چند شعر زیبا
کُردی بپوش, چارقد و شال را ببند
روبند را کنار بزن, یک دهن بخند !
چوبی بگیر, قلب مرا دستمال کن
تا دختران دهکده هم عاشق ات شوند
زیبا برقص, تا بتکانی دل مرا
تن لرزه هات مثل غزل از بر من اند
خود را بپوش چشم چران هاچه دزدکی
با چشم های هیز تماشایت می کنند
این بادهای هرزه که از راه میرسند
گل های روسری تورا می پراکنند
نبی.احمد
ادامه مطلب
برچسب ها: اشعار ، شعر ، زیبا ، جالب ، جدید ،
آخرین ویرایش: - -
من مرده ام... همین!!
از نو برایت مینویسم حال همهٔ ما خوب است اما تو باور نکن!
سلام!
حال همهٔ ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِگاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهٔ باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیدهام خانهئی خریدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار... هی بخند!
بیپرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچهٔ ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
یادت میآید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ریرا جان
نامهام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بیحرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت مینویسم
حال همهٔ ما خوب است
اما تو باور نکن!
آخرین ویرایش: - -
جاده ی قلب مرا رهگذری نیست كه نیست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفری نیست كه نیست
آن چنان خیمه زده بر دل من سایه ی درد
كه در او از مه شادی اثری نیست كه نیست
شاید این قسمت من بود كه بی كس باشم
كه به جز سایه مرا با خبری نیست كه نیست
این دل خسته زمانی پر پروازی داشت
حال از جور زمان بال و پری نیست كه نیست
بس كه تنهایم و یار دگر نیست مرا
بعد مرگ دل من چشم تری نیست كه نیست
شب تاریك ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتی سحری نیست كه نیست
كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شیرینی مرگم شكری نیست كه نیست ....
آخرین ویرایش: - -
درد دارد.....
کمی دروغ بگو پینوکیو...!
دروغ های تو قابل تحمل تر بود
به خاطر کودکی بود و شیطنت...
به خاطر این بود که
دنیای آدم ها را تجربه نکرده بودی
که ببینی یک دروغ چه ها میکند!!!
اینجا آدمها دروغشان به بهای یک زندگی تمام میشود
به بهای یک دل شکستن...!
اینجا دروغ ها باعث مرگ عشق و اعتماد میشود
اینجا آدم ها دروغ های شاخ دار میگویند
بعد دماغ دراز خود را جراحی میکنند...!
آخرین ویرایش: - -
.:: دکتر علی شریعتی ::.
نمیدانم چه خواهد شد....
از دکتر شریعتی
برچسب ها: شریعتی ، دکتر شریعتی ، علی شریعتی ،
آخرین ویرایش: - -
فقر........
میخواهم بگویم ......فقر همه جا سر میكشد .......فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا وغذا نیست .......فقر ، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفتهء یك كتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ......
فقر ، كتیبهء سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ، همه جا سر میكشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست ..
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است
برچسب ها: شریعتی ، دکتر شریعتی ، علی شریعتی ،
آخرین ویرایش: - -
در مذمت پاچه خواری
روی این موضوع خیلی پافشاری می کند
هرچه دارد می توان گفت از همین خاراندن است
هرکه کاری می کند، او نیز کاری می کند
جد و آبادش ، تمام از پاچه خاران بوده اند
درحقیقت او فقط ،میراث داری می کند
هرکه می خواهد که گیرد جای در قلب مدیر
پیش او یک چند ماهی رهسپاری می کند.
آخرین ویرایش: - -
صبح هم ماجرای ساده ایست
چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
هر روز تكراریست
صبح هم ماجرای ساده ایست
گنجشکها بی خودی شلوغش می کنندعمر من قد نمیدهد
به سفرت بگو كوتاه بیاید رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
آخرین ویرایش: - -
یاد دارم
داد میزد کهنه قالی میخرم دست دوم جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه زد عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگی است؟
خواهرم بیروسری بیرون دوید گفت آقا سفره خالی میخری؟
آخرین ویرایش: - -
بخند....
سرت را بالا بگیر مرد...
چند درد دل.........!!
دیشب پدر معتادم به خاطر چند تا از اینا من رو سپرد دست یکی
خدایا
تو چقدر میگیری شب اول قبر بجای تو ،
من بپرسم چرا ؟!
******نامبروان1******
کم سرمایه ای نیست؛
داشتن آدم هایی که حالت را بپرسند !
از ان بهتر داشتن آدم هاییست،
که وقتی حالت را می پرسند ؛
بتوانی بگویی:
خوب نیستم ... !!!
******نامبروان1******
مگسی را کشتم
نه به این خاطر که حیوان پلیدیست،بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به ان حد گندم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم...
"حسین پناهی"
آخرین ویرایش: - -
حافظ......!
نیمه شب پریشب٬ گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ ٬ توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ گفتا: علیک جانم
گفتم :کجا می روی؟ گفت:ولله خود ندانم
گفتم:بگیر فالی ٬گفتا: نمانده حالی
گفتم: چگونه ای؟ گفت: در بند بی خیالی
گفتم :که تازه تازه٬ شعر و غزل چه داری ؟
گفتا: که می سرایم شعر سپید باری
گفتم: ز دولت عشق٬ گفتا که کودتا شد
گفتم :رقیب تو ٬گفت: الحمد کله پا شد
گفتم :کجاست لیلی ٬مشغول دلربایی ؟
گفتا: شده ستاره٬ در فیلم سینمایی
گفتم :بگو ز خالش٬ آن خال آتش افروز
گفتا: عمل نموده٬ دیروز یا پریروز
گفتم: بگو ز مویش٬ گفتا :که مش نموده
گفتم :بگو ز یارش: گفتا ولش نموده
گفتم :چرا ؟چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟
گفتا: شدید گشته٬ معتاد گرد و افیون
گفتم: کجاست جمشید ٬جام جهان نمایش؟
گفتا: خریده قسطی٬ تلویزیون به جایش
گفتم :بگو ز ساقی٬ حالا شده چه کاره؟
گفتا: شدست منشی٬ در دفتر اداره
گفتم :بگو ز زاهد٬ آن رهنمای منزل
گفتا: که دست خود را٬ بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو٬ با کاروان غم ها
گفتا :آژانس دارد٬ با تور دور دنیا
گفتم :بگو ز محمل٬ یا از کجاوه یادی
گفتا: دوو ٬پژو٬ بنز٬ یا گلف نوک مدادی
گفتم: بگو ز مشک٬ آهوی دشت زنگی
گفتا: که ادکلن شد٬ در شیشه های رنگی
گفتم: سراغ داری ٬میخانه ای حسابی ؟
گفتا: که آنچه بوده٬ گشته چلوکبابی
گفتم :بلند بوده٬ موی تو آن زمان ها
گفتا: به حبس بودم٬ از ته زدم آنها را
گفتم: شما و زندان؟ حافظ ماروگرفتی ؟
گفتا: ندیده بودم٬ هالو به این خرفتی!
آخرین ویرایش: - -
زاغ و روباه....!!
از همان پاستوریزه های سفید!
پس به دندان گرفت و پر وا کرد
روی شاخ چنار مأوا کرد
اتفاقا ازان محل روباه
می گذشت و شد از پنیر آگاه
گفت :اینجا شده فشن تی وی!
چه ویوئی !چه پرسپکتیوی!
محشری در تناسب اندام
کشتهء تیپ توست خاص و عوام!
دارم ام پی تریّ ِ آوازت
شاهکار شبیه اعجازت
ولی اینها کفاف ما ندهد
لطف اجرای زنده را ندهد
ای به آواز شهره در دنیا
یک دهن میهمان بکن ما را!
زاغ ،بی وقفه قورت داد پنیر!
آن همه حیله کرد بی تاثیر
گفت کوتاه کن سخن لطفن!
پاس کردم کلاس دوم من
آخرین ویرایش: - -
قسمت.....
تعداد کل صفحات ( 13 ) 1 2 3 4 5 6 7 ...