شب پشت پنجره ها آهسته نجوا می کند:تنها و تنها با خودت صادق باش!
کمال طلبی منفی (۱)نوشته شده توسط :مهدی
شنبه 24 شهریور 1397-01:28 ق.ظ
کمال طلبی منفی ۱ یکی از نکات عجیبی که در مورد کمال طلبهای منفی وجود دارد این است که اینها نه برنده های خوبی هستند و نه بازنده های خوبی! آنها وقتی برنده میشوند از خودشان تقدیر نمیکنند، کودک درونشان را نوازش نمیدهند و فقط به فکر فتح قله های بعدی هستند. وقتی هم که بازنده میشوند همه چیز را به خودشان نسبت میدهند. پس تا وقتی که دچار کمال طلبی منفی هستیم، خیلی تفاوتی ندارد که برنده ایم یا بازنده، در هر دو صورت رنج میکشیم! "دکترشیری"
برچسب ها: کمال طلبی منفی
زندگی!نوشته شده توسط :مهدی
شنبه 24 شهریور 1397-01:27 ق.ظ
روزتان را شروع کنید حتی اگر شروعش بکشد به ظهر حتی اگر پاهایتان سنگین بود قدم بردارید حتی اگر قدم هایتان لرزان بود هر قدم را با ضرب به زمین بکوبید حتی اگر مسیر یک مسیر آشنای لعنتی بود از آن بگذرید آدم های نصف نیمه بلاتکلیف را زیر پا بگذارید حتی اگر پایتان به سنگِ خاطره ای گیر کرد و افتادید حتی اگر خاکی شدید دوباره بلند شوید گرد و خاک گذشته را از روی لباستان بتکانید و ادامه بدهید بروید در یک کافه روبروی یک پنجره تازه روبروی یک رفیق کهنه تازه روبروی یک آدم تازه بنشینید حتی اگر جای زخم هایتان میسوخت دندان روی جگر بگذارید لبخند بزنید حرف های تازه بشنوید حرف های تازه بزنید و ادامه بدهید واقعیت زندگی همین است همین! "پریسا زابلیپور"
ابتدا و انتهای زندگینوشته شده توسط :مهدی
شنبه 24 شهریور 1397-01:12 ق.ظ
زندگی فقط یک داستان بی سر ته نیست . یک ابتدا داشت و آن زمانی بود که به خود آمدی و یک پایان و آن زمانیست که در تابوتی تو را در زیر خروار ها خاک گذاشتند اما به نظر من بهد از آن هم زندگی ادامه دارد و آن یاد و یادبودیست که از خود به جای گذاشته ای . حتی برای خودت هم نخندنوشته شده توسط :مهدی
شنبه 24 شهریور 1397-01:05 ق.ظ
شاید حرف هایم مثل شعار باشد ، خال و پوچ . خودم قبلا به همین ها میخندم . چون مسخره است . چون کسی تابحال صریح و مستقیم این ها را به من نگفته . چون لیاقت تغییر را درون خودم نمیدیدم . زندگیتان خالی از شعارنوشته شده توسط :مهدی
شنبه 24 شهریور 1397-12:53 ق.ظ
برای شعار دادن همه چیز را میتوان گفت . شعار مثل هوای صبح سرد است ،بیدارت میکند، سرحالت می آورد .من صبح ها با همین سردی اش از خواب بیدار میشوم . اما ساعت که بگذرد ، بد میشود . گرم میشود . دلت میخواهد از خستگی بالشتی برداری و بخوابی . شعار مثل همین باد می آید و میرود . گذراست . سودی ندارد ، دو ساعت است و زود بار و زنبیلش را روی دوش میگذارد و بدون خداحافظی میرود . هیچ وقت دیر نیست...نوشته شده توسط :مهدی
یکشنبه 18 مرداد 1394-07:06 ب.ظ
موفقیت!نوشته شده توسط :مهدی
یکشنبه 18 مرداد 1394-07:01 ب.ظ
بها نه بهانه...نوشته شده توسط :مهدی
یکشنبه 18 مرداد 1394-07:00 ب.ظ
بجنگ!!!نوشته شده توسط :مهدی
دوشنبه 29 تیر 1394-10:48 ب.ظ
زندگی همین امروزه...نوشته شده توسط :مهدی
یکشنبه 28 تیر 1394-03:17 ب.ظ
از شایعه بترسید !نوشته شده توسط :مهدی
یکشنبه 21 تیر 1394-02:27 ب.ظ
700 سال پیش در اصفهان مسجدی می ساختند کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری های پایانی بودند پیرزنی از انجا رد میشد . ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است! کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت ! چوب بیاورید . کارگر بیاورید . چوب را به مناره تکیه دهید . حالا همه باهم . فشااار دهید . فشااااااااااار !!! و مرتب از پیرزن می پرسید مادر درست شد؟ بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعا کنان دور شد . کارگران گفتند مگر می شود مناره را با فشار صاف کرد ؟ معمار گفت : نه ! ولی میتوان جلوی شایعه را گرفت ! اگر پیرزن می رفت و به اشتباه به مردم میگفت مناره کج است و شایعه کج بودن مناره بالا میگرفت . دیگر هرگز نمیشد مناره را در نظر مردم صاف کرد. ولی من الان با یک چوب و کمی فشار ، مناره را برای همیشه صاف کردم!!! از شایعه بترسبد ! در تجارت و کسب و کارتان ، حتی در زندگیتان از شایعه بترسید ! اگر به موقع وارد عمل شوید براحتی مناره زندگیتان صاف خواهد شد.
دلا...نوشته شده توسط :مهدی
یکشنبه 14 تیر 1394-12:03 ب.ظ
دلا خود نیک پروردن مهم است به پاکی عمر سر بردن مهم است دلا چه مدت زندگی کردن مهم نیست چگونه زندگی کردن مهم است...
برچسب ها: بابک رادمنش
باید ها و شاید ها...نوشته شده توسط :مهدی
یکشنبه 9 فروردین 1394-04:39 ب.ظ
نوروزتان پیروزنوشته شده توسط :مهدی
جمعه 29 اسفند 1393-05:32 ب.ظ
این عید پر از عطر دل انگیز خداست / سرشار
ترین آینه ی خاطره هاست نوروز خوشت همیشه رنگین با عشق / آراسته
با دلی که همراه خداست . . . عید نوروز بر همه ی شما مبارک پاداشنوشته شده توسط :مهدی
جمعه 3 بهمن 1393-02:54 ب.ظ
پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفیکرد .بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت ازکنار تخته سنگ می گذشتند .بسیاری هم غرولند می کردندکه این چه شهری است که نظم ندارد .حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ..…با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمیداشت .نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه وسبزیجات بود، نزدیک سنگ شد، بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد .ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شدهبود، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد.پادشاه درآن یادداشت نوشته بود :هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد!!زندگی عمل کردن است .این شکر نیست که چای را شیرین میکند بلکه حرکت قاشق چای خوری است که باعث شیرین شدن چایی میشود…..!
![]() درباره وبلاگ:![]() آرشیو:آخرین پستها:پیوندها:پیوندهای روزانه:نویسندگان:ابر برچسبها:آمار وبلاگ:The Theme Being Used Is MihanBlog Created By ThemeBox
|