ذکر گویندگان نوشته می شود ، وکسی که صد آیه از قرآن را بخواند ، از نمازگزاران نوشته میشود ، وکسی که دویست آیه از قرآن را بخواند از خاشعین نوشته می شود . وکسی که سیصد آیه از قرآن را بخواند از از رستگاران نوشته می شود . وکسی که پانصد آیه از قرآن را بخواند از کوشش کنندگان خوانده میشود . وکسی که هزار آیه از قرآن را بخواند یک قنطار برای او نوشته می شود ، که آن قنطار پانصد هزار مثقال از طلاست وهر مثقال آن بیست وچهار قیراط است و کوچکترین قیراط ان به اندازه کوه احد وبزرگترین آن به اندازه وسعت ما بین زمین وآسمان است . ( ثواب الاعمال ، ص 212 )




نوع مطلب : ختومات قرآنی ( آیةالکرسی)، 
برچسب ها : ثواب خواندن ده تا هزار آیه در یک شب،
دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

ختم 3 :  امام باقر (ع) می فرماید : کسی که در مکه از یک جمعه تا جمعه دیگر قرآن را ختم نماید ، یادر مدتی کمتر از این قرآن را ختم کند و خواندن قرآن را در روز جمعه به پایان برساند ، خداوند تمام پاداش ها و کارهای نیکی را که از اولین جمعه دنیا تا آخرین جمعه آن هست را برای او خواهد نوشت و اگر در غیر جمعه نیز خواندن قرآن را به پایان برساند ، همین طور است . 
ثواب الاعمال ، ص 212




نوع مطلب : ختومات قرآنی ( آیةالکرسی)، 
برچسب ها : ثواب ختم قرآن در مکه،
دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

ختم 2 :  امام کاظم (ع) می فرماید : چون از چیزی ترس وهراس داشته

 باشی صد آیه از هر جای قرآن را که می خواهی بخوان و  بعد سه مرتبه 

 بگو :  ( الهم اکشف عنی البلاء .)   مکارم الاخلاق  ص 348




نوع مطلب : ختومات قرآنی ( آیةالکرسی)، 
برچسب ها : جهت رفع ترس و هراس،
دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

ختم 1  : امام صادق (ع) می فرماید : (( هر که صد آیه از قرآن بخواند و بعد 

هفت  مرتبه ( یا االله ) بگوید ، اگر بر سنگ بخواند آن را بشکافد . ))  

مکارم الاخلاق ص 348





نوع مطلب : ختومات قرآنی ( آیةالکرسی)، 
برچسب ها : پاداش صد آیه قرآن،
شنبه 2 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

IMG4UP

ای مسیحای دلم اعجاز کن

                                       بالهای بسته ام را باز کن

چیست راز ماندنم در این قفس؟

                                       با نگاهت، قفلها را باز کن

دل، سراسر غرق شوق رفتن است

                                       غــــــرقه را آماده پرواز کن

  IMG4UP





نوع مطلب :
برچسب ها : وقت است كه بازآیی،
شنبه 2 اردیبهشت 1391 :: نویسنده : منفرد

IMG4UP

یا آدم باید خودش رو ببینه و از وجود خودش پی به وجود خدا ببره:

مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه

یا باید به این عالم نگاه کنه و از روی حساب و کتاب این عالم، 

به این خدا ایمان بیاره  

خداوند متعال، رابطه خودش رو با بندگانش با یه مقدار پیچیدگی قرار داده؛ 

با کمی شفاف نبودن... تا در این پیچیدگیها، میزان باور بندگانش رو امتحان کنه.

 

اعتماد یعنی قبول کردن بخشهای ندیده روی حساب بخشهای دیده...

 

چرا خدا این بازی علم و جهل رو آغاز کرد تا در میانه این بازی، 

اعتماد و ایمان ضرورت پیدا کنه؟ چرا؟

چون اصل حقایق در این عالم مادی قابل ارائه نیست؛ این دنیا مقدمه ای است

 برای اینکه روح، استعداد درک غیب الغیوب رو پیدا کنه...

 

روحتون با غیب چقدر ارتباط داره؟ اینقدر با دنیای خاکی ور نرید؛ یک کارهایی بکنید 

که روحتون غیب رو حس کنه. جطور؟ با رفت و آمد بین دیدنیها و ندیدنیها...


 خدایا من می خوام فقط باور کنم پشت پرده کسی هست...

ما خیلی اوقات با خدا بودن رو حس نمی کنیم...

پشت پرده غیب، وجود من رو خدا احاطه کرده... با پشت پرده غیب، 

ارتباط برقرار کردید؟ 

کمی خیره شوید به این پرده... باور کن پشت این پرده کسی هست...

لیوان آب می نوشی، خودت رو و آب رو تنها نبین... خودت رو، 

آب رو و خدا رو با هم ببین...

کسی این معنا رو درک نکرده باشه، بر او نمرده به فتوای من نماز کنید...

 

اگر تفریح برای اینه که حواست پرت بشه، اصلاً تفریح نداریم.

اونهایی که تفریح می کنند بدون خدا بی کس اند؛ اما مؤمن با خدا به تفریح میره...

 

خدایا، برای تو سهل و آسان است که بجای من، دیگری را برگزینی...

 

اگر بر جای من، غیری گزیند دوست، حاکم اوست 

حرامم باد گر من جان بجای دوست بگزینم

 

اگه من رو اینطوری با روزمرگیهام تنها بگذاری؛ اگه این آخرین تلاشهای 

روح تب دار و جان  خسته ام رو بی پاسخ  بگذاری و اگه بگی بنده ای که اینهمه 

از یادت غافل میشه و همیشه قلبش مشغول غیر توست نمی خوای...

من میمانم و قلبی که همیشه هزار مشغولیت دارد و گاهی،

 فقط گاهی نگاهی به آسمان می اندازد و حس می کند چیزی را گم کرده است...

تو میمانی و بنده هایی که یه لحظه هم قلبشون خالی از یادت نیست؛ اما می دانم،

 می دانم که منتظر بازگشتم میمانی. 

مگر نفرموده ای لو علم المدبرون کیف اشتیاقی بهم لماتوا شوقاً


IMG4UP




نوع مطلب :
برچسب ها : پشت پرده غیبت،
سه شنبه 29 فروردین 1391 :: نویسنده : منفرد

 به خواب دیدمش و گفتمش سلام آقا

سرشک شکوه او پاسخ سلامم بود

صدا زدم که تو دیگر مرا نمی خواهی!     

ســـــــکوت، بانگ غریبانه امامم بود

سکوت، بانــگ غریبــــانه امــامم بود   

دمی که شــــاهد عصیان ناتمامم بود

به گریه گفت به یاران خود، که آیا این   

 همان کسی است که قبل از گنه، غلامم بود؟!

چه بر سرش ز گنه آمده، غلامی که    

 ز اشک خویش، به زخم دل، التیامم بود؟

چگونه مدّعی عــــشق من بود اینکه   

 جفا و غفلت او، جای احترامم بود؟





نوع مطلب : اشعار، 
برچسب ها : صاحب الزمان . شعر . سلام آقا،


( کل صفحات : 8 )    1   2   3   4   5   6   7   ...   
درباره وبلاگ

اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم ، نمازمان قضاست !!!
مدیر وبلاگ : منفرد
نویسندگان
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

Online User

                    
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات